چطور یک زن مستقل، با عزت نفس و دوست‌داشتنی بشم

سلام دوستان منو میشناسین
آگه فرشته جون اجازه بدن من دوباره بقیه اتفاقاتو یه خورده ریز بگم
دوست ندارم هیچی نیمه کاره بمونه

بعد از قفل کردن تاپیکم روزهای سختی داشتم هیچ جوری نمیتونستم بیام بگم و کمکم کنید. نمیدونم چرا امکان باز کردن تاپیک جدیدم نبود

حداقلش آینه که آدم حرفامو این جا میزنه و دیگه تو خونه خرابکاری نمیکنه و ارومه

یکی تو گروه عاشق همسرم شد وهمسرم از گروه انداختش بیرون. ولی دوباره عضوش کرد.
منم عصبانی شدم و به عنوان یه دختر که این تجربه رو داشته به همسرم گفتم تو مقصری

بعد فرداش همسرم گفت میخواد با من درد دل کنه گفت تو یه گروه شش ماه پبش با خانمی آشنا شده که براش میمیره همدیگرو دوست دارن و نمیتونه ترکش کنه یه هفته ترک کرده داشته میمرده

نمیدونست که اینور من سکته کردم هیچی نمیفهمیدم گفت تنهام و غیر از اون و این گروه کوچیک جدید کسیو ندارم

و گفت زنم بهم ظلم کرده و خیانت فقط با کس دیگر بودن نیست

آخرش گفت شوخی کردم و بخاطر اینکه من نسبت به عاشق شدن دختره تو گروه حساس شدم اینو گفته

ولی من تا صبح نخوابیدم و از شدت گریه چشام عین عدس شده بود

فرداش جمعه بود رفتیم خونه مادرش اینجاهم همش اس میداد و میگفت زندگی تو منو منقلب کرده و من بقیه رو بلاک کردم تو رو هم همینطور تنهایی نمیتونم با تو باشم. احساس کردم میخواد دکم کنه

شب تو خونه نتونستم دووم بیارم گفتم آگه کسی تو زندگیت هست نمیخوام مزاحمت باشم بدم میاد بهم ترحم کنی

اونم گفت منم بدم میاد یه روز بعنوان دکتر یه روز بعنوان دختره تنها میای خودتو لوس میکنی

حاشا نکردم و گفتم اتفاقی بوده باور کرد. توی این گروه جدید داره سعی میکنه از دنیا جدا شه. همشون خل بازی در میارن. منم اونشب خل بازی درآوردم

بهش گفتم دوباره برو اسم خودتو عوض کن من دنبالت بگردم.

خودش گفت یاد آقا و خانم اسمیت افتاد. منظورم اینه که فعلا ختم به خیر شد

در ضمن قضیه عاشق شدن اون دختر به همسرم هم سرکاری بود یعنی شوهرم خواسته بود که اون خآنم بگه من عاشق شدم

ولی ازتون میخوام کمکم کنید رو عزت نفس و احساسات خودم کار کنم. دوست دارم قوی باشم و عشقمون یه طرفه نباشه و همسرم هم عاشقم باشه
ممنون که وقت گذاشتین

عزیزم منم خیلی تو فکرت بودم.فکر میکردم رفتی که قدم های اساسی برای زندگی ات برداری
می خوای شوهرت عاشق ات بشه ولی دقیقا داری کاری میکنی که ازت فرار کنه.یه مدت فقط تو خط درست کردن کارای خودت باش.زندگی کن چند ماهه داری این راه رو میری وقت اش نشده آیا بایستی نگاه کنی ببینی چه کردی جونم؟ شوهرت هم خوشش اومده به بازی ات گرفته....
همیینا روورعایت کن میشی با عزت نفس:72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط عاشق خانواده

چطور یک زن مستقل، با عزت نفس و دوست‌داشتنی بشم

---

دست از بازی تعقیب و گریز با شوهرت بردار
از اون گروه و سایت و انجمن و ... (هر چی که هست) بیا بیرون.

یه زن با عزت نفس نمی ره اینطوری خودش را خوااااااااار کنه

فوکوس رو از روی شوهرت بردار بذار روی خودت و تک تک رفتارهات رو بازنگری کن .

از اصلاح رفتارهات به رضایت درونی خواهی رسید و اون احساس رضایت به مرور باعث عزت نفست خواهد شد.

یک زن قوی در عین حال عاطفی بسیار جذاب تر از یک زن ضعیف و وابسته و آویزونه .

میشه یکم از بچگیتون بگید؟ بعضی موقع ها این حسای بی اعتماد نفسی برمیگرده به اون مسیر اشتباهه که وقتی بچه بودیم توش قدم گذاشتیم.

سرنوشت آدما و حسا و ناراحتی هاش درسته تو بچگی نوشته میشه اما سرنوشت یه چیزی مثل کانال تلوزیونه. عوض کنی میری رو کانال خوشبختی فقط باید بفهمی کجای مسیرت اشتباهه.

چرا اصلا باشوهرت در این مورد حرف زدی؟؟؟؟؟!!!!!!!!!اصلا نباید این چیزا رو بروش بیاری و اینقد راحت در موردش حرف بزنین!!!خب الان فکر کرده از نظر تو اکیه دیگه

ولی هنوزم من نمی تونم باور کنم که چه جوری تونستی راحت باهاش حرف بزنی!!مگه داریم؟؟مگه میشه!!!

بابا ماهرچی بهت میگیم شوهرتو ول کنو زندگی خودتو بکن ولی با این کارها اوضاع رو خرابترکه می کنی

چرا اینقدر به شوهرت رو می دی واقعا؟؟؟
این مدت که رو خودت کار می کنی یک جوری برخورد کن که انگار شوهر نداری..

کاملا از اون گروها بیا بیرون اون احساس میکنه برای کنترلش داری اینکارو میکنی فکر میکنی هی میخوای توجهشو جلب کنی واز روش مختلف خودت بهش بچسبونی میبینی که بهت میگه خودتو لوس میکنی عاشق خانواده بفهم قید شوهرتو کاراش بزن حتی اینو از فکرت بیرون کن تو هدف تمام اعمالت ختم میشه به شوهرت ورضایتش نمیبینی؟همه حتی شوهرت دارن اینو میفهمن بجز خودت
دست از گرفتن رضایت شوهرت توجهش علاقش ترحمش بردار فقط خود خود خوت

سلام بابت همراهیتون

من کاملا قبول دارم اعتماد به نفس پایین دارم
اما اینکه به شوهرم گفتم اون خودش فهمیده بود و منم اینقدر فشار روم بود که تا گفت منم همه چیو گفتم راحت شدم انگار یه وزنه سیصد تنی رو از روم برداشتن

من خواستم از گروه بیام بیرون همسرم نزاشت گروهو ترک کردم و گفتم نمیخوام احساس کنی کنترلت میکنم تو راحت باش و من کاری ندارم اما اون دوباره منو عضو کرد. اماالان دیگع غیر از من و اون هیچکی نیست نمیدونم چه کاریه دنبال عضو جدیده

من اصلا فهمیدم انگار شوهرم یه مشکلی داره یه چیزی که من نمیفهمم چیه

تو ظاهر نشون نمیده خشکه اما تو اون گروه و اون سایت یکی دیگس مهربون احساساتی من اصلا نمیشناسمش

میگین رو شوهرم فوکوس نکنم چشم
تصمیم داشتم برای عوض شدن روحیش یه مهمونی بگیرم فامیلشو پسر عمو دختر عموهاشو دعوت کنم تا حالا این کارو نکردم به نظرتون کارم درسته

در مورد خودم شما چطور میتونید همسرتونو دوست داشته باشید در عین حال هم بهش کاری نداشته باشین باورش برای من سخته در این مورد راهنمایی کنید لطفا

عاشق خانواده عزیز تک تک پستها تو خوندم و تا حالا نظری ندادم چون نمیدونستم اما حالا میگم:

وقتی تاپیکاتو دنبال میکردم درصدی هم احتمال میدادم که مثل بسیاری از تاپیکا بشه که درآغاز با یه شیطونی از شوهر آغاز و در میانه ها به خیانت علنی همسر و در نهایت خیانت دیده آرام گرفته و

تصمیم میگیره به خاطر بچه زندگی کنه اما تاپیک شما اینطور نشد

همسر شما احساس میکنه که فنا شده ، زندگی نکرده ، وای چقدر زن که میتونن عاشقم باشن و برام بمیرن اونوقت من باید با اجبار بازنم زندگی کنم ، و صدتا از این فکرها که همش بخاطر جوگیرشدنه
ایشونه و شاید افسردگی خیلی خیلی کم ایشون و بس

اون میدونه که شما در جریان اعمالش هستی و اتفاقا عمدا این رفتار رو داره وگرنه در جای عمومی چنین پستهایی را نمیگذاشت و در خصوصی بدون اینکه کسی متوجه شود صحبت میکرد و خوب میداند که شما چقدر روی ایشون زوم کرده اید

همسر شما میتواند دوباره به شما علاقمند شود اما شما که دوست داشتنی نیستید ، هیچ آدم دوست داشتنی دقیقه به دقیقه با علم اینکه تحقیر خواهد شد از همسرش نمیپرسد آیا دوستم داری؟

چه دلیلی دارد که مدام بگویی اشتباهاتم را بگو ، من اصلاح میکنم ، من مقصر بودم ، شما اشتباه داشته اید اما برای اشتباه نکرده عذرخواهی میکنید و این جدا به روابطتان آسیب زده ، شما با همسرتان به یک میهمانی مختلط نرفته اید

چون جای شما و او آنجا نبوده و این اشتباهی نیست که 10سال در دل کسی بماند و شما عذرخواهی کنید

محبت کن بی منت بی توقع با ابهت با نشاط با در نظر گرفتن عواطف و احساسات خودت ،

به خودت برس ، دلیلی ندارد بعد از 15 سال کار حالا تا ظهر در بانکها وقتت را به همسرت دهی ، او خودش به اندازه کافی وقت دارد و همین که خانه و خودت و غذای خوب برای ایشان آماده میکنی بخشی از وقتت را به او داده ای

شما شاغل بودی پس کمک خرج خانه هم بودی حداقل مخارج خودت تمام مسئولیت های خانه هم با شما بوده حتی خرید خانه ، تمام مسئولیتهای فرندانت با شما بوده در حدی که فرصت یک آرایشگاه را هم نداشتی

آنوقت برای جلب توجه همسرت مسئولیتهایت را باز هم بیشتر کردی که به او محبت کنی؟ لباسهایش را اتو کنی و او در سر خیابان مشغول موبایل بازی باشد کجای این محبت است ؟

عاشق خانواده کاری نکن که بعد از گذشت مدتی حتی توان درددل با خدا هم برایت باقی نماند ، کاری نکن که یادت برود مورد احترام بودن یعنی چی ، اینقدر انرژی گذاشتن آنهم بدون آگاهی بسیار بسیار مخرب است

تاپیک سوده 802 را حتما بخوان ، در تمام رفتارهایش بویی از التماس نبود بویی از خرد شدن نبود. به این وضعیت خاتمه بده .

من با سوگند کاملا موافقم.


تو این سایت خیلی دیدم که خانمها میان میگن به شوهرم گفتم آخه چرا دوس دختر داری؟آخه چرا میری سمت خانمای دیگه و این حرفا.این حرفا فقط باعث پرروتر شدن مرد و ریختن قبح قضیه میشه.به نظر من باید خیلی قاطعانه و بدون التماس و گریه و زاری این مورد رو با مرد درمیون گذاشت.



مثلا اگه من ازدواج بکنم و خدای نکرده همسرم همچین کاری بکنه دقیقا همین جمله هارو بهش میگم:میگم میخوام باهات حرف بزنم.وقتی ازدواج کردیم و متاهل شدیم یعنی قبول کردیم متعهد هم باشیم،شاید تو به خاطر بعضی از کاستی های من بخوای کار اشتباهی انجام بدی(اصلا اشاره ای به دوس دختر و این چرندیات نمیکنم تا پر رو نشه) ولی بدون تو هم مثل من کم و کاستی هایی داشتی و منم میتونستم مثل تو همچین اشتباهی رو انجام بدم(یعنی منم میتونستم خیانت بکنم) ولی به خاطر احترامی که برای شخصیت خودم قائلم این کارو در حد خودم ندیدم ولی می بینم که اشتباه کردم و تو لیاقت این بزرگواری منو نداشتی،پس لطفا خیلی محترمانه از هم جدا بشیم و تمام حق و حقوقم رو باید تمام و کمال بهم بدی.




البته این نظر شخصی من بود چون خیانت برای من یعنی تموم شدن یه زندگی و خیانت به هر نوع و شکلش برام بخشیدنی و قابل قبول نیست و کلا اون فرد رو برای همیشه ترک میکنم.ولی خب خیلی از خانمها شاید بخوان با همسرشون به زندگی مشترک ادامه بدن که در این صورت اول قسمتی رو که رنگی کردم حتما به همسرم میگم تا یکم حساب کار بیاد دستش و بعد اگه بخوام ببخشمش یکم قضیه رو کش میدم و به سختی می بخشمش و تا مدتها هم نسبت بهش رفتارم سرد میشه و مثل یخ میشم تا فکر نکنه آره دیگه همسرم بخشید پس میتونم دوباره از این کارا بکنم.و بعدش به شرطها و شروطها حاضر به زندگی باهاش میشم مثلا اینکه وسایل مشکوکی رو که من رو یاد اون قضیه میندازه بذاره کنار مثل رمز گوشی و این گروههای مسخره وایبری و...بعدش به اسم زدن قسمتی از داراییش به نام من و...یعنی یه کاری میکنم که به غلط کردم بیفته:311:یعنی من یه آبان ماهی انتقام گیرم:58:



حالا عاشق خانواده میگن این آی تک چه دختر خشنیه.راستش اگه همسر آیندم دقیقا اون چیزی باشه که من میخوام من تو هیچ زمینه ای واسش کم نمیذارم طوریکه روزی هزار بار خدارو به خاطر وجود پربرکت من شکر کنه:227: ولی خدا نکنه خدا نکنه بخواد از این اشتباها انجام بده یعنی دمار از روزگارش درمیارم:18:

گیسو کمند عزیز خوب چی کار کنم لباسشو اتو نکنم کی بکنه کار خونه نکنم کی بکنه خرید نرم کی بره
چطور بهش بگم که باز فرارنکنه.
ای تک عزیز من فقط با نوشته هات لبخند زدم
تمسخری در کار نیست ولی قبلا منم مثل شما فکر میکردم

سلام عزیزم ببین ایشالله که کسی تو زندگی ش نیست ولی اینکه گفته تنها ست راست گفته مردا زمانی میرن سمت کسی که زنشون نتونه یه رابطه دوستانه باهاشون برقرار کنه اینقدر حرف برا گفتن ندارن اینقدر وقت برا ناز ونوازش ندارن که میرن جز گروهای مجازیمیشن یه زن وشوهر چطور دوران نامزدی هرچی گروه رو تطیل میکنن وبرا هم وقت میذارن؟ شما باید از گروه خارج شی و اصلا هرگز به زبونت نیاری به شوهرت که با کسی هستی یا نه همیشه بهش بگو که واقعا بهش اطمینان داری و گاهی جلو خودش این به دیگران بگو که شوهرت وجدان داره و اهل خیانت نیست و بگو بهش افتخار میکنی اینا باعث میشه اگرم شیطنت داشته باشه بخاطر اعتماد شما بذاره کنار دوم به خودت برس تو خونه زنای ما تو بیرون خودشون برا کس و ناکس درست میکنن به شوهر میرسن انگار نه انگار محبت زیاد کن گه گاه اس عاشقونه براش بفرست میاد خونه نوازشش کن هر دقیقه بهش زنگ نزن یکی دوبار تو روز استقبالش برو از در میاد بوسش کن مهربون و شاد شاد شاد نق نقو نباش اون وقت ببین چقدر کم تو گوشی میره براش میوه شربت بیار بهش بگو افتخار میکنی همسرته و کلی ازش قدر دان باش اینا همون رازه عشق اگه بگی با کسی هستی اگرم نباشه تو ذهنش میاد و دیگه اینکه یعنی تو بلد نیستی دلش بدست بیاری اگه میگی اعتماد بنفست کمه به خودت بگو پس چطور تونسته بودی همون اول از بین اون همه زن جذبش کنی؟؟؟؟ پس تو میتونی عزیزم لباساشو اتو کن ولی گه گاه که دیدی خیلی کار داری به همسرت بگو عزیزم وای ببخشید میتونی لباسات اتو کنی مگه اگه کار نداشتم خودم میکردم برا خرید سعی کن یه فروشگاهکه تخفیفم داره پیدا کنی به اون بهانه که تخفیفش خوبه چون اولشهمیخای عادت بدی بگو باهم بریم کلا وقتی جذاب شدی بیشتر حرفات گوش میکنه اول سعی کن جذاب شی بعضی وقتا از خودت جلوش تعریف کن مثلا بگو خداییشچقدر خشگلم این زن خشگل از کجا پیدا کردی یا چه هیکل قشنگی دارم یا چقدر مستقلم از خونوا م ......

عاشق خانواده اشتباهاتتان خیلی زیاد است که در پست قبل خیلی حرفها بود

پست قبلیم + تاکید زیاد روی کم کردن مسئولیتهاتون = پرداختن به خودتان

وقتی مردی برای خانه گوشت نمیخرد و در خانه مینشیندو میگویدپول ندارم راه حل چیست؟ اینکه باید زن بره با حقوقش گوشت بخره؟ باید قرمه سبزی نخورد؟ نه، بلکه باید قرمه سبزی پخت با ذوق با ابراز اینکه خیلی هوس قرمه سبزی کردم ولی حیف که گوشت نداریم

باید راههای مسئولیت پذیرکردن همسرتونو انجام بدید ، شما میدونستید مسئولیتتان زیاد است و دوستان بهتون گوشزد کرده بودند شما نه تنها کمترش نکردید بلکه مسئولیتهاتونو بیشتر هم کردید ،

انقدر بی حرمتیهای همسرتونو عادی جلوه دادید که با همین مساله بزرگترین ضربه را به زندگیتان وارد کردید شما از روزی که عضو شدید نه تنها هیچ تغیر درستی نداشتید بلکه پس رفت کردید ،

ماشینتونو فروختید و از این فرصت نه تنها استفاده نکردید بلکه ثابت کردید بدون ماشین هم میتونم عین یه مرد سخت کوش هرکار از دستم برمیاد انجام بدم ، میتونستی مهربان و قاطع بگی آفتاب اذیتم میکنه نمیتونم برم بیرون ،

خسته ام و نیاز دارم مدتی در خونه به خودم برسم (چرا نمیتونید درگیر خودتون باشید؟)

به شما گفتم همسرتان احساس فنا شدن میکند و احساس میکند از اینکه همسر شماست حیف شده و این مساله رابارها به هر زبانی گفته است، چه برداشتی کردید ؟ فکر نکردید باید به ایشون و خودتان بفهمانید که شما لیاقت

بهترین ها را دارید ؟ شما چگونه شایستگی و عزت خود را نشان میدهید ؟

شما اشتباه نکنید = قدم اول
قدم دوم = زیاد گفته شده ولی شما گوش ندادید .

اینهمه توی این سایت هستید چه میکنید ؟ مقاله زندگی دیگران در شما چه تاثیری دارد؟ تاپیک سوده را خواندید؟ کتاب زن بودن را خواندید؟ همسرتان با این رویه هرگز برنمیگردد و فقط شما داغونتر میشوید.

راست می گه اولین قدم اینه که سر کار نری..حتی شده به نون شبتونم محتاج بشین سر کار نرو و به شوهرتم بگو خسته شدم از کارو می خوام استراحت کنم این اولین قدم برای زنانه

بودن(البته برای شرایط تو نه همه)هست..زیاد مهربون بودن و فدا کردن باعث زدگی میشه اینو چه جوری بگیم که قبول کنی؟؟؟؟؟؟

عزیزم شما مشاوره که میری تنها ادامه بده وفقط برای اصلاح خودت مراجعه کن وبه قصد یافتن عزت نفس بالا ادامه بده شما واقعا نیاز به مشاوره حضوری داری اگر رفتارتو کنترل کنی بیشتر مشکلاتت با همسرت خود به خود حل میشه تمام دوستان از تاپیک اول تا الان همینو گفتن دیگه خود دانی.در پرانتز بگم به خدا منم اگه جای همسرت بودم کلافه میشدم . از رفتارای شما احساس خفقان بهش دست داده یکم رهاش کن پس خودت چی؟شما خودت نیاز به آرامش داری فکرتو رها کن هنوز جوونی از زندگیت لذت ببر اول باید عاشق خودت باشی که بتونی عاشق خانوادت بمونی

مثلا اگه من ازدواج بکنم و خدای نکرده همسرم همچین کاری بکنه دقیقا همین جمله هارو بهش میگم:میگم میخوام باهات حرف بزنم.وقتی ازدواج کردیم و متاهل شدیم یعنی قبول کردیم متعهد هم باشیم،شاید تو به خاطر بعضی از کاستی های من بخوای کار اشتباهی انجام بدی(اصلا اشاره ای به دوس دختر و این چرندیات نمیکنم تا پر رو نشه) ولی بدون تو هم مثل من کم و کاستی هایی داشتی و منم میتونستم مثل تو همچین اشتباهی رو انجام بدم(یعنی منم میتونستم خیانت بکنم) ولی به خاطر احترامی که برای شخصیت خودم قائلم این کارو در حد خودم ندیدم ولی می بینم که اشتباه کردم و تو لیاقت این بزرگواری منو نداشتی،پس لطفا خیلی محترمانه از هم جدا بشیم و تمام حق و حقوقم رو باید تمام و کمال بهم بدی.




البته این نظر شخصی من بود چون خیانت برای من یعنی تموم شدن یه زندگی و خیانت به هر نوع و شکلش برام بخشیدنی و قابل قبول نیست و کلا اون فرد رو برای همیشه ترک میکنم.ولی خب خیلی از خانمها شاید بخوان با همسرشون به زندگی مشترک ادامه بدن که در این صورت اول قسمتی رو که رنگی کردم حتما به همسرم میگم تا یکم حساب کار بیاد دستش و بعد اگه بخوام ببخشمش یکم قضیه رو کش میدم و به سختی می بخشمش و تا مدتها هم نسبت بهش رفتارم سرد میشه و مثل یخ میشم تا فکر نکنه آره دیگه همسرم بخشید پس میتونم دوباره از این کارا بکنم.و بعدش به شرطها و شروطها حاضر به زندگی باهاش میشم مثلا اینکه وسایل مشکوکی رو که من رو یاد اون قضیه میندازه بذاره کنار مثل رمز گوشی و این گروههای مسخره وایبری و...بعدش به اسم زدن قسمتی از داراییش به نام من و...یعنی یه کاری میکنم که به غلط کردم بیفته:311:یعنی من یه آبان ماهی انتقام گیرم:58:



حالا عاشق خانواده میگن این آی تک چه دختر خشنیه.راستش اگه همسر آیندم دقیقا اون چیزی باشه که من میخوام من تو هیچ زمینه ای واسش کم نمیذارم طوریکه روزی هزار بار خدارو به خاطر وجود پربرکت من شکر کنه:227: ولی خدا نکنه خدا نکنه بخواد از این اشتباها انجام بده یعنی دمار از روزگارش درمیارم:18:[/quote]
آی تک عزیز وقتی ده سال با یکی زندگی کنی و شب و روزت بشه اون هرچقدر هم خیانت برایت سخت باشه می ایستی تلاش میکنی خودت روبه زمین و زمان میکوبی تا زندگی ات درست بشه.نمی تونی به این راحتی دیگه دوست اش نداشته باشی و فراموشش کنی
....ان شالله که هیچ وقت برایت پیش نیاد.طلاق برایت میشه یه مرگ که مجبوری بعد اون متولد بشی......

عاشق خانواده عزيز ، سلام :72:

حتما خوانده ايد در تالار تاپيكهايي با عنوان :

چطور نظر كسي را كه عاشقشم براي ازدواج جلب كنم ..

چطور دل عشقمو به دست بيارم .

چكار كنم دوست پ س ر م به خواستگاريم بياد ...........

معمولا راهي كه به اين مراجعان توصيه ميشود اين است كه اگر دوست هستند رابطه را قطع كنند يا براي ازدواج اقدام كنند.

كسي به ادامه ي اين ارتباط توصيه نمي كند ......... كسي حمايت نمي كند ........ كسي سياست زنانه و دلبري و همدلي و ... به اين دوستان توصيه نمي كند......به دلايل مختلف مثل حفظ حدود شرعي يا عرفي .

اما شما كه اسلام دست و بالتان را نبسته است.......... فقط بايد بدانيد چكار بايد بكنيد وگرنه طرف مقابل شما همسر شرعي و عرفي و قانوني شما هستند .......... .يعني محرم شما .......... پدر فرزندانتان هستند............. و از همه مهمتر خدا راضي به پيوند و رابطه ي شماست كه هر قدمي براي بهبود روابط خود برداريد بسيار ارزشمند است و مايه ي خوشنودي خدا .......

تلاش شما براي جلب محبت همسرتان نه خطاست نه گناه و نه اشتباه ........... اما روشتان هم بايد درست باشد .

گفتيد همسرتان به فلان شخص در گروه مجازي اجازه مي دهند ايشان را به فلان نام مورد خطاب قرار دهند......... خب همين يعني اينكه شما با آن فرد فرق داريد ......... همسرشان هستيد و از شما توقع احترام دارند .

جالا مثل همسرتان به كسي اجازه ميدهند گوريل صدايشان كند دقيقا در حد طرف مقابلش است اينگونه صحبتها و شوخيها اما در حد مقام شما نيست ........ يكي از مطلوبترين كارهايي كه يك زن مي تواند انجام دهد مخاطب قرار دادن همسرش با الفاظ خوب و محبت آميز و محترمانه است.

شما چرا خودتان رو در حد دختراني كه براي سرگرمي يا دوستيابي يا ....... وارد فضاي چت مي شوند پايين مي آوريد و خود را با آنها مقايسه مي كنيد؟

در يك خانواده اگر پدر به خطا رفت مادر كه نبايد از اين بابت بنشيند غصه بخورد يا همسرش را همراهي كند كه در اين صورت كانون خانواده سردتر و بي روح تر خواهد شد. ........ شما مادر و پدريد و مسئوليت فرزندانتان با شماست .......... اگر شما هم از نقش مادري خود دور بمانيد كه شرايط بدتر مي شود.

ميگويند وقتي دو جنس مخالف نامحرم با هم باشند نفر سوم در كنار آنها شيطان است ............. اما اين شيطان در رابطه ي زن شوهر هم انگار خودش را نشان مي دهد . نامحرمها را به هم نزديك و زن و شوهر را از هم دور مي كند .

نااميدي شما از جلب محبت همسر و ... هم از پيامدهاي وسوسه ي شيطان است پس از اين بابت هوشيار باشيد .

من هميشه فكر مي كردم يك زن در مورد رابطه با جنس مخالف نبايد به كسي جز شوهرش وابسته باشد ... از همدردي آموختم كه يك زن فقط بايد دلبسته ي همسرش باشد اما وابسته اش نباشد.

كاش مي شد قانوني را تعيين كنيد كه هر شخصي در خانواده در يك محدوده ي زماني مشخص به هيچ عنوان حتي به سراغ فعاليتهاي شخصي نروند و همه ي اعضاي خانواده دور هم جمع باشند و به صورت گروهي با هم سرگرم باشند . مثلا : تماشاي فيلم يا صحبت در مورد موضوعي خاص يا بازي فكري و...

اگر اشتباه نكنم گفتيد كه يكي از فرزندانتان هم مثل پدرشان سرگرم برنامه هاي مختلف با گوشي و تبلت و ... هستند . شما در صورت امكان در اين مورد با همسر خود صحبت كنيد و از مضرات اين سرگرميها براي فرزندتان ابراز نگراني كنيد و ايشان را در فراهم نمودن شرايطي كه ذكر شد با خود همراه كنيد.