چجوری یاد بگیرم که نظرات دیگران برام مهم نباشه؟

سلام و وقتتون بخیر

دختری 26 ساله هستم (26 سال و 7 ماه) که حرفهای دیگران و نظرهاشون در مورد کارهام خیلی برام مهمه

یعنی وقتی در مورد مساله ای تصمیم میگیرم و بعدش اطرافیانم نظر مخالفی میدن، زود بهم میریزم و فکر

میکنم که تصمیم اشتباهی گرفتم که بقیه تاییدش نمیکنن. این در حالیه که اطرافیانم خیلی وقتها بخاطر بی اطلاعی

از موضوع، نظر اشتباه و گمراه کننده میدن ولی من انقد اعتماد به نفس ندارم که روی تصمیم خودم بایستم

و پافشاری کنم. خودم فکر میکنم کمبود اعتماد بنفس، ریشه اصلی این مشکله که علت اون هم

شرایط زندگیم بوده

پدر من وقتی که مدرسه راهنمایی میرفتم ورشکست شد و متاسفانه روحیه ش پایین اومد. بهمین خاطر

هم تحت فشار مالی بودیم و هم افسردگی پدرم رنجمون میداد. این خلاصه رو گفتم که یه پیش زمینه

از شرایط زندگیم داشته باشید

من علی رغم شرایط مالی پایین و عدم حمایت خانواده، در تحصیلم موفق بودم و الان هم شغل و درامد خوبی دارم

توی کارم خیلی موفق هستم و هیچ مشکلی ندارم و خیلی وقتها همکارای با سابقه م ازم کمک میگیرن و کارم مورد

تایید همه هست توی محیط کارم. ولی این کمبود اعتماد بنفس و نیاز جدی به تایید و تحسین دیگران و اثر گذاشتن نظر

بقیه توی تصمیماتی که میگیرم انقدر اذیتم میکنه که از دست خودم خسته شدم. ببخشید که طولانی شد

updated

شما پزشک هستید ؟

پس

سلام خانم دکتر


چرا فکر می کنید اعتماد بنفس ندارید ؟


ممنون .

سلام باغبان عزیز در این که اعتماد به نفس ندارم هیچ شکی ندارم کلا اینجوری بزرگ شدم خصوصیات بچگی و نوجونی هم به این اسونیا عوض نمیشه که

مثلا اگه کسی بگه که این پسره که خواستگارته قیافه ش خیلی از تو پایینتره رد کن بره

زود این پسره از چشمم میفته. در حالیکه خودمم میدونستم قیافهش خوب نیست ولی حرف بقیه نظرمو خیلی عوض میکنه

این یه مثال واقعی بود که اخیرا اتفاق افتاد. موارد مشابه زیاده. احساس میکنم. برای خودم زندگی نمیکنم و این زجرم میده

کلا بجز کار حرفه ای خودم بقیه تصمیمام با شک و تردید و تاثیرپذیری از دیگرانه.

ببخشید ، من یه سئوال دیگه بپرسم :

شما به خودتون علاقمند هستید - یعنی خودتون را دوست دارید ؟

مثلا از 0 تا 100 به خودتون چه نمره ای می دهید ؟


وقتی ارباب ذهنمان بشیم اون موقع دیگه آزادیم !


انشا الله بیشتر صحبت می کنیم .

سلام


بنظرم ، ما باید ، قبل از هر چیز درباره ی واقعیت های وجودمان ، توافق نامه ای امضا کنیم .

بر طبق این توافق نامه باید متعد بشیم که از این پس در تمام جنبه های زندگیمان تصمیم گیرنده باشیم !

البته به این معنی نیست که مشورت نکنیم !

اتفاقات تو دوران بچگی – نوجوانی و حال را باید مانند آزمونی تلقی کنیم – که تا کنون در مدرسه زندگی گذرانده ایم .

در مدرسه زندگی چیزی که مهمه ، نمره نیست !

مهم اینه که باور کنیم می تونیم از دیروز خودمان بهتر بشیم – در حال زندگی کنیم و آینده را به خدا بسپاریم .

اطرافیان ما ، با نظرهایشان ، در کنار ما هستند ، تا بیشتر رشد کنیم !

برای اینکه به ما کمک کنند به سطوح بالاتر بریم .

اطرافیان ما با نظرهایشان در کنار ما هستند ، تا به ما بگویند ، آیا ارزش های خودمان را مشخص کرده ایم – آیا تصورات شخصی از خودمان داریم ؟
تصورات شخصی یعنی به خود علاقه مند بودن !


به خود علاقمند بودن و خود دوست داری ( سالم ) به ما این امکان میده که برای تمایلات خود و دیگران ارزش و احترام قائل بشیم . یعنی اینکه می توانیم به موفقعیت های خودمان افتخار کنیم - لازم تایید دیگران نباشیم
از طرفی هم ، کاستی های که دیگران می گویند نسبت به ما ، در صدد رفع آنها باشیم .


خود دوست داری سالم به این معنی نیست که ما مثلا یه لباس خریدم ، درباره اش به خودمان و دیگران توضیح بدهیم - و کارمان را توجیح کنیم .
وقتی ما قدر ارزش های خودمان را می دانیم – دیگر چه دلیلی دارد که خوب بودن خود را به دنیا ثابت کنیم.
به نظرم اولین کاری که همه ما باید انجام دهیم ، این است که ارزش های خودمان را شناسایی و اولویت بندی کنیم . اگر ما نتوانیم ارزش های خودمان را شناسایی کنیم باید همیشه به فکر اثبات خودمان باشیم !



مثلا امکان داره ، آقای a از خانم b خوشش بیاد و قصد ازدواج با او را داشته باشد
و امکان این هست که خواهر آقای a بگه من از اون خانم خوشم نمی آید !
به نظر شما آقای a باید چی کار کند ؟


به نظر من :


اگر آقای a ارزش هایش را مشخص کرده باشد – و طبق آن معیار انتخاب کرده باشد (طبق معیار سالم – نه غرور )
کافی است به نظر خواهرش بگوید : متشکرم .
همین !


یا اگر خواهرش را خیلی دوست داشت بگوید :

یه کاغذ بردار خواهر جون ، نکان منفی خانم b را بنویس
از طرفی ، فدات شم کاغذ دیگری بردار نکات مثبت اون را بنویس و بده به من
او جا هست که دیگه همه چیز مشخص میشه !
اون جا هست که تفاوت ارزش ها مشخص میشه
حتی کسانی که دوقلو هستند ، معیارهای متفاوتی دارنند برای انتخاب .


البته باز هم عرض میکنم ، نباید مشورت و نظر دیگران را بی اهمیت جلوه بدهیم
فقط به آنها گوش بدهیم – سپس در تنهایی خودمان آن نظر را با افکار خودمان بسنجیم و تصمیم نهایی را بگیریم .
باید بیشتر شنونده باشیم تا گوینده !
ولی مطابق با ارزش های خودمان تصمیم بگیریم .



وقتی ارزش ها ی خودمان را مشخص کرده باشیم ، دیگر لازم نیست در طول زندگی به ساز دیگران برقصیم !
می توانیم آهنگساز – ترانه ساز و مربی زندگی خودمان باشیم !


باید سعی کنیم الگوها و رفتارها و ارزش های که فکر می کنیم نادرست هست را تبدیل به ارزش های و الگوهای درست کنیم
و خیلی جالب هست که ما همیشه با مقاومت دیگران روبرو میشیم .

مثلا شما تصمیم میگیرید ، یه تصمیمی بگیرید ( خودم نفهمیدم چی نوشتم )
نزدیکان شما هشدار میدهند و میگویند این کار را نکن !
اون جاست که مشخص می شود ، ارزشهای شما چقدر مهم هست
اول باید نظر آنها بررسی کنیم ، سپس نظر آنها را با ارزش های خودمان مطابقت بدهیم – و سپس تصمیم بگیریم !
به همین راحتی !
به قول یه بنده خدایی خخخخخخخخ



مثلا خانم x تصمیم میگیره لاغر بشه - یدفعه خانم بانوی مهربا یه کیک خوشمزه از راه می رسه .( بانوی مهر از هر انگشتشان هنر می باره )
خانم x میگه ، خوب چاره ای نیست – من همیشه همینطور هستم و خودم را نمی توانم عوض کنم
بریم کیک را بخوریم .

هر تغییری با مقاومت دیگران روبرو هست .
خانم x فقط باید میگفت :
متشکرم ، میل ندارم !
............................................


محیا خانم :

شما اعتماد به نفس دارید
گذشته را بنداز دور.


راز آزادی واقعی اینه که بر خاطرات گذشته یمان – بر ارزش های غلط گذشته مان – قلم عفو بکشیم
از گذشته خودمان تاثیر نپذیریم - آماده ی تولد دوباره باشیم.

برای تولد دیگر ، باید از قید و بند گذشته رهایی یابیم و بدون قضاوت و محکوم کردن ، به اکنون بنگریم و آینده را به چرخ گردون واگذار کنیم !
اون روز ، روزی هست که ترس از آینده ، معنا و مفهوم خود را از دست می دهد .


به تایید دیگران دل نبند – شما مجبور نیستید که اعتبار و تاییدتان را از جهان بیرون بگیرید !
مسیر شما باید مشخص و منحصر به فرد باشد – و نقطه نظرهای دیگران صرفا یک قضاوت است.
وقتی یقین پیدا کنیم در مسیر رسالت الهی هستیم ، ضروری ندارد که تایید و تحسین دیگران را گدایی کنیم !


به اعماق ذهنت برو ، به آنجا سرکشی کن - و نظریه های قدیمی ات که می گوید شما اعتماد به نفس ندارید
را پیدا کن و برای همیشه نابود کن !
آنها را دور بریز
و محیای جدیدی بساز
محیایی که قراره شاهکاری زیبا از زندگیش بسازه.



هرچند شما ، اکنون هم موفق هستید
به امید موفقعیت بیشر شما .


سهراب سپهری :

چتر ها را باید بست، زیر باران باید رفت !

فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد ، با همه مردم شهر ، زیر باران باید رفت

دوست را زیر باران باید دید، عشق را زیر باران باید جست

زیر باران باید بازی کرد، چیز نوشت، حرف زد، نیلوفر کاشت

زندگی ، تر شدن پی در پی

زندگی ، آب تنی کردن در حوضچه ی اکنون است !

باغبان عزیز خیلی ممنون از متنتون. چند بارنوشته تون رو خوندم

راجع به سوالتون که پرسیدین به خودم علاقه مندم یا نه. من یه دوره افسردگی رو پشت سر گذاشتم

البته خیلی سال پیش. اوج افسردگیم توی 16 سالگیم بود. اوناییکه افسردگی رو تجربه کردن

میدونن که علاقه ادم به خودش صفر میشه ادم از خودش متنفر میشه. بعد که اوضاعم خیلی داغون

شد سعی کردم خودمو از اون وضعیت بکشم بیرون. و خوب بشم. الان علاقه م به خودم در حد

20_30 از 100. باز هم بعضی اوقات احساس ناامیدی و کمبود اعتماد بنفس اذیتم میکنه ولی بهتر از قبلم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط محیا ناز

الان علاقه م به خودم در حد 20_30 از 100. باز هم بعضی اوقات احساس ناامیدی و کمبود اعتماد بنفس اذیتم میکنه ولی بهتر از قبلم

---

سلام

خب ، خانم با اراده ای هستید - ممنون.

چرا نمره ی 30 ؟

به نظرم باید نمره ی بیشتری به خودتون بدهید - جدی میگم !


همیشه اول هر کاری خیلی سخته - مثلا ما اگر بخواییم صفر را به 30 بروسونیم سخته - ولی از 30 تا 100 آسون هست .

یا اگر بخواییم 40 روز آب درمانی کنیم سخته - برای شروع ! ( فقط آب بخوریم )

ولی اگر 7 روز - سپس 15 روز و ....... می تونیم .


الان می خوام برم پارک ورزش !

وقتی ناراحت میشم ، سعی میکنم ورزش کنم !

موفق باشی .

ممنونم باغبان، دارم سعی میکنم بهتر شم، ورزش هم میکنم هر روز فرصتش پیش نمیاد ولی هروقت

فرصت شد ورزش میکنم پیاده روی و...

باغبان یه اسمیه که مشخص نمیکنه صاحبش اقاست یا خانوم؟ کدومش؟ دوست دارم بدونم

مننقش تلقینو واقعا خیلی پررنگ می دونم..حتما امتحان کن تا خودن نتیجشو ببینی

مثلاحداقل روزی 15 20 بار برو جلو ایینه و خیلی جدی قابلیتاتو به خودت یاداوری کن یامی تونی بنویسی..(از قیافت و تحصیلات و ..تعریف کن)و به خودت بگو من خودموبه ایندلایل دوست دارم

و چیزهایی که فکر می کنی نداریرو هم بگو می خوام اینارو کسب کنم(مثلا من می خوام بااعتماد به نفس ترین ادمباشم..من می خوام بتونم همیشه ازادانه نظرمو بیان کنم..

این راهکارو تا 40 روز انجامبده بعد نتیجشو خودت ببین(حتما باید مستمر باشه تا تاثیر داشته باشه)

سلام سوگند جان من برای مشکل وسواسم که توی دوران افسردگی بهش دچار بودم، از تلقین

خیلی استفاده کردم البته به کمک دارو. وسواسم 100 درصد خوب شد (هم وسواس فکری هم شستشو)

الان که فکر میکنم به اون روزها باورم نمیشه این من بودم که اون کارارو میکردم

افسردگیم هم خیلی بهتر از قبل شد. ولی برای بالا بردن اعتماد بنفس و تکیه به خودم توی تصمیم هام

از تلقین نتیجه نگرفتم

میشه بگی دقیقا چه جوری استفاده کردی؟؟

یک راهکار خیلی مهم دیگه که من خودمم ازش استفاده کردم اینه که خودتو وارد چیزهایی که می ترسی بکنی..مثلا من دوران کارشناسی اصلا اعتمادبه نفس اینو نداشتم که بتونم ارایه

بدم و همیشه ازش فرار می کردم بعد یک درس ارشد اختیاری برداشتم که مجبور باشم سمینارشو ارایه بدمو همین باعث شد ترسم بریزه..این سخن امام علی هم هست..حالا واسه همه

چیز میشه تعمیمش داد..

بهت توصیه می کنم حتما کتاب مارلین رو هم که مربوط به اعتماد به نفس بخون..

البته من احتمال میدم شما یک مقداری به کمالگرایی هم مبتلایی..ایا از وضعیتت راضیی باوجود موفقیتهات؟؟

سوگند عزیز در جواب سوال اولت باید بگم که مثلا وقتی یه دوراهی تصمیم گیری پیش میاد به خودم میگم که تنهایی تصمیم

میگیرم و نمیذارم حرفهای بقیه روش اثر بذاره ولی متاسفانه هر بار اثر میذاره

راجع به شخصیتم حدست درسته. من شخصیت کمالگرا دارم. راستش وضعیت الانم هنوز اون چیزی نیست که میخواستم

رضایت نسبی که از وضعیتم دارم بخاطر اینه که خانواده م مدام بهم یاداوری میکنن که ادم موفقی هستم

اگه باز راهکاری راجع به غلبه بر حس وابستگی به نظرات دیگران به ذهنتون میرسه خوشحال میشم بشنوم

سلام


من برای شما چند تا ارزش می نویسم :

عشق – سلامت - قدرت – ماجراجویی – امنیت - راحتی و آسایش – شور و شوق – موفقعیت – مهربانی - تغییر در خود



من احساس می کنم ترتیب شما این هست !

سلامت – مهربانی - عشق – امنیت - راحتی و آسایش – موفقعیت - قدرت – ماجراجویی – شور و شوق - تغییر در خود


نظر شما چیه ؟
دوست دارم ترتیب شما را بدونم ؟

ممنون میشم بنویسید :
اگر دوست داشتید تغییر بدهید یا اضافه کتید !

.................................................. ........

باغبان عزیز ترتیبم اینجوریه:از راست به چپ

سلامت، تغییر در خود و جبران گذشته ی تلخ، زندگی هدفدار، شورو شوق، موفقیت، عشق، امنیت، ماجراجویی

سلام خانم دکتر

می خواستم به شما عرض کنم ، من فقط نظر خودم را دادم ( بدون تفکر واقعی به شما )

ولی شما نظر خودتون را داشتید .

دیدید نظر دیگران اهمیت ندارد !

چون خود انسان هست که ارزش هایش را مرتب می کند !


تو بقیه کارها ، همین کار را کن .

:72:

این که نظرات بقیه واست مهم چیزی نیست منم همین طورم..

اما اما به نظر من خطوط قرمزتو برا همه چیز بنویس(مثلا ازدواج)و اگه کسی در این موردها که خطوط قرمزتو رد می کرد نظر داد خودتو اجبار کن که تصمیمت عوض نشه

اما اگر مثلا هرکسی یک چیزی بگه همون کارو انجام می دی باز یکی دیگه پیدا بشه نظر مخالفشو داشته باشه باز می خوای نظرتو عوض کنی به نظر من نظرات همه رو بشنو بعد

بنویس(کلا مکتوب همیشه ازهمه راهها بهتر جواب می ده)بعد به هر نظر یک امتیاز بده و اونی که بیشترین امتیازوگرفت انجام بده

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط محیا ناز

ترتیبم اینجوریه:از راست به چپ

سلامت، تغییر در خود و جبران گذشته ی تلخ، زندگی هدفدار، شورو شوق، موفقیت، عشق، امنیت، ماجراجویی

---

سلام

اگر اجازه بدید کمی در مورد این ارزش ها صحبت کنیم :

یه کاغذ بردارید مثلا بگویید :

من در چه صورت احساس سلامت می کنم

سپس پاسخ آن را برای خودتان بنویسید - اگر دوست داشتید اینجا هم مطرح کنید.


من نظر خودم را در مورد ارزش شماره 1 می دهم :

من وقتی آش ِ رشته مادرم را بخورم احساس سلامت می کنم .

:72: