سخني با همه ي شما عزيزان ......... و دوستم خانم :)لبخند

سلام بر روزه داران دلواپس افطار

طاعات و عبادات همگي مورد قبول درگاه حق قرار بگيرد انشاءالله . از همه ي شما عزيزان التماس دعا دارم .


خواستم بگم هر وقت تونستيد يك روز روزه داري كنيد و نگاهتان هر لحظه به ساعت نباشد اون موقع ديگه آزاديد .:310:

فقط خواستم همدردي كرده باشم يعني هم دردي ......... به قول يه بنده خدايي خخخخخخخخ:311:




ببخشيد تالار براي من با مشكل فني مواجه شده و من نميتونم پستي ارسال كنم ......نوشته هاي بالا مال من نبود............ واقعا نميتونم.:47:

مدتهاست كه با اين مشكل مواجه ام كه نمي توانم از سه پست خود در طي مدت زمان 24 ساعت استفاده كنم .كسي هم به مشكل من رسيدگي نمي كند ............ شايد اصلا مشكلي نباشد اما به هر حال ديگر مهم نيست ........ ولي من خسته شده ام...........


اميدوارم اين آخرين پست من در اين تالار باشد و به خودم اجازه مي دهم كه در انجمن غير مربوط پست بگذارم ......... لطفا لطفا اين پست را پاك نكنيد.

خواستم به همه ي اعضا بگويم كه لطفا اگر در اين مدت فعاليت در تالار كسي را ناراحت كردم به بزرگواري خودتان مرا ببخشيد.

براي مديران گرامي مخصوصا خانم فرشته مهربان عزيز هم بسيار باعث زحمت شدم ...... اميدوارم خسته نباشند و از من دلگير نباشند .

اما مخصوصا مي خواستم براي خانم:)لبخند پستي بگذارم .
فقط اميدوارم اين جمله را بخوانند :

حضور شما در تالار واقعا موثر است و من نيز استفاده كردم........... لطفا از آن حرف من دلگير نباشيد.

چنانچه در آن تاپيك تندي هم كرده باشيد كه نكرديد ......... فقط همين كه از تصور ناراحت شدن مخاطب احساس ناراحتي كرديد مهم است .......... نمي دونم مشكي شدين يا مشكيتان كردند اما خيلي خوب ميشد اگر باشيد ........... لطفا حساس نباشيد و انقدر زود قضاوت نكنيد . دليل پست من در تاپيك دعا براي نفر بعد نوشته ي يكي ديگر از اعضا در همانتاپيك بود كه به خود نگرفت .

خانم :)لبخند اگر واقعا از ناراحت كردن كسي ناراحت مي شوي .......... من ازشما ناراحتم ........

از نبودنت ناراحتم ............ لطفا برگرد با شما سخنها داشتم ...........بيا حداقل بگو باعث رفتنت من نيستم ......... بيا بگو غمي از به دل نگرفته اي .......




خانم بانوي مهر خواستم بگم حرف ديگران وقتي داراي اهميت است كه بيانگر واقعيات زندگي ما باشد

راهنماييهاي دوستان همدردي واقعا مي تواند برايتان گره گشا باشد اما لطفا به عمق مطلب توجه داشته باشيد.

اشكالي ندارد اگر گاهي چند قدم به عقب برگرديد اما مهم اين است كه داريد قوي مي شويد ....... از اينكه مسير تغيير را تا آخر طي مي كنيد مطمئنم اما حساست زياد شما باعث كندي اين حركت مي شود. مواظب خودتون باشيد .......... همچنين قدر همسر و پسر و پدر و مادرتان را بدانيد ....

خانم مينا 30 راستش هر وقت تاپيك شما را مي خواندم نمي دانم چرا نمي توانستم هيچ حرفي بزنم .......... اما مي خواستم بگويم كه شما هنوز گذشت نكرده ايد ........ شما به هر دليلي مجبور به كنار آمدن شديد ........ اما مطمئنم همسرتان مي توانند جبران كنند و گذشته را تلافي كنند .آنوقت واقعا مي توانيد ببخشيد كه بخشش واقعي احساس حقارتي به دنبال ندارد .

ساناز عزيز هر جا برم حتما براي فهميدن نتيجه ي آزمون دكترايت به اينجا سر مي زنم .... مراقب خودت و قلب پات باش دوست عزيزم.

آقاي باغبان شماهم نمي دانم خودتان مشكي شدي يا مشكيتان كردند اما لطفا با همان نام باغبان دوباره فعال شويد .

از حضور همه ي شما خوبان استفاده كردم ........... از صميم قلب متشكرم.




از شما براي خود و خانواده ام و مادربزرگم كه بيمار هستند التماس دعا دارم .

اميدوارم خداوند بزرگ پشت و پناه همگي شما باشد .

در پناه حق.:72:

سلام

من طبق درس هایی که تا این لحظه از محضر اساتید بسیار بزرگ روانشناسی و علوم تربیتی کسب کردم، ارسال می کنم. برای همین هرگز پستی رو بخود نمیگیرم. مشکی شدن ها قهره یعنی!؟

خانوم اعجاز عشق بهتون پیشنهاد میکنم تاپیک آفت های احتمالی مشاوره رو دقیق بخونید. گرچه برای مشاوره دادن اون پست خیلی کم هست!

چنانچه در ارسال شخصی ایرادی مشاهده کردین، می تونید از دکمه گزارش استفاده کنید . اینجوری مدیران رسیدگی میکنن بدون قهر و اینا.

در مورد مشکل فنی تون همینطور. باید به مدیران بگین نه در تاپیک عمومی و در جایی نامناسب!

این ارسال شما تنش زا محسوب میشه.

موفق باشید.

خانم من مي دونم مي دونيد تا حالا چند بار از طريق تماس با ما و حتي استفاده از راه هاي ديگه مشكل فني را با جناب مدير در ميان گذاشتم اما برطرف نشده ..........

من دقيقا همين كار رو ميكنم فقط گزارش !!!!!!!

در مورد اصل موضوع شما اطلاع نداريد من اصلا خانم لبخند را مخاطب قرار ندادم ايشون به خودشون گرفتند و از من عذرخواهي كردند .

نمي دانم چه طور مشكي ميشن اما تا حالا هر كي مشكي شده رفته و برنگشته.........

تنش براي چي آخه؟!

سلام عزیز دلم:43:
الآن این تاپیکت واسه ی خداحافظیه ؟! مگه من می گذارم...مگه می شه ! مگه داریم !:biggrin:
عزیزم خیلی بهم لطف داری من خیلی خودت و پست هاتو دوست دارم خیلی به من کمک کردی
پست هات سرشار از آرامشه...خیر از دنیا و آخرت ببینی...خدا خیرت بده گلم

عزیزم راجب مشکی شدن نام کاربری کار مدیران نیست خود کاربر می ره قسمت تغییر رمز عبور و ایمیل و ایمیلشو تغییر می ده و تا ایمیلو تأیید نکنه نام کاربریش فعال نمی شه
مدیران مشکی نمی کنند اگر کاربری خلاف قوانین عمل کنند بن می کنند یعنی رو اسم کاربر خط می کشند
این مشکی شدن ها دست خود کاربر هست...
بازم از محبتی که به من داشتی ممنونم:43:

اعجاز عشق بزرگوار

وقتی در تاپیک اعتماد به نفس ندارم zzzz نقص فنی رو اعلام کردین ، من از طریق پیام خصوصی (اون موقع اشتراک داشتم) به مدیر همدردی اعلام کردم، ایشون فرمودند :

نقل قول:

---

.

با سلام
برای موارد این چنین جهت بررسی نیاز به گزارش دقیق هست تا رابط فنی ارزیابی کند.
نام کاربری
تاریخ دقیق روزی که کاربر نتوانسته هست 3 پست بزند؟

در همدردی کاربران عادی طی 24 ساعت 3 پست می توانند بزنند اگر در روزی مشکلی ایجاد شد باید تاریخ و نام کاربری را مشخص کنند
باتشکر

---

حقيقت اينه كه من قصد ايجاد تنش نداشتم .......... تنش اين است كه از اصل موضوعي خبر نداشته باشيم و ......

اصلا از مديران مهربان و زحمتكش تالار هم گلايه اي ندارم .......... خانم فرشته ي مهربان خداييش خيلي زحمت مي كشند و هر وقت گزارشي برايشان فرستادم رسيدگي نمودند و حتي مشكل فني تالار كه بايد با مدير محترم در ميان گذاشته شود را من با خانم فرشته ي مهربان در ميان گذاشتم و ايشان زحمت كشيدند و مدير محترم هم واقعا پيگير شدند و ............ كوتاهي هم نكردند اما من خسته شده ام از اين بابت و خيلي مزاحم فرشته ي مهربان عزيز و مدير محترم شده ام و نمي خواهم انرژي ايشان را بيش از اين براي رفع مشكل فرديم بگيرم........... حتي اگر اين تاپيك باعث زحمتشان بشود يا تنشي در تالار ايجاد نمايد براي من فقط باعث شرمندگي خواهد شد.

فقط منظورم را به دوستانم رساندم كه چرا نميتوانم پستي بگذارم وگرنه مديران انقدر زحمت مي كشند كه به شخصه رسيدگي هم نمي كردند گلايه اي نداشتم .............. اشاره به مشكل فني براي ازسال پست فقط باعث سوءتفاهم شد .........

ولي من قصد ترك تالار را داشتم و خواستم با دوستانم خداحافظي كنم و بدانند كه برايم هم هستند و حلاليت بخواهم و التماس دعا

اما از طرفي هم من از پست تحقير آميز يكي از اعضا در يكي از تاپيكها ناراحت شدم و گزارش هم رد كردم و فرشته ي مهربان عزيز هم بنابر تشخيص خودشان كه مهم هم اين است پست را حذف كردند خودم خواستم از صاحب تاپيك دلجويي كنم كه نتوانستم و در تاپيكي از دوستان خواستم پستي اميد بخش قرار بدهند .........

اما خانم لبخند كه در آن تاپيك نظر داده بودن از من عذر خواستند و از آن موقع نيامدند ........ من هم دچار عذاب وجدان شدم ......... چون عضو بسيار موثري در تالار بودند

اميدوارم براي خانم من مي دونم و ساير عزيزان شفاف سازي كرده باشم ........... خانم لبخند قبل از عضويت سالها خواننده ي همدردي بوده اند و به احتمال زياد مطالب تالار را مي خوانند.......... اميدوارم بخوانند .

- - - Updated - - -

حقيقت اينه كه من قصد ايجاد تنش نداشتم .......... تنش اين است كه از اصل موضوعي خبر نداشته باشيم و ......

اصلا از مديران مهربان و زحمتكش تالار هم گلايه اي ندارم .......... خانم فرشته ي مهربان خداييش خيلي زحمت مي كشند و هر وقت گزارشي برايشان فرستادم رسيدگي نمودند و حتي مشكل فني تالار كه بايد با مدير محترم در ميان گذاشته شود را من با خانم فرشته ي مهربان در ميان گذاشتم و ايشان زحمت كشيدند و مدير محترم هم واقعا پيگير شدند و ............ كوتاهي هم نكردند اما من خسته شده ام از اين بابت و خيلي مزاحم فرشته ي مهربان عزيز و مدير محترم شده ام و نمي خواهم انرژي ايشان را بيش از اين براي رفع مشكل فرديم بگيرم........... حتي اگر اين تاپيك باعث زحمتشان بشود يا تنشي در تالار ايجاد نمايد براي من فقط باعث شرمندگي خواهد شد.

فقط منظورم را به دوستانم رساندم كه چرا نميتوانم پستي بگذارم وگرنه مديران انقدر زحمت مي كشند كه به شخصه رسيدگي هم نمي كردند گلايه اي نداشتم .............. اشاره به مشكل فني براي ازسال پست فقط باعث سوءتفاهم شد .........

ولي من قصد ترك تالار را داشتم و خواستم با دوستانم خداحافظي كنم و بدانند كه برايم هم هستند و حلاليت بخواهم و التماس دعا

اما از طرفي هم من از پست تحقير آميز يكي از اعضا در يكي از تاپيكها ناراحت شدم و گزارش هم رد كردم و فرشته ي مهربان عزيز هم بنابر تشخيص خودشان كه مهم هم اين است پست را حذف كردند خودم خواستم از صاحب تاپيك دلجويي كنم كه نتوانستم و در تاپيكي از دوستان خواستم پستي اميد بخش قرار بدهند .........

اما خانم لبخند كه در آن تاپيك نظر داده بودن از من عذر خواستند و از آن موقع نيامدند ........ من هم دچار عذاب وجدان شدم ......... چون عضو بسيار موثري در تالار بودند

اميدوارم براي خانم من مي دونم و ساير عزيزان شفاف سازي كرده باشم ........... خانم لبخند قبل از عضويت سالها خواننده ي همدردي بوده اند و به احتمال زياد مطالب تالار را مي خوانند.......... اميدوارم بخوانند .

عه به قول بانوی مهر مگه میشه مگه داریم؟
حساس نشوحساس نشو
اعجازعشق ناز میکنیا
بابا خودت که دیدی کاربرای اینجا تو تایپیکام چقدمنوناراحت کردن باورت میشه نمیتونم برم اون متنارو دوباره بخونم ؟چون بغضم میگیره ازبعضی از پستا رد میشم مثلا پست اخر باغبان تو تایپیک افسردم حالم بده خیلی عالی بود پستای تورم که درسته شاید گاهی انتقادی بود بهم اما اصن ناراحت نمیشدم اما پستای دیگران منو بهم میریخت
هرکی میخواد بره هرکی میخواد بمونه خودتو ناراحت نکن وگرنه یه تایپیک دیگه میزنم من عاشق اعجاز عشق شدم ولی اون مارو نمیخواد خخخخ
غیر تو کی این همه هوامو کی داره؟حوصله گریهامو کی داره ؟
به قول بعضی از کاربرا تو شده بودی مامان من پشتت قایم میشدم توم میرفتی باهاشون دعوا میکردی بخاطرکن انقد کیف میکردم
اخه خیلی غصه داشتم ودارم چون دلم شکسته بود قلبم داغون بود چون کسی حرفمو درمورد عزت نفسیکه میگفتم متوجه نمیشد
خودت باعث شدی اعجازعشق حالامحبورم دوباره تایپیکتو به بحث بکشونم منم که استادشم خخخخ
همین دوستم که عقدش بهم خورد باورتون نمیشه یک روز گریه کرد تموم شد اون پسرو ول کردو رفت با کسی دیگه اگه یکی از دور بمینه میگه عجب عزت نفسی داره اما منکه التماس سامانومیکردم عزت نفس نداشتم مرد اونه که باوجودنهایت عشقش تنهابمونه و عزت نفسشوحفظ کنه نه اینکه بره بایکی دیگه بعدبگه من عزت نفس دارم اگه من جای این بودم دوسال عزاداری میکردم واس حخخخخخ
حالا بگذریم
اعجازعشق اگه بری پس کی ازمن دفاع میکنه ؟قراره یه چنتا تایپیک دیگه بحثی باز کنما خخخخخ
من هیچوقت فراموشت نمیکنم همیشه تو فکرمن هستی
اصن یکارکن پاشوبیا همیاری ثبت نام کن تازه پیام خصوصیشم ازاده ارسال پستاشم محدودیت نداره چت باکسم داره ههههه تا ایناباشن قدرتوبدونن

سلام اعجاز عشق ،من چطوری یه صفحه جدید بسازم

سلام

بر اساس مشكلي كه داريد وارد انجمن مورد نظرتون بشيد و بر گزينه ي ارسال موضوع جديد كليك كنيد و مشكلتون را همراه با عنواني واضح و گوياي مشكل توضيح بدين .

البته آخيش گرامي در انجمنهاي مشاوره فقط امكان ارسال سه پست در يك روز خواهيد داشت.

- - - Updated - - -

خدا رو شكر آقاي باغبان برگشتند ........ چقدر دلم مي خواست رموز باغباني را از زير زبون ايشون بكشم .. بانوي مهر راستي ديگه سراغ نقاشي نرفتيد؟

بانوي مهر عزيز ممنون از لطفتون ............ راستش خيلي حرفها باهاتون داشتم با ساناز هم همينطور.

ولي وقتي پست نتونم بگذارم چه فايده ...........

الان اينجا هم باعث بي نظمي تالار شدم ............ نمي دونم شايد ارسالهام به جناب مدير بهشون نميرسه وگرنه توسط خانم فرشته مهربان تونستم مشكلم را به ايشون انتقال بدم و ايشون تاريخهايي كه موفق به ارسال نشدم را خواستند و فرستادم و مطمئنم دوباره بهشون نرسيده ..... اما ديگه واقعا خجالت ميكشم فرشته ي مهربان را با اين همه زحمت و مسئوليت اذيتشون كنم ......... براي همين فكر مي كنم شايد اصلا بهتر باشه به فعاليتم ادامه ندم ........ نخوام برم هم بن ميشم .

ولي خدا رو شكر جمعتون جمع شد ........ خانم لبخند رخ بنما ...........

سلام خانم اعجاز عشق


به قول یه بنده خدایی ، انگار ملخ های باغ من به باغ شما هم رسیده !:311:

من به ملخ ها عادت دارم - اونو از من می ترسند:18:
الان آماده ام باهاشون درگیر بشم - کارشون تمومه:324:



شما حکم به وزنه را دارید در همدردی .

کجا می خوای بری ، بانوی مهربونی ها .


اون تایپیک را دیدم ، شما و لبخند خانم خوب پاسخ دادید - از طرفی علی آقا هم پسر قو ای هست .



زورو خانم را تنها نزار + تمام دوستان همدردی


مراقب خودت باش.



راستی بی ادبی منو ببخشید !


عکس آواتارم را نگاه کنید - ببینم می تونید این شوت را بگیرید !

:72:

- - - Updated - - -

من شوتتون رو گرفتم. عمرا بتونید گل بزنید :18: منم واکی بایاشی هستم .

خدا هميشه هست و مي ماند و هرگز دور نمي شود ............ مهم همين است ........... خدا هست.



خانم لبخند صاحب تاپيك از شما خواستند كه تنهايش نگذاريد ............ هر طور خودتان صلاح مي دانيد ........ از اين بابت كه بسيار موثر بوده ايد نخواستم من مانع كمك شما به ايشان شده باشم ............... ممنونم كه نام كاربريتان را دوباره فعال كرديد.

........... بدانيد بسيار برايم قابل احتراميد ......... هم شما و هم عزيزاني كه در اين تاپيك پست گذاشتند و اظهار لطف كردند.:72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط **ali**

سلام امیدوارم حالتون خوب باشه...


لبخند عزیز من میدونم و درک میکنم که همه ی شماهایی که وقت میذارید برام مینویسید میخایید کمکم کنید..خیلی ممنونم..:43:

همینکه تنهام نذاشتین خیلی ارزش داره برام..
حرفاتون خیلیاشو قبول دارم..اما متاسفنه شدت مشکلم منو یکمی پرتوقع و عصبی کرده.....من زودرنجم کلا زو ناراحت میشم تقصیر شمانیس..

انقد دلم پره میخام تودل یکی خالی شم....میخام حرصمو خالی کنم:((
ازتون دلخور نیسم امیدوارم مشاهم درکم کنی واز من لخور نباشید.....بابت حرفاتون وراهنمایی هایی که میکنید تشکر میکنم خیلی ممنون

من هیچ موقع توسط خانوادم درک شنم..هیچ وقت اون محبت وصمیمتی که آرزشو داشتم ندیم...عاشق خونوادم نبودم..اینا شده ی کمبود.

کمبود عشق ومحبت..
تبدیل شده ب عقده در دلم..که ب هرکی میرسم میخام درکم کنه...دوسم داشه باشه....

ببخشین من از لحاظ روحی روانی جسمی عاطفی اجتماعی اعتقادی داغونم..

ولی تنهام نذارید:47:

---

ايشون هم متاسفانه به خودشون گرفتند .

سلام :)

یک دنیا تشکر :72: و یک دنیا معذرت خواهی :72:

ممنونم خانم اعجاز عشق عزیز. عرض کردم تو اون پستم که من از دست شما ناراحت نشدم :) خوشحال هم شدم!!! و الان هم هستم :)

فلسفه ی ناراحت شدن از انتقاد اینه که در واقع کسی ناراحت میشه که قدرت تحمل پایین داشته باشه اینم به خاطر اینه که خودش رو نبینه و نخواد که درست بشه. کسی که از خودش و

از واقعیت خودش فرار میکنه این آدم یا قهر میکنه و میذاره میره یا سعی میکنه طرف مقابل رو حالا با هر روشی مثل متلک و صحبت های غیر مستقیم از میدون به در کنه و اینکه طرف مقابل

رو به اصطلاح به زانو دربیاره و فراری بده تا دیگه نبینتش در حالی که تنها کسی که داره بهش ظلم میکنه خودشه چون در واقع داشت ایرادای خودش رو میدید و میتونست راحت حلش

کنه .

اینکه شما اینجا تایپک زدید از نظر من یعنی این فکرایی که گفتم در مورد من کردید.:54:

واقعا فکر کردید من قهر کردم و رفتم؟ یا میخوام شما قهر کنید و برید تا من دوباره بیام؟ اصلا میشه کسی دوست قدیمی همدردی باشه و اهل قهر و متلک و ناراحت کردن دیگرانی باشه

که راست میگن ؟ فکر کردید من قهر کردم تا شما رو ناراحت کنم؟ :54:

اصلا و اصلا و اصلا این طور نبوده.

شما یه ایده ی بزرگ به من دادید دوست خوبم. این نشان از بزرگی شماست. نشان از نیت خیر شماست وگرنه یک جمله و جرقه زدن یک ایده تو ذهن من چی رو نشون میده؟ حالا شما

حرفتون به هر کی بود تاثیرش رو روی من گذاشت. من هم تو دنیای واقعی خودم زندگی میکنم و اطرافیانم برام به مراتب مهم ترند. دوست دارم تا جای ممکن خوب باشم .

من خودم رو خیلی دوست دارم :) خیلی خوشحال میشم که یه نفر من رو از بیرون نگاه کنه و بگه ببین این ایراد توئه درستش کن. واقعا تو دنیای امروز بین دوستان آدم چند نفر این جوری

خوبی آدم رو میخوان؟

درسته آدم وقتی ایرادی تو خودش پیدا کنه طبیعتا باید ناراحت بشه این یه واقعیته و هر کسی دوست داره بهترین باشه. اما من از دست شما ناراحت نشدم.

پستتون رو هم خوندم تو اون تایپیک اما چون مشکی بودم نتونستم لایک بزنم که شما رو از نگرانی دربیارم. الان مجبورم کردید با مصیبت!!! با یک سری ترفندها :) خودم رو آبی کنم آخه

ایمیلم و رمزمو همزمان عوض کرده بودم:18: چون به اندازه ی کافی کوتاهی کردم در مورد شما حتما باید جواب میدادم.الان هم واقعا دارم سعی میکنم این پست رو براتون بفرستم. ان شا

الله درست بشه و فرستاده بشه.

مطمئن باشید مطمئن باشید و مطمئن باشید که اونقدر بزرگ شدم که اگه کسی حتی با سیلی من رو بزنه اما چیزی رو به من یاد بده تا رو پای خودم وایسم ، اگه من رو از در خونش برونه

از پنجره میرم تو و بارها و بارها و بارها تو زندگیم این کار رو کردم و دستاش رو هم میبوسم و این رو برای خودم افتخار میدونم که دنبال خوشبختی خودمم. کسی که حتی شده اندازه ی نوک

سوزن من رو به خودم بیاره برای من عزیز هست و جاش روی تخم چشمای من. اصلا رمز پیشرفت آدما اینه که از همه چیز برای بهبود خودشون استفاده کنن و انتقاد شایسته و درست

دوست راحت ترین راهه. بعضی موقع ها ساعتها میدوی اما کسی بهت نمیگه راهت اشتباهه. مطمئن باشید آدمهایی مثل من دست بوس انتقاد کننده ها هستن. همه جا که تالار نیست.

من بیرون از تالار واقعا مشکل دارم که به کی باید کمک کنم و به کی نه!!! اصلا همیشه درگیرم کی راست میگه و کی دروغ. برام مهمه که کارم و وقتم رو برای کی میذارم.

شما برای من خیلی عزیزید .

متاسفم که به خاطر عدم توجه من به حساسیت شما. من از اون روز دارم به این فکر میکنم که فلسفه ی رفتار من چیه و دوباره رفتم سراغ دوست خاک خورده ی خوبمان فروید!!! با مشغله

ی کاری که دارم اما شما دارید فکر میکنید که از من معذرت بخواید. مشخصا کوتاهی از من بوده چون اول من باید تشکر میکردم.مطمئن باشید اونقدر من رو متحول کردید که دوباره رفتم سراغ

مطالعه :)

آرزو میکنم شما هم متحول بشید و برید سراغ مطالعه :) مطمئنا هستید اما آرزو میکنم از این لذت بزرگ خودشناسی هیچ کس بی نصیب نمونه.

ممنون دوستم .............. ولي ببخشيد مزاحم مطالعتون شدم.:72:

راستش شما كمي تند صحبت مي كنيد اما پست يكي ديگر از اعضاء پر از اهانت بود و ناراحت شدم از صاحب تاپيك كه خودش را لايق اين اهانت ها دانست .......... ما با تمام كاستي ها و ضعفهايمان ابتدا بايد قبول كنيم كه هر چه باشيم انسانيم و حتي اگر كسي خود را تحقير كند جايگاهش را به يادش بياوريم .


در واقعا درست است تند صحبت كرديد اما واقعا اگر منظور من دقيقا متوجه ي شخص شما هم بود نيازي به عذرخواهي از من نبود ..........


حرف شما كاملا صحيح است راستش من از نوشته هاي شما در آن پست اصلا متوجه نشدم كه قرار است به سمت تحول و مطالعه برويد ......... بيشتر حس كردم بي آنكه بخواهم دلتان را بدجوري شكسته ام و باعث شدم صاحب تاپيك تنها بماند چون او هم فكر كرد شما از او رنجيده ايد (واقعا خودتان پست خود را يك بار ديگر بخوانيد ):311:

شايد من واقعا زيادي حساس هستم پست پارميدا واقعا ناراحت كننده بود ......... ناراحت كننده تر حرف صاحب تاپيك بود كه حق ميداد با او اينطور صحبت شود.

انشاءالله من هم متحول ميشم .:203:

بله پستمو خوندم ولی حالا بین خودمون بمونه انگار شما راست میگیداااا:311: هر آدمی میخوند مثل شما فکر میکرد.

من مدتهاست درگیر مسئله ی ناخودآگاهم.مدتی مطالعه میکنم و میذارم کنار. هر از چند گاهی یکی این درگیری رو یادم میاره و داغ دلمو تازه میکنه:311:

خیلی دوست داشتم بهتون توضیح بدم چه ایده ای بهم دادین به هر حال خودتون هم باید ماجرا رو بدونید دیگه :18:ولی خوب توضیحش خیلی طولانیه. من همین که پست شما رو خوندم

و بعد پست خودمو خوندم این تعارض رو دیدم تو خودم که ای بابا من خودم قبلا اعجاز عشقی بودم برای خودم که بیا و ببین و الان شدم جان سخت 2 :311:

همین مسیر تغییر فکر خودم برام شد سوال که چرا بعضی از آدما با هر روش و متد و آیه تغییر مسیر نمیدن یا اینکه خودشون و روش فکری شون رو خوب مطلق میدونن یا بد مطلق و بی

ارزش اما یکی مثل من راحت و بدون هیچ مقاومتی نه تنها تغییر مسیر میده بلکه تغییییییر مسیر میده :) اگه فکر کنه میشه بهتر بشه ، اینکه کجای ماجرای ناخودآگاه و تحت خودآگاه ربط

دقیقی به مقاومت و پذیرش یه فرد داره شد یک ایده برای مطالعه ی دقیق تر من .

گویا تغییر مسیر من زیادی بوده و باید یکم عقب برگردم .خوشحالم که کاملا عملی این رو دیدم و خیلی بدتر ناراحت شدم که اصلا با این عدم ثبات فکری من، که بخش عمده اش به خاطر اینه

که ایران بمونم یا برم و در واقع با این ایست فکری اصلا چه طور جرات میکنم مشاوره بدم به کسی!!! بنابراین تصمیم گرفتم دوباره فقط مهمان باشم و آدمها رو بخونم :) سیاه شدنم برا همین

بود. شما فک کردی من قهر کردم :58:


شما واقعا تو قلبتون هیچی نیست اما تو قلب من هست!!! برای همین معذرت خواستم ازتون چون واقعا ناراحت شدید . من اصلا دوست خوب شما نیستم چون ....:54:

با توجه به احساس محوری تون نباید جواب مینوشتم . دو حالت داشت یا واقعا احساس محورید پس شوکه میشدید و میرفتید سمت تغییر یا نیستید و من اشتباه میکنم که هیچ اتفاقی براتون

نمی افتاد. و همچنان با آرامش کار خودتون رو دنبال میکردید. حتی اگه فکر میکردید من بی ادبم نباید برام مهم بود.

اما دلیل تندیم با خیال راحت و تخت :82: اینه که تو تالار افراد خوب و مهربونی مثل شما و آقای باغبان هستند که به اندازه ی کافی با محبت به فرد مقابل آرامش میدن. بنابراین هیچ نیازی به

محبت فردی مثل من نیست. لازمه شخصی با روحیات من نقش پلیس بد رو بازی کنه و فکر فرد مقابل رو مخدوش کنه.البته وقتی فرد اعتراض میکنه قضیه فرق داره من باید خودمو بکشم

عقب و دیگه هیچ حرفی نزنم:) درسته؟ در واقع تو این بازی که نقش اصلی و اصل تاثیر گذاری با فرد مهربونه من هم پیام بازرگانی میشم :) این جوری بالاترین تاثیر روی ذهن کسی که

مشاوره میخواد ایجاد میشه. به نظرتون سناریوی قشنگی نیست؟ به نظر من که خوبه:18:.هیجان داره:227: اینکه من یه حرفی رو تند و سریع میزنم خوبه اما اون چیزی که من رو ناراحت

کرد از خودم اینه که چرا اصلا من ظرفیت طرف مقابل رو نگاه نمیکنم؟ مثلا تو اون تایپیک خاص که شما به خاطرش زیاد به زحمت افتادین من احساس کردم شناخت نسبی دارم و دیدید یک

پست زدم و چه واکنشی گرفتم ولی اصلا به ظرفیت توجه نکردم خیلی بیش از مقدار مورد نیاز تو چند تا جمله گفتم و واقعا نتیجه برای من متعجب کننده بود. اصلا فکر نمیکردم اینقدر واکنش

بگیرم.

هنوزم حس میکنم پست من خیلی بیش از حد مورد نیاز تحریک کننده بود . حس میکنم که نه واقعا میتونستم بهتر عمل کنم. البته نه اینکه برام مهم باشه بیشتر عملکرد خودم مهم بود که

اصلا خوشم نیومد از خودم.

به هر حال من خداحافظی نمیکنم چون تالار رو میخونم.اما دیگه سعی میکنم پستی نذارم . زیاد هم داستان پلیسی نخونم :)

من پست خانومی که گفتید رو نخوندم ولی لازم بود از شما و آقای علی معذرت بخوام و تشکر کنم. به من گفتید یا به اون خانم آخر سر من رو تو دردسر انداختید:18:

الان اصلا وقت متحول شدن نبود:18: