خانواده خودخواه ک داماد تو سری خور میخوان

سلام دوستای عزیز اگه یادتون باشه من قبلا در باره این موضوع تاپیک زدم.بعد دوماهه دوری قرار بود بریم مشاوره وقتی امتحانات خانوم تموم شد.ما دوروزه پیش رفتیم مشاوره ولی جواب خاصی نگرفتیم.مشاور با دوتامونم حرف زد .من تمام حرفامو گفتم.در اخر پرسید ک به خاطر این جزییات دو ماهه حرف نمیزنید.گفنمیزنی . گفت ک حالا از من چی میخوای
گفتم میخوام ببینم قبول میکنه اشتباهاتشو.و اینم گفتم ک منم تقصیراتی داشتم بیشتر از اونم نباشه کمتر نیست.منتها باعثش خود خانوممه.اگه خواست اصلاح بشیم نخواست اون به یه طرف من به یک طرف .بعد اونم صحبت کرده بود.صدای گریه میومد بیرون.وقتی تموم شد منو صدا کرد داخل گفت ک اقا رضا خانومتون میخواد جدا شین.ولی من میخوام یه تستی دارم بدم اونارو علامت بزنید تا بعد.ولی من گفتم دیگه اگه میخواد جدا شیم تست لازم نیست ک .آخر سر خانوم اومد پرسید ما چبکار کنییم حالا.مشاورم گفت هیچی تو میمیخوای جدا شی اونم میخواد جدا شه.برین مهریه رو هم توافق کنید برین دادگآه.
حالا میگم من اینقد بدی کردم ک رفته گفته منو از دست این خلاص کن!!!؟؟؟

سلام
متاسفم واقعا
من به شما گفتم خانواده ایشون خیلی با سیاست هستن و میخوان کاری به همه بگن که مقصر شما بودید.من به شما گفتم برای مشاوره تماس نگیرید ولی این اقدام از طرف خانواده شما انجام شد.الان نظری که من دارم شما هیچ اقدامی برای طلاق نکنید بگید اگر طلاق میخوای خودت برو انجام بده.اگر تهدید کردن توجه نکنید.از کجا معلوم برنامه ایی دیگه نداشته باشند.شاید خانم شما عقد میکنه به خاطر مهریه.البته اینن فقط میتونه حدعس باشه.شما روی خودت کار کن یکم.
با تعریفی که شما کردی من حس میکنم مشاوره هم خبره نبوده.یا خانم شما جلوش بازی کرده و گریه کرده.دقت داشته باشید فقط
الان شما عصبانی هستید وممکنه هر کاری بکنید یهو دیدی به ضررت شد ونتونی کار بکنی

سلام اقا رضا دوباره خوش امدید به همدردی متاسفم شما حیف شدید وزندگیتونو درگیر شد اترین جان درست گفت این مشاور خبره نبوده وگرنه سعی در ارام کردن فضا داشت نه اینکه متشنج کنه صاف بیاد حرفای ایشونو به شما منتقل کنه یا بزاره ایشون گریه کنه وبازی کنه اقا رضا اول اینکه اصلا مهریه ندید وتوی موارد حقوقی جدی وثابت قدم باشید اما شماهم نقش بازی کنید چه اشکالی داره؟الان مشاور گفته اون خانم طلاق میخواد اقاهم همینطور خب خانواده اونا میرن میگن اره این مرد دختر مارو عاصی کرد وبدبختش کرد حالا میخواد طلاقش بده یا بگن پسر بدی بود لیاقت دختر مارو نداشت دخترمون حیف شد و....بعدشم یه جشن طلاق بگیرن ودوروز دیگه به یه خانواده دیگه بگن پسرمشکل اخلاقی داشت وعصبی بود یا هرچی (مثلا اینارو گفتم) شما نباید بزارید اینو بگن البته نظر من غلطه شاید ببخشید شماهم بگید وای من
حیف شدم وای چه خانواده ای هستین شماهم مظلوم شید مظلوم نمایی کنید که حقتون ببخشید اما حدودا کولی بشید البته فعلا دقیقا فکر کنید واروم بشید واز روی عصبانیت کاری نکنید بلکه از روی درایت وسیاست کاری کنید که شما موفق این بازی باشید

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط آترین65

سلام
متاسفم واقعا
من به شما گفتم خانواده ایشون خیلی با سیاست هستن و میخوان کاری به همه بگن که مقصر شما بودید.من به شما گفتم برای مشاوره تماس نگیرید ولی این اقدام از طرف خانواده شما انجام شد.الان نظری که من دارم شما هیچ اقدامی برای طلاق نکنید بگید اگر طلاق میخوای خودت برو انجام بده.اگر تهدید کردن توجه نکنید.از کجا معلوم برنامه ایی دیگه نداشته باشند.شاید خانم شما عقد میکنه به خاطر مهریه.البته اینن فقط میتونه حدعس باشه.شما روی خودت کار کن یکم.
با تعریفی که شما کردی من حس میکنم مشاوره هم خبره نبوده.یا خانم شما جلوش بازی کرده و گریه کرده.دقت داشته باشید فقط
الان شما عصبانی هستید وممکنه هر کاری بکنید یهو دیدی به ضررت شد ونتونی کار بکنی

---

سلام اترین خانوم مرسی ک پاسخ میدین
من به پدرش ک اومده بودن مشاوره گفتم دخترتون همچین حرفیرو زدن بعد اون حرفای ک 1 ماه پیش به خونوادم زده بودن گفتم ک همشون دروغ بود .خلاصه از خانوم پرسید ک اون شب چه جوری شد تورو آورد خونه گذاشت.دیدم جلوی منم داره دروغ سر هم میکنه میگه.میگفت ک من گفتم درس دارم برم فردا میام.منم گفتم مطمین همچین گفتی.!!بعد گفتم قسم بخور به قران ک دادش تو خیابون رفت بالا .بعد باباش گفت ک بمونه بعدا حرف میزنیم.منم به بابام ک همچین حرفیرو به مشاوره گفته.بابام زنگ زد به پدرش بعد پدرش گفت ک مشاور یه جور دیگه گفته واسه رضا.دو روز صبر کنین اوضاع اروم بشه بعد حرف میزنیم .
انگار رفته به باباش گفته ک من گفتم طلاق میدم.به خاطر اون اونم گفته منم طلاق میگیرم.
حالا زنگ زدن چیکار کنم چی بگم؟!

به نظرم اگر زنگ زدن فقط بگید اگر دخترتون طلاق میخواد خودش بره اقدام کنه.شما زیر بار طلاق نرید اصلا(منظورم اقدام از طرف شما)
بعدشم به نظرتون میشه با دروغای خانمتون کنار بیای
شما خیلی تیکه تیکه تعریف میکنی.در کل خیای مراقب باشید

سلام
آقا رضا من شگفت زدم واقعا چطور مشاور تعجب کرده که چرا سر یه همچین مسائلی شما دو ماه با هم قهر بودین بعد اومده گفته باید طلاق بگیرید
این مشاور بوده واقعا
آقا رضا شما الکی دستی دستی دارید یه زندگی رو با ندونم کاری خراب می کنید قبول دارم که همسر شما داره خیلی بچه گانه رفتار می کنه اما شمام مقتدرانه رفتار نمی کنید متاسفانه
خوب شما درست رفتار کنید بعد اگر خانمتون رفتارشو اصلاح نکرد میشه دیگه مطمئن گفت خانم مقصره
یه چیزم در نظر بگیرید خانم شما یه بار جدا شده مطمئن باشید که الان از طرف خانوادش تحت فشاره که چرا دوباره به مشکل خورده شاید دلیل اینکه می خواد شما رو مقصر جلوه بده همینه که بگه من تقصیر کار نیستم شاید حتی دلیل گوش دادن به حرف خانوادشم همینه می ترسه که نکنه دوباره با شکست مواجه باشه

اونجایی که گفته بودید چون تولدم زنگ نزد تبریک بگه می خواستم بهش اس ام اس بدم بگم همه چی تموم یا یه همچین چیزایی شمام پخته رفتار نمی کنید خیلی تابعه احساستون هستید

به نظر من شما دو روز صبر کنید و حرف بابای من و بابای اونو ول کنید خودتون با خانمتون تماس بگیرید بگید این مشاور که سر یه همچین مسائلی می گه طلاق اصلا قابل ادامه دادن نیست و من قبولش ندارم یه مشاور خوب پیدا کنم میای بریم که مسائل و مشکلاتمون رو اصلاح کنیم؟ اگر خانمتون قبول کنه صد در صد مطمئن باشید می خواد این زندگی ساخته بشه و دنبال طلاقو مهریه و این صحبتا نیست و معلومم میشه که قصد شما هم طلاق نیست. اینجوری هم روشن میشه نظر خانمتون واقعا چیه و هم اینکه شما فرصت رفتن پیش یه مشاور دیگه و انشالله اصلاح مسائلتون رو پیدا می کنید و اونجا می تونید خواسته هاتون رو از همسرتون در حضور مشاور بخواید
به نظر من که راه خوبیه روش فکر کنید
موفق باشید

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط دختر جوان

سلام اقا رضا دوباره خوش امدید به همدردی متاسفم شما حیف شدید وزندگیتونو درگیر شد اترین جان درست گفت این مشاور خبره نبوده وگرنه سعی در ارام کردن فضا داشت نه اینکه متشنج کنه صاف بیاد حرفای ایشونو به شما منتقل کنه یا بزاره ایشون گریه کنه وبازی کنه اقا رضا اول اینکه اصلا مهریه ندید وتوی موارد حقوقی جدی وثابت قدم باشید اما شماهم نقش بازی کنید چه اشکالی داره؟الان مشاور گفته اون خانم طلاق میخواد اقاهم همینطور خب خانواده اونا میرن میگن اره این مرد دختر مارو عاصی کرد وبدبختش کرد حالا میخواد طلاقش بده یا بگن پسر بدی بود لیاقت دختر مارو نداشت دخترمون حیف شد و....بعدشم یه جشن طلاق بگیرن ودوروز دیگه به یه خانواده دیگه بگن پسرمشکل اخلاقی داشت وعصبی بود یا هرچی (مثلا اینارو گفتم) شما نباید بزارید اینو بگن البته نظر من غلطه شاید ببخشید شماهم بگید وای من
حیف شدم وای چه خانواده ای هستین شماهم مظلوم شید مظلوم نمایی کنید که حقتون ببخشید اما حدودا کولی بشید البته فعلا دقیقا فکر کنید واروم بشید واز روی عصبانیت کاری نکنید بلکه از روی درایت وسیاست کاری کنید که شما موفق این بازی باشید

---

سلام دختر جوان مرسی ک به تاپیکم باز سر زدین
اره مشاوره اصلا خوب نبود حداقل به جای اینکه اوضاع رو بیاد خوب کنه بدتر کرد.اصلا گیرم اون گفته طلاق خودش میتونی باهاش حرف بزنه اروم کنه.ولی بر عکس عصبانیش کرده فرستاده سر من.
تو اتاق انتظار ک نشسته بودیم .باباش از من میپرسید ک تو قرص اعصاب مصرف میکنی!!!واقعا حرصمو در آورد گفتم یعنی چی این چه سوالیه میپرسید. دید من ناراحت شدم گفت سواله دیگه .گفتم این سوال و از آدم روانی میپرسن.خلاصه گفت ناراحت نشو همین جوری پرسیدم.
وای بر من ک رفتن پشت سر من همچین حرفایرو زدن.خودشونو پاک پاک میدونن.میرن اسم درست میکنن واسم.
مامانم میگه تو زنگ بزن ببرش بیرون باهاش حرف بزن گناهارو قبول کن.به اونم بگو ببین اگه میخواد زندگی کنه تقصیرات شو قبول میکنه .و اینکه بعدا من یه چیزی گفتم بهش باز همین اشو همین کاسه نمیشه.اگه قبول کرد تمومش کنین بره.
حالا موندم زنگ بزنم بهش یا نه؟!!!
من به نظرم اگه واقعا طلاق میخواست بگیره همون موقع میگرفت دیگه چرا اومد مشاوره!والا گی شدم نمیدونم واقعا میخواد طلاق بگیره.میدونم لج کرده.خیلی لج بازه.من واقعا همچین کاره خاصی نکردم ک ناراحت بشه و کار به طلاق سوق بده.یعنی به خودش اینقد اعتماد بنفس داره ک دوباره بعد طلاق از من میره به یکی دیگه.
این درسته ک دخترا یکم قیافت خوب میشه ادعا خدای میکنن.یا مال من اونجوری در اومده؟!

خب تو رفتی با مشاور از جدایی حرف زدی
اونم گاوم به شکل بدی گذاشته کف دست زنت
زنتم حرف تو رو پیش مشاور تکرار کرده
بهش زنگ بزن و بگو که جفتتون بی مهارتییایی داشتید که کار به اینجا کشیده و میتونید با کمک مشاور مشکلتونو حل کنید.اگه لحنتون خوب نباشه حرفایی که میزنید ممکنه نتیجه عکس داشته باشه
وقتی حرف میزنی خیلی حواست به لحنت باشه
حواست به رفتارت باشه که یه جوری نباشه که فکر کنه داری اونو مقصر میکنی و از بالا به پایین بهش نگاه میکنی
لطف و منتی تو حرف زدنت نباشه
از صمیم قلبت بخاطر اشتباهات خواسته و ناخواستت ببخشش
رضا این تیر آخر تفنگته یه وقت جوگیر و احساساتی نشس مفتکی درش کنی بزن به هدف

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط جویا

سلام
آقا رضا من شگفت زدم واقعا چطور مشاور تعجب کرده که چرا سر یه همچین مسائلی شما دو ماه با هم قهر بودین بعد اومده گفته باید طلاق بگیرید
این مشاور بوده واقعا
آقا رضا شما الکی دستی دستی دارید یه زندگی رو با ندونم کاری خراب می کنید قبول دارم که همسر شما داره خیلی بچه گانه رفتار می کنه اما شمام مقتدرانه رفتار نمی کنید متاسفانه
خوب شما درست رفتار کنید بعد اگر خانمتون رفتارشو اصلاح نکرد میشه دیگه مطمئن گفت خانم مقصره
یه چیزم در نظر بگیرید خانم شما یه بار جدا شده مطمئن باشید که الان از طرف خانوادش تحت فشاره که چرا دوباره به مشکل خورده شاید دلیل اینکه می خواد شما رو مقصر جلوه بده همینه که بگه من تقصیر کار نیستم شاید حتی دلیل گوش دادن به حرف خانوادشم همینه می ترسه که نکنه دوباره با شکست مواجه باشه

اونجایی که گفته بودید چون تولدم زنگ نزد تبریک بگه می خواستم بهش اس ام اس بدم بگم همه چی تموم یا یه همچین چیزایی شمام پخته رفتار نمی کنید خیلی تابعه احساستون هستید

به نظر من شما دو روز صبر کنید و حرف بابای من و بابای اونو ول کنید خودتون با خانمتون تماس بگیرید بگید این مشاور که سر یه همچین مسائلی می گه طلاق اصلا قابل ادامه دادن نیست و من قبولش ندارم یه مشاور خوب پیدا کنم میای بریم که مسائل و مشکلاتمون رو اصلاح کنیم؟ اگر خانمتون قبول کنه صد در صد مطمئن باشید می خواد این زندگی ساخته بشه و دنبال طلاقو مهریه و این صحبتا نیست و معلومم میشه که قصد شما هم طلاق نیست. اینجوری هم روشن میشه نظر خانمتون واقعا چیه و هم اینکه شما فرصت رفتن پیش یه مشاور دیگه و انشالله اصلاح مسائلتون رو پیدا می کنید و اونجا می تونید خواسته هاتون رو از همسرتون در حضور مشاور بخواید
به نظر من که راه خوبیه روش فکر کنید
موفق باشید

---

سلام جویا خانوم خانوم اترین واقا لیت الله

دوستان ببخشید من امروز چند باری تایپ کردم ولی پاک شده همشون.

من با مشاور حرف زدم بهشون گفتم ک شما به زنم گفتین ک من میخوام طلا قش بدم.گفت ک نه اون خودش گفت ک منو از دست این خلاص کنید.در اخر هم خانوم پرسیده ک حالا ما
چیکار کنیم.مشاورم گفته ک هیجی شما میخوای جدا شین ایشونم میگه جدا شیم برین سر مهریه توافق کنین.
جویا خانوم من چطور قاطع بشم.برم بگم بیا تکلبفمونو مشخص کنیم میشه قاطعانه!یا چیکار کنم دستی دستی زندگیمو خراب نکنم.برم بیفتم به پاش!!
اینکه میفرماید از طرف خونوادش تحت فشاره اینجور نیست تا اینجا ک ما شناختیمشون تو خونشون به این خانوم نمیگن ک بالا چشمت ابروست پدرش ک هر جی میگم به خانومم یه چیزی بگین.میگه ک گفتم دیگه با منم حرف نمیزنه.یعنی همه کاره هست تو خونه. .به من ک اینجوری میگن.اصلا اینا خودشونو اری تز گناه میدونن چه پدرش چه مادرش
چه خودش چه خواهراش.اینا عمرا بگن ک یکم اصلاح شو.
این حرفتونو قبول دارم ک من خیلی وقتها تابع احساساتم میشم.چون اینطوری نبود الان اوضاع زندگیم اینجوری نبود.نمیدونم دست خودم نیست چه جوری این خصلتمو کنترل کنم.خیلی احساساتی هستم و عمل میکنم.دو روزم صبر کردیم باز زنگ نزدن.میدونستم خیلی مغرورن زنگ نمیزن.پدرم خودش زنگ زد بهشون گفت ک بگو دختر خانوم بیاد با رضا حرف بزنن.گفت ک باشه میگم.من زنگ زدم به خانوم گفتم واسه افطار میام بریم بیرون صحبت کنیم گفت ک من نمیتونم افطار بیام ما مهمونیم.بعد گفتم باشه فردا میام گفت اصلا نمیتونم بیام .گفتم دعوتت میکنم به افطار گفت ک منم محترمانه رد میکنم.گفتم باشه پس بعد افطار میام.والا من حالشو پرسیدم اون اصلا چیزی نپرسید.گفت بیا حرفتو بزن برو.باز اعصبانی شدم.ک این چه طرز صحبت کردنه.من واسه دعوا نیومدم.اونم گفت منم دعوا ندارم.گفتم پس این چه طرز حرف زدنه.میگه پس چی بگم.!!!!!!
اترین خانوم مشاور گفت تو دعوا حلوا پخش نمیکنن .نمیدونم ک با هاش حرف میزنم ببینم چی میگه.

اقا بیت الله من ک مشکلی ندارم چرا تیر اخرم باشه.با این لحن حرف زدن خانوم هر کی باشه قاطی میکنه.بعد بهش میگی چرا اینطوری حرف میزنی میگه چطوری.یعنی ادمو چنان بدهکار میکنه ک پشیمون میشه اط گفتنش.میگه دعوا داری.شما میگین حواسم خیلی به لحننم باشه.مگه میشه یه نفر با لحن ملایم حرف بزنه یه نفر هر جور خواست.
واقعا از این ک زنگ زدم بهش قرار گذاشتم بیرون خیلی ناراحتم.یعنی طوری حرف میطد ک انگار من بدهکارم بهش.میگم خانوم من حالتو میپرسم تو انگار نه انگار.میگم یادته من یه بار حالتو نپرسیدم حالت چطور شده بود.میگه ناراحت شده بودم.میگم فقط همین لحنت عوض نشده بود مگه.حالا تو اینچوری حرف میزنی من دیگه نیام فردا.میگه من دعوا داشتم نمیومدم.
حالا واقعا موندم فردا همجین حرف زد چیکار کنم.
اصلا برم ببینم بد خلقه حرفام یادم میره
تورو خدا کمکم کنید چی صلاحه تو این اوضاع.

به نظر خودت خانومت دوست داره؟معیارات برا انتخاب ایشون درست بوده؟
الان که اولشه وضعتون و حرف زدنتون اینه بعدش میخواد چی بشه.
این دوران که باید شیرین ترین دوران باشه وضعتون اینه.
نمیدونم چی بگم.به نظرم خانومت اصلن بچه نیست.خیلیم زرنگه.شما هم که کلن فقط دلت میلرزه.اگه قرار باشه همیشه دنبال دختر خانم بدویی بهش نمیرسی و یه ذره هم باید به دوست داشتنش شک کرد.
بعضی وقتا هم باید ببینی اونم دنبالت می یاد یا نه.
خودت از همه بهتر میدونی چه خبره ولی نمیخوای قبول کنی.
درگیر زیبایی شدی.حرفات هم که همش پراکندس.تاپیکت هم شده گزارش و خاله زنک بازی.البته ببخشید اینجوری میگم ولی پیشرفتی نداری

به نظر من یه اس ام اس بهش بدید که مثلا من فردا شب میام دم خونتون تو ساعت فلان نیم ساعت میمونم توی این نیم ساعت اگر اومدی بدون دعوا قشنگ بریم جایی حرف بزنیم که هیچی وگرنه کاری میکنم یک ریال بهت مهریه نرسه طلاقتم نمیدم بایدم بدون عروسی اینا بیای تو خونه زندگی کنی زندگی ای که جهنمه البته همه ی اینا اگه توی تلفن بگین خیلی خیلی بهتره شاید ثبت شدنش خوب نباشه البته من شدیدشو گفتم شما میتونید ملایم تر بگید اما قاطعیتش کم نشه وبدونه همین دوراهه نیاد دیگه تمومه فرصتی نداره البته فقط نظر منه اگه اشتباهه گوش نکنید راستش مسایل شما از خیلیا پیچیده تره وقتی میخوام برای شما نظر بزارم میترسم نکنه زندگیتون خراب شه انشالله زودتر ارامش نصیبتون شه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط دختر جوان

به نظر من یه اس ام اس بهش بدید که مثلا من فردا شب میام دم خونتون تو ساعت فلان نیم ساعت میمونم توی این نیم ساعت اگر اومدی بدون دعوا قشنگ بریم جایی حرف بزنیم که هیچی وگرنه کاری میکنم یک ریال بهت مهریه نرسه طلاقتم نمیدم بایدم بدون عروسی اینا بیای تو خونه زندگی کنی زندگی ای که جهنمه البته همه ی اینا اگه توی تلفن بگین خیلی خیلی بهتره شاید ثبت شدنش خوب نباشه البته من شدیدشو گفتم شما میتونید ملایم تر بگید اما قاطعیتش کم نشه وبدونه همین دوراهه نیاد دیگه تمومه فرصتی نداره البته فقط نظر منه اگه اشتباهه گوش نکنید راستش مسایل شما از خیلیا پیچیده تره وقتی میخوام برای شما نظر بزارم میترسم نکنه زندگیتون خراب شه انشالله زودتر ارامش نصیبتون شه

---

نه قرار شده فردا بعده افطار بیاد بریم حرف بزنیم

رضا جان سلام
صبح بخیر
سعی کن که در مقابل ایشون منفعلانه عمل نکنی.
شما تو یک از پستات مدام از زیبایی ایشون گفتی.
برادر من, به نظرم زیبایی اصلا مسئله مهمی نیست البته در صورتی که طرف شما سیرت زیبا داشته باشه.
وقتی که طرف شما سیرتش زیبا باشه جمالش برای شما(تاکید میکنم فقط و فقط برای شما) زیباترین خواهد بود..

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط کوهنورد

رضا جان سلام
صبح بخیر
سعی کن که در مقابل ایشون منفعلانه عمل نکنی.
شما تو یک از پستات مدام از زیبایی ایشون گفتی.
برادر من, به نظرم زیبایی اصلا مسئله مهمی نیست البته در صورتی که طرف شما سیرت زیبا داشته باشه.
وقتی که طرف شما سیرتش زیبا باشه جمالش برای شما(تاکید میکنم فقط و فقط برای شما) زیباترین خواهد بود..

---

سلام کوهنورد عزیز
صبح بخیر.نه میرم حرفامو بزنم قاطعانه بگم ک میخواد زندگی کنه یا نه.اگه خواست میگم ک به همین منوال دیگه نباشه سعی کن دیگه کارای گذشته رو نکنی.منم همیطور

من تا حالا چند بار خواستم بیام و این چیزایی که الان میخوامو بنویسم اما بازم پشیمون شدم اما این بار فکر کردم باید بگم

من فقط نظرخودمو میگم

به نظر من شما حتی با این خانوم بری سر زندگیت اخرش کارت به طلاق میرسه یا دور از جونت از دستشون دیوونه میشی

من اینجور خونواده هارو از نزدیک دیدم نمونش دایی و زندایی خودم

این خونواده ها اساس رو ببخشید خیلی معذرت میخوام رو سواری خوردن ازداماد میذارن و با تحت فشار گذاشتنش از راههای مختلف سعی میکنن نهایت استفاده روببرن و معمولا هم

موفق نمیشن و زندگی بچه هاشون تباه میشه شما هرچی از این خونواده حرف میزنی من میگم نکنه نامزد دختر دایی منی

این خونواده ها دنبال زندگی کردنو عشق و دوست داشتنو گذشتو اینا نیستنو این چیزارو به بچه هاشون یاد ندادن شمااگه باهاش ازدواج کنی و بری سر خونه زندگیت متوجه میشی چی میگم

من هیچ گونه عشقی در خانومتون با توجه به رفتارهاشون نمبینم

و چندتا سوال به شدت ذهنمو مشغول کرده و فکر میکنم یه زنگ خطره

با توجه به چیزایی که از خونوادشون و پدرشون گفتی ظاهرا خونواده ی ریلکسی از لحاظ مذهبی هستن از طرفی هم ایشون یه بار طلاق گرفته چرا اصرار نداشتن که یه مدت دخترشون با شما نامزد بمونه و عقد نکنین که همو بهتر بشناسید که مبادا دوباره مهر طلاق بخوره تو شناسنامه دخترشون؟؟!!!!!

چرا به هرکی جواب بله بدن فوری عقد و بعد دو ماهم طلاق؟؟

اون خونواده خیلی خوب میدونن اگه اینبار دخترشون طلاق بگیره دیگه شانس یه ازدواج خوبش خیلی کم میشه

کم هستن مردایی که بشنون ایشون دوبار عقد کرده ولی نرن سراغ قبلی ها واز ماجرا باخبرنشن

پس چرا براحتی حرف از طلاق میزنن؟؟؟؟ به شدت برای من جای سواله

میتونم بپرسم ایشون چقدر مهریش هست؟ از قبلی مهریه گرفتن؟

ببینید من به عنوان یه زن دارم بهتون میگم که محاله بتونید ایشونوتغییر بدین چون ایشون از اساس قبول نداره مشکل داره

چون خونوادش دنبال پیدا کردن یار و همراه برای دخترشون نیستن دنبال کسی هستن که مطیع کامل باشه و احتمالا شما ظاهرتون اینو بهشون نداده که اگه یه ذره روتون کار کنن همونی میشید که میخوان

مطمئن باش اگرم جدا بشین هزارتا عیب میذارن روتون اینو حاضرم از الان قسم بخورم روش

دختردایی من با یکی نامزدکرد بعد شش ماه جدا شد دقیقا همین بلاهارو سراون پسر بیچاره در اوردن وقتی جدا شد هرکس میپرسید چرا ؟؟ چنان اون پسر و توصیف میکرد که ملت فکر میکردن غول بیابونی بوده

یا دقیقا واسه عروسشونم همین طور بودن طوری که مهریشو بخشیدو جونشوازاد کرد از دست اینا

چرا اینکارومیکنن؟ چون خودشون میدونن تو تمام فامیل شناخته شدن میخوان مظلوم نمایی کنن

پس به نظر من خودتونو بیشتر ازین درگیر بازی های این خونواده نکنید حرف پدرشون خیلی برام جالب بوده که پرسیده قرص اعصاب میخوری؟؟ چون از الان شروع کردن

شما در صورتی که با این خانوم ازدواج کنی تا قیامت درگیر قهرو طلاقو حرفای خاله زنکی و دخالت های اطرافیان هستین مطمئن باش من تا قبل اینکه شما بری ازنامزد قبلیش

بپرسی همش میگفتم شاید شماهم زیادی بهش گیر میدی اما الان فکر میکنم که هیچ بنی بشری نمیتونه باهاش زندگی کنه و ایشون زیادی رو خشکلیش حساب کرده

و جالبتر اینکه از طلاق قبلی نه خودش و نه خونوادش درس نگرفتن و مطمئ نباش نمیگیرنم تا ابد

ازین بیشتر زندگی خودتو تلف اینا نکن و وقتو انرژیتو هدر نده

منم با حرفای سحر موافقم
شما هنوز فکر میکنی با صحبت قاطعانه درستمیشه ولی من بعید میدونم.به نظرم دارن از خوبی شما سواستفاده میکنند به طوری که خودتم باور کردی باید در مقابلشون ضعیف باشی.می بینی اگر در مقابلشون بخوای یکم برخورد کنی برات فیلم بازی میکنن که همه تقصیرات گردن شماست.به راحتی به شما میگن قرص مصرف میکنی و یک جنگ روانی راه میندازن که شمارو عصبانی کننو که مشاوره بهم شما طلاق نیخوای.من قبلا هم گفتم که خیلی سیاست دارن ولی حس میکنم شما داری بیش از حد ضعیف عمل میکنی و اونا هم همینو میخوان.یادتون باشه شما اولین نفری تیستی که باهاش اینطوری برخورد کردن.

برادر خوبم رضا امروز سری به اولین تاپیکی که در این سایت باز کرده بودی زدم و از آنجا که از تاپیک قبلی تو هم تا حد زیاد مطلعم نظرمو صریح و بی پرده بیان می کنم هر چند که موجب رنجشت بشه. با توجه به آنچه پیشتر در این سایت نوشته ای میشه حدس زد که با وجود سی و دو سال سن هنوز آمادگی لازم برای ازدواج نداشتی و به همین دلیل دست به انتخاب اشتباه زدی و الان هم تاوان اشتباهتو می پردازی . به جای نشانه گرفتن انگشت اتهام به سمت خودت خانواده اون دختر و خود دختر را متهم می کنی که کاری بسیار ناجوانمرانه و دور از اخلاقه و الان هم فریاد وامصیبتای تو همه جارو برداشته . کمی به خودت بیا و با خودت صادق باش چه در غیر اینصورت هیچگاه فرصت اصلاح و شناخت خودتو پیدا نمی کنی و سر راه هر دختری قرار بگیری با این طرز فکر زندگیت محکوم به شکست خواهد بود. دختری را عقد کردی که فاصله سنی زیادی با تو داره او در ابتدای دوره جوانی و تو در میانه راه هستی . با خانواده ای وصلت کرده ای که با کمی دقت از ابتدا فرهنگشون قابل تشخیص بوده اما این اختلافو نادیده گرفتی و لابد پیش خودت فکر کردی که نه تنها دخترشون بلکه همه خانواده رو می تونی اصلاح کنی و یا شاید هم اونقدر ظواهر و مادیات برات جذابیت داشتن که متوجه تفاوت خودت با اونا نبودی . هدفم از این نوشتن این مطلب اینه که کمی به خودت بیایی .یکبار دیگه اولین تاپیکت که مربوط به یکسال و اندی پیش هست و در اون از سماجتت در خواستگاری و رد شدنت توسط اون دختر و خواستگاریهای دیگت گفتی و همچنین تاپیکهای دیگه مربوط به خجالتت در زمان گفتگو با دخترها و بقیه رو با تامل مطالعه کن ببین اون زمان کجا بودی و الان کجا هستی. مطلبو کوتاه می کنم ولی حرفهای زیادی برای گفتن دارم

سلام سحر خانوم اترین خانوم ورها خانوم

حرفای شما کاملا درسته.ایشون مهریه نگرفتن.دیشب رفتم باهاش حرف زدم.گفتم به مشاور گفتی ک میخوای جدا شی گفت نه من گفتم با این شرایط نمیتونم ادامه بدم
خودشو اصلا مقصر نمیدونست.ولی من گفتم تقصیراتی داشتم.گفتم ک دوتامونم مقصریم ک کار به اینجا کشیده.اگه بخوایم همینجوری پیش بریم مطمین باش خیلی زیاد طول نمیکشه ک زندگیمون از هم میپاشه.خلاصه میگفت ک بهم زیادی گیر دادی .گفتم تو حرف خودتو زدی همیشه انگار نه انگار گ من شوهرت هستم.کلی حرف زدیم.کفتم تصمیمت چی هست حالا.جدای هست یا زندگی.گفت میخوام زندگی کنم. نه با این تحمتها و فحشا و دروغها نمیخوام.گفتم کدوم فحش . تحمت و دروغ.مال خودو میندازی گردن من.
بعده کلی حرف زدن نتیجه این شد ک تصمیماتتو بگیر بهم بگو.حالا قرار شده خبر بده بهم.

سلام آقا رضا
من به شما گفته بودم اگر میتونید از مشاوره صحبت کنید باهم.کاملا معلومه که خانم شما اط طلاق میترسه.پس شما میتونید از این موضوع استفاده کنید.به نظرم حالا زوده برای اینکه به حرفاش اعتماد کنید.پس چند وقت امتحانش بکنید ببینید چطوریه رفتارش.از حس حسادت هم اشتفاده کنید

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط آترین65

سلام آقا رضا
من به شما گفته بودم اگر میتونید از مشاوره صحبت کنید باهم.کاملا معلومه که خانم شما اط طلاق میترسه.پس شما میتونید از این موضوع استفاده کنید.به نظرم حالا زوده برای اینکه به حرفاش اعتماد کنید.پس چند وقت امتحانش بکنید ببینید چطوریه رفتارش.از حس حسادت هم اشتفاده کنید

---

سلام اترین خانوم
خب چیکار کنم الان.؟!وقتی تو مهمونی ها میره با همه میگه میخنده.بعد به من میگه تو چرا نمی یای.
من اینارو نمیتونم بهش بگم الان.چون با خودش میگه ضعف داره ها.
و آرایش و لباس پوشیدن و بهش گفتم گفت ک خدوم مراعات میکنم.
و اینکه به من میگفت تو گفتی چادر به سر کن.در واقع من همچین حرفی رو بهش نزدم.یه بار بهش گفتم تو جاهای خاص ک چادر لازمه میتونی چادر سر کنی.گفت ک من طلاق میگیرم چادر به سر نمیکنم.
بعد من اعصبانی شدم با این حرفش .اونم معذرت خواهی کرد تموم شد.
ولی تو مشهد چادر سر میکرد کلن.

سلام
ایشون یهو تغیر نمیکنه.به نظر من شما در رجه اول باید کاری کنی که ایشون بتونه زندگی خصوصیتونو مدیریت کنه.باید یاد بگیره همه حرفارو نباید به خانوادش بگه.باید بتونید خودتون حلش بکنید به نظرم سعی کنید کمتر راجب گذشته حرف بزنید.سعی کنید رفتارتونو تغیر بدین.شما براش آخرین شانس هستید اگر طلاق بگیره احتمال ازداج مجدد خیلی کم میشه براش.پس میتونید کاری کنهید که رفتاشتغیر کن

سلام برادر....
یکم هم مراقب باش یه وقت از اونور بوم نیفتی...
موفق باشی

سلام
کاملا مشخصه رضا بین منطق و احساس گیر افتادی

منطق داره میگه کسی که انقد راحت غربتی بازی در میاره و دروغ میگه مدام سعی میکنه پیش مشاور و خونوادش و خونوادت با دروغ و فیلم بازی کردن خرابت کنه, به درد زندکی نمیخوره و امروزم اگه جدا نشه وس فردا تو زندگی جدا میشه.

اما احساست میگه دختر خوشگلیه و ممکنه دیگه چنین کیسی نتونی پیدا کنی.

به هر حال همینطور که از تاپیک اولت باهات بودم, حرفم مثل سابق هست. کسی که انقد راحت دروغ میگه و شوهرشو خراب میکنه, با خونواده ای که اینطور اذیتت کردن و آخرین کار زشتشونم جریان قرص اعصاب بود, صلاحیت اینو نداره که همسر تو و در آینده مادر بچه هات باشه.

مواظب باش رضا. مهریه رو جدی بگیر. شل بگیری زندگیت به باد میره و همه چیتو بآید سکه کنی بدی بره

سلام اترین خانوم
من همه اینارو ک شما میگینو گفتم بهش.حالا ببینیم چقد روش تاثیر میذاره.امروز اس دادم ک عصر حاضر باش میام دنبالت بریم بیرون .جواب داده ک ما داریم میریم تهران خونه عموم احسان داره جند روز دیگه برگشتنی میریم.حالا من اینجا برگ چغندرم دیگه نه گفته نه میگه تو هم بیا.همینجوری داره میره.خیلی ناراحت شدم از کارش.

سلام سوشیانات و دوست عزیز
واسه طلاق همیشه فرصت هست میخوام اینبارو خودم صوتی ندم دستشون ببینم حالا جیکار میکنن.ایا خوب میشن یا نه مثل ثابقن

سلام آقا رضا
من فکر میکردم با مشاوره مشکل شما تا حدی حل شه.ولی تغییر چندانی نداشت جز اینکه خانمتون به اهدافش داره میرسه.خودتونون هم میدونید که چطور دامادی میخوان.از طرفی از شما دوری کرد به مدت 2ماه.بعد از اون رفتارش تغیر کرد و گفت طلاق نمیخواد و مادر شما گفتن تقصیر شما بوده.بعد از اون شما متوجه دروغ گفتن ایشون شدید ولی بازم اتفاق خاصی نیفتاد .شما یک مسافرتو از خودت دریغ میکنی ولی ایشون به راحتی میره و به دنبال تفریحاتش هست.اینقده به ایشون فکر کردی که حتی متوجه غرورتونم نیستید.من بازم تاکیدم روی این هست کاری کنید حس حسادتش برانگیخته شه.مثلا اس بهش ندین.اگر زنگ زد همون لحظه جواب ندین.با دوستانتون تفریح برید عکساشو براش بفرستید.خلاصه هر کاری که میکنید کمتر به حسابش بیارید.هر چی کمتر بهش توجه کنید بهتر نتیجه میده.سعی کنید حتی با خانوادتونم کمتر در موردش حرف بزنید.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط آترین65

سلام آقا رضا
من فکر میکردم با مشاوره مشکل شما تا حدی حل شه.ولی تغییر چندانی نداشت جز اینکه خانمتون به اهدافش داره میرسه.خودتونون هم میدونید که چطور دامادی میخوان.از طرفی از شما دوری کرد به مدت 2ماه.بعد از اون رفتارش تغیر کرد و گفت طلاق نمیخواد و مادر شما گفتن تقصیر شما بوده.بعد از اون شما متوجه دروغ گفتن ایشون شدید ولی بازم اتفاق خاصی نیفتاد .شما یک مسافرتو از خودت دریغ میکنی ولی ایشون به راحتی میره و به دنبال تفریحاتش هست.اینقده به ایشون فکر کردی که حتی متوجه غرورتونم نیستید.من بازم تاکیدم روی این هست کاری کنید حس حسادتش برانگیخته شه.مثلا اس بهش ندین.اگر زنگ زد همون لحظه جواب ندین.با دوستانتون تفریح برید عکساشو براش بفرستید.خلاصه هر کاری که میکنید کمتر به حسابش بیارید.هر چی کمتر بهش توجه کنید بهتر نتیجه میده.سعی کنید حتی با خانوادتونم کمتر در موردش حرف بزنید.

---

سلام اترین خانوم
مرسی بابت لطفتان ک منو تنها نذاشتین تو این مدت و همه دوستان دیگری ک لطف کردن.
خونواده ما کلن اونجورین میگن چرا وقتی میدونین با یه کار ما از ما ناراحت میشن انجام بدیم ولی اونا نه نیستن اونجوری
اره همون کارو میکنم.کمتر بهش توجه میکنم.بهش چند روز پیش گفتم هر عملی عکس العمل داره.باید خودش میفهمید.شایدم به خاطر این ک روابط خوب نیست هنوز.نگفته .به هر حال خیلی منو ناراحت کرد با این کارش.منم چند روز دیگه تعطیلاتمون شروع میشه منم میرم هوام عوض بشه.میدونم دیگه یه مدت بدت ک میگه بیا بریم خونه خالم دعوت کرده.
منم میم ما تو راهی داریم میریم مثلا یه جای اصفهانی همدانی. ..تا ببینم چطور میشه حالش.باز دستتون درد نکنه

سلام دوستای عزیزم
طاعات وعباداتتون قبول درگاه حق باشه منم دعا کنین
خانوم بعد 1هفته ک شد رفته تهران از رو تلگرام و وایبر ک آنلاین بود صبح ساعت 5 فک کردم خونشونه .دیروز زنگ زدم بهش بر نداشت.به خونشون زنگ زدم ج ندادن.بعد به باباش زنگ زدم ک...خاونم جواب نداد زنگ زدم.گفتش خوابه بیدار شد میگم زنگ میزنه.عصر ک ززنگ زد سلام و احوالپرسی بعد گفت ک داییم گفت ببین کی فرصت داره زنگ بزنم بهش صحبت کنم.گفتم من عصر خونه ام.همون داییش ک سنگش مامانو خودش میکوبند به سنش ون. تا حالا هم ک زنگ نزد.انگار دایش میدونه ک تحفشون چیه.ک نخواسته زنگ بزنه.حالا مبگم دوستان 1 هفته اس تهران داره خوش میگذره انگار نه انگار ک شوهری داره نه اس ام اس ی نه چیزی.بابام به شوخی میگه پسرم ناراحت نباش از تهراتهران ک نمیشه حرف زد یا اس داد اونجا دوره.
میگم چیکار کنم ناراحت نباشم از این ک یه بار نگفته بهم ک داره میره سفر.یا منم مثل اون بکنم.دیروز رفتم پاسپورت بابامو تمدید کردم ک بریم یه سفر خارج.ولی باز مامانم میگه زشته نرو بدون اون.میگم پس اون چرا رفته بدون من.میگه اون دختره .زود ناراحت میشه.میگه اون میکشه تو نکش.به نظروف چیکار کنم نا اروم شم.

زندگیتو معطل هیچ کس نکن .
برای کسی بمیر که حداقل تب کنه .
مسافرتت رو برو ! مگه می خواهی بری کار خلاف بکنی ؟
حرف مادرت رو هم گوش نده ، داره احساساتی راهنماییت می کنه ، وقتی مسافرت نری ، تفریح نری ، بیشتر فکر منفی می کنی ، بیشتر خود خوری می کنی باعث می شه عصبانی تر باشی .

یکی از عوامل حال الانت مادرته که تو رو بی ارزش میکنه با اینکارا و خانومتم پررو میکنه
بابا تو هم آدمی دیگه اون اگه ناراحت تو میشد که بری سفر خارجه که خودش انقد (ببخشید) یه طوری رفتار نمیکرد که آدم فکر میکنه طرفت آدم حسابت نمیکنه و انگار از دماغ فیل افتاده
جالبه همین مادرتون راضیه که شما توسری خور باشی و غرورتو له کنه ولی اون مبادا که ناراحت بشه!!!(به نظرم عمرا ناراحت نمیشه)
چه بخوای ادامه بدی چه ندی مطمءن باش رفتارش تا آخر عمرش همینه که هست
گذشت صفر
احترام صفر
صداقت صفر
تمکین صفر
غرور 1000
اینم در نظر بگیر که تو الان از همه نظر اوکی هستی و جوونی که این رفتارهارو میکنه
فقط الانتو نبین ممکنه خدای نکرده مشکل مالی برات پیش بیاد ممکنه مشکل جسمی پیش بیاد ممکنه ....
اینارو در نظر بگیر هر مشکلی که توی زندکیت باشه ایشون کمکی نمیکنه و خودت باید تنهایی حلش کنی اگرم قابل حل نباشه باید طبق فرمایش مادرت خودتو بزنی به اون راه چون تو بزرگتری و متاسفانه اگه ده سال دیگم بگذره و خانومت دیگه بچه نباشه و بزرگ شه بازم شما بزرگتری و بازم تو باید گذشت کنی بدون اینکه اون قدمی برداره
یه مدت تو آب نمک خوابوندتت که امتحان داره بعدش برین مشاوره یعنی امتحان از زندگی مهم تر
الانم که بعد این همه مدت قهر بودین جای این که بیاد به زندگیش فکر کنه سفر و تفریحو ارجح میدونه
میدونی چرا؟چون احساس میکنه برات زیادیه و سره ازت و اگه تو هم نباشی بازم حداقلش اینه که مثل تو براش بازم هست
طبق گفته خودت با توجه به زیبایی بالایی که داره و سن کمش مطمءنا همینطور هم که فکر میکنه هست و اگه هم طلاق بگیره بازم خاطرخواه زیاد داره

دوستان درست میگن. مادرت از رو احساسات
دلسوزی متاسفانه داره اشتباه راهنماییت میکنه.
برو سفر.
همینطور که اترین گفت برو تا شاید احساساتش تحریک بشه تکونی بخوره. روحیتم عوض میشه.

منم مثل بیت الله میگم با این زن جدا هم نشی و زیر یه سقف هم بری ولی تا عمر داری تنهایی.

سفر رو حتما برو برا روحیت خوبه. حتی ارمنستان هم نشد یه سفر داخلی برو چند روز.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرشته مهربان

با سلام

تاپیک از ظرفیت مجازعبور کرده .

لطفاً روی مشاوره حضوری متمرکز شوید و از راهکارهای داده شده مفید در اینجا هم بهره بگیرید و سعی کنید به جای تاپیک جدید باز کردن و دادن گزارش لحضه به لحضه که خلاف روند مشاوره ای است و ابتکار و خلاقیت را از شما می گیرد .... روند عملگرایی را تحت نظر مشاور حضوری در پیش بگیرید

موفق باشید

---

با سلام

به عنوان سرپرست و یکی از کارشناسان این تالار تأکید کردم که شما باید از طریق مشاوره حضوری پی گیر مشکلتون باشید و تاپیک باز نکنید اما شما توجه نمی کنید . می بینم در بعضی پستها حتی راهنمایی اشتباه داده میشه .... لطفاً باز هم تأکید می کنم که از طریق مشاوره حضوری مشکل را دنبال کنید و فضای مجازی و همدردی ظرفیت کمک در حل مشکل شما را ندارد