طلاق بگیرم این احساسات لعنتی اخرش رهام میکنه یا نه؟

سلام
تاپیک قبلی من
به نظرتون بازم صبر کنم شوهرم اشتباهاتشو قبول کنه یا تمومش کنم؟

من از راهنمایی دوستان خیلی برای بهبود زندگیم استفاد کردم واقعا تو این مدت خیلی چیزا یاد گرفتم
من و همسرم همدیگه رو دوست داریم هر کسی مارو ببینه میگه اخه اینا که مشکلی ندارن
بذارید برن زندگیشونو کنن
اما واقعا نمیشه زندگی کرد
مخصوصا الان با چند نفر که صحبت کردیم گفتن که شما از نظر فرهنگی به هم نمی‌خورید
افرادی که باهاشون صحبت کردیم گفتن که اگهاز همون اول به مامیگفتید بهتون می‌گفتیم این کار رو.نکنید
منم الان خیلی سرد شدم احساس میکنم اگه برم و باهاش زندگی کنم آخرش پشیمون میشم
قرار شدهیه نفرکه خیلی هم مورد اعتماده بره و باهاشون صحبت کنه و.این در حالیه که من فکر میکنم باید همه چیز تموم بشه

میترسم الان که من راضی به جدایی ام با این صحبتها یه دفعه همسرم بیاد و.دوباره قول الکی بده
چیکار کنم ؟

درسته که قبلا قول الکی داده و مقصره در این باب
اما اگه زندگیتو بخاطر اینا بخای خراب کنی مطمءن باش تو زندگی بعدیتم به مشکل میخوری
بابا یه کم گذشت و بخشش و کوتاه اومدن برا زندگیتون کنین والا راه دوری نمیره
شما یه قدم بردار اگه اون قدمی برنداشت خب خلاص میکنی دیگه
خوب نیست بخاطر پیش پیش قضاوت کردنت راجع به اینکه شاید بعدا چه رفتاری باهام داشته باشه و شاید بازم قول بده عمل نکنه و شاید بعدا قهرش بگیره و شاید بعدا همین آش و همین کاسه بخای زندگی مشترک که قبل از مشترک بودن مقدسه رو با متارکه که قبل از متارکه منفور ترین حلال خدا اسمشه عوض کنی
اول برو جلو شما اگه حال و حوصله حل مشکلات زندگیو نداشتی(که اینم اشتباهه) بعد طلاق بگیر
اگه اشتباه نکنم شما بودی که ازدواجت سفید بود؟؟؟
اگه شمایی پس دیگه نترس دختر جون برو جلو اگه نشد و راه نداشت ادامه بدی خب طلاقتونم که خیلی راحته
والا خدا قهرش میگیره بدون اینکه ذره ای تلاش کنید (جفتتون) بخاید عرششو به لرزه در بیارید

سلام
ممنون از راهنمایی هاتون
من بیشتر از سه ماهه که به خاطر اینکه بعدا پشیمون نشم دارم واسه زندگیم تلاش میکنم که همینطوری از دستم نره
اما خب فکر میکنم این ازدواج از اول اشتباه بوده

در ضمن ازدواج ما فقط ثبت رسمی نشده اما خطبه عقد دایمی خونده شده
و این زمین تا اسمون با ازدواج سفید فرق داره

50 درصد سهم شوهرت به کنار(هر چند که تو تاپیک قبلی با پستای شیدا موافق بودم که انگار یه جورایی بوی کوتاه اومدن میداد حرفای شوهرت که درک نکردی)
میشه بگید تو این سه ماه دقیقا چیکار کردی؟(چون دوستیم انقد راحت میپرسم)

سلام
من تو این شرایط بااشناهای شوهرم باید چه برخوردی داشته باشم چند روز پیش یکی از آشناها شون رو جایی دیدم دلم نیومد احوال پرسی نکنم با اینکه برام سخت بود مثل قبل رفتار کردم ایا کارم درسته؟
یه سوال دیگه اینه که هدایایی که تو این مدت اوردن رو چی کار کنم
همشو برگردونم یا اینکه ببخشم به فقرا؟

یعنی طلاق گرفتی شما؟

هنوز نه
کسی نمی دونه تو این شرایط چطوری برخورد کنم بهتره که بعدا پشیمون نشم

یکم واضح تر حرف بزن
هنوز نه یعنی در اینده نزدیک طلاق میگیری؟یا اینکه قدمی برای برگشتن به هم بر نمیدارین و کلا مجردی حال میکنین؟
یا اینکه دارید برای بازگشت مذاکره میکنید؟
اگه طلاقت حتمیه که هر جور رفتار کنی یا هر بلایی سر هدایا بیاری هیچ اهمیتی نداره
اگه امید به برگشت هست خب مثل سابق رفتار میکنی با آشناهاشون هدایا رو هم نگه میداری واس خودت

سلام
نمیدونم باید خوشحال باشم یا ناراحت از همون 4ماه پیش دعا کردم اگه میخواد تموم بشه از طرف اونا باشه و الان به همه ثابت شده که اونه که نمیخواد چون حاضر نیست حتی پاشو خونه ی ما بذاره تا صحبت کنیم و خداروشکر به همه ثابت شده که اونه که نمیخواد زندگی کنه و این باعث میشه من عذاب وجدان زیادی نداشته باشم
اما خب وقتی از بقیه میشنوم که مادرشوهرم گفته پسرم دختره رو نمیخواد انگار اتیش میگیرم برا یه دختری مثل من که اینقدر حساسه خیلی گرون تموم میشه و احساس میکنم نگاه ها برام خیلی سنگینه امروز خیلی گریه کردم از خدا میخوام جوابشو خییییییییییلی زود بده تا دلم اروم بگیره اون در حقم خیلی نامردی کرد چطور یه ادم میتونه اینقدر کینه ای باشه دروغگو باشه و احساسات یه دخترو به بازی بگیره پس کی می خواد این سختی های من تموم بشه بچه ها برام دعا کنید خیلی زود به ارامش برسم

لطفا اگه کسی تجربه ای داری و یا میتونه راهنماییم کنه
من نمیدونم چطوری باید ازش جدا شم منظورم اخرین دیدارمون و اخرین حرفامه به احتمال زیاد روزی که میخوایم صیغه رو پس بخونیم اخرین دیدار میشه
من میخوام اون همیشه درگیرم باشه و عذاب وجدان یه لحظه ارومش نذاره حالا اگه من از نامردی که در حقم کرده بگم بهتره یا اینکه ازاین بگم که منو به خودش وابسته کرد و راحت داره پاشو رو همه چیز میذاره و میره یا اصلا سکوت کنم فقط یه جمله بگم که به خدا واگذارش میکنم من روی اخرین دیدارمون خیلی حساس شدم چون دیگه هیچ وقت نمیبینمش
میدونید تموم شدن این رابطه فقط به ضرر من تموم میشه چون مهریه هم نمیدن و گفتن اگه میخواین برید شکایت کنید
ما هم اصلا نمیخوایم به دادگاه کشیده بشه




خدایاااااااااااااا تو حقمو ازشون بگیر تا دلم اروم بگیره

حالا که داره تموم میشه و از طرف اون قدمی برای زندگی بردشته نمیشه حداقل از مهریت نگذر حالا هر چقدرشو تونستی بگیر که بعدا پشیمون نشی که یکی تو رو یه مدت الاف خودش کرد آخرشم رفت و بدون اینکه ضرری کنه و تو موندی و ازدواج ناموفق(هر چند که واقعا عیبی بر تو وارد نیست بخاطر ازدواج ناموفق اما دید جامعه همیشه هم درست نیست)
دقیقا دارم میبینم دور و برم کسی که مهریه نگرفته و شوهرش رفته زن گرفته حالا این داره میسوزه که چرا انقد خودشو بی ارزش کرده

شما در عقد دائم هستی؟
عقد دائمی که ثبت نشده، درسته؟
دادن مهریه تکلیف شرعی برای همسرت هست، و البته قانونی.(جرم ثبت نکردن ازدواج هم احتمالا گردن آقای داماد هست)

اینجوری که من متوجه شدم، شما با هم نسبت فامیلی داشتین و الان تقریبا همه اطرافیان و بستگان شما در جریان ازدواج شما هستن،
پس نگرانی بابت اینکه یه طلاق بی سروصدا داشته باشی نداری.
بنابراین بهتر هست پیگیر حق قانونی خودت باشی.

خیلی هم درگیر این موضوع نباش که در آخرین لحظات چی باید بهش بگی.
شما و همسرت هردو اشتباهاتی داشتین، معلوم هم نشد که چرا پیگیر مشاوره نبودین.
در هر صورت تا اینجا مسئول این جدایی هر دوی شما هستین.
میمونه موضوع مهریه ات که اگر داده نشه، در حق شما اجحاف شده، مگر اینکه خودت ازش بگذری.

نظر شخصی من اینه که نذار حقت پایمال بشه.
اگر می تونی پیگیرش باش، اینجوری آرامش بیشتری داری.

ممنون از همراهیتون
بله عقد دائم هستیم و ثبت رسمی هم نشده اما از یه وکیل که پرسیدیم گفت میتونید از طریق دادگاه اقدام کنید
فامیل نیستیم اما تقریبا همه فهمیدن موضوع رو

سلام خانومی کاملا میفهمم چرا روی آخرین دیدارت حساسی اینو چون یه زنم میدونم در مورد مهریه من حرفی نمیزنم حتما وکیلت بهت راهنمایی داده ولی در مورد اینکه اون روز چی بگی یا چیکار کنی بهتره هیچی نگی سکوت کامل شنیدی حرف نزدن بعضی وقتا از صد تا حرف بدتره؟نه گریه کن نه بخند نه عصبانی باش بیتفاوت باش حتی نگو واگذار خدا کردم اینو تو دلت بگو واگه واقعا میخوای عذاب وجدان بگیره حتی بهش نگاه نکن واگه شد یه کلمه باهاش حرف نزن انگار وجود خارجی نداره وخیلی محترمانه وخانومانه رفتار کن با طمانینه ووقار