بد دلی همسر

من و شوهرم شش سال پیش با هم در خیابان آشنا شدیم هیچ شناختی نسبت به اون نداشتم بعد از یکسال که خیلی هم عاشقش بودم باهم ازدواج کردیم خانواده من خیلی مخالف بودند چون از لحاظ خانوادگی اصلا باهم هم سطح نبودیم ولی به اصرار من ازدواج کردیم مشکل زیاد داریم ولی سعی کردم زیاد سخت نگیرم بد دلی زیاد میکنه باهرکی گفته نرو نرفتم هرچی گفته گوش کردم هیچ خطایی هیچوقت از من ندیده ولی به خاطر اینکه خواهرش یه دختر خرابه و هشت بار از دست شوهرش که اهواز زندگی میکنه فرار کرده بدبینی اون هیچوقت تمامی نداره باید چیکار کنم از اونجایی که دختر بسیار آزادی بودم ولی شیش ساله حتی درست نفس نکشیدم خیلی افسرده شدم تا حدی که هیچ علاقه ای به زندگی کردن ندارم

تینل جان سلام ، ببينيد:
اين قبيل موضوعات و ذهنيتها هر چه بگذرد حالت وسواسي پيدا ميكند و رعايت آن براي شما وظيفه واجب حساب ميشه و هر روز دايره آن تنگتر ، لذا بايد رفتار جراتمندانه زير را انجام دهيد و پاي حرفتون با اقتدار و مودبانه و محترمانه وايستيد وحتي تحديد به جدايي( مثلاً بگه من اينم ميخواي وايسا ميخواي برو؟ كه البته اگر هم گفته شود صوري و عكس العملي هست از ته دل نيست. آدم كسيو محدود ميكنه كه براي خودش ميخواد حال با رفتار افراطي؟)
1- با شوهرت شخصيت مستقل كه هر كدام حق و حقوقي داريم و بايد زنگي مشترك داشته باشيم نه كسي مطيع و برده كسي نيست لكن با عشق و احساس و با اختيار خود شايد بيش از بردگي بهمديگه محبت كنيم نه با اجبار و الزام
2- بگو من بتو اعتماد دارم تو هم بايد بمن اعتماد داسته باشي و گرنه من هيچ لذت و دلگرمي با كسي كه بمن اعتماد ندارد نخواهم داشت و ...
بگو من حساسيتهاي تو را درك ميكنم ولي نميتوانم توهين يا بي اعتمادي تو را قبول كنم و تحقق آن فقط و فقط واگذاردن رفتار من به خودم است و پيشنهادات و سليقه تو را هم در حد معقول با تشخيص خودم سعي خواهم كرد مراعات كنم بخاطر علاقه به تو نه تحميل از طرف تو
3- بگوييد ما يك بار بيشتر زندگي نخواهيم داشت و قصد از اردواج آرامش داشتن و مكمل هم بودنه نه اسير هم لذا غير از اين باشد دليلي بر زنداني شدن در كنار هم و بدست خود نداريم نه من مزاحم شما باشم نه شما نگهبان و زندان بان من بهمديگر و زندگي هم بايد ارزش قايل شويم
با اتخاذ اين راه مطمئن باش! خسته نشو. با اقتدار و اعتماد بنفس باحترام و مودب خوش رفتار باش . حريم خود را نذار تصرف كنند و آثار مثبتشو قدم بقدم متوجه خواهي شد گرچه ظاهراً يمقدار كشمكش و بحث داشته باشين براي مدتي يا طولاني ولي قطعاً فشارش بمراتب خيلي خيلي كمتر از شرايط فعلي خواهد بود . واگر جواب نداد بدون كه اين زندگي بدردت نميخورد و سر فرصت برنامه عاقلانه براش بچين با مشورت متخصص

این راه حل ها رو من تو این شیش سال به روشهای مختلف انجام دادم
تحدید به جدایی حتی تا مرحله دادگاه ،با زبون خوش، با گریه و التماس، با خودکشی، هر روشی که بگید انجام دادم
گفت با دوستات نرو ،نرفتم
گفت با دخترای کم سن و سال فامیل بیرون نرو ، نرفتم
گفت با برادرات حتی سلام نکن، بخدا نکردم
فقط اجازه داده با مادرم بازار برم
استخر وباشگاهو کلاسهای آموزشی فقط وفقط تنها حق دارم برم حق دوست پیدا کردن ندارم
اجازه پیاده روی داده ولی تنها بالبسهای گشاد و بلند وحتما حتما یک دست مشکی

میخوام ازش جدا بشم چون فایده نداره رهنماییم کنید

امکانش نیست که ازش بخوای مشاوره برین؟هرجور که شده راضیش کن بره مشاوره چون اگه با رفتار و اعمال شما میخاست درس شه باید تا الان میشد

یعنی با مشاوره امکان درست شدنش هست؟
اگه باشه هرجور شده به دندون میگیرمو میبرمش انقدر اذیت شدم که حتی نمیتونم تو تصوراتم فکر کنم که ممکنه درست بشه
آخه خودش خیلی خوشگله خیلی هم پولداره ماشینای خارجی باغ و ویلا همه چی داره خیلی از دخترا جلوی پاش خودشونو قربونی میکنن قبل از مجردیشم خیلی اهل دوست دختر بوده خیلی هم شوخ طبع و خوش سرو زبونه واسه همینه که فکر میکنه زنها همشون خرابن مردام همه چشمشون دنبال ناموس بقیه هست
ای خدا فقط بد دله وگرنه یه پسره ایه که هر دختری آرزوشو داره

ببينيد خانم تينل
ولي هيچكدام از رفتارهاي گذشته ذكر شده مقتدرانه و جرئتمندانه نبوده يا پرخاش بوده جبهه گيري يا ملتمسانه و تحقير آميز و خالي از محبت مقترانه
شما رفتارهاي مستقلانه حد اقلي را كه همه اعم از شرع و قانون و عرف قبول دارند انجام بده و خواسته هاي غير اصولي شوهرتو اهميت نده بزار ايشون عكس العمل شونو نشون بدهند منتها اين بحثو جوري پيش ببر كه انگار هميشه درحال پيشروي باشي . اگر رفتارهاي خشونت بار و مجرمانه مثل آسيب رساني وكتك و حبس انجام داد اين رفتارهارو بعنوان جرم قانوني مدرك جمع كن و باهاش به مقابله قانوني در كمال احترام و ادب و تمكين و خوشي در عين حال مقتدرانه و دلسوزانه و حتي عاشقانه ادامه بديد نه بشكل تهاجمي و قهر و دلخوري فقط حفظ حريم انساني و شخصيتي. سعي هم بكن تا مقدوره و ميل خودت هم هست با شوهرت هماهنگ باشي و دلش را بربايي تا غلامت باشه و راضي به اذيتت نباشه

اولایل ازدواجمون خیلی با حرفاش موافقت نمیکردم حتی کارمون به کتک کاری میرسید تا اینکه یه بار به پدرم گفتم که کتکم میزنه پدرم هم برخورد سختی باهاش کرد وبهش گفت اگه یه بار دیگه دست روش بلند کنی هرچی پشت گوشتو دیدی دختر منو میبینی
از اون به بعد دیگه حتی یه تلنگر هم به من نزد حتی وقتایی که به حرفاش گوش نمیدم و کار خودمو انجام میدم فقط باهام قهر میکنه که اونم چند ساعت بعد خودش آشتی میکنه
خیلی آدم منطقی هست اگه با دلیل بهش حرفی بزنی قبول میکنه
بدبختی اینجاست که خیلی زبون بازه وقتی پای بحث و گفتگو باشه منکه همه بهم میگند خیلی حاضر جوابم جلوش کم میارم و محکوم میشم واسه هر کاری و هر بددلی یه دلیلی تو آستینش داره
دیگه وقتی هم که کم میاره میگه دوست ندارم اون موقع است که محل به حرفش نمیدم و کار خودمو میکنم
جرات زندانی کردن منم نداره آخه من که از پشت کوه نیومدم کار خلاف هم که خودش میدونه نمیکنم روانی هم که نیست از این جور کارا ازش سر نمیزنه
ولی من دیگه خسته شدم میگم بعد این همه سال که من زنش بودم هیچ اشتباهی حتی کوچیک ازم سر نزده باید منو بشناسه باید یکم فکرشو اصلاح کنه
ولی اینبار حرفی زد که دیگه خیلی آتیشم زد میگه بچه دار بشو با بچه ات هرجا میخوای برو
منم میترسم که با این اخلاقش خودمو بیشتر اسیرش بکنم

سلام
تاحالا از این دید به شوهرتون نگاه کردید که شاید خیلی دوستتون داره و خیلی براش با ارزش هستید به خاطر همین روی شما اینقدر حساسه و همیشه نگرانته و ترس از دست دادن شمارو داره منم روی کسانی که دوستشون دارم حساس هستم و خیلی زود نگرانشون میشم، باید همیشه بهش این اعتماد رو بدید که هیچوقت از دستت نمیده و همیشه مال اون میمونی اولش باهاش همراهی کن ازش تشکر کن که اینقدر به فکرته بعد در کنار این ها نیازهاتو بهش با مهربونی بگو و ازش بخواه بهت راهکار بده، البته این این امکان هم هست که از ریشه فکرش خراب باشه
ان شاءالله مشکلاتتون حل بشه
یاعلی...

تينل خانم سلام
از دقتتون تو مطالب ممنونم - ببينيد حساسيت شما كمتر از حساسيت ايشون نيست شما هم يجورايي دوست دارين اذيتش كنين و دلربايي وناز دارين ، خب بجاي مخالفت باهاش همراهي كنين و چشم بگين ولي زياد خودتونو محدود نكنين كه اذيت شين آخه شوهرتون همجنساشو خوب ميشناسه و شماهم لابد خوشگل و خوشتيپين و جلب توجه ميكنين بالاخره غيرت و حسادتش نميزاره بي تفاوت باشه . و نكته مهم بعلت خصلتهاي ذيل كه داره گفته خودتونه در مقابلتون براي بالانس رفتارها ميخواد اعمال حاكميت كنه و ابراز وجود.
تو هم به پر و بالش نزن به آغوشش برو ورضايتشو جلب كن. ودر ادامه رفتارهاي جرأتمند با رعايت صحت و امنيت را ادامه بده تا منطق و علاقه و حرمت بينتون حاكم باشد. جدا بشي هيچي بهتر گيرت نمياد شوهرت بهترينه حرفش هم نزن يكدهم زحمت جدايي را براي جراتمندي عاشقانه و محترمانه و صميمانه بخودت بده و لذت ببر.
قهر میکنه که اونم چند ساعت بعد خودش آشتی میکنه-

خیلی آدم منطقی هست اگه با دلیل بهش حرفی بزنی قبول میکنه
بدبختی اینجاست که خیلی زبون بازه وقتی پای بحث و گفتگو باشه منکه همه بهم میگند خیلی حاضر جوابم جلوش کم میارم و محکوم میشم واسه هر کاری و هر بددلی یه دلیلی تو آستینش داره
دیگه وقتی هم که کم میاره میگه دوست ندارم اون موقع است که محل به حرفش نمیدم و کار خودمو میکنم-جرات زندانی کردن منم نداره آخه من که از پشت کوه نیومدم کار خلاف هم که خودش میدونه نمیکنم روانی هم که نیست از این جور کارا ازش سر نمیزنه

میشه لطف کنید و بهم بگید منظورتون از رفتار جراتمندانه چیه ؟مثلا چیکار کنم؟

میشه خواهش کنم این تاپیک منو کلا حذف کنید؟

با سلام

بخاطر پستهای ارسالی از دیگران امکان حذف نیست ، فقط امکان خارج کردن از دسترس هست که آن هم باید طبق بند 20 قوانین عمل کنید تا از دسترس خارج شود


با تشکر