ازوضعیت بد مالی شوهرم خسته شدم تواین شرایط چه کار میتونم بکنم؟

سلام
شوهرمن کاسبه وچندساله که توی یه مغازه اجاره ای کارمیکنه اماباتوجه به وضعیت اقتصادی مملکت مون هرسال کرایه بیشترازسال قبل میشه اما وضعیت کاسبی بدترازسال قبل
حدود یک سال ونیم پیش به شوهرم گفتم بهتره مغازه رو جمع کنی فکریه کاردیگه باشی بنظرمن مغازه درامدنداره اماقبول نمیکنه هیچوقت همش برای من مثال ازماه هایی میزنه که درامدش خوب بوده امامگه چندماه درسال اینطوری هست؟ماه هایی بوده که حتی اندازه اجاره اش هم کارنکرده
من زن قانعی هستم واین چندساله اون بخش اززندگی که دست من بوده خوب مدیریت کردم همیشه سعی کردم اجناس قیمت مناسب بخرم ظاهرزندگیمونو حفظ کردم اماالان دیگه احساس خستگی میکنم چون میبینم روزبه روز داره بدترمیشه گاهی پیش خودم شک میکنم به شوهرم.باخودم میگم نکنه اون راه وروش کاسبی رو بلد نیست بعدمیگم پس چندسال گذشته رو چطورمیتونست
زندگی مااصلاروبه پیشرفت نیست اززمان عروسی تاالان هیچ وسیله ای به خونه وزندگیمون اضافه نکردیم ماشینمون همون ماشین قدیمی هست تازه داریم داشته هامونم ازدست میدیم مثلا بایه بیمارستان رفتن شوهرم مجبورشدیم طلاهای منو بفروشیم الان به همه بدهکاریم خواهرو برادرخودش وبرادر من
حتی 150 تومن عیدی که پدرومادرشوهرم بهم دادن بابت بدهکاری شوهرم رفت اوضاع مااینقدرخرابه
دیروزشوهرم چک داشت بابدبختی چکش رو پاس کرد برای دادن اجاره عقب افتاده 3ماهش وام گرفته واقعاکه مسخره اس
کاملامشخصه که مغازه درامدنداره بااین مخارج واجاره نمیصرفه اما شوهرم نمیخوادقبول کنه هرماه چک هاش باقرض وقوله پاس میشن اجاره اشو باتاخیرمیده نمیدونم ترس ازتغییرشغل یامسائل دیگه باعث شده بچسبه به مغازه اش باوجود ضرر فراوون وهیچ اقدامی نکنه
حس میکنم دیگه تحمل ندارم خونه پدرمم ریخت وپاش انچنانی نبوداما وقتی میرم میبینم همه چی تو خونشون هست تازه پی به شرایط خودمون میبرم صورتمو باسیلی سرخ نگه داشتم اماخسته شدم زمستون نامزدی برادرم بودمن هیچ لباسی نخریدم عیداومد بازهیچ خریدی نکردم الان جشن برادرم هست رفتم ازدوستم لباس قرض کردم خیلی بدم اومد به شوهرم گفتم من باید لباس بخرم خب منم ارزو دارم منم دلم میخواد شیک باشم
من دنبال کارم گشتم امااجازه نمیده برم سرکار بنظرشما من چکارکنم پس؟
تازگی هاتحملم کم شده وبهش سرکوفت میزنم که تو زندگیت هیچی نیست اما بعدش عذاب وجدان میگیرم
واقعا موندم امروز ناهارچی بذارم وقتی چیزی توخونه نیست؟

فقط میتونم بگم متاسفم
منم کشیدم خییییلی زیاد همین الانشم دارم میکشم
فقط یه تجربه در اختیارت میذارم
من دیدم شوهرم هیچ تلاشی نمیکنه بهتر بگم هیچ کاری بلد نیست
خودم دست به کار شدم و سرمایه گذاری کردم
سال 91 با 5 میلیون شروع کردم و سال 93 160 میلیون بهش دادم
خوب طبیعتا این وسطم یه سری دردسرهایی وجود داره
زمانی که پولو دو دستی میدادم بهش لارژ خرج میکرد خوب بودم بهترین فکر اقتثادی رو داشتم
اما الان که یکم از سرمایه مون کم شده من شدم بی فکرترین و دردسر سازترین آدم روی زمین
الان فقط حرص و جوشش برای من مونده اما خونه به نام خورده برای آقا
هیچ تلاشیم نمیکنه
واقعا پیر شدم
شوهرتو عادت نده به قناعت
عادت نده به درست کردن اوضاع توسط خودت
عادت نده به درآمد داشتن
چون مرد زود یادش میره وظیفه ش چی بوده و خانمش در مقابل چه کرده
الان میگی چیزی تو خونه نداری منم کشیدم اما شرف دره به استرس و تن لزره های همیشگی

سلام شاپرک جان
خوبی؟
اول ازهمه به خداتوکل کن...اصلا ناله نکن که نداریم و....
واسه همه این روزها هست...واسه ماهم پیش اومده

اگه شوهرت کاسبی دوست داره خب کمکش کن...مثلا بگو یه کاسبی دیگه راه بنداز...مثلا پوشاک
یااگه جاش مناسب نیست سعی کنید یه جای بهترکه مشتری هم زیادتره مغازه اجاره کنید

اگه کاسبی نکنه دیگه چه کاری میتونه انجام بده که درآمدش خوب باشه!بگرد ببین چی بهتره پباهاش باخوبی صحبت کن...تشویقش کن واسه پیشرفت کردن

شاپرک جان چطور دلت میاد بهش سرکوفت بزنی...اون هرچی باشه داره زحمتشو میکشه...من اینقدردلم میسوزه واسه شوهرم که توی این گرما میره کارمیکنه...بعضی وقتها واسش گریه میکنم!!!میگم کاش یه شغل مناسب هم واسه شوهرمن پیدا بشه که اینقدرمجبورنباشهتوی گرما کارکنه!!!
هرشغلی سختی های خودشو داره...یه مدت خوبه یه مدت نه!!!
اما خداروشکرکن که پولشون حلاله...

شکوه نکن گلم...خدابزرگه...بنده شوبدون روزی نمیزاره...تلاشتون روبیشترکنید
وقتی میره سرکارواسش دعا کن...آیه الکرسی بخون که امروز درآمدش خوب باشه...هرروز این کارها روانجام بده
باورکن اگه درآمدش کم باشه اما توته دلت آرومه

موفق باشی عزیزم

دوست عزیز شاید بنده خدا کار دیگه بلد نباشه ... همین کارم پیله بکنی از دستش بره و بیکار بیاد ور دلت خونه بشینه خوبه

همیشه فکر آینده رو کن یجوری بخوبی سر دردلت باهاش باز کن ببین مشکلش چیه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط paiize

سلام شاپرک جان
خوبی؟
اول ازهمه به خداتوکل کن...اصلا ناله نکن که نداریم و....
واسه همه این روزها هست...واسه ماهم پیش اومده

اگه شوهرت کاسبی دوست داره خب کمکش کن...مثلا بگو یه کاسبی دیگه راه بنداز...مثلا پوشاک
یااگه جاش مناسب نیست سعی کنید یه جای بهترکه مشتری هم زیادتره مغازه اجاره کنید

اگه کاسبی نکنه دیگه چه کاری میتونه انجام بده که درآمدش خوب باشه!بگرد ببین چی بهتره پباهاش باخوبی صحبت کن...تشویقش کن واسه پیشرفت کردن

شاپرک جان چطور دلت میاد بهش سرکوفت بزنی...اون هرچی باشه داره زحمتشو میکشه...من اینقدردلم میسوزه واسه شوهرم که توی این گرما میره کارمیکنه...بعضی وقتها واسش گریه میکنم!!!میگم کاش یه شغل مناسب هم واسه شوهرمن پیدا بشه که اینقدرمجبورنباشهتوی گرما کارکنه!!!
هرشغلی سختی های خودشو داره...یه مدت خوبه یه مدت نه!!!
اما خداروشکرکن که پولشون حلاله...

شکوه نکن گلم...خدابزرگه...بنده شوبدون روزی نمیزاره...تلاشتون روبیشترکنید
وقتی میره سرکارواسش دعا کن...آیه الکرسی بخون که امروز درآمدش خوب باشه...هرروز این کارها روانجام بده

---

پاییزه جان مکن منکرزحمت کشیدن شوهرم نیستم اماوقتی صبح تاشب میره مغازه حتی روزهای تعطیل اماماهمیشه هشتمون گروی نه مون هست چه فایده داره؟
واقعانبایدیه فکرجدی کنه یه راه حل پیداکنه؟والا ازبس دعاخوندم سوره واقعه رو هرشب خوندم خسته شدم خودش که ذره ای اعتقادات مذهبی نداره ازبس بددهنه بی دلیل به همه فحش میده برکت اززندگیمون رفته

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط باران آرام

شوهرتو عادت نده به قناعت
عادت نده به درست کردن اوضاع توسط خودت
عادت نده به درآمد داشتن
چون مرد زود یادش میره وظیفه ش چی بوده و خانمش در مقابل چه کرده
الان میگی چیزی تو خونه نداری منم کشیدم اما شرف دره به استرس و تن لزره های همیشگی

---

من سرکارنمیرم که بخوادبه درامدمن عادت کنه اوایل میرفتم که خودش نذاشت
تنهاهمکاری من باهاش قناعت وپایین اوردن خواسته هام بودگاهی هم پیشنهادهایی بهش میدادم که اوضاع رو بهترمیکرد اماهیچوقت قدردان نبود الان که واقعاخسته شدم وبهش گفتم میگه همینی که هست ناراحتی هری خونه بابات

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط TECH

دوست عزیز شاید بنده خدا کار دیگه بلد نباشه ... همین کارم پیله بکنی از دستش بره و بیکار بیاد ور دلت خونه بشینه خوبه

همیشه فکر آینده رو کن یجوری بخوبی سر دردلت باهاش باز کن ببین مشکلش چیه

---

عزیزم کاری که درامد نداره چه فایده ای داره؟
وقتی برای هرچکش کاسه چه کنم چه کنم دستش میگیره واقعانباید بفکر عوض کردنش باشه؟
من نمیگم همش تقصیرشوهرم هست نه وضعیت گل وبلبل مملکته که این همه مردم تحت فشارقرارداده شوهرم باید صنف کاسبیشو عوض کنه چون جز ضروریات زندگی مردم نیست نون شب شون نیست که تحت هرشرایطی برن خریدکنن اما گوش نمیکنه
بارهاباهاش صحبت کردم میگه همه همینن چکارکنم؟
من 2سال پیش بهش پیشنهادادم که بره گواهینامه پایه یکشو بگیره وباماشین سنگین کارکنه چون دوستاش تواین کارهستن درامدخوبی دارن اماگوش نکرد درسته کار الانش کلاس بالاتری داره اماهم سرمایه اشو خوابونده جنس ریخته هم پول پیش داده هم داره کرایه میگیره
نمیفهمم چراازتغییر میترسه
یکی ازاقوام خودش تو بازارتهران مغازه داشت دید اوضاع اینطوریه 3سال پیش جمع کرد رفت جایی برای کسی کارکردن

تنهاسرمایه مایه خونه کوچیکه که اقامیگه بفروشیم بریم کانادا یامیگه اشتباه کردیم خونه خریدیم بفروشیم پولشو بذاریم بانک سودشو بگیریم اینه طرز فکرش
اون سالی هم که خونه خریدیم به پیشنهادمن بودوگدنه خودش میخواست بره یه ماشین مدل بالابخره تازه هنوز گاهگاهی اعتراضم میکنه که تونذاشتی ماشین بخرم گفتی خونه بخریم خونمونوتو رکود واوج ارزونی خریدیم وواقعابه نفعمون شد امامعتقده که مااشتباه کردیم
واقعاخسته شدم همیشه ازنداری بدم میومد من مردی که دستش خالی باشه پیشم هیچ ابهتی نداره ببخشید این حرفو میگم ولی واقعانظرم اینه
الانم حس میکنم شوهرم ازچشمم افتاده کسی که باعیدی زنش بدهی شو میده واقعاپیش زنش اقتداری داره؟
وقتی من میرم ازدو.ستم که یه زن مطلقه اس لباس میگیرم جلوش میپوشم اصلابه غرورش برنمیخوره ومیگه اره خوبه همینو توجشن برادرت بپوش پیش من خیلی ضعیف وخواره

سلام عزیزم به نظر من تو این دوره که کارو بار کساده ادم نباید خودش سرمایه گذاری کنه.یه جوری اگه راضیش کنید که مغازشو جمع کنه البته قبلش دنبال یه کار باشه مثل بازاریابی چون الان خیلی بازاریاب میخوان شرکتای خصوصی.الان همش اگهی زده واسه بازاریاب

شاپرک جان شما همش داری به ضعفاش فکر میکنی به قول خودت اوضاع خرابه فشار هم روی شما هست و هم همسرتون
شاید اصلا درست نیست از کسی،لباس بگیری اصلا اینطوری بد عادت میشه از لباسای قدیمی یا یه لباس ساده و ارزان بخر
الان اوضاع بیشتر مردم همینه
خوب وظیفه زن همینه همدلی با همسر در روزهای سخت. مگه ابهت مرد به پولشه عزیزم
عیدی هم که گرفتی چه خوب که به همسرت کمک کردی امیدوار باش خیاطی یاد بگیر یه هنری چیزی هم برا خودت خوبه سرگرمی هست هم کمک خرج میشی اوضاع همیشه اینطوری نمیمونه خدا بزرگه

انی جون منم نظرم مثل شماست تواین شرایط سخته سرمایه اتو بخوابونی الان طوری شده که کارهای کارمندی یابرای دیگران کارکردن خیلی بهتره حداقلش اینه که ادم استرس نبودن بازارو نداره اماشوهرم گوش نمیده


عاشق خانواده عزیزم من این شرایط رو ازضعف شوهرم نمیدونم خودم قبول دارم که ادم زحمتکشی هست وداره تلاش میکنه امامتوجه نیست که اندازه تلاشش ووقتی که داره میذاره درامد نداره
درسته وظیفه زن هست توروزای سخت کمک حال شوهرش باشه اما روزهای سخته ماچندماه نیست که حدود 2ساله که اوضاع همینطوره 1-2 ماه خوب میشه باز5-6 ماه اش همین وکاسه همینه
بنظرمن اون غروروتلاش یه مرد برای تامین خواسته های یه مرد باعث اقتدارو ابهتش میشه
چطوروقتی خانمی میره سرکارومستقله همه میگن سعی کن ازشوهرت پول بگیری خیلی مستقل نباشی اقتدارومردونگیشو حفظ کنی امااینجاجز ابهت واقتدار مردحساب نمیشه؟
من وقتی ازدوستم لباس گرفتم توقع داشتم شوهرم بجای تایید لباس وپیشنهاددادن برای اینکه چی باهاش ست کنم میگفت نه من دوست ندارم لباس فلانی رو بپوشی یاهرچی داری بپوش یاشده قرض میکنم بهت پول میدم بری یه لباس مناسب برای خودت بخری
ازاون روز واقعاازچشمم افتاده حس میکنم غرورو مردونگی لازم رو نداره
من همیشه عاشق مردهای باابهت وقدرت بودم

دیشبم باشوهرم حرف زدم پیشنهاد جمع کردن مغازه روبهش دادم بازقبول نکرد منم بهش گفتم من اینهمه مدت مداراکردم خودت میدونی زن زیاده خواهی نیستم امادیگه صبرم تموم شده چون میبینم هرچی میگذره اوضاع بدترمیشه که بهترنمیشه
بهش گفتم حالاکه میخوای مغازه رو به هرقیمتی حتی ضررحفظ کنی من ازاین به بعد بهت لیست میدم میگم این چیزهارو برای خونه لازم داریم وکاری ندارم دیگه خودت میدونی
لباس من به کنار الان یخچال وفریزر من خالیه خودش هرطورکه میخواد کارکنه
برای مراسم برادرمم گفت صبرکن بهت پول میدم برو خرید کن اماراستش اصلاذوقم کورشد همون لباس های قدیمی مو میپوشم ازاین حس بدبختی ونداری واقعامتنفرم
وقتی مجردبودم تمام وقت کارمیکردم وپولهامو جمع میکردم چون نمیخواستم ادم بی پولی باشم جاهایی رفتم که پدرم هیچوقت نمیتونست مارو ببره ماشین خریدم لباس های شیک خریدم امابازتوخونه شوهر توهمون وضعیت قرارگرفتم

مطمئن باش وضعیت روحی همسرتون بدتر از شما نباشه ، بهتر از شما نیست .
چند تا دلیل داره
مردها تو بحث کار خیلی محافظه کار هستند ، یعنی کاری که زحمت کشیدن و نتیجه هم نرسیده براش زحمت می کشن به نتیجه برسه .
این که مردتون گفته همان لباس قرضی خوبه ، مطمئن باش به هیچ عنوان ته دلش با این حرف نبوده ، خیلی از اقتدار و ... هم برای این هست که حداقل با شما مخالفتی نکرده باشه .
بهترین کار ، مشورت با افراد خبره هست ، که چه شغلی مناسب هست ، با ایشون به طور دقیق صحبت کنید و جوانب کار رو براش توضیح بدید ! یعنی ریز به ریز بگید بهش یا اینو واگذار کنید به کسی که تخصص تو شغل مورد نظرتون داره
مطمئن باشید همسرتون همکاری می کنه ، ترس از جدایی از کار الانش به خاطر نبود اطمینان به خاطر عدم تجربه تو شغل جدید هست .
پ.ن : شاید 70 درصد مشکلات الان مردم یا به خاطر مسائل مالی هست یا مرتبط باهاش هست

سلام شاپرک جان

با توجه به اختلافاتی که با همسرت داری صلاح نیست باهاش یکه به دو کنی....مسائل اقتصادی به شما مربوط نمیشه.در اونا دخالت نکن.وظایف خودت رو انجام بده.انقدر بهش نگو این کارو بکن اون کارو نکن....خیلی وقتها همین حرفها همسرت رو لجباز تر میکنه....و شاید اصلا به خاطر اصرار شما به این موضوعه که غرورش نمیذاره به خاطر حرف شما کارشو عوض کنه.....

تا همسرت خودش به این نقطه نرسه که کارش رو باید عوض کنه، شما نمیتونی مجبورش کنی و هر روز جنگ اعصاب و بحث داری باهاش....اونم بی فایده

پس رهاش کن...قطعا اونم از شرایط پیش امده ناراضیه....با سرکوفتهایی که بهش میزنی و دخالتهایی که میکنی لجبازش میکنی و باعث میشی تا روی موضع خودش (که مطمئن باش خودش هم بهتر از شما میدونه غلطه) پافشاری کنه.

موفق باشی

من مخالفم که شما در اقتصاد خانواده دخالت نکنی...اصلا درست نیست..
ولی چرا همسرتون با تغییر شعل مخالفه چند علت داره:
1-ببخشید عرض می کنم ممکنه خیلی شخصیتا کاری نباشه..(تو این حیطه باید وارد بشید البته با سیاست خاص خودش نه با لحن دستوری.)
2-از ریسک کردن می ترسه..خوب اولین قدم اینه که سراغ چه شغلی بره...آیا به آینده شغل جدید کاملا مطمئن هستید!!!ریسک اقتصادی به این سادگیا نیست..باید خیلی تحقیق کنید و از شرایطتون برآورد درستی داشته باشید..(مردها تو این زمینه آگانه تر برخورد می کنن)
آیا شما واقعا یک شغل مناسب را در نظر دارید؟؟نباید بی گدال به آب زد..مراقب باشید.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط maryam123

سلام شاپرک جان

با توجه به اختلافاتی که با همسرت داری صلاح نیست باهاش یکه به دو کنی....مسائل اقتصادی به شما مربوط نمیشه.در اونا دخالت نکن.وظایف خودت رو انجام بده.

---

سلام مریم جان
چطورمسائل مالی به من مربوط نیست درصورتیکه برای دادن بدهی هاش وپاس کردن چک هاش ازمن پس اندازمو طلاهامو وحتی 150تومن ناقابل عیدیمو گرفته؟
چرازمانی که مشکل داشته اومده ازمن کمک خواسته گفته طلاتو بفروش من نگفتم به من مربوط نیست امااینجاکه مشکل داره ومن دارم اذیت میشم میگید مسائل مالی به من مربوط نیست؟ماکه غریبه نیستیم زن وشوهریم معلومه که هرمشکلی بخصوص مشکلات مالی رو زندگی هردومون اثرمیذاره
مریم جان میگید دخالت نکن
وقتی یه وعده غذا نباشه اقا معترض میشن وقتی گوشت ومرغ تویخچال نیست من چطوردخالت نکنم؟

شوهرم واقعاادم نمک نشناسی هست وقتی باهاش صحبت کردم میگی من گفتم هرچی برای خونه میخوای بگو بخرم بعدچندشب پیش یه مبلغ خیلی کم ازش خواستم بابت بدهی که داشت گفت تو ندیدی من امروز صبح چطوری چکمو پاس کردم
اززبون کم نمیاره تااعتراض کنم تازه مدعی هم میشه که چیزی برام کم نذاشته درصورتیکه درعمل واقعا یه جوردیگه اس
من 4ساله دارم یه پالتو رو میپوشم میخوام بگم ادمی نیستم که دم به دقیقه لباس بخوام چیزی رو که میخوام واقعالازم دارم امافهمیدم که شوهرم واقعانمک نشناسه وهمیشه ازادم طلبکاره



- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط افسونگر

من مخالفم که شما در اقتصاد خانواده دخالت نکنی...اصلا درست نیست..
ولی چرا همسرتون با تغییر شعل مخالفه چند علت داره:
1-ببخشید عرض می کنم ممکنه خیلی شخصیتا کاری نباشه..(تو این حیطه باید وارد بشید البته با سیاست خاص خودش نه با لحن دستوری.)
2-از ریسک کردن می ترسه..خوب اولین قدم اینه که سراغ چه شغلی بره...آیا به آینده شغل جدید کاملا مطمئن هستید!!!ریسک اقتصادی به این سادگیا نیست..باید خیلی تحقیق کنید و از شرایطتون برآورد درستی داشته باشید..(مردها تو این زمینه آگانه تر برخورد می کنن)
آیا شما واقعا یک شغل مناسب را در نظر دارید؟؟نباید بی گدال به آب زد..مراقب باشید.

---

عزیزم مورد 1 که نوشتیدباتوجه به شناختی که ازش دارم اشتباهه یه مرد کاری هست اصلاتنبل وبی عرضه نیست شرایط الانش هم بیشتربخاطر اوضاع اقتصادی خراب مملکت مون من میدونم بعدش نداشتن قدرت ریسک شوهرم که نمیخوادکارشو عوض کنه مورد2 درسته
اینکه بره همین کارخودشو برای کس دیگه انجام بده حداقلش اینه که دیگه اجاره مغازه وچک کشیدن نداره خب درامدش کمترمیشه اماالانم که خودش مغازه داره بخش زیادی ازدرامدشو داره بابت اجاره مغازه میده
من فکرمیکنم شوهرم قدرت ریسک نداره ودیگه اینکه نمیخواداستقلالشو ازدست بده چون الان مغازش براش مثل خونه دومش میمونه حتی وقتی بامن دعواش میشه وقهرمیکنه میره اونجامیخوابه دوستاش راحت درمغازش رفت وامد دارن فکرمیکنم این مسائلم تاثیرداره توجمع نکردن مغازه


درحال حاضراصلاحس خوبی به شوهرم ندارم وانگارکه ازچشمم افتاده بیشترهم اون لباسی که ازدوستم گرفتم وهیچی نگفت باعث شده این حسو بهش داشته باشم

شاپرک جان

یکمی منطقی باش.من این روزها رو گذروندم.همسر سابق من یه جورایی شبیه همسر تو بود....مثلا با وجود مشکل قلبی من و چون دستش تنگ بود یه خونه گرفته بود طبقه پنجم بدون اسانسور.حرف خودش و خانوادش چی بود ؟ میگفتن بده برات یه خونه گرفتیم که ورزش هم بکنی ؟! تو لیاقت محبت نداری !!

ماشینی داشت که ازش بنزین میریخت تو خیابون....یادمه یه بار یه اقایی خیلی شیک و پیک با یه ماشین انچنانی ها اومد کنارمون، گفت اگر جون و زندگی خودتون مهم نیست به فکر مردم باشید.اگر این ماشین منفجر بشه خودتون دو تا به جهنم، مردم چرا باید تاوان خریت شما رو بدن ؟!

وقتی بهش گفتم این ماشین نه ترمز داره، نه ایینه داره...فرمونش قفل میشه...بنزین ازش میریزه و .....خطرناکه .میدونی جوابش چی بود ؟ یکسال تموم من رو سوار اون ماشین دیگه نکرد.با لجبازی هرجا میخواست خودش میرفت و میگفتم منم میام میگفت نه خانم ! این ماشین خطرناکه .شما بفرما با مترو بی ار تی برو.


منم اوایل مثل شما بودم.چون تجربه ام کم بود.میرفتم براش روزنامه میخریدم...بهش میگفتم کارتو عوض کن و ....همون فقط باعث جنجال و اختلاف تو خونه میشد...(علاوه بر مشکلات دیگه ای که بود).

هرچی من بهش اصرار میکردم اون کمتر تمایل به ارتقا و بهبود کارش نشون میداد...

من نمیگم به همسرت کمک نکن..بهش کمک کن...همدلی کن باهاش اما طوری رفتار نکن که به خاطر ایستادگی مقابل شما لج کنه و به کار کم سود قبلیش ادامه بده.شما تو یک سیکل معیوب افتادی...غر میزنی به همسرت....همسرت لج میکنه....غر میزنی به همسرت..همسرت لج میکنه......باید این سیکل رو بشکنی...وگرنه تغییر خاصی اتفاق نمیفته....

یادمه یکبار دیگه وقتی هیچی تو خونه نداشتیم من اش درست کردم.ولی نخود نداشتیم که بریزم.با خودم هم گفتم که الان دستش خالیه چیزی بهش نگم که خرد بشه غرورش.وقتی نشست سر سفره و دید اش نخود نداره روزگار من رو سیاه کرد.انقدر داد زد و تیکه انداخت و بد و بیراه گفت که کارمون به کتک کاری و قهر و ....کشید.فرداش هم رفت دادگاه و تقاضای طلاق داد ! یادمه قاضیه میگفت سر چی دعواتون شده ؟ منم اونجا گفتم سر نخود اش !!!

تو همون لیستت رو تهیه کن و بهش بده.... این همه بهش گفتی کارتو عوض کن فایده ای داشت ؟ تغییری حاصل شد ؟!خب پس حتما رویه ات اشتباهه....تغییرش بده.انقدر در مقابل لجبازی اون شما هم لجبازی به خرج نده.نتیجه عکس میده