معنی نه که شنیدم به مفهووم دوس نداشتنه؟یا جواب همه دخترا بار اول نه هستش؟

با سلام خدمت همه عزیزان
من حدود یک ساله که از وقار و متانت و سنگینی یه خانوم خوشم اومده بود و چهره عالی ایشون باعث شده بوود ک علاقه و دوست داشتنم نسبت به ایشون دوچندان بشه..من طی یک سال هیچ گونه ابراز علاقه ای به ایشون نداشتم فقط تو دانشکده میدیدم و فقط می تونستم نگاشون کنم..خلاصه این اواخر میرفتم جلو کلاسشون تا ببینمشون و ایشونم به نگاه هام جواب میدادن..تا اینکه یه روز تصمیم گرفتم برم بگم ک بهشون علاقه دارم و خانوادم هم در جریانه..با هزار مصیبت و استرس و بدبختی رفتم ک باهاشون حرف بزنم و حرفام و گفتم(البته با استرس خیلی زیاد)..بعد ایشون برگشتن گفتن ک برا من اولین بار ک همچین کاری پیش میاد و قصد این کار و ندارم..و من دلیلشو پرسیدم گفتن ک نظر طرف مقابلم مهمه و من قصد اینجور کارا رو ندارم..منم زیاد اصرار نکردم ک باهاشون زیادی حرف بزنم چون ترسیدم برنجن ازم..حالا از شما عزیزان می خوام کمکم کنین..من خیلی دوسش دارم در حدی ک حاضرم هر کاری بگن قبوول کنم..بنظرتون به طوور کل از دستم رفته؟آیا منوو نپسندیده؟امیدی هست دوباره برم جلو؟فقط تو روو خدا کمکم کنین

واقعا کسی ک اهل دل باشه و بتوونه کمکم کنه نیس؟

اول اینکه سن خودتون و اون خانوم و یک حداقل توضیحاتی بدید.
دوم اینکه دو و نیم خط آخر اصلا مفهوم نیست. جمله زیر رو قشنگ باز کنید تا ببینیم چی کار می‌شه کرد.

"

گفتن ک برا من اولین بار ک همچین کاری پیش میاد و قصد این کار و ندارم..و من دلیلشو پرسیدم گفتن ک نظر طرف مقابلم مهمه و من قصد اینجور کارا رو ندارم "
کار یعنی ازدواج ؟ شما پیشنهاد ازدواج دادید یا آشنایی یا دوستی؟ بعد نظر طرف مقابل برام مهمه یعنی چی ؟ طرف مقابل شمایی؟

با سلام

عنوان تاپیک مبهم است و گویای مشکل نیست . لطفاً عنوان مناسب تنظیم نموده از طریق مثلث پایین پست ارسال دارید تا جایگزین شود و تاپیک باز گردد

با تشکر

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط goll

اول اینکه سن خودتون و اون خانوم و یک حداقل توضیحاتی بدید.
دوم اینکه دو و نیم خط آخر اصلا مفهوم نیست. جمله زیر رو قشنگ باز کنید تا ببینیم چی کار می‌شه کرد.

"

گفتن ک برا من اولین بار ک همچین کاری پیش میاد و قصد این کار و ندارم..و من دلیلشو پرسیدم گفتن ک نظر طرف مقابلم مهمه و من قصد اینجور کارا رو ندارم "
کار یعنی ازدواج ؟ شما پیشنهاد ازدواج دادید یا آشنایی یا دوستی؟ بعد نظر طرف مقابل برام مهمه یعنی چی ؟ طرف مقابل شمایی؟

---

واقعا ممنونم ازتوون ک حداقل شما پاسخ دادین..و از سرپرست سایت کمال تشکر و دارم که خیلی سریع جلوو تایپیکم و باز کردن!!!!!!(یه هفته اس تایپیکم بلاک شده)
من خودم 26 سال دارم و ایشونم کم کمش 21 سال دارن..و ایشون خیلی با منتانت و با وقار هستن و قصد من از اینکه بهشوون علاقه مند شدم فقط و فقط ازدواجه ولی خودم فک میکنم قیافه و چهره زیبای ایشون این مسئله رو پیش میاره ک فک کنن من به خاطر فقط زیبایی ایشون بهشون علاقه مند شدم!!!
من که رفتم تا بهشون بگم به شما علاقه مند شدم و خانوادمم در جریانن..ایشون در پاسخ من گفتن که تا حالا از این کارا برا من پیش نیومده و من قصد این کارو ندارم!!(البته من خوودم فک میکنم که این می توونه دوتا معنی داشته باشه یکی اینکه تا حالا کسی اینطور نیومده دم در کلاسشون بهشون توجه بکنه و قصد ازدواج ندارن و یکی هم اینکه تا حالا همچین درخواستی نداشتن..و از شما می خوام کمکم کنین که کدوم معنی بیشتر می تونه باشه؟) بعد این جمله که به من خیلی بد جور برخورد و دلم خیلی شکست پرسیدم می تونم علت این حرفتونو بدونم؟ ایشون در جواب من برگشتن گفتن خب نظر طرف مقابلم مهمه(بازم خودم دوتا برداشت دارم یکی اینکه ازمن خوششون نیومده!!!ولی اگه خوششون نیومده چرا به نگاه هام توو این یک سال جواب میدادن؟؟آیا امکان داره من تو برداشتم از نگاه هاشون اشتباه کرده باشم؟؟و یکی هم اینکه واقعا فعلا قصد ازدواج و این کارا رو ندارن..آخه من درسته نمی تونستم حرفام به خووبی بزنم ولی لا به لای حرفام گفتم که خانوادمم در جریانه..این یعنی قصدم دووستی نیس و ازدواجه..ولی آخر حرفام ک درخواستم و بدم گفتم که اگه امکان داره چند جلسه اینجوری داشته باشیم برا آشنایی با خصوصیات اخلاقی و فرهنگی همدیگه..
خیلی خیلی ممنون میشم اگه کمکم کنین..الان موندم که بهم آیا قطعا جواب رد داده؟؟؟یا جای امیدواری هستش که بازم برم جلو؟؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط funnymilad

من که رفتم تا بهشون بگم به شما علاقه مند شدم و خانوادمم در جریانن..ایشون در پاسخ من گفتن که تا حالا از این کارا برا من پیش نیومده و من قصد این کارو ندارم!!(البته من خوودم فک میکنم که این می توونه دوتا معنی داشته باشه یکی اینکه تا حالا کسی اینطور نیومده دم در کلاسشون بهشون توجه بکنه و قصد ازدواج ندارن و یکی هم اینکه تا حالا همچین درخواستی نداشتن..و از شما می خوام کمکم کنین که کدوم معنی بیشتر می تونه باشه؟) بعد این جمله که به من خیلی بد جور برخورد و دلم خیلی شکست پرسیدم می تونم علت این حرفتونو بدونم؟ ایشون در جواب من برگشتن گفتن خب نظر طرف مقابلم مهمه(بازم خودم دوتا برداشت دارم یکی اینکه ازمن خوششون نیومده!!!

---

راستش من هم گيج شدم اخه يعني چي ؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط funnymilad

تا حالا از این کارا برا من پیش نیومده و من قصد این کارو ندارم!!

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط funnymilad

پرسیدم می تونم علت این حرفتونو بدونم؟ ایشون در جواب من برگشتن گفتن خب نظر طرف مقابلم مهمه

---

حتي اگر قصد شما از اين پيشنهاد را اشتباه تعبير كرده باشند اين جواب مشخص و درستي نيست ..................برداشت شما هم از اين جملات اشتباه است.

مطمئنيد خانم مورد نظر متوجه ي قصد واقعي شما براي ازدواج شدند ؟ ...........

فكر نكنم چون نوشتيد كه:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط funnymilad

.آخه من درسته نمی تونستم حرفام به خووبی بزنم ولی لا به لای حرفام گفتم که خانوادمم در جریانه..این یعنی قصدم دووستی نیس و ازدواجه..

---

وقتي قصدتون را واضح و صريح به زبان نياوريد بايد هم منتظر نظر گنگ و نامفهوم طرف مقابل باشيد .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط funnymilad

!ولی اگه خوششون نیومده چرا به نگاه هام توو این یک سال جواب میدادن؟؟آیا امکان داره من تو برداشتم از نگاه هاشون اشتباه کرده باشم؟؟

---

بله ....... كاملا اين امكان وجود داره. كلا نه شما توانستيد منظورتان را درست بيان كنيد و نه دختر خانم جواب قاطعانه و قابل قبولي داده اند .

شما كه نمي توانيد منظور يكديگر را درك كنيد .......... يك پيشنهاد ساده ي ازدواج و جواب شنيدن بله يا خير را خيلي پيچيده كرديد...........

به غير از زيبايي ايشان چه خصوصيات مهمي در ايشان مشاهده كرديد كه با معيارهايتان مطابق باشد؟

به اين موضوع خوب فكر كنيد .......... اگر مجددا قصد ازدواج داشتيد ..........به نظرم از طريق خانواده اقدام كنيد و مراحل شناخت را با تاييد و رضايت خانواده ها طي كنيد .

از پاسخ گوییتون خیلی خیلی ممنونم...
من بالا هم عرض کردم ک بین حرفام گفتم که خانواده من در جریان این هستن که به خانوومی با متانت و باوقار مثه شما علاقه مند شدم..
آخه میدونین من وقتی با ایشون می خوام حرف بزنم یا کلا وقتی ایشونو میبینم خیلی تپش قلبم میره بالا جووری که کل بدنم میلرزه..این برا اینکه چند دقیقه باهاشون حرف بزنم هفت خان رستم و پشت سر گذاشتم...
کلا خیلی دختر متین و سر سنگینی هستن..بد حجابم نیستن..می خواستم باهاشون زیر نظر خانواده آشنا بشیم ببینم که آیا اخلاقشونم خوبه؟؟و به این دلیلم به خانواده اجازه ندادم برن که اول خودم جواب بله رو بگیرم بعدش خانواده رو بفرستم خدمتشون..

سلام.به خودتون رجوع کنید.آیا واقعا معیار وقار و متانت تا این اندازه که آن را به عنوان مهم ترین فاکتور علاقه خود جلوه میدهید برایتان اهمیت دارد یا به صرف زیبایی فوق العاده زیاد آن خانم آن طور که ذکر کردید آن را را در رده های پایین تر مورد بررسی قرار میدهید.با یک مقایسه ساده میتوان متوجه شد .فرض را بر این بگذارید که از میزان زیبایی کاسته شود آیا هنوزم به این علاقه پایبندین.عکس آن چطور.اگر از وقار و متانت این خانم کم شود چه عکس العملی نشان میدهید؟حال مهم ترین فاکتور شما چیست؟چه ارزیابی از چهره خود دارید؟به چه میزان از این تناقض چشم پوشی میکنید؟شما به عنوان یک پسر بیست و شش ساله باید نسبت به یک پسر بیست ساله دستاورد های اقتصادی و شغلی داشته باشید.میشه برای ما بیشتر در این رابطه توضیح دهید؟درآمدتان کفاف هزینه ها و مخارج زندگی را میدهد؟ نمی خوام نا امیدت کنم ولی انگار دختر خانم از قبل در این مورد (منظورم پیشنهاد مبهم خواستگاری شماست) کوچکترین تفکر و تاملی نداشته است وگرنه حتی جواب نه را به بهترین شیوه ممکن از قبل آمده میکرد و در قالب چند جمله شسته و رفته تحویلتان میداد نه به این صورت دست و پا شکسته و غیر معقول.این اصلا نشانه خوبی نیست.این مسعله به کل تمام حدس و گمان های شما را باطل میکند.البته این موضوع نباید مانع این شود که شما نهایت تلاش خودتان را نکنید.که آن هم در شرایط خاص خودش باید حادث شود نه این گونه نسنجیده و غیر منطقی.

ممنون از کمکتون..
معیار اولم وقار و متانته این خانوم هستش..چون دختر زیبا دانشگاه خیلی هستش که خیلیم سر و گوششون میجنبه...و اینو مطمئن باشین که یه سال برام ساده نگذشته!!می تونستم با خیلیا باشم ولی علاقه ام به ایشون بقیه رو در نظرم بی معنی جلوه میداد..چهره خودم متوسط به بالا هس نه به گفته خودم بلکه به گفته اطرافیانم..چهره ایشون درسته خیلی زیبا تره ولی مبنای زندگی از قدیم الایام براین اساس بوود که خانوم باید از آقا زیبا تر باشه(بنا به دلایلی که ذکرش مربوط به موضوع نمیشه)..معذرت می خواما ولی منه دانشجو که وقتمو و زندگیمو برا درس گذاشتم آیا بنظرتون سرمایه ای می تونم داشته باشم؟در واقع شما درس خوندن و کاملا رد میکنین؟؟پس با این اوصاف دانشجو ها نباید به فکر ازدواج باشن؟؟علاوه بر این ها ایشون که هنووز شناختی نسبت به من ندارن که بدونن من پول دارم یا نه؟؟؟؟!!!من یه بار دوستمو فرستادم تا از دوست ایشون سوال بپرسه که آیا ایشون نامزدی دارن؟؟؟اگه آره من مزاحمشون نشم..دوست من جریانه علاقه من نسبت به ایشونو به دوست همون خانوم گفته بود(در واقع خبر داشتن ک من بهشون علاقه مندم) و گفته بودن که مستقیم برن به خودش بگن و باهاش صحبت بکنن..

آن ها فقط زیبا هستند اما ایشان هم زیبا هستند و هم نجیب و خویشتن دار.گفته شما زمانی اعتبار پیدا میکند که فردی با درجه زیبایی کمتر انتخاب شما باشد.شما یک سال وقت تلف کردید نه به این دلیل که با کس دیگری نبودید بلکه به این دلیل که با کسی بودید که با شما نبود .مهم نیست از قدیم چه گفته اند مهم این است که حق انتخاب با دختر خانم است و ایشان اگر با چهره شما مشکل داشته باشد نمیتواند با شما کنار بیاید. حالا تکلیف شما که درس خوانده اید و شغل و درآمد ندارید چیست.تحصیل جای خود دارد و من منکر آن نمیشوم. شما در کنار درس و دانشگاه چه کار کرده اید.یعنی با دست خالی میخوای زن بگیری.قبل از هر اقدامی به فکر یک شغل و درآمد حداقلی باش.اگر ایشان از این مسعله اطلاع کامل داشته پس شما رو چرا سر میدواند.همون اول به دوستش میگفت که به دوستتون بگه قصد ازدواج نداره و خلاص.واجب شد برای یک مرتبه دیگر هم که شده شانستون رو امتحان کنید.البته حواستون باشه منطق بیشتری را پشت این قضییه بگذارید.

سلام دوست عزیز.

روزایی که شما الان داری رو بنده گزروندم...راستش مدل خواستگاری کردنت که اصلن خوب نبود...

راجب این که دوستان میگن درامدت چقدره و... به دل نگیر واقعا همینه ... منم پسر خوبی بودم اون مقطع ( :18: خداییش بحث تعریف نیست) ولی به خاطر مسایلی مثل همین کار و سربازی و.. رد شدم.البته دختر خوب که هست خدا بخواد بازم من بیش تر از این افسوس خوردم مثل شما الکی چه فکرا که نکردم.

پیشنهاد میکنم تاپیکامو بخونی به جای فکر کردن به چیزایی که هیچ سودی نداره.بعدش سوالی بود بفرمایید تا بگم چجوری بکبار دیگه خواستگاری کنید و تکلیف خودتون و ایشون رو مشخص کنید.

با ارزوی موفقیت.

اولین کلماتی که باید بگی بهش اینه که میخوای با خونواده بری خواستگاری! یعنی دقیقا این کلمات باید تو جملهت باشه" با خونواده خدمت برسیم جهت امر خیر" یعنی یک کلمه از این جمله کم کنی طرف برداشت اشتباه میکنه, یه کم جمله رو پر و بال بده ولی خیلی شلوغش نکن و سعی کن سریح و بدوم پیچوندن جملهتو بهش بگی بعدش اگه مایل بود که هیچ و اگرم نبود حتما دلیل خاصی داره که نمیتونه بهت بگه چون کلا دخترا از خواستگار بدشون نمیاد و خوششون میاد اگه دیدی ردت کرد بدون یا دلش جای دیگه گیره یا مشکلی داره و... که نمیتونه بگه بهت

از همه دووستان ممنونم که پاسخ میدهند و راهنماییم میکنن..خیلی لطف میکنین که وقت میذارین و پاسخ میدین..
دوست عزیز در مورد کار اینو عرض کنم که یه وقتی خواستم برا دیدار اولمون که می خواستم روز زن برم خدمتشون یه چند ماهی رفتم کار کنم که یه پولی به دس بیارم تا واسشوون یه هدیه در شان خودشون خریده باشم ولی بعدا به توصیه دوستان از این کار صرف نظر کردم..خلاصه اگه ایشونو به دس بیارم حاضرم سخت ترین کارا رو بخاطر ایشون انجام بدم..
والا منم این مورد و نمیدوونستم که اوومدم از شماها کمک بگیرم که چرا همچین کاری کردن و چرا اون بار بخ دوستشوون نگفتن که بگه قصد ازدواج ندارم!!!!آخه دخترا کارای دخترا رو بهتر درک میکنن...
حالا اگه میشه شما کمکم کنین چطووری برم جلو چی هاا بگم ایندفعه؟؟؟
خودم در نظرم اینو دارم که به دووستم بگم و اونم بره با دووسته ایشوون حرف بزنه و بگه که به چه دلیلی جواب رد دادن و اگه موورد از ظاهرم هس دیگه مزاحمشوون نشم..ولی اگه مشکل قصدشوون هس من منتظر می موونم تا هر وقت که بگن..به نظرتوون کاره خووبیه؟؟یا ناراحت میشن؟؟
دوست عزیز فدایی یار خیلی لطف کردین از اینکه نظرتونو گفتین ولی اگه میشه بیشتر راهنماییم کنین..که ایا بازم برم جلوو یا نه؟صب کنم یا همین الانا برم؟چه جووری استرسمو تو حرف زدن باهاشون کمتر کنم؟ و و و و و .....
دوست عزیزم hvldk میگم خیلی خیلی استرس داشتم اوون چیزی که اماده کرده بوودم بگم خیلی فرق داشت با چیزی که گفتم!!!!دست خودمم نیس که چرا اینطوور میشم؟؟
بازم ممنون از همه عزیزان

سلام دوست عزیز....

لطفا یکم خویشتن دار باشید...

لطفا هیچکدوم از این کارایی که قبل تر قصد داشتید و چه الان اصلا انجام ندید...که یکم هم پیش ایشون احترام داشته باشید دیگه از چششون کلا می افتید... (کلا مطمئن باشید اگه دختر خوب و خانواده داری باشه قطعا از چشش می افتید اگه هم از اون دخترایی باشه که از این چیزا خوششون میاد بدونید این کارا دومی نداره و اخرش به وصال نمی رسه برسه هم پایان خوبی نداره)

ببخشید من این روزا سرم شلوغه...ان شالله از سر فرصت میام از تجربم میگم...بعدش اگه ان شالله صلاح هم باشید بقیه کارا هم پیش میره و...

اگه هم بنا به هر دلیلی صلاح هم نبودید تجربه های این مورد رو خوب ازش درس بگیرید و ان شالله به دنبال بختتون در سایر مراحل زندگی باشید.مطمئن باشید دختر خوب هم که هم شما از ایشون خوشتون بیاد و هم اون از شما هست.

با ارزوی موفقیت.

سلام مجدد.شما وقت زیادی برای از دست دادن ندارید که بخواهید دست روی دست بگذارید.باید هر چه سریع تر اقدام کنید.نمی خوام ته دلتونو خالی کنم ولی ممکن است همین امروزم دیر شده باشد.یک دختر نجیب و خانواده دار و البته به گفته خودتان زیبا باید خواستگارهای بسیاری از هر گوشه وکنار داشته باشد.اینکه دوست شما با دوست ایشان صحبت کند نه تنها مانعی را از جلوی پای شما بر نمیدارد بلکه وجهه شما را به عنوان یک مرد پیش ایشان خراب میکند.بهترین روش ممکن خواستگاری از طریق یک واسطه خانم و قابل اعتماد میباشد.البته به نظر من اقدام به خواستگاری مستقیم میتواند راه گشا باشد هر چند ریسک را تا حد زیادی بالا میبرد ولی شانس حداقلی جواب مثبت را محفوظ نگه میدارد.باتوجه به تجربه شخصی خودم عرض میگنم.از آن طرف هم که به قضییه نگاه کنید چیزی جز سود نصیب شما نشده است.با شنیدن جواب نه دیگر خیالتان راحت میشود که تمام تلاشتان را کرده اید و بخت با شما یار نبوده است.البته اگر بخواهید به همان شیوه گذشته عمل کنید از همین الان بگویم که پاسخ گذشته را خواهید شنید.شما نه تنها باید بر استرس خود فایق آمده باشید بلکه باید موقعیت را به گونه ای فراهم کنید که دختر خانم هم بتواند آسوده و راحت نظر خود را بیان کند.

ممنونم دوستان عزیز...
پس راهکار این شد که هر چه زودتر دوباره خودم به طور مستقیم برم باهاشون حرف بزنم یا یه دختر خانومه دیگه ای رو بفرستم که باهاشون حرف بزنه..ولی ایندفعه اگه خودم برم بدون استرس باشم..