کمکم کنید، هیچکس نیست راهنماییم کنه، تو دوران عقد باردار شدم، واقعا مستاصلم

سلام

من یکماه و نیمه که عقد کردم. امروز فهمیدم باردارم و هفته پنجمم هست! درواقع با اولین رابطه باردارم شدم.....
واقعا شوکه شدم، همسرم عصبانی شد و برخورد بدی کرد، انگار تقصیر من بوده...... گفت همین فردا باید بندازيش.
از صبح دو تا دکتر رفتم برای سقط ولی قبول نکردن، نمیدونم چیکار کنم،

خانوادم سنتی هستند، اگه بفهمند خیلی آبروریزی میشه،
تو شرایط بدی قرار گرفتم، هیچکس نیست کمکم کنه،....
حال روحيم خوب نیست، برای سقطش احساس گناه می کنم، از طرفی هم نمیشه نگهش دارم

سلام مامان خانوم :43::72:
بهت تبریک میگم بابت فرشته کوچولوت. امیدوارم پا به پای بزرگ شدن اون، زندگیت شیرین تر بشه.
شما زن و شوهر رسمی، عرفی، شرعی هستید. اصلا مسئله غیر عادی اتفاق نیفتاده. اتفاقا اولین رابطه شما برای همیشه مقدسه.


1- بدون اینکه کسی بفهمه جریان چیه، اعلام کنید که می خواید برید سرخونه زندگیتون و هر چه سریعتر هم یه مراسم جمع و جور بگیرید برید زیر یک سقف. مهم نیست اگر چیزی کامل نیست، ماه رجب و شعبان کلی مناسبت داره. زود دست بجنبونید. حتی من دیدم با یک مسافرت جمع و جورش می کنن و بعدا میگن بچه 6 ماهه به دنیا اومده.

2- اگر لازم شد، مادرتون رو در جریان بذارید که کمک شما باشن.

3- هر وقت هم بچه به دنیا اومد، بگید که کوچولوتون عجول بوده. همینقدر کفایت می کنه./ برای آدمای زیادی این اتفاق می افته، شما تنها نیستید عزیزم

4- بهتره دور و بر سقط نگردی. علاوه بر غیر اخلاقی بودنش، ممکنه خطرات بزرگی برای جسم و روانت داشته باشه. حتی ممکنه دیگه نتونی مادر بشی. پس احتیاط کن.


شاد باشی و دل آروم :72::43:

سلام دوست عزیز تبریک میگم
اصلا به سقط فکرنکن گناه بزرگیه که اگه خدایی نکرده انجامش بدی تا اخرعمرت پشیمون میشی خدا هم قهرش میگیره شاید دیگه این نعمتو بهت نده بعدها
هرچه زودتر یه عروسی کوچیک بگیرین
قدرنعمته خدارو بدونین خیلیا حسرت داشتنشو دارن

سنمون کم نیست
من 28 و اون 38، راستش من اصلا احتمال نمی دادم باردار بشم، آخه پريودم نامنظم بود همیشه و دکترهای که میرفتم بهم می گفتند ممکنه به سختی حامله شم، حتی ترسیده بودم بچه دار نشم،
اونوقت با اولین رابطه باردار شدم!!
دیروز رفته بودم دکتر بهش گفتم پريودم عقب افتاده ممکنه باردار باشم؟ گفت نه اصلا امکان نداره، حتی بهش گفتم جلوگیری نداشتم، باز گفت حامله نیستی ولی چون اصرار داری برات آزمایش می‌نویسم! امروز نتیجه آزمایش رو دید خودش شاخ درآورد.
من حتی هیچ علائمی هم نداشتم، از روی ولع شدید و غیرعادی که به میوه پیدا کرده بودم یه حدسهايي زدم و رفتم........
همسرم خیلی بد برخورد کرده، امروز خیلی بهش گفتم سقط خطرناکه و .... فقط بهم سرکوفت زد که باید قرص میخوردی، باید زودتر میرفتی آزمایش و .....
خانوادم اگه بفهمند تا قیامت ولم نمیکنند

عزیزم، کاری است که شده. می توانیم تا ابد بنشینیم و در مورد اینکه آن دکتر از سر بیسوادی آن حرف را زده، یا اینکه تقصیر تو بوده یا شوهرت، حرف بزنیم. اما هیچ کمکی به شما دو نفر نمی کنه.

یکی دو روز اجازه بده همسرت از شک در بیاد. بعد بشینید دو تایی صحبت کنید و ببینید کدوم مسیر تبعاتش برای شما کمتره.


یواش یواش حس پدرانه رو در دلش زنده کن با حرفهات و توصیف هات. من تجربه اش رو ندارم. اما حتما گفتمان های کمک کننده ای هست.

مثلا دستش رو بگیر، بذار روی دلت، بگو وقتی تو باشی کنارم دیگه از هیچی نمی ترسم. از هیچی نمی ترسیم. هم من، هم کوچولومون ...
یا هر گونه لحن گفتاری دیگه ای که می دونی روی همسرت موثره

:72:

دلم خیلی شکسته.. اشکم داره میاد
همه مردها این لحظه خوشحال میشن، تبریک میگن، مسؤلیت قبول میکنند، اونوقت شوهر من عصبانی شد بهم سرکوفت زد و گفت باید بندازيش
آخه چرا اینقدر بی مسؤلیت هست...
اونجا تو بیمارستان که بودم با اینکه خودم مایل نبودم اما دکتر ها بهم تبریک ميگفتن، حتی برام ویتامین این چیزها نوشت، اونوقت اینم شوهر منه!
معمولا مردها تو این شرایط میخوان بچه بمونه و زن میخواد بندازه، واسه من برعکسهاونقدر ازش بدم اومده که دیگه نمیخوام ببینمش، حتی بهش نشون دادم سقط چه خطراتی میتونه برام داشته باشه، اما باز حرف خودشو زد
فردا هرطوری شده این بچه رو میندازم ، حتی دکتر هم قبول نکرد زعفرون دم میکنم میخورم ميفته
ولی هرگز شوهرم و نمی بخشم.
مطمئنم چوبشو میخوره....

سلام دوست خوبم، مامان شدنت رو تبریک میگم و امیدوارم با حفظ ارامش و کمک مشاورهای خوب اینجا بدون هیچ ناراحتی این هدیه خدا رو دنیا بیاری، اصلا عجولانه هیچ تصمیمی نگیر و سعی کن از شوهرت بخواهی که منطقی و عین دو تا ادم بالغ راجب اتفاقی که افتاده صحبت کنید، دقیقا چند روز پیش یکی از بچه ها توی محل کارم برام تعریف کرد که بعد یه ماه عقد یه روز که با نامزدش رفته بودن رستوران حالش بهم میخوره سر میز ناهار ولی اصلا حدس هم نمیزده که چی شده ( البته سن اش هم کم بود23) و خلاصه بعدش میره دکتر و متوجه میشن بارداره، میگفت شوهرش مثل شوهر شما به شدت عصبانی شده و داد زده و همین حرف سقط رو زده ولی بعد چند روز این دوستم با کلی تلاش ازش میخواد که راه دیگه ای بگه و در نهایت با همکاری هم سزیع تر عروسی کوچیکی گرفتن و رفتن سر خونه زندگیشون.... می بینی شاید هزار هزار از این اتفاق ها پیش بیاد.. الان عصبانیه ... باید زن و شوهر با هم این این موضوع رو درستش کنید که مطمنا سقط راه حل درستی نیست... امیدوارم مشاورهای خوب سایت سریعتر به شما کمک کنند، راستی اگر با مادرت رابطه خوبی داری بهش بگو تا کمکت کنه ، اروم باش و اینحاست که باید فهمیده و هوشمند عمل کنی و تازه مجکی خوبیه واسه جفت اتون که تو مواقع به ظاهر بحرانی چه جوری حل مشکل میکنید... تو به سهم خودت تلاش کن.. امیدوارم زودی همه چی حل بشه..

یه توصیه به دوستان:
تشویق دیگران به انجام یه کار غیر انسانی و غیر شرعی، صحیح نیست.

عزیزم هم ازدواجت و هم بارداریت رو بهت تبریک میگم . نگران نباش رفتار همسرت غیر ارادی بوده چون دچار شوک شده . چند روز بهش فرصت بده تا خودش رو پیدا کنه . بعدا بشینید با هم فکری هم راه حلی پیدا کنید . شما گناهی نکردید . زن و شوهر شرعی و قانونی هم هستید . و شما تقصیری ندارید که کوچولوتون یه کم عجوله .

چند وقته پیش نخواسته باردار شدم . هیچ قصد ی برای بارداری نداشتم . و پیش گیری هم میکردیم . ولی اتفاق افتاده بود . خیلی ناراحت بودم و مثل همسر شما دچار شوک شده بودم . به دوستان و نزدیکان هم ناراحتیم رو عنوان میکردم و ناله میکردم مثل اینکه مصیبتی سرم اومده . تا اینکه عزیزی حرفی بهم زد . مثل این بود که یه سطل اب سرد رو سرم ریختند و خواب بیدارم کردند . دوستم گفت : چرا اینطور حرف میزنی . خدا هدیه گرانقیمتی بهت داده بدون اینکه خواسته باشی . میدونی چقدر ارزشمنده ؟
میدونی خیلیها دنبال اونن و به دست نمی آرند؟
نشنیدی اب نطلبیده مراده ؟ این حرف دوستم خیلی روم تاثیر گذاشت و هیچ وقت یادم نمیره . هر وقت من این بچه رو نگاه میکنم یاد اون حرف می افتم و دلم شاد میشه از هدیه ای که خدا بهم داد .

سلام دوست خوبم

چقدر خوبه که بچه ها همشون حرفشون یکیه و دقیقا هم دارن راه درست رو به شما نشون میدن...چه انسانی و چه شرعی....اگر خدایی نکرده کار غیر منطقی بکنی میشه قتل نفس و هیچ فرقی با کسیکه قتل کرده نیست....پس این کار رو نکن...جایی خونده بودم کسیکه دست به سقط جنین میزنه، اون دنیا باید حتی جواب نسل اینده ای که از این بچه قرار بوده به وجود بیاد رو باید بده......

به نظر منم چند روز به همسرت فرصت بده....اونم عاطفه داره فقط الان سردرگمه و ترسیده که نکنه جلوی دیگران خجالت بکشه.....اما اگر راهکار جلوش بذاری و بگی بریم مسافرت و عروسی ساده و ....بگیریم مطمئنا اونم دلش با شما همراه میشه.....

سلام دوست عزیزم:72:

باید بگم با توضیحاتی که دادی معلومه که این بچه رو خدا خواسته و اونچه خدا بخواد حتما صلاحی در کاره. من آدمایی رو میشناسم که بچه سقط کردن ولی دچار یه مشکل بزرگ شدن حالا برا هر کس یجور تاوان داره. پس به هیچ وجه به سقط فکر نکن.

اون بچه فرصت زندگی کردن در این دنیا رو خدا بهش داده و شما میخوای بخاطر خوشامد شوهرت و یا حرص و عصبانیت از ایشون و حرف مردم و خانواده ، خواست خدا رو نادیده بگیری وبه خواست بنده ی خدا عمل کنی.
میدونی اینکه میگن الله اکبر یعنی چی؟ یعنی خدا از همه کس و همه چیز بزرگتر است و اگر بخوای به خاطر خوشامد کسی غیر از خودش کاری کنی در واقع براش شریک در نظر گرفتی. و این شریک گرفتن برا خدا به ضرر خودمونه ، نه خدا.

اینکه شما در دوران عقد حامله شدین بهیچ کس ربطی نداره. فوقش همه میفهمن، خلاف شرع که نبوده. بعدم واقعا درسته رضایت خدا رو نادیده بگیرین و بخاطر حرف مردم ، یه انسان رو از زندگی محروم کنین؟ این هم یجور شریک قائل شدن برای خداست.

به خدا اعتماد کنید و نترسید. مطمئن باش خودش کمکتون میکنه. ما آینده رو نمیدونیم چی میشه.:72::72::72:

- - - Updated - - -

همسرتون هم دچار شک شده و شاید الان نتونه به خوبی فکر کنه و در واقع آشفته است. زیاد حرفاشو به دل نگیرید، بهش دل گرمی بدید و اگه لازمه اول خودتون پیش یک مشاور خوب برید و موضوع رو باهاش درمیون بذارید تا راهنماییتون کنه و بعد اگه لازم شد با شوهرتون برید.

به خدا توکل کنید، خودش میدونه چیکار کنه.:72:

- - - Updated - - -

ببخشید اصلاح کنم: همسرتون دچار شوک شده ، نه شک.