-
ترک شده
سلام من شوهرم وخیلی دوست دارم ولی اون میگه دوستت ندارم منوازخانه بیرون کردنرفتم خودش خانه روترک کرده اختلاف ما سر دعوای که با داداشم پیداکردموقع آوردن جهیزیه شدمیگفت درس بخوان ولی اینقدر درگیری داشتیم که نمیتوانستم تمرکز کنم ولی سعیمو میکردم ولی همش میگفت درس نمیخوانی میگه نبایدبرای اختلافای که داشتیم ازخانوادت کمک میگرفتی خانوادتو ترک کن رابطمومحدود کردم ولی فایده نداشت وقتی میخواست بیرونم کنه ازخانوادم خواستم برام پول بفرستن داداشم رفته بودخانه پدرشوهرم وگفته بوداین چه کاریه که میکنه اتفاقات وگفته بود شوهرمم عصبانی شدو میگه تقصیر توکه مشکلاتو بهشون گفتی والان میگه یامهریه اتوببخش وزندگی کن یاطلاق من دوستش دارم نمی خواهم طلاق بگیرم ولی اون خانه روترک کرده نمیدونم چیکارکنم میگه زن بایدپزشک باشه من لیسانس دارم اون فوق لیسانس داره
-
زن باید چی باشه؟؟؟؟
یعنی چون خودشون فوی لیسانسن باید زن پزشک داشته باشن؟؟؟؟چه ربطی داره!
خوب چرا از اول زن پزشک نگرفتن؟؟؟؟
بعد با این اعصاب خوردی ها مگه میشه ادم پزشکی قبول بشه؟؟؟؟
مهریه این وسط چی میگه؟؟؟
ببخشید اما شما چقدر مفعول و بی اراده اید.
-
من اعتقاد دارم مهریه حق زنه و هر وقت هم بخواد مرد باید دندش نرم بده، اگه در توانش نمی دید خیلی بی جا می کرد قبول می کرد . مرد اگه مرد باشه، هیچ وقت، حتی اگر هم زن بخواد اجازه نمی ده زنش مهریه اش رو ببخشه، اما در مورد مسئله شما؛ مهریه تون چقدر هست؟ یه توصیه برادرانه، به هیچ وجه ، حتی به بهانه ادامه زندگی مهریه تون رو نبخشید؛ دلیل دارم میگم، دلایل: اول اینکه بودن یا نبودن 4 تا کلمه (منظورم مهریه هست) توی عقد نامه از ادامه زندگی جلو گیری نمی کنه، چون قرار نیست که بهتون بدن. اما بودنش دست و پای همسر شما رو برای فکر کردن به غیر شما می بنده، دوم اینکه امروز دعواتون شده و گفتن که مهریه تو ببخش تا زندگی رو ادامه بدیم، اگه بخشیدی و ادامه دادید و 2 ماه دیگه باز یه دعوایی پیش امد ، این بار دیگه چیزی ندارید که ببخشید پس فقط یه گزینه می مونه.
من نمی گم اون گفت طلاق شما هم سری بپرید و استقبال کنید اما از موضع انفعالی هم وارد نشید.
در مورد این چیزایی هم که گفتن، فوق لیسانس که هیچ، دکترا ها هم توی کف جامعه ریخته، پس تحصیلات دلیل ارجهیت نیست.
اگه راهنمایی درستی می خواید اطلاعات بیشتری بدید تا دوستان بتونن بهتر راهنمایی کنن. مثلاً سن شما، سن همسرتون، چند وقته ازدواج کردید، ازدواج سنتی بوده یا مدرن و....
-
سلام شوهرم شبش برگشت خانه مهریه ام ونبخشیدم گفت برو خانه بابات نرفتم ازش یک فرصت دیگه خواستم میگه خانوادتو ترک کن درستو بخوان یابروخانه بابات وطلاق حتی گفت بروخانه بابات بعدعیدمیام دنبالت قبول نکردم .میگه مشکل زندگیمون اینه که تواتفاقاتو برای خانوادت تعریف کردی اونا هم دخالت کردن
-
[QUOTE=m64;374833]سلام شوهرم شبش برگشت خانه مهریه ام ونبخشیدم گفت برو خانه بابات نرفتم ازش یک فرصت دیگه خواستم میگه خانوادتو ترک کن درستو بخوان یابروخانه بابات وطلاق حتی گفت بروخانه بابات بعدعیدمیام دنبالت قبول نکردم .میگه مشکل زندگیمون اینه که تواتفاقاتو برای خانوادت تعریف کردی اونا هم دخالت کردن میخواهم باخواهربرادرام قطع رابطه کنم شایدزندگیم درست بشه بهم اعتنا نمیکنه میگه دوست دارم بری قبلا شبانمگذاشت تنهابرم بیرون حتی تامغازه ای کهنزدیک
خانه بود میگفت شب نروامنیت نداره الان خودش میره بیرون شبم باشه میگه تاکسی بگیربرو دلم برای محبت کردنش اعتناکردناش تنگ شده نمیدونم چیکارکنم مثل قبل بشه.دراین بین یک فیش بهم
نشون دادوگفت برای دوست دخترم پول فرستادم عصبانی شدم لباس پوشیدم برم ولی گفت علکی گفتم
- - - Updated - - -
سلام شوهرم شبش برگشت خانه مهریه ام ونبخشیدم گفت برو خانه بابات نرفتم ازش یک فرصت دیگه خواستم میگه خانوادتو ترک کن درستو بخوان یابروخانه بابات وطلاق حتی گفت بروخانه بابات بعدعیدمیام دنبالت قبول نکردم .میگه مشکل زندگیمون اینه که تواتفاقاتو برای خانوادت تعریف کردی اونا هم دخالت کردن میخواهم باخواهربرادرام قطع رابطه کنم شایدزندگیم درست بشه بهم اعتنا نمیکنه میگه دوست دارم بری قبلا شبانمگذاشت تنهابرم بیرون حتی تامغازه ای کهنزدیک
خانه بود میگفت شب نروامنیت نداره الان خودش میره بیرون شبم باشه میگه تاکسی بگیربرو دلم برای محبت کردنش اعتناکردناش تنگ شده نمیدونم چیکارکنم مثل قبل بشه.دراین بین یک فیش بهم
نشون دادوگفت برای دوست دخترم پول فرستادم عصبانی شدم لباس پوشیدم برم ولی گفت علکی گفتم
-
سلام دوست خوبم
مشکل شما به این بزرگی که میگی هم نیست فقط با کمی مهارت و آموزش اونا به همسرت میتونی حلشون کنی
یه دور تو تالار بزنی کلی مقاله ها و آموزش های مفید داره هر روز یک صفحه رو بخون و واقعا هم بهش فکر کن و عمل کن یعنی سعی کن چیزی رو که خوندی و یاد گرفتی تو زندگیت اجرا کنی
خوب معمولا اوایل زندگی تا کم کم اخلاق های همدیگه رو بشناسید و آشنایی عمقی نسبت به همسرتون پیدا کنید کمی طول میکشه اصلا نگران نباشید شما میتونید با ترفندهای زنانه این کش مکش ها و مشاجرات رو مدیریت کنید
به نظرم شوهر شما با آوردن اسم دوست دختر خواسته شمارو تحریک کنه تا بیشتر بهش محبت و توجه کنی
فعلا که اومده خونه و اوضاع آرومه سعی کن به هیچ وجه بحث نکنی و به روال عادی زندگی ادامه بدی یه خانم با سلیقه و با محبت باشی ... شما به وظایفت عمل کن و جو خونه رو آروم نگه دار ... سعی کن خانواده ها از دعوا و مشاجراتتون با خبر نشن ...
وقتی به شما گفت از خونه برو باید سعی میکردی مشکلت رو خودت حل کنی نه اینکه از برادرت کمک بخوای و خانواده خودش رو در جریان بذاری . وقتی میدونی شوهرت به این موضوع حساسه سعی کن رعایت کنی ... از طلاق و مهریه هرگز صحبت نکن ... اگه همسرت در این مورد صحبت کرد فقط سکوت کن
نگفتی چند وقته عروسی کردی و چه مدت دوره نامزدی طول کشید ... اصلا چطور با هم آشنا شدید ؟
تو یه جمله بگم باید با خودت فکر کنی و بفهمی که شوهرت از شما چی میخواد و چه توقعاتی داره .... شوهرت با این بهانه جویی ها داره میگه که از این روال زندگی ناراضیه ...
به دنبال کسب رضایت همسرت باش ...
-
سلام خودمم خیلی دوست دارم مهارتهایی زندگی ویادبگیرم وزندگیمودرست کنم به نظرشما ازکدام قسمت تالاراستفاده کنم شوهرم و دوست دارم من چندوقت قبل متوجه شدم شوهرم اس ام اس شوپاک میکنه وداخل وایبر یکی هست که عکس دخترداره وبه هم پیام میدن یک روز خواستم گوشیش بگیرم وبگاه کنم نگذاشت وروی گوشیش رمزگذاشته ازقبل من شماره روبرداشته بودم شبی که داداشم رفته بودخانه پدرشوهرم وگفته بود که شوهرم دوست دخترداره شوهرم عصبانی آمدخانه وگفت تاوقتی ثابت نکردی دوست دختر دارم حق نداری برگردی ووایبرشو نشون داد که عکس دختره توش نبود وگفت مرداهم برای خودشون عکس دخترمیذارن گوشیشوگرفتم شماره روزدم ولی اون پاکش کرده بود ازش توضیح خواستم گفت همکارمه وشوهر داره وباهم کارمیکنیم گفتم چرابااسم پسرذخیرش کردی گفت عجله داشتم اشتباهی اسمشوذخیره کردم نمیدونم حقیقت چیه. شوهرم توی ذهنم یک مردباابهت وباشخصیت بودواقعانمیدونم داره بهم راست میگه یابهم خیانت کرده دارم بین این دوفکردیوانه میشم
- - - Updated - - -
سه سال عقد بودم ولی دوران عقد باشوهر م بودم 6 ماه پیش جهیزیه ام آوردم که دعواشد مراسم عروسی نگرفتیم.خانواده ها باعث این وصلت شدن باهم فامیل هستیم شوهرم مشاور قبول نداره فقط خودشو قبول داره به خواهراش خوب راهنمایی میده بعضی وقتها میگم کاش داداشم مثل شوهرم بود. برای خواهرش شوهرش باید دنبال خانمش باشه ومردنازبکشه ولی برای من نه قضیه فرق میکنه
-
سلام من منتظرم راهنمایی تون هستم تروخدانظربدین راهنماییم کنین
- - - Updated - - -
سلام دوستان من منتظرراهنمایی ونظرتون هستم بهم بگین ازنظرشماواقعیت چیه بایدچیکارکنم
-
سلام عزیزم سعی کن همیشه هم خودت هم خونتو اراسته کنی اگه مرد دنبال زندگی باشه با بدترین زن هم میسازه اما اگه کم محلی ببینه یا هیچ تلاشی بر ای زندگی نبینه بداخلاق میشه مراعاتش کن مهرتو اصلا نبخش مهربون باش بهش بفهمون برادرت این کاروکرده چون نمگران زندگیتونه اگه تو همه جوره عالی باشی و بهش محبت بدی وخوب باشی و :305:کلید مرد را دانلود کنی گوش بدی و کلید زن را با شوهرت گوش بدی مشکلات انشاالله حل میشه:72:
-
سلام باشک دودلیم چیکارکنم فکرم شدیدا مشغول کرده
-
سلام شوهرم اسم طلاق مدام میاره میگه این زندگی دلخواهش نیست دارم دلسرد میشم اززندگیم باخودمیگم دوست نداره چراباخفت زندگی کنم
- - - Updated - - -
سلام شوهرم مدام اسم طلاق میاره میگه این زندگی رودوست نداره دارم دلسرد میشم اززندگیم چیکارکنم
- - - Updated - - -
سلام شوهرم مدام اسم طلاق میاره میگه این زندگی رودوست نداره دارم دلسرد میشم اززندگیم چیکارکنم
- - - Updated - - -
سلام شوهرم مدام اسم طلاق میاره میگه این زندگی رو دوست نداره دارم دلسرد میشم اززندگیم چیکارکنم
-
سلام شوهرم مدام اسم طلاق میاره میگه این زندگی رو دوست نداره دارم دلسرد میشم اززندگیم چیکارکنم دارم خفه میشم دارم خوردمیشم
-
سلام من منتظر هم فکری تون هستم شوهرم گفت رفته درخواست طلاق بده گفتن باید شورای حل اختلاف برین پرسیدموافقی برای طلاق گفتم خسته شدم از بس که اسم طلاق شنیدم توکه تصمیم توگرفتی منم حرفی ندارم یک ساعت بعدش رفتیم بیرون وبرای خانه خریدکرد واقعابهم ریختم نمیدونم توی فکرش چی میگذره میخواهم چیکارکنه آخرزندگیم چی میشه
-
دختر عزیزم
چرا خودتو زدی به اون راه؟
شوهرت به شددددددددددت دنبال بهونه برای رد کردن شماست
اصرارش برای اینکه بری خونه بابات و خونه خالی باشه هم که تابلو بود
من نمیدونم وقتی طرف دلش نمیخواد زنش یا شوهرش توی زندگیش باشه و همش ازش ایراد میگیره و زندگی رو براش جهنم میکنه که بذاره بره، و ممکنه حتی برای رسیدن به این هدفش به زوور و کتک و ناسزا و مجبور کردن همسرش به قطع رابطه با تمام آدمای دوست داشتنی و عزیزان زندگیش شه..چه اصرااااری هست که آدم خودشو انقدر بیاره پایین و به زوووور بگه منو نگه دار پیش خودت و توروخدا رهام نکن؟!!!!
اون تصمیم خودشو گرفته و الان فکر میکنه بره با یکی دیگه باشه چه حاالی میکنه
خودت شخصیت خودت رو بهتر میشناسی عزیزم
ببین دلت میخواد چجوری زندگی کنی
یاحق
-
سلام
من فکر کنم شما يه چيزهايي رو خوب توضيح ندادي اگر مي تونستي راحت تر صحبت کني شايد بهتر مي شد همفکري کنيم
کاش مي گفتي چند سالته و همسرت چند سالشه
به نظر من اول سعي کن خودت رو آروم کني . اين آرامش خيلي مهمه يعني هرچي شک و فکر و خياله از قلبت بيرون کني
ديگه هيچوقت گوشي شوهرتو چک نکن . من اين کار رو کردم و پشيمون شدم.
به نظر من به همسرت بگو من براي طلاق نيومدم و با اين امر موافق نيستم اما اگر فکر مي کني که ديگه نمي توني زندگي کني من هم موافقت مي کنم و بابت اينکه مشکل بينتون را با خانوادت مطرح کردي تقصيرت رو بپذير قبول کن که نبايد با خانوادت در ميون ميزاشتي مخصوصا قضيه شماره خانمي رو که تو گوشيش ديدي.
با اين چيزهايي که نوشتي مطمئنم که همسرت فقط مي خواد تو رو بسنجه.
برات آرزوي خوشبختي مي کنم انشااله که مشکلت هرچه زودتر حل بشه
-
با سلام
عنوان این تاپیک مبهم است و گویای مشکل اصلی نیست و متعجبم از پیشکسوتها که به جای راهنمایی جهت تغییر عنوان به تاپیک پاسخ داده اند .
لطفاً عنوانی متناسب با مشکلتان تنظیم کرده و از طریق گزارش پست ارسال دارید تا جایگزین عنوان کنونی شود و سپس تاپیک شما باز شود
با تشکر