سکوت همسرم وقتی میگم که اگر بچه بیاریم من اخراج میشم

الان نزدیک 5 سال عروسی کردیم من 31 سالم و همسرم 39 سالشه
تا الان که درس میخوندم و الان هم همسرم داره ادامه میده
شغل من کارمند دولتی ولی همسرم کارگر شرکت خصوصی که اصلن حقوق نمیده تقریبا سه ماه یکبار. دوماه یکبار حقوق میده و اون یا شهریه میشه یا چیزا دیگه
نمیخوام بگم خرجی خونه من میدم که زیاد اینطور نیست . البته هم من خرید میکنم و هم همسرم خانواده همسرم هم بهمون کمک میکنن .....خلاصه الان که به بچه فکر میکنم دلم هری میریزه پایین.از نظر شخصیتی هم همسر طوری بزرگ شده که باید بهش بگی اینکارو بکن اون کارو نکن .این اخلاقش منو اذیت میکنه نگرانم که مشکلات بچه هم به دوش من بیافته ... از طرفی سنم داره میره بالا... اینو هم بگم همسرم روحیه خیلی حساسی و نزک نارنجی داره به دلیل اینکه فرزند اول خانواده بوده و بعد چند سال به دنیا آمده یکم اخلاق خاصی داره . از طرفی کاملا و خیلی زیادی منظم و مرتبه..... خیلی به خیلی از موارد تو خونه و زندگی اهمیت میده ......... فرد دلسوز و رئوفی کینه ایی نیست ولی بددهنی یکم میکنه اونم وقتی به درجه عصبانیت برسه از همه بدتر اینکه صبور نیست .....
خودم هم زود عصبی میشم عجول و استرسی .......... و در خانواده بزرگ شدم که همه خیلی زود مستقل شدیم ..... و یعنی هم زمان هم درس میخوندم و هم کار .. کاملا پشتکارم قوی و با اراده برخ لاف همسرم .... الان هم که درس میخونه موقع امتحانش هم کلی منو اذیت میکنه .... عصبی میشه...
حالا با این شرایطی که دارم خیلی نگرانم که سنم داره میره بالا و برای بچه چه کار کنم یعنی به بچه دار شدن اصلن فکر نمکنم...

- - - Updated - - -

وقتی میگم بچه بیاریم یا نه ووووو هیچی نمیگه و میگم من اخراج میشم چه کار کنیم بازم سکوووووووووت سکووووووووووت

سلام توقع داری چی بگه، اونم میدونه شما بچه میخواید اما نمیتونه از پس هزینه هاش بربیاد وقتی باهاش صحبت میکنید احساس بی عرضگی میکنه و نمیتونه جواب شمارو بده.
من میدونم شما حق دارید که بچه داشته باشید ولی باید اون بنده خدارو هم درک کنید. بشینید برای بچه برنامه ریزی کنید همه هزینه ها رو پیشبینی کنید و براش راه چاره پیدا کنید.

عجب !!!فقط این کلمه را میتوم بگم .اگه بیشترازاین اینجا چیزی بنویسم مسولین سایت همدردی نوشته های مارا حذف میکنن...پس....

مینا جان قبل از هر کاری سخنرانی کلید مرد و کلید زن رو گوش کن . بعد بیا صحبت کنیم .

میشه این سخنرانی که می فرمایید بگین کجا باید دنبالش بگردم

کلید مرد:
kelidemard

- - - Updated - - -

کلید مرد:
http://s5.picofile.com/file/8124892234/kelidemard.mp3.html

مرسی آقای نجار من گوش کردم به این سخنرانی و خیلی عالی بود .....
من هم چندین بار به همسرم همینطوری گفتم خواسته هامو ولی وقتی انجام میده وقتی بحثمم میشه سریع اونو میزنه سرم

من از اینکه بچه بیاریم و اخراج بشم ناراحت نیستم نمیدونم که ایا همسرم میتونه واقعن وقتی که بچه میارم کمکم کنه .. اون الان در زندگی عادیمون هم زیاد از من حمایت نمیکنه نمیخوام منکر زحماتش بشم ولی یک ضعیفه خیلی دیر تصمیم میگیره بعضی مواقع اصلن نمیتونه تصمیم درست بگیره ...
اون بعضی مواقع در زندگیمون هم کم میاره .وقتی امتحاناتش میشه باورتون نمیشه کلی بهم میزیزه همه چیزو قاطی میکنه
یا توی محل کارش مشکل پیش میاد وقتی از همه جا بی خبرم بهش اس ام اس عاشقانه میدم مثلام مینویسم تاج سرمن سرور من حالش چطوره ... اصلن جواب که نمیده هیچ بعد از گذشت سه ساعت جواب میده (من سرورت نیستم من تاج سرت نیستم نخیر اصلن حالم خوب نیستو ) میگم چی شده اتفاقی افتاده جواب نمیده این مورد چندین بار برام اتفاق افتاده یا حالا زنگ زده خوش بش کرده یادم رفته یا رفتم خونه یکم آروم شده بهم زنگ میزنه .... یعنی من در هفته چند بار این مورد دارم

یا مثلن توی خونه اگر کاری انجام بدم که میاد خونه خوش بیاید اگر حالش خوب نباشه و من کاملا بیخبر هستم قاطی میکنه ..

بعضی مواقع منم صبم از دست میدم
تمام کارهاش با تنبلی انجام میشه ... مثلا یک روز کامل منزله به خودش نمیرسه بعد که نیم ساعت مونده بره سرک ار شورع میکنه به اصلاح خودش بعدش میگه تو چرا نمیگی من خودمو نظافت کنم ... اما برای نظافتش هم بعضی مواقع یادآوری میکنم فکر میکنید چه اتفاقی میافته چون کارش دیر میشه میره محل کارش به من زنگ میزنه بیا دیر رسیدم هی میگی خودتو اصلاح کنم

چند وقتی هم هست وقتی از همسرم دورم احساس میکنم دوستش دارم ولی وقتی میرسم پیشش حس میکنم نمیخوامش و میخوام که نباشه ... این حسم هم فکر میکنم به خاطر سخت گیریهایی که توی زندگی برام ایجاد میکنه صبور نیست خویشتن دار نیست .... زود بی حوصله میشه ..... زود ازش خسته میشم.....

دوست عزیز سلام

شما همرست رو با همین خصوصیات اخلاقیش پذیرفتی..چرا الان میشینی ضعفهای اخلاقیش رو برای خودت پر رنگ میکنی؟غیر از اینکه دیدت رو به همسرت منفی میکنه دیگه چه فایده ای داره؟

میگی وقتی به همسرم میگم بچه بیاریم سکوت میکنه.....خدارو شکر کن که مثل بعضی مردا بلند نمیشه چهار تا ظرف بشکنه....کتکت بزنه و یا از خونه بیرونت کنه.

سکوت میکنه چون خواسته شما رو میبینه و کاری از دستش بر نمیاد....

شما سنت انقدر زیاد نیست.تموم شد اون زمانی که میگفتن باید تا قبل سی سالگی بچه به دنیا اورد.الان خانومایی رو میبینیم که در سن سی هفت -هشت سالگی بچه دار میشن.

بچه اوردن ارامش میخواد...یه موقیعت مالی نسبتا خوب میخواد....

شما موضوع تاپیکت در مورد عکس العمل همسرت در برابر خواسته اته اما بیتشر داری در مورد ضعف های اخلاقیش میگی برامون.

یه چیز دیگه دوست خوبم

اصلا اخلاق خودتو با همسرت مقایسه نکنو توقع نداشته باش اگر شما در عصبانیت فلان رفتارو میکنی اونم باید همون رفتار رو در عصبانیت داشته باشه.....همسرت یه انسان با خصوصیات اخلاقی خاص خودشه....شاید اگر پای صحبتش بشینی و یا یک نفر بی طرف بپرسه، شما هم خصوصیات اخلاقی داشته باشی که باب میل همسرت نباشه....

سعی کن خصوصیات خوب همسرت رو برای خودت پررنگ کنی....اینکه کینه ای نیست و رئوفه یعنی یک دنیا ارزش...
مردها وقتی نیبینن نمیتونن خواسته های همسرشون رو براورده کنن و از طرفی اصرارشون رو بر اون خواسته میبینن، عصبانی میشن......

ولی گویا سر در گمی....بیشتر از بدی های همسرت گفتی و با این حال بازم میخوای در این شرایط بچه دار بشی......

یه مدت به خودت استراحت فکری بده و فاصله بگیر از این قضایا.....

ممنونم از حرفهاتون خیلی بهم آرامش میده
بله قبول دارم که من هم باید اصلاح اخلاقی بشم
متاسفانه من در محیطی کار میکنم که افراد خانم ناموفق توی زندگی زیاده و این باعث تضعیف روحیه شده البته خودم فکر میکنم
میخوام خودمو برای مادر شدن آماده کنم هم اخلاقی و هم روحی... میخوام به همسرم هم کمک کنم

فقط چطور باید مرد شدن و استقامت و صبوری را به اون یاد بدم چطور کمکش کنم ......
بله همسر من اصلن کینه ایی نیست خیلی ساده و دل نازکه .... و منو از همه دنیا بیشتر دوست داره ...
همسرم خیلی قلب پاکی داره بارها دیدم که برادرش اصلن سراغی ازش نگرفته ولی اون همیشه وقتی دیر بیاد سراغشو میگیره و بهش زنگ میزنه و همیشه شوهرم با اینکه بزرگتره میره به برادرش سر میزنه ......
فقط یکم رافتارهای بچه گانه داره ...مرسی مریم جام که به من گوشزد کردید خوبی های همسرم پررنگ کنم :43::104::104:
امیدورام بتونم این حسمو نگه دارم واگر از همسرم ناراحت شدم زیاد ازش بدم نیاد و این خیلی زمان میبره و سخته
خدا یا خودت کمک کن

اما بعضی مواقع حس میکنم توی قفسم از بس که همسرم جلوی منو میگیره و اجازه هیچ کاری بهم نمیده

سلام به مریم خانم نه مقایسه کردم نه بی احترامی .............چند روز پیش رفتم مشاوره در مورد مشکلاتم با مشاور حرف زدم گفت من راهیی به جایی نمیتونم ببرم باید همسرت هم بیاد این طور که تو توضیح میدی نیاز به روان درمانی داره اومدم با زبون خوش به همسرم میگم برگشته میگه خودت مشکل داری .... کوتاه امدم چیزی نگفتم تا اینکه دیروز داشتم خونه تکونی میکردم هی غر غر غر تا شب خسته شدم از غرغرها ....از کارم یک طور خسته میشدم از غرغر ها یکطور ... خیلی تحمل کردم تا اینکه چند تا کارتن کفش وخواستم بندازم بیرون اگر بدونید چه کار کرد تو حق نداری بندازی بیرون اینا به درد میخوره فکر کن هشت تا کارتن کفش که یکسال توی کمد دیواره........ بگذریم اومدم جای رختخوابهای کمد دیواری مو جا به جا کنم چرا اینطوری میکنی چرا جا به جا میکنی .. میگم بابا رختخوابها با کارتنهای خالی با هم یکی شدن بزار رخت خوابهارو یک کمد دیواری دیگه بچینم کارتنهای خال یهم یک جا.... گفت حق نداری وقتی من میگم گفتم چرا اینطوری میکنی بین برادرت هیچ کاری به زنش نداره ببین جاریم همه خونه رو جا به جا کرده شوهرش کار نداره چرا خودتو و منو برای این چیزا ناراحت میکنی میگه تو کجا اون کجا تو گوه اونم نمیشی .... باورتون میشه برگشته میگه رفتی پیش مشاور که چی بشه یکم یاد بگیر زنداری رو سلیقه رو .... الان که دارم اینا رو مینویسم دستام داره میلرزه ... میگم رفتم مشاور که مشکلمون حل کنم ببینم چه کار کنم که الان چند ماه رابطه نداشتی با من نشونه چیه میدونید چی میگه میگه تو رو کی میگرفت که من گرفتم برو ور دلت پدرت و خواهرات بیان ببرنتون خونه ای تیمی براتون ..... هوا کنن... دارم منفجر میشم تا اینو شنیدم زدم قاب عکسم زمین و گفتم خفه شو بی غیرت ....اونم شورع کرد به زدن وفحش که خونه بابت برو وسیله بشکون که که همش صدقه این اونو وووووو میدونید چرا اینو بهم میگه چون پدرم سید و بعضی مواقع حق سیدی بهمون میدن اینو میگه دیگه نمیتونم تحمل کنم و..... کمک کنید خودم بسازم و بتونم راهمو ادامه بدم و برم جلو و طلاقم بگیرم میدونم شما منو تشویق به طلاق نمکنید... وقت میخوام روی اراده ام کار کنم و تصمیم نهایی و درستی که گرفتم بتونم باهاش کنار بیام .....