همسرم سرمسایل جزیی و هیچ و پوچ عصبانی میشود و طغیان میکند!!!!!
سلام.من دختری 28ساله هستم و همسرم 35 سالشونه.ما 7ماهه که عقد هم هستیم.ولی مشکلات بزرگی توی رابطمون هست.یکیش اینه که وقتی من به ارامی به همسرم میگم که ناراحتم از فلان رفتارت بی منطق جواب منو میده و بعدش عصبانی میشه.اخرین باری که عصبانی شد و بعد حتی موضوع و به خانواده ش انتقال داد وابرو ریزی راه انداخت سر این بود که اومد دنبال من بریم خونشون(فقط 5دقیقه راهه).من به ارامی بهش گفتم که ناراحتم از اینکه بدون مشورت بامن ماشینتو به برادرت فروختی تو نباید اینکارو میکردی.برو بهش بگو ماشینتو بده اونوقت حداقل یک ماه مونده به عروسیمون ماشین و ازت تحویل بگیره.برگشت گفت تو اگه باغبونی باغ خودت و بیل بزن.من از این حرفش ناراحت شدم.یکم که ادامه دادم عصبانی شد وگفت به تو ربطی نداره تو فرض کن من هیچوقت ماشین نداشتم وبعدش توی پارکینگ خونشون از زن غرغرو بدم میومد که سرم اومد خدا منو بکشه از دست تو وبعدشم با ابرو ریزی راه انداخت وخانوادشو اورد خونه ما و خانواده شم چون سنتی وسخت گیرهستند اتیش بیارمعرکه شدن وبه خانواده ما بی احترامی کردن و با قهر رفتند.خواهش میکنم کمکم کنید دوستان.
درآستانه جدایی با نامزدم هستم
من دختری 28ساله هستم و 7ماهه که عقد کردیم.شوهرم مشکلات روحی زیادی داره.مادرشم دور از جونتون فوق العاده زیاد ادم نادان و بد دهنیه وخودش اتیشه.اگه همسرم مشکل جدی روحی نداشت ادامه میدادم.الان عقلا فکرمیکنم که باید جداشیم.اما فقط یه ترس بزرگ دارم.فشارسنی خیلی منو میترسونه.اینکه دیگه هرگزنتونم ازدواج کنم و اینکه دخترها تا یه سنی میتونند بچه دار بشن.از اون طرف انقدر عاشق تشکیل زندگی بودم که اسیرسازشهای زود هنگام شدم دچار کوری شده بودم.جدایی خیلی سخته.بخدا مثل لمس مرگه.قلبم زمستونه.شدیدا افسردگی دارم و تپش قلب گرفتم.