نداشتن شغل مناسب و ترديد در اقدام رسمي براي خواستگاري

سلام
من يك پسر هستم 25 سال سن دارم . بنده دانشجوي فوق ليسانس نرم افزار کامپیوتر هستم و سربازي هم رفتم. در يك آموزشگاه بصورت پاره وقت كار ميكنم و شغل مناسبي ندارم. توي همين آموزشگاه به يه دختر علاقه پيدا كزدم .كه بد جور داره اذيتم ميكنه اين علاقه و چند وقتي هست دلم خیلی گرفته . نمي دونم بايد جه كار كنم خيلي دوس دارم يه شغل داشتم و مي تونستم رسما اقدام كنم اما الان حتي با وجود اينكه خانواده ام هم ازم ميخان هركسي رو كه ميخام معرفي كنم تا اقدامات اوليه رو شروع كنم ولي جراتشو ندارم حرف دلمو بگم و نميتونم و همش ميگم صبر كنيد .مشکل مسکن هم ندارم و به لطف پدر یک واحد آپارتمان هم دارم . مهمترين مشكلم شغله هر چقدر تلاش میکنم برای یک شغل مناسب هیچی پیدا نمیشه .چند ماهي هست كه توي اين آموزشگاه اين دختر رو مي بينم و به خاطر كار هم شماره موبايلشو رو در اختيار دارم دو سه باري وسوسه شدم از طريق پيامك بخوام ارتباط داشته باشم ولي باز هدف خودمرو بالاتر دونستم .. من حتي نتونستم علاقه خودمو به ايشون نشون بدم اصلا نميدونم بايد نشون بدم يا نه .از اون طرف هم به خاطر نداشتن شغل مناسب جرات اقدام رسمي رو ندارم و از "نه" شنیدن هم میترسم . نميدونم جه كاري درسته چه كاري غلط.شما رو به خدا كمكم كنيد كه چه كار كنم؟؟

سلام

دختر خانوم هم شاغل هستن؟

همین که شما خونه دارین خیلی جلو هستین.در نهایت اگه هر دو با هم کار کنین میتونین از عهده زندگی بربیاین.

از جواب نه شنیدن اصلا نترسین.شما شرایطتتون رو میگین.ایشون یا قبول میکنن یا نه.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط آنیتا123

سلام

دختر خانوم هم شاغل هستن؟

همین که شما خونه دارین خیلی جلو هستین.در نهایت اگه هر دو با هم کار کنین میتونین از عهده زندگی بربیاین.

از جواب نه شنیدن اصلا نترسین.شما شرایطتتون رو میگین.ایشون یا قبول میکنن یا نه.

---

ممنون از جوابتون . دحتر خانم دانشجو هستن و شغل چندانی هم ندارن فقط در حد یک مشاوره تحصیلی به دانش آموزا ارایه میدن. مشکلم اینه چه جوری جلو برم .از طریق خانواده اقدام کنم؟؟اول به خودش بگم؟ چه جوری و از کجا باید اقدام کنم

درود
به سایت وزین همدردی خوش امدید:72:

نقل قول:

---

لطفا عنوان را بر اساس مشکلي که داريد تغيير بديد.

دوستان تا وقتي عنوان گوياي مشکل کاربر نيست از گذاشتن نظرات خود داري کنيد


اينکار سه تا حسن داره يکي اينکه مديران و مشاورين سايت به تاپيک شما سر ميزنن
دوم اينکه شما با فکر کردن و متمرکز کردن افکار خودتان دليل اصلي مشکل خود را بيان ميکنيد اينجوري متوجه مي شويد واقعا مشکل شما چيست و خودش خيلي به شما در حل جواب کمک ميکند
و دليل سوم با مشخص شدن دقيق مشکل کاربران سايت بهتر مي توانند شما را راهنمايي کنند

---

ببینین همه این راههایی که شما گفتین،شدنیه.در واقع خیلی فرقی نمیکنه که شروعش چطور باشه.

الان شما تا چه حد در ارتباط هستین؟یه کم با بهانه های مختلف باهاش حرف بزنین.البته بدون ابراز علاقه و این جور مسائل.

بعد از چند بار صحبت میتونین خیلی محترمانه بهش بگین مایل هستین برای آشنایی بیشتر جهت ازدواج بیشتر باهاشون آشنا بشین.و فکر کردین برای شروع یه جلسه به

همراه خانواده برسین خدمتشون.

البته این فقط یکی از راهااست.با توجه به شناختی که تا الان به دست آوردین،خودتون میتونین یه راه حل نسبتا مناسب رو پیدا کنین.

فقط بازم میگم.هیچ لزومی نداره از نه شنیدن بترسین.این مراحل پیشنهادهای ازدواج و خواستگاری چه برای پسر و چه دختر پر از اتفاقات مختلف مثل پذیرفته نشدن

یا به توافق نرسیدنه تا شما بالاخره یارتون رو انتخاب کنین و اونم شما رو انتخاب کنه.

همه اتفاقات قبلشم منجر به پخته تر شدن و شناخت بیشتر ما از جنس مخالف میشه.پس نگران نباشین.

ممکنه همسر آینده شما همین دختر خانوم باشن،این امکان هم هست که همسرآیندتون بعدها سرراهتون قرار بگیره.

در هر صورت براتون آرزوی بهترین تصمیم و انتخاب رو دارم.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط آنیتا123

ببینین همه این راههایی که شما گفتین،شدنیه.در واقع خیلی فرقی نمیکنه که شروعش چطور باشه.

الان شما تا چه حد در ارتباط هستین؟یه کم با بهانه های مختلف باهاش حرف بزنین.البته بدون ابراز علاقه و این جور مسائل.

بعد از چند بار صحبت میتونین خیلی محترمانه بهش بگین مایل هستین برای آشنایی بیشتر جهت ازدواج بیشتر باهاشون آشنا بشین.و فکر کردین برای شروع یه جلسه به

همراه خانواده برسین خدمتشون.

البته این فقط یکی از راهااست.با توجه به شناختی که تا الان به دست آوردین،خودتون میتونین یه راه حل نسبتا مناسب رو پیدا کنین.

فقط بازم میگم.هیچ لزومی نداره از نه شنیدن بترسین.این مراحل پیشنهادهای ازدواج و خواستگاری چه برای پسر و چه دختر پر از اتفاقات مختلف مثل پذیرفته نشدن

یا به توافق نرسیدنه تا شما بالاخره یارتون رو انتخاب کنین و اونم شما رو انتخاب کنه.

همه اتفاقات قبلشم منجر به پخته تر شدن و شناخت بیشتر ما از جنس مخالف میشه.پس نگران نباشین.

ممکنه همسر آینده شما همین دختر خانوم باشن،این امکان هم هست که همسرآیندتون بعدها سرراهتون قرار بگیره.

در هر صورت براتون آرزوی بهترین تصمیم و انتخاب رو دارم.

---

ممنون از جوابتون ...ارتباط که خیلی کمه در حد سلام و رابطه اندک کاری...
شروعی که شما میگی به این راحتی که می فرمایی نیست . یه کم بیشتر راهنمایی می خوام.ثواب داره به خدا

با سلام
من بالاخره دل رو چند وقت پيش به دريا زدم و به دخترخانوم گفتم كه مادرم بياد با خواهرتون كه خونش نزديك به ما هست صحبت كنه. دخترخانم هم جواب آنچنان خاصي نداد و با رفتارش نشون داد كه مخالفتي نداره با اقدام خانواده. ولي حالا كارم يه گره بزرگ خورده. خواهش ميكنم كمك كنيد. اولش كه به مادرم گفتم مخالفتي نكرد خواست يه كم سعي كنم خانوادشو بشناسم و خودشو بفهمم كيه از طريق كسايي كه خانواده شونو ميشناسن . همين عدم مخالفت مادرم هم باعث شد به دختر خانوم بگم وگرنه قصدشو نداشتم .ولي بعد از چند هفته كه داره ميگذره خانوادم مخصوصا مادرم داره مخالفت ميكنه باهام يه روز ميگه نميشناسيمشون يه روز ميگه وضعيت مالي مون الان مناسب نيست و دائم سيگنال منفي ميده در اين كار. خانوادش رو تحقيق كردم مشكلي نداره و بسيار خانواده خوبي هستن. من يه مقداري درآمد دارم خودم ولي براي اقدامات اوليه نياز به كمك مالي خانواده دارم كه الان حاضر نيستن كمكي كنن از اونطرف به خاطر رضايت اوليه خانواده به دختر خانم هم گفتم و بالاخره توي فكرشون تاثير گذاشتم و قطعا فكرشونو مشغول كردم يه مقداري و حتما منتظر اقدامات جدي تري از من هست كه وعدشو دادم . الان به نظر شما چكار بايد كنم توي اين زمونه هم به اين راحتي استقلال اقتصادي به دست نمياد كه بگم يكي دو ماهه بدستش ميارم شايد خيلي ايده آل فكر ميكردم ميخاستم يه اقدامي صورت بدم و عروسي را تا بهتر شدن وضعم عقب بندازم ولي خانواده الان كمكي نمي كنن. به نظرتون چكار كنم ؟ از يه طرف خودم كه اين همه اميد و آرزو داشتم به آينده از يه طرف بحثي كه با دختر خانوم كردم و نميدونم حالا چه كنم ... شما رو به خدا راهنمايي كنيد.

اگر کسی میتونه با راهنماییاش کمکی کنه دریغ نکنه صواب داره

سلام دوست عزیز،

تا اونجایی که متوجه شدم، بخش اعظمی از مشکلتون ، کارتونه و درامدتون.

1- از تاپیکم استفاده کنید و زبانتون رو دیوانه وار تقویت کنید.
2- فرمودید که هر چقدر تلاش می کنید ، شغل مناسب پیدا نمیشه. سوالی دارم ازتون. تلاش میکنید یعنی چیکار میکنید؟
اگه منظورتون گشتن اینور و اونوره که خب احتمال موفقیتش کمه.
اما :
بنده دقیقا حوزه فعالیت شما رو نمیدونم، اما سعی کنید به علایقتون و بازار کار نگاه کنید، انتخاب کنید و فقط تو همون حوزه ها، بصورت تخصصی تمرین و فعالیت کنید.
بعد از یک سال ، با کمک منابع انگلیسی ، سطح خیلی خوبی نسبت به شرکت های ایرانی پیدا میکنید و با داشتن نمونه کار های مناسب ، شانس موفقیتتون بسیار بالا میره.
برای مثال : شبکه ، دیزاین صفحات سمت کاربر ، سمت سرور ، اندروید ، گرافیک و انیمیشن ، امنیت ...
هر کدوم یه دنیاییه. شما یکیشو بگیر. هر کدومشو. با منابع معتبر انگلیسی ، یه ساله ردیف میشی ایشاا...

در مورد اون خانم یا هر خانم دیگه ای،
ببینید استقلال مالی ، به هر صورت مینیممش مهمه. بهتر می بود که تا قبل از امادگیه مالی ، پا پیش نمیگذاشتید.
شما که اخرای تحصیلته ،سربازی هم که ماشاا... به سلامتی رفتی،
یه سال بشین زبان بخون ، یه تخصص نرم افزاری هم کنارش تمرین کن ، خدا بشو، کار مناسب واسه رزومه مناسب پیدا میشه، به عبارتی منتظرن اما کو کسی که ارضا کنه؟
کارت و درامدت که ردیف شد،
بعدش هم هر جا خواستی با فراغ بال میتونی اقدام کنی که به اگر و اما هم نکشه.
درسته خونه داری اما کار و درامد ، این که دستت تو جیب خودت باشه مهمه. من اگه جات بودم ، تاتکلیف کار و درامدم مشخص نبود دور دختر رو خط میکشیدم.

در مورد بحث اون دختر خانم ،
یا بگو شرایطشو نداری و بیخیال شو (که اصلا از اولم نباید اقدام میکردی)
یا اگه خیلی میخایش، ایشون باید شرایط شما روقبول کنه و یک دو سه سالی با شما همراهی کنه تا به شرایط نرمال برسی.
اول ببین خودت چی میخای، بعد ببین اون چی میخاد.

امیدوارم مفید بوده باشه.
موفق باشی رفیق.

سلام دوست عزيز الان كه پستتون را خوندم ياد خودم افتادم
منم مشكل شما را داشتم ولي با اين تفاوت كه شغل تمام وقت هم داشتم ولي پس انداز نه
ببينيد مطمئنا تا يكي دو سال ديگر كار دائم پيدا خواهيد كرد
ولي يه توصيه برادرانه دارم ، برو جلو و همينارو به اون خانم و خانوادش بگو اگر درك خوبي داشته باشن شرايط شما را درك ميكنن و حتي كمكتونم ميكنن ،با صداقت برو جلو خدا كمك ميكنه ، اگرم نشد تلاشتو كردي ، تا شما بخوايد ازدواج كنين 2 سال طول ميكشه كه تا اون زمان كار خوبيم پيدا ميكنين ، خود اين عمل هم باعث افزايش انگيزتون ميشه.
نگذارين اين فكرا باعث بشه عقب نشيني كنين ،چون تا ساليان سال مثل خوره فكرش آزار دهندس ، بدترين حالتي كه ميخواد اتفاق بيفته جواب نه است، كه تكليفتون با خودتون مشخص ميشه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط love less

سلام دوست عزیز،

تا اونجایی که متوجه شدم، بخش اعظمی از مشکلتون ، کارتونه و درامدتون.

1- از تاپیکم استفاده کنید و زبانتون رو دیوانه وار تقویت کنید.
2- فرمودید که هر چقدر تلاش می کنید ، شغل مناسب پیدا نمیشه. سوالی دارم ازتون. تلاش میکنید یعنی چیکار میکنید؟
اگه منظورتون گشتن اینور و اونوره که خب احتمال موفقیتش کمه.
اما :
بنده دقیقا حوزه فعالیت شما رو نمیدونم، اما سعی کنید به علایقتون و بازار کار نگاه کنید، انتخاب کنید و فقط تو همون حوزه ها، بصورت تخصصی تمرین و فعالیت کنید.
بعد از یک سال ، با کمک منابع انگلیسی ، سطح خیلی خوبی نسبت به شرکت های ایرانی پیدا میکنید و با داشتن نمونه کار های مناسب ، شانس موفقیتتون بسیار بالا میره.
برای مثال : شبکه ، دیزاین صفحات سمت کاربر ، سمت سرور ، اندروید ، گرافیک و انیمیشن ، امنیت ...
هر کدوم یه دنیاییه. شما یکیشو بگیر. هر کدومشو. با منابع معتبر انگلیسی ، یه ساله ردیف میشی ایشاا...

در مورد اون خانم یا هر خانم دیگه ای،
ببینید استقلال مالی ، به هر صورت مینیممش مهمه. بهتر می بود که تا قبل از امادگیه مالی ، پا پیش نمیگذاشتید.
شما که اخرای تحصیلته ،سربازی هم که ماشاا... به سلامتی رفتی،
یه سال بشین زبان بخون ، یه تخصص نرم افزاری هم کنارش تمرین کن ، خدا بشو، کار مناسب واسه رزومه مناسب پیدا میشه، به عبارتی منتظرن اما کو کسی که ارضا کنه؟
کارت و درامدت که ردیف شد،
بعدش هم هر جا خواستی با فراغ بال میتونی اقدام کنی که به اگر و اما هم نکشه.
درسته خونه داری اما کار و درامد ، این که دستت تو جیب خودت باشه مهمه. من اگه جات بودم ، تاتکلیف کار و درامدم مشخص نبود دور دختر رو خط میکشیدم.

در مورد بحث اون دختر خانم ،
یا بگو شرایطشو نداری و بیخیال شو (که اصلا از اولم نباید اقدام میکردی)
یا اگه خیلی میخایش، ایشون باید شرایط شما روقبول کنه و یک دو سه سالی با شما همراهی کنه تا به شرایط نرمال برسی.
اول ببین خودت چی میخای، بعد ببین اون چی میخاد.

امیدوارم مفید بوده باشه.
موفق باشی رفیق.

---

ممنون از راهنماییتون اون کارایی که شما میگی رو الان دارم انجام میدم و همون درآمد رو از این کارا دارم بدست میارم.در واقع صفر نیستم ..من یه کم ایده آل فکر کردم با خودم گفتم با کمک خانواده میریم توی دوران نامزدی و عقد و عروسی رو تا بهتر شدن وضعمون عقب میندازیم ولی خانواده همکاری نمیکنن. با این امید به دختر خانم گفتم و حالا نمیدونم چکار کنم . بر فرض اینکه بخوام یه سال بشینم به قول شما زبان تمرین کنم که البته تافل رو قبلا گرفتم !!!!!! اگر بخوام بهش بگم اشتباه کردم ازتون خواستم بیام خواستگاری خودم و شخصیتم نابود میشه دیگه بعدا هم اگر خیلی هم وضعم خوب بشه منو دیگه نمیپذیره .اگر اولش بهش نمیگفتم مهم نبود ولی الان پاس آبرو و شخصیت خودم در میانه که نمیخوام جلوی کسی که میخوامش از بین بره .خدایا نمیدونم چکار کنم....

سلام

پدرتون نظرشون چیه؟فقط مادر مخالفن؟

شما خواستگاری هم که برین باید شرایطتتون رو به طور کامل بگین.حالا یا اونها قبول میکنن یا نه.

به مادرتون هم اینارو بگین دیگه.در صورتی که خانواده دخترخانوم همه شرایط شما رو بپذیرن،در حال حاضر خیلی نیازی به حمایت مالی خانواده ندارین که بخوان نگران

باشن.اگرم نپذیرن که دیگه شما سعی خودت رو کردی.

قرار نیست که بیش از حد توانت زیر بار تعهد بری.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط آنیتا123

سلام

پدرتون نظرشون چیه؟فقط مادر مخالفن؟

شما خواستگاری هم که برین باید شرایطتتون رو به طور کامل بگین.حالا یا اونها قبول میکنن یا نه.

به مادرتون هم اینارو بگین دیگه.در صورتی که خانواده دخترخانوم همه شرایط شما رو بپذیرن،در حال حاضر خیلی نیازی به حمایت مالی خانواده ندارین که بخوان نگران

باشن.اگرم نپذیرن که دیگه شما سعی خودت رو کردی.

قرار نیست که بیش از حد توانت زیر بار تعهد بری.

---

پدرم مخافت چندانی نداره .مادرم فقط برای راحتی خودش میگه فامیل باید پیدا کنی .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ;374406

سلام دوست عزيز الان كه پستتون را خوندم ياد خودم افتادم
منم مشكل شما را داشتم ولي با اين تفاوت كه شغل تمام وقت هم داشتم ولي پس انداز نه
ببينيد مطمئنا تا يكي دو سال ديگر كار دائم پيدا خواهيد كرد
ولي يه توصيه برادرانه دارم ، برو جلو و همينارو به اون خانم و خانوادش بگو اگر درك خوبي داشته باشن شرايط شما را درك ميكنن و حتي كمكتونم ميكنن ،با صداقت برو جلو خدا كمك ميكنه ، اگرم نشد تلاشتو كردي ، تا شما بخوايد ازدواج كنين 2 سال طول ميكشه كه تا اون زمان كار خوبيم پيدا ميكنين ، خود اين عمل هم باعث افزايش انگيزتون ميشه.
نگذارين اين فكرا باعث بشه عقب نشيني كنين ،چون تا ساليان سال مثل خوره فكرش آزار دهندس ، بدترين حالتي كه ميخواد اتفاق بيفته جواب نه است، كه تكليفتون با خودتون مشخص ميشه

---

ممنونم از کمک شما.مشکلم ییشتز از جانب خانواده خودمه تا دختز خانوم .اینا رو به دختر خانم گفتم برنامه هام برای آینده و چه کاری میخام انجام بدم و وضعیتم چجوریه . ولی این جملتون خیله خوب بود حالمو خوب کرد :"

نگذارين اين فكرا باعث بشه عقب نشيني كنين"ممنون به خاطرش

پس از طریق پدر اقدام کنین.سعی کنین با پدرتون در مورد بیشتر صحبت کنین.

ازدواج های فامیلی معمولا توصیه نمیشن.

چند تا خواهر و برادر دارین.خانوادتون اگه بخوان وضعیت مالیشون طوری هست که بتونن بهتون کمک کنن؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط آنیتا123

پس از طریق پدر اقدام کنین.سعی کنین با پدرتون در مورد بیشتر صحبت کنین.

ازدواج های فامیلی معمولا توصیه نمیشن.

چند تا خواهر و برادر دارین.خانوادتون اگه بخوان وضعیت مالیشون طوری هست که بتونن بهتون کمک کنن؟

---

خواهر ندارم فقط دو تا داداش که یکیش ازدواح کرده یکیش هم گوچیکه .وضعیت هم خوبه فقط نمیدونم چرا با وجود 26 سال سن که دارم هنوز نمیخان کمککی کنن. با پدر هم راحت نیستم زیاد که باهاش صحبت گفتم ولی اون قدمهای اول رو مادر باید برداره که اینکار رو نمیکنه فعلا

شما که قرار نیست منفعل باشی و منتظر باشی مادرت راضی بشه و اقدام کنه.بشین منطقی و محترمانه با پدر و مادرت حرف بزن.

اتفاقا فرصت خوبیه که با پدرتم صمیمی تر بشی.

شما با هر کسی و در هر زمانی هم که بخوای ازدواج کنی باید خودت همه چیز رو مدیریت کنی و از عهده خیلی از مشکلات بربیای.این یه امتحانه برات.یه مشکل اولیه

هست که باید سعیتو برای حلش بکنی.

خدا رو شکر که وضعیت مالی خانوادت خوبه و میتونن بهت کمک کنن.

دیگه اینکه بتونی چطور اونا رو راضی کنی برای اقدام به خودت بستگی داره.

تو ناامید نشو و تلاشت رو بکن.هر نتیجه ای هم که گرفتی به هر حال سعیتو کردی.فقط تحت هیچ شرایطی ناامید نشو.منظورم فقط در مورد این ازدواج نیست.

تو زندگی خیلی چیزا هست که تحت کنترل ما نیست.مهم اینه که شرایط نتونه ما رو منفعل و ناامید کنه.

امیدوار باش و جلو برو.امیدوارم بهترین اتفاقات برای پیش بیاد

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط آنیتا123

شما که قرار نیست منفعل باشی و منتظر باشی مادرت راضی بشه و اقدام کنه.بشین منطقی و محترمانه با پدر و مادرت حرف بزن.

اتفاقا فرصت خوبیه که با پدرتم صمیمی تر بشی.

شما با هر کسی و در هر زمانی هم که بخوای ازدواج کنی باید خودت همه چیز رو مدیریت کنی و از عهده خیلی از مشکلات بربیای.این یه امتحانه برات.یه مشکل اولیه

هست که باید سعیتو برای حلش بکنی.

خدا رو شکر که وضعیت مالی خانوادت خوبه و میتونن بهت کمک کنن.

دیگه اینکه بتونی چطور اونا رو راضی کنی برای اقدام به خودت بستگی داره.

تو ناامید نشو و تلاشت رو بکن.هر نتیجه ای هم که گرفتی به هر حال سعیتو کردی.فقط تحت هیچ شرایطی ناامید نشو.منظورم فقط در مورد این ازدواج نیست.

تو زندگی خیلی چیزا هست که تحت کنترل ما نیست.مهم اینه که شرایط نتونه ما رو منفعل و ناامید کنه.

امیدوار باش و جلو برو.امیدوارم بهترین اتفاقات برای پیش بیاد

---

ممنون شما خیلی خوبید به آدم امید میدید

سلام مجدد
من اینجا به کمک شما احتیاج دارم هنوز
یه شرایطی پیش اومد تونستم دقایقی با اون دختر خانم صحبت کنم .و درخواستمو تکرار کردم ایشون خالا گفت قصد ازدواح نداره / من اولش فکر کردم یه ناز دخترونس . ازش دلیل خواستم گفتم مثلا ادامه تحصیل باشه که من کمکش میکنم و خوشحال هم میشم چون میدونستم بهونه اکثر دخترا همینه.خلاصه با اصرار من برای دلیل ایشون گفت نمیخاد وارد رابطه ازدواح بشه و توی خانه پدرش راحت تره . و من هم بهش گفتم خب این مر حله باید طی بشه و زمان میبره و یه روزه نیست و آمادگی پیدا میکنی از این حرفا ولی قبول تکرد و گفت دیگه اذیتم نکنید....دلم شکست از این حرفش.به نظرتون چه کار کنم ؟ بیخیال باید بشم ؟ واقعا یه دختر چون توی خونه پدرش راحته دیگه نباید ازدواج کنه؟ یا اینطور نیست؟ چه طور راضیش کنم اجازه بده خانوادم برن با خانوادش صحبت کنن؟

دوستای من ،منو از نظرات خودتون محروم نکنید باور کنید بعضی حرف های شما گره گشای کار من و امثال من هست

ایشون جواب رد به شما دادند. دلیلش را واضح نخواسته بگه.

چرا اصرار دارید که بازم باید خواستگاری کنید؟

شاید با کسی دوسته یا رابطه داره یا قرار ازدواج داره
شاید از ظاهر شما خوشش نیامده
شاید تو خونه شون مشکلی دارند یا برنامه ای که دوست نداره به هر کسی بگه.
و خیلی شایدهای دیگه ....

قرار نیست دخترها به همه خواستگارهاشون دلیل رد کردن را بگن.

اما اگر خیلی مصر هستی، شماره منزلشون را بگیر و یکی از خانواده شما رسما تماس بگیره، ببین خانواده اش چی جواب می دن.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط شیدا.

ایشون جواب رد به شما دادند. دلیلش را واضح نخواسته بگه.

چرا اصرار دارید که بازم باید خواستگاری کنید؟

شاید با کسی دوسته یا رابطه داره یا قرار ازدواج داره
شاید از ظاهر شما خوشش نیامده
شاید تو خونه شون مشکلی دارند یا برنامه ای که دوست نداره به هر کسی بگه.
و خیلی شایدهای دیگه ....

قرار نیست دخترها به همه خواستگارهاشون دلیل رد کردن را بگن.

اما اگر خیلی مصر هستی، شماره منزلشون را بگیر و یکی از خانواده شما رسما تماس بگیره، ببین خانواده اش چی جواب می دن.

---

نمیدونم شاید ..
این حرفای شما رو خوندم بدنم سرد شده یعنی منو بدون هیچ دلیلی رد کرد؟:upset::upset::upset::upset::upset::upset: :upset: :upset: منی که این همه میخوامش؟تمام رویاهامو باهاش ساختم ... خب من بهش گفتم با شرایطش کنار میام . خودمو میکشم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط شیدا.

خیلی هم دختر عاقلی بوده و خوب شما را شناخته.

مردی که بخاطر یه جواب منفی خواستگاری خودش را بکشه، کی حاضره ریسک کنه و زنش بشه :325:


اون سری گفتی مامانم حاضر نیست بریم خواستگاری و خانواده ام گفتند زوده
الان می گی خودم رفتم صحبت کردم.
واسه چی؟

---

خانوادم کم کم کوتاه اومدن . یه شرایطی پیش اومد تونستم چند دقیقه با خانم صحبت کنم کارو انگار خرابتر کردم به جای اینکه درستش کنم... آخه من هیچوقت فکر اینشو نمی کردم دختری بدون اینکه بخواد پسر رو بشناسه و فکر کنه جواب رد بده . آخه چرا من این قدر بدبختم

مسئولین انجمن این 3 پست روزانه و این خساست برای چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟ شاید یکی به کمک احتیاج داشته باشه باید بمونه 24 ساعت بگذره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط dearvahab

نمیدونم شاید ..
این حرفای شما رو خوندم بدنم سرد شده یعنی منو بدون هیچ دلیلی رد کرد؟:upset::upset::upset::upset::upset::upset: :upset: :upset: منی که این همه میخوامش؟تمام رویاهامو باهاش ساختم ... خب من بهش گفتم با شرایطش کنار میام . خودمو میکشم

---

خیلی هم دختر عاقلی بوده و خوب شما را شناخته.

مردی که بخاطر یه جواب منفی خواستگاری خودش را بکشه، کی حاضره ریسک کنه و زنش بشه :325:


اون سری گفتی مامانم حاضر نیست بریم خواستگاری و خانواده ام گفتند زوده
الان می گی خودم رفتم صحبت کردم.
واسه چی؟

سلام....فکر کنم بار اولتون هست دلتون جایی گیر کرده... یاد 19 سالگیم افتادم..مشابه دغدغه های شما رو داشتم...

دوست محترم اولا شما درست خواستگاری نکردید این یک اشتباه... اشتباه دوم این بود قبل این که از خانواده مطمئن بشید اونم توی این سن اونم پسری که سربازی رفته و کارشناش ارشدشد شروع کرده(البته برام سوال پیش اومد ایا کسری خوردید که در این سن سربازی هم دارید و ارشد هم احتمالا ترم دو هستیددیگه )...خانوادش برای ازدواجش بهش کمک نکنند رفتید با دختر مردم صحبت کردید البته دلایلتون رو گفتید ولی به نظرم منطقی نبود...

اشتباه سوم این بود بعد تمایل اون خانم برای اشنایی از سوی خانواده ها و نشون دادن صداقتتون به ایشون با حرکتی از سوی خانواده باز خودتون سر خود رفتید به صحبت کردن با دختر مردم..انتظار داشتید بگه تو مرد رویاهامی و بیا الان باهم کلبه بسازیم و...

اشتباه 4 این هست باز می خواید اشتباه کنید..



دوست من...خویشتن دار باشید... دختر خوب زیاده...اون قدر که شما از ایشون بیش تر دوسش داشته باشی... صرف یک علاقه که نباید ازدواج کرد...شما به نظرم بلوغ عاطفی رو طی نکردید و فعلا تحت تاثیر هیجان عشق قرار گرفتید..البته نمی گم این خانم مناسب شما نیست اصلا...ولی باور کنید این طوری نمیشه انتخاب درستی کرد...

شاید اصلا اون خانم مردی که برای ایندش میخواد با شما زمین تا اسمون فرق داشته باشه...شایدم ایشون فکر کردن شما قصد دوستی دارید دوباره خودتون بهش رجوع کردید..

لطف گنید اول خانواده رو راضی کنید...بعدش از سمت خانواده یه بار دیگه اونم با شرایطی خاص اقدام کنید...اگه جوابشون منفی بود فراموشش کنید.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فدایی یار

سلام....فکر کنم بار اولتون هست دلتون جایی گیر کرده... یاد 19 سالگیم افتادم..مشابه دغدغه های شما رو داشتم...

دوست محترم اولا شما درست خواستگاری نکردید این یک اشتباه... اشتباه دوم این بود قبل این که از خانواده مطمئن بشید اونم توی این سن اونم پسری که سربازی رفته و کارشناش ارشدشد شروع کرده(البته برام سوال پیش اومد ایا کسری خوردید که در این سن سربازی هم دارید و ارشد هم احتمالا ترم دو هستیددیگه )...خانوادش برای ازدواجش بهش کمک نکنند رفتید با دختر مردم صحبت کردید البته دلایلتون رو گفتید ولی به نظرم منطقی نبود...

اشتباه سوم این بود بعد تمایل اون خانم برای اشنایی از سوی خانواده ها و نشون دادن صداقتتون به ایشون با حرکتی از سوی خانواده باز خودتون سر خود رفتید به صحبت کردن با دختر مردم..انتظار داشتید بگه تو مرد رویاهامی و بیا الان باهم کلبه بسازیم و...

اشتباه 4 این هست باز می خواید اشتباه کنید..



دوست من...خویشتن دار باشید... دختر خوب زیاده...اون قدر که شما از ایشون بیش تر دوسش داشته باشی... صرف یک علاقه که نباید ازدواج کرد...شما به نظرم بلوغ عاطفی رو طی نکردید و فعلا تحت تاثیر هیجان عشق قرار گرفتید..البته نمی گم این خانم مناسب شما نیست اصلا...ولی باور کنید این طوری نمیشه انتخاب درستی کرد...

شاید اصلا اون خانم مردی که برای ایندش میخواد با شما زمین تا اسمون فرق داشته باشه...شایدم ایشون فکر کردن شما قصد دوستی دارید دوباره خودتون بهش رجوع کردید..

لطف گنید اول خانواده رو راضی کنید...بعدش از سمت خانواده یه بار دیگه اونم با شرایطی خاص اقدام کنید...اگه جوابشون منفی بود فراموشش کنید.

---

تشکر از جوابتون
اول که خیر کسری نخوردم تازه یک سال هم از زندگی عقب افتادم به خاطر اینکه فوق دیپلمم نیمسال دوم بود میبایست الان ازشدم هم تموم میشد.
دوم اینکه اینی که میگید باید از خانواده مطمین میشدید و درگیر احساسات نمیشدید رو قبول دارم یه کم خویشتن داریم ضعیف بود. من با خودم فکر کردم و میکنم تا خانوادم خیلی سخت مخالفت ندارن و دیر یا زود راضی میشن تا یکی دو ماه دیگه برای همین باز قدم برداشتم
سوم اینکه من به دختر خانوم خودم هیچ پیشنهادی ندادم که فکر کنه دوستیه باور کنید خدا شاهده حتی کلمه ازدواج هم نگفتم فقط ازش خواستم اجازه بده مادرم بیاد با خواهرش که خونش نزدیکمونه صحبتی داشته باشه.این عین جملمه. یعنی واقعا دخترها این قدر بدبین هستن نسبت به ما پسرا که با کفتن چنین جمله ی مشخصی هم فکر میکنن ما دنبال دوستی هستیم.>>؟؟؟
دختر خانوم با اصرار من همون روز دلیلشون این بود که فعلا آمادگی ازدواج ندارن و خونه پدرشون راحت تر هستن. من فکر هر جوابی رو می کردم چه مثبت چه منفی ولی فکر چنین جوابی رو نکردم .اینه که آزارم میده .اگر واقا منفی بود میگفت خوشم از قیافت نمیاد بلاخره ته تهش یه مدت ناراحتی بود ولی آدم تکلیف خودو میدونست.ولی الان واقعا نمیدونم باید بیخیالش بشم. براش تلاش کنم .براش صبر کنم. واقعا نمیدونم

دوستای خوبم من این تاپیک رو بالا آوردم .یه چند مدتی هست اینجا نمیگم کمک ولی سعی کردم نظرات خودمو در مورد مشکلات دیگران بگم شاید بهشون کمک بشه .ولی کار خودم روز به روز داره پیچیده تر میشه.
پست اول داستانم که هست. اولش مشکل شعل بود که هنوم نتونستم حلش کنم. بعد با همون وصعبت و برنامه ریزی که برای شعلم و راه اندازی یه کاسبی کردم رفتم با دختر خانم صجبت کردم که گفت قصد ازدواج ندارم فعلا. نه من نه هیچ خواستگاری با چنین جوابی که دلیلی هم براش ذکر نشه کوتاه نمیاد مخصوصا اگر علاقه هم داشته باشه. خب از طریق خانواده خواستم اقدام کنم که خانواده گفتن شرایط اقتصادیمون به خاطر ساختن خونه فعلا مناسب نیست. حالا که یه مدت گذشته .توی این مدت من از طریق یه واسطه هایی آمار خانوادگی دختر خانم رو بدست آوردم . دختر روستایی هست. حالا مادرم میگه من خاستگاری یه دختر روستایی نمیرم به ما نمی خورن .میگه دورن از ما فردا بیاد شهر معلوم نیست بتونه رفتار مناسبی داشته باشه. نمیدونم شاید راست میگن شایدم نه ولی من اون دختر رو دوست دارم با خانوادس .رفته نشسته توی دلم بیرون هم نمیره. از اون طرف دختر خانم یه جواب سر بالا به من داد. من میترسم بیام توی روی خانوادم بایستم و به اصرار راضیشون کنم برن این فاصله دور برای شروغ اقدامات خواستگاری بعد دختر خانم بگه جوابم منفیه اونوقت سنگ روی یخ میشم از همه طرف. از این طرف دختر خانم به خاطر فضایی که توش بزرگ شده جتی حاضر نیست یه مقدار از طریق پیامک هم صحبت کنه که بتونم درست خسابی باهاش حرف بزنم . بعضی وقتا دوستی قبل از ازدواج هم خوبه آدم کامل میفهمه دختره چی میخاد. ولی من هرچی سعی کردم یه مقدار دوستی هم با این خانم بوجود بیارم حاضر نمیشه . از یه طرف من با توجه به شرایطی که در مقابل خانوادم پیش اومده نمیشه همین جور برم بگم بیخیالش شدم و نمیخامش. چون واقعا بهش علاقه دارم .بیشتر از یه ماهه ندیدمش ولی همش فکرش توی سرمه. میترسم باز برم سمت اون خانم و باهاش صحبت کنم باز همون حرفا رو بزنه.میترسم خانوادمو به اصرار راضی کنم برن جلو بگه من که جواب منفی رو به خودت دادم با اومدی. این وسط شغل خیلی خوبی هم ندارم که اعتماد به نفس کاملی در این کار داشته باشم و بشم خواستگار سمح برای برداشتن این دلیل نه چندان محکمش . خلاصه شدم از اینجا رانده و از آنجا مانده .
دوستان اگر ممکنه با نظرتون یه کم راهنمایی کنید بهترین کار الان چی هست