RE: از تاريك بودن خسته شدم
ضمنن
لطفا مراجعه به مشاور برام تجويز نكنين
امكانش را ندارم
مرسي
RE: از تاريك بودن خسته شدم
RE: از تاريك بودن خسته شدم
سلامSaYe_RoshAN :72:
امیدوارم دیر شدن پاسخ رو به حساب تنها بودنت نذاری و یا مهر تایید بر اینکه کسی درکت نمی کنه ...
لطفا از خودت برامون بیشتر بگو . از خانوادت . از نوع رابطه ای که بین شما و اعضای خانوادت برقراره .از چیزایی که برات توی زندگی مهمن . چیزایی که دوستشون داری و چیزایی که ازشون متنفری و بدت میاد . به ما بگو چطور شده به این نتیجه رسیدی که خیلی تاریکی و خیلی سیاه می بینی ؟ چرا فکر می کنی که از فكر كردن به سياهي ها حتي در بهترين لحظات زندگيت و رنج دادن خودت لذت مي بری ؟ و ...
چون اگر اشتباه نکنم برخلاف چیزایی که نوشتی تو این رویه رو دوست نداری و ازش لذت نمی بری و حتی از اون به عنوان یک مشکل حرف زدی ..
RE: از تاريك بودن خسته شدم
سايه جان
كاش مي اومدي دوباره و توضيحاتي را كه خواسته بودند مي دادي از اسمي كه انتخاب كردي مشخصه كه هنوز به سفيدي اميدواري و هنوز اونطور كه خودت فكر مي كني تاريك نيستي حتي شب با وجود تاريك بودن سياه مطلق نيست و به نور سپيد ستاره ها و ماه روشنه بيا و بگو درد دلت را ...
RE: از تاريك بودن خسته شدم
RE: از تاريك بودن خسته شدم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hajifirooz
خب روشن شو.
آفرین...همینه! ته کلام!:104:
RE: از تاريك بودن خسته شدم
عجب!
میدونستم حرف زدن با بقیه آخرش تمسخره
...........
از سایه های ماه و طاهره عزیز هم ممنون.
تا همین جا هم که مهر سکوت را شکوندم پشیمونم.
RE: از تاريك بودن خسته شدم
سلام
سایه روشن گرامی
دوستان قصد تمسخر نداشتند . بلکه حرفشان را خیلی خلاصه گفتند .
شما بعضی عادتها و صفات خودتون رو گفتید و از اونها به تاریکی یاد کردید . شما که اینقدر خوب خودتون رو میشناسید و به ایرادات خودتون پی بردید چرا سعی نمیکنید که اون صفات رو از خودتون دور کنید ؟ شما که میدونید بیشتر اوقات به نیه خالی لیوان فکر میکنید چرا سعی نمیکنید نیمه پر رو هم ببینید ؟
من در حرفهای شما رگه هایی از کمالگرایی را هم میبنم ( درد خودم هم هست )
به هر حال شما خیلی خوب خودتون را میشناسید ( حتما میدونید که شناخت از خود بسیار مهم هست و کمتر انسانی به شناخت خودش میپردازه ) و این شناخت قدم اول برای تغییر هست .
ضمنا شما نوشتید که از یک پسر بخاطر اینکه 3 سال ازش کوچکتر بودید جدا شدید . میشه بیشتر توضیح بدید ؟ آخه سه سال کوچکتر بودن که دلیل جدایی نمیشه ؟
RE: از تاريك بودن خسته شدم
سلام سايه روشن،دوست همراه همدردي
از اينكه تاخير تو جوابها ميبينيد بگذاريد به حساب اين ايام كه شايد دوستان كمتر بتونن آنلاين بشن.
من با دوستم ديجيتال من موافقم،من هم مواردي از كمالگرايي رو در شما ميبينم كه بعضا آزاردهنده هست.
پيشنهاد مي كنم با خودتون دوست و رفيق بشيد،راهش اينه كه فعاليتهايي رو كه دوست داريد انجام بديد.بعضي وقتا منطقو بگذاريد كنار هر آنچه دوست داري انجام بده
اگر اين ايام مي تونستيد يك مسافرت بريد خيلي خوب ميشد.
توي ورزشها ببينيد به چي علاقه داريد سعي كنيد دنبالش بريد و رهاش نكنيد خيلي كمكتون ميكنه
همين طور فعاليتهاي مورد علاقه ديگر
از اينكه مشكلتون و درد دلتون رو اينجا مطرح كرديد خوشحاليم.
تا آنجا كه اعضا بتوانند كمكتون مي كنند.
RE: از تاريك بودن خسته شدم
ممنون از لطفتون
کمال گرا هستم
درسته
این موضوعی که مطرح کردم مربوط به مهر سال گذشته س! بهرحال تا حالا وضع خیلی بدتر شده
و خیلی متفاوت تر.
ممنون از لطفتون.
توقع پاسخ نداشتم. تا همین حد که وقت گذاشتید هم ممنونم
RE: از تاريك بودن خسته شدم
راستی
نمیدونم چقدر میتونم اعتماد کنم
در واقع مشکل تمام طول زندگیم همین بوده
که هیچوقت نشده به کسی اعتماد کنم وگرنه خیلی چیزها هست که می تونستم تنها با بیانش خودم را سبک کنم
بازم مرسی از همه
RE: از تاريك بودن خسته شدم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط SaYe_RoshAN
ممنون از لطفتون
کمال گرا هستم
درسته
این موضوعی که مطرح کردم مربوط به مهر سال گذشته س! بهرحال تا حالا وضع خیلی بدتر شده
و خیلی متفاوت تر.
ممنون از لطفتون.
توقع پاسخ نداشتم. تا همین حد که وقت گذاشتید هم ممنونم
سلامSaYe_RoshAN
دوست من همين كه مشكلت فهميدي از چيه خوب خيلي جلويي
چه بسا خيليها يك عمر دنبال مشكلشون هستن و آخر هم پيداش نمي كنن.
فقط انتظار نداشته باشي كه يك شبه ره صد ساله بري..آهسته و پيوسته
RE: از تاريك بودن خسته شدم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط SaYe_RoshAN
نمیدونم چقدر میتونم اعتماد کنم
در واقع مشکل تمام طول زندگیم همین بوده
که هیچوقت نشده به کسی اعتماد کنم وگرنه خیلی چیزها هست که می تونستم تنها با بیانش خودم را سبک کنم
اين طلسم شكسته خواهد شد چون امام علي گفتن از هر آنچه مي ترسيد خود را در آن فرو بريد.
از خدا كمك بخواييد حتما كمكتون ميكنه