تفاوت در ظاهر زن و شوهر

سلام دوستان
مدت 2 ساله که با همکلاسی دوران لیسانسم دوست هستم . به تازگی ایشون برای آشنایی همراه خونوادشون به خونمون اومدن . من و ایشون هر دو 26 سالمونه و هر دو فوق لیسانس هستیم .البته الان داره واسه امتحان دکترا خودشو آماده می کنه . من دوستش دارم و اونم منو خیلی دوس داره ولی مشکلی که الان دارم اینه که تا حالا هرکی ما رو دیده بهم گفته تو از اون توو قیافه خیلی سرتری . من دختر زیبایی هستم و اون چهره ی معمولی ای داره .حتا خودش هم همیشه میگه دوست دارم بچمون شبیه تو بشه. . اینو پدرمم بهم گفت وقتی که اولین بار به خونمون اومدن گفت فلانی خیلی سبزس و خیلیم لاغره ولی مامانم گفت پسرا بعد ازدواج تپل میشن.سعی میکنم دهن بین نباشم و لی حرفای دیگران داره کم کم روم تاثیر منفی میذاره مخصوصا الان که همش داره درس میخونه و به خاطر استرس خیلی لاغرم شده.
اصلن نمیدونم وقتی یکی بهم اینو میگه چه عکس العملی باید نشون بدم . اولای رابطه زیاد به چشمم نمیومد الان که مشکلات دیگه ای هم پیدا کردیم این مساله بیشتر به چشمم میاد.

از اونایی که متاهلن میخوام بپرسم این مساله چقد بعد ازدواج اهمیت پیدا می کنه؟؟

سلام و وقت بخیر...
ببینید این چیزی که الان مشخصه اینه شما از دیگران خیلی دارین تاثیر میپذیرین.. اینو باید باور داشته باشید که شما برای دیگران ازدواج نمیکنید این خودتونین که باید با ایشون زندگی کنید.. و حتما هم طی دو سال از رفتار و اخلاق ایشون اگاهی پیدا کردین..این چیزی که معمولا افراد متاهل میگن اینه که اصولا قبلش باید ظاهر مورد پسند باشه یعنی به دلتون نشسته باشه تا بعد ازدواج عادی بشه ولی اگه اصلا به دلتون نشسته باشه خب بعدا هم خوب پیش نمیره... اما در مورد شما که همدیگرو میشناسین باشد از این مرحله به دل نشستن گذشته باشید که رابطتون 2 سال طول کشیده.. درباره دیگرانم شما باید به خودتون رجوع کنید که تا چه حد میتونین از دیگران تاثیر نگیرین .. البته من فکر میکنم الان که در مرحله انتخابه دیگران شاید نظر بدن بعد ازدواج اینقدر نیست... اگر درمورد مشکلات دیگه ای که پیش اومده دوست دارین صحبت کنید دوستان حتما بهتون راهنمایی میکنن...امیدوارم بهترینا براتون پیش بیاد:72:

روزی که همسر من اومد خاستگاریم از لای در قیافشو دیدم گفتم وااااااای من بمیرمم زن این قیافه ایی نمیشم
اما الان بعد از 7 سال زندگی اونقددددر ماهه که احساس میکنم زیباتر از همسر من خلق نشده
زیبایی اخلاق رو همه زشتیها و نواقص ظاهری تاثیر زیااااادی داره

نقل قول:

---

از اونایی که متاهلن میخوام بپرسم این مساله چقد بعد ازدواج اهمیت پیدا می کنه؟؟

---

در جواب سوالت باید بگم بعد ازدواج هیچ تاثیری نداره ... چون شما و ایشون انقده به هم نزدیک میشین که دیگه قیافه همدیگرو نمیبینید ... صدای همدیگرو نمیشنوید بلکه ذات همدیگرو میبینید ... رفتار همدیگرو میبینید و این تصمیمهاتونه که شنیده میشه و براتون هر روز زیبا تر یا زشت تر خواهد شد ... شما که 2 سال با ایشون بودید و ظاهرشون کوچکترین خللی در تصمیم شما نداشته پس چرا الان تحت تاثیر دیگران قرار میگیرین!!!! شما یه دختر 26 ساله کاملا بالغ هستی که بیش از نیمی از عمرت رو در جامعه سپری کردی ... از شما بعیده یه همچین حرف یا نگرشی :81: ... به قول دوستمون باران آرام باید دید واقعا انقدر زیبایی درونی داره تا شما رو یک عمر مجذوب خودش کنه؟ ... بیشتر بهش نگاه کنید اما نه به ظاهرش بلکه به باطنش ... انشالا که لیاقت شما رو داشته باشه و خوشبخت بشین عزیزم:43:

سلام قيافه مرد در زندگي بعد از ازدواج تاثيرش از صفرم كمتره همينكه مرد اراسته و تميز باشه براي زن كافيه ولي قبل از ازدواج حتمن بايد ظاهر به دلتون بشينه و به اصطلاح چندش نكنين ازش و جاذبه هايي هم داشته باشه من فكر ميكنم شما مشكلت چيز ديگه ايه و داري از قيافه و لاغريش بهونه مياري البته اين فقط حدسه منه😊
من دوستي دارم عاشق مردي شد كه سوختگي در حد هشتاد درصد داشت تقريبا ده بار عمل جراهي كرده ولي دوستم عاشق شوهرشه ولي از نظر من اون آقا واقعا يه مرد فيل نماست ولي دوستم جوري عاشقشه كه به عمرم همچين عشقي نديدم چرا!!!!! چون عاشق درون اين مرد شده چيز زيبايي در درونش ديده كه من و امثال من نديديم و چشم بصيرت داشته واقعا

سلام دلدار جان
خودت از دیگران میپرسی که به هم میاید یا نه؟ خودت دنبال تایید گرفتنی یا اونا خودشون نظرشون رو میگن؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط نیکیا

سلام دلدار جان
خودت از دیگران میپرسی که به هم میاید یا نه؟ خودت دنبال تایید گرفتنی یا اونا خودشون نظرشون رو میگن؟

---

نیکیا جان خودم نپرسیدم . اونایی که عکسمونو دیدن بهم گفتن . و همین جوری که گفتم پدرم بعد جلسه آشنایی گفت . یه بارم مامانم گفت فکر می کردم تو که رو همه چی سخت سلیقه ای رو انتخاب شوهرم این جوری باشی که دیدم نیستی

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ida bahrami

سلام و وقت بخیر...
ببینید این چیزی که الان مشخصه اینه شما از دیگران خیلی دارین تاثیر میپذیرین.. اینو باید باور داشته باشید که شما برای دیگران ازدواج نمیکنید این خودتونین که باید با ایشون زندگی کنید.. و حتما هم طی دو سال از رفتار و اخلاق ایشون اگاهی پیدا کردین..این چیزی که معمولا افراد متاهل میگن اینه که اصولا قبلش باید ظاهر مورد پسند باشه یعنی به دلتون نشسته باشه تا بعد ازدواج عادی بشه ولی اگه اصلا به دلتون نشسته باشه خب بعدا هم خوب پیش نمیره... اما در مورد شما که همدیگرو میشناسین باشد از این مرحله به دل نشستن گذشته باشید که رابطتون 2 سال طول کشیده.. درباره دیگرانم شما باید به خودتون رجوع کنید که تا چه حد میتونین از دیگران تاثیر نگیرین .. البته من فکر میکنم الان که در مرحله انتخابه دیگران شاید نظر بدن بعد ازدواج اینقدر نیست... اگر درمورد مشکلات دیگه ای که پیش اومده دوست دارین صحبت کنید دوستان حتما بهتون راهنمایی میکنن...امیدوارم بهترینا براتون پیش بیاد:72:

---

آیدا جان ایشون و من مال دو تا شهر مختلفیم که با هم 300 کیلومتر فاصله داریم . قبلا که درسم تموم نشده بود و اونجا بودم زیاد همو میدیدیم ولی الان دیدنمون محدود شده شاید دوماه یک یک بار . این دیر دیدنا خیلی منو اذیت می کنه . احساس می کنم واسم یه غریبه شده انگار وجود خارجی نداره . بیشتر موقع ها که زنگ می زنه فقط در مورد درساش و کاراش حرف میزنه . قبلنا خیلی بیشتر با هم حرف میزدیم . ازونایی بودیم که همه روزمونو واسه هم تعریف می کردیم . الان هم من درگیر پایان نامم هم ایشون درگیر کنکور . کلا هر دومون خیلی عصبی شدیم .
تقریبا اگه هر روزم نشه یه روز در میون دعوا می کنیم . خود من بعضی موقع ها احساس می کنم دوس دارم چند روز گوشیم خاموش باشه فقط تو حال خودم باشم . انگار شادی از رابطه ما رفته . احساس می کنم همه چی تکراری شده . هیچی دیگه قشنگ و عاشقانه نیس . قبلنا خودم بیشتر سعی می کردم رابطه رو جذاب کنم بیشتر من موضوع میدادم که با هم حرف بزنیم . ولی الان دیگه اون زیاد وقت نداره همه حرفامون شده چه خبر ؟ چه خبر ؟ . متاسفانه یا خوشبختانه من آدمیم که از چیزا و حرفای تکراری زود خسته میشم . الان حس می کنم حرفامون خسته کننده شده.
البته مثل همیشه بهم محبت کلامی می کنه ولی من دوس دارم مث قبل باز همون قدر زیاد حرف بزنیم . احساس می کنم تخلیه نمیشم . اینم بگم که تک دخترم و با مادرم هم صمیمی نیستم .یه جورایی همه حرفای حتا خاله زنکی که دخترا به مامانشون میگن رو من همیشه به اون میگفتم

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ida bahrami

سلام و وقت بخیر...
ببینید این چیزی که الان مشخصه اینه شما از دیگران خیلی دارین تاثیر میپذیرین.. اینو باید باور داشته باشید که شما برای دیگران ازدواج نمیکنید این خودتونین که باید با ایشون زندگی کنید.. و حتما هم طی دو سال از رفتار و اخلاق ایشون اگاهی پیدا کردین..این چیزی که معمولا افراد متاهل میگن اینه که اصولا قبلش باید ظاهر مورد پسند باشه یعنی به دلتون نشسته باشه تا بعد ازدواج عادی بشه ولی اگه اصلا به دلتون نشسته باشه خب بعدا هم خوب پیش نمیره... اما در مورد شما که همدیگرو میشناسین باشد از این مرحله به دل نشستن گذشته باشید که رابطتون 2 سال طول کشیده.. درباره دیگرانم شما باید به خودتون رجوع کنید که تا چه حد میتونین از دیگران تاثیر نگیرین .. البته من فکر میکنم الان که در مرحله انتخابه دیگران شاید نظر بدن بعد ازدواج اینقدر نیست... اگر درمورد مشکلات دیگه ای که پیش اومده دوست دارین صحبت کنید دوستان حتما بهتون راهنمایی میکنن...امیدوارم بهترینا براتون پیش بیاد:72:

---

آیدا جان ایشون و من مال دو تا شهر مختلفیم که با هم 300 کیلومتر فاصله داریم . قبلا که درسم تموم نشده بود و اونجا بودم زیاد همو میدیدیم ولی الان دیدنمون محدود شده شاید دوماه یک یک بار . این دیر دیدنا خیلی منو اذیت می کنه . احساس می کنم واسم یه غریبه شده انگار وجود خارجی نداره . بیشتر موقع ها که زنگ می زنه فقط در مورد درساش و کاراش حرف میزنه . قبلنا خیلی بیشتر با هم حرف میزدیم . ازونایی بودیم که همه روزمونو واسه هم تعریف می کردیم . الان هم من درگیر پایان نامم هم ایشون درگیر کنکور . کلا هر دومون خیلی عصبی شدیم .
تقریبا اگه هر روزم نشه یه روز در میون دعوا می کنیم . خود من بعضی موقع ها احساس می کنم دوس دارم چند روز گوشیم خاموش باشه فقط تو حال خودم باشم . انگار شادی از رابطه ما رفته . احساس می کنم همه چی تکراری شده . هیچی دیگه قشنگ و عاشقانه نیس . قبلنا خودم بیشتر سعی می کردم رابطه رو جذاب کنم بیشتر من موضوع میدادم که با هم حرف بزنیم . ولی الان دیگه اون زیاد وقت نداره همه حرفامون شده چه خبر ؟ چه خبر ؟ . متاسفانه یا خوشبختانه من آدمیم که از چیزا و حرفای تکراری زود خسته میشم . الان حس می کنم حرفامون خسته کننده شده.
البته مثل همیشه بهم محبت کلامی می کنه ولی من دوس دارم مث قبل باز همون قدر زیاد حرف بزنیم . احساس می کنم تخلیه نمیشم . اینم بگم که تک دخترم و با مادرم هم صمیمی نیستم .یه جورایی همه حرفای حتا خاله زنکی که دخترا به مامانشون میگن رو من همیشه به اون میگفتم

- - - Updated - - -

هم آوا جان من 26 سالم هست.ولی شخصیتم مث دخترای کم سن و سال تره . معمولا هم همه در مورد سنم اشتباه می کنن.
تصمیمات احساسی زیاد میگیرم انگار اصلن دوس ندارم بزرگ شم . یه جورایی کودک بودن رو همیشه ترجیح میدم . و همیشم دوس دارم تو حال زندگی کنم در صورتی که ایشون خیلی آینده نگره . میدونم که الان خیلیاتون به من میگین تا کنکورش صبر کن همه چی دوباره خوب میشه . تو دلمم میدونم این حرف درسته ولی تو عمل نمی تونم . این که الان رابطه مث قبل نیس ناراحتم می کنه درونی . این ناراحتی درونی باعث میشه وقتی زنگ میزنه بی حوصله باهاش بحرفم .خب اونم بهش بر میخوره دعوا میشه.

دلدار جون مرسی که جوابم رو دادی.
یه سوال دیگه تا حالا شده وقتی دلت براش تنگ میشه قربون صدقه اش بری توی دلت؟ مثلا توی دلت یادش بیفتی بگی آخی الهی قربونش برم. یا یهو هیجان زده بشی به خاطرش؟ به جز لاغری و سبزه بودن مشکل ظاهری دیگه ای هم داره؟ پوششش رو میپسندی؟

تو دلم تا حالا قربون صدقش نرفتم کلا قربون صدقه کسی نرفتم تا حالا. ولی وقتی میبینمش هیجان زده میشم فقط تند تند میخوام حرف بزنم . وقتی میبینمش یه جور عجیبیم هی میخندم . کلا دنیا یادم میره .سرخوش میشم. یه چیزی هس همیشه میگن دخترا شنیدارین پسرا دیداری . من به شدت دیداریم . از دل برود هر آنکه از دیده برفت در مورد من صدق می کنه
نه مشکل ظاهری دیگه ای نداره . پوشش بد نیس . البته خب زیاد هم به سلیقه من نیس .من دوس دارم رنگای شاد تری بپوشه ولی خودش میگه سبزم بهم نمیاد.

اگر مشکلتون ظاهره که بهتون قطعا میگم ظاهر اونهم ظاهر مرد هیچ نقشی تو زندگی مشترک آینده نداره . مهم اینه که ظاهرش به دل شما بنشینه و بتونید به عنوان شوهر در کنار خودتون بپذیرید که ظاهرا اینطور هم بوده چون شما 2 سال است که با هم دوست هستید ضمنا حرف دیگران کوچکترین اهمیتی نباید برای شما داشته باشه چون این شما هستید که میخواهید یک عمر در کنار همسرتون زندگی کنید نه اونها . زیبایی صورت فقط در زمان جوانی وجود دارد و بعدش فقط اخلاق و رفتار و سیرت شخص است که می ماند . پس هیچ اهمیتی به حرفهای دیگران ندهید و به عقل و دل خودتان رجوع کنید . مطمئن باشید که بعد از ازدواج ظاهر طرف برایتون عادی میشه و یک روز به این فکرهای خودتون می خندید .

در مورد عادی شدن روابط هم به نظر من کاملا طبیعی است بعد از یک مدت دوستی اون هیجان کاذب و شور و حرارت کمتر میشه که معمولا دخترها نگران میشن و فکر میکنن رابطشون سرد شده در صورتیکه همین که شما هر وقت اونو میبینید هیجان دارید و اینقدر خوشحال میشید نشون میده که دوست داشتن و عشق بین شما وجود داره و مطمئنا بعد از ازدواج بیشتر هم خواهد شد.

مرسی دوستان حرفاتون خیلی امیدوار کننده بود . فک کنم باید بیشتر رو خودم کار کنم که هر حرفی روم اثر نذاره . چقد خوبه آدم میاد اینجا مشکلشو میگه و دیگران بدون هیچ سو نیتی نظرشونو میگن .من همیشه این مشکلو دارم که در مورد مسایل رابطم با کی باید دردو دل کنم.اگه به خانوادم بگم ممکنه نظرشون نسبت به اون عوض شه . اگه به دوستام بگم خب خیلیاشون از روی حسادت یا حسای دیگه چیزایی میگن که آدم بیشتر زندگیش خراب میشه.

عزیز دلم من نظرم اصلا کارشناسانه نیست اما اگه دوسش داری و وقتی میبینیش هیجان زده میشی و صرفا به خاطر حرف دیگران مردد شدی اینو بدون که دیگران همیشه حرفی برای گفتن دارند به قول نادر ابراهیمی عظیم ترین دروازه های ابر شهرهای جهان رو میشه بست اما دهان مردم رو نه... هرگز نه از دوستات نظر بخواه و نه بهشون میدون بده که راجع به همسر آینده ات نظر بدن... سبزه بودن و لاغر بودن اصلا عیب نیست...

نه عزیزم نگران نباش منم خواستگارم خیلی لاغر و قد بلند بعد خواستگاری که رفتن مامانم بهم گفت این مارمولک چیه :311: منم گفتم لاغر خوبه از ادمای هیکلی بدم میاد ...
شاید بین 10 نفر که دیدنش 10نفرشون بهم گفتن من خیلی سرترم اما اون انقدر اخلاقش خوبه که من حس میکنم خیلی زیباست و در یه سطحیم:18:

سلام عزیزم
چون دو سال از رابطتون گذشته خب مشخصه اون شور و هیجان نیست و این مطمئنا به دلیل این نیست که بی تفاوتین چون شما با دیدنشون هیجانزده میشید..به نظرم حتما علاقه بوده که با وجود اینکه میفرمایید فاصلتون دور بوده و ایشون هم درگیر درس هستن اومدن خواستگاری و این خیلی خوبه از این به بعد با حضور خانواده ها وجه های دیگه ای از همدیگرو بشناسید...در مورد ظاهرم من نظرمو همونطور که گفتم خودتون در درجه اول اهمیت قرار دارین که ایشونو بپذیرین و اگر انتخابشون کردین به کسیم اجازه ندین در حضورتون از ظاهرشون ایراد بگیرن... موفق و خوشحال باشید:72:

سلام دوست گلم.

خدایی الان دختر زشت وجود نداره!یا خدا دادی کسی زیباست یا عمل های استاتیک فوق العاده ای اومده که معجزه میکنند.
پس فاکتور زیبای بزارید کنار؛ایشون خدایی نکرده کارشون با شما نشه میره یه دختر زیبای دیگه رو پیدا میکنه،مهم اینکه بین همه زیباها ایشون شمارو خواستن و این مهمه.

زن باید از شوهرش زیباترباشه. اینجوری همیشه چشم مرد به زیبایی های همسرشه.

زن مظهر نازه و مرد نیاز.

عزیزم خیلی این موضوع اهمیت داره به منم همین حرفا را میان ومن اهمیتننیوتون ولی بد ده سال زندگی هنوزم این حرفا را دارم میشنوم دخیل افسرده شدم دوست ندارم کسی ما را با هم ببین با اینکه وضع زندگیم خوبه شوهرم اهل هیچ خلاف نیست ولی این کمبود خیلی احساس میکنم بهت پیشنهاد میکنم حتی اگه به دردم این خلا را احساس میکنی به این ازواج موافقت نکن تا ده سال دیگر مثل من نشی

دوست عزیزم مهلا جان اینکه شما به دیگران اجازه میدید راجع به همسرتون حرف بدی بزنن به شخصیت شما ربط داره... من که اگه یکی از دوستام یا فامیلام راجع به ظاهر شوهرم حرف بدی بزنه دهنش رو سرویس میکنم البته نه با کتک و دعوا.. مودبانه و محترمانه این کار رو انجام میدم تا دیگه جرات نکنه راجع به همسرم حرف بدی بزنه...
نمیدونم شاید شما شوهرتون رو دوست ندارید یا به هر دلیل دیگه ای نتونستید با این مساله کنار بیاید اما خانم دلدار خواستگارشون رو دوست دارند و وقتی اون آقا رو میبینن هیجان زده میشن( هیجان زده شدن برای درست بودن یک ازدواج کافی نیست اما نشون میده که ظاهر خواستگارشون آزار دهنده نیست براشون) و صرفا به خاطر حرف دیگرانه که مردد شدن.
حرف دیگران... دیگرانی که به یک سردرد ساده ی خودشون بیشتر اهمیت میدن تا به مرگ و زندگی ما و ما دقیقا به خاطر حرف همین دیگران خیلی وقتا زندگیمون رو خراب میکنیم...

مهلا جان شما اون اولاش که ازدواج کرده بودین دوسش داشتین ؟ یا نسبت بهش خنثی بودین؟
من دوسش دارم. ولی حرفای دیگران گاهی دلسردم میکنه.

یادت باشه که دیگران ممکنه همیشه ی کرمایی هم بریزن (با عرض پوزش از این تعبیر) و نظراتشون از باب دلسوزی صرف نباشه......!

برای زن خیلی مهمه که زیبایی ظاهریش از همسرش کمی بیشتر یا هم سطح باشه ولی این موضوع برای مرد بر میگرده به رزیبایی های درون و باطنش

دلدار جان ببخشید که یه پست از تاپیکت رو اشغال میکنم اما باید بگم جمله ی " دیگران به یک سردرد ساده ی خودشون بیشتر از مرگ و زندگی ما اهمیت میدن" رو همین الان توی یه تاپیک دیگه خوندم و اولش فکر کردم ماهک جمله من رو کپی کرده و بعد دیدم زمان ارسال پستش زودتر از من بوده و ظاهرا من از اون خانم کپی کردم اما بخدا من پستش رو نخونده بودم و این جمله چند سال پیش توی مجله ی موفقیت دیده بودم و امروز هم که داشتم برات مینوشتم کلی فکر کردم که سردرد بود یا سرماخوردگی... من نمیدونم چرا دقیقا عین جمله ی ماهک رو نوشتم اما قصد کپی برداری نداشتم. نمیدونم شاید مهم نباشه اما دوست ندارم کسی فکر کنه من نظرش یا فکرش رو دزدیدم:327: از ماهک و بقیه ی دوستان عذرخواهی می شود.:72:

عزیزم این جمله خیلی قشنگه , منم اولین بار تو فیس بوک خونده بودم خیلی خوشم اومد . جمله های خوبو اگه 100 بارم بنویسی باز قشنگن. سخت نگیر :72:

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mahla73

عزیزم خیلی این موضوع اهمیت داره به منم همین حرفا را میان ومن اهمیتننیوتون ولی بد ده سال زندگی هنوزم این حرفا را دارم میشنوم دخیل افسرده شدم دوست ندارم کسی ما را با هم ببین با اینکه وضع زندگیم خوبه شوهرم اهل هیچ خلاف نیست ولی این کمبود خیلی احساس میکنم بهت پیشنهاد میکنم حتی اگه به دردم این خلا را احساس میکنی به این ازواج موافقت نکن تا ده سال دیگر مثل من نشی

---

خانوم مهلا شما تو یه تایپیک دیگه نوشتین که 20 سالتونه و خواستگاراتون از دیدنتون پشیمون میشن و میرن .( البته با توجه به اسم کاربریتونم میشه فهمید 20 ساله اید). بعد اینجا میگین 10 ساله که ازدواج کردین و شوهر دارین ؟؟؟؟ شوخی جالبی نبود دوست عزیز .بهتره شعور هم رو به بازی نگیریم . کسی که میاد اینجا و مشکلشو میگه به حرف شما به عنوان کسی که خودشو متاهل معرفی کرده فکر می کنه .

حق با دلدار عزیزه ... این شک برای منم پیش اومده بود تا اینکه تاپیک دلدار رو دیدم ... مهلا جان شما چند تا هویت داری؟
شاید این اشتباه من و دلداره اگه ممکنه کمی توضیح بدین که بالاخره 20 سالتونه و منتظر خواستگارید یا اینکه یه زنه 30 ساله هستین با 10 سال سابقه زندگی مشترک؟
متشکرم

دلدار عزیز سلام. موضوعی که مطرح کردی 100 درصد به خودت برمیگرده.
تو همین تالار تایپیک پینار رو دیدیم که به خاطر نارضایتی از قیافه همسرش میخواست خیانت کنه...
و من نزدیکترین دوستم که فوق العاده عاشق همسرشه و 4ساله ازدواج کرده یادمه وقتی شوهرش خواستگاری اومده بود بهم اولین جمله ای که گفت این بود: خیلییی زشته!!!!!! (همسرش فوق العاده لاغر استخونی و قد بسیار بلند دارن و بعد 4سال از زندگی هم اصلا چاق نشدن!)

پس ببین میشه تو هرکدوم ازین زندگیارو داشته باشی. همه چی به خودت برمیگرده ولی اینو در نظر داشته باش که اگه جواب مثبت دادی باید پای حرفت بایستی و اصلا به ظاهرش توجه نکنی و حتی بهت بربخوره اگه کسی به ایشون ایرادی بگیره. و واقعا این عشقه که میتونه زیبارو زشت و یا زشت و زیبا کنه
اگر در دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی

همسر دکتر چمران حتما شنیدی که بعد دو سال از زندگیشون دوستش بهشون میگه تو ناراحت نیستی شوهرت کچله؟ ایشون با تعجب میگن مگه شوهر من کچله؟؟؟؟؟

یعنی اوج عشقو به همسرشون داشتن که اصلا تو ذهنشون کچل بودن ایشون نبود!!!
این ماییم که به اطرافمون معنا میدیم:72:

شمیم الزهرا جمله آخرت زیبا بود.باید خودم جلوی یه سری حرفا رو بگیرم . و بذارم صفتای مثبت دیگش به چشم دیگران بیاد . این دیگران که میگن منظورم خانوادمه . وگرنه نظر دوستام اونقدا مهم نیس