چگونه خودم را بازسازی کنم؟؟؟

با سلام به همه دوستان همدردی به خصوص همه کسایی که توی تاپیکای قبلیم همراهیم کردن.

دو تا تاپیک قبلیم:چگونه طلاق را بپذیرم؟ و چگونه دیگر نامی از طلاق نشنوم؟

روزای سختی رو گذروندم که به لطف خدا حمایت خانواده ام وراهنمایی شما دوستان و البته سعی که کردم الهی شکر گذروندم و البته خیلی الان خوشحالم.

همسرم تو چند جلسه اخبر ملاقاتامون به شدت مهربون شده و حسابی لاو میترکونه:43: البته هنوز نیومده با خانوادم حرف بزنه.هربار یه مرحله میاد جلو.خب خداروشکر.

این تاپیکو باز کردم چون سر این قضیه طلاق و پنج ماه جدایی از طرف همسرم خیلی به خودم فکر کردم.همسرم همش مینالید که من انتظاراتشو برآورده نکردم ولی من میدونستم که خیلی تلاش کردم و حتی از حقوقمم گذشته بودم پس قضیه چی بود؟چرا ما نمیتونستیم یه زندگی راحت داشته باشیم؟مشاوره هم رفتم و فهمیدم نقاط ضعف ماشاال.. یکی دوتا نیست که:311:به خاطر خودم و زندگیم تصمیم گرفتم روشون کار کنم واسه همین مرحله به مرحله دلم میخواد کمکم کنید تا از پسش بربیام.
اول اینکه مشاور بهم گفت تو اصلا خودتو دوست نداری.باید شروع کنی به کارایی که دوست داری و خوشحالت میکنه واسه خودت کادو بخری و از این چیزا...
حالا میشه لطفا جزیی تر و قدم به قدم راهنماییم کنید که یعنی چی خودمو دوست بدارم و مثلا چیکارا بکنم؟

سلام.چقدر خوشحالم که خوشحالی.....
در مورد کارهایی که باعث بشه به خودت توجه کنی.....
1.تو خونه تنها هم هستی لباس مرتب بپوش و موهات جمع کن ....خودت یه استکان چای دعوت کن
2.لاک بزن....علاوه بر دستت به ناخن های پات هم رسیدگی کن.
3.گاهی تنها به قصد خرید برای خودت برو بیرون....شده یه جفت جوراب برای خودت بخر اما برای همون هم وقت بذار.
4.شب قبل خواب یه قرص اهن بخور برای سلامتیت و بدون با هم ارر خوردن اون قرص حس توجه به خودت داری فرو میدی.
5.لباس های زیر خوشگل بپوش و بدون اون ها فقط برای همسر و در مواقع خاص نیست.
6.از کرم مرطوب کننده استفاده کن...یه خط چشم باتریک همیشه داشته باش تا خودت اراسته تو اینه ببینی
7.برو کتاب فروشی یه کتاب بخر و شروع کن به خوندش....کتابی که بهت حس خوب میده.
8.یه کاری که همیشه دوست داشتی یاد بگیر...مثل نقاشی؛یه الت موسیقی
9.اهنگ های شاد گوش بده
10.ورزش کن
11.ساعتی با خودت خلوت کن و با خودت فکر کن یا حرف بزن.
12.خودت بغل کن.
13.به کودک درونت رسیدگی کن....کارتون ببین گاهی،گاهی براش چیز مورد علاقش بگیر مثلا یه خرس پشمالوی خوشگل!!!
14.با دوستان خانومت کافه نشینی کن یا سینما برو.....موزه،پیاده روی
15 .جز یه جریان هنری خاص شو مثلا موسیقی سنتی یا یه سبک خاص نقاشی و در موردشون مطالعه کن و کاراشون دنبال کن
16.در یک کلام تو زندگیت صاحب سبک باش
من همه این کارهارو حدود 4 سال دارم انجام میدم و انقدرررررر موثر بوده خدا میدونه.ایشالا برای توام خوب باشه.

با سلام به دوستای گلم و بالاخص کیت کت عزیز

خب کیت کت جان من یه چند تایی از این کارا رو قبلنا هم انجام می دادم.مثلا همیشه به خودم میرسم لاک زدنو و رسیدگی به پوست و ناخنای دست و پا که همیشه بوده.در مورد قرص آهنو زینک و ویتامین سی هم اهمال نمیکنم تقریبا.در مورد اون لباس پوشیدنه و بغل کردن هم یه یک ماه دوماهی هست رفتم تو کارش .فقط مونده ورزش،آخه انقده درسام زیاده و کارای دانشگاهم وقتمو میگیره که اصلا وقت ورزش یا خوندن کتاب یا اهنگ گوش دادن ندارم.قبلنا نقاشی می کردم البته الانم رفتم کانون دانشگاه اسممو واسه نمایشگاه ثبت نام کردم یا واسه ترم آینده واسه تدریس نقاشی.مسئله دیگه اینه که من از لحاظ مالی خیلی در مضیقه ام.شوهر که هیچ پولی نمیده هزینه رفت و آمد دانشگاهو دارم با این اوصاف سعی میکنم هر دو هفته یه بار با دوستام برم بیرون.ولی این مسئله مالی جوریه که وقتی با دوستام میرم بیرون یا یه جایزه ایی کادویی برا خودم میخرم انقد استرس پول باقیمانده رو دارم که نگو.

همه این کارا رو تا حدی انجام میدم ولی هنوز تا یه اتفاقی میفته خود تخریبی و خود سرزنشی دارم.یا موقع تصمیم گیری در روابط با بقیه تصمیمایی میگیرم و جوری عمل میکنم که از نظر مشاور هنوز به خودم اعتماد ندارم یا خودم رو دوست ندارم انگار.

من میخوام یاد بگیرم تو روابط با بقیه خودمو درنظر داشته باشم و دوست داشته باشم.به خودم احترام بذارم.لطفا تو این زمینه راهنماییم کنید.:72:

دوستم....برای ورزش یه هولاهوپ بخر با اهنگ شاد بزن....با دوستات برو پیاده روی .....و افرین که کارهای دیگرو میکنی خیلی عالیه....دوستم ببین من 4 سال انجام میدم؛مطالعه میکنم و هنوزم که هنوز رو خودم کار میکنم؛....؛تو جریان باش که یه پروسه طولانیه ما یه عمر با خودمون بد تا کردیم یهو یه شبه که نمی تونیم الگو هامون عوض کنیم باید کم کم با استمرار خودمون عوض کنیم تا روش های جدید تو وجودمون رسوب کنه و نهادینه بشه....پس با این دید توقع زیاد از خودت نداشته باش و خودت نباز.

سلام تقدیر عزیز
آهنگ بذار،تو خونه برقص.کلی روحیه ات عوض میشه،ورزش خیلی خوبی هم هست.در ارتباط با اینکه گفتی در ارتباط با دیگران شاید به خودت اونطور که باید احترام نمیذاری،من حس کردم که شاید منفعلانه رفتار میکنی که بعدش حس خوبی نداری.تاپیک رفتار جرات مندانه رو بخون .خیلی موثره.یاد میگیری که چه جوری با احترام نظر خودت رو بی رودربایستی بیان کنی.

سلام تقدیر گلم،:43:
وااااای اگه بدونی چقدر واست خوشحالم که رفته رفته داری به همسر دلبندت نزدیکتر میشی، اینها همش واسه تلاش و تغییراتی هستش که داشتی و امیدوارم هر روز به آنچه که در درونت مشتاقشی برسی عزیزم :203:

فقط با اجازه در کنار تمام نکاتی که کیت کت عزیزم و گوش ماهی گلم داشتن میخوام اضافه کنم که خودتو به خدا نیز نزدیکتر کن تا بیشتر به خودت که اشرف مخلوقات هستی پی ببری و خودتو دوست داشته باشی! هر روز واسه اینکه سالمی و خانواده محترمت کنارتن شکر کن و هر دفعه که تو آیینه نگاهی میکنی به خودت محکم و عشقولانه بگو عجب جیگریم من:227::227: و همیشه آرایشی ملیح رو صورتت داشته باش!
نمیدونم تو ایران خانم هایدی کلوم(Top Modell) و کسی میشناسه یا نه،کاری هم به شخصیت ایشون ندارم ولی ایشونمیگن خانومها باید حتی تو خونه خودشون در تنهای خودشونم هم لباسهای شیک بپوشند و خوش آرایش باشند و درست بنشینند و در رفتارشون با دیگران لطافت و خانومی داشته باشند،حتی در بدترین موقعها لبخند رو از خودت دور نکن خانومم! :81:
واست بهترین آرزوها رو دارم و آدرس ایمیلمو واست تو تاپیکم گذاشتم هر وقت خواستی تماس برقرار کن عزیزم...
منتظر خبرهای شیرینتم:43:

سلام تقدیر جان

به نظر من این عبارت "دوست داشتن" خود دقیقا مفهوم رو بیان نمی کنه. "عزیز" داشتن خود، یا حس کردن عزت خود، مناسب ترن.

و این یه مفهوم خیلی عمیقه. یک درک خیلی عمیق از آنچه هستی و آنچه بهش پیوسته ای. مثل اینه که یه رودخونه رو درک کنی تا برسی به سرچشمش...

سلام به همه دوستای عزیزم مرسی از راهنماییهاتون.همه مواردی که گفتین رو دارم کم و بیش روش کار میکنم و اجرا میکنم واسه همین روحیم خداروشکر خوبه.در مورد صحبت میشل گرامی

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط میشل

سلام تقدیر جان

به نظر من این عبارت "دوست داشتن" خود دقیقا مفهوم رو بیان نمی کنه. "عزیز" داشتن خود، یا حس کردن عزت خود، مناسب ترن.

و این یه مفهوم خیلی عمیقه. یک درک خیلی عمیق از آنچه هستی و آنچه بهش پیوسته ای. مثل اینه که یه رودخونه رو درک کنی تا برسی به سرچشمش...

---

راستش من دقبقا دنبال همینم.دنبال حس کردن عزت خود تو روابط. یعنی به نظرتون اگه توی روابطم به این فکر کنم که هدفم چیه؟چی میخوام و چی خوشحالم میکنه؟آیا میتونم به اون عزیز داشتن خود برسم؟لطفا راهنماییم کنید

سلام تقدیر جان،

"عزت در روابط" اون چیزی نیست که من گفتم. "عزت نفس" یک بینش فراگیره، کلیت انسان رو در بر می گیره.

راه کاملا متاثر از هدفه. و به نظر می رسه که هدف شما، یعنی اون چیزیکه الان مطلوبیتش رو داری حس می کنی، رابطه ی سالمه.

عزت نفس هدف قلبی کسیه که بصورت عمومی دلش برای خودش، و یه چیز دیگه تنگ شده.

هدف قلبی هم فکر نمیکنم چیز ارادی ای باشه.

بنابراین اول خوب تمرکز کن، ببین اون چیزیکه میخوای دقیقا چیه؟ بازسازی خودت؟ یا بازسازی رابطه از راه بازسازی خودت؟ هدف که فرق کنه، راه هم فرق می کنه.

اگه دلت برای خودت تنگ باشه و دنبال اصلت باشی، اونوقت ممکنه همسرت یا هرکس دیگه ای رو بدست بیاری یا نیاری. چون اون فرد ممکنه تو رو بخواد ممکنه نخواد. پس اول ببین چی میخوای؟ اون چیزیکه دلت براش پر می کشه خودت هستی؟ یا رابطه ی مطلوب؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط میشل

سلام تقدیر جان،

"عزت در روابط" اون چیزی نیست که من گفتم. "عزت نفس" یک بینش فراگیره، کلیت انسان رو در بر می گیره.

راه کاملا متاثر از هدفه. و به نظر می رسه که هدف شما، یعنی اون چیزیکه الان مطلوبیتش رو داری حس می کنی، رابطه ی سالمه.

عزت نفس هدف قلبی کسیه که بصورت عمومی دلش برای خودش، و یه چیز دیگه تنگ شده.

هدف قلبی هم فکر نمیکنم چیز ارادی ای باشه.

بنابراین اول خوب تمرکز کن، ببین اون چیزیکه میخوای دقیقا چیه؟ بازسازی خودت؟ یا بازسازی رابطه از راه بازسازی خودت؟ هدف که فرق کنه، راه هم فرق می کنه.

اگه دلت برای خودت تنگ باشه و دنبال اصلت باشی، اونوقت ممکنه همسرت یا هرکس دیگه ای رو بدست بیاری یا نیاری. چون اون فرد ممکنه تو رو بخواد ممکنه نخواد. پس اول ببین چی میخوای؟ اون چیزیکه دلت براش پر می کشه خودت هستی؟ یا رابطه ی مطلوب؟

---

میشل جان اگه متنت رو دو بخش کنم باید بگم زیاد متوجه بخش اولش نشدم.اما در مورد بخش دوم باید بگم هدفم خودم هست نه رابطه ام.یعنی در حقیقت خودم توی روابطم.من تصمیم به باز سازی خودم رو وقتی مطمین بودم همسرم برنمیگرده و زندگی مشترکم تموم شده گرفتم.به خاطر خودم این تصمیمو گرفتم.واسه داشتن احساس خوب نسبت به خودمه که میخوام تغییر کنم.فعلا اولویت تغییر خودم و اصلاح نقاط ضعفمه. و اینم فهمیدم که وقتی خودم رو باز سازی کنم نگران موندن با رفتن همسرم نخواهم بود.از رفتنش ناراحت میشما ولی نابود نمیشم و در ضمن آدمها جذب افراد قوی از لحاظ شخصیت میشن.اگه خدا بخواد اون خودش برمیگرده.من فغلا میخوام از خودم راضی و خوشحال بشم.از وجود خودم

با سلام به دوستان عزیز همدردی
من یه مدتی شدیدا درگیر خودم و البته درسام بودم ولی حالا دوباره برگشته ام.خب این بار میخوام روی تمرین روی یه مهارت دیگه کمکم کنید و اونم همدلی برای درک همسرم هست.ببینید وقتی منو همسرم الان که حتی رابطمون در حد تلفنیه باهم بحث میکنیم اون یه حرفای غیر منطقی میزنه و توقع داره من خودمو بذارم کنار و فقط بگم چشم.وقتی حرف میزنه اول باید کامل گوش بدم ولی اون اونقدر بد حرف میزنه و منو میکوبونه که نمیتونم مقابله نکنم بعد اینجوری بحث بالا میگیره و نتیجه خوبی نداره.اگه قرهر باشه من کاملا بهش گوش بدم که هرچی دلش میخواد میگه بهم که.بعد از گوش دادن باید باهاش همدلی کنم یعنی نشون بدم احساسشو فهمیدم و خودمو بذارم جای اون.ولی من همش به خودم میگم به چه حقی اینجوری به من توهین میکنه و با بی احترامی حرف میزنه.لطفا راهنماییم کنید که چجوری باهاش رفتار کنم

سلام تقدير جان تايپيك فوق العاده خوبي داري با تايپيك شما من فهميدم كه چقدر خودم ناديده گرفتم و فقط سعي كردم كه بخاطر داشتن ديگران خودم تغيير بدم....شايد ديگه نتونم به اون كسي كه در گذشته بودم تبديل بشم اما ميخوام كاري كنتم كه خود الانم و دوست داشته باشم و ديگه به خاطر چيزايي كه از دست دادم غصه نخورم شايد بگم من مدت ها در روز غصه ي چيزاي از دست دادم و ميخورم و عذاب ميكشم....عزيزم من اگه جاي شما بودم خيلي محكم جلوش وايمياستادم و اجازه نميدادم بهم توهين كنه شايد اوايلش سخت باشه اما شما اگه درست متوجه شده باشم بحران سختي و پشت سر گذاشتي پس فكر كنم اون بحران بهت نشون داده باشه كه هيچ چيز و هيچ كس مهم تر از خودت نيست....