نمیدونم چرا دارم زندگی میکنم

نمیدونم چه طوری بگم گرچند تو همدردی هم چون به خوبی نتونستم شرایطم رو به دیگران به خوبی تفهیم کنم که تا الان ده ها پست مختلف از وسواس در خرید,کم حرفی,نداشتن دوست صمیمی تا مشکل بیماریم و چندین پست مختلف که تو هیچکدومش به نتیجه ی رضایت بخش نرسیدم در واقع اصلا نمیدونم چرا دارم با دیگران زندگی میکنم اصلا تو هیچ چیزی خودم رو قبول ندارم یادمه از بچگی از قبل قبول کرده بودم که من زشتم یا من چهره ی بدی دارم و من نادانم و یا اینکه از بچگی همه به هم زور میگفتن نمیدونم چرا ولی با هیچکسی از همکلاسیانم گرفته تا دکترم و افرادی (که چندین بار میبینمشون ولی به هیچ وجه باهاشون صمیمی نمیشم) و در واقع با هیچکس نمیتونم دو کلمه حرف مفید بزنم کارم فقط اینه سلام علیک کردن و خداحافظ و اینکه از روزی که به یاد دارم همیشه ی خدا ناراحت بودم از بیماریم گرفته تا بی عرضه بودنم تا نتونستن صحبت خوب با دیگران و غصه های مختلف دیگه اصن نمیدونم واسه چی دارم زندگی میکنم

سلام دوست عزیز
من شخصا سعی میکنم حرفات بفهمم.نفهمیدم هم شما کمک کن.
ببین من یا کلا همه یه سری مشکلات این طوری که ریشه تو شخصیتمون داره داریم.پس بی تابی نکنید.
چند تا سوال.1.چه بیماری دارید؟
2.اون حسی که بیشتر اذیتتون میکنه!از اون بگید تا برسیم به بقیه

سلام بیماریم دیستروفی بکر هست که مقداری ضعف در عضلات پام دارم.چیزهای زیادی در بنده هست که اذیتم میکنه اینه که اگه بخوام بشمارم خیلی زیاد میشه :
1.همیشه خودم رو یه آدم ضعیف میدونم
2.اکثر اوقات از چیزهای مختلف دچار ناراحتی و غم هستم
3.نه با فامیل و نه با هیچ همکلاسی ئی و یا حتی یک فرد غریبه بجز سلام علیک کردن هیچ صحبت خاصه دیگه ای ندارم که بکنم

4.به خاطر مورد 1و3 هیچکس خاصی با بنده ارتباط گرم و صمیمانه ای نداره(مثلا پسرعموم با من هم دانشگاهی هستش ام وقتی همدیگه رو میبینیم به جز سلام علیک و احوالپرسی هیچ حرف مشترکی بینمون رد و بدل نمیشه گرچند اون باید ببخشید فکرش فقط و فقط نسبت به جنس مخالف و دوستی و چشم داشتن به این و اونه و این چرندیاته که این مورد باعث شده که من خودم از اون خوشم نیاد)

5.اصلا نمیدونم چطور زندگی کنم و حس میکنم هیچکس با بنده راحت نیست

درود

در مورد این مسائل باید کمک بگیرین و به یه روانشناس مراجعه کنین.من حس میکنم شما دچار خطای شناختی هستین.مثلا اینکه همیشه خودتون رو یه آدم ضعیف میدونین.

این فکر کاملا اشتباست.مسلما شما موفقیتها و نکات مثبتی دارین.هر چند خودتون اونها رو نبینین.

طبیعیه وقتی راجب خودتون همچین دیدی دارین به همین شکل هم عمل میکنید.

طرز فکرتون رو تغییر بدین.دیدتون رو به خودتون مثبت کنید.موفقیت هاتون رو ببینین لطفا.

مشکل جسمی شما هرچیزی که هست برای شما ضعف نیست.خوب زندگی کردن علیرغم این مشکل یه پیروزی بزرگه.

برای روابط اجتماعی هم از اول قدمهای کوچیک بردارین.مثلا از یه نفر شروع کنید و سعی کنید غیر از احوالپرسی راجب یه موضوع دیگه صحبت کنید.حتی یه موضوع خیلی ساده.

شاید باید دیدتون رو به بعضی آدمها عوض کنید.مثلا به خاطر دید منفی به پسرعمو باهاش حرف نمیزنین.شاید به آدمهای دیگه هم این دید رو داشته باشین.بهش فکر کنید.

شما برخلاف تصورتون فرد ضعیفی نیستید بلکه اعتماد به نفس پایینی دارید . سعی کنید اعتماد به نفس خودتون رو بالا ببرید . با تقویت تواناییهاتون و پیشرفت تحصیلی شروع کنید . از همین تالار شروع کنید به حرف زدن و ابتدا با اعضای خانواده تون ادامه بدید . یعنی صمیمیتتون رو با اونها بیشتر کنید و سعی کنید باهاشون بیشتر حرف بزنید . در زمینه هایی که میتونید کمکشون کنید . مثلا به خواهرتون در زمینه درسی . به مادرتون در خرید و....

سلام
ببین اقا محمد هر ادمی 3 تا قسمت داره کودک؛بالغ؛والد(کافیه فیلم اتش بس دیده باشید)
اون حس شما نسبت به خودتون ماحصل این 3 تاست؛خاطرات و دریافت های کودکیتون؛اموزش ها و تلقین های پدر و مادر؛و اخر یافته ها و تجربیات و جهان بینی خودتون.
من خودم تو دوتای اول مخصوصا تلقین های والد مشکل داشتم؛تو هر کاری بگید رفتم و یاد گرفتم و بیشرفت کردم اما مشکل خودباوری داشتم.همیشه فکر میکردم من به اندازه کافی موفق نیستم؛همین باعث میشد افسرده بشم
اما رافتم مشاور چشمم باز کرد بهم یاد داد اون قسمت بالغم قوی کنم و خودم شناخت درستی نسبت به خودم پیدا کنم.یعنی زجری بود که میکشیدم و هنوزم تو مسیر تغییر الگوهای غلط 20 و چند ساله دارم میکشم.اما واقعا رها و ازاد شدم.
پس خودتون ،خودتون درست معنی کنید با تلقین ها کاری نداشته باشید؛در به در یه فامیل کوتاه فکر تو دانشگاتون نباشید کارهای جدید بکنید که هم مفید هم باعث جلب توجه مثبت و اعتماد به نفستون میشه؛نقاشی کنید؛بنویسید؛ کلاس سلفژ بربد
در مورد لذت از زندگی.......والا من خودم با دیدن فیلم؛یا این حس اخر شب که همه کارهام خوب انحام دادم کلیییییی حال میکنم قلق خودتون پیدا کنید.

محمد جان الهی قربونت برم :43:
چرا ناراحتی گلم ،
داداش خوب من دلیل بیشتر این مواردی که مطرح کردی انتظارات بالا از خودته از ادم ایده ال خودته ، انتظارات از خودت رو بیار پایین
میدونی من چند وقتیه به یک نتیجه رسیدم که منی که الان هستم زیباست گور پدر هر کسی که نمیتونه ببینتش ! گور پدر نظر دیگران ! هیچ وقت نظر دیگران برات اهمیت نداشته باشه ، دیگران احمقن و تو رو نمیبینن و هیچ وقت هم نخواهند دید . دیگران فقط ظاهر بینن ...زندگی کن گل من ، با خودت حال کن با همین ادمی که هستی ... با همه نقص هایی که داری
اگه سوادت پایینه با بی سوادیت حال کن و همه جا بگو من بی سوادم
اگه زشتی بپذیرش به هیچ جات هم نباشه ...پر رو باش
میدونی ما هممون دوست داریم پیش دیگران بزرگ به نظر بیایم ! اینجاست که اشتباهه ، اینجاست که مجبوری برای جلب نظر دیگران یه ادم دیگه بشی که شاید تواناییشو نداری... ادم دیگه نشو و برای نظر دیگران اهمیتی قائل نباش ! مگه ما چند سال دیگه زنده هستیم ؟ منم به شخصه هزار و یک نقص دارم ، ولی جدیدا به این تفکر رسیدم که گور پدر همه ! من برای خوش امدن دیگران خودمو عوض نمیکنم و اونها هستن که باید خودشونو عوض کنن
پر رو باش داداش حقتو از این دنیا بگیر ...این دنیا جنگله ، جای ادمهای بده ... براشون دل نسوزون چون میخورنت ... برو بخورشون ، ببین کدوم لحظه هاست که دیگران ازت حساب میبرن همیشه همون جوری باش
تو قدرتمندی رفیق گل من ...قدرتتو باور کن :307:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط آنیتا123

این فکر کاملا اشتباست.مسلما شما موفقیتها و نکات مثبتی دارین.هر چند خودتون اونها رو نبینین.

طبیعیه وقتی راجب خودتون همچین دیدی دارین به همین شکل هم عمل میکنید.

طرز فکرتون رو تغییر بدین.دیدتون رو به خودتون مثبت کنید.موفقیت هاتون رو ببینین لطفا.

مشکل جسمی شما هرچیزی که هست برای شما ضعف نیست.خوب زندگی کردن علیرغم این مشکل یه پیروزی بزرگه.


شاید باید دیدتون رو به بعضی آدمها عوض کنید.مثلا به خاطر دید منفی به پسرعمو باهاش حرف نمیزنین.شاید به آدمهای دیگه هم این دید رو داشته باشین.بهش فکر کنید.

---

تک تک این کارایی که ذکر کردید رو انجام دادم ولی هرچی پیش رفتم هیچ نکته ی مثبتی در مورد خودم پیدا نکردم.

مشکل جسمیم رو هم خدا رو شکر خیلی حاد نیست که مثلا تو راه رفتنم زجر آور باشه ولی مقداری تو راه رفتنم پام رو میکشم و وقتی که تو یه جمع قرار بگیرم حس میکنم همه نگاهاشون به طرف من و پاهامه.

باور بفرمایید در مورد تغییر دید تلاش کردم و حتی اولا با همین پسرعموم سعی میکردم زیاد در ارتباط باشم ولی هرچی تلاش میکردم اون سعی میکرد از من دوری کنه نمیدونم شاید بخاطر همین مقداری مشکل پام.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط واحد

شما برخلاف تصورتون فرد ضعیفی نیستید بلکه اعتماد به نفس پایینی دارید . سعی کنید اعتماد به نفس خودتون رو بالا ببرید . با تقویت تواناییهاتون و پیشرفت تحصیلی شروع کنید .

---

در زمینه ی بالا بردن اعتماد بنفس تلاش کردم ولی خیلی موفق نبودم اگه امکانش هست در این زمینه چند منبع معرفی کنید.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط کیت کت

سلام
ببین اقا محمد هر ادمی 3 تا قسمت داره کودک؛بالغ؛والد(کافیه فیلم اتش بس دیده باشید)
اون حس شما نسبت به خودتون ماحصل این 3 تاست؛خاطرات و دریافت های کودکیتون؛اموزش ها و تلقین های پدر و مادر؛و اخر یافته ها و تجربیات و جهان بینی خودتون.
من خودم تو دوتای اول مخصوصا تلقین های والد مشکل داشتم؛تو هر کاری بگید رفتم و یاد گرفتم و بیشرفت کردم اما مشکل خودباوری داشتم.همیشه فکر میکردم من به اندازه کافی موفق نیستم؛همین باعث میشد افسرده بشم
اما رافتم مشاور چشمم باز کرد بهم یاد داد اون قسمت بالغم قوی کنم و خودم شناخت درستی نسبت به خودم پیدا کنم.یعنی زجری بود که میکشیدم و هنوزم تو مسیر تغییر الگوهای غلط 20 و چند ساله دارم میکشم.اما واقعا رها و ازاد شدم.
پس خودتون ،خودتون درست معنی کنید با تلقین ها کاری نداشته باشید؛در به در یه فامیل کوتاه فکر تو دانشگاتون نباشید کارهای جدید بکنید که هم مفید هم باعث جلب توجه مثبت و اعتماد به نفستون میشه؛نقاشی کنید؛بنویسید؛ کلاس سلفژ بربد
در مورد لذت از زندگی.......والا من خودم با دیدن فیلم؛یا این حس اخر شب که همه کارهام خوب انحام دادم کلیییییی حال میکنم قلق خودتون پیدا کنید.

---

ممنون از راهنماییتون دوست دارم کار جدید بکنم اما هیچ راه خاص و جدیدی برای انجام کارهای جدید تو ذهنم نیست گرچند کلاس آموزش تار میخوامستم مدتی برم اما ماشالله قیمت کلاساش اینقدر زیاده که برام مقدرو نیست که به این کلاسا برم...

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ali -guilan

محمد جان الهی قربونت برم :43:
چرا ناراحتی گلم ،
داداش خوب من دلیل بیشتر این مواردی که مطرح کردی انتظارات بالا از خودته از ادم ایده ال خودته ، انتظارات از خودت رو بیار پایین
میدونی من چند وقتیه به یک نتیجه رسیدم که منی که الان هستم زیباست گور پدر هر کسی که نمیتونه ببینتش ! گور پدر نظر دیگران ! هیچ وقت نظر دیگران برات اهمیت نداشته باشه ، دیگران احمقن و تو رو نمیبینن و هیچ وقت هم نخواهند دید . دیگران فقط ظاهر بینن ...زندگی کن گل من ، با خودت حال کن با همین ادمی که هستی ... با همه نقص هایی که داری
اگه سوادت پایینه با بی سوادیت حال کن و همه جا بگو من بی سوادم
اگه زشتی بپذیرش به هیچ جات هم نباشه ...پر رو باش

جدیدا به این تفکر رسیدم که گور پدر همه ! من برای خوش امدن دیگران خودمو عوض نمیکنم و اونها هستن که باید خودشونو عوض کنن
پر رو باش داداش حقتو از این دنیا بگیر ...این دنیا جنگله ، جای ادمهای بده ... براشون دل نسوزون چون میخورنت ... برو بخورشون ، ببین کدوم لحظه هاست که دیگران ازت حساب میبرن همیشه همون جوری باش
تو قدرتمندی رفیق گل من ...قدرتتو باور کن :307:

---

کاملا درست میگید و من باید به دیگران اهمیت ندم که چی میگن ولی یه جورایی مقصر خودمم که باعث این میشم که دیگران براحتی هر نظری که دارن در مورد من بدن در واقیمشکلی که من دارم اینه که نمیتونم پرو باشم مثلا اگه کسی با طعنه حرفی بهم بزنه اصلا اون لحظه به ذهنم نمیرسه که چطوری جواب طرف رو بدم و اون لحظه به طور کل لال میشم

اخه من با دوستیم که باهاش خوبم وقتی 1ساعت پیش هم باشیم هیچ صحبت خاصی باهاش نمیتونم انجام بدم

اقا محمد خوب نرو اموزشگاه ها.....من یه سی دی قلاب بافی خریدم با یه کاموا و دو تا میل :-)....دارم تمرین میکنم.برای اشپزی از کلاس های تو دانشگاه اول استفاده کردم بعد زنگ زدم فنی حرفه ای های شهرمون ادرس یه کلاس دولتی گرفتم....اونم شد کلاس های اشپزیم؛راه افتادم دیگه تو نت از رو دستور می پختم.
التهاب مفصل زانو و کمبود وقت داشتم تو خونه هولاهوپ میزنم میشه ورزشم.
تافلم 50تومن کتاب خریدم+ 15 تومن فلش کارتهام.....اونم رفتم گرفتم.ببین با هزینه کم و راه های خودم تونستم.لازم نیست بری اموزشگاه انچنانی که.
من لحث مالیش نبود حوصله کلاس های کند و رفت و امد نداشتم کلیم جواب داد.
تورهای یک روره طبیعت گردی هم هست؛قیمت خوب با ادم های خوب.

نقل قول:

---

نمیتونم پرو باشم

---

پر رو بودن یک کم خونوادگیه ، یعنی باید از بچگی تو ادم رشد کنه
لحظاتی هستن که میدونی دیگران لایقتر از تو هستن که ابراز وجود کنن تو خودتو کنار میکشی ، لحظاتی هم هستن که تو لایقتری برای ابراز وجود ولی دیگران اکثرا این اجازه رو به تو نمیدن !
پر رویی باعث میشه تجربه ادم بیشتر بشه ، پر رویی باعث میشه شکست زیاد بخوری و از شکست خوردن نترسی ... یک کم بدجنسی هم میخواد البته
ولی وارد این راه که بشی هر قدمی که بر میداری باعث میشه 100 قدم دیگه رو راحت تر برداری

شعارت این باشه : من به همه چیز میگم بلی ! بدترین کابوس هاتو عملی کن ، خودتو بنداز توش اون وقت دنیایی از جذابیت ها میشی
ببین چه کارهایی رو عمرا در تصورت نیست که انجام بدی ...یه لیست ازش تهیه کن و انجامشون بده ! :)))) حتی اگه مفتضحانه انجامشون بدی ، در تجربیات بعدیت بهتر میشی :)))
مثلا برو به خوشگلترین دختر محلتون پیشنهاد بده :311: بعد یه تیک جولو لیستت بنداز

نقل قول:

---

اخه من با دوستیم که باهاش خوبم وقتی 1ساعت پیش هم باشیم هیچ صحبت خاصی باهاش نمیتونم انجام بدم

---

منم همینجوریم اتفاقا ، ادمهای دور و برم اصلا هیچ نقطه اشتراکی با من ندارن بتونم باهاشون دو کلوم حرف بزنم :)))
اخ داداش گلم میفهممت :))
اکثر ادمها فقط یه سری چرت و پرت بی سر و ته میگن ، یا دارن در مورد سیاست و ...حرف میزنن یا زیر شکم حرف میزنن یا در مورد دختر مردم حرف میزنن یا اینکه غیبت میکنن :)))
خو تو هم حرف بزن ، نظرتو بگو حتی اگه چرت باشه حتی اگه بدونی نظرت قوی نیست ...حرفتو بزن ، پر رو باش کم کم بهتر میشی
ببین دوستت چی دوست داره به چی ها علاقه منده در مورد چه چیزهایی بیشتر حرف میزنه ...باهاش در همون مورد صحبت کن ، خودتو علاقه مند نشون بده ، براش کری بخون ، باهاش برو باشگاه ... باهاش ماجراجویی کن ، میدونی جولوش شبیه خوشحالترین لحظه هایی باش که تو خونت هستی :))
کی تو خونه دیوونه بازی در میاری و خوشی ؟ ببین چه حس هایی داشتی اون لحظات همون جوری باش جلوش ، هیچ چیز مخفی براش نزار ، باهاش درد دل کن نه در حدی که برات اظهار تاسف کنه براش از مشکلاتی درد دل کن که میدونی میتونه کمکت کنه ... از اشتباه های خنده دارت براش بگو چه میدونم :)))
گفت و گوی ازاد فروم های دیگه رو بخون ببین مردم حرفاشونو چجوری باز میکنن ، حرف روز چیه ؟ مثلا حرف روز امروز وضعیت بد مرتضی پاشاییه
البته شاید اون دوستت باشه که ضعف داره و تو نباید زیاد به خودت بگیری :)))
با اینکه کسی نمیفهمتت حال کن :)) موسیقی مخصوص به خودت رو گوش بده ، با ادمهای شبیه خودت گفت و گو کن
برو طرفدار یه تیم ورزشی شو برو تو اعضای هواداریش و میتینگهاشونو برو اونجا همه یه هدف دارن و پشتتن ...سعی نکن زیاد دنبال دوستی های عمیق بری ، به همین دوستایی که داری اس ام اس بزن حالشونو بپرس ، حستو نسبت بهشون بگو ، بگو دلت براشون تنگ شده ...همین یه گفت و گوی کوتاه هم خوبه ، ما ادمها اونقدر جذابیت نداریم که بشه مدتها با هم تنها باشیم و حرف بزنیم ! خو کم میاریم !
چی بگم رفیق غمت نباشه :43:

-

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mohammad-ra

مشکل جسمیم رو هم خدا رو شکر خیلی حاد نیست که مثلا تو راه رفتنم زجر آور باشه ولی مقداری تو راه رفتنم پام رو میکشم و وقتی که تو یه جمع قرار بگیرم حس میکنم همه نگاهاشون به طرف من و پاهامه.

باور بفرمایید در مورد تغییر دید تلاش کردم و حتی اولا با همین پسرعموم سعی میکردم زیاد در ارتباط باشم ولی هرچی تلاش میکردم اون سعی میکرد از من دوری کنه نمیدونم شاید بخاطر همین مقداری مشکل پام.

---

اگر کسی مشکل جسمی داره، اطرافیانش اذیت نمی شن که بخوان به اون خاطر ازش دوری کنند. اگر پای شما موقع راه رفتن درد می گیره یا کمی مشکل داره، پسر عموی شما ممکنه به خاطر ناراحتی شما ناراحت بشه، اما بخاطر این مشکل از شما دور نمی شه.

ما وقتی از مصاحبت با کسی خوشمون نیاد ازش دور می شیم. وقتی کنار کسی باشی که همه اش حرفهای منفی بزنه، انرژی منفی بده، افسرده و درهم باشه ....

میبینید اقا محمد عزیز تو این مدت کم کلی دوست همین جا پیدا کردی . محیط بیرون هم همینطوریه . کافیه خودت بخوای . شما وقتی توجمعی شاد باش و خودت رو کنار نکش . این فکری که همه دارند به پای شما نگاه میکنند تو فکر شماست و وجود خارجی نداره . برای بقیه مهم نیست شما چه جور راه بری . دیگران در مورد ما همونطور فکر میکنند که ما خودمون فکر میکنیم . خودت در مورد خودت خوب فکر کن میبینی دیگران هم همین کار رو میکنند . حرفهای علی اقا خوبه ولی با این حرفش موافق نیستم که به دیگران اهمیت نده . افراط تفریط خوب نیست . میانه رو باش . نه اونقدر که فقط به دیگران اهمیت بدی . و نه اونجور که هیچ کس برامون مهم نباشه .

خوب خدا رو شکر که مشکل جسمیتون حاد نیست.خیلی خوشحال شدم:72:

دنبال چه جور نکته مثبتی هستی که پیدا نمیکنی؟ به خودت میگی بی عرضه و نادان.ولی تو الان دانشجویی.مگه نه؟آدم بی عرضه ونادان میره دانشگاه؟

درمورد پسرعموتم اگه تو سعی کردی و اون دوری میکنه،پی این مشکل خودشه و مشکل تو نیست.

در مورد صحبت با دوستات و اطرافیان،به موضوعاتی که میشه راجبش صحبت کرد از قبل فکر کن.مثلا راجب اخبار روز دنیا.کلی حرف میشه راجب این چیزا زد.

تو شروع کن.افرادی هم که عکس العمل بدی نشون بدن،مطمئن باش خودشون مشکل دارن.

ببین،یکی از نکات مثبت تو اینه که داری برای بهتر شدن تلاش میکنی(مثلا همین تاپیک)

باور کن کلی آدم تو این دنیا هستن که مشکلات خیلی بیشتری دارن و حتی بقیه رو آزار میدن.ولی به هیچ وجه وجود ضعف و اشتباه در خودشون رو قبول ندارن.

تو از اونها خیلی جلوتری.

آدمها همه مثل هم نیستن.هنوز کسانی هستن که برای بقیه ارزش قائلن،میشه باهاشون همصحبت شد و کلی چیز یاد گرفت.آدمهایی که با همصحبت شدن باهاشون

آرامش میگیری.

سلام خوب هستید؟
پست هایی که دوستان قبلا براتون گذاشته بودن تو تاپیک های قبلیتون رو بعضی وقتا بخونید
اگه ورزش هایی که تمرکز دارن مثل یوگا رو تجربه نکردین پیشنهاد می کنم این کارو بکنین. شاید با تمرکز روی قدرت و ارامش درونتون حستون به خودتون بهتر شه
:72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط شیدا.

1.اگر کسی مشکل جسمی داره، اطرافیانش اذیت نمی شن که بخوان به اون خاطر ازش دوری کنند. اگر پای شما موقع راه رفتن درد می گیره یا کمی مشکل داره، پسر عموی شما ممکنه به خاطر ناراحتی شما ناراحت بشه، اما بخاطر این مشکل از شما دور نمی شه.

2.ما وقتی از مصاحبت با کسی خوشمون نیاد ازش دور می شیم. وقتی کنار کسی باشی که همه اش حرفهای منفی بزنه، انرژی منفی بده، افسرده و درهم باشه ....

---

1.جالبه که همین صحبتهای شما رو خواهرم هم بهم میگه.

2.دقیقا من وقتی هم که بخوام با کسی صحبت کنم همین حرفهای منفیانه رو میزنم (مثلا وضعیت بد کار.وضعیت تحصیل و...)و همچنین دقیقا در جمع یه آدم افسرده و درهم هستم...یه جورایی با این صحبتاتون زدید به خال

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ali -guilan

لحظاتی هستن که میدونی دیگران لایقتر از تو هستن که ابراز وجود کنن تو خودتو کنار میکشی ، لحظاتی هم هستن که تو لایقتری برای ابراز وجود ولی دیگران اکثرا این اجازه رو به تو نمیدن !
پر رویی باعث میشه تجربه ادم بیشتر بشه ، پر رویی باعث میشه شکست زیاد بخوری و از شکست خوردن نترسی ... یک کم بدجنسی هم میخواد البته
ولی وارد این راه که بشی هر قدمی که بر میداری باعث میشه 100 قدم دیگه رو راحت تر برداری

شعارت این باشه : من به همه چیز میگم بلی ! بدترین کابوس هاتو عملی کن ، خودتو بنداز توش اون وقت دنیایی از جذابیت ها میشی
ببین چه کارهایی رو عمرا در تصورت نیست که انجام بدی ...یه لیست ازش تهیه کن و انجامشون بده ! :)))) حتی اگه مفتضحانه انجامشون بدی ، در تجربیات بعدیت بهتر میشی :)))
-

---

کاش سر و زبان داشتن(کنایه از پر رو بودن) به همین راحتی که میگید باشه و تلاشم رو هم میکنم.من تا چند مدت پیش به هرکس و ناکسی احترام میگذاشتم اما الان رسیدم به این که <<خوبی چو از حد بگذرد نادان خیال بد کند>>و همه لایق احترام گذاشتن نیستن مثلا یه عمویی دارم که زیاد از همدیگه خوشمون نمیاد که وقتی من رو میبینه با یه کلمه ای من رو صدا میکنه تا تا الان میگفتم اشکال نداره و بزگتره و احترامش واجبه ولی وقتی هرچی هیچی نمیگی طرف بی حیا تر میشه پس باید جوابش رو داد و احترام رو کنار گذاشت.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ali -guilan

منم همینجوریم اتفاقا ، ادمهای دور و برم اصلا هیچ نقطه اشتراکی با من ندارن بتونم باهاشون دو کلوم حرف بزنم :)))
اخ داداش گلم میفهممت :))
اکثر ادمها فقط یه سری چرت و پرت بی سر و ته میگن ، یا دارن در مورد سیاست و ...حرف میزنن یا زیر شکم حرف میزنن یا در مورد دختر مردم حرف میزنن یا اینکه غیبت میکنن :)))
-

---

دقیقا همین من رو زجر میده که دوستان و همون پسرعموم بیشتر حرفاشون همینه که فلان دختر اینطوره و حرفهایی که تو همدردی جاش نیست ... آخه یکی نیست بگه مردک نفهم اگه کسی به خواهرت هم با این دید شیطانی و کثافت بار نگاه کنه و نظر بده خوشت میاد که از دختر مردم اینگونه نگاه میکنی و ازش حرف میزنی ...

دقیقا همین پسرعموم هم چون من زیاد از این چرندیات خوشم نمیاد زیاد با هم حرف خاصی نداریم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ali -guilan

با اینکه کسی نمیفهمتت حال کن :)) موسیقی مخصوص به خودت رو گوش بده ، با ادمهای شبیه خودت گفت و گو کن
...سعی نکن زیاد دنبال دوستی های عمیق بری

، به همین دوستایی که داری اس ام اس بزن حالشونو بپرس ، حستو نسبت بهشون بگو ، بگو دلت براشون تنگ شده ...همین یه گفت و گوی کوتاه هم خوبه ، ما ادمها اونقدر جذابیت نداریم که بشه مدتها با هم تنها باشیم و حرف بزنیم ! خو کم میاریم !
چی بگم رفیق غمت نباشه :43:-

---

دوستی که عمیق نباشه دارم ولی ادم باید چندتا دوست داشته باشه که حرف آدم رو بفهمن و آدم باهاشون راحت باشه که نداشتن همچین دوستانی من رو عذاب میده... واقعا دمت گرم علی جان که تو این یکی دو روزه با این صحبتهات بهم دلگرمی دادی


-[/quote]

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط واحد

میبینید اقا محمد عزیز تو این مدت کم کلی دوست همین جا پیدا کردی . محیط بیرون هم همینطوریه . کافیه خودت بخوای . شما وقتی توجمعی شاد باش و خودت رو کنار نکش . این فکری که همه دارند به پای شما نگاه میکنند تو فکر شماست و وجود خارجی نداره . برای بقیه مهم نیست شما چه جور راه بری . دیگران در مورد ما همونطور فکر میکنند که ما خودمون فکر میکنیم . خودت در مورد خودت خوب فکر کن میبینی دیگران هم همین کار رو میکنند . حرفهای علی اقا خوبه ولی با این حرفش موافق نیستم که به دیگران اهمیت نده . افراط تفریط خوب نیست . میانه رو باش . نه اونقدر که فقط به دیگران اهمیت بدی . و نه اونجور که هیچ کس برامون مهم نباشه .

---

یه چیزی باید بگم و اون اینه که مثلا تو پست های گذشته میگفتم فک نکنم افراد زیادی جواب پست هام رو بدن و دقیقا هم همینطور شد ولی این سری تو دلم میگفتم حتما دوستانی میان و راهنمایی خوبی هم میکنن و واقعا اینگونه شد و بقول شما شاید من با فکرامه که خودمو نابود کردم گرچند تغییر تفکر خیلی سخت هستش

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط آنیتا123

خوب خدا رو شکر که مشکل جسمیتون حاد نیست.خیلی خوشحال شدم:72:

دنبال چه جور نکته مثبتی هستی که پیدا نمیکنی؟ به خودت میگی بی عرضه و نادان.ولی تو الان دانشجویی.مگه نه؟آدم بی عرضه ونادان میره دانشگاه؟

درمورد پسرعموتم اگه تو سعی کردی و اون دوری میکنه،پی این مشکل خودشه و مشکل تو نیست.

در مورد صحبت با دوستات و اطرافیان،به موضوعاتی که میشه راجبش صحبت کرد از قبل فکر کن.مثلا راجب اخبار روز دنیا.کلی حرف میشه راجب این چیزا زد.

تو شروع کن.افرادی هم که عکس العمل بدی نشون بدن،مطمئن باش خودشون مشکل دارن.

ببین،یکی از نکات مثبت تو اینه که داری برای بهتر شدن تلاش میکنی(مثلا همین تاپیک)

باور کن کلی آدم تو این دنیا هستن که مشکلات خیلی بیشتری دارن و حتی بقیه رو آزار میدن.ولی به هیچ وجه وجود ضعف و اشتباه در خودشون رو قبول ندارن.

تو از اونها خیلی جلوتری.

آدمها همه مثل هم نیستن.هنوز کسانی هستن که برای بقیه ارزش قائلن،میشه باهاشون همصحبت شد و کلی چیز یاد گرفت.آدمهایی که با همصحبت شدن باهاشون

آرامش میگیری.

---

:72::104:

دوستان از راهنماییاتون ممنونم من مشکلی هم دارم اینه که وقتی با یکی از دوستان یا یک فرد از اقوام تنها باشم و نفر سومی نباشه خیلی واسم سخت میگذره و دوست دارم هرچه زودتر این موقعیت به پایان برسه و نمیدونم چرا علاوه بر اینکه من هیچ صحبتی نمیکنم طرف مقابل هم همینطور ساکته میمونه و اون لحظه انگار دارن خفه ام میکنن:nightmare:

سلام دوست عزیز.اولا فکر میکنم شما سطح فکر و هوش خوبی دارید اما شاید نگاهتون به برقراری رابطه اجتماعی کمال گرایانه باشه و به همین خاطر به خودتون سخت میگیرید.از طرفی شاید دوران کودکی مورد تمسخر دیگران قرار گرفتید و تجربیات خوبی ندارید.
راستش مشکل پاتون اصلا مسئله ایی نیست که باعث عدم صمیمیت دیگران با شما باشه.در واقع نوع نگاه شما به خودتون و اعتماد بنفس پایین علت واقعیه.دیگران آینه درون ما هستن و بنظر من این شما هستی که خودتو قبول نداری و بنابراین همین تاثیرو بر دیگران میذاری.
شما از ترس کوچک شدن یا اشتباه کردن نمیتونی ریسک بیشتر حرف زدن رو بجون بخری.
پیشنهاد من اینه که قبل از اینکه به جلب صمیمیت و ارتباط با دیگران فکر کنی،مدتی رو فقط به بالا بردن احساس ارزشمند بودنت (تاکید میکنم در نظر خودت) بپردازی.و بعد بمرور روابط بیشتری خواهید داشت.در ضمن یادتون باشه توجه کردن زیادی به مشکلات و کمبود ها این مسائل روز بروز بزرگتر میشن.خودتون رو دست کم نگیرید.:72:

با تشکر از همه ی دوستان که بنایی شدن واسه تغییر افکار بنده.
دو سه روز پیش تاپیک افراد کمالگرا رو خوندم و 90درصد ویژگی هام دقیقا همون ویژگی ها بود که راه هایی واسه تغییر چنین افکاری رو خودنم و شروع کردم به عمل کردن به این راه ها و ایجاد تغییرات در شخیت خودم که شاید باورتون نشه روز اولی که امتحانش کردم واقعا حالم اونروز خیلی بهتر بود و ضمنا طبق فرمایش شما دوستان که تا انسان برای خودش شخصیت قائل نشه دیگران هم مثل خودش بهش احترام نمیذارن هم کاملا به طور عینی دیدم و تجربه اش کردم
راستی علاوه بر تشکری که از تک تک دوستان دارم یک تشکر هم از علی آقا(

ali -guilan

)دارم که امروز با تلاشی که داشتم در مقابل کسی که با نیش و کنایه حرفی بهم زد دیگه در جوابش سکوت نکردم (تا بریزم تو خودم و بعدها از این ناراحت باشم که چرا همون لحظه جواب طرف رو ندادم)بلکه در جوابش بنده هم با روش خود طرف جواب دندانشکنی بهش دادم و واقعا خیلی حال کردم و چقدر خوبه که آدم در مقابل کسی که در صحبتهاش از حد میگذرونه مثل خودش رفتار کنه ...خلاصه خدا کنه تا آخرش همینطور به صحبتهای شما دوستان پایبند باشم تا از زندگیم لذت بیشتری ببرم

بازهم از همه ی دوستان ممنونم...برای راهنمایی بیشتر حالا حالا ها مزاحمتون میشم:43::72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mohammad-ra

با تشکر از همه ی دوستان که بنایی شدن واسه تغییر افکار بنده.
دو سه روز پیش تاپیک افراد کمالگرا رو خوندم و 90درصد ویژگی هام دقیقا همون ویژگی ها بود که راه هایی واسه تغییر چنین افکاری رو خودنم و شروع کردم به عمل کردن به این راه ها و ایجاد تغییرات در شخیت خودم که شاید باورتون نشه روز اولی که امتحانش کردم واقعا حالم اونروز خیلی بهتر بود و ضمنا طبق فرمایش شما دوستان که تا انسان برای خودش شخصیت قائل نشه دیگران هم مثل خودش بهش احترام نمیذارن هم کاملا به طور عینی دیدم و تجربه اش کردم
راستی علاوه بر تشکری که از تک تک دوستان دارم یک تشکر هم از علی آقا(

ali -guilan

)دارم که امروز با تلاشی که داشتم در مقابل کسی که با نیش و کنایه حرفی بهم زد دیگه در جوابش سکوت نکردم (تا بریزم تو خودم و بعدها از این ناراحت باشم که چرا همون لحظه جواب طرف رو ندادم)بلکه در جوابش بنده هم با روش خود طرف جواب دندانشکنی بهش دادم و واقعا خیلی حال کردم و چقدر خوبه که آدم در مقابل کسی که در صحبتهاش از حد میگذرونه مثل خودش رفتار کنه ...خلاصه خدا کنه تا آخرش همینطور به صحبتهای شما دوستان پایبند باشم تا از زندگیم لذت بیشتری ببرم

بازهم از همه ی دوستان ممنونم...برای راهنمایی بیشتر حالا حالا ها مزاحمتون میشم:43::72:

---

نمیدونم چرا پست قبلیم در انتهای همه یی پست ها قرار نگرفت گفتم شاید برخی دوستان بدلیل این که پستم در صفحه دوم نشون داده نشده اون رو ندیده باشن در هرصورت عذر میخوام...دوستان باور بفرمایید امروز هم نتیجه احترام به خودم و مثبت اندیشیدن رو حس کردم و دیدم که بقول شما دوستان وقتی آدم شخصیت خودش واسش مهم باشه دیگران هم انگاری از دل آدم خبر دار میشن و همونطور باهاش رفتار میکنن:angel:

و چقدر بهتر میشد اگر مدتها قبل به این صحبتها جامه ی عمل میپوشوندم

و در آخر این رو هم بگم که خدا مرتضی پاشایی رو غریق رحمت کنه به همون خدا قسم نقل قولی که از این عزیز درباره زندگی شنیدم به زندگیم علاوه بر صحبتهای شما دوستان جانی دوباره بخشید "وقتی ازش پرسیده بودن حالا که که میدونی سرطان داری زندگیت چه تغییری کرده در جواب گفته بود هیچ تغییری نکرده و فقط باعث شده لذت زندگی کردن رو بچشم و قدر تک تک لحظات زندگیم رو بدونم " و در واقع از دوشب پیش شنیدن این جمله باعث شده افکارم و زندگیم از این رو به اون رو بشه که به امید خدا این حس تا آخر عمر باهام باشه از اون موقع که این جملات رو شنیدم دیگه از امور پیش پا افتاده و یا همین مشکل کوچیک پام دچار ناراحتی نمیشم و بقول یکی از دوستان همدردی آدما از کسی که مشکل بدنی داره دوری نمیکنن بلکه از آدمای تو هم و افسرده و منفی بافه که دوری میکنن
"یه فاتحه برای ایشون و یک صلوات برای سلامتی خودتون بخونید/// خیلی مخلصیم

خیلی خوشحالم برات محمد جان خیلی ... :43: محمد جان تو ادم باهوشی هستی پس چلنجهاتو بپذیر ، اگه با فامیلت تو یه اتاقی و ساکتی اینو یه چلنج بدون هر طور میتونی به حرفش بیار ، حتی اگه جالب نیاد برات دفعه های بعدی بهتر میشه ، ادمهایی مثل تو احساس میکنم با بزرگترها راحت تر از همسنهای خودشون باشن ( چون خودم اینطوریم ! :18:) یک کم ایده ال گرایی رو بی خیال شو... یک کم از متوسط بودن لذت ببر



پ.ن
این توصیه ها رو عملی نکن هویجوری میگم ! :311:
اتاقتو یه جور بچین فامیلت میاد تو بگرخه :)) یه چیزای کول توش بزار ... مثلا یه عکس دختر گنده بنداز تو اتاقت :))) یا از این خواننده های متال هد رو بنداز تو اتاقت یه چیزی که به حرف بیاره مردم رو... :311: بیاد تو بگه ای ول ! :311:
بعدش اینکه یه سری اصطلاحات مخصوص به خودتو درست کن جالب باشه بزار طرف بفهمه مثل خودش اهل حالی ! :311: یک کم ادبیات رکیک هم بد نیست ته زبونت باشه بزار بفهمن بی چاک و دهنم میتونی باشی ! :) عب نداره جولوی پسرهایی دیگه ، نمیدونی خانوم ها تنها میشن چی میگن بهم ! :))
هر وقت ناراحتی اومد سراغت یاد روزهای خوبت بیفت و یه اهنگ رقصی بزار و فراموشش کن و اینکه کلا وقتی از خواب پا میشی باید ناراحتی رفته باشه :18:
تیپ بزن ! فشن کن! اصولا جوون ها از اونیکه ازشون خوشتیپتره حساب میبرن ! و االبته اصولا ادمها جذب ادمهای قویتر میشن ... پس قوی شو ...
البته اون فامیلتون هم مشل داره اینو یادت باشه ... :305:
شاد باشی محمد جان اون قضیه بلی گفتن یادت نره ...هر کی هر چی بهت گفت بگو بلی ! البته به جز خلاف !
دوستات گفتن بریم سینما بگو بلی ! گفتن بریم مراسم ختم رفیق بگو بلی ! گفتن برقص بگو بلی ! گفتن بریم موسیقی کلاسیک بگو بلی ! :))) اخ جذابیتت فول میشه... :58:
مامانت گفت بیا لوبیا پاک کن باز بگو بلی ! :311:

امیدوارم شادی بزندگیت بباره بیشتر و بیشتر :43:

درود
خیلی از خوندن پست آخرتون خوشحال شدم.در ضمن این هم بگم که باهوش بودن و خیلی از ویژگیهای مثبت اخلاقی از نوشته هاتون پیداست.

لذت بردن از زندگی چیزیه که خیلی از ماها باید بهش توجه کنیم.

اگه یاد بگیریم از زندگیمون لذت ببریم،اونوقت کمتر نگران قضاوتهای دیگران میشیم.برای لذت بردن نباید زندگی رو سخت گرفت.

موفق باشین:72::72: