خواستگار بی ادب

سلام دوستان

سوالم رو در آخر تاپیک قبلیم مطرح کرده بودم.ولی چون پاسخی داده نشد،جداگانه مطرحش میکنم.

یکی از همکارام یکی از همکلاسیهای سابقش رو به من معرفی کرد برای ازدواج.این آقا 11 سال از من بزرگتر بودن.

43 سالش هست.لیسانس داره و کارش آزاده.به همکارم گفته بود به خاطر بیماری مادرش تا حالا ازدواج نکرده.

با هم یه قرار گذاشتیم و سه روز پیش من دیدمش.قیافش خوب بود. ولی لباس پوشیدنش اصلا خوب نبود ار نظر من.

طرز حرف زدنش خیلی عامیانه بود.البته بد حرف نمیزد.فقط دو مورد بود تو حرفاش که من اصلا خوشم

نیومد.

گفت یکی از دوستاش براش درددل کرده که زنش بهش گفته بیشعور نفهم(ببخشید) خوب گفتن این

حرف تو یه دیدار رسمی خیلی بد بود.بدتر از اون گفت من به دوستم گفتم تو باید میزدی تو دهن

خانومت.

بعدم گفت ما خانواده متعصبی هستیم.این روزا خانوما خیلی پوششون بد شده.حتی لباس زیرشون

از زیر مانتوشون پیداست.اسم اون لباس رو که مربوط به خانومها بود هم آورد.

خوب این تو دیدار اول به نظرم خیلی غیرعادیه.من معمولا تو این دیدارها خیلی رسمی برخورد میکنم.

نمیدونم چطور فکر کرده میتونه همچین کلماتی رو به زبون بیاره.

بعدم ظاهرا خیلی با دقت به خانومها نگاه میکنه که متوجه همچین چیزی شده.این به نظرتون طبیعیه؟

بعدم علیرغم اینکه کارش آزاده و درآمد خوبی داره به من گفت نمیتونه خونه بخره و حتی یه خونه

رهن و اجاره کنه و باید با همسر آیندش تو خونه پدر مادرش زندگی کنه.

من چون خودم خونه دارم این برام خیلی مهم نیست.فقط به نظرم اینکه یه مرد43 ساله نتونه حتی یه

یه خونه اجاره کنه اصلا عادی نیست.البته من نگفتم که خونه دارم.

بعدم ظاهرا ایشون تصمیمشون رو گرفتن.چون به من گفتن دیگه خبر از شما که ادامه بدیم یا نه.

راستش من نظرم مثبت نیست.ولی چون نمیخوام عجولانه تصمیم بگیرم احتیاج به راهنماییتون دارم.

به خصوص کسایی که ازدواج کردن،میخواستم نظرشون رو بگن که این مسایل تو زندگی آینده میتونه

مشکلساز باشه یا نه؟

باید تو همین یکی دو روزه جواب بدم که ادامه بدیم یا نه.به کمکتون احتیاج دارم.مرسی

سلام آنیتا جان.
عزیزم رک بودن و بی تعارف بودن یه حرفه، بی ادب بودن هم یه حرف دیگه.

بیان چنین صحبت هایی در جلسه اول زیاد جالب به نظر نمیاد.
اینکه به دوستشون توصیه کردن باید میزدی تو دهنش، میتونه یه زنگ خطر باشه که اگر خودش عصبانی شه چنین کاری ازش بر بیاد و نشان دهنده برخورد غیر منطقی و قضاوت عجولانه هست، چون در اینصورت باید میپرسید مشکل چیست، چرا همچین حرفی زده و سعی به آرام کردن دوستشون داشته باشن، نه چنین توصیه ای!

دیگر اینکه تعصب از "عصب" میاد. با غیرت متفاوته. نشانی از ضعف اعصاب در شرایط و به عبارتی عدم برخورد منطقی با برخی مسائله.
کسی که میگه من تعصب دارم، یعنی من خودم با این مسئله مشکل دارم، خودم واسم این مسائل جا نیوفتاده. لذا بعید هم نیست که خودشون زیاد چشم بگردونن. البته این به این معنی نیست که هر مردی پوشش براش مهمه غیر منطقی یا چشم چرانه. بلکه منظور اینه که یکی طی شناخت از اجتماع، برای رفاه و امنیت همسرش و ... از همسرش میخواد به مسئله پوشش اهمیت بده، هر گاه هم خانومش رعایت نکنه، صحبت میکنه قانع شه یا تذکر میده و ازش خواهش میکنه به پوشش خودش اهمیت بیشتری بده. اما فردی که تعصبی هست و عصبی میشه، یعنی دست گذاشتی رو نقطه ضعفش. مبادا همانطور که من خانوم های دیگه رو دید میزنم، یکی خانوم منو دید بزنه.

همچنین تیپ یک مرد خیلی مهمه که قابل پذیرش باشه برای یک زن. هرگز به این فکر نکنید شاید بشه بعد ازدواج ظاهرشو عوض کرد.

اینکه گفتن خونه پدریشون زندگی کنید ، شاید به این دلیله که میخوان کنار پدر و مادرشون باشن و از اونها مراقبت کنند.

همچنین اگر اشتباه نکرده باشم عجیبه که به این زودی شما رو برگزیدند و منتظر اعلام نتیجه از سوی شما هستند و این خودش شبهاتی ایجاد میکنه.

به هر حال اگر طی یک دو جلسه ابتدایی به دلتون ننشسته، فکر نکنم جلسات بعد... چون معمولا آقایون جلسات اول خواستگاری در بهترین و ایده آل ترین حالت ممکنند. به قولا جلسه اول خواستگاری مثل ویترینه. افراد هر آنچه در چنته دارند به نمایش میگذارند، خصوصا اینکه پسندیده باشند.

سلام.

به این نکته ای که عشق آفرین عزیز گفتن توجه کنید:

نقل قول:

---

چون معمولا آقایون جلسات اول خواستگاری در بهترین و ایده آل ترین حالت ممکنند. به قولا جلسه اول خواستگاری مثل ویترینه. افراد هر آنچه در چنته دارند به نمایش میگذارند، خصوصا اینکه پسندیده باشند.

---

و البته با بهترین تزیین.

حالا ممکنه این آقا اینقدر ساده باشن که خودشون رو بدتر از شکل واقعی جلوه داده، که این اصلا برای یه آقای 43 ساله خوب نیست.
ممکنه هم این بهترین حالتشون باشه که بازم اصلا خوب نیست.

ممنون از پاسختون.

البته بعد از اینکه گفت متعصبه،فکر کنم متوجه شد که حرف خوبی نزده.بالافاصله درستش کرد و گفت منظورش غیرته.

ولی در عین حال گفت که اگه کسی به زن من نگاه کنه باهاش درگیر میشم.

البته من خودم معمولا در مورد پوششم رعایت میکنم.مگه اینکه مثلا کسی بهم بگه چادر سر کن که در این حد نمیتونم قبول کنم.که ایشون گفتن اصراری به چادر پوشیدن ندارن.

بنابراین شاید در این مورد به مشکل برنخورم.

مساله من اینه که تا این سن توانایی تشکیل یه زندگی مستقل رو نداره.در مورد مراقبت از پدر و مادر خواهرش که بزرگتر از خودشه و مجرده با اونا زندگی میکنه.

بعدم خودش گفت که خیلی دوست داره مستقل زندگی کنه.ولی از نظر مال تواناییشو نداره.یعنی حتی توانایی اجاره کردن رو هم نداره.قبول این مساله برام سخته.

من نمیتونم با خانواده همسر آیندم زندگی کنم.اگرم بریم خونه من زندگی کنیم،چون شک دارم که آدم مسوولیت پذیری باشه یا نه(به خاطر شرایط الانش)ممکنه به مشکل بربخوریم.

اگه به مسوولیت پذیر بودنش مطمئن بودم مشکلی نبود.من بیست و هشت سالم بود که خونه خریدم.حالا اینکه یه مرد 43 ساله بگه من نمیتونم خونه اجاره کنم عجیبه برام.البته نمیخوام مقایسه کنم.چون شرایط متفاوته.

مشکل دیگه هم عامیانه حرف زدنشه.خانواده من همه تحصیل کرده هستن.البته ایشونم لیسانس داره.ولی طرز حرف زدنش به یه آدم تحصیل کرده نمیخورد.وقتی پرسیدم

معیاراتون چیه؟نمیتونست جواب بده.به جاش شروع میکرد به تعریف کردن خاطره از زندگی های زناشویی دوستاش.

واقعا نمیدونم چه کار کنم.ظاهرا همه خواستگارام مشکل دارن.شایدم من دارم سخت میگیرم.

به خاطر همین میخوام نظر بقیه رو بدونم.شاید مشکل از منه.شاید من دارم سخت میگیرم.

در مورد پیام خانوم صبا.حق با شماست.البته ایشون خیلی روی صداقت تاکید داشت.

من دیدم بعضی آقایون اعتقاد دارن جنگ اول به از صلح آخر.به خاطر همین هر مساله ای که فکر میکنن

میتونه مشکل ساز بشه رو روز اول میگن.

بعضی ها هم روز اول خیلی خودشون رو خوب نشون میدن و مسائل مشکل ساز رو بعدا رو میکنن.

چیزی که برام شک برانگیزه چند تا کلمه بی ادبانه ای هست که گفتش.نگرانم بد دهن باشه

سخت گیر که نیستی . تو مشکل نداری. خوب خونه نداره سنش ازت بیشتره لباس پوشیدنش خوب نیست (که خوب نیست رو مشخص نکردی یعنی چی) پول کافی یا در نمیاره یا ولخرجی ای داره که نتونسته پس انداز داشته باشه و حتی نمی تونه خونه اجاره کنه و ظاهرا عصبانی هم میشه.
خوب معلومه که سخت گیر نیستی دیگه.
اما اگه بتونی تو شرایط عادی تر ببینیش و رفتاراشو با دیگران ببینی دقیق تر می تونی تصمیم بگیری.

خواستگارای دیگه ات چطوری هستن که می گی مشکل دارن؟
معرف همه اشون یه نفر هست؟ اگه منبع پیدا شدن خواستگارات یکی هست منابعتو گسترش بده که گوناگونی خواستگارات بیشتر شه.
البته خودم هیچی خواستگار ندارم. ممکنه درست نتونم نظر بدم.

موفق باشی

سلام آنیتا جان


اولش کلی براتون نوشتم البته از دید خودم، اما آخرش به این موضوع فکر کردم که شاید معیارهای ما با هم فرق میکنه، برای همین همه رو پاک کردمو خیلی کلی مسائلتونو تحلیل کردم.


خواستگار محترم شما در جلسه اول به این راحتی صحبت میکنه : اگر شما فقط برای جلسه رسمی خواستگاری این نوع صحبت رو نمیپذیرید اما بعدا براتون مهم نیست، از نظر من این موضوع خیلی جای بحث نداره. اما برای من حتی توی زندگی روزمره ام و توی خونه خودم هم سنگینه شنیدن این حرفا از همسرم. پس ببینید خودتون چقدر براتون اهمیت داره.اینکه ایشون به همین راحتی جلوی هر کسی صحبت کنن شمارو خجالت زده میکنه؟؟؟ اگر بله بهتره باهاشون ادامه ندید. کما اینکه از اسم تاپیکتون مشخصه ایشون رو بی ادب میدونید.

اینکه نوع لباس پوشیدنشون رو دوست ندارید، خیلی جای نگرانی نداره، ایشون بعد ها با شما میرن خرید و سلیقه شما دخیل هست توی این موضوع ، نگران تیپ ظاهریشون نباشید.اما اگر خوده ایشون، رفتار، برخورد و ... به دلتون ننشسته، ادامه ندهید. اگر هم تردید دارید توی به دل نشستن، زمان بدید و بیشتر رفت و آمد کنید تا به یقین برسید.

در مورد خونه باید بگم دو حالت وجود داره:

1- یا ایشون به قول دوستان به خاطر نگه داری از پدر و مادرشون هست که میگن پیش اونها زندگی کنید در حالیکه توانایی خرید یا رهن خونه رو دارند.

2- یا واقعا تواناییه مالی ندارن که خونه تهیه کنن.

در مورد حالت اول باز دو مورد باید دقت بشه:

* اول اینکه ایشون گفتن تواناییه خرید خونه ندارن، پس دروغ گفتن و نیت بودن کنار خانوادشونه، که این دروغ جای تامل داره.

* دوم اینکه زندگی با خانواده همسر نیاز به صبر و تحمل داره و باید ببینید میتونید هر نوع انرژی که همسرتون هر ساعتی از شبانه روز برای خانوادش میذاره رو تحمل کنید ؟ چه مالی، چه عاطفی ، چه ...

حالت دوم هم که اصلا قضیه رو منتفی میکنه!! ایشون اگر در سن 43 سالگی توان خرید خونه نداشته باشن یعنی به بلوغ اقتصادی نرسیدن و اصلا نمیشه بهشون تکیه کرد.حتی اگر پولشون توی کارشون باشه ، باز هم باید در حد رهن یه خونه پول پس انداز کرده باشن.


در مورد نوع نگاهشون بهتره خودتون ایشون رو بررسی کنید از این حرفشون نمیشه نتیجه گرفت ایشون چشم چران هستن خدایی نکرده. بهتره اگر نیت ادامه دارید به نگاهشون در خیابون دقت کنید.

فقط چیزی که مستقل از معیارهای منو شما است بحث جوابی است که به دوستشون دادن در مورد مسئله ایی که به قول خودشون در حد دردو دل بوده.ببینید جلسه اول جای شوخی نیست، اگر هرکسی دیگه بود اصلا تصور نمیشد شاید شوخی کردن، اماایشون هیچکدوم از صحبتهاشون در خوره جلسه اول خواستگاری نبوده، پس میشه احتمال داد شوخی بوده واقعا. اما به قول عشق آفرینه عزیز این میتونه یه زنگ خطر باشه، چه شوخیش چه جدیش. من معتقدم در پس هر حرف شوخی، حداقل یک ثانیه تفکر وجود داشته، پس لازمه حداقل توی این دوران به شوخی ها هم دقت کنید.


امیدوارم بهترین انتخاب رو بکنید. :72:

ممنون مینوش عزیز.راجب لباس پوشیدنش مثلا کمربند سفید و کفش سفید چرمی پوشیده بود.این تو ذوقم خورد.من در مورد لباس پوشیدن خیلی دقت میکنم.از این لحاظ

خیلی متفاوت بودیم.

خواستگارهای قبلیم از طرف افراد مختلف معرفی شده بودن.قبلا تو تاپیکهام گفته بودم.مثلا یکیشون مشکل دوقطبی داشت.یکیشون خودشیفته بود.یکیشون خیلی آدم

وابسته ای بود و توی شغلش اصلا موفق نبود،به نظرم نمیرسید بخواد برای بهتر شدن شرایط کاری بکنه.

الهام عزیز ممنونم.تحلیلاتون خیلی کامل بود.در مورد زدن توی دهن اصلا شوخی نمیکرد.خیلی خیلی جدی گفت.گفت اینکه زنه به شوهرش بی حرمتی کرده غیرقابل قبوله

و شوهره باید میزد تو دهنش.(البته منظورش از زدن توی دهن به صورت کلامی بود.یعنی یه جواب درخور باید بهش میداده.حتی میگفت در مورد اختلافات دوست دیگش با

خانومش بهش میگه در حد شعور خانومت باهاش رفتار کن.این حرفشم خیلی بد بود)

البته در مورد پول نداشتن گفت قبلا یه ضرر مال بزرگ کرده و داروهای مادرش هم خیلی هزینش زیاده.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط آنیتا123

ممنون مینوش عزیز.راجب لباس پوشیدنش مثلا کمربند سفید و کفش سفید چرمی پوشیده بود.این تو ذوقم خورد.من در مورد لباس پوشیدن خیلی دقت میکنم.از این لحاظ

خیلی متفاوت بودیم.

خواستگارهای قبلیم از طرف افراد مختلف معرفی شده بودن.قبلا تو تاپیکهام گفته بودم.مثلا یکیشون مشکل دوقطبی داشت.یکیشون خودشیفته بود.یکیشون خیلی آدم

وابسته ای بود و توی شغلش اصلا موفق نبود،به نظرم نمیرسید بخواد برای بهتر شدن شرایط کاری بکنه.

الهام عزیز ممنونم.تحلیلاتون خیلی کامل بود.در مورد زدن توی دهن اصلا شوخی نمیکرد.خیلی خیلی جدی گفت.گفت اینکه زنه به شوهرش بی حرمتی کرده غیرقابل قبوله

و شوهره باید میزد تو دهنش.(البته منظورش از زدن توی دهن به صورت کلامی بود.یعنی یه جواب درخور باید بهش میداده.حتی میگفت در مورد اختلافات دوست دیگش با

خانومش بهش میگه در حد شعور خانومت باهاش رفتار کن.این حرفشم خیلی بد بود)

البته در مورد پول نداشتن گفت قبلا یه ضرر مال بزرگ کرده و داروهای مادرش هم خیلی هزینش زیاده.

---

دوست عزیز سلام.
من تاپیک و نظر دوستان خوندم.
بنده هم مثل شما مجرد هستم و خوب خواستگار هم کم یا زیاد برای یه دختر مجرد میاد.می تونم با توجه به تجربیات خودم با قاطیعت به شما بگم اوضاع این اقا خیلی خیلی خراب تر از این حرف هاست.چرا؟
دقیقا به هموم دلیلی که دوست دیگمون گفت؛ساده ترین؛بی ریاترین؛رک ترین و......مرد هم موقع خواستگاری در بهترین حالت میاد.شما باور کنید این اقا اون کفش سفید و کمربند زیباش!اون لحن حرف زدنش هم تازه ماحصل تلاشش برای خوب بودنه.
بزارید جلسه اولتون جمع بندی کنیم:شما اقایی رو دیدید که گفته پول اجاره هم ندارم؛همراه خانواده زندگی میکنم،به تازگی ضرر مالی گردم(در سن 43 سالگی!)،خرج خانوادم هم به دوش منه(قرص های مادر؛البته دور از جون قرص های سرطان هم طوری نیست که کسی که شغل ازاد داره از هستی ساقط کنه!!!!!اگرم از هستی ساقط شده چرا داره زن میگیره!!!ازدواج مقدمات می خواد)دیدگاهش به زنان محترمانه نیست و...دیگه چه چی بدتری می خواید برای اطمینان از بد بودن این اقا؟!!!!!!!!
شما هم تصور نکنید خواهر بزرگ همه کارهارو میکنه و ذره ای مسیولیت رو دوش شما نیست!!!!ایشون مریض بشن؛ایشون ازدواج کنند شما رو موظف میدونند.این به شغلتون؛استقلالتون و....ضربه میزنه.و در ضمن لباس پوشیدنش اومدیم تونستید؛تاکید میکنم تونستید راضیش کنید اصلاح کنه!!!!!حرف زدن و افکارش چی؟....فردا اوندیم محدودتون کرد و گفت من که گفتم غیرتیم چی؟!!!!باهاش تو خیابون راه میرفتید برای نگاه بد دست به گریبان شد جی؟!!!!
با تمام توضیحات به قول دوستان میبینید یکی خیلی راضی میره و با این شرایط میسازه.
من شخصا که همون جلسه اول کافیه که بخوره تو ذوقم و از راوی هم بخوام کسی در شان من معرفی کنه.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط آنیتا123

بدتر از اون گفت من به دوستم گفتم تو باید میزدی تو دهن خانومت.

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط آنیتا123

ولی در عین حال گفت که اگه کسی به زن من نگاه کنه باهاش درگیر میشم.

---

اینها سرنخ هایی هست که شما بیشتر باید در موردشون تحقیق کنید

- - - Updated - - -

این مطلب از مدیر همدردی هست :



با توجه به سن ايشون، توصيه مي كنم حتما قبل از اينكه عروسي كنيد جلسات مشاوره حضوري در محل سكونت خود داشته باشيد.

سن بالا مخصوصا در آقايون (اگر دقيقا مشخص نشود كه در قبال اين سن، آنها چه امتيازاتي كسب كرده اند)، براي ازدواج جزء نقطه ضعف محسوب مي شود.

---

http://signatures.mylivesignature.co...BD2CD8991E.png

مرد های مجرد در سن بالا معمولا یک دید منفی نسبت به خانمها پیدا میکنند و شرایطشون برای ازدواج سخت میشه این آقا هم به اصطلاح خواسته گربه رو دم حجله بکشه که بعدها حرف و حدیثی باقی نمونه . در مورد خونه هم به نظرم فکرش این بوده که اینطوری به شما بگه تا بعدها از ایشون توقعی نداشته باشد کما اینکه من خیلی مردها رو دیدم که با وجود اینکه توانایی مالی خوبی دارند در خواستگاری میخواهند کمتر از آنچه هستند نشان بدهند تا بعدا توقعی ایجاد نشه .

در هر صورت به نظر من ایشون هر خصوصیت بدی که داشته باشه لا اقل یک ویژگی مثبت داشته اون هم صداقتش هست صاف و پوست کنده به شما گفته من اینطور آدمی هستم ! خب با این وجود کار شما راحت شده و چه نیازی به فکر کردن بیشتر و مشاوره هست ؟ اون همینی هست که شما میبینید قرار نیست در آینده عوض بشه و اگر بدتر از این نباشه بهتر هم نیست.

از هرچی بشه گذشت از اون کمربند و کفش سفیدش نمیشه!! بقیه لباساش چی اونام همین اوضاع بودن؟!
ببین لباس رو میشه عوض کرد اما اون مرد کسیه که این لباسا رو انتخاب کرده فکر کرده خیلی خوبه و واسه خواستگاری پوشیده
اونطوری که اون اومده لباس پوشیده حرف زده و رفتار کرده و لابد لحن صحبت کردنش هم لاتی هم بوده باشه اگه من بودم می گفتم اومده که خواستگاریه اصلا سر نگیره!! نه اینکه بهترین شکلشو اورده باشه! کلی فکر کرده که چطوری می تونه بد باشه!
از گذشته اش چیزی نمی دونی؟ معرف چیزی نگفته دربارش؟


چه ویزگی های مثبتی داره؟؟
- مثلا مسوله نسبت به والدیتش (حالا در عملو نمی دونم)
دیگه؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Aras

مرد های مجرد در سن بالا معمولا یک دید منفی نسبت به خانمها پیدا میکنند و شرایطشون برای ازدواج سخت میشه این آقا هم به اصطلاح خواسته گربه رو دم حجله بکشه که بعدها حرف و حدیثی باقی نمونه . در مورد خونه هم به نظرم فکرش این بوده که اینطوری به شما بگه تا بعدها از ایشون توقعی نداشته باشد کما اینکه من خیلی مردها رو دیدم که با وجود اینکه توانایی مالی خوبی دارند در خواستگاری میخواهند کمتر از آنچه هستند نشان بدهند تا بعدا توقعی ایجاد نشه .

در هر صورت به نظر من ایشون هر خصوصیت بدی که داشته باشه لا اقل یک ویژگی مثبت داشته اون هم صداقتش هست صاف و پوست کنده به شما گفته من اینطور آدمی هستم ! خب با این وجود کار شما راحت شده و چه نیازی به فکر کردن بیشتر و مشاوره هست ؟ اون همینی هست که شما میبینید قرار نیست در آینده عوض بشه و اگر بدتر از این نباشه بهتر هم نیست.

---

بله منم موافقم.شاید نظرم کمی به نظر چکشی و افراطی بیاد اما وقتی ایشون خودشون حالا صداقت بوده یا سیاست(یه چشمه از عیوبشون نشون دادن که فردا جای گله نمونه(....پس شما هم نکته رو بگیرید.به قول اقای بالهای صداقت نکته های طلایی یا بگیرید یا اگه بازم شک دارید و دودلید دست به تحقیق و مشاوره بزنید.

آنیتای گل تمام گفتنی ها رو دوستان گفتن ...

فارغ از متعصب بودن و سر و وضع نه چندان خوب که البته هرکس سلیقه ی خودش رو داره چیزی که من میخوام بگم این هست که از یک آقا که چهار دهه از زندگی مجردیش گذشته

انتظارات

بالایی هست ..فرضا گر من خواستگاری داشته باشم که 26ساله هست واقعا بی انصافیه که توقع هم خونه هم ماشین هم پس انداز زیاد و چه و چه داشته باشم...

چون تازه فارغ التحصیل شده احتمالا سربازیش تازه تموم شده و خیلی بعیده که از امکانات مالی خوبی برخوردار باشه ...

اما مردی که 40 سالشه دیگه بهونه ای برای نداشتن پس انداز مناسب و نداشتن توقعات مالی دیگه نداره..اگر میگه ورشکست شدم باید تحقیق کنی که پولش رو کجا و چطور خرج کرده که

الان از پس هزینه ها برنمیاد..

تو تاپیک قبلی هم نگران این موضوع بودی که اگر از نظر جنسی سرد مزاج باشه چی؟؟ که نگرانیت بجاست ... شما از یک آقای 40 ساله که نمیتونی توقع داشته باشی اون شور و هیجان

یک جوون سی ساله رو داشته باشه...

من فکر میکنم شما بخاطر اینکه میترسی موقعیت دیگری نداشته باشی به شک افتادی وگرنه فکر کنم آبی بیکران عزیز بود که تو تاپیک قبل بهتون گوشزد کرد که 11 سال اختلاف

سنی کمی زیاده و جای فکر داره اما گفتی برام زیاد مهم نیست ...:72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط رزا

آنیتای گل تمام گفتنی ها رو دوستان گفتن ...

فارغ از متعصب بودن و سر و وضع نه چندان خوب که البته هرکس سلیقه ی خودش رو داره چیزی که من میخوام بگم این هست که از یک آقا که چهار دهه از زندگی مجردیش گذشته

انتظارات

بالایی هست ..فرضا گر من خواستگاری داشته باشم که 26ساله هست واقعا بی انصافیه که توقع هم خونه هم ماشین هم پس انداز زیاد و چه و چه داشته باشم...

چون تازه فارغ التحصیل شده احتمالا سربازیش تازه تموم شده و خیلی بعیده که از امکانات مالی خوبی برخوردار باشه ...

اما مردی که 40 سالشه دیگه بهونه ای برای نداشتن پس انداز مناسب و نداشتن توقعات مالی دیگه نداره..اگر میگه ورشکست شدم باید تحقیق کنی که پولش رو کجا و چطور خرج کرده که

الان از پس هزینه ها برنمیاد..

تو تاپیک قبلی هم نگران این موضوع بودی که اگر از نظر جنسی سرد مزاج باشه چی؟؟ که نگرانیت بجاست ... شما از یک آقای 40 ساله که نمیتونی توقع داشته باشی اون شور و هیجان

یک جوون سی ساله رو داشته باشه...

من فکر میکنم شما بخاطر اینکه میترسی موقعیت دیگری نداشته باشی به شک افتادی وگرنه فکر کنم آبی بیکران عزیز بود که تو تاپیک قبل بهتون گوشزد کرد که 11 سال اختلاف

سنی کمی زیاده و جای فکر داره اما گفتی برام زیاد مهم نیست ...:72:

---

انیتا خانوم با کمتل سرمندگی منم حس میکنم میترسید موقعیتی دیگه پیش نیاد.خودمم تو سن ازدواجم اما از قبل و مخصوصا الان که مشکلات دوستان مطالعه میکنم میبینم ازدواج به هر قیمتی و با هر شرایطی درست نیست.هر فردی باید به معیاراش حتی سختگیرانه پایبند باشه.در غیر این صورت بنا به تجربه خودم حتی تو روابط اشنایی ادم اسیب میبینه چه برسه به ازدواج که یههههه عمره.دختر مجرد بهتر از زن غمگین یا زن مطلقست.

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط رزا

آنیتای گل تمام گفتنی ها رو دوستان گفتن ...

فارغ از متعصب بودن و سر و وضع نه چندان خوب که البته هرکس سلیقه ی خودش رو داره چیزی که من میخوام بگم این هست که از یک آقا که چهار دهه از زندگی مجردیش گذشته

انتظارات

بالایی هست ..فرضا گر من خواستگاری داشته باشم که 26ساله هست واقعا بی انصافیه که توقع هم خونه هم ماشین هم پس انداز زیاد و چه و چه داشته باشم...

چون تازه فارغ التحصیل شده احتمالا سربازیش تازه تموم شده و خیلی بعیده که از امکانات مالی خوبی برخوردار باشه ...

اما مردی که 40 سالشه دیگه بهونه ای برای نداشتن پس انداز مناسب و نداشتن توقعات مالی دیگه نداره..اگر میگه ورشکست شدم باید تحقیق کنی که پولش رو کجا و چطور خرج کرده که

الان از پس هزینه ها برنمیاد..

تو تاپیک قبلی هم نگران این موضوع بودی که اگر از نظر جنسی سرد مزاج باشه چی؟؟ که نگرانیت بجاست ... شما از یک آقای 40 ساله که نمیتونی توقع داشته باشی اون شور و هیجان

یک جوون سی ساله رو داشته باشه...

من فکر میکنم شما بخاطر اینکه میترسی موقعیت دیگری نداشته باشی به شک افتادی وگرنه فکر کنم آبی بیکران عزیز بود که تو تاپیک قبل بهتون گوشزد کرد که 11 سال اختلاف

سنی کمی زیاده و جای فکر داره اما گفتی برام زیاد مهم نیست ...:72:

---

انیتا خانوم با کمال شرمندگی منم حس میکنم میترسید موقعیتی دیگه پیش نیاد.خودمم تو سن ازدواجم اما از قبل و مخصوصا الان که مشکلات دوستان مطالعه میکنم میبینم ازدواج به هر قیمتی و با هر شرایطی درست نیست.هر فردی باید به معیاراش حتی سختگیرانه پایبند باشه.در غیر این صورت بنا به تجربه خودم حتی تو روابط اشنایی ادم اسیب میبینه چه برسه به ازدواج که یههههه عمره.دختر مجرد بهتر از زن غمگین یا زن مطلقست.

سلام.با تشکر از نظرات خوب همه دوستان


aras عزیز،دقیقا،این حرف رو که باید گربه رو دم حجله کشت چند بار تکرار کرد.
مینوش جان:311: راست میگی از اون کمربند سفید واقعا نمیشه گذشت.
رزا و کیت کت عزیز.در مورد موضوعی که گفتین راستش من تا یکی دو سال پیش زیاد به ازدواج فکر نمیکردم.بهترین خواستگارام رو با دلیلهای نه چندان منطقی رد کردم.


تو این مدت هم خواستگارهایی بودن با موقعیت نسبتا خوب(از لحاظ کاری و تحصیلاتی)ولی چون دیگه جدی به ازدواج فکر میکردم و وقت میذاشتم،میدیدم که خیلیهاشون

از نظر شخصیتی اونی نیستن که من میخوام.مثلا من نسبت به دروغ خیلی حساسم.بعضی هاشون خیلی راحت دروغ میگفتن یا حقیقت رو پنهان میکردن.

به خاطر همین بعضی ملاکام مثلا کار دولتی و حتی تحصیلات دانشگاهی رو گذاشتم کنار.

این خیلی برام مهمه که با مردی ازدواج کنم که حداقل آدم خوبی باشه،با وجدان باشه،از لحاظ شخصیتی سالم باشه.از این چیزا به هیچ وجه نمیگذرم.

حتی در مورد یکی از خواستگارام که واقعا برام جذاب بود و شرایط نسبی خوبی هم داشت به خاطر نوع شخصیتش بهش جواب منفی دادم،هر چند خیلی برام سخت بود

و بعدش خیلی گریه کردم و غصه خوردم ولی از تصمیمم پشیمون نیستم.

من به مسایل مالی فقط تا حدی اهمیت میدم که لازمه.خدا رو شکر خودم درآمد خیلی خوبی دارم و برام مهم نیست که طرفم درآمدش کمتر باشه یا خونه نداشته باشه.

فقط به قول رزا اون 43 سالشه و توقع بیشتری ازش میره.من حتی اگه خواستگار همسن خودمم باشه برام قابل قبول تره همچین وضعیت مالی داشته باشه تا این آقای 43 ساله.

ورشکستگیشم میگه به خاطر یه حادثه طبیعی بوده که ده سال پیش اتفاق افتاده و هنوز بدهکارن.

بحث بی ادبی هم که برام خیلی ناراحت کننده بود،اون کلمه بود که راجب لباس خانومها گفتش. آخه تو دیدار اول با یه دختر غریبه که نباید همچین چیزی گفت.

من نسبت به این چیزا یه کم حساسم.برام مهمه که همسر آیندم تا حدی حیا داشته باشه.


در ضمن در مورد تاپیکی که رز گذاشته بود(راهکاری برای مجردها)منم با نظر کیت کت موافقم که ما باید راجب اینکه چطور باید از مزایای مجردی استفاده کرد صحبت کنیم.

به قول دکتر هلاکویی ازدواج دوای هیچ دردی نیست حتی تنهایی.ما اگه بلد نباشیم چطور با بقیه ارتباط برقرار کنیم و دوست باشیم بعد از ازدواج هم تنها خواهیم بود.

چون اون تاپیک بسته شده بود اینجا نظرمو گفتم.

انیتا جان
سلام
من درک میکنم ادم بمب اعتماد به نفس و موفق ترین دختر هم باشه مضطرب میشه؛اما بازم دقت کنید؛شما که تا حالا خرج یه زندگی مشترک ندادید نمیدونید حس بد یا خوبیه!منظورم از خرج دادن یعنی شوهرتون با این همه اختلاف سنی بیش از حد روتون حساب کنه!
بعد این یه تجربست؛من تو خیلی از زوجین دیدم که وقتی خانوم موفق تره یا مثلا خونه از زنه مرد بخاطر اون حس مردونگیش حتی اگه شما واقعا زن فروتن و با سیاستی باشید اون مرد نمی تونه بپذیره یا افسرده میشه یا پرخاشگر،مردها نیاز دارن حس کنن زنسون بهشون نیاز داره؛حسی که مرد تکیه گاه زن میکنه،ما زنها هم نیاز داریم حس کنیم یه موجود قوی و زیرکی مراقب خودمون و بچه هامون.
پس خیلی فکر کنید لطفا.اره ادم عروس میشه لباس خوشگل می پوشه چیزی که مهم نیست چه شغلی دارید و اصلا کی هستید واقعا ارزوی هر دختریه؛اصلا حس اینکه انتخاب شدم قشنگه اما بازم پافشاری به معیاراتون مخصوصا اگه دختر منطقی هستید بهترین کاره چون به هر حال اون معیار ها خاستگاهش شخصیت شماست،شما نمیتونید شخصیت و پسندهاتون تو این سن عوض کنید و درونتون همیشه اون خواسته های نادیده گرفته شده اذیتتون میکنه مخصوصا تو همچین کیسی که واقعا از معیار اغلب دخترها دوره.

مطمینم اون روزی که ته قلبمون حس کنیم به احدی نیازی نداریم همه بهمون نیازمند میشن فارغ از همه فاکتورهای فردیمون.

. درسته.منم نمیخوام ملاکهای اصلیمو کنار بذارم.در مورد مسایل مالی هم من نمیخوام هزینه زندگی مشترک رو بدم.در حد مشارکت.همونطور که در اطرافیانم میبینم.(کلا در ازدواجم نه لزوما با همین خواستگار)

خانومهای همکارم همشون در حد معقول از نظر مادی همکاری دارن با همسراشون.

طبیعتا این خیلی برام مهمه که همسرم مسوولیت پذیر باشه و از عهده اداره یه زندگی بربیاد.دقیقا در مورد این آقا همین منو دچار تردید کرده.

در مورد جمله آخرت ما به اینکه دوست داشته باشیم و دوست داشته بشیم نیاز داریم.ولی باهات موافقم که نباید به هر قیمتی باشه و اینکه هر ازدواجی نیازهای عاطفی ما رو

برآورده نمیکنه.

منم امیدوارم روزی برسه که ازدواج برای دخترها یه اجبار نباشه و کسی به خودش اجازه نده صرفا به خاطر ازدواج نکردن راجب یه دختر قضاوت کنه.متاسفانه این قضاوت

هاست که خیلی از دخترها رو مجبور به ازدواج با هر شرایطی میکنه و خیلی از ازدواج های ناموفق به خاطر همینه.

ولی باید توجه کنیم که نمیشه ایده آل فکر کرد.مثلا میشه از تحصیلات گذشت یا از موقعیت اجتماعی ولی نمیشه از معیارهایی مثل همفکری،شخصیت و اخلاق گذشت.

در مورد این آقا اختلاف شخصیتیمونم خیلی زیاد به نظر میرسید.حرف زدنش واقعا عامیانه بود.حالا نمیدونم یه جلسه دیگه هم بزاریم یا همین الان جواب منفی بدم.

خودم دوست دارم جواب منفی بدم و تمومش کنم.

انیتا خانوم
فکر کنم پیش مشاور هم برید به شما دقیق نمیگه چی کار کن.مسایل براتون شفاف و عریان میکنه به کمک خودتون و دستتون باز میزاره برای انتخاب و عمل.
دیگه ریش و قیچی دست خودتون دختر خوب.