من شخصیتی معتاد به کار دارم شوهرم اجازه سر کار رفتن به من نمیده

سلا م دوستان من22سالمه و همسرم24سالشونه 4ساله که ازدواج کردیم من قبل از ازدواجم خیلی فعال بودم دانشگاه میرفتم وهمزمان بااون کلاس هنری میرفتم کارهنری میکردم وواسه کارام بازاریابی میکردم کلا شخصیتم اینطوریه نمیتونم بی هدف بیکار یک جا بشینم دوست دارم مفیدباشم وواسه رسیدن به ارزوهام تلاش کنم


شوهرم هم روز خواستگاری گفت که تا زمانی که بچه نداشته باشیم دوست دارم خانمم کار کنه تادکترا بونه اماوقتی در دوران عقدم کار پیداکردم مخالفت کرد گفت دوست دارم محیطش مردونه نباشه باهنرت کار کنی منم قبول کردم امابعداز کلی دعوا اون موقع ها خیلی ساده بی سیاست بودم الان اگر یک مشتری داشته باشم کلی سرش دعوا راه میندازه بعداز کلی التماس خواهش من اجازه میده برم سر کار مشتریم ازم نقطه ضعف داره عذاب من بهش لذت میده

من لیسانس دارم چندروز پیش بایکی از دوستام رفتیم فرم پر کنیم فرم ازدستم گرفت داشت کلی توفرم چرت پرت می نوشت که اعتراض کردم گفت نمیخواد بری منتظربود منتشو بکشم نکشیدم نذاشت بنویسم
توخونه خسته افسردهام احساس پوچی میکنم نمیتونم خودموابراز کنم بچه ها کمکم کنید می خوام اونجوری که دلم میخواد ندگی کنم منم حق انتخاب شاد بودن دارم

سلام:72:

منظورتون چیه که شخصیتی معتاد به کاردارم؟؟؟

اصلا کاری وجود داره منظورم اینه کاری برای انجام دادن هست که بخوای انجاام بدی و شوهرت مخالفت میکنه
مخالفت مردها دوعلت داره
1-یا فکرمیکنن همسرشون بهشون فخرفروخشی میکنن و مغرور میشن و حقوقشون رو همش عین پتک میکوبن تو سر شوهرشون برای همین مخالفت میکنن
2- یا شوهر خیلی غیرتی هست و دوست نداره همسرش با مردهای محیط کار برخوردی داشته باشه
حالا دلیل مخالفت شوهرت کدوم یکیه؟

رزا جان یک اصطلاح روانشناسیه یعنی اگر کار نکنم خسته افسرده میشم

نرگس جون بالا که گفتم کارسفره عقد انجام میدم انصافاهم کارم خوبه اول برای رفتن سر کار مشتری اجازه میگیرم یا که جدیدا خودمو بی میل نشون میدم چون میذونم اگر راغب نشون بدم اذیتم میکنه میگم نمیرم خودش میگه برو بعدیکهو وسط کار مشتری زنگ میزنه یک بهونه جور می کنه که حق نداری انجام بدی الان میام دنبالت باید برگردی بعدش من باید اون قدرمنتشو بکشم تااجازه بده برم کارم تموم کنم

مشکلش غیرت نیست چون اون کاری هم که براش فرم میخواستم پر کنم تویک محیط زنونه بودمطمین بودم که استخدام میشم چون تمام شرایط خوب داشتم من پول توسرش نمیزنم حتی این چندتا سفره ای که رفتم پولشو به عنوان قرض بهش دادم تا احساس کنه که اره رفتن سر کار منم به نفع اونم هست

من دوست ندارم شوهرم در مقابل من احساس حقارت کنه واسه همین تصمیم گرفتم که برای فوق لیسانس نخونم اخه اون فوق دیپلم داره وبه خاطر مشکلاتی نمی تونه ادامه تحصیل بده

من واقعا نمی تونم کار نکنم قدیما خیلی بدتر بود خیلی بددل بود حتی من اجاه نداشتم وقتی تو ماشین بشینم بیرون نگاه کنم میگفت مثلا ماشینی که از کنارمون رد میشه فکر می کنه تو میخواد شماره بدهاخه چطور یکی می تونه با نگاه شماره بده:161:الان خیلی بهتر شده ولی هنوزم من نمی تونم خیلی از کارارو بکنم اجازه سر کار رفتن ندارم اجازه لباسی که دوست دارمو بخرم ندارم یا اجازه ست لباس پوشیدن ندارم ولی خودش کاملا برخلاف منه خوب لباس میپوشه با خانم ها فامیل یا دوست شوخی می کنه ولی من توی جمع حتی اجازه حرف زدن یا تایید کردن ندارم اینطوری بقیه همه فکر می کنند که چقدر ایشون حیف شدند یک زن غیر اجتماعی شلخته گرفته

فکر کن رفته بودیم کارت عروسی بگیریم ایشون با همون تیپ شون من با اون تیپی که تعریف کردم یک خانومه هماون جا بود بایک نگاه کاملا تحقیر امیز به من برداشت به شوهر میگه خودتون معلومه که خیلی سلیقه تون بهتر باشه بعدشم نگاهشو باتحقیر از من برگردوند این یک نمونه خیلی کوچیکشه گاهی تواطرافیان خودم اینو با نگاه یاباحرف هاشون بهم می فهمونندمن برخلاف ایشون هستم خیلی بهش ایمان دارم و اجازه میدم هر طور دوست داره رفتار کنه

شدم یک ادمی که هیچ اختیاری نداره هیچی خیلی افسرده ام نمخوام وقتی پیرمیشم اونجوری که بقیه خواستند ندگی کنم نه اونطوری که دوست داشتم

بله من میدوم سندروم اعتیاد به کار چی هست....

اما درباره شما صدق نمیکنه چون معتاد به کار به کسی میگن که اونقدر کار میکنن تا مورد تشویق اطرافیان قرار بگیرند اما در واقع اطرافیان از اون ها اصلا راضی نیستن و بجای تشویق مورد سرزنش قرار میگیرن چون این افراد کنترلی روی امور زندگیشون ندارن..

پس شما اختلال اعتیاد شغلی ندارید فقط دوست داری بری سرکار اما همسرت مخالفه..:72:

به نظرم همون دو چیزیه که گفتم یکی اینکه غیرتیه که ظاهرا هست
ببین هرچی بیشتر پست بذاری و مثال بزنی دوستان بیشتر با رفتار و اخلاق خودتو شوهرت آشنا میشن
اینکه نمیذاره لباسات رو خودت انتخاب کنی یا حساسیت ها روی رفتارت همینکه میگی تو ماشین چطوری رفتار کنی یا احتمال قوی به حجابت هم گیر میده درسته؟
اینا یعنی غیرتی هست
و درمورد اینکه پول رو بکوبی تو سرش در دراز مدت معمولا خانمها اینکار رو میکنن و تا یه دعوا بشه حقوقشون رو میکوبن تو سر شوهر
به نظرم باهاش خیلی آروم و بدون رودرواسی صحبت کن بگو که هم محیط کارت خوبه هم از نظر مالی به نفعمونه مثلا بگو یه مدت کار کنیم پولامون رو جور کنیم فلان زمین رو بخریم و کلا داشتن 2 درآمد خیلی بهتره حتما بگو محیط کارت خوبه که غیرتی نشه
به نظرم باهاش کل کل نکن به نفعت نیست با زبون خوش دلش رو بدست بیار و موافقتش رو برای کار بگیر

کیانا جون خودش تو دلیاش بهت نمیگه که جرا نمیخواد کار کنی؟ فقط بهونه تراشی میکنه؟تو باهاش در این مورد صحبت نکردی و دلیلشو ازش نپرسیدی؟
راستی برا کار سفره عقد شما به شکل انفرادی انجام میدی یا با دوستات یا یه موسسه همکاری میکنی ؟ایا ممکنه که شوهرت از کسایی که باهات کار میکنن خوشش نیاد؟
به نظرم با دعوا و مجادله بیشتر باهات لجبازی کنه باید با سیاست و مهربونی اونو با خودت همراه کنی ایشالا دوستانی که راه های بیشتری تو این زمنیه ها بلد هستن بیان و راهنماییت کنن

همسرتون به شما حساسیت زیاد دارند. اجازه می دن برید، وقتی رفتید می شینه با خودش فکر و خیال می کنه. نگران و عصبی می شه و زنگ می زنه که برگرد.

نمی دونم امکانش هست یا نه، اگر می شه با هم برید. شما را برسونه یا حتی اگه وقت داره کنارتون بمونه.
برای برگشتن مثلا یه نیم ساعت زودتر بیاد دنبالتون و کنارتون باشه و شما را توی محیط کار ببینه تا خیالش راحت بشه که رفتار شما عادیه و مشکلی نیست.

کیانای عزیز سلام متاسفانه بیمار بودم و امروز صبح اومدم که دیدم خودت پست زدی امیدوارم مشکلاتت حل بشه بعضی وقتها مرور زمان هست که مشکلات رو میکنه اینطور مردها به مرور بهتر می شن امیدوارم همسر شما هم درکتون بکنن.

البته دوستان خیلی مثبت به ماجرا نگاه میکنن ولی به نظر من که میتونه درست هم نباشه اینطوری میاد که این رفتارها از سر غیرت نیست . اگه آدم غیرتی باشه نمیزاره طرف بره سر کار ولی ایشون میزاره شما بری و بعد میگه کارت رو ول کن بیا تا بهش التماس کنی این یعنی اینکه همسرت میخواد به شما مسلط باشه یا اینکه زهرچشم بگیره وینکه با این ترفند شما هربار پولت رو دو دستی تقدیم ایشون میکنی و همسر محترم هم نیازی نمیبیینه که تسکر کنه و در حقیقت اینطوری لطف شما رو بی منت میکنه
من فکر کنم شما زیادی نرم برخورد میکنی شاید لازم باشه یکم قاطع باشید

مرسی شیدا جان از نظرت من به فکر فرو برد :303:
رزا جان راه کار بده ایراد نگیر عزیم
من تنها کار میکنم گه گاه هم شوهرم میاد همیشه هم خودش منومیرسونه امامن فکر میکنم کلا ازاذیت کردن من لذت میبره چند وقت پیش بهش گفتم دیگه توبه کردم (اخه خیلی اذیتم کرد)نمی خوام دیگه برم سرکار بهم گفت توبه گرگ مرگه فکر کن

یک مثال ا اذیت کردنش براتون میزنم چند وقت پیش عروسی دوستم بودمن وهمسرم هم دعوت بودیم من قراربود براش دسته گل تزیین کنم به همسرم گفتم که برام وسایل بخره اومد خونه وسایل نخرید بود چیزی نگفتم چون حوصله بحث نداشتم باوسایل خونه برای دوست دسه گل درست کردم دقیقه اخر که داشتم حاضر میشدم بهم گفت از مجلس میای بیرون ارایشتو پاک کن گفتم باشه دوباره بهم گفت مقنعه هم بردار از مجلس میای سرت کن بهش میگم اخه کی توعروسی مقنعه سرش میکنه گفت نمیبرمت چون میدونست من باید دسته گل ببرم گفتم اصلا نمیرم زنگ میزنم دوست بیاد ببره نذاشت اونقدر گریه کردم معذرت خواهی که منو برد :54:

من پول شمیم بهار عزیز بهش قرض دادم البته همیشه که راضی میشه من برم اینو به عنوان منت میدونه جدیدا هم ازم کرایه راه میگیره البته بگم شوهرم وضع مالیش خیلی خوبه خیلی ادم باعرضه ای هستش توکارش موفق

باورم نمیشه یعنی شوهرت تو رو یه جا میرسونه ازت کرایه میگیره
این کار خیلی خیلی خیلی زشته
پسفردا حتما پول شامی که بهت میده رو هم ازت میگیره

راستش منم خیلی تعجب کردم که ازتون کرایه راه میگیره..

تا بحال مشاوره حضوری رفتید؟

اره یک بار ازم گرفت بقیه اوقاتم میگه یا میزنه این موضوع توسرم که اره من رسوندم این مهم نیست مهم اذیت کردن هاش هست کاش خاله قزی اینجا میومدقدیما مشاوره خیلیربرای مشکلام رفتم اما مشاوره خوب نبوده اینجا روخیلی دوست دارم خیلی چیزا یاد گرفتم میدونید مشکل من علاوه براذیت کردن در موردکار کردن گیر دادن های بیش از حدشه قبلا توپست گفتم( ولی هنوزم من نمی تونم خیلی از کارارو بکنم اجازه سر کار رفتن ندارم اجازه لباسی که دوست دارمو بخرم ندارم یا اجازه ست لباس پوشیدن ندارم ولی خودش کاملا برخلاف منه خوب لباس میپوشه با خانم ها فامیل یا دوست شوخی می کنه ولی من توی جمع حتی اجازه حرف زدن یا تایید کردن ندارم اینطوری بقیه همه فکر می کنند که چقدر ایشون حیف شدند یک زن غیر اجتماعی شلخته گرفته)من دقیقاچپه همسرم هستم چند روز پیش رفته بودیم بادوستاش بیرون اون کلی توجمع شوخی میکرد با خانم دوستش کلی خندیدیم بعدش شب من بهش گفتم تو به من اجازه میدی اینطوری باشم گفت نه توخیلی خوبی که اجازه میدی من با خانم های دیگه حرف بزنم شوخی کنم

یک بار باهمین دوستاش رفته بودیم بیرون دوستش حرف میزد اومدم تاییدش کنم بادست زد به پهلوم تا اخر ساکت نشسته بودم :54::54:دوستاش بچه های خوبیند بدنیستند

سلام بچه ها چرا کسی نظری برای من نذاشته من کلی توی تالار گشتم ولی موضوعی مشابه خودم پیدا نکردم
خانم های که میرند سرکار چطور شوهرتون راضی کردید به منم بگید:18:

اگر دوست داری شاغل باشی سعی کن کارتو عوض کنی. عزیزم خیلی از اقایون از کارهایی مثل تزئین سفره عقد و ... خوششون نمیاد. علتش هم اینه که در این کار شما مجبوری خونه مردم حالا یا تالار .به هرحال وسط مجلس مردم هستین. هر روز یه عده ادم جدید که شناختی هم ازشون نداری و خوب همه جور ادمی همه جا هست و پذیرش این موضوع برای آقایون یه کم سخته .شاید هم حق دارن.

ببین مثلا گه و یه دفترکار کنی بایه عده افراد ثابت همسرتون می تونن نسبت به اونا اعتماد پیدا کنن ولی شغل فعلی شما برای یه بانوی متاهل زیادمناسب نیست