چي مي بينين كه زن دوم يا چندم ميشن؟؟؟؟

ما يك همسايه نزديك داريم كه مرد بعد از 28سال زندگي مشترك با 5تا فرزند بالاي 20سال با 2تا عروس رفته سر زن مثل پنچه آفتابش يك زن لاغر مردني گرفته كه 2تا بچه هم داره
به گفته زن اولش(اين زن يك روزي براي كمك به در خانه من آمد از خودش هيچي نداشت حتي من هر شب براش نان ميبردم تا از گرسنگي نميره يك شوهر معتاد داشت كه 3بار ازش طلاق گرفته بود و دباره ازدواج كرده بود انقدر اين زن راحت توي خونه من رفت آمد ميكردكه صداي فاميلها در آمده بود كه اين كيه توي خانت راه ميدي . ولي من ساده چون به شوهرم اعتماد داشتم گوش نكردم.
توي همين رفت و آمدها فهميدم كه وقتي اون زن از شوهرش جدا شده آمده و زن صيقه اي شوهر من شده و منم هم كه اين موضوع رو فهميدم به خاطر شوهرم 3سال هيچي نگفتم تا اينكه توي يكي از مراسمهايي كه توي سالن گرفته بودم اين زن آمد و خودشو معرفي كرد و به حدود200نفر گفت كه همسر دوم شوهر منه و.......)
حالا اين همسايه خونشون شده ميدان جنگ طوري كه هز روز صداي داد و فريادشون به هفتا كوچه اونور تر ميرسه الانم زن اول همسايه بخاطر شيطنت اين زن ازش شكايت كرده .
اين خانواده يك خانواده آرام بودن و توي اين 3سال كسي از حالشون خبردار نشد حتي ما تا قبل از ماجراي اون سالن .
حالا شما بگين با آدمي مثل اين چه بايد كرد؟
چرا اين آدمها بخت سياهشون رو سر يك آدم ديگه ميندازن؟

سلام هستي زماني
خیلی جای خرسندی داره وقتی می بینی عضوی دل نگرانی بابت مشکل کس دیگری داره. معمولا از این پستها کمتر داریم. در بیشتر موضوعات تالار همدردی، اعضاء یا اشاره به مشکل خودشون دارند یا به مشکل دیگران پاسخ می دهند، یا اینکه مطلبی را برای دیگران ارائه می دهند، اما پستهای کمی داریم که فردی احساس مسئولیت کند و کلا موضوع فرد دیگری را مطرح کند. البته مواردی بوده است که در مورد فامیل، خانواده و یا دوستان مطرح شده است ، ولی موارد نادر در مورد همسایگان و ... بوده است. به نظرم از این بابت جای قدردانی ویژه از شما دارد.
اکثرا ما مشاوران با مراجعانی روبرو می شویم که در جلسات مشاوره انتظار قضاوت از مشاور را دارند و دنبال مقصر می گردند. و شاید یک تفاوت اساسی که تفاوت قضاوت و مشاوره هست را در اینجا ببینم. چون مشاوران در مقام قضاوت نیستند. آنها سهم همه افراد را در مسائل ارزیابی کرده و شفاف می کنند. مشاوران نمی خواهند حکم محکومیت یا تبرئه کسی را بدهند. مشاوران اعتقاد دارند در مسائل و مشکلات خانواده هر کس به میزانی سهم دارد، اگرچه این سهم ها متفاوت است. لذا جهت حل مشکلات باید افراد همه با هم در حل آنها کمک کنند.
در واقع مشاوران سیاه و سفید نمی کنند. اینکه یک نفر چون فرشته باشد و یک نفر دیو سیاه پلیدی، اصلا درست نیست.(اگرچه شاید چنین مواردی باشد، اما در اکثر مسائل زندگی بدین گونه نیست.)
در بعضی موارد یکی از طرفین دربه وجود آوردن مشکل سهم بیشتریا اصلی را دارد، اما در اکثر مواقع طرفین در نحوه برخورد با یک مشکل بوجود آمده جهل دارند یا اشتباه می کنند.
یکی از اشتباهات رایج احساسی کردن مشکلات هست. یعنی وقتی مشکلی برای خانواده ای پیش می آید به خاطر فشار ایجاد شده ، خانواده ها فراموش می کنند که باید در یک لحظه آرام و با منطق و عقل مدارانه مشکل را حل کرد، لذا بحث احساسی مشکلات را شدیدت می کند.

در موردی که شما طرح کرده اید، نیاز به اطلاعات زیادی هست تا سهم هر یک از افراد دخیل در مسئله را ارزیابی کنیم. در حالیکه که عنوان موضوع شما(چی می بینن که زن دوم یا چندم میشن؟؟؟؟)، در واقع فقط به یک بخش قضیه اشاره کرده است. که حتی همین بخش هم وقتی می تواند منطقی بحث شود که حداقل همین خانم در اینجا بیاید و چند خطی از جانب خودش بنویسد.
مثلا موضوعات ذیل قبل از بررسی این مشکل یا حل آنها نیاز است:
چرا این آقا سراغ یک خانم به قول شما لاغر و مردنی و با دو بچه رفته و با او ازدواج کرده است؟
فرهنگ این آقا و همسر اول چگونه است که چنین با یک زن نیازمند مهربان است که او را چندین سال به خانه راه می دهند و به او کمک مالی می کنند، و به او بچه های او غذا می دهند؟
فرهنگ این خانواده چگونه است، که همسر اول وقتی متوجه صیغه مذکور می شود، با این مسئله به خاطر همسرش کنار می آید و می پذیرد.
آیا در بافت خانوادگی و فرهنگی این خانواده صیغه یا چند همسری تابو بوده است؟
این آقا چه نقاط ضعف عمده ای دارد؟ این آقا تا چه اندازه هرزه ، بی مسئولیت ، هوسباز و بی توجه به زندگی بوده یا اکنون هست؟
تا چه اندازه کنار آمدن همسر اول با صیغه مذکور ، تائیدی برای شوهر ایشان جهت ازدواج مجدد بوده است؟
آیا همسر اول کلا در جریان ازدواج دائم شوهرش نبوده است، یا از اینکه پنهانی بوده است و اکنون در ملا عام از زبان دیگری شنیده است بر آشفته شده است؟
نحوه حل مشکلات بین این آقا و همسر اولش قبلا چگونه بوده است؟ آیا جهت حل مشکلاتشان همیشه از طریق آشوب و جنجال حل می کرده اند یا اصولا تمرین حل مشکلات را نداشته اند؟
خانم دوم تا چه اندازه فریبکار بوده است؟
خانم دوم چه نقش منفی در زندگی قبلی داشته است و چقدر در از بین رفتن زندگ اول سهیم بوده است؟
خانم دوم از چه شیوه های اغواگری و فریب استفاده کرده است؟
منابع حمایتی خانم دوم چه بوده است که اینقدر نیازمند بوده اند که نان شبشون را نیز از این خانواده گدایی می کرده اند. شغلی نداشتند؟ مسکن چی؟ پدر و مادر چی؟ برادر و خواهر چی؟ و .... به طور کلی چه چیزهایی موجب شده که خانم اول به این نتیجه برسد که در قبال این خانواده و سیر کردن آنها و کمک به آنها وظیفه ای دارد؟
این آقا چه سابقه هایی در زندگی در موارد مشابه داشته است؟
آیا این آقا طی این 28 سال نیز پنهان کار، خائن و بی اعتماد بوده است؟ یا حتی همین الان در موارد دیگر بی توجه هست ؟
با توجه به این مسئله، عکس العمل خانم اول چیست؟ قهر، دعوا، شکایت، تهدید، و برخورد با همسرش یا خانم دوم؟
خانم اول مقصر را شوهرش می داند یا خانم دوم را ؟ آیا برای خود هم سهمی در مشکل به وجود آمده قائل است.
این خانم با صیغه پنهانی این آقا چگونه کنار آمده است؟ چرا این مسئله را خیانت و بی اعتمادی به همسر تلقی نکرده است؟ چرا همان وقت جهت حل و فصل این قائله اقدام نکرده است؟


سئوالات بالا فقط گوشه ای از ابهامات این مسئله هست که طی آن می خواهیم افراد دخیل یعنی آقا و خانم اول و خانم دوم را دقیقا ارزیابی کنیم و میزان سهمی که در مسئله داشته اند را روشن کنیم. و با توجه به سابقه حل مشکل در این خانواده ، این مسئله را حل کنیم.

لذا می بینید که به جای دادن یک نظر احساسی روی یک مشکل ، نیاز هست که این مسئله با یک مشاور متخصص خانواده ، طی جلساتی بررسی شود و راههای برون رفت از مشکل با توجه به فرهنگ و مسائل روانشناختی و شرایط آن خانواده، روشن گردد.

بعضی مشکلات روانشناختی طی یک لحظه به وجود نمی آید، بلکه طی زمان کم کم آب می خورند و رشد می کنند و درخت تنومندی می شوند. و در آب دادن به این درخت هر کس به نحوی موثر است.
لذا پشنهاد می گردد جهت تاثیر هریک از این 3 نفر یا حتی مسائل و افراد دیگر در آب خوردن این درخت، و حالا مسئولیت هر یک جهت حل این مشکل ، حتما باید این افراد با مشاور صحبت کنند و شما افراد دیگری که در حاشیه این مشکلات هستید مواظب باشید سهمی در شدت بخشی این مشکلات برای آنها نداشته باشید.

من از نكته سنجي مدير همدري كمال تشكر رو دارم . اما ميخواهم اينو بگم . خانم دوم كه من در موردش صحبت ميكنم خانواده خودش دقيقا به همين صورت زندگي كردن يعني پدر و مادر اين خانم هم دچار همين مشكل بودن يعني پدر اين خانم بعد از 18سال زندگي همسر دوم اختيار ميكنه . براي همين همسر اول جدا ميشه و با كس ديگه اي ازدواج ميكنه كه خود اون مرد نيز ازدواج كرده بوده.و زن داشته .
به نظر من مرد اين خانواده آدم بدي نيست و اين خانواده بسيار آرامند به صورتي كه خانم اول هنوز داره توي خونه خودش زندگي ميكنه و حتي با وجود پدر پولداري كه داره قهر نكرده بره .
به گفته زن اول اين خونه (ما داريم چوب ساده گي اين مرد رو ميخوريم و اون تا حالا يك بارهم به خونه اين زن براي ماندن نرفتته كه مثلا شب بمونه يا مثل اين) اما اين زن دوم براي اينكه خودشو توي اين خانه جا كنه اين مشكلات رو به وجود مياره.

سرکار خانم هستی زمانی درود بر شما
بنده هم باور دارم که شما بنا بر همجنس بودن با خانم اول آن آقا دارید،احساسی برخورد می کنید.(البته خودم مرد هستم،جسارتا!!)
اما شما از کنه مسائل چه خبری دارید؟بنده چند مورد را بر می شمرم:
1-آن آقا بخاطر شهوتش این کار را کرده است.
2-مشکلاتی میان آن آقا و زن اولش بوده است که سالها در دل آنها بوده و سبب طلاق عاطفی آنها و گرایش مرد به زنی دیگر شده است؛خانواده آرام دلیل بر نبود مشکلات میان زوجین نیست.
3-چون زن اول می دانسته که مردش برای دلسوزی این کار را کرده است تا اینکه یک زن و دو بچه بی سرپرست را خرجشان را بدهد،سکوت کرده و با افشای آن در جمع توسط زن دوم برآشفته شده است،به زبان بهتر زیاد مخالف صیغه کردن آن زن نبوده است و شگفت زده هم نشوید،بسیار از زنان در همین زمان هستند که این امر را با متانت و بزرگی و شکیبایی تمام می سنجند.
.
.
.
. پس می بینید که داوری شما یا ر کس دیگری د این مورد و هر موردی مقرون به صحت نیست.
4-

آقاي گرد آفريد كل موضوعي كه من براتون تعريف كردم فقط يك گوشه از تمام اين ماجراست .من به خاطر دوستي با دختر اين خانواده و رفت و آمد با اون از اول اين ماجرا رو خبر دارم شما كه ما دخترها رو خوب نميشناسيد. ميدونيد من فكر ميكنم كسي اصل موضوع رو نفهميده و شايد به خاطر اينه كه من در اول اين ماجرا از سخناني تند استفاده كردم .توي اين خانواه كسي با بودن اون خانم مشكل نداره .من ميخوام اينو بدونم كه چرا...
1-وقتي اين خانواده دارن با وجود اين زن كنار ميان چرا اين زن چيزي بيشتر از اون جايگاهي كه هست رو ميخواد و براي منافع خودش دست به هر كاري ميزنه؟
2- و چرا اين زن با اينكه ميدونه آقايي كه اومده قصد كمك داره و ميخواد يك خانواده رو از تنگ دستي نجات بده. بياد و قصد اون آقا رو دچار يك سري مسائل ديگه مثل دوست داشتن بكنه و حتي كار رو به جايي برسونه كه براي اين خانواده كه قصدي جز كمك نداره .مشكل درست كنه؟
*من ميخوام اينو بدونم كه اگه فردا براي هر كدوم از ماها اين چنين موردي پيش بياد چطور بايد رفتار كنيم ؟
*آيا بايد از چنين خانوادهايي كه سرپرستي ندارن به خاطر اين دردسرها دوري كنيم يا راهي هست كه آدم رو از كمكي كه كرده پشيمان نميكنه و خودش ضرر نميكنه؟

شما درباره این زن پرسشی نداشتید که بنده روی سخنم متوجه به آن زن باشد.اما پاسخ شما:
1-خوب به خاطر خودش یا بچه هایش و می خواسته از ثروت آن آقا رسماً نه مخفیانه سهمی داشته باشد.
2-خوب خواهر گرامی،حتماً آن آقا هم دلش می خواسته که این کار را بکند،جانم!به زور که نبوده تاصیغه اش کند!شما الان صددرصد احساسی سخن می گویید،فردا ظهر دوباره متن خود را بخوانید تا بدانید که جریان دوطرفه بوده نه فقط از سوی زن مذکور.
3-اگر و اما و فرض در مورد مقولات واقعی جایی ندارد و تا اتفاق نیفتند نمی توان اظهار نطری کرد.این درست مانند این است که:چون یک روزی ته دره می افتیم یا می زنیم کسی را می کشیم،پس گواهینامه نگرفته و پشت ماشین هم ننشینیم!!
4-نه اصلاً نباید دوری کرد،مگر هر رابطه ای تا این حد خودمانی می شود و یا هر مردی می رود و یک زن بی سرپرست را می گیرد؟!!اصلاً نباید از این خانواده ها دوری کنید.چه ربطی دارد این موضوع با دوری جستن از خانواده های بی سرپرست؟!!!!

1-آيا اين درسته كه كسي بخواد بخاطر سهم بردن از چيزي كه مال خودش نيست براي كسي نقشه بكشه.
2-حتي اگه اون آقا پيش نهاد چنين كاري رو داده چرا اون زن بايد بعد از اون همه محبت زن اول كه ديده قبول كنه .
3- اگه شما بدوني ته دره ميفتي اصلا طرف ماشين ميري (يا حتي حاضريد يراي اينكه زودتر به يك مقصد برسيد ماشين كس ديگه رو دچار مشكل كنيد).درضمن گواهينامه گرفتن براي شما فايده خواهد داشت اما اينكه بخواهيد بريد براي كس ديگه گواهينامه بگيريد كه آخرش شما رو ته يك دره بندازه چي؟ بازم ميرفتين براي كسي گواهينامه بگيريد؟
4- من نميگم كه همه مردها ميرن و اينكارو ميكنن و به نظر خود من اين آقا هم اول قصد اين كار رو نداشته . اما شما آقاي گردآفريد چقدر ميتوني خودتو نگه داري كه توي دام يك زن كه برات نقشه كشيده نيفتي . اگر شما يك آدم دلسوز باشي و يك نفر از دلسوزي شما سواستفاده بكنه و يا احساسات شما رو تحريك كنه چقدر به خودتون ضمانت ميدي كه خام حرف كسي نشي.
نه آقاي گرد آفريد اين نوع خوبي كردنها نياز به يك معرفت خاص دارن براي كسي خوبه كه قدرشو بدونه و به همون چيزي كه بهش ميدن قانع باشه و براي بيشتر از اون ، كسي رو كه كمك ميكنه ته دره نندازه .

سلام به همه دوستان :72:
هستي عزيز چرا اين موضوع را از اين دريچه نگاه نميكني كه انساني با دو فرزند به هر دليلي بي پناه در اين جامعه اومده و خواسته پناهي براي خودش و شايد هم بچه هاش داشته باشه . آيا داشتن يك پناه براي يك زن و دو كودك جرم محسوب ميشه ؟
چرا فكر ميكنيم كه حمايت اون آقا حتما از روي هوسراني بوده ؟ چرا فكر نميكنيد كه احساس كرده اين زن هم به محبت ( منظورم محبت من و تو همجنسش نيست ) نياز داره و حتما اينو در توان خودش ديده ؟
چرا فكر ميكنيم كه اين زن اومده حق ديگري را ببره . چرا فكر نميكني وقتي اين آقا عقدش كرده به طور طبيعي حقي هم براش تعريف شده و اون اگه درخواست حقي هم داره حق خودشو ميخواد نه حق ديگري را .
برام جالبه كه خانم اول اين آقا آنقدر بزرگوار بودن كه اينو درك كنند كه اين زن به هر دليلي نياز به حمايتهاي همسرش داره و پذيرفتن كه همسر موقتش باشه ولي حالا كه بحث همسر دائم بودن و احتمالا سهمي از ارث و ميراث به ميان اومده يكباره ياغي شده و اون زن دوم شده لولو .اينجاش كمي جاي سوال داره .
اما من با اين نظر شما هم موافقم كه درست تر اين بود كه خانم دوم ترجيحا تا اين اندازه كه خانواده آقا موضوع را بدانند اكتفا ميكرد و بيشتر از اين براي مطرح كردن خودش اقدامي بعمل نمي آورد اصطلاحا براي حفظ آرامش خانواده اول اون مرد .
چيزي كه مهمه اينه كه آيا با اومدن اين زن در زندگي زن اول خللي بوجود آمده چه از نظر توجه به همسر اول و چه از نظر تامين معاش و گذران امور بچه ها . اگر اين آقا داره از خانواده اول ميزنه تا به خانواده دوم برسه من به شما حق ميدم . اما اگر اينطوري نباشه به نظر ميرسه اين از خودخواهي ما زنهاست كه نميتونيم ببينيم يكي ديگه در كنار ما هم به آرامش برسه و همه آرامش و خوشبختي را فقط براي خودمون ميخوايم .
در پناه حق باشيد

من زن دوم بودم

هيچ كس تا حالا پاي حرفهاي يك زن دوم ننشسته و از نظر همه زن اول مظلوم واقع شده و تمام ظلمها از سوي زن دوم به او تحميل شده
در صورتي كه دردهايي كه زن دوم مي كشد وصف ناپذير است

بهتر است كمي وقايع را از زوايه ديگر هم نگاه كنيد

چرا اگه كسي ازدواج مجدد ميكنه همه رو از زن دوم ميبينه ؟ شايد اصلا زن دوم تاثير چنداني در بوجود آوردن اين ازدواج نداشته . ؟
از بعضي دوستان كه در بعضي پستها با لحن تند با مسئلي اينچنين برخورد ميكنن ناراضي هستم .دوست عزيز هستي زماني بهتر بود گزينه مناسبي براي عنوان موضوت انتخاب مي كردي .

بال تكين

http://qsmile.com/qsimages/104.gif

ممنونم كه حداقل يك نفر توانست زن دوم را درك كند

نمي دانم چرا همه دنبال مقصر مي گردند. وقتي مردي زن دوم گرفت كلي ناسزا به زن دوم مي دن كه چرا اومده شوهر فلاني رو از چنگش درآورده و كلي هم ناسزا به مرده كه چه هوسباز بوده با داشتن زن و بچه رفته زن گرفته. به نظرم سي چهل سال پيش هم مردم همينطوري فكر مي كردند و مشكلات و چالش ها رو بررسي مي كردن بعد از گذشت اين سالها و بالارفتن سطح سواد افراد آيا واقعا الان هم بايد از همين ديدگاه به اين نوع مشكلات نگاه كرد. اگر قرار بود با اين زاويه ديد اين دست مشكلات حل شود خوب تا حالا مي شد ديگر. پس بايد عميق تر به مسائل نگاه كرد و آن را حل نمود
اصلا چرا دو نفر از با هم بودن و يا از زندگي با هم ناراضي اند؟! چرا از ابتداي ازدواج فضايي مهيا نميشود تا جوانها با چشم بازت با هم آشنا شده و ازدواج كنند تا دو سال ديگر از باهم بودن زجر نكشند و خيلي چرا هاي ديگر به جاي اينكه بپرسيم چي مي بينن كه زن دوم مي شن؟!

من كاملا با دانه موافق هستم. بسياري از مشكلات ريشه در جاي ديگري غير از حضور يك زن دوم دارد. عذر مي خوام ولي هيچ وقت اگر يك مرد از سمت همسر اول خود ارضا شود( از لحاظ گوناگون) به همچين كاري دست نمي زنه و اگر هم دست بزنه مرده مشكل داره. پس تصور مي كنم عمده مشكل به مرد يا همسر اول برمي گرده.خانوم هستي زماني همسر مثل پنجه آفتاب ايشون رو در منزل هم مي ديديد چه بلايي سر همسرش مياورد يا خير؟!!يا فقط شنيدين؟

سلام. من همسر دوم هستم. روزگاری سرم به زندگی خودم و درس و دانشگاه گرم بود یه روز سر و کله آقایی پیدا شد اونقدر گفت و گفت و از بدیهای زندگی اول و زن و بچه هاش گفت و اونقدر از عشق گفت که بعد از یکسال رسما وارد زندگی ایشان شدم.تازه ایشون قبل از من به دفعات همسران صیغه ای هم داشته و خانم اول چون نقص خودشو رو قبول داشته حرفی نمیزده. حالا وعده وعیدها بماند. از لحاظ مالی هم مستقل بوده و شرایط خوبی داشتم...
حالا من از نظر دور و اطرافیان اون خانم ( البته طبق تعریفهای که ایشون از بنده پیش بقیه کرده) من یک دختری بودم که نه خونواده ای داشته و نه آهی در بساط و شوهر این خانم رو که هم به لحاظ سنی بسیار بزرگتر و هم به لحاظ تجربه هزار الله اکبر! حالا من آمده ام و شوهر ایشان را با هزار فریب از چنگ ایشان بیرون کشیده ام. و هیچ دادگاه علنی هم وجود ندارد که در آنجا دو کلمه در دفاع از خودم بگویم.
الان دارم به سختی این زندگی رو تحمل میکنم. مسخره است زندگی همسر دوم اصلا آبرویی داره؟!! چون من دارن آبروداری میکنم که جدا نمیشم.
خانم هستی زمانی آیا شما راه حلی برای من همسر دوم که شوهرم خاضر به طلاق بنده نیست و میدانم مراجعه به دادگاه در شرایطی که ایشان حاضر نیست مرا طلاق بدهد جز اعصاب خوردی و به میان آمدن همه فامیل و دعوا و شکستن حرمتهاو ...حاصلی ندارد، دارید؟
آخ! دانه جان! یه خورده باهام صحبت کن نمیدونم چطور از اون زندگی اومدی بیرون ولی یه چیزی بگو که دلم آروم بگیره. فکر نمیکنم تو این عالم چیزی حقیر تر از همسر دوم داشته باشیم. حداقل من این طور احساسی دارم .

سلام عزیزم به تالار همدلی و همدردی خوش آمد ی

عزیزم می توانم شما را با تمام وجود درک کنم . همچنین احساسات منفی که داری . اما باید خودت را باور کنی . تو قبل از اینکه یک زن دوم و درجایگاه دوم باشی یک انسان خوب و شایسته هستی که قابلیت بهترین ها را به دور از هر وابستگی دارد . خودت را باور کن . نباید همه چیز خود را زیرچتر دوم بودن از دست بدهی . تو دست دوم نیستی تو یک انسان واقعی هستی مثل همه . حق زندگی داری و اول ا ز همه باید خودت را دریابی تا بتوانی چاره اندیشی درست داشته باشی . به خودت مهر بورز . خودت را دوست داشته باشد . با خودت مهربان باش . همه چیز تو جایگاه زن دومی نیست .

تو کلی توانایی و قابلیت مثبت داری مهم نیست دیگران تو را چطور قضاوت می کنند مهم خود هستی که بدانی یک انسان درست اندیش و درستکار هستی .

هر وقت به ارزشهای وجودی و توانایی های خودت پی بردی راه های فوق العاده خوب هم سر راهت قرار می گیرد دیگر از هیچ چیز نخواهی ترسید .نگاه مردم و حرف مفت و به دور از عدل و راستی برایت مهم نخواهد بود .

خوب خانم محترم شما با خودتان فکر نکردید این اقا که این همه از خانم اولش ( به دروغ یا به راست ) بد می گوید چرا از همسرش جدا نمی شود
شما غیر از این اقا که صاحب اهل و عیال بوده و قبل از شما زنان صیغه ای فراونی داشته کس دیگری را که مناسب شخصیت شما باشد پیدا نکردید
شما که به قول خودتان وضعیت مالی مناسب داشتید و دانشگاه رفته بودید دنبال چه چیزی می گشتید ؟
خوب است قدری منصفانه به این مساله نگاه کنیم
حالا اگه همسر شما بخواهد با خانم دیگری ازدواج کند شما چه احساسی خواهی داشت

آنی عزیز
از همدلیتون ممنونم.شما درست میگین تواناییهام فی نفسه کم نیستند. اما اتفاقاً مساله همینجاست. زنی که احساس میکنه با همه تواناییهایی که داره با همه عشق و علاقه ای که برای زندگی هزینه کرده و... حالا مونده کجای این زندگییه. از دروغهای همسرم که وقتی رو میشه با پررویی تمام 4 تا لیچار هم بارم میکنه و معتقده که اصلا به من ربطی نداره! مثلا همین دیروز تا شب چند بار تلفنی باهم صحبت کردیم اما من نمیدونستم که همسرم خارج از تهرانه! بعد که فهمیدم پرسیدم من نباید اطلاع داشته باشم؟ اما بازهم جوابای بیخود تحویلم داد! میدونید من موندم اگه یه روز شوهرم بمیره تو ختمش باید باشم یا نه. یا اینکه یه ختم جداگونه بگیرم ...مسخره است نه! میبینید ؟ هر کی میمیره از فامیل شوهرم با اینکه عالم و آشکار همه میدونند من هستم ولی من نمیتونم برم. چون آقامون مدیریتشون اینو میگه! اکثر اعیادو من تو خونه تنهام. و ایشون با خانم جان هستند. همون زنی که ایشان همواره به خاطر رفع نقص هاش مجبور بوده به زنهای دیگه پناه ببره. حالا الحمدلله من خاتم الزنانشون شدم . البته راست و دروغ این هم با خداست.
انگار زن دوم هر چقدر هم رسمی و قانونی باشه حق و حقوقش اندازه زنای صیغه ایه. یه عشقی بینمون بود که حالا دیگه اثری ازش نیست. یکسره تهدید میکنه که اگه طلاق بگیری ال میکنم بل میکنم!
تواناییهام برای تنهایی زندگی کردن خیلی بکارم میاد یا در ایام قهر و تنهایی. اما در رابطه با همسرم و در زندگی مشترک به جایی رسیدم که فکر میکنم اراده من کاری از پیش نخواهد برد. هر کاری میکنم نتیجه عکس میده. عشقولانه رفتار میکنم خوشبحالش میشه اما حتی در دراز مدت چندان تاثیری در اصل ماجرا نداره. لجبازی هم که بدتر دیوانه اش میکنه. درووووووووووووووووووووووغ داره منو میکشه!!!!!!!!
با یه آدم دروغگویی که میدونه زنش اونقدر باهوش هست که بفهمه و دیگران و باد و... خبر کاراشو میارن ولی در شبانه روز سیصدتا دروغ میگه چیکار باید کرد؟ من اصلا تو کاراش کنجکاوی نمیکنم ولینمیدونم چرا میخواد آب بخوره دروغ میگه. چپ میره راست میاد میگه اون زن و بچه هاشو دوست داره. گاهی که ازش کتک میخورم و فحاشی هاشو میشنوم چند لحظه همینطوری هاج و واج نگاش میکنم واز خودم میپرسم این همون آدمه که اشک میریخت و با حالت زار و نزار به من میگفت اگه باهاش ازدواج نکنم دیگه امیدی برای زندگی نداره!...

اعضاء محترم لطفا" به تاریخ تاپیک توجه کنید؛

بی دل گرامی اگر درخواست راهنمایی دارید ؛ لطفا" یک تاپیک جدید ایجاد کنید؛