نمایش نسخه قابل چاپ
سلام
با مردی اینترنتی اشنا شدم و به شدت وابسته او شدم با اینکه مطمئنم این رابطه کاملا اشتباه و بی فایده هست اما اصرار بر ادامه دارم همش به فکرشم .
به فکر اینم که رابطمو باهاش قطع کنم:160: اما هر بار وسوسه میشم و نمیتونم تحمل کنم
درست عین ادمهای معتاد امروز و فردا میکنم
بارها گفتم خداحافظ تا قیامت اما باز رفتم منت کشی:203::54:
شما بگین چیکار کنم ؟:302:
سلام سمیه جون.
عزیزم اولا"چرا به این نتیجه رسیدی که این رابطه کاملا"اشتباه و بی فایدست؟!!!بعدم من یه راه حلی میتونم بهت پیشنهاد کنم!البته ممکنه مفید باشه!چون خودم یه مدت به شدت معتاد اینترنت و وبلاگ و...شده بودم که از تمام کارای روزانه ام عقب افتاده بودم!تااینکه کامپیوترم خراب شد به مدت 5ماه سیستم نداشتم!!ازونموقع احساس کردم که چون ازین دنیای مجازی دورشدم بیشتر به دنیای حقیقی ای که درش زندگی میکنم اهمیت میدم و کارامو با نظم انجام میدم آخه تا قبل ازاون صبح وشب روهم قاطی کرده بودم!!!تاصبح پشت سیستم و روزا اگه دانشگاه نداشتم میخوابیدم....مسخرست نه؟!!!یه مدت خودتو ازین چت و...دورکن البته اگه باهاش تو چت یا ازطریق اینترنت صحبت میکنی....ضمنا"به تجربه بهم ثابت شده که دوستای اینترنتی نمیتونن جای دوستای حقیقی باشن و یه همراه خوب و صمیمی.اصلا"ممکنه توی چت یه فرشته باشن و درحالت عادی یه دیو....چون معمولا"تو چت خود واقعیشونو نشون نمیدن ...
اگه تصمیم گرفتی واقعا"این دوستیرو ادامه ندی به خودت بگو ((من میتونم.من از پسش برمیام.من توانایی کاریرو که فکر میکنم درسته رودارم که انجام بدم))...واین رابطه رو تموم کن...سخته ولی ممکنه...
اشتباهه چون من با دنیای واقعی قاطیش میکنم و بیفایدهست چون تبدیل شده به یه رابطه ی یک طرفه مثل نیاز عاطفی یا اعتیاد به اون شخص و رفته رفته بدتر میشه یا باید باهاش چت کنم هر چند در حد سلام و احوالپرسی و یا تلفنی صداشو بشنومم
برعکس حالتی که شما فرمودین در چت همیشه مثل دیو بیرحم و سنگدل ظاهر میشه اما هنگام مکالمه تلفنی نه ( فقط در همین حده یا تل یا چت) وقتی از دنیای مجازی دورم مجبور میشم تلفن بزنم
از رفتارهای زنندش و توهین امیزش مشخصه تمایل داره این رابطه تموم بشه اما من نمیتونم تحمل کنم و همیشه مجبور میشه به خاطر اصرار های من ادامه بده
اشتباهه چون من با دنیای واقعی قاطیش میکنم و بیفایدهست چون تبدیل شده به یه رابطه ی یک طرفه مثل نیاز عاطفی یا اعتیاد به اون شخص و رفته رفته بدتر میشه یا باید باهاش چت کنم هر چند در حد سلام و احوالپرسی و یا تلفنی صداشو بشنومم
برعکس حالتی که شما فرمودین در چت همیشه مثل دیو بیرحم و سنگدل ظاهر میشه اما هنگام مکالمه تلفنی مهربونتر میشه ( فقط در همین حده یا تل یا چت)
وقتی از دنیای مجازی دورم مجبور میشم تلفن بزنم
از رفتارهای زنندش و توهین امیزش مشخصه تمایل داره این رابطه تموم بشه اما من نمیتونم تحمل کنم و همیشه مجبور میشه به خاطر اصرار های من ادامه بده
من دلم نمیخواد اذیتش کنم برای همین این رابطه به پایان برسه بهتره اما نمیتونم جلوی احساسات خودمو بگیرم
با سلام به شما
خانم سميه براي اينكه بهتر بتونيم شما رو راهنمايي كنيم ابتدا لازمه كه بدونيم شما و ايشون چند سالتون هست؟
تحصيلات شما چيه؟
از چه خانواده اي هستيد؟
اما اگر هم دوست نداشتيد به پرسشهاي من پاسخ بديد لازمه يادآور بشم اگه به اين نتيجه رسيده ايد كه رابطه شما اشتباهه و نمي تونه در دنياي حقيقي پايه و اساس داشته باشه ( ازدواج صحيح) بهتره هر چه زودتر به اين رابطه عاطفي مجازي پايان بديد ،اصلا چرا از همين الان شروع نمي كنيد به عقيده من بهترين راه اينه كه دست از چت كردن براي هميشه بكشيد و خودتون رو با چيزاي مثبتي كه در اينترنت و دنياي مجازي وجود داره سرگرم كنيد براي ابتداي راه از همين تالار شروع كنيد و به گشت و گذار در اون بپردازيد و از مطالب خوبش استفاده كنيد و در صورت علاقه دوستان ديگتون رو هم مي تونيد راهنمايي كنيد .
گرچه لزومی نمیبینم اما اینطور بگم من دانشجوی ادبیات و ایشون دانشجوی برنامه ریزی شهری
من 22 و ایشون 23
در مورد خانواده هامونم هر دو مذهبی هستیم اما ما اعتقادات خشکی داریم ! و محل زندگیمونم خیلی از هم دوره ! من اذری زبان هستم و ایشون از خطه ی شمال ایران !
خودم بهتر میدونم حتی تو این همه مدت نتونستیم یه دوست معمولی باشم براش
ولی خواستم که باشم یا نتونستم یا نشد یا قبول نکرد
خودمم به این نتیجه رسیدم که چون همدم و همزبون و دوست خوبی ندارم بیشتر به اون متمایل میشم نمیدونم این حس مذخرف از کجا سرچشمه میگیره که همیشه از مردایی که زیادی تحویلم گرفتن بدم میاد مخصوصا دفعات اول برخوورد! اما از هر کس که بی اعتنایی میکنه خوشم میاد
در مجموع زیاد اهل چت نیستم وهمیشه منتظر اون میمونم که شاید دلش خواست و جوابی داد و کسی دیگه نمیتونه جای اونو پر کنه چند ماه پیش خواستم خودمو با افراد متنوع سرگرم کنم اما اصلا با روحیم نساخت
در کل شاید در ماه حتی نیم ساعت هم وقت برای چت با من نذاره
و تلفن هم همینطور در دو ماه کل مکالمه تلفنیم یک ساعت نمیشه ! اما تقریبا هر دو روز زنگ میزنم صدای شو بشونم!
نمیدونم چطور این عادت بد رو از سرم بدر کنم تا اون طفلک هم معنای ازادی رو بچشه !
دوستان خواهش میکنم راهنماییم کنید من میخوام رابطمو باهاش قطع کنم اما وسوسه میشم سه روز ازش بیخبرم و هی زنگ میزنم اما جواب نمیده
سه روز پیش ازش خواستم و خواهش کردم بو ه جون مادرش قسم دادم و حتی دو ابار هم بهش فحش دادم که تحریک شده باشه اما الان خیلی دلم برای خودشو صداش تنگ شده !
دلم میخواد باهاش حرف بزنم اما جواب نمیده ! به خدا دلم براش میسوزه که چطور میتونه تحملم کنه یه بار قسم میدم که برو و حتی سلام هم نده یه بار قسمش میدم که تنهام نزار بهم محبت کن خوب باش !
من وابسته ی اون شدم میترسم اونم به من وابسته شده باشه نمیخوام حداقل اون اسیبی از این رابطه پوچ ببینه !
من دوست داشتم اون منو مثل سایر دوستاش دوستای پسرش ببینه و یه رابطه دوستانه سالم و ماندگار داشته باشیم
ولی دچار خیالات خام میشم و یادم میره کهمن نباید در زندگی خصوصیش کنجکاوری کنم تا بدو بیراه بشنوم یادم میره نباید ساعتها منتظر اومدن باشم یادم میره انتظار نداشته باشم کاملا با من رو راست باشه
یادم میره باید زندگی کنه درسشو بخونه و نیاید زیاد مزاحمش بشم
duste man salam
به نظر من رابطه ی شما با اون شخص به یه عادت نسبتا پایدار تبدیل شده ،و محل و محفلی در احساساتت ایجاد کرده ،
حالا که شما میخواین به این رابطه پایان بدین اون حفره ی احساسی شما خالی میشه و یه خلاء ای ایجاد مکنه که همین مسئله موجبات پریشانیه اعتیاد گونه ای را در شما فراهم میکنه.
من فکر میکنم اگر تصمیم به کم رنگ کردن رابطه ات گرفتی باید اون حفره ی احساسی رو با کسی یا چیزی(زمینی و چه بهتر که آسمانی)ترمیم و مرمت کنی تا از آشفته گیه مقطعیت که البته محکوم به انتقال به کانال گذر زمان است ،بکاهی.
حافظ شکایت از غم هجران چه می کنی
در هجر وصل باشد و در ظلمت نور
خواهر من سلام
من با نظر مهاجر عزیز کاملاً موافقم ولی با اجازه ایشون یک مقدار این نظریه را تکمیلتر میکنم.
من هم در زمینه ای شبیه به این تجربه داشته ام و از درد شما آگاهم و بهتر دونستم که تجربه خودم را نیز در اختیار شما قرار دهم، امیدوارم که برای شما مفید باشه.
بهترین را ه برای از بردن یک اعتیاد جایگزینی عادتی بهتر میباشد. یعنی شما به جای این که علاقه مند به فردی شوید که از شما دور است و عشق شما یک طرفه است بهتره علاقه مند به کسی یا چیزی شوید که هم به شما نزدیک بوده و هم او نیز شما را دوست داشته باشد.
بهترین کسی که میتوان عاشق او شد خداست چرا که هم در همه جا وجود دارد و همچنین همه ما انسانها را دوست دارد اما تنها مشکل این است که ما انسانها بیشتر به کسی علاقه مند میشویم که بتوانیم او را ببینیم و با آینه های کوچک دل خود نمیتوانیم خدای به اون بزرگی را ببینیم.
و فقط کافیست تا گامی به سوی خدا برداریم...
به هر حال به شما پیشنهاد میکنم که عشق به یکی از نزدیکانتان را جایگزین این عشق بکنید.
آمیرزا (ح.ق)
پاسخ بسیار کامل و مفیدی بود . منم با نظر ایشون کاملاً موافقم دوست عزیز.نقل قول:
نوشته اصلی توسط HGH
حقیقتا به حرفتون ایمان دارم ! یک جایی خواندم حدیثی بود از پیامبر (ص) یا امام علی دقیقا خاطرم نیست در تعریف عشق فرموده بودند هر کس به هر اندازه که دلش از ووجود محبت خدا خالی بشه به همون اندازه پیمانه دلش از عشق به غیر خدا پر میشه !
خودم میدونم اما ادما حداقل من نیاز به ابراز محبت و مورد محبت واقع شدن از طرف یک شخص زمینی رو نیاز دارن
چند روزیه که ازش بیخبرم
و کم مونده برم دوباره منت کشی اما جلوی خودمو گرفتم اونم دیگه به تلفنام جواب نمیده !
سلام عزیزم
تو چرا با منفی بافی این قدر خودتو عذاب می دی خوب وقتی تو اعتقاد داری رابطه اینترنتی پوچ هست چرا وابسته شدی ؟ من نمی دونم احساس این آقا نسبت به تو چه طوری هست؟ ولی قرار نیست هر دختر یا پسری که با هم آشنا شدن به هم برسن یا ازدواج کنن یا اینکه از تمام اسرار هم با خبر باشن. مگه یک دختر یا پسر نمی تونن برای هم دو دوست خوب باشن. بهش به عنوان یک دوست نگاه کن که ماهی یکبار احوالتو می پرسه . خودت رو مشغول کارهای دیگه کن و توی زنگیت تنوع ایجاد کن. خوش بینانه تر با این موضوع برخورد کن. اون قرار نیست شوهر تو بشه فقط یک دوست اینترنتی هست و اگر هم زمان احساس کردی مرد زندگی هست با خانوادش بیاد به شهرتون تا بیشتر با هم آشنا بشید و بعد برای زندگی تصیم بگیر. سعی نکن شبانه روز بهش فکر کنی . برای خودت و زندگی خودت ارزش قائل باش و بزار اون هم از زندگیش لذت ببره. دیگه بهش زنگ نزن . فکر کن یه خواب بوده و تمام شده رفته. احساساتتو کنترل کن و کم نیار. ولی اگر تماس گرفت خیلی عادی برخورد کن مثل اینکه صدای یک دوست قدیمی رو می شنوی. تو دیگه تماس نگیر. تو می تونی به خودت ثابت کن که می تونی. از خدا کمک بگیر
سلام سميه
عزيزم من هم با گل بن وبقيه دوستان موافقم اينقدر خودتو وتواناييهاتو در مقابله با مشكلات كم نگير من هم در طول 6ماه گذشته با كسي ارتباط تلفني داشتم منم بعد از اينكه با توافق 2نفرمون رابطمون تموم شد فكر ميكردم با وابستگي شديدي كه به اون دارم نمي تونم اين ضربه بزرگ رو تحمل كنم(ولي 100درصد اشتباه فكر مي كردم ) در طول اين 1ماه اصلا نمي تونستم احساسات خودمو كنترل كنم در طول روز همش به اون فكر مي كردم ولي خانمي با توكل به خدا واينكه رابطه بيشتري باهاش برقرار كردم خودمو به اون سپردم مي دونستم كه الان اون فقط ميتونه كمكم كنه بعد از اون آنچنان احساس آرامش ميكنم كه ميدونم با وجود خدا وپررنگتر كردن تاثير خدا توي زندگيم ديگه كمتر به ياد اون هستم
به نظر من الان با هر كاري كه ميتوني سر خودتو گرم كن اگه درس ميخوني با توجه بيشتر به درسات كتاب خوندن با دوستات بيرون رفتن قرآن خوندن (اين رو خودم انجام ميدم خيلي روحيم بهتر شده.) از اين به بعد هم در صورت روبه رو شدن با پسري مثل هر دوست ديگه اي برخورد كن
و هيچ وقت خودتو وابسته به كسي نكن.
مطمين باش اگه وقتش برسه به عشق زميني كه لايق تو هم باشه پيدا ميشه من مطمينم زودتر از اوني كه خودت فكر ميكني فراموشش ميكني نه بهش زنگ بزن ونه چت كن بذار خودت واون راحت باشين واينقدر اذيت نشيتن .
توكل به خدا
موفق باشي
به لطف خدا سعی کردم حضورشو در ذهنم کمتر کنم و کمی موفق بودم
گاهی که بشدت دلم میگره زنگ میزنم کلی میزنه تو ذوقم و همین باعث میشه بیشتر سعی کنم
البته اون بیچاه حق داره خودم ازش خواستم تحویلم نگیره تا رابطمون عادی بشه !
احساس گناه میکنمم با اینکه میخواستم و بهش گفته بودم همیشه دوستت میمونم البته دوست نتی ! حالا خودممو مجبور میکنم کنار بکشم بلاخره اونم از سنگ نیست که !
سلام عزیزم
منم مثل تو با یکی توی چت اشنا شدم ولی با این تفاوت که اون دوسم داشت نه من نزدیک ماه با هم صحبت می کردیم ولی من هر کاری که کردم نتونستم دوستش داشته باشم ولی از یه طرف بهش خیلی عادت کرده بودم وقتی می دیدم که نمی تونیم با هم باشیم ازش خداحافظی می کردم ولی فایده ای نداشت باز بر می گشت از اونجایی کهمنم بهش عادت کرده بودم یه چیزی تو وجودم قلقلکم می داد که جوابشو بدم وقتی هم که من جوابشو می دادم اون بیشتر امیدوار می شد ولی بالاخره تونستم جلوی خودمو بگیرم اینجوری هم من داشتم داغون میشدم هم اون چون باور نمی کرد که دوسش ندارم حالا نمی خوام بیشتر از این از بحث منحرف شیم
نگاه کن عزیزم
گاهی اوقات ادم به کسایی علاقه پیدا میکنه که این علاقه از اصول اشتباهه حتی اگر من اون رو دوست داشتم باز هم بهم نمیرسیدیم یعنی من نمیذاشتم رابطه ما از اصول غلط بود اون خیلی اصرار می کرد که بیاد و هم دیگر رو ببینیم ولی من نمیذاشتم اشنایی من و اون از طریق اینترنت بود می خواست به خونوادهاش بگه کجا منو اون هم دیگر رو دیدیم بعدش می دونی اگر من عروس اون خونواده می شدم بعد ها چه مشکلاتی برامون پش می اومد ...
باور کن برای منم خیلی سخت بود ازش جدا شم به این شک ندارم که اگر اون توی این چند وقت زجر کشیده باشه منم کمتر از اون نکشیده ام مخصوصا این که من دختر خیلی حساسی هستم و خیلی زود به دیگران وابسته میشم
الان هم به تو میگم که این زجر ها رو تحمل کن و توی قلبت ازش ممنون باش که باعث شد بتونی ازش دل بکنی شاید باورت نشه ولی من برای اینکه بتونه منو فراموش کنه چقدر خودمو تحقیر کردم ولی اون نمیفهمید که من چرا این کار رو می کنم و فکر می کرد که من چقدر سنگ دلم این رو بدون که اگر محلت نمی ذاره به خاطره خودته من جای تو بودم ازش فوقالعاده ممنون می شدم واگر یه روزی میدیدمش ازش تشکر می کردم
بدون همیشه اون چیزی که تو فکر می کنی به صلاحته به صلاحت نیست