کنترل روابط در دوران نامزدی

با سلام و عرض ادب و احترام خدمت دوستان عزیز در سایت همدردی
مسئله و مشغله ی فکری ای برام پیش اومده که صلاح دیدم با شما مشورت کنم
من و نامزدم آزمایش قبل از ازدواج دادیم و منتظر جوابشیم، حالا سوالی که دارم از شما اینه :
توی دوران نامزدی باید چطوری روابطم رو کنترل کنم که نه جلف با خلاف شرع باشه و نه اینکه نامزدم فکر کنه بی احساس و بی عاطفه ام ؟!؟!
خواستگاری به روش سنتی بوده . دختره رو خیلی خیلی دوستش دارم . از قبل می شناختمش ولی تا به امروز خیلی رسمی با هم حرف زدیم ، وقتی اسمشو به زبون می خوام بیارم به جای مثلا مریم جان ، میگم مریم خانم . همه اش از شناسه جمع استفاده می کنم : شما ، لطف می کنین ، حتما تشریف بیارین ، مزاحتون میشم و ....
اطرافیان و خانوادم میگن باید آروم آروم دلشو به دست بیاری . تا راحت تر باشین . من می گفتم الان زوده !!
تا اینکه از امروز شروع کردم یه کم باهاش راحت تر حرف بزنم :
امیدوارم خسته نشده باشی ، برات بهترینا رو آرزو دارم ، از خدا ممنونم که بهترین دختر دنیا رو سر راهم گذاشته و ....
اونم در حد مرسی ، خواهش می کنم ، شما لیاقتتون بهتر از ایناس جواب می داد
تا اینکه از ظهر تا حالا که یه اس ام اس بهش دادم ( به نظرم پیامکشم مناسب دو تا نامزد بود نه بیشتر !) بهم اس داده که بهتره به این زودی وابسته نشیم !!!!!!
مثل یخ وا رفتم !! !! !!
با کلی ذوق داشتم برا فردا یه هدیه دستی براش درست می کردم ، الان زده تو ذوقم! بی خیالش شدم . نمی دونم این رفتارا از روی خجالته ، از روی اینه که بهم علاقه نداره و نسبت بهم سرده یا چیز دیگه !
خیلی دوستش دارم ، نمی دونم چیکار کنم که این عشقمو بهش ثابت کنم در حالی که پامو از خطوط تعیین شده فراتر نزارم !

سلام دوست من
دختر حواس جمعی هست
منم وقتی آزمایش رفتیم و عقد نکردیم همسرم بهم اس ام اس های احساسی میزد ولی من جدی جواب میدادم
ولی در درون از شدت دوست داشتنش داشتم ذوب میشدم
میخواستم سنگین رفتار کنم
خانوادمم خیلی تاکید میکردند که جدی رفتار کن
ولی همینکه باهاش آزمایش رفتم و کلی صحبت کردم و مهریه تعیین کردیم یعنی اینکه دوستش داشتم دیگه
خودشم میفهمید این مسئله رو
خب بعد ازدواج دیگه راحت بودیم تو بیان احساسات

خدا کنه که عقد که کردی رودروایسی و غرور مردانه رو نداشته باشی و مدام براش بیان احساسات کنی که دلش کمپلت مال تو بشه
دوست من برای حرف عاشقانه زدن وقت زیاده

خوشبخت بشی:72:

چی مگه بهش گفتی؟؟؟؟

با سلام ، تبریک میگم ، به نظرم رفتار ایشون مناسبتره. چون اگه خدایی نکرده جواب آزمایشتون بهم نخوره بهتره وابستگی ای وجود نداشته باشه ، صبرکن اول جوابش بیاد بعد ابراز علاقه رو شروع کن، در ضمن خانوما به علت حجب و حیایی که دارن دیرتر علاقمند میشن ولی بسیاااار عمیقتر از مردان

بازم سلام ... جواب های آزمایش هم اومد و مشکلی نبود

نقل قول:

---

چی مگه بهش گفتی؟؟؟؟

---

چیز خاصی نبود اصلا ! یه پیام معمولی ... اینکه وقتی با تو هستم خودم رو زمینی احساس نمی کنم ... بلکه احساس می کنم تو بهشتم

ممنون از پاسخ هاتون ، منم این حجب و حیاشو ستایش می کنم . ولی ترسم از اینه که این به خاطر حجب و حیا نباشه ، شاید دوستم نداشته باشه ...
راستشو بخواین از نظر چهره و تیپ و ظاهر خیلی از من سره و با اینکه خودم رو اصلا دست کم نمی گیرم و چهره و تیپ معمولی ای دارم ، ولی اون خیلی از من سرتره . هی پیش خودم فکر می کنم نکنه نسبت به من احساسی نداره !!
به نظرتون چطوری می تونم عشقمو بهش ثابت کنم که منافاتی با دوران نامزدی نداشته باشه ؟ ( چون هنوز عقد نیستیم !!)
دوست دارم بهش بگم دوستت دارم ولی چون هنوز عقد نیستیم ، شاید درست نباشه !
لطفا راهنماییم کنین که چطور توی دوران نامزدی دلشو به دست بیارم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Shayan68

راستشو بخواین از نظر چهره و تیپ و ظاهر خیلی از من سره و با اینکه خودم رو اصلا دست کم نمی گیرم و چهره و تیپ معمولی ای دارم ، ولی اون خیلی از من سرتره . هی پیش خودم فکر می کنم نکنه نسبت به من احساسی نداره !!

---

سلام آقا شایان
ازدواجتون رو تبریک میگم و امیدوارم باهم خوشبخت باشید
شاید هم همین طور باشه که میگین اما دلیلش سر بودن دختر خانم نیست دلیلش میتونه انرzhی ای باشه که شما ازین ذهنیتتون بهش ساطع میکنید
و کسی نیست که این رو انکار کنه که ما انرزی هامون رو به دیگران منتقل میکنیم .

رو اعتماد به نفستون کار کنید لابد ازتون خوشش اومده که بله رو گفته پس چرا شک میکنید؟

همیشه خانوما از مردا سرترن ،بایدم اینطورباشه. . . میتونی با ابراز علاقه بهش ثابت کنی، یا همون مسیجای عشقولانه ، کادو ، باید ببینی از چی خوشش میاد ، البته بهش زمان بده ، ایجاد علاقه یه کم طول میکشه

سلام اول از همه که براتون آرزوی خوشبختی دارم....اگر این خانم به شما اصلا علاقه ای نداشت که بهت بله نمیگفت کسیکه زورش نکرده به شما بله بگه برادر من... شما هم که واسه اینکه عشقت رو بهش ثابت کنی قرار نیست خط قرمز ها رو رد کنی فعلا یواش یواش برو جلو ..انتظار نداری که الان که تازه باهم آشنا شدید بپره تو بغلتون که!!!! عجله نکن...

همون بود که فکرشو می کردم ... نمی خوام از خودم تعریف کنم ولی از نظر اخلاقی هیچی کم ندارم ، بعد از کلی تحقیق و پرس و جو والدینشون رضایت دادن و تصمیم رو گذاشته بودن به عهده دخترشون . که اونم بعد از چند جلسه صحبت رضایت داد.
بعد از آزمایش بدون اینکه من خبر داشته باشم با خانواده من جلسه تشکیل دادن و گفتن فعلا قضیه رو منتفی کنیم مگر اینکه پسره یعنی من بره جوش های صورتشو درمان کنه !!!!! نمی دونم مگه همون روز اول این جوشا رو ندیدن که الان بعد از این همه رفت و آمد و انگشتر دست کردن و شیرینی خورون و آزمایش تازه یادشون به این افتاده !!!!
تا الان همش امروز و فردا می کردن و این حس رو توی نگاه دختره می خوندم . واقعا هم دختر خانم و هم خانوادشون از متانت و بزرگی و اخلاق چیزی کم ندارن ، ولی نمی دونم چرا اینقدر حرف مردم براشون مهمه که گفتن چرا دخترتون رو دادین به این پسره با این صورتش !!!!! صورت من هم خیلی وضعش خراب نیست ، فقط جای جوشا مونده و نیاز به درمان و لایه برداری داره که زمان بره .
الان حسابی زده تو ذوقم که چرا من خودم از این جلسه خبر نداشتم ؟!!!؟! والا مرد هم عاطفه و احساس داره ..... همه دوستا و آشناهام خبر دارن همش میگن مبارک باشه .
نمی دونم چیکار کنم . امروز اینو میگن حتما فردا یه چیز دیگه .....
دوستان ، لطفا راهنماییم کنین که بهترین تصمیم الان چیه ؟؟؟؟؟؟

سلام آقای شایان
شاید مسئله ای که بیان کردن بهونه باشه وگرنه ظاهر اولین چیزه که طرف و خانوادش دیدن و اگر نمیپسندیدن اصلا وارد مراحل بعدی نمیشدن... البته شاید... و اینکه از خانوادتون بپرسین تو این جلسه که بدون حضور شما بوده دیگه چه مسائلی رو مطرح کردن؟ شما مدام دارین از اون خانوم تعریف میکنید خب شما چه مدته که ایشونو میشناسین؟ اگر ایشون شمارو انتخاب کرده باشن اصلا حرف مردم روشون نباید تاثیر گذاشته باشه....خب میتونین تقاضا کنید مدت بیشتری با هم آشنا بشین تا بیشتر اعتماد کنید به همدیگه...در هر صورت عزت نفس خودتونو حفظ کنید .. شایدم میخوان ببینن چقدر به این خانوم علاقه دارین یا به خاطرشون حاضرین چه کار کنید... اما به نظر من با خود خانوم اگه امکان داره منطقی صحبت کنید و ببینید نظرشون صریحا چیه... به قول خودتون امروز اینو خواستن فردا شاید چیزای بیشتری بخوان..........بهترین راه صحبت کردن با خود خانوم و شنیدن دلایل از خودشونه

من میگم خیلی هم بدبین نباش شاید اینا فقط ذهنیات خودته ..بعدشم چه اشکالی داره که یک همچین چیزی رو ازتون خواستن؟

به هر حال جلسه اول خواستگاری که آدم رودروایستی بیشتری داره که برنمیگرده بگه اول برو جوشهات رو درمان کن!!!

مطمئنا همون اندازه که شما براتون مهمه که فامیل فهمیدن و انگشتر دستتون کردید برای خانواده دختر هم به همین صورته تازه بیشتر هم هست

الانم به نظرم اول با خوده دختر خانم جدی دربارش صحبت کنید...

ممنون از پاسخ ها و توجهتون
بعد از چند روز برگشتم تا بگم چی شد این مدت ... این چند روزی که گذشت از سخت ترین دوران های عمرم بود ، تا حالا این طوری دلم نشکسته بود.
بعد از بله گرفتن و این همه رفت و آمد و آزمایش و شور و شوق و ذوق ، نظرشونو اعلام کردن ، بدون اینکه من حتی دختر خانم رو یا خانوادش رو ببینم !!!!
گفتن نه ... به همین راحتی !!!!
حالا چرا نه ؟؟؟ چون دختر خانم نپسندیدن!!!! خب چرا اینو همون روز اول نگفتن ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اگه همون روز نه می شنیدم بهتر بود تا الان بشنوم . اونم در حالی که همه و همه منو تایید کرده بودن . حتی والدین دختر خانم هم نمی دونستن چی بگن ! گفتن از نظر ما پسر شما هیچ عیبی نداره ولی دخترای امروزین دیگه !!!
اینقدر خورد توی ذوقم که فکر ازدواج کلا از سرم پریده . هر شب به این امید می خوابم که فردا حالم بهتر باشه ، ولی نمی تونم فراموش کنم

یه خواهش دارم از آقا پسرای محترم سایت ، اگه یه نفر رو برای زندگی انتخاب کردین ، مطمئن بشین که شما رو برای خودتون و برای وجودتون انتخاب کرده . نه برای قیافه یا پول یا دک و پزتون . کسی رو انتخاب کنین که شعور و انسانیت داشته باشه ، معرفت داشته باشه و با احساساتتون بازی نکنه !!!

با سلام/ سخت نگیر برادر........ خوب زودتر می گفت بهتر بود... اما اخلاق خوب شما مانع شده بود. بنده خدا داشته با خودش کلنجار میرفته که بتونه به شما علاقمند بشه ... اما نتونسته.... حالا هم "الخیر فی ما وقع" ......... موفق باشی

سلام و وقتتون بخیر
اتفاقا اصلا ناراحت نباشین خیلی خوب شد که الان بهتون گفتن .. اگر با تردید وارد زندگی میشدن خیلی اوضاع بدتر میشد..خیلی ها با وجود این حس دوگانه به امید علاقه مند شدن و ... وارد زندگی میشن اما تو همون دوران عقد که دوران شیرینی باید باشه کلی اختلاف ایجاد میشه... در ضمن حتما نیمه گمشده شما نبودن ایشون.. اتفاقای خوب در انتظار شماست:72:

به این فکرکن که قسمت هم نبودید حالا به هر دلیلی بهم نرسیدین چه بهتر که الان متوجه شدین که به دردهم نمیخورید زمانیکه بهم وابسته نشدید اگه عقد میکردین و میفهمیدین به دردهم نمیخورید چی؟به این قضیه فکر کردی؟فکر نمیکنم با این زمان کم احساسات زیاد درگیر شدن ضمن اینکه مطمئن باش دخترخانم بخاطر رودربایستی تااونموقع جواب نداده ضمن اینکه فکر میکرده با چندجلسه صحبت و شناخت بیشتر ازشما میتونه علاقه مند بشه،خدا پدرشو بیامرزه که قبل عقد نظر نهایشو داده،یه مدت به ذهن و فکرت استراحت بده و دوباره برای زندگیت تلاش کن هم شما حق تصمیم گیری و انتخاب داری و هم اون دخترخانم،فقط از خدا خوشبختی و صلاحتو بخواه باهرکس که قسمتت شد،ایشاله که خوشبخت بشی

سلام

ناراحت شدم خیلی.خوب چه کاری بود.یه کم زودتر میگفتن.اما عیب نداره،همینقدر که شما ابراز احساسات نکردید و ایشون جواب احساستونو با احساس ندادن جای شکرش باقیه.یه دفعه شما میگفتی دوست دارم ایشون میگفت منم همینطور ،یه کم اوضاع سختتر میشد.الان همه چی آرومه.واقعا ایشون نمیتونستن بگن نه،چون شما از همه نظر خوب بودید فقط به دلش نشستید.لطفا سریع خودتونو پیدا کنید.هرچند سخته و به حضورشون عادت کردید(نمیگم وابسته، چون فقط عادته در این مدت زمان کوتاه).

ایشاا... هرچی قسمته.اما یه پیشنهاد،نمیدونم چقدر بعد از جواب نه شنیدن تلاش کردید.خودتون،نه خانوادتون.مثلا برید با پدرشون صحبت کنید.نه احساسی،مثه یه مرد برید و یه جلسه ساده با پدرش داشته باشید.بذارید بدونن شما حق دارید بدونید جریان چی بوده و تایمی که گذاشتید برای دخترشون و ایشون همینجوری تموم کرده براتون ارزش داشته.اینجوری روی شما حساب دیگه ایی باز میکنن.شما تلاش میکنید.فقط بازم منتظره شنیدنه نه باشیدا،فقط شما میرید که ابراز وجود کنید.همین.

چون برای خودم اتفاق افتاد میگم.بذارید یه چند وقت بگذره،دوباره پیشنهاد بدید،و پیگیر باشید.حس میکنم جالب نیست که تا گفتن نه،شما هم بگید،باشه.یه کم پیگیری کنید.اگر تونستید باهاشون صحبت کنید.

ایشاا... هرچی خیره.خودتونو نبازید.شما آدم خوبی هستید و خدا بهترینهارو براتون میخواد،اگر این خانم بهترین باشه برای شما،مطمین باشید مال شما میشه.اگر نباشه،پس منتظر هدیه خدا باشید.

براتون دعا میکنم.

سلام آقای شایان

درک میکنم که چقدر باید سخت باشه کسی اینکارو بکنه
خیلی ناراحت میشم کسی اینطوری برنجه .
این رو بذار به حساب ضعف دختر خانم که کسی رو نپسندیده ولی داشته خودشو مجبور می کرده
نمیدونسته که این رابطه و ازدواج اجباری و زوری نیست
یا اصلا نمی دونه چی می خواسته مطمان باش هرچند ضعفه ولی برای اون هم راحت نبوده پس کینه به دل نگیر .

همین دختر که شما رو نخواسته مطمان باش دختری هست که میتونه عاشقت بشه دوروبرت بچرخه و عاشق صورتت باشه .
سلایق مختلفه اشتباه از دختر بوده پس خودتو ناراحت نکن هرچند طبیعیه یه مدت تلخی برات ایجاد بشه ولی توش نمون بذار بگذره بره .
میتونی بگی ازمایشتون منفی بوده یا هر دلیلی که دوست داشتی .

میدونید در هر حال همیشه جای شکر وجود داره اگه مثبت بین باشیم .
جای شکرش اینجاست که بله رو نگفته موردهایی هست بعد از عقد بیدار شدن و رابطه بهم خورده .

سعی کن به خوشحالیت برگردی :72:

ممنون همگی
واقعا هم درست میگین . حرفتون منطقیه . اگه این اتفاق بعد از عقد می افتاد خیلی برام بدتر بود .
و راستشو بخواین برای دختر خانم خیلی بدتر شد !!! چون ایشون قبل از من هم نامزد داشتن ( به مدت چند ماه) که این طور که همه می گفتن به خاطر بداخلاقی اون پسره نامزدیشون به هم خورد . حالا من دومی بودم که اینطوری شد . پدرشم قصد شوهر داشتنشو نداشت تا یکی دو سال ولی به ما جواب رد ندادن . چون می شناختن ما رو . الانم پدرش گفته که تا یه سال دیگه شوهرش نمیدم و اگه صلاح باشه که باز قسمت هم میشن و اگه نه که هیچی .
وقتی دلیل مخالفت رو پرسیدیم فقط گفتن به خاطر جوش های من !!!! ولی واقعا شاید چیز دیگه ای بوده باشه . مثلا کسی دشمنی کرده باشه و از ما بد گفته باشه ، ممکنه همکلاسی های دختر خانم رو نظرش تاثیر گذاشته باشن و رایش رو زده باشن چون یکی از همکلاسی هاش برا برادرش می خواست . واقعا نمی دونم چی شد ؟؟ خیلی اتفاقی و ناگهانی شد . حتی به خودمم نگفتن . آخرین حرفامون مربوط میشه به وقتی که هنوز هیچی نمی دونستم که به من علاقه نداره .
ولی این چند روزه خیلی بهم سخت گذشت و می گذره . کلا خورده تو ذوقم !!! خیلی دلم شکست .
ولی با این حال با این که با من اینطور رفتار شد ، هنوز دوستش دارم . دوست دارم عیب و نقص هایی که دارم رو کمترش کنم و بعدا باز برم سراغش . اگه قسمت شد که فبها و اگرم نشد براش بهترین ها رو آرزو می کنم و امیدوارم خوشبخت بشه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Shayan68

ممنون همگی
واقعا هم درست میگین . حرفتون منطقیه . اگه این اتفاق بعد از عقد می افتاد خیلی برام بدتر بود .
و راستشو بخواین برای دختر خانم خیلی بدتر شد !!! چون ایشون قبل از من هم نامزد داشتن ( به مدت چند ماه) که این طور که همه می گفتن به خاطر بداخلاقی اون پسره نامزدیشون به هم خورد . حالا من دومی بودم که اینطوری شد . پدرشم قصد شوهر داشتنشو نداشت تا یکی دو سال ولی به ما جواب رد ندادن . چون می شناختن ما رو . الانم پدرش گفته که تا یه سال دیگه شوهرش نمیدم و اگه صلاح باشه که باز قسمت هم میشن و اگه نه که هیچی .
وقتی دلیل مخالفت رو پرسیدیم فقط گفتن به خاطر جوش های من !!!! ولی واقعا شاید چیز دیگه ای بوده باشه . مثلا کسی دشمنی کرده باشه و از ما بد گفته باشه ، ممکنه همکلاسی های دختر خانم رو نظرش تاثیر گذاشته باشن و رایش رو زده باشن چون یکی از همکلاسی هاش برا برادرش می خواست . واقعا نمی دونم چی شد ؟؟ خیلی اتفاقی و ناگهانی شد . حتی به خودمم نگفتن . آخرین حرفامون مربوط میشه به وقتی که هنوز هیچی نمی دونستم که به من علاقه نداره .
ولی این چند روزه خیلی بهم سخت گذشت و می گذره . کلا خورده تو ذوقم !!! خیلی دلم شکست .
ولی با این حال با این که با من اینطور رفتار شد ، هنوز دوستش دارم . دوست دارم عیب و نقص هایی که دارم رو کمترش کنم و بعدا باز برم سراغش . اگه قسمت شد که فبها و اگرم نشد براش بهترین ها رو آرزو می کنم و امیدوارم خوشبخت بشه

---

شایان عزیز !!!
مدت ها بود که میخواستم تجربه خودم رو در مورد ازدواج با یه جوون مثل خودم در میون بذارم
من خودم قبلا با یک دختر عقد بودم و بعد از 1 ماه جدا شدیم
واقعا اون اتفاق دید من رو نسبت به زندگی تغییر داد،
ببین عزیزم ازدواج مثل یک معامله است
هر یک از طرفین در هر مقطعی از این معامله اگر ببینه این معامله به نفع اش نیست طبیعتا بهمش میزنه پس احساساتی نشو -> خودت حدس های درستی زدی -> اینو بدون هر پدر و مادری خیر بچه اش رو میخواد و چون دوست نداشتن تو رو برنجونن گفتن دخترمون خودش منصرف شده و ما دخیل نبودیم اما!!! این فرمول، ابزار همه پدر و مادر های باهوشه !!!
طبیعت ازدواج اینه که اجباری نیست
پیروز باشی:72: