سکوت کنم یا مثل خودشون رفتارکنم.لطفا رهنماییم کنین.

سلام دوستان من عضو جدید این گروه هستم وچندوقتی هست مطالب دوستانو میخونمو استفاده میکنم.
من حدود یکسال پیش عروسیم بوده و دقیقا ده روز مونده بود به عروسیم پدرم سکته قلبی کرده و عمل باز داشته ویه هفتشو بیمارستان خوابیده اونم به زور اینکه عروسی بچشه مرخصش کردن.بخاطر مسافت زیاد(حدود700کیلومتر) بین شهر ما و خانواده شوهرم پدرم یه عروسی جدا تو شهر خودمون گرفت و خانواده شوهرم یه عروسی توشهر خودشون.از اونجا که پدرم زیاد حالش خوب نبوده نتونستن این مسافتو بیان اما داداشمام با خانوماشون شب عروسی اومدنو چون مرخصیاشونو واسه عروسی شهر خودمون گرفتن نتونستن دیگه هفته بعدش مرخصی بگیرن همون شب بعد اینکه منو بردن خونه خودم برگشتن. مادرشوهرم بی برنامه تدارک پاتختی چید ولی کسی از خانواده من نبود خداروشکر مامانم از خلعتی چیزی کم نذاشت برا هیچ کدوم از فامیلاشون.نمیدونم دوستان از خلعتی این رسمو روسومات اطلاع دارن یا نه.معمولا عروس روز پاتخت یا اگه پاتخت نبود وقتی که پاگشا میکنن کادو میده به فامیلای دست اول داماد بعد اونا هم یه هدیه کوچیک یا بزرگ میدن به عروس وداماد.که متاسفانه روز پاتخت من خلعتی های هرکسی رو بهشون دادم ولی نه هدیه از طرف اونارو دیدم. نه هدیه پاگشاشونو.که بعد یه ماه بعد عروسیم متوجه شدم همشو مادرشوهرم برداشته برای خودش حتی خودشم به من یه پوش کبریت کادو نداد.اونموقع هم زیاد به روی خودم نیاوردم گفتم به وقتش جبران میکنم.الان عروسی پسر دایی شوهرمه به احتمال زیاد اوناهم پاتختی میگیرن بنظرتون من باید مثل خودشون رفتار کنم به کسی هیچ پوش کبریتی ندم یا بدم؟ که مطمینم اینجوری فقط من بی ارزش شدم براشون.فکرش اعصابمو بهم میریزه به خانوادم نگفتم کسی به من چیزی نداده چون میدونم خیلی بهشون بر میخوره.میخوام حتی وقتی برادرشوهرم یا خواهرشوهرمم ازدواج کردن حداقل پاتختی رو هیچ به روی خودم نیارم چون تا عمر دارم یادم نمیره البته این یه دسته گلشونه.بنظرتون کارم اشتباهه؟

به نظر من این چیزا عذاب آور هست اما ادامه دانش بدتره .... اوضاع رو خرابتر میکنه ....
لجبازی به بار میاره .... فکر میکنن عقده ای .... کینه ای ..... این کارو نکن
ببر براشون اما یه چیز سبک

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط pbsm

مادرشوهرم بی برنامه تدارک پاتختی چید ولی کسی از خانواده من نبود خداروشکر مامانم از خلعتی چیزی کم نذاشت برا هیچ کدوم از فامیلاشون.نمیدونم دوستان از خلعتی این رسمو روسومات اطلاع دارن یا نه.معمولا عروس روز پاتخت یا اگه پاتخت نبود وقتی که پاگشا میکنن کادو میده به فامیلای دست اول داماد بعد اونا هم یه هدیه کوچیک یا بزرگ میدن به عروس وداماد.که متاسفانه روز پاتخت من خلعتی های هرکسی رو بهشون دادم ولی نه هدیه از طرف اونارو دیدم. نه هدیه پاگشاشونو.که بعد یه ماه بعد عروسیم متوجه شدم همشو مادرشوهرم برداشته برای خودش حتی خودشم به من یه پوش کبریت کادو نداد.

اونموقع هم زیاد به روی خودم نیاوردم گفتم به وقتش جبران میکنم.الان عروسی پسر دایی شوهرمه به احتمال زیاد اوناهم پاتختی میگیرن بنظرتون من باید مثل خودشون رفتار کنم به کسی هیچ پوش کبریتی ندم یا بدم؟ که مطمینم اینجوری فقط من بی ارزش شدم براشون.فکرش اعصابمو بهم میریزه به خانوادم نگفتم کسی به من چیزی نداده چون میدونم خیلی بهشون بر میخوره.میخوام حتی وقتی برادرشوهرم یا خواهرشوهرمم ازدواج کردن حداقل پاتختی رو هیچ به روی خودم نیارم چون تا عمر دارم یادم نمیره البته این یه دسته گلشونه.بنظرتون کارم اشتباهه؟

---

اونا بدون حضور عروس رفتن کادوها را دادن به مادرشوهرت؟ کادویی که برای شما بوده؟ همشون این کار را کردند؟ نمی شه که!

شاید رسمشون طور دیگه ای هست.

با همسرت مشورت کن و هر چی صلاح می دونه و نزدیکتر به رسوماتشون هست، انجام بده.

برادر شوهر و خواهرشوهر مجرد، شاید رسم ندارند کادو بدن. فکر نمی کنم درست باشه شما توی مراسمشون کادو ندین.

من با نظر مائده خانم موافقم
همیشه به نتیجه و انتهای کارت فکر کن و ببین در آخر چی بدست میاری و چیا رو از دست میدی
شما با کادو ندادنت به جای اینکه چیزی بدست بیاری کلی ضرر هم خواهی کردی چون اول شوهرت رو از دست میدی - علاقه و محبت همسرت نسبت بهت کاهش پیدا مکینه ولی اگه متوجه بشه که انقده بزرگواری که علاوه بر اینکه از اشتباه خانوادش گذشتی و حالا داری کادو هم میبری مطمئن باش عزیز تر هم خواهی شد ... همیشه جواب بدی بدی نیست توی اکثر ادمها محبت بیش از حده که اونها رو متوجه اشتباهشون میکنه:43:

مرسی مایده خانوم شیدا خانوم و هم اوای عزیز. شوهرم خودش هم از کار مادرش ناراحت شد تفلک هرچی میگمو قبول داره چون میدونه هیچوقت بی دلیل از کسی ناراحت نمیشم چون خیلی صبورمو ساکت خودشم همیشه میگه مطمینم اگه هم بگم هرکس برام ارزش قایل شد کادو داد بهش کادو میدم چیزی نمیگه ولی اونموقع سکوت کردم که یه روزی جبران کنم.ولی احساس میکنم حق با شماست ولی دلم اصلا رضا نیست
اره من تو اتاق مشغول عکس گرفتن بودم فک کنم همون موقع که من نبودم با همه هماهنگ کرده

- - - Updated - - -

مادرشوهرم بهش بر خورده که چرا بابات نتونسته مامانت نیامده اخه کی مریض قلبو دوهفته از عملش نگذشته ورو ول میکنه و میاد خب اونجا عروسی گرفتیم اونا هم هرچندتا فامیلاشونو اوردن و که این بحث نباشه

تو زندگی الان مهم که همسرت باورت داره و قبول داره ک کار اونا اشتباه بوده
تو میتونی به شوهرت بگی من به احترام تو حرفی نمیزنم و به احترام مادرت ....
تازه اگه تو براشون چیزی ببری اگه شعورشون بالا باشه شرمنده هم میشن و قدر عروس گل و مهربونشون رو بیشتر میدونن ...:18:

مرسی مایده جونم از نظر لطفت. البته چون همیشه گذشت و سکوت منو میبینن پیشه همه تعریمو میکنن ولی احساس میکنم دوتا تعریف میکنن ولی دارن سواستفاده میکنن چون خیلی انتظاری مالی دارن اینکه هرجا منو شوهر میریم اونارم با خودشون ببریم حتی شده مثلا ده تومن بیستومن هرچند چیزی نیست و قابل بحث نیس ولی بابت همراه نداشتن پول همراهشون یا حوصله نداشتن رفتن به بانک از شوهرم گرفتنو دیگه به روی خودشون هم نمیارن.یا یه چیزی بخریم بی مناسبت واسه خواهرش. ولی میگه ما اصلا ازتون انتظار نداریم..
هرجا هم میشینن میگن ما واسه اینا خرج کردیم چون وقتی منو شوهرم عقد کردیم شوهرم دانشجو بود خرج دانشگاهشو میدادن. و عیدی میدی میفرستادن.خب اولا وقتی اومدن خاستگاری همه این صحبتا شد که همه جوره پشته پسرش واستن چون شغل ثابت نداشت شوهرم.خب این شرایطو داداشای من داشتن در صورتی که اونا سه چهارسال شاغل بودنو پس انداز خوبی هم داشتن با این حال بابام چیزی واسه خانوماشون کم نذاشت هیچ تازخ شرمندشون هم هست چرا بیشتر نکردم.اصلا کاراشون با کارای خانواده من زمین تا اسمون فرق داره.اصلا احترامی که به عروس رو میذاریم اینا با من ندارن خیلی بیش از حد رو دادم یا باهاشون صمیمی شدم.خوبه منم بشینم هرجا بگم ماهم واسشون اینکارو میکنیم یا هرچی اینکاراشونو میبینم میگم نباید بیشتر رو بدم..

بیخیال بابا واسه دوتا دونه کادو؟
اصلا به روی خودت نیار خیلی بزرگ منشانه رفتار کن
حالا مگه چقد ارزش داشته اون کادوها
زندگی کن حالشو ببر
پوش کبریت چی هست؟

حرفای شما همش درست و قابل قبول ... کاملا منظورتو متوجه میشم جون یه زمان با مادرم از این حرفا و داستانا زیاد داشتیم ....فقط باید اهمیت ندی ... میتونی خیلی محترمانه هم به شوهرت بگی که درسته اونا خرج تورو اون زمان میدادن به هرحال چون خانوادت بودن و تا حدی وظیفشون بوده اما الان تو خودت خانواده تشکیل دادی و درست نیست که از حق خودمون بدیم به کسی همین 20 تومن 20 تومن خودش وقتی جمع میشه خیلی میشه .... یا میتونید بهشون بگید ما الان خودمون تو وضعیت اقتصادی مناسبی نیستیم شرمنده .... اما نه طوری که فکر کنن از روی حرص داری بهشون میگی ....

شاید ربطی نداشته باشه ...اما
من خودم خالم کلید خونمون رو داره اکثر اوقات خونمون بعد یه روز رفتم دیدم خونست گفتم به به صاحب خونه ام که هستش اولش یکم ناراحت شد ولی به روی خودش نیاورد بعد دوباره یه هفته میشد که نمیومد دوباره به روش خندیدم هر روز تلپ بود:311:

سلام

عزیزم معمولااوایل ازدواج همه این مسائل کم وبیش وجودداره بخاطرعدم شناخت بخاطرتفاوت فرهنگی ورسم ورسوم و...نبایدبعداز1سال برات مهم باشه اهمیت نده

ماایرانی ها کم رسم ورسوم نداریم عقدکنون.جهازبرون.حنابندون.� �روسی.پاتختی.زایمان.خونه خریدن و....نمیگم بدهستن رسم هامون امااگه بخوای ناراحت بشی

بدون که یکی دوتانیستن این گذشت دفعه بعدایشالاخونه میخرین ممکنه سرکادوی خونه دلخوری پیش بیاد

نمیدونم عروس چندم هستی؟اماشایدمادرشوهرت بی تجربه بوده یاشایدچون ازشهردیگه ای بودی فکرکرده چنین رسمی ندارید یاشایدم این رسم شماست واونها

چنین رسمی ندارن اگه الان خوبن وازشون راضی هستی دیگه بحث گذشته رو بازنکن ازاین حرفشون که توی عقدبه شماکمک کردن اصلاحرص نخورمنتی سرتو

نیست هرکاری کردن برای پسرشون بوده چون دانشجوبوده خواستن پیش نامزدش وخانوادش سرافرازش کنن تو بخودت نگیر

- - - Updated - - -

من یه سوالم ازبچه های قدیمی سایت دارم ببخشیدکه اینجامی پرسم چون توی پرسش وپاسخ نمیتونم سوالموبپرسم همینطورتوی تاپیک حال واحوال

اعضای همدردی یاتاپیک خاطرات عاشقانه من وهمسرم

اعضای عادی حق پست گذاشتن تواین تاپیک هارو ندارن یعنی؟اگه سوالی برام پیش بیادپس کجابپرسم مثل الان توتاپیک کس دیگه؟ممنونم

سلام خانم pbsm
درکت می کنم کاملا چون برا من هم همین اتفاق افتاده. منتهی مشابهش.
طرف ما رسمه که خرجی پاتختی رو مادر عروس میده. که اینکار رو انجام دادیم و خیلی بیشتر از عرف رو. مادرم روز پاتختیم دقیقا پنج برابر مادرشوهرم بهم کادو داد. فامیلای من هم بودن تعدادشون کمتر از فامیلای دوماد بود اما بیشتر از اونا هدیه دادن. تو پاتختی گفتن اینقد مثلا پولش شد. ولی دو سه روز بعدش مادرشوهرم به همسرم گفت پولش رو ازش بگیر به بهانه های مختلف و این کار رو هم کردن.

- تو پاتختیم فامیلام بهم گفتن پولت رو ببر برا خودت طلا بگیر بلا فاصله. متوجه نشدم که منظورشون چیه.

- خلا صه اینکه به فکر تلافی مثل شما نیستم اگر چه از مادرشوهرم بیشتر بدم اومد ولی اینکه تو مجالسشون هدیه بدم یا ندم به جیب همسرم میره پس من خودم رو چرا بد کنم.

حرص نخور عزیزم. زندگیت رو به کام خودت تلخ نکن. به شما اینا رو میگم اما خودم رعایت نمی کنم برا همین هم ضرر میکنم. یعنی خودم رو عذاب میدم. شما اشتباه من رو تکرار نکن.

شوهرت باهات همراهه و درکت میکنه که یه دنیا ارزش داره. همسر من که هر اشتباهی خانوادش کردند طرف اونا رو میگیره.

فقط این و بگم در حد خودت رفتار کن. خودتو اندازه اونا کوچیک نکن. من هیچوقت بهشون هیچی نمیگم. چون ارزششو ندارن که بخوام دهن به دهن بشم.

موفق باشید.

مستقیم از مادر شوهرت بپرس آیا من کادوی پاتختی یا پاگشا نداشتم؟
آیا رسم ندارین؟
مثل اینکه ندارین چون من نگرفتم هیچی
خب پس منم لازم نیست بدم. اگه پسر خاله به من کادو میداد منم همینکار رو میکردم.

اینا رو بگو که یکم از خودش بفهمه

دوست عزيز اكثر دوستان اومدن گفتن بي خيال...يه كادو ارزش نداره.... مهم شوهرته.... تو احترام بذار ....اگه ندي آخرش خودت حرص ميخوري..... اوضاع بدتر ميشه...... و.......................دوستان عزيز قطعا اين مسايل براشون پيش نيومده
من نميخوام بگم راهنماييشون غلطه و من درست ميگم نه اصلا من نميگم چه كاري رو انجام بده ولي يه چيزي بهت ميگم
براي خود من الان 3.5 ساله كه ازدواج كردم و هميشه برام كم گذاشتن و من هميشه بيشترشو براشون انجام دادم
مثلا خواهرشوهرم اصلا منو پاگشا نكرد ولي من براي تولد بچه سومش 50 تومن بردم و براي اون دو تا بچه ديگه شم واسه اينكه يه وقت ناراحت نشن كادو گرفتم
خواهر شوهر ديگه م 3سال پيش 400تومن واسه عروسيش داديم 2سال بعد ازون اومد عروسيم و 100تومن واسم آورد
وقتي ميرم خونه شون يه قرمه سبزي آبكي ميذارن جلوم و تمام
وقتي ميان خونه م صبح تا عصر ميمونن حداقل 4نوع غذاي خيلي رسمي با سالاد و دسر و....تهيه ميكنم
و خيلي مسائل ديگه كه الان اگه بگم يه كتاب ميشه حالا فكر ميكني نتيجه ش چي شد؟؟؟؟
فكر ميكني اونا عذاب وجدان گرفتن و به خودشون اومدن و فهميدن كارشونو؟
فكر ميكني شوهرم واسه اينكارا ازم تشكر كرد؟
فكر ميكني قدر و ارزشم پيش خانواده شوهرم و شوهرم زياد شد و اونا ازم تشكر كردن و ارزش كارامو دونستن؟
فكر ميكني من اينجوري راحت شدم و حرص نميخوردم؟
نه عزيز دلم نه نه نه
كسي كه نميفهمه نميفهمه شما هركاري كني اون نميفهمه
اينجوري بيشتر ميسوزي و حرص ميخوري كه حيفه كه چه كارايي كردي
حالا من بعد 3سال فهميدم بايد با هركس دقيقااااااااااااااااااااا ا مثل خودش رفتار كرد .
حالا ديگه اصلا مجلساشون نميرم چه برسه بخوام كادو ببرم سال به سالم دعوتشون نميكنم.
حالا احساس راحتي ميكنم گرچه هنوز به خاطر گذشته حرص ميخورم و خودمو سرزنش ميكنم.
موفق باشي

مرسی از همه دوستان
مایده عزیز اره اکثرمواقع شوهرم بهونه میاره زیاد بهشون بها نمیده ولی بعضی مواقع واقعا نمیشه نه اورد ومجبورم سکوت کنم

شاپرک جون درسته عروس اولم ولی ماشالا رسمو رسومات اینا خیلی بیشتر از ماست واینکه از روی بی تجربگیش باشه بعید میدونم چون هم تحصیل کردست هم توهرزمینه مهارتش بالاست ازنظر سیاست.

پرواز جان از این که همدردی متاسفم اخه الانم یه چیزا وکارایی انجام میدن که ادم صبرش سرمیاد از دل اصلا خوب نیستم به ظاهر خوبم چون خیلی سعی میکنه سلطه داشته باشه تو زندگیمون ولی دارم سعی میکنم با بدست اوردن دله شوهرم رابطمو باهاشون از یه روز درمیون به هفته دوبار برسونم وهمینجورم فاصلها بیشترکنم تا کاراشونو کمتر ببینم تا احتراما حفظ بشه

ایه عزیز بعضی حرفا بخ زبون اوردن نداره کادو وهدیه ارزش قیمتی انچنانی برام نداره فقط میخوام یه جور بفهمونم که فک نکنن خیلی....

ارغوان جون دقیقا خانواده شوهر منم همینجورن اصلا به رویه خودشون نمیارن اگه بخوای به چشمشون هم بکشیم متوجه اشتباهشون بشن. فقط میگن ما خیلی کارا کردیم مثلا موقع عروسی بابام یه جا بجای اونا هزینه شیرینی ومیوه داد بعد یه سال بیان قرضشونو بدن مادرش میگه خواست همون موقع بگیره تغصیر بابای خودت بود که همون موقع نگرفت عوض دستش دردنکنست.
بنظرتون شما این حرف چه جوابی داره

عزیزم مادر شوهرت الان سنش بالاست و به قول گفتنی هووی عروسش پس اصلا نباید انتظار داشته باشی که خیلی منطقی برخورد کنن ...
اصلا واسه اینطور مسائل حاشیه ای خودتو گرفتار نکن اعصاب خودتم بهم نریز بزار هرطور که میخوان صحبت کنن توام فقط سرتو تکون بده ..... الان به این حرفا حساسی دوسال دیگه برات عادی میشه بعد میگی واسه چی من اون موقع ها حرص میخوردم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ارغوان62

دوست عزيز اكثر دوستان اومدن گفتن بي خيال...يه كادو ارزش نداره.... مهم شوهرته.... تو احترام بذار ....اگه ندي آخرش خودت حرص ميخوري..... اوضاع بدتر ميشه...... و.......................دوستان عزيز قطعا اين مسايل براشون پيش نيومده
من نميخوام بگم راهنماييشون غلطه و من درست ميگم نه اصلا من نميگم چه كاري رو انجام بده ولي يه چيزي بهت ميگم
براي خود من الان 3.5 ساله كه ازدواج كردم و هميشه برام كم گذاشتن و من هميشه بيشترشو براشون انجام دادم
مثلا خواهرشوهرم اصلا منو پاگشا نكرد ولي من براي تولد بچه سومش 50 تومن بردم و براي اون دو تا بچه ديگه شم واسه اينكه يه وقت ناراحت نشن كادو گرفتم
خواهر شوهر ديگه م 3سال پيش 400تومن واسه عروسيش داديم 2سال بعد ازون اومد عروسيم و 100تومن واسم آورد
وقتي ميرم خونه شون يه قرمه سبزي آبكي ميذارن جلوم و تمام
وقتي ميان خونه م صبح تا عصر ميمونن حداقل 4نوع غذاي خيلي رسمي با سالاد و دسر و....تهيه ميكنم
و خيلي مسائل ديگه كه الان اگه بگم يه كتاب ميشه حالا فكر ميكني نتيجه ش چي شد؟؟؟؟
فكر ميكني اونا عذاب وجدان گرفتن و به خودشون اومدن و فهميدن كارشونو؟
فكر ميكني شوهرم واسه اينكارا ازم تشكر كرد؟
فكر ميكني قدر و ارزشم پيش خانواده شوهرم و شوهرم زياد شد و اونا ازم تشكر كردن و ارزش كارامو دونستن؟
فكر ميكني من اينجوري راحت شدم و حرص نميخوردم؟
نه عزيز دلم نه نه نه
كسي كه نميفهمه نميفهمه شما هركاري كني اون نميفهمه
اينجوري بيشتر ميسوزي و حرص ميخوري كه حيفه كه چه كارايي كردي
حالا من بعد 3سال فهميدم بايد با هركس دقيقااااااااااااااااااااا ا مثل خودش رفتار كرد .
حالا ديگه اصلا مجلساشون نميرم چه برسه بخوام كادو ببرم سال به سالم دعوتشون نميكنم.
حالا احساس راحتي ميكنم گرچه هنوز به خاطر گذشته حرص ميخورم و خودمو سرزنش ميكنم.
موفق باشي

---

سلام عزیزم

چطورباقطعیت میگی برای کسانی که گفتن گذشت کن قطعااین مسائل پیش نیومده؟

اتفاقابرای من خیلی پیش اومده بهم زیرلفظی ندادن توجشن عقدی که پدرم گرفت برامون مادرشوهرم دوبرابرتعدادی که گفته بودیم میتونه دعوت کنه مهمون دعوت کرد

کلی هزینه رودست پدرم گذاشت روزعقدم یه تیکه طلای سبک بهم دادتوروزپاتختی اعلام کردن یکی ازفامیلاشون سکه داده اما بعداز3سال من هنوزرنگ اون سکه رو

ندیدم 1بارم که ازشوهرم پرسیدم گفت ولش کن اگه بخوام بگم خیلی هست امابنظرشماالان فکرکردن به این یزهاوحرص خوردن براشون فایده داره؟

غیرازمسائل مالی خیلی مسائل دیگه هست که برای من بدمیدونستن اماالان میبینم خواهرزاده وبرادرزاده مادرشوهرم عقدکردن اصلابرای اونهابدنیست

منم اولین عروس مادرشوهرم بودم میگم تجربه نداشته فکرکردن به این مسائل جزکینه چیزی نمیاره من دوماهه واقعادارم تلاش میکنم به مسائل بیهوده فکرنکنم

تواین دوماهه هروقت فرق بین خودمو وبرادرزاده عقدکرده مادرشوهرمومیبینم خودم به خودم دلداری میدم خودمو اروم میکنم نمیذارم خیلی به این افکاربال وپربده ذهنم

اخه اگه اینکارو نکنم مگه میشه کاردیگه ای کرد یقه مادرشوهرمو بچسبم ناراحتی واسه خودمو زندگیم درست کنم یااتفاق 3سال پیش رو میشه درست کرد

پس همه کسانی که گفتن گذشت کن بقول معروف ازسرشکم سیری نبوده هرکسی این چیزهارو تاحدی دیده بهترین وعاقلانه ترین راه روبهت پیشنهاد دادن

تازه خیلی خوبه که شوهرتم این چیزهارو میفهمه بهت حق میده خیلی ازمردهاکه بازحق رو بهخانوادشون میدن

نمی دونم چی بگم واللادل خودم خونه ازدخالت مادرشوهر
به نظرم بایه کادوی ارزونقیمت هم زبون مادرشوهرواحیانا شوهرراببندیدهم الکی خیلی بهشون بهاندید

حق باشماست مایده و شاپرک عزیز نمیشه ارزش خودمو با اونا یکی کنم اصل شوهرمه که قبول داره کار خانوادش درست نیس یا شاید برعکس فک میکنه کاره اونا درسته واسه اینکه من بیشتر حرص نخورم رو حرفم حرف نمیزنه یا شایدم میبینه خانواده من بیشتر پشتیبانمونن حرفای منو قبول داره.کلا شوهرم دنبال حاشیه و حرف وحدیث نیس خیلی خونسرد بعضی وقتا از خودشم کفری میشم هرچی میگم میگه حق باتوىه

ما خانوادهامون یه تفاوتی که باهم دارن اینکه اونا اهل بروبیا یه دفعه جمع بشن مهمون دعوت کنن اما خانواده من زیاد اهل رفتا امدهای بی مقدمه وبروبیای زیاد نیستن این باعث میشه زیاد از مهمونیای بی برنامه خوشم نمیاد مثلا میبینی خونه تنهام زنگ میزنن فلانی اومدن خونمون توهم بیا ولی من دوس ندارم اینجور مهمونیارو دوس دارم باشوهرم محترمانه برم محترمانه برگردم

حالا مشکل دیگم اینه خانواده من بیشتر پشتیبانه مالی میکنن خانواده شوهرم اینکه هر روز زنگ بزنن بگن کجایی چیکار میکنین امشب بیاین اینجا واینکارشونو پشتیبانه میدونن که واسمون خیلی عزیزین پس هرروز میخوایم که بیاین پیشمون.(الان بهتر شدن یعنی باکارام فهموندم هروقت خودمون دوس داشتیم میایم)

ببحشید از بحث اصلیم دور شدم بخدا کاراشون یکی دوتا نیست که واسه هرکدوم تایپ جدا بزنم.
بازم میدونم جوابم یکی نکردن ارزشم با اوناست ولی خیلی سخته مخصوصا اگه شهر غریب باشی و کسی رو نداشته باشی

عزیزم بازم من درکت میکنم خانواده شوهرمنم خیلی اهل رفت وامدهستن ماهم رفت وامدرو دوست داریم اماچون فامیلامون توچندتاشهرهستن رفت وامدمون کمتره

درطول سال مثلاخاله ام شاید1-2 باربیاداینجابرای منم اوایل سخت بودبخصوص که سرکارمیرفتم دوست داشتم پنجشنبه وجمعه هااستراحت کنم یافقط باشوهرم باشم

بعدکه سرکارنرفتم دیگه بازقابل تحمل تربودبرام لااقل باخستگی نمیرفتم وبهم بیشترخوش میگذشت

امارفتارت راجع به مهمونی های سرزده شون خوب بوده دیگه نشونشون دادی دوست نداری منم وقتی بامادرشوهرم تویه ساختمون بودم انتظارداشت وقتی منوتو

حیاط میدیدوتعارف میکردشام بیاین من بگم باشه اخه دخترخودش اینطوریه امامن چندبارگفتم نه شامموگذاشتم یاکاردارم فهمیدبااینکه تویه ساختمون بودیم اما

هیچوقت بدون دعوت خونشون نرفتم اوایل انتظارداشت دختراش اومدن خونش یامهمون اومدبراش منم برم امامن نمیرفتم دیگه کناراومدواخلاق من دستش اومد

خودشونم همیشه بادعوت میان خونمون منم ازمهمونی های یهویی خوشم نمیادحالا1-2 باردرسال عیب نداره اماهمیشه خوب نیست