خواستگارمو انتخابش کنم یا حذفش

سلام به همه دوستای خوبم
میخواستم بهتون بگم قضیه خواستگار که برام اومده بود تموم شد و تموم شدنش به گوش یکی از خواستگارام که یک سال و نیم گذشته اما هنوز دست برنداشته رسید ... بهم اس داد ....
بزارید از خصوصیاتش بگم اول ....
خصوصیات مثبت :
مهربون دلسوز اصلا خسیس نیست با تمام فامیلامون خوبه اگه تو سیبری یه میوه بخوای میره کل دنیارو میچرخه برات میاره خانواده بسیاااااااااااار با محبت خیلی دوسم داره
خصوصیات منفی :
خیلی هیکلی زود عصبی میشه وقتی عصبی میشه بد دهن میشه گاهی اوقات دمدمی مزاج تحصیلات دیپلم و شغل سوپر مارکت

حالا به نظر شما انتخاب کردن این آدم واسه یه عمر زندگی به درد بخور هست یا نه ؟

سلام خصوصیات اون آقارو نوشتی ولی معیارهای خودت یادت رفت

ممکنه من نوعی ازین خصوصیات خوشم بیاد بگم آره ازدواج کن! این که نمیشه ،اول ببین با معیارهات هماهنگه

معیار هام اخلاق شغل پول خانواده محبت احترام صداقت وفاداری

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط maedeh120

معیار هام اخلاق شغل پول خانواده محبت احترام صداقت وفاداری

---

سلام مائده جان:72:
چندروزی نبودی! پس جریان اون خواستگارچندروزپیشت منتفی شد؟؟؟؟ خودت ردش کردی یامجبورشدی ومادرت سختگیری کرد یااون آقاخودش کنارکشید؟؟ جریان مادرت چی شد؟ هنوزم روی حرفای قدیمیشه ؟ ومیخواد خواستگاراتو یک سالی اذیت کنه تا......؟ به مادرت درباره خواستگارجدیدت گفتی ؟ اینبارعکس العملش چیه؟ ببخش عزیز که اینا رومیپرسم ، چون میخوام بدونم تونستی بلاخره مادرتو دراین رابطه قانع کنی یاهنوزم مرغش یه پاداره؟ ؟ چون بایداولازهمه مادر ورام کنی تا راه انتخاب وتصمیم به ازدواجت بازشه وگرنه بازم مثل همیشه اون مخالفتاشومیکنه وکاربه رد خواسگاری میرسه؟ خوب توضیح بده بگو اچیه قضیه مادرت درچه حاله؟؟ خداکنه تونسته باشی قانعش کنی وگرنه که کارت سخت میشه :81:

برامون بیشترتوضیح بده

مرسی شرر جان مسافرت بودم ...
اون به خاطر سخت گیری های مامانم منتفی شد مامانم طوری باهاشون صحبت کرد که اونام دیگه پشیمون شدن .... مامانم هنوز سر حرفاش هست داره هرکاری میکنه که من از فکر ازدواح بیام بیرون .... این خواستگارم جدید نیست گفتم که واسه یک سال و نیم پیش مامانم 10 بار خودشو از خونمون پرت کرده بیرون با مادرش کلی بد رفتاری کرده مامانش میگفت بزار این دوتا برن سر خونه زندگیشون مامانم میگفت نههههه حالا واسه بچه من خیلی زوده پسرتون هیچی نداره یه سیب که از بالا بیفته هزارتا چرخ میخوره .... موندم دیگه شرر جان .....

- - - Updated - - -

مامانم به هیچ صراطی مستقیم نمیشه هییییییییییییییییییییچی

تحصیلاتشون و جز خصوصیات منفی ذکر کردین.یعنی میخواین بگین تحصیلات براتون مهمه؟
شما تا کجا میخواین درستونو ادامه بدین؟ تا چه مقطعی؟
ایشون اجازه میدن؟
به اینا باید توجه داشته باشین.

مورد دیگه که مهمتر از مورد بالاسیست،عصبی بودن و بد دهن بودنشونه، بنظرم تاپیک های اینجا رو درمورد عصبی بودن و بدهن بودن همسر بخونین.
متوجه مشکلاتی که ممکنه در زندگیتون پیش میاد بشین، بعد بشینین برای خودتون بسنجین که آیا بعد ازدواج هم میتونین این مشکلات و مدت طولانی تحمل کنین یا خیر.

برای ازدواج زیاد عجله نکنین.باید سنجیده عمل کنین و خوب تمام جوانب و بسنجین.
تا مبادا خدایی نکرد پشیمون بشین.

دختر بیخیال جان تحصیلات برام مهم نیست چون چیزی به ذهنم نرسید نوشتم .....
آره این اخلاقش خیلی بده .... تا وقتی که باهاش خووووبی بهترین ادم دنیاست فقط کافیه چیزی به میلش نباشه عصبی میشه .... البته پارسال کمی من اذیتش میکردم خوردش میکردم که عصبی میشد ..... باید به حرفش گوش کنی که عصبی نشه
اگه به منه که اصلا هیچ علاقه ای به درس ندرم به اجبار مادرم دارم میخونم این اقاهم به خاطر علاقش به مامانم مشکلی با درس خوندنم نداره حتی مامانم گفته بود باید درس بخونی قبول کرده بود که بره دانشگاه .... اما درد من بد دهنی و عصبی بودنش

هیچ چیزی مثل بددهنی و عصبی بودن مخاطبو آزار نمی ده.مخصوصن اگر برتری فیزیکی داشته باشه.

درود

من یکی موندم شما چه عجله و اصراری دارید که ازدواج کنید؟شما تازه 20 سالته خدایی هرچی تایپیک زدی مستقیم یا غیرمستقیم در مورد خواستگار و شوهر کردن بوده.فکر کردی چه خبره شوهر کردن خیرات که نمیکنن صف نانوایی نیست که دیر برسی بهت نان نرسه بابا یکم وایسا.

این نظر شخصیه منه لطفا یکم آرامتر و صبورتر باشید هی این پله و اون پله نکن اول به ثبات برس ببین از زندگیت چی میخوای بعد بشین تصمیم بگیر.قرار نیست بخاطر یکنواختی زندگیت تصمیم بگیری ازدواج کنی و تنوع ایجاد کنی در زندگیت یه کاری نکن و یه تصمیمی نگیر که بعدا پشیمان بشی از ما گفتن بود خود دانی:72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط maedeh120

معیار هام اخلاق شغل پول خانواده محبت احترام صداقت وفاداری

---

اول از استارتر و بقیه دوستان عذرخواهی می کنم به خاطر پست بی ربطم

کاش یه کم معیارهاتون رو عوض کنید خیلی خودخواهانه است ...

صداقت و وفاداری آخره !

ممنون از نظراتتون
علی : معیارهام ترتیبش مهم نیست
خاله قزی : خب حالا چرا ادمو تخریب شخصیتی میکنید آخه بعدشم رفتم تو 21سال:227:شما خودت زن گرفتی بچه داری راحتی
فرهنگ : آره من خودم خیلی بدم میاد از بددهنی و عصبی شدن البته من که یک سال و نیم هیچ جوابی بهشون ندادم اونم قفلی زده ول نمیکنه اطرافیان چون بد دهنیش رو ندیدن میگن این یه فرشتست بهش جواب بله بده هر چیم من میگم بابا من اینو میشناسم وقتی عصبی میشه هیچی حالیش نیست میگن نه ما باورمون نمیشه تو اینو میخوای پیش ما خراب کنی

عجله ای ندارم اما تکلیف این آقا روشن شه بهتره

عزبزم تو خانواده و فامیل شما چرا هیچکس بشما اعتماد نداره؟
این هم برای زندگی الانت و انتخاب همسر آینده هم برای آینده ات خیلی بده!

بنظرم یکمی از این خواستگار و ازدواج و.... بیا بیرون، روی رفتار و اعمالت تمرکز بیشتر داشته باش، یکم تو رفتارت با بزرگترا سیاست بیشتری بخرج بده اینجوری کمی برای خودت اعتبار جمع کردی.

اینجوری بقیه بیشتر به نظراتت احترام میذارن، تو انتخاب دستت بازتر میشه.

شاید چون شما خیلی رو موضوع ازدواج فوکوس کردی، مادرتون هم حساس شدن، یکم شما از این مسله خارج بشین، ایشون و اطرافیان هم حساسیتشونو کمتر میکنن.

اگه ایشونو بخاطر مشکل عصبی بودن نمیخواین، بگین من فعلا تصمیم گرفتم به مسله ازدواج تا یک مدتی فکر نکنم .

آره شاید این هم باشه البته میدونید یه چیزی همش هی میخوااااااااااااااااااااا ام بگماااااااااااااااااااااا ااا اما روم نمیشه خجالت میکشم ......

هرکی عصبی میشه یه عکس العمل نشون میده ، ایشونم بد دهنی میکنه

بخوای باهش ازدواج کنی باید اجازه ندی دعواهاتون به اون مرحله برسه ، قبلشم باهش حرف بزن وبخواه که این عادتش رو کنترل و ترک کنه ، اگه دیدی جواب نمیده برید پیش مشاوره ( البته اینا در صورتیه که سایر معیاراتو داره و جوابت مثبته)

چیو روت نمیشه بگی ؟

اینکه من به همون دلیل دنبال ازدواجم که (متاهل ها دارن اما مجردها از داشتنش محرومن)

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط maedeh120

آره شاید این هم باشه البته میدونید یه چیزی همش هی میخوااااااااااااااااااااا ام بگماااااااااااااااااااااا ااا اما روم نمیشه خجالت میکشم ......

---

خوب چی میخواااااااااااااااااای بگییییییییییییی روت نمیشه بگو دیه کشتی مارو تو دختر :54:
خدایی برای من یکی سواله مگه اینکه توی فک و فامیل رسم باشه زود ازدواج کنند دخترها وگرنه من یکی اینجوری مشتاق ندیدم دختر برای ازدواج کردن.
حالا جدی دلیلشو بگو لطفا مردم از کنجکاوی بابا بگو دیگه کشتی مارو تو اخه :102:

****************************************
برو خدا پدر مادرتو بیامرزه اینم شد دلیل برای ازدواج کردن اخه دختر مگه خودت توی سایت همدردی نیستی نمیبینی چقدر بانوان متاهل مشکلات ریز و درشت دارن که علت اصلیش عجله کردن توی انتخاب شوهر هستش.
رابطه جنسی وقتی لذتبخشه که عشق و علاقه و احترام دوطرفه باشه بین شوهر و همسر وگرنه اگر زندگی با جنگ و دعوا باشه و عشق و علاقه و احترام نباشه اصلا رابطه جنسی معنا نداره و لذتی درش وجود نداره.

واجب شد بهت اخطار بدم دلیلت اصلا و ابدا قانع کننده نیست صبر کن بوقتش تا اونموقع خودت را آماده کن و اطلاعاتت را زیاد کن و مهارت های خودت را افزایش بده ایشالله یه زندگی پر از عشق و محبت را تجربه کنی.

پ.ن:پست من و بانو مائده یکی شد مجبور شدم ویرایش بزنم

ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااای خدااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ا ....
اونایی که سنشون بالاست و دنبال ازدواج نیستن زیدن اما میشه گفت مثلا 30% مثل متاهل ها میمونن 20%هم اصلا کلا قصد ازدواج ندارن 50% هم موقعیتش رو ندارن

سلام مائده جان.
من تاپیکای قبلیتو نگاه کردم. اینطور که معلومه تو فقط یکی-دوماه شما 3-4تا خواستگار داشتی که خواستی همه شون رو هم بررسی کنی.
اول که خدا قوت :) دوم عزیزم،چه خبره؟!!! چرا زندگیتو گذاشتی رو دور تند؟

نمیگم اینکه خواستگار زیاد داشتی بده،یا ردشون کن. ولی یه ذره به مغز و روحت استراحت بده. بذار یه ذره بگذره و مامانت آروم تر بشه. آدم زمان نیاز داره که بتونه مغزشو از آدم قبلی که رفته و احتمالاً برنمیگرده آزاد کنه. با خیال راحت به کسی که جدید اومده فک کنه،بدون اینکه با قبلی مقایسه ش کنه.

باید بعد از هر خواستگاری که رد میکنی(یا به هر دلیل دیگه ای نمیشه) بشینی فک کنی که مثلاً چرا ازش خوشم نیومد؟ چرا خوشم اومد؟ و معیارات رو کامل تر کنی.
درضمن،دخترایی که زیاد خواستگار دارن ممکنه بعد از مدتی این تصور تو ذهن بقیه به وجود بیاد که حتماً دختره سخت گیره که اینقد خواستگاراش رو رد میکنه. و دیگه کمتر طرفش بیان. لزومی نداره هرکی از شما خواستگاری کرد با خود شما صحبت کنه. اگه بزرگتری داشته باشین که اول اون بررسی کنه خیلی بهتره. بعضی از خواستگارا وقتی همون اول شرایطشون رو میگن از نظر شما رد شده ان،نه؟ پس لازم نیست با همشون بخوای حرف بزنی. فقط با یه سریا که شرایط شما رو دارن صحبت میکنی؛اینطوری از نظر روحی هم کمتر خسته میشی.
موفق باشی:72:

درسته یاسی جان اما هرکدومشون یه خصلت خوب یه خصلت بد دارن موندم
اگه بدونید همین پسره رو مامانم چقددددددددددددددددر اذیت کرده ......
نمیدونم اصلا بیشترین چیزی که منو از سمت این آقا جذب کرده خانواده خوبیه که داره من و مامانمو میپرستن خیلی عالین ...... منم که ماشاله از اون ادمام که با مادر شوهر و خانواده شوهر کلا مشکل دارم اما عاشق خانوادشم خیییییییییییلیم خانواده هامون هم کفو هستن اما از یه طرفم از بد دهنی متنفرم در حد مرگ

سلام ایتکه شما میگی این اقا عصبی هستند خوب چه رفتاری باهاش کردید که عصبی شده و شما عصبانیتش رو دیدید؟ ببین ما به کسی میگیم ادم عصبی که مدام سر هر مساله نه جندان مهمی عصبی بشه و پرخاش میکنه و شده جزوه خصوصیات اخلاقیش ولی عصبی شدن در حد نرمال و در شرایطی که طرف تحت فشار باشه کاملا طبیعیه و نمیشه گفت طرفمون ادم عصبیه...بعد از کجا میدونید بد دهنه یعنی با شما بد حرف زده؟

مثلا میگفت با فلان دوستت نرو سفره خونه من میرم بهش نمیگفتم میفهمید بلند میشد از راه دور میکوبید میومد دم سفره خونه ......
یه گوشی اضافه داشتم اون زمان دادم امانت دست یکی از همکارای مردم وقتی فهمید یه قشقرقی به پا کرد که خدا میدونه .......
یه سری تازه عضو برنامه لاین شده بودن واااااااااااااای بستنی دستم بود دوستشم تو ماشین بود جلوی اون بستنی رو از دستم گرفت پرت کرد بیرون با داد گفت تو روزی 3 تا اس وقت نمیکنی به من بدی بعد واسه من لاین باز شدی ... خخخخخخخخخخخخ
یه سری دیگه گوشیمو برده بود که ال سی دیش رو درست کنه خیر سرش میخواست خوشحالم کنه یه گوشی جدید برام آورد بعد من گفتم اون گوشی قبلیم چی شد گفت هیچی دیگه اونو فرمت کردم چند روز دیگه هم میفروشمش ...منو میگی دود از کلم بلند شد اخه یه عالمه برنامه و فایلای شخصی توش داشتم انقد دعواش کردم اونم عصبی شد حیف من که رفتم برات گوشی خریدم منو خاک بر سرو بگو که خواستم خوشحالت کنم بعد تو به خاطر 4 تا عکس اینطوری میکنی ...
چند سری هم سر زن داداشش دعوامون شد .... من خیلی عصبی میشم دست خودم نیست میزنم انقدر زدم تو سر و صورتشو و سینش که منو تو کوچمون ول کرد و رفت ....

- - - Updated - - -

البته خیییییییییییییلی کارهای خوبم برای منو خانوادمو فامیلام کرده

اولا که دلیلی که گفتی دلیل نیس، نیاز جنسی تو همه وجود داره و باید کنترلش کنی تا بتونی انتخاب درستتری داشته باشی

.دوما این مواردی که گفتی بخاطرش عصبی شده خیلییییی نرماله، تو زدیش دختر اقتدار و غرورشو بردی زیر سوال بعد انتظار داری عصبی نشه!
یا موردی که بهش مسیج نمیدی و رفتی عضو لاین شدی واقعااااا حق با اون بنده خداس!

به نظرم تو این مثالا که زدی هر کی دیگه ام بود عصبانی میشد ، به قول رزا دائم عصبی باشه بهش میگن عصبی ،این آقا که علتش موجه بوده .

اره خب ولی نمیتونم به میل اون زندگی کنم که

به میل کسی زندگی نکن فقط یه سری چیزا باید تو هر رابطه ای رعایت شه

این کارگاه رو حتما بخون http://www.hamdardi.net/thread-23419.html

وقتی مامانت و خاله هات و ... مخالفن، حالا گیرم ما موافق باشیم، می تونیم بیاییم برای عقد قرار مدار بذاریم؟:311:

بابا 20 سالته !
برو برای خودت خوش باش. از الان بیفتی تو دردسر با یک مرد عصبی بددهن و ...؟؟
بعضی 20 ساله ها آمادگی ازدواج را دارند. به نظر می رسه تو هنوز آمادگیش را نداری.

منظورم از خوش باش این نیست که ساعت یک نصف شب با دوستات بری خیابونگردیا !
تفریحات معقول و مناسب
کار
آموزش
روی معیارهات کار کن
مطالعه کن در مورد زندگی خانوادگی

همیشه فکر میکنم اخر با اونی که میخوام ازدواج نمیکنم:54:

مائده جان من فک میکنم شما تو تصمیم گیری قاطعیت نداری. و کمال طلبی. و شاید راجع به همسر آینده ت کمی فانتزی فکر میکنی.



اینکه میگی هرکدومشون یه خصلت خوب دارن و یه خصلت بد، خوب همه همینجوری ان!


هیچکس کاملاً مثبت نیست، و هیچکس هم کاملاً منفی نیست. اما دلیل نمیشه تو بخوای بخاطر هر خصلت خوبی که خواستگارت داره شک کنی و بگی نه حیفه! نمیتونم ردش کنم.


الآن تو هم میگی از آدم بددهن بدت میاد. به این فک کن اگه بددهنیش رو بذاری کنار خصوصیات دیگه اش بازم نمیتونی تحمل کنی؟ مثلاً آقاهه برات طلا بخره میلیون میلیون :) ولی پشتش به خودت، به اطرافیانت فحش بده بازم میگی اشکال نداره و فک میکنی خوشبختی یانه. یا محدودت میکنه،میگه فقط باید با من بری و یا... مهم خودتی که ببینی کنارش احساس خوشبختی میکنی یانه. و بعد با اطمینان و قاطعیت تصمیم بگیری، بدون نگرانی ازاینکه بعداً پشیمون بشی. اگه پذیرفتی، با تمام وجودت برای زندگیت تلاش کنی، بدون اینکه تو دلت بگی من حیف شدم و اینا. و اگه ردش کردی، خوشحال باشی که تصمیم درست گرفتی. و وسوسه نشدی و خودت رو بدبخت نکردی.


بعدم فقط به خودت و اینکه الآن نیاز داری و باید ازدواج کنی فک نکن. تو قراره یه روز مادر بشی. فک کن اگه بچه ت به دنیا اومد، این آقا یا هر خواستگار دیگه ت پدر مناسبی برای بچه ت هست؟ به نظر من خیانت در امانته که یه دختر به اسم عشق، یا بخاطر پول یا هرچیز دیگه ای با یه مرد نامناسب ازدواج کنه و علاوه بر خودش بچه ش رو هم بدبخت کنه.



راستی راجع به اینکه گفتی تو و مادرت رو خیلی دوست دارن... به نظر من این ویژگی برای اینکه یه نفر مناسب باشه کافی نیست. مگه نشنیدی دوری و دوستی؟ :) تو باید روی خود آقا و شخصیت و موقعیتش سرمایه گذاری کنی تا خیالت راحت باشه. خیلی خانواده ها رو دیدم که حاضر بودن برای هم جون بدن، ولی بعد از وصلت کردن به خون هم تشنه شدن :) نمیگم رفتار خانواده شوهر مهم نیست، ولی تمرکز تو باید روی شخصیت و موقعیت آقا باشه.



یه چیز دیگه درمورد این آقا.

این آقا اگه خواستگاره، باید بدونه که تو تا وقتی بهش جواب مثبت ندادی تعهدی بهش نداری. میتونه بگه من فلان رفتار رو نمی پسندم و نمیخوام بعد ازدواج انجامش بدی. که بعد تو یا قبول میکنی و مطابق میلش تغییر میکنی، یا میگی من همینم که هستم. و آقا یا می پذیره و کوتاه میاد، یا منصرف میشه از ازدواج. نه اینکه انگار که دوست پسر توه، دنبالت راه بیفته و برات قلدر بازی دربیاره.
البته فک میکنم خودت این ذهنیت رو براش به وجود آوردی. وقتی کاری داری میذاری به عهده اون،یا وقتی میری بیرون بهش اطلاع میدی که مثلاً من دارم میرم فلان جا و ... اونم هوا برش داشته، برات غیرتی بازی درمیاره و میخواد برات تصمیم بگیره. یا انتظار داره تو همونطور که به دوستات پیام میدی، به اونم پیام بدی و... اینا. دوران دوستی که بحثش جداست و کاریش ندارم، ولی اگه قصد شناخت و آشناییه صمیمیت زیادی درست نیست. وابستگی و سوء تفاهم ایجاد میشه.

یاسی جون خیییییییییییییلی ممنون از وقتی که برام گذاشتی ...
بزار اصلا داستان رو برات یکم بازتر توضیح بدم .....
پارسال عید بود که ما همکار بودیم من خیلی ازاین آقا خوشم میومد بیش از حد که 8 عید بود ایشون از طریق یکی از دوستام به من شماره داد بعد دو روز که من زنگ زدم مطرح کرد که من قصد دوستی رو باهات ندارم اگه باشه ازدواج من و دوستمم همش مسخرش میکردیم میگفتیم مگه میشه ندیده و نشناخته بگه ازدواج اینم مثل بقیه میخواد اینطوری بگه که منو نگه داره ...
گذشت و دیدم نه واقعا قضیه جدی بوده چندبار گل خرید اومد دم خونمون مامانم راهش نداد پشت تلفن بهش بد و بیراه میگفت خیلی اذیتش میکرد دقیقا یادم نمیاد چه اتفاقی افتاد که مامانم ازش خوشش اومد همیشه میومد دنبال مامانم و مامانم رو میبرد سرکار و میاورد من تا اون سر دنیاهم میخواستم برم منو میرسوند آخ میگفتم دم خونمون یود سریع میرفتیم دکتر
یه سری دخترخالم تو بیمارستان پاش رو عمل کرده بود ماهم وسیله نداشتیم اومد خودش کول گرفت از بیمارستان اورد تو ماشین رسیدیم دم خونه خالم اینا 3 طبقه تنهایی بردش بالا عقد ختلم بود تمام میوه و شیرینی هارو رفت خرید مامانش دو بار اومد برام انگشتر و زنجیر پلاک عیدی اوردن مامانم تازه به مامانش میگفت من دختر به پسر شما نمیدم طوری شده بود که گوشه گوشه خونمون کادوهای این پسره بود .... اخلاقش خیلی خوبه با محبته خیییییییییییییییلی وفاداره با اینکه ظاهر خوبی داره .... اصلا خسیس نیست .... فقط مشکل من بددهنی اونم نه فحش های زشته منظورم همین فحش هایی که ورد زبون همست ..... اما بازم دودلم

- - - Updated - - -

شیدا جان دیگه انقدر کار کردم و مطالعه خسته شدم شاید باورت نشه من چنتا کتاب خونمون دارم و هزارااااااان ساعت توی اینترنت مطلب خوندم .... معیارهام متغیر نیست اما قبلا هم گفته بودم کل زندگیم نه بحث ازدواج همه چی رو دودلی میگذره بعدشم 7 شهریور رفتم تو 21 سال:311:

- - - Updated - - -

با این پسره هیچ کس هیچ مخالفتی نداره تازه مشتاق هم هستند ... خخخخخخخ
راستی برای تولدم یه سیم کارت ثابت خریده در صورتی که من فحشش دادم:18:البته نه فحش بد هاااا گفتم بیخود کردی خریدی واسه چی دست از سر من برنمیداری تازه گفت چند روز دیگه میام میبرمت واسه ثبت نام گواهینامه تو دلم خررررر ذوق میشماااااا اما ظاهرم بهش گفتم مگه خودم چلاغم که تو بیای منو ببری .....:58:

سلام دوست عزیز
دختر خوب من برداشتم از حرفای شما اینه که شما معیار اصلیت مادیات و توجه از جانب طرف مقابل هست.. دختر خب فکر نکن الان ازدواج کردی تا تخر عمر همینطور با عشق و شادی و کادو تفریح میگذره... زندگی خیلی بالا پایین داره... اینو تصور کن این اقا یا هر خواستگار دیگه خدای نکرده بعد ازدواج شرایط مالیش بهم خورد .. اینقدری دوسش داری که بتونی همگام باهاش کنار بیای؟؟ یعنی انقدر عشق و علاقت زیاد هست به زندگی با این آقا؟
یه مورد دیگه این امارارو از کجا اوردی 20 درصد فلان 50 درصد فلان؟ آیا رفرنس خاصی داره؟ دلیلت برای ازدواج یکی از دلایلیه که هر کسی توصیه میکنه به خاطر اون صرفا ازدواج نکنید....
چیز دیگه که میخوام دوستانه بهت بگم این که مادر هر کسی بهتر از بقیه دخترشو میشناسه.. چرا مامانت با ازدواجت مخالفه؟؟ شاید دخترشو میشناسه الان آمادگیشو نداره... هر چند شاید ادبیاتشون برای رد خاستگار به گفته خودت خوب نباشه اما مطمئن باش بیشتر از هر کس دیگه صلاحتو مادرت میخواد...
21 سال اوج شادابیته دختر خوب به نظرم ذهنتو آرامش بده بعد تصمیم بگیر...این همه انرژی که داری حیفه تو کارای دیگم مهارت پیدا کن..
میتونی تو چند تا کارگاههای مربوط به ازدواج هم شرکت کنی تا خودت و معیارات و هدفت تو ازدواجو واقع بینانه تر لمس کنی
مراقب خودت باش

وااااااااااااااااای خداااااااااااااااااای من .....
اتفاقا برعکس این آقا وضع مالی خوبی نداره درسته شغلش آزاده اما اصلا در حد اون قبلیه نیست ..... یه وضع خیلی معمولی داره .....
بعدشم اون آمارو من نوشتم مثلا دارم میگم هیچ سندیتی نداره .....
بعدشم مامانم با ازدواج من با این آقا اصلا مخالف نیست و حتی خودش گفت بهش فکر کن .....
اون دلیلی هم که گفتم یکیش بود هزارااااااااااان دلیل دیگه هم وجود داره ....

- - - Updated - - -

راستی دوستان برای پدر بزرگم دعا کنید توی ccu بستری:203:

مائده جان،

ببخشید. من اصلا خانواده شما و روابطتون با غریبه ها و ... را درک نمی کنم. واسه همین دیگه نظر نمی دم.
نه که قهر کنم یا خدای نکرده بخوام جسارت کنم.
ولی فکر کردم اصلا نمی فهمم چی می گی (مخصوصا پست 28) و نمی شه که به زور بیارمت تو چارچوبی که تو ذهن منه.

امیدوارم ازدواج خوبی داشته باشی. :72:
راستی تولدت هم با یک هفته تاخیر مبارک. اینجا یه سالن (تاپیک) برای جشن تولدها داره. اگه تولد می گرفتی برات کادو هم می آوردیم.

مائده جان منم مثل شیدا فک میکنم. چون چیزی که تو ذهن من از رابطه هاست خیلی از این متفاوته و ممکنه اگه چیزی هم بگم به دردت نخوره؛ چون من تجربیات من تو محیطی مشابه با محیطی که شما توش زندگی میکنی به دست نیومده.

حالا ممکنه من از نظر شما و بعضی دیگه بسته فک کنم، ولی اگه این آقا خواستگاره، باید جوابشو که گرفت بذاره بره دیگه! و اگه جواب شما منفیه، دیگه چه لزومی داره کاراتون رو بسپارین به این آقا. اینجوری این امید تو ذهن اون بیچاره شکل میگیره که شاید یه روز جواب مثبت بگیره از شما. وقتش و عمرش تلف میشه، از نظر روحی صدمه میبینه و... اونم آدمه ها، درسته شما معشوقین و اون عاشق، ولی دلیل نمیشه با بولدوزر از روش رد بشی! محترمانه بهش بگو بره پی زندگیش.

حالا ممکنه بگی من که ردش کردم و خودش نمیره، ولی شما بعدش کارایی میکنی که اون بازم امیدوار میشه. باهاش میری بیرون، بهش کاری می سپاری و... اینجوری اون فک میکنه جواب منفی شما فقط واسه ناز کردن بوده.

نمیخوام توهین کنم و امیدوارم ناراحت نشی، ولی اگه یکی از بیرون به رابطه شما و این آقا نگاه کنه میکنه میگه این دوتا دوست دختر و دوست پسرن. دختره پسره رو گذاشته تو آب نمک و داره ازش سوء استفاده میکنه. معذرت میخوام بازم، دور از جون شما ایشاا...

بعدم اینکه میگی زنگ زدم که مسخره ش کنم، سر کارش بذارم و... این چیزا که مال دختربچه های 14 ساله ست. شما داری واسه ازدواجت برنامه ریزی میکنی، دیگه این کارای بیهوده چیه.

شما که مشکل خواستگار نداری خدا رو شکر. اینطور که من دیدم بعضیشون هم اینقد بهت علاقه دارن که اگه تو صورتشون هم بزنی ازت بدشون نمیاد و حاضرن منتظرت بمونن، دیگه نگران چی هستی؟ شاید همونطور که مادرت میگه به صلاحه یه مدت منتظر بمونی و بیشتر به آینده ت و اینکه چطور بسازیش فک کنی. عجله نکن که بعداً پشیمون بشی.

سلام دوستای خوبم
شیدا جان و یاسی جان
از تمام راهنمایی هاتون ممنون
یه نکته ای رو قبل از حرفام بگم اینکه تمام این چیزا که گفتم برای پارسال بود نه الان که شما فکر کنید من ج منفی دادم اما الان اینطوری برخورد میکنم .....
به قول تمام دوستان تو این چند ماه درگیر خیلی اتفاقای ریز و درشتی شدم و خودمو درونشون غرق کردم بخاطر همین نمیتونم درست انتخاب کنم .....
بهتر کلا یه مدت حداقل تا سال 94 از این فضا بیام بیرون و با فکر آزاد و راحت به زندگی عادیم ادامه بدم چون واقعا خودمم خسته شدم اینطوری اختلافاتم هم با مادرم کمتر ..... من الان 21 سالم حد اقل تا 25 وقت دارم ......
مرسی از همه دوستان که تو تمام تاپیک هام راهنماییم کردن
قول میدم دیگه راجع به ازدواج حالا حالا ها تاپیک نزنم:311:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط maedeh120

سلام دوستای خوبم
شیدا جان و یاسی جان
از تمام راهنمایی هاتون ممنون
یه نکته ای رو قبل از حرفام بگم اینکه تمام این چیزا که گفتم برای پارسال بود نه الان که شما فکر کنید من ج منفی دادم اما الان اینطوری برخورد میکنم .....
به قول تمام دوستان تو این چند ماه درگیر خیلی اتفاقای ریز و درشتی شدم و خودمو درونشون غرق کردم بخاطر همین نمیتونم درست انتخاب کنم .....
بهتر کلا یه مدت حداقل تا سال 94 از این فضا بیام بیرون و با فکر آزاد و راحت به زندگی عادیم ادامه بدم چون واقعا خودمم خسته شدم اینطوری اختلافاتم هم با مادرم کمتر ..... من الان 21 سالم حد اقل تا 25 وقت دارم ......
مرسی از همه دوستان که تو تمام تاپیک هام راهنماییم کردن
قول میدم دیگه راجع به ازدواج حالا حالا ها تاپیک نزنم:311:

---

تا ببینیم میتونی روی حرفت وایسی یا نه

ولی بجون خودم من یکی چشمم آب نمیخوره تا آخر سال دووم بیار یتایپیک خواستگاری نزنی :311::58:

خخخخخخخخخخخخ
حالا که اینطوریه اصلا خواستگارم اومد به شماها نمیگم بعد یهو میام میگم عروسی تشریف بیارید:58:

سلام مائده خانم
البته منم با شیدا خانم موافقم فضای فکریم با شما متفاوته مخصوصا این یه تیکه
یه سری دخترخالم تو بیمارستان پاش رو عمل کرده بود ماهم وسیله نداشتیم اومد خودش کول گرفت از بیمارستان اورد تو ماشین رسیدیم دم خونه خالم اینا 3 طبقه تنهایی بردش بالا:huh:
اما یک تجربه :
یکی از اشناها انقدر خواستگار داشت که من که یک مرد هستم و خبر دار نمیشم شاید بالای 40 تا 30 تاشو من خبر داشتم تو مدت 4 سال
اما اخرش تو فشار و خستگی ناشی از اومدن این همه آدم که تازه نصفشونو تلفنی رد می کردن یک تصمیم اشتباه گرفت و اخر داستان بد تموم شد

حتما بین خواستگاریها فاصله مناسب را رعایت کنید تا ذهنتون آروم بشه

سلام آونگ عزیز
این که گفتم قضیه بیمارستان اینطوری شد خود ایشون با مادرم هماهنگ کرده بود که بیاد وگرنه به من باشه به کسی انقدر رو نمیدم ...
به هرحال این چند نفرم سرشون به سنگ خورده بود که بیان منو بگیرن:58:
فکر نکنم حالا حالاها دیگه سر و کلشون پیدا بشه
آخه من خودمم جدیدا حس میکنم اخلاقم نسبت به قبل کمی تغییر کرده ....