دلم واسه یکی تنگ شده

سلام ، از دفعه پیش که اینجا موضوعی رو مطرح کردم تا حالا ،ذهم مشغول بود و فهمیدم چقدر شما دوستان حرفاتون صحیح و قابل قبول بود و به خودم ثابت شد

اما من یه مشکل قدیمی دارم که الان دوباره اومده سراغم ، من دلم واسه یکی تنگ شده ، خودم باعث از دست دادنش شدم و الان دو سال بعدشه و نباید دیگه سراغش برم چون حتما قلبم میشکنه ، با چیزهایی که بشنوم یا بفهمم ،ولی دست خودم نیست دوباره یادش افتادم و دلم میخواد گریه کنم ،نمیدونم نمیخوام یا نمیتونم گریه کنم

ادم خوبی بود و مورد قبول من ، حتی الان فکر اینکه با دخترای دیگه ای از لحاظ کاری یا درسی در ارتباط باشه یا حتی دلش سمت کسی رفته باشه نمیتونه منو ازش متنفر کنه ، خیلی ناراحتم
فقط میدونم هنوز مجرده

چیکارکنم با این دلتنگی؟نمیوتنم درس بخونم ،حوصله هیچی رو هم ندارم که باهاش حالمو عوض کنم چون از یادم نمیره
من بیست و پنج سالمه و تقریبا هیچ ادم دیگه ای برام قابل تحمل نیست

بعید میدونم این ادم من رو با تمام شرایط الانم قبول که ، تو این دو سال بینمون فاصله افتاده ،اون خیلی پیشرفت کرده راه چندین ساله رو رفته ، من بدتر نشده باشم بهتر نشدم ، الان جایگاه خوبی داره و بعیده منه پیشرفت نکرده رو قبول کنه
باید فراموشش کنم ،ولی این اتیشی که سالی چندبار میفته بحونم رو نمیدونم چه کارش کنم ،دوساله میخوام فراموشش کنم ولی مگه میتونم؟ کار من نبوده تاحالا

با سلام

دلیل بهم خوردن رابطه تون چی بود ؟

- - - Updated - - -

با سلام

دلیل بهم خوردن رابطه تون چی بود ؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط سلیمانی

با سلام

دلیل بهم خوردن رابطه تون چی بود ؟

- - - Updated - - -

با سلام

دلیل بهم خوردن رابطه تون چی بود ؟

---

nلیلشو اگه بگم شاید فکر بدی واسم بکنید و قطعا بگید دیگه بهش فکر نکن ،من خودم هم تلاشم بر فراموش کردنشه

سال
اخر رابطه مون من دچار اتفاقت و حوادث دی توی زندگیم شدم واون بنا به هردلیلی نمیتونست یا نمیخواست به من کمکی بکنه ، برای همین من که اون زمان اعتماد به نفس خسلس پایینی هم داشتم جذب یکنفر دیگه شدم ، رابطه یکی دو هفته ای که زود متوجه شدم نیتش سو استفاده بوده و در اصل رابطه اب نبود ولی تقریبا با حرفایی که به لون شخص زدم(اقای اولی)،و اتفاقایی که بعدش بخاطر مزاحمت هاش اتفاق افتاد به من بدبین شد و دیگه اعتمادشو بهم از دست داد
فقط راجب به من فکر بد نکنید اونزمان که جذب اون دومی شدم اصلا رابطم با این اقا و حالم خوب نبود ،داغون بودم ،اما خب مرتکب هیچ کار خطایی نشدم فقط اشتباه گول ظاهرشو خوردم و زود هم ازش دور شدم

چرا سوال میپرسین ولی دیگه جواب نمیدین ؟

خیلی دلم هواشو کرده ،لطفا کمک کنید چه جوری فراموشش کنم:72:

سلام بانوی نازنین ...:72:
بهتر نیست یه جای این فکر ها شما هم به فکر پیشرفت باشین ؟
اگه به این بی تابی ها میدون بدی و اجازه بدی که احساست به عقلت مسلط بشه .. نهایتش یه رابطه دوستی دوباره با اون آقا آغاز میشه عاقبت نداره
این تاپیک رو بخون لطفا
http://www.hamdardi.net/thread-32558.html

از تکنیک توقف فکر استفاده کن تا بتونی از این افکار مزاحم نجات پیدا کنی

بنظر من رفتن و اظهار پشیمونی کردن باید رو حساب کتاب باشه

چرا ترکش کردی چرا الان میخوای برگردی
شما باید تکلیفتو با خودت روشن کنی

با تشکر از خانم سارا خان ترمه خانم یا اقای سلیمانی

خانم ترمه خوشبختانه ما درحال حاضر یا هیچ زمانی با ایشون همشهری نبودیم که بخوام نگران ایحاد رابطه ای بشم و باز خوشبختانه الان عاقل تر از اونی هستم که بخوام با ایشون وارد رابطه احساسی بشم و کار خطایی بکنم ،ام باز هم چندین بار اون لیتک رو برای تصمیم گیری های عاقلانه میخونم

خانم سارا ،نمیخوام برای پشیمونی برم پیش ایشون ،چون اخرین تماسی که با ایشون داشتم فکرکنم یکسال پیش بود اون هم با مسج ، تا جاییکه یادمه گفتش که بعضی ادمها شاید برای رابطه روزانه مثل همکار و همکلاس مناسب باشن و شاید شما رو بین تمام دوستانم بیشتر از همه دوست داشته باشم (جمله ای که خیلی ازش بدم اومد همه افراد محیطم رو دوس دارم،شاید منظور بدی نداشت ،منظورش از نظر معیار های کلی بود )،ولی فکر کنم برای ازدواج بهم ،البته اون حرف یکهویی و بدون ازمایش بود چون ما همون زمان هم یکسالی بود باهم ارتباطی نداشتیم
خانم ترمه اصلا قصد دوستی ندارم ،چون به عواقبش حواسم هست و نمیزارم پسری ازم سو استفاده عاطفی بکنه

خانم یا اقای سلیمانی من اونزمان که با ایشون مشکل پیدا کردم و دلیلشو تو پست دوم گفتم و اونزمان معیاری برای ازدواج نمیشناختم ،ولی الان فکر میکنم ایشون معیارهای منو داشته باشه

من در وهله اول دنبال فراموش کردنش و اما میخوام بدونم ایا نظرش عوض شده یا نه ،چون اون مسج اخرش عجولانه بود و من تاجاییکه خودم و ایشون رو میناسم معیارهای مشترکی داریم فقط یکی به اهدافش رسیده و یکی نرسیده اونم با دلایلی مشخص ،اما حاضر نیستم برم طرفش چون شخصیت خیلی خیلی حساس و زودرنجی دارم که اصلا نمیخوام به اصلاح خواسته نشم یا کسی بگه نمیخوامت
دوستی هم واسه واسطه گری سراغ ندارم

گلم بهترین تصمیم اینه که بسپاری دست خدا
اصلا مداخله نکن اگر قرار باشه وصلی باشه حتما میشه

پس هدفاتو لیست کن و برای رسیدن به اونا تلاش کن ذهنتو خیلی درگیر کارو درس و... کن
به هیچ وجه نه اون آقا نه هر کس دیگه ای رو فعلا وارد زندگیت نکن
:103:

با توجه به گفته های شما و اون شخص به نظر من خودتونو تحقیر نکنید وقتی میگید اون شخص بیشرفت کرده دلیلی نداره با شما که ذهنیت بدی در خاطرش مونده بمونه واگر هم با شما رابطه ای برقرار کنه دیگه اون ادم سابق نیست ممکنه رفتار بدی بکنه مثل تحقیر سواستفاده و.... به نظر من فراموشش کنید خودتونو مشغول کنید نذارید بهتوون بی احترامی بشه

امیدوارم بتونم فراموشش کنم جوریکه هیچوقت از نداشتنش پشیمون شنشم دنیا جای دوس داشتن نیست جای پست و مقام و پول و موقعیته ،ادمها زود عوض میشن ،هرچند من خودم هم بی خطا نبودم ولی برای دخترا هیچوقت جابی بخشش نداره ئنیا
***********************
گذر زمان ادمها را تغییر نمیدهد ،تنها باعث میشود خود واقعی شان را نشان دهند.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط نازنین_بانو

بعید میدونم این ادم من رو با تمام شرایط الانم قبول که ، تو این دو سال بینمون فاصله افتاده ،اون خیلی پیشرفت کرده راه چندین ساله رو رفته ، من بدتر نشده باشم بهتر نشدم ، الان جایگاه خوبی داره و بعیده منه پیشرفت نکرده رو قبول کنه
باید فراموشش کنم ،ولی این اتیشی که سالی چندبار میفته بحونم رو نمیدونم چه کارش کنم ،دوساله میخوام فراموشش کنم ولی مگه میتونم؟ کار من نبوده تاحالا

---

نازنین،
پیشرفت را در چی می بینی؟

یک اشتباهی که تو می کنی اینه که خودت را با مردها مقایسه می کنی.
پیشرفت های مردونه، دنیای مردها و ضرورتهای زندگیشون، با ما خانمها فرق داره.
اگر مثلا ایشون الان شاغله و شما شاغل نیستید، امتیاز خیلی خاصی برای اون نیست. مرد باید کار کنه.
آخه تو 25 سالگی چیکار می تونه کرده باشه که می گی اوووووووووو من خیلی عقب افتادم! نهایتش فوق گرفته، سربازی رفته و کار پیدا کرده.
ناراحتی که سربازی نرفتی :227:

خودت را هم اینقدر دست کم نگیر. خیلی از خودت ناراضی هستی و اعتماد به نفست را از دست دادی.
جذابیت یه دختر به اعتماد به نفسشه! نه به مدرکش.
به رضایتش از زندگی و خودش و تلاش برای بهتر زندگی کردن.

یه نگاهی به تاپیکهای آقایونی که در مورد خواستگاری و ... می نویسند بکن.
با معیارهای پسرها و نگاهشون به ازدواج و زندگی مشترک بیشتر آشنا می شی.

تو از نگاه خودت می گی من معیارهای اون را دارم، ولی شاید نداری!
معیار به دل نشستن، اعتماد به نفس، معیارهای اخلافی و فرهنگی و اعتقادی و ........ اینا که در عرض دوسال عوض نشده یا اگر شده، اون خبر نداره!
همه اینا را قبلا می دونست و بهت گفت همکار خوبی هستی اما ازدواج نه!

اینا را برای دلتنگیت ننوشتما.
برای اون قسمت از صحبتت که فکر می کنی تو کوتاهی کردی و می شد بهم برسید اما خودت را خوب نشون ندادی.
یا اگر الان راهی بود بهش ثابت کنی معیارهاش را داری، خیلی خوبه.

به قول میشل (اگه اشتباه نکنم)،
پسرها خیلی زودتر از دخترها تصمیم می گیرند.
خیلی زودتر از اینها اون می دونسته که تو مناسبش هستی یا نه.

فراموشش کن.
و از اون مهم تر، نازنین را دوست داشته باش.
اگر هدفی داری، دست به کار شو تا بهش برسی. چرا نشستی می گی من جا موندم؟

نقل قول:

---

من در وهله اول دنبال فراموش کردنش و اما میخوام بدونم ایا نظرش عوض شده یا نه ،چون اون مسج اخرش عجولانه بود و من تاجاییکه خودم و ایشون رو میناسم معیارهای مشترکی داریم فقط یکی به اهدافش رسیده و یکی نرسیده اونم با دلایلی مشخص ،اما حاضر نیستم برم طرفش چون شخصیت خیلی خیلی حساس و زودرنجی دارم که اصلا نمیخوام به اصلاح خواسته نشم یا کسی بگه نمیخوامت
دوستی هم واسه واسطه گری سراغ ندارم

---

نظرشون عوض شده یا نه! مهم نیست! چه فرقی برای شما داره؟
این آدم اگه نظر مثبتی روی شما داشته باشه و قصد ازدواج هم داشته باشن راحت میتونن بیاین خواستگاری شما!

از طرفی شما که میگین آدم حساس و زودرنجی هستین پس نمیتونین جواب منفی یا واکنش منفی ایشونو بپذیرین، پس علنا اقدام مستقیم شما هم لغو میشه.

شما دلتون برای چی تنگ شده؟ مطمعنین که الان از روی تنهایی این حرف و نمیزنین؟

چرا میگین الان فهمیدین معیاراتونو دارن؟ آیا این معیارهایی که ازشون حرف میزنین مرتبط با پیشرفتشون هم هست؟

درود بانو

با اجازه بعنوان یه آقا واقعا دارم میگم اصلا و ابدا زنها را درک نمیکنم واقعا توی سرشان چی میگذره؟شما الان نشستی داری به رابطه ای فکر میکنی که برای دوسال قبل هستش!!!!

وقتی یه پسر با یه دختری دوست میشه هدفش مشخص نیست برای چیه فقط یه رابطه داره برقرار میکنه حتی اگه از ازدواجم حرف بزنه اینکه من دوست دارم و بهت علاقه دارم بیا باهم بیشتر اشنا بشیم بعد ازدواج کنیم اینا همش حرفه تا وقتی که عملی نشه هیچ ارزشی نداره فقط یه سرمایه گذاری احساسیه که از طرف دختر انجام میشه که نتیجش اکثرا میشه اتفاقی که برای شما افتاد.
اینکه برگردی یا برنگردی بخودت مربوطه ولی مسئله اینه بر فرض محال آقا شما اصلا برگشتی و ایشونم قبول کرد فکر میکنی بعدش چی میشه؟بعدش منجر میشه به خواستگاری و ازدواج!!!!!نه شما اون آدم سابق هستید نه اون آقا اون آدم سابق و نه احساس و شکل رابطه مثل قبل هستش.

اینکه بشینی و به این رابطه فکر کنی فقط خودت را داری اذیت میکنی رابطه ای که تمام شده دیگه تمام شده اگه شروعم بشه دیگه مثل قبل نیست.
واقعا درک نمکینم چه اصراریه دنبال یه مقصر باشی اول خودتو مقصر نشان دادی خودتو سرزنش کردی بعد رفتی سراغ این بنده خدا که انسان موفقی شده توی دوسال چجوری اینهمه موفق شده من موندم!!!بعد توپیدی بهش

نقل قول:

---

اون خیلی پیشرفت کرده راه چندین ساله رو رفته ،

---

نقل قول:

---

دنیا جای دوس داشتن نیست جای پست و مقام و پول و موقعیته ،ادمها زود عوض میشن ،

---

نقل قول:

---

گذر زمان ادمها را تغییر نمیدهد ،تنها باعث میشود خود واقعی شان را نشان دهند.

---

این رابطه تمام شد رفت.اینکه بشینی دنبال مقصر بگردی من مقصر بودم یا اون مقصر بود یا اون پسره همسران باهاش دوست بودم مقصر بودم از تنهایی و دلشکستگیم سواستفاده کرد یا اینکه دنیا و پست و مقام مقصر بودن هیچکدامش دردی را دوا نمیکنه.

شما فکر کنم الان احساس تنهایی میکنید احساس اینکه چرا آدم موفقی نیستید(البته باید دید تعریف انسان موفق از دیدگاه شما چیه) چرا تنهایید.اینا همش نشانه خطر هستش حواستان باشد لطفا با این روحیه ای که دارید قید داشتن هرگونه ارتباط را بزنید مخصوصا برقرار کردن رابطه احساسی و عاطفی.

نقل قول:

---

فراموش کردن دوست دختر يا دوست پسر

با سلام
راه هاي كوتاه بر اساس لذت درون همان كاري هست كه يك معتاد را از ترك دائمي باز مي دارد.
اما راهكاري هزينه بر و انرژي بر سختي و رنج دارد. اما اگر قدمهايتون را طبق برنامه و پشتكار برداريد موفق مي شويد.
به 3 تكنيك كمك كننده اشاره مي كنم.
اما مشورت حضوري با يك روانشناس باليني مي تواند اين تكنيكها و تكليف ها را براي شما بيشتر باز كند و آسانتر متوجه شويد و عمل كنيد.
1 - تكنيك تغيير بستر
در اين تكنيك شما نمي گذاريد آتش مشتعل شود و بعد خاموش كنيد. بلكه بستر آتش را از بين مي بريد.
مثلا عوض كردن شماره تلفن، استفاده نكردن از ID و ايميل ارتباطي ،‌نرفتن به مكان ارتباطي
و ... مهمتر هست تا اينكه شماره را داشته باشي
و بخواهي جلوي جواب دادن به آن مقاومت كني.

2 - تكنيك تمركز زدايي:
هر انساني انرژي هاي رواني مشخصي دارد،
وقتي همه انرژيتان را روي يك شي يا يك فرد سرمايه گذاري كنيد، نمي توانيد جلوي آن مقاومت كنيد
.
بهتر هست فهرستي بلندي از علاقمندي، كارها،‌مشغوليت ها و ... تهيه كنيد و مدتي انرژي خود را توزيع كنيد.

3 - قطع آبياري تخيلات (تكنيك توقف فكر)
معمولا اينگونه احساسات
با تصوير سازي ذهني، تخيل (خيالات تفكر گونه)، آرزو سازي ، ذكر خاطرات، موسيقي هاي مناسب با فضاي ذهني و غيره
، منجر به رشد كردن و آبياري شدن اين احساسات مي شود به نحوي كه كنترل و قطع آن غير ممكن به نظر مي رسد.
سوئيچ كردن فكر و خيالتون بر موضوع ديگر ، يا قطع فكر به مجرد آگهي بر آن ، مي تواند جريان آسيب رسان ذهني اتان را متوقف سازد.

---

یه چنتا مسئله ای ذهن منو مشغول خودش کرده
خصوصیات ایشون در چه حد بوده شما بعد دوسال هنوز دارید بهش فکر میکنید؟
شناخت شما ازش در چه حدی بوده(مثلا رفتن سینما تلفنی حرف زدن یا جنگل یا کوه رفتن)
معیارهای شما برای انتخاب همسر چقدر تغییر کرده از دوسال قبل میشه لطف کنید و بنویسید؟

پ.ن:شاید اشتباه بگم ولی حدس میزنم شما بخاطر شرایط خوب یکه الان درش قرار دارن ناخوداگاه دارید ایشون را با شرایط خواستگارانی که داشتید مقایسه میکنید و ترس از تنهایی و ترس از شنیدن حرف از آشناها و نداشتن موقعیا بهتر در آینده باعث شده اینجوری خودت را اذیت کنی و به رابطه ای که فراموش شده فکر کنی

شیدای عزیز چقدر خوب و زیبا صحبت میکنی ،افرین به شخصیتت و فهمو درکت از زندگی
درسته شاید اعتماد به نفس من مشکل داشته باشه و اونزمان که اخر زمان ارتباطم با این اقا بود ،خیلی داغون بودم ،اعتماد به نفسم زیر صفر بود و چیزی که بود کلا من شخصیت یکم مرموزه واسه دیگران ،من تو خونمو خواهر خودم دربازه من دچار بدفهمی یا سوتفاهم بود و هست چه برسه به یک پسر غریبه اون هم زمانیکه واقعا مرتکب خطا شدم ،اینها رو نمیگم واسه اینکه خودمو واسه رفتن طرفش متقاعد کنم (البته تاحدی اثر داره) واسه این میگم که باید یه کاری واسه این مشکل کرد
من با خواهرم قهر کردم چون دلیلی نداشت خودمو طبق معیارهای اون بسازم ،ولی کلا دیدگاه های جامعه مذهبی ما ،اون پسر و حداکثر مردم مذهبی ما هم مثل اونه ،نه اینکه من مذهبی نباشم ، من یکم امروزی فکر میکنم و هرچیزی رو بد نمیدونم و به یکسری از اشتباهات تو دیدگاهم البته پی بردم مثل اینکه رابطه با پسرا حتی برای منی که قصد عمل خلاف ندارم خوب نیست ،چون من یکطرف ماجراهستم -البته قبلا هم اهل روابط زیاد نبودم،همین رابطه به منظور اشنایی منظورمه الان-
دختر بیخیال عزیز :من چهار سالی هست که تقریبا تو تنهایی و یکساله تو تنهایی مطلقم ،به ادمها و معیار ها که نگاه میکنم فکر میکنم این اقا معیار منو داره
میشه معنی دقیقی از تنهایی تعریف کنی؟

دیشب پستم خطا میداد ،دیشب به حرفاتون فکر کردم ،به این رسیدم که شخصیت ادم خیلی بالاتر از اونه بخاطر کسی پایین بیاره ،بخصوص کسی که بخودش اجازه توهین بهش داده باشه ،شخصیا ادم خیلی بالاتر از این حرفاست ،مگه یه مرد واسه یه زن چیکار میتونه بکنه که زن خودشو اینقدر وابسته اون کنه ،اصلا مگه ادم چقدر از این دنیا میخواد

سلام اقای خاله قزی ،ممنون کهبعنوان یک اقا حرف زدید ، تاثرگذارترین جمله تون شاید این بود که کنه اون مثه سابقه ،نه من . حالا شاید من باشم ولی احتمالش زیاده اون نباشه ،باید روی این قسمت واسه خودم تاکید بگذارم

من قبلا معیارهای کمی داشتم اخلاقیات و شغل و قیافه ،البته معنبی دقیقی هم واسه هیچکدوم نداشتم ،ولی الان بهتر میتونم معیار هام رو تفکیک کنم
در جواب پ.ن: من نمیخوام همچین کاری بکنم اما مگه بده کسی شرایط مناسب داشته باشه و دختری بخوادش؟ حتی بواسطه اشنایی بره خواستگاریش؟ البته من چنین قدرتی رو بهیچوجه در خودم حس نمیکنم،برای جواب سوال شما میگم

سلام عزیزم تنها علت اینکه شما نمیتونی این اقا رو فراموش کنی اینه که شما فقط نکات مثبت این اقا رو میبینی و مسلمه که دلت براش تنگ میشه چون شما اگر از دید شما منفی باشه که از فکر کردن بهش حالت بهم میخوره...!!!! تو ذهنت اینقدر خوبیهاشو شاخ و برگ میدی که اصلا فراموش میکنی که باهاش تموم کردی و این رابطه به آخرش رسیده..اینطوری پیش بری تا ده هزار سال دیگه هم همین حسه دلتنگی رو داری چون باور نمیکنی که تمممموووووووووووووووووووم شده عزیزم ...حتی اگر با این اقا تفاهم کامل داشته باشی واز نظر شما بهترین مرد روی کره زمین باشه باز باید بدونیکه ازدواج یه رابطه دو طرفه است همونقدر که شما این اقا رو میخوای اونم به همون اندازه باید بخواد خواستن شما که کافی نیست به خدا اگر این چیزا رو با خودت تکرار کنی خیلی زود فراموشش میکنی