میخواهم عاشقانه زندگی کنم

با سلام. من الان حق اشتراک مشترکین انجمن ازاد رو پرذاخت کردم.ولی نمیدونم باید چیکار کنم؟مشاوره تخصصی میخوام

- - - Updated - - -

قبلا هم دو تا پست گذاشتم .یک ساله عقد کردم.همسرم از همون اول سرد بود باهام از لحاظ عاطفی و احساسی.چون ظاهرمو نپسندیده بود.رفتم مشاوره بهم گف روی رفتار های زنانه ات کار کن.فک میکنم هیچی نمیدونم.لطفا کمکم کنید.

- - - Updated - - -

تصور می کنم شایدهمسرم من را نمیخواهد( آیا ممکنه اینطور باشه ؟)


چه کنم تا همسرم دوستم داشته باشد

- - - Updated - - -

واقعابه هم ریختم.شوهرم قبلا با کسی دوست بوده و با هم رابطه ام داشتن.حتی تا چند ماه بعد عقدمون.الانم به گفته شوهرم اون خانوم ازذواج کرده ولی بازم شوهرمو میبینه و تلفن میزنه.اما همسرم میگه بهش حسی نداره.میگه تو تامینم کن تا کسی تو زندگیمون نیاد.بهم بگین چیکار کنم؟

نفس جان فکر میکنم توی تاپیک اولت هم مطلب گذاشتم
خیلی دلم میخواست که الان از رابطه با همسرت نتیجه گرفته باشی و خوشحالمون کنی
یه جا نوشتی یه مدت خوب بود کاش ادامه میدادی
وقتی از همسرت دور شدی چرا سعی نکردی رابطه رو همچنان حفظ کنی به همون گرمی سابق..
کاش میتونستی توی اون مدت یه هفته کلاساتو غیبت کنی و برگردی پیشش تا غافلگیرش کنی
توی تاپیک قبلیت یکی از دوستان نوشتن که همسرت ازت هیجان میخواد منم کاملا حس میکنم با توجه به نوشته های شما
همسرت هیجان در کنار اعتماد به نفس میخواد
اعتماد به نفس فقط این نیست که از خودت تعریف کنی یا کم نیاری
خیلی ساده اس ولی ما خیلی بزرگش کردیم
باید عقیدت رو شفاف بیان کنی و خجالت نکشی
وقتی توی ماشین یه آهنگ گذاشتید شروع کنید با خواننده تکرار کنی و با صدای بلند بخونی اصلا هم مهم نباشه که بعضی جاهاشو حفظ نیستی حتی اگه اشتباه خوندی با خنده و شوخی ماست مالی کنی
وقتی یه کلمه ای رو اشتباه گفتی یا سوتی دادی بپیچون و به روی خودت نیار البته همراه با خنده... نه اینکه صداتو یواش کنی و شرمنده بشی حتی میتونی بگی"نمیدونستم چه جالب!" البته با صدای بلند
یه وقتایی روی یه سری حرفات پافشاری کن توجه داشته باش که لج نکن پافشاری کن "مثل اینکه میگن مرغ طرف یه پا داره"
در کنار این اعتماد به نفس باید در مورد رفتارش بی تفاوت باشی بهش اهمیت بدی ولی نگران عکس العملش نباشی اگرم هستی در ظاهر نشون نده نباید حس کنه بی احساسیش در گذشته رو به یاد میاری
مثل یه دختر بچه شاد و پرانرژی برای خودت خوش باش اما به همسرت هم توجه کن محبتت رو ابراز کن ولی تشنه محبت نباش
بهش پیامک عاشقانه بده ولی اگر ج نداد دلخور نشو و گله نکن
یه وقتایی براش جک بفرست
سعی کن خیلی بخندی و پر انرژی باشی
یه مواقعی پرحرفی کن
توی ماشین آهنگای تند یا شاد رو گلچین کن
در یک کلام "غیرقابل پیش بینی باش"
این مواردی که برات گفتم مربوط به مشکل اولتون بود برای حفظ زندگی
ولی برای مشکل دوم یعنی ارتباطش با شخصی که قبلا دوست داشته اگر میدونه که شما اطلاع داری باید ناراحتی رو ابراز کنی که در اوایل عقد رابطه داشته ولی اگر نمیدونه اصلا به روش نیار اینطوری رازش برملا شده بذار فک کنه خبر نداری و باور کنه که توی ذهنت تنها زن زندگیش هستی
ضمنا ایشون تعهد و خط قرمزهای شما رو رعایت نکرده مطمئنا باید باهاشون برخورد بشه

ممنون از راهنماییتون
باید بگم که من اشتباه کردم و با سوال و کنجکاوی ازش خواستم همه چی رو بگه در مورد رابطه اش.همسرم هم گف بهش حسی ندارم.اما اصلا محکم برخورد نکرد وقتی ازش خواستم به اون خانوم بگه که زنگ نزنه.با اینکه من بهش گفتم اگه ادامه داشته باشه جدا میشم و از این حرفا.البته فک کنم تلفنی با بقیه ام ارتباط داره.من خیلی خودمو باختم.همش بهم میگه اگه رایطه ما دو نفر از اولش خوب بود تو حق داشتی بگی من خیانت کردم.اما الان حقو به خودش میده و خیلی سطحی با موضوع برخورد میکنه.

- - - Updated - - -

من الان نمیخوام بهش کاری داشته باشم.بیشتر میخوام رو خودم کار کنم .قبلا همش مث ادمای آویزون دنبالش بودم.همه چی از طرف من بود.اما الان میخوام خودم باشم.من بهش پیشنهاد طلاق دادم اما اون میخواد بریم سر خونه زندگیمون و میگه شاید با گذر زمان درست بشه همه چی

- - - Updated - - -

من مشاوره ام رفتم و ایشون گفتن باید از بعضی از دوستاش دورش کنی.چون ادمای سالمی نیستن و روابط خارج از عرف دارن.به نظرتون چجوری باهاش برخورد کنم؟چون بیشتر وقتشونو با اونا میگذرونه و از منم میخواد بعضی مواقع همراهیشون کنم.البته دوستاش متاهلن اما ادمای سالمی نیستن

- - - Updated - - -

من حق اشتراک انجمن ازاد رو پرداخت کردم .چجوری باید از مشاوره تخصصی کمک بگیرم؟

درود بانو

از طریق تماس با ما بالای صفحه اطلاع بدید تا عضویت شما و پرداخت شما تایید بشه.
البته اینکار مدت کوتاهی طول میکشه صبور باشید لطفا:72:

عضویت من تایید شده اما هنوز اسم من به عنوان کاربر سایت دیده میشه

ممنون میشم اگه کارشناسای سایت بهم کمک کنن.
به نظرتون این زندگی ارزش موندن داره؟
همسرم از اول بهم علاقه نداشته و کسی قبلا به عنوان دوست تو زندگیش بوده که با هم رابطه ام داشتن.اون شخص با وجودیکه همسرم میگه الان ازدواج کرده و شوهرشو دوست داره ،هنوزم تو زندگیمون هس.به شوهرم زنگ میزنه همدیگه رو میبینن و...
اما شوهرم میگه بهش حسی ندارم.و این رابطه ام داره تموم میشه.اگه من بتونم خودمو تا حدودی تغغیر بدم و به ایده ال همسرم نزدیک بشم با وجود این شخص امیدی به زندگی بهتر هست؟میتونم کلا از زندگیم حذفش کنم؟من ناامیدم.تا موقعیکه از وجود این خانوم بیخبر بودم خیلی به ادامه این زندگی امید داشتم اما الان....همش ترس دلهره اگه برم سر خونه زندگیم و بچه دار شم و دوباره همه چی از اول شروع بشه..........

- - - Updated - - -

من فقط بهش گفتم رابطه شو تموم کنه و اگه یه بار دیگه تکرار بشه دیگه نمیمونم و ادامه نمیدم.شوهرم هم بهم میگه تو تامینم کن مطمئن باش کسی وارد زندگیمون نمیشه.و اینکه خیلی با این موضوع سطحی برخورد کرد و کارشو خیانتم نمیدونست

ممنون میشم راهنمایییم کنید

نفس خانم ازطریق لینک تماس باما پیام بفرست وبگوکه اشتراک آزادپرداخت کردی...
اگه تاییدشدرنگ اسمتون قهوه ای میشه..اما شماهنوزنشده

نفس جان کن کامل تاپیک هات رو نخوندم اگه سوالم تکراری بود شرمنده
فکرنمیکنی مقصر هستی؟ وقتی شوهرت میگه تو تامینم کن مطمئن باش پای کس دیگه ای تو زندگیمون باز نمیشه خب بنده خدا راست میگه دیگه مگه مشکلی داری تو این قضیه؟ که ازت راضی نیست
فکرکنم تو تاپیک قبلیت گفتی دوست نداره و ازت خوشش نمیاد اشتباه فکرمیکنی اگه ازت خوشش نمیومد ازت درخواست رابطه نمیکرد وقتی میگه تو تامینم کن من خطا نمیکنم علنا داره میگه بهت نیاز داره خوشحال میشم جواب سوالام رو بدی

همسرم میخواد با هم زندگی کنیم اما میگه ازم توقع نداشته باش روابط عاطفی و احساسی خوبی داشته باشیم.شاید به مرور زمان بهتر بشیم.اما مشکل من خیانتشه و اینکه نمیتونم تو این شرایط آروم باشم و فکرم همش مشغوله.اظهار پشیمونی کرد اما به هر حال کسی بوده که قبلا دوستش داشته و اون خانوم هنوزم با شوهرم ارتباط برقرار میکنه.تلفنی و حتی بعضی مواقع میبینتش.البته همسرم میگه اون خانومم بعد ازدواج ما ازدواج کرده.و اینکه شوهرم خیلی سطحی با این قضیه برخورد میکنه و میگه تو نباید خیلی بزرگش کنی چون من دیگه حسی بهش ندارم.مشاوره رفتم گفت شوهرت یه مقدار خودشیفته اس و شخصیت نمایشی داره و بچه اس یه کم.و گف تو باید از دوستاش دورش کنی.شوهر من رفیق بازم هس.چجوری از دوستاش دورش کنم به نظرتون؟و اینکه رفتارم با خودش چگونه باشه؟من هر روز یه بار بهش میزنگم و خودم بیشتر پیشنهاد بیرون رفتن میدم.ایا باید کمش کنم؟

مسخرست که اون خانوم متاهله ولی با شوهرت ارتباط داره
به هرحال این اتفاقات افتاده تو نمیتونی تغییرش بدی مهم اینه که از این شرایط درست استفاده کنی باهاش صحبت کن تحت هر شرایطی شده باید رابطش با هر دختری قطع شه چه اون چه هر کس دیگه
فقط با محبت و خوبی میتونی دل شوهرت رو بدست بیاری اگه زندگیت و شوهرت رو دوست داری باید کمکش کنی حالاکه شوهرت اهل تفریح هست سعی کن تا میتونی با دوستای متاهلش و فامیلایی که شوهرت باهاشون جور هست تا میتونین برین تفریح خودت باهاش خوش باش
اون دوست داره که میگه به تو نیاز دارم منتها یه اختلافات سلیقه ای هست که فقط با صحبت کردن حل میشه که چی میخواد ازت
میدونم یه عده شاید بهم بگن من اگه بیل زن بودم برای خودم بیل میزدم اما خداروشکر برای خودم هم دارم بیل میزنم تاپیک فاطمه رو که خوندم الان دوسه روزه اصلا نامزدم رو چک نمیکنم و بهش گیر نمیدم
نفس جان باور کن تا خودمون کاری نکنیم هیچی تغییر نمیکنه فقط خوبی ماست که میتونه خوبی رو بهمون برگردونه

ممنون میشم اگه کارشناسای سایت بهم کمک کنند.من الان دارم میرم پیش مشاور تا روی اعتماد به نفسم کار کنم.اما میشه بهم بگین الان در این وضعیت چجوری باید یا شوهرم رفتار کنم؟در خصوص خیانتش و شیطنت هایی که داره و خودش به راحتی بعد از سوالات مکرر من اونارو برام بازگو کرد.و اینکه چه رفتار هایی باید برای جذب شوهرم داشته باشم؟من کلا ادم مهربونو و حرف گوش کنی هستم به عقیده شوهرم.اما اصلا نمیدونمچجوری باید به خودم جذبش کنم؟میخوام حداکثر سعیمو بکنم و بعد اگه دیدم فایده ای نداره از این رابطه کنار بکشم؟من حتی نمیتونم احساس ناراحتیمو بهش نشون بدم

من چجوری میتونم این موضوع رو منتقل کنم به ارشیو تاپیک های خصوصی؟

به من بگید چیکار کنم؟چجوری خودمو تغییر بدم در صورتیکه میدونم هنوزم بهم دروغ میگه و شک دارم بهش؟چجوری بهش اعتماد کنم؟الان رابطه خوب و معمولی با هم داریم مث قبل.بهش کاری نداشته باشم و زندگیمو بکنم؟یا کلا این رابطه پر از تردید و دروغ وظاهری رو تمومش کنم؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط نفس65

من چجوری میتونم این موضوع رو منتقل کنم به ارشیو تاپیک های خصوصی؟

---

شما عضو انجمن آزاد هستین میتونین به مدیر پیام خصوصی بدین و بخواین شمارو راهنمایی کنن.

یک سوالی دارم، همسر شما هیچ نشونه پشیمونی در ظاهر و رفتاراشون ندارن؟
من قبلا پستاتونو خونده بودم پست های خیلی قبلتونو، متوجه شدم شما اصلا اعتماد بنفس ندارین.
اونم بخاطر اینکه همسرتون نسبت بشما سرد هستن، و از شما خوششون نیومده؟ .
الان فهمیدین روابطی داشتن حتی بعد از ازدواج،
تا همسر شما تا از کارهاشون پشیمون نشدن وتا وقتی که این روابط و ادامه بدن و تا از این روابط خانمان سوز خارج نشن. شما چطور میخواین ایشونو بخودتون جذب کنین.؟؟؟ این سوالو هم از خودتون هم از خودشون بپرسین.
اصلا ایشون تاحالا تلاشی کردن؟

ایشون با اصرار خانواده با شما ازدواج کردن؟
شما رابطه کامل باهم داشتین؟
اگه رابطه کامل نداشتین، حتما بیشتر فکر کنین.
اعتقادات همسرتون چقدره؟ میدونن نباید با یک خانوم متاهل رابطه داشته باشن حتی بهمین شکل پیامی یا تلفنی یا دیداری؟؟

آدم خواب و میشه بیدار کرد، اما اونی که خودشو زده بخواب و نه!

اولین بار این جمله وکسی بمن گفت که خودش، خودشو زده بود بخواب اما متوجه نبود:)

جمله قشنگیه، کاش میشد بفهمیم الان خوابیم یا خودمونو زدیم بخواب!

حالا شما برین فکر کنین همسرتون خوابن یا خودشون و زدن بخواب؟
میتونین از خودشون هم بپرسین.
من کارشناس نیستم، اما اگه با مواردی که از نامزدتون متوجه شدین همچنان علاقه‌مند به ادامه هستین، فکر کنم برای اینکه فردا روز تو زندگیتون بهتون خیانت نکنن.باید اولین قدم و بردارین.

فکر کنم برای شما اولین قدم، کسب اعتماد بنس بالاست!!!
همراستاش باید به همسرتون بفهمونین که کارشون بهیچ عنوان توجیه پذیر نیست و در صورت ادامه و عدم قطع رابطه با خانوم های اطرافشون شما مجبور میشین تصمیات خیلی جدی دیگری بگیرین!
باید بهشون بفهمونین که شما قصد ازدواج با یک مرد خیانتکار و ندارین. اگه میخواین زندگی کنن بسم الله، آستینا و بزنین بالا باهم زندگیتونو بسازین!!
تاکید کنین باهم! !! نه من تنها!!!
بهشون بگین کارهایی که کردن تماما اشتباه بوده.
بگین حرفاشون که شما تامینشون نکردین فقط توجیه محضه. ( اینو گفتم چون تاپیکهای قبلیتونو خدندم متوجه شدم شما خیلی وقته دنبال جذب همسرتون هستین)

پس بهشون بگنین من خیلی وقته بخاطر زندگیم مشاوره میرم و واقعا فکر میکردم داریم دوتایی تلاش میکنیم، تعجب کردم چرا موفق نشدیم.
حالا فهمیدم چرا، بخاطریکه شما هیچ تلاشی نکردین تازه خودتون و از جای دیگه ای تامین میکردین شما تازه با این روابطتون سعی در خراب کردن رابطه داشتین تا درست کردنش.

حتی میتونین ازشون بخواین باهم برین پیش مشاور.

ببین عزیزم ایشون میدونن شما اعتماد بنفست نسبت بخودت کمه، برای همین دارن خوببببب از این نقطه ضعف استفاده میکنن.

ایشون اشتباه کردن خودشون هم میدونن، هیچکس تو کره زمین حق خیانت و بهیچ مرد و زنی نمیده.

اگه رابطتون مشکلی داشته باشه باید برای حلش تلاش کرد نه به بیراهه رفت.
ایشون خودشون میدونن اشتباه کردن، شما هم میدونین.

پس اینقدر از خودتون ضعف نشون ندین. این حرفا که شما تامینشون نکردین، بهانه اس، اگه راست میگن قبل از ارتباطاطشون بشما میگفتن و بفکر راه حل میوفتادن.

روی نقطه ضعفتون خیلی کار کنین، چون بخاطر این عدم اعتماد بنفس فکر میکنین که همسرتون هرکاری بکنن اشکال نداره، و شما ارزشتون همین طرز رفتاره!!!
نمیدونم بخاطر چیه؟ عدم اعتماد بنفستون بخاطر ظاهرتونه؟؟ فکر میکنین کمتر از دختری هستین که همسرتون میپسندن؟

شما فعلاً فقط سیاست جذبی در پیش بگیر . در عین قوت ، قاطعیت و جرأت ورزی بسیار برایش جذاب باش تا جایی که دور از شما برایت پر پر بزند .

تاپیک کارگاه رفتار جرأتمندانه و قاطعیت را بخوان و همچنین روشهای مهرورزی و مهارتهای ارتباطی را بیامور و به کار ببند


موفق باشی

میگن دوره نامزدی دوره شناخته، خب با این شناختی که کسب کردین، هنوزم میخواین برین زیر یه سقف؟
اصلا شما علاقه ای بهشون دارین؟

اگه علاقه دارین، پس حتما روی خودتون کار کنین اعتماد بنفس تون و نسبت بخودتون حتی نسبت ظاهرتون ببرین بالا.
احتمالا نامزدتون از اون دست آدم هایی هستن که از دخترای محکم و قاطع و با اعتماد بنفس خوششون میاد.
میتونین ویژگی های این دست دختران و بخونین و بکار بگیرین.

من به همسرم گفتم اگه دوباره چیزی متوجه بشم راحت طلاق میگیرم.اما فعلا میخوام همه تلاشمو بکنم.تو این چند ماه که تا عروسیمون مونده میخوام بهش وقت بدم.اگه درست نشد اون موقع برای طلاق اقدام کنم.اینو بگم که در مقابل حرفایی که بهم زد در مورد ارتباط داشتنش زیاد واکنش خوبی نشون ندادم.اولش گفتم طلاق بگیریم اما دوباره بعدش باهاش خوب شدم و دیگه به روش نیاوردم.