کلافه ام از بیکاری دلم به بچه دار شدن خوش بود ولی...

سلام


تو خونه از بیکاری حوصله ام سر میره دوست داشتم دوباره بچه دار شم تا با بچه کوچک سرگرم بشم و پسرمم کمی آرومتر بشه اما نمیشه چون باید دارو مصرف کنم و کامل آرامشم رو بدست بیارم بعد...


از اینکه بچه دار شدنم رو باید به تعویق بندازم خیلی ناراحتم.26 سالمه اما تازه یه بچه دارم همه هم بهم میگند نازایی و بچه دار نمیشی باز خوبه یه بچه دارم!!

کلا ناامید شدم و حتی درمانم رو قطع کردم


دلم میخواد درسمو ادامه بدم و وارد دانشگاه بشم اما نمیدونم چی بخونم


همسرمم زیاد حمایتم نمیکنه البته مخالفت هم نمیکنه(هر جور راحت باشم)


درسو خیلی دوست دارم


نمیدونم دانشگاه برم یا کلاس خیاطی یا آرایشگری؟؟


اینم بگم محیط آرایشگاهها رو زیادقبول ندارم خیاطی باز بهتره


نظرتون چیه؟


ادامه تحصیل بدم یا کلاسای آموزشی برم!!؟

ارشد؟نهایت 3سال بعدش چی؟باید یه فکر اساسی بکنی.سرکار نمی ری؟شوهرت کی میاد

خونه؟یه راه اینکه کار خونه رو به کندی انجام بدی.

منافاتی با هم ندارن
هر دو
اما الان سریع م یتونی تصمیم بگیری بری دوره خیاطی یا ارایشگری ثبت نام کنی دوره هاشو بری و چند ماه بعد کار کنی و البته یه سالی هم تجربه کسب کنی ولی دانشگاه رو باید بخونی و معلوم نیست کی قبول شی. پس برو کلاسا رو ثبت نام کن کنارش وقتای خالیت هم درس بخون
بچه ببخشید البته شاید من بچگی خوبی نداشتم دارم قاطی می کنم با اوضاع خودم ولی بچه مهر و محبت می خواد رسیدگی می خواد پدر مادر درست حسابی می خواد اینده می خواد مسوولیت می خواد وسیله سرگرمی بازی نیست که بیاد تو این دنیا که سر شما گرم شه. خودش چی؟ بچه دار شو هر وقت که به نظرت میاد واقعا می تونی رسیدگیش کنی. سن 26 کمه که مشکلی نداری واسه بچه دار شدن حالا حالا ها وقت هست
موفق باشی

بانو سلام اول بگو این آواتاره عکس واقعی پسر خودته یا نه تا بگم چیکار کنی ؟

چقدر شبیه عکس آواتار دختر ای قبلیه . .. خدا زیادش کنه چقدر خوشگله چقدر واقعی به نظر میرسه . آرام بانو راستشو بگو .پسرته ؟

جناب فرهنگ واسه کارشناسی،همسرم موقع ناهار میاد اما دوباره میره (البته بعضی وقتا)غروب ساعت هفت یا گاهی ساعت نه شب میاد وقتی هم میاد مشغول کاراشه.
کار خونه انقدرا هم نیست هر چی به کندی انجام بدم بازم بیکار میمونم




مینوش عزیزم تنها سرگرمی نیست خودمم آروم میشم فرزندمم کمتر شلوغ میکنه
بچه خیلی دوست دارم با اینکه یه دونه دارم اما حالا واسه مشکلی که برام پیش اومده کاملا خودمو باختم و درمان رو قطع کردم


راجع به درس دانشگاههای علمی کاربردی یا بدون کنکور هست
اگر کلاس آموزشی هم میخوام برم قصدم پر شدن وقتمه نمیخوام مغازه باز کنم یا کسب درآمد کنم


بعدشم من دیپلمه هستم همسرم قصد داره ارشد بخونه


کاش درسمو همون موقع ادامه میدادم اما حامی نداشتم


دیپلمم رو وقتی بچه داشتم گرفتم
دلم میخواد رشته ای بخونم که به دردم بخوره اما نمیدونم چی بخونم؟


درسته درسم تموم میشه و باز بیکار میشم اما تو این چند سال درمان میشم و بعدش میتونم بچه دار شم.یه چیزی هم یاد میگیرم


دودلیم واسه هزینست البته میتونم از جانبازی بابام استفاده کنم اما نمیخوام هم روم نمیشه هم دوست دارم شوهرم کمی حمایتم کنه
البته کلاسهای آموزشی هم هزینه خودش رو داره...

- - - Updated - - -

پارسا گرامی فرزند خودمه وقتی نی نی بود پدربزرگش این عکسو انداخت

ارام جان زندگیته و خودت باید تصمیم بگیری اما در کل به نظر من با این حساب که دیپلمی دلیلی نداره که بخوای خودتو با کنکور و درس عذاب بدی
برو یه چیزی یاد بگیر که بعدشم سریع بری سرکار
چرا کار نکنی.؟ چیزی رو یاد بگیر که دوست داشته باشی تا کار کردن در اون زمینه هم برات شادی اور باشه
خیاطی و ارایشگری هر دوش خوبن. باید می ری کلاس بعدش تمرین هم بکنی که خوب یاد بگیریشون
زبان خارجی هم می تونی یاد بگیری.
یه کاری رو که دوست داری شروع کن به یاد گرفتن. بعدش هم باهاش کار کنی خوشحال میشی چون دوسش داری
الانم میتونی مطالعه اتو بیشتر کنی. مثلا ببین به چه زمینه هایی علاقه داری درباره اش سرچ کن هر روز یه چیز جدید یاد بگیر

موفق باشی

سلام
این تازه عکس نی نی پسرته پس الان برا خودش مردی شده و زیباتر

پاشو بانو اول یه اسفند دود کن تا چشمش نکردن ( چشمای خودمم وقتی احساساتی میشم شور میشه )

بانو دنبال خواسته دلت باش برو دنبال درمان و فرزند دوم الان که بهش نیاز داری دنبالش باش . همسرتو راضی کن این چیزا دست خداست شما شروع کن . حالا کی بهت دوباره یه فرزند بده خدا عالمه . میدونم که مشکل حاد نداری و فقط تحت نظر بودن برات مهمه .

در حین پیگیری موضوع اول میتونی به موضوعات دیگه که بهش علاقه داری ادامه بدی . من با یادگیری سریع مینوش موافقم چون درس دانشگاه زمان بره و شاید یه سال دیگه خواستی باردار شی اونوقت نظرت عوض خواهد شد

خدا یه دختر خوشگل بهت بده . که جرات نکنی عکسشو بزاری تو تالار . بدرود

پارسا گرامی ممنونم
واقعا چشمات شوره عکسو بردارم!!http://kolobok.us/smiles/artists/laie/Laie_72.gif(شوخی)
من خودم میدونم مشکلم چیه اما همسرم پیله کرده که باید قرصا رو بخوری
فرشته اردیبهشت راجع به قرص و دارو حرف خوبی زد

از وقتی همسرم باهام مهربون شده منم دیگه غصه نمیخورم و عصبی نمیشم
این مشکلاتی هم که دارم واسه حرص و جوشاییه که قبلا میخوردم
خیلی مراقبمه

اکثرا فکر میکنند با وجود بچه شاید دوباره عصبی بشم
اما به نظرم نبودش بیشتر عصبیم میکنه
چون پسرمم خیلی شلوغه اما وقتی یه بچه دور و برشه مدام مشغول بازی با بچست

همسرم فعلا مخالفت میکنه
منم چیزی نمیگم برم مشهد بیام انشاالله که راضی بشه
طبق گفته مینوش عزیز میخوام یه کلاسی ثبت نام کنم

ممنون از راهنماییتون
اگر چیزی به ذهنتون میرسه راهنماییم کنید

چرا خوب بودنم آروم بودنم لحظه ایه!!
چرا نمیتونم خشممو کنترل کنم!!
چرا انقدر بهانه گیر شدم!!

دیگه خسته شدم
قلبی برام نمونده
آرامبخش هم که میخورم فقط خوابم میبره و همه اش منگم دیگه حوصله دارو خوردن هم ندارم
به همسرم گفتم طلاقم بده من تعادل روانی ندارم میگه دوستت دارم از شنیدن این جمله بیشتر شرمنده میشم
احساس میکنم هیچ کی دوستم نداره و تنها بهم ترحم میکننداز وقتی همسرم فهمیده بیمارم هر چی عصبانی میشم سکوت میکنه من متنفرم از سکوتش دلم میخواد بلند شه کتکم بزنه

بخدا نمیخوام کسیو برنجونمو عذاب بدم همسرمو دوست دارم اما واقعا کلافه ام کارم شد گریه گریه گریه
نمیدونم چه مرگمه
فکر کنم باید برم تیمارستان بستری بشم!!
دلم واسه همسرم میسوزه که داره منو تحمل میکنه
حکمت خداست که تو بچه دار شدن مشکل دارم
همه اش دنبال یه بهانه ام که خودمو از این وضعیت نجات بدم بچه دار شدن یا ادامه دادن درس یا کلااس رفتن...همه اش بهانست
نمیدونم چرا اینا رو اینجا نوشتم شاید واسه دردو دل...
فکر کنم شماها هم از من خسته شدید و شاید دیگه حوصلمو نداشته باشید

کاش میشد خودمو خلاص کنم اما از عذاب اون دنیا میترسم حتی جرأت فکر کردن بهش رو ندارم

- - - Updated - - -

آقای مدیر به دادم برسید
دوباره ...
:54::54::54:

این تپش قلب لعنتی ول کنم نیس
تا برم بخوابم حالم دوباره خراب شد
منی که فشار پاین بودم حالافشارم میره بالا
همسرمو بیدارش نکردم
حقمه فکر کنم به زودی سکته رو بزنم
خدایااا چرا مثل قبل کمکم نمیکنی!!!!!!
خییییییلی داغووووونممممم
تنها فکر به امام رضاست که کمی دلخوش به زندگی کردن میشم

با سلام و احترام
لطفا پست های 15 ، 17 و به خصوص پست 22 که اخیرا در انجمن پاسخهای خصوصی و تخصصی، برایتان ارسال کرده و درون آن لینک مهمی را برایتان قرار دادم را به دقت و با حوصله مطالعه کرده و روی آن متمرکز و شروع به انجام کنید.
نگران نباشید.


اصلا نگران و هراسان نشوید، وقتی دلتون دریایی هست ، حتما تجربه طوفانها را هم خواهید داشت، . این استخر کوچک
هست که حتی یک موج ندارد.
از قصار مدیرهمدردی:305:

ناخدای خبره و با تجربه را در طوفانها باید دید که چگونه کشتی را هدایت می کند.
و گرنه در دریای آرام، که ......

جناب مدیر از اینکه برام وقت گذاشتید ممنونماما من مشترک سایتم و نمیتونم خصوصیه تو انجام آزاد رو بخونمدارم میگم همه اش بهانست خودمم نمیدونم چی میخواماینجا که مجازیه همه ازم خسته شدند کسی حتی نمیاد تاپیکمو بخونه و فقط دوستام میاند اینجاآدم روانی یه بیماااااااااره منم باید برم بستری شم همیییییینمشاوره و روانشناس و این حرفا واسه من فایده ندارهمن مغزم آسیب دیدستبهتره پیش اعصاب و روان برمهمسرمو فرزندم از زندگی با من امنیت جانی ندارنددیگه از کسی کمک نمیخوامتا همینجاشم از همه ممنونماجرتون با شهدا

با سلام و احترام
یادتون هست یکماه پیش که پست ذیل را ارسال کردید و حالتون خیلی خوب بود.
من هم در جواب پست شارژ را زدم و گفتم. به این ها دلخوش نباش.

حالا هم می گویم.
یک فرد هیجانی و احساسی نباید زیاد به هیجانهای شدیدش که گاهی برایش پیش می آید بها بدهد.
نه آن حال خیلی خوش ماندنی بود.
نه این حال خیی بد ماندنی هست.
شما یاد بگیرید در این شرایط زیاد پروبال به احساسهای منفی یا مثبت خود ندهید. و رفتار و گفتار و واکنشی بر اساس آن نداشته باشید.
چند روز دیگر این موجها فروکش می کنه. و دریا که آبی میشه ، خودتون هم تعجب می کنید.
فقط باید مواقع فوران احساس خطایی نکنید و حرفی نزنید و عملی نکنید که مشکل ایجاد کند. اما داشتن این احساس و تحریک نکردن آن مشکلی نیست.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط آرام دل

نمیدونم دارم به خودم تلقین میکنم یا واقعانی حالم خوبه!!!
ولی خدایی امشب حالم خوبه اصلا به شوهرم غر نزدم جای تعجب داره!!!
دلم میخواد بقدری خودمو ازش دور کنم که تشنم بشه
امروز سر پسرم داد نکشیدم آروم بودم شکر خدا یه بچه ای دارم که همش منو میخندونه با اینکه هفت سالشه ولی گاهی وقتا از منم بیشتر میفهمه
بهش میگم واسه بابا یه هدیه بگیرم پسرم میگه مامان تو فقط سرو صدا نکن بهترین هدیه واسه باباست
وقتی به پسرم نگاه میکنم اعمال زشت گذشتم جلو چشمام میاد به همین شب عزیز قسم دوستش دارم ولی نمیتونستم خشممو کنترل کنم
تمام زندگیم پسرمه محبت شوهرمو میخوام چیکار چرا همش من بخوام یک ذره هم اون بخواد
اقای مدیر تو این ایام شما و خانواده گرامیتون دعام کنید
خدا شما رو واسه بچه هاتون نگه داره انشاالله عاقبت بخیر بشید
شما و بچه های اینجا از ذهنم بیرون نمیرید اگر لایق باشم دعاتون میکنم
فکر کنم این اسمه منو تحت تاثیر قرار داد:18:

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی

با سلام و احترام
از اینکه اینها را میشنوم بسیار خشنودم.
اما نکته مهمی که باید بدانید اینه:
انسان مثل گوشی موبایل مرتب شارژش خالی میشه.
یعنی الان شما شارژی این حرفها را میزنی. اما باید بدانید نه من و نه شما همیشه اینقدر شارژ نیستیم.
به همین منظور باید کارهایی بکنیم که به برق وصل باشیم. یا برق در اختیارمان باشد تا به محض اینکه شارژمان کم شد، خود را شارژ کنیم.



بعضی فاکتور هایی که اگر تمرین کنیم و عمل کنیم منجر به شارژ شدن دائمی ما می شود را در ذیل مورد اشاره قرار می دهم:
1 - صبر
2 - سعه صدر
3 - تحمل رنج
4 - امیدواری
5 - عدم زود رنجی
6 - درک دیگران
7 - کنترل خشم
8 - شیوه حل مسئله
9 - اعتماد به خود و دیگران
10 - مثبت اندیشی
11 مدارا با دیگران
12 - روش سازگاری و تعامل به جای روش اجتناب و درگیری (آرامش و نحوه مواجهه افراد با مسائل و مشکلات زندگي)
13 - فائق آمدن بر تعارضات به شیوه ای صحیح (انتخاب صحیح، شیوه حل مسئله و تعارضهای ما)
14 - منطقی بودن به جای احساسی هنگام تصمیم گیری (مرثیه سرایی احساسی عامل نا آرامی شماست!)
15 - دعا، ارتباط با خدا، توکل
16 - ........


خلاصه و نتیجه گیری:
پس نباید به حالهایی که در یک روز به دست می آوریم زیادی خوشبین باشیم. بلکه باید در زمانهایی که سرحال هستیم برای شارژ دائمی خود از طیق کسب مهارت و آگاهی ها اقدام کنیم تا به هنگام نیاز از شارژ خود استفاده کنیم.

---

==================================
پاورقی:
حساب کاربری شما جهت بهره برداری از پاسختون در انجمن آزاد شارژ گردید.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط آرام دل

جناب مدیر از اینکه برام وقت گذاشتید ممنونماما من مشترک سایتم و نمیتونم خصوصیه تو انجام آزاد رو بخونمدارم میگم همه اش بهانست خودمم نمیدونم چی میخواماینجا که مجازیه همه ازم خسته شدند کسی حتی نمیاد تاپیکمو بخونه و فقط دوستام میاند اینجاآدم روانی یه بیماااااااااره منم باید برم بستری شم همیییییینمشاوره و روانشناس و این حرفا واسه من فایده ندارهمن مغزم آسیب دیدستبهتره پیش اعصاب و روان برمهمسرمو فرزندم از زندگی با من امنیت جانی ندارنددیگه از کسی کمک نمیخوامتا همینجاشم از همه ممنونماجرتون با شهدا

---

آرام جان سلام

نمی دونم مشکل من چیه که حتی از طریق تالار هم و ارتباط مجازی هم وابسته میشم و تحمل درد دوستامو ندارم .

باز خدا رو شکر مدیر تو لحظات حساس میاد یه مرفین بهمون تزریق میکنه تا درد مون آروم بگیره . خداییش وقتی من پستای مدیرو میبینم به ضعفهای خودم بیشتر پی میبرم چند بار میخونمشون و نکته برداری میکنم .

خب آرام خانم من ازت شاکیم چون نه تنها من بلکه هیچ کدوم از بچه های تالار ازت خسته نشدیم و اتفاقا همهمون داریم گام به گام لحظه های زندگیمونو پشت سر میذاریم و لحظه های خوش ناخوش زندگیمونو برا هم ارسال میکنیم تا قدم بهتری برداریم .

تاپیک حالو احوال برا چی ایجاد شده برا همین فوران های ناگهانی منو شما که مقطعیه و به قول مدیر فروکش خواهد کرد . برا اینکه حال خوب یا بد امروز مونو با دوستامون اشتراک بذاریم تا در شادی غم کنارمون باشا و احساس تنهایی نکنیم

آرام خانم کدوم روانی به شما گفته روانی که قصد داری بری خودتو بستری کنی هاااااااااااااااااااا

تو از کی درس دکتری خوندی اونم تو رشته مغز و اعصاب که متوجه شدی مشکل مغزی داری هاااااااااااااااااااااااا اا

ناراحتم کردی ولی میخوام بدونم تو تا با این همه مهربونیت تا حالا چه بلایی سر شوهرت یا علی پسرت آوردیکه به این نتیجه رسیدی اونا از دست تو امنیت ندارن هاااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااا

اینو برادرانه به عنوان کسیکه پاش به دادگاه باز شده میگم جملات بالارو هرگز پیش همسرت تکرار نکنی که از لحاظ قانونی برا خودت دردسر بزرگی درست خواهی کرد و فرزندتو ازدست خواهی داد و حق دیدنشو از راه دور هم نداری

توکه اینو نمیخوایی میخوایی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

آرام گفتی قرص مصرف میکنی برا چی برا بارداری یا بیماری افسردگی . میدونی مصرف همین قرص میتونه برات دردسر درست کنه ؟؟؟

من دوست شما نیستم که هر روز بهت سر زده باشم تا امروز بگی از من خسته شدین و اجرتون باشهدا من امروز برا تو یک مهمانم . چندتاد جمله بالارو برات نگفتم که چشم گوشت باز بشه و برا خودت مشکلاتتو بیشتر کنی . گفتم که بدونی این راهی که بیهوده از سر بی حوصله گی بیکاری و کاملا الکی شروع کردی میتونه تا کجاها پیش بره .
و نه تنها آبروی خودت بلکه آبروی چندین ساله پدرتو ببری و آینده فرزندت علی خراب کنی و به گند بکشی .


آرام خانم تا تنها میشی یا بیکار به این حرفا فکر نکن . عاقبت نداره . تو رفیق از جنس خودت تو سن خودت نداری کمی هم وقتتو با اون پر کنی . بری خونش مهمونی یا بیاد خونت مهمونی ؟؟؟؟؟؟؟


شرط میبندم سر بطری آب از سقا خونه امام رضا ع چند روز دیگه مثل قبلا از نوشته هات پشیمون بشی

آرام خانم ببخشید آشفته مرد . مشکلت اینکه تو زندگیت نمیتونی حتی با کمترین درآمد شوهرت یه برنامه خوب و شاد پیاده کنی .

حق داری از من ناراحت بشی و منو دوست خودت ندونی عیبی نداره . اجرت با شهدا :72:
:203:من دارم برا دوستم دعا میکنم نه برا شما برو مزاحم نشو . بدرود

پارسا گرامی

برای چی باید از شما ناراحت بشم

برچسب روانی بودن از مدتها پیش بهم زده شد چون یکی از بچگی تو زندگیم بود که با کاراش روانیم کرد

آبروی پدرم!!راستش اصلا برام مهم نیست چون من براش مهم نبودمحالا گاهی وقتا در صدد جبرانشه

ولی دیره...

تا الآن خودمم به یقیین رسیدم تعادل روانی ندارم

دست خودم نیست واقعا عصبانی میشم هیچی نمیفهمم

دکتر نیستم ولی مطمئنم سرم عیب و ایرادی داره چون خیلی ضربه خوردسنگ میخورد به سرم سرم سالم میموند سنگ میشکست وقتی یادم میاد خنده ام میگیره

چیزایی دیگه ای هم هست که جاش اینجا نیست

آرام جان بهتره پستهای مدیرروبادقت بخونی!!!
داری حسابی خودتواذیت میکنی!!
خیلی احساسی وهیجان محورهستی!!
شمامادرهستیدوانتظاربیشتری ازشمامیره که صبورترباشی...
خب اگه فکرمیکنی میتونی بدون داروحالت روخوب کنی پس استفاده نکن وتلاشت روشروع کن این که دیگه این همه خودخوری نداره عزیزم

پاییزه عزیزم آرامبخش میخورم فقط میخوابمو گیج و منگم

فایده ای نداره

چون دکتر عمومی رفتم

پیش متخصص نرفتم

خودمم دلم میخواد احساسی و هیجان محور نباشم

پستهای آقای مدیر رو خوندم
ممنونم از راهنماییت

آرام دل عزیزبهتره بری پیش متخصص
اسم داروی آرام بخشت چیه؟

[quote=آرام دل;345151]پارسا گرامی

برای چی باید از شما ناراحت بشم

برچسب روانی بودن از مدتها پیش بهم زده شد چون یکی از بچگی تو زندگیم بود که با کاراش روانیم کرد .تو دوران قبل ازدواج هر کسی یه اسمی یا حرفی به آدم میزنه تو نباید تا الان تکرارش کنی و باورش کنی چطور این کلمه یادته اونی که صدات میزد گلم یادت نمیاد . اونیکه در موردش حرف میزنی احترام داره پس احترامشو نگه دار و بدون این تو بودیکه تو زندگی اون بودی نه اون .

آبروی پدرم!!راستش اصلا برام مهم نیست چون من براش مهم نبودمحالا گاهی وقتا در صدد جبرانشه

ولی دیره.. دخترا بابایین این حرف از دختر فهمیده ای مثل شما بعید بود کاری نکن تا کاری کنم اشکت در بیاد . من میگم تمام دادو فریادهاش تمام بد بیرا گفتناش تمام بد اخلاقیاش برا این بوده که تو رو از همه بیشتر دوست داشته ولی چون قدیمی بوده طرز بیانش خوب نبوده ولی احساسش به تو پاک بوده . در کل آرام اون پدرته باباته اون خود خود آرامش . اون تمام زندگیته .همین تو که این حرف زدی (راستش اصلا برام مهم نیست ) فردا به خاطر یه لحظه دیدنش از گوشه پارچه سفید آسمونو میذاری رو سرت .:302: (دور از جون پدرت و بقیه پدرا )
دختر هر احترامی برا پدر مادرت بذاری همون احترامو بچت برا تو میذاره .

تا الآن خودمم به یقیین رسیدم تعادل روانی ندارم. بله درسته تو روانی هستی منم تایید میکنم اگه تو دکتری منم متخصص از هاروارد . :227:تو روانی هستی ولی روانی همسرت دیوانه علیت دیوونه زندگیت .

دست خودم نیست واقعا عصبانی میشم هیچی نمیفهمم . همه عصبانی میشن اینطوری میشن طبیعیه ولی خب درجه داره میتونی کمش کنی

دکتر نیستم ولی مطمئنم سرم عیب و ایرادی داره چون خیلی ضربه خوردسنگ میخورد به سرم سرم سالم میموند سنگ میشکست وقتی یادم میاد خنده ام میگیره . اولا به خدا تو سالمی ولی برو یه خورده خرج کن یه متخصص برو اگه تهرانی بیمه ای برو میلاد یه عکس ام آر آیی هم بگیر . دوما بانو حتی برا خود شیرینی و همدردی این یکیو به همسرت و خانوادت و خانواده شوهرت نگو برا خودت پرونده سازی نکن . نمیگم دکتر نرو ها حتما برو تو الان یه بچه هم از شوهرت داری ولی من چیزایی دیدم که قابل گفتن نیست . حتی شوهرت آدرس دکتر نباید بدونه من از عمق رابطه ات با همسرت خبر ندارم ولی بیماریهای عصبی و روانی دست زن ویا شوهرو برا خیلی چیزا باز میزاره .

من نیش خوردم از طناب سیاه میترسم . البته من با اینجور مشکلات درگیر نیستم ولی هرروز دارم میبینم . یکیشو تو پست قبل بهت گفتم

بانو سخت نگیر آرامش تو نیم ساعت رو خوانی قرآنه اینو تو زندگیت حذف نکن به فرزندت هم یاد بده باهم بخونین . معنی یادت نره . شما چندوقت امتحان کن هر ساعتی شد . جواب نگرفتی بیا هرچی دلت خواست به من بگو . یه چیز دیگه نمیگم هر روز ولی بیشترشو زود از خواب بیدار شو زودتر از 6
بجاش ظهر دو ساعت بعد قرآن بخواب بعد هم یه چایی برا خودت بذار . و شام تهیه کن و منتظر همسرت بمون
بعد از ظهر علی آقارو ببر پارک . بدرود .

پاییزه جان قرص آلپرازولام شبی دوتا با پروپرانول 20 واسه تپش

فردا به خاطر یه لحظه دیدنش از گوشه پارچه سفید آسمونو میذاری رو سرت .

:302:

(دور از جون پدرت و بقیه پدرا )

:54::54:


حالم خوبه
ای کاش ثبات داشتم
اما احساسی عمل میکنم
راستش درد و دل با شما خیلی آرومم میکنه


پارسا گرامی اون جملت بهمم ریخت
وقتی حالم خراب میشه اینا رو میگم
منم عزیزانمو دوست دارم


راستی همسرم غافلگیرم کرد واسم گوشی خرید گوشی قبلیم خراب شده بود:227: