به من بگیدکه باشوهرلجبازومغرورم چه کنم؟؟؟ (آهاااای حرفه ای ها شماکه باتجربه تریدبیاید به من بگیدچیکارکنم؟؟؟؟)

سلام ،دوساله که ازدواج کردم و22سالمه وشوهرم 2سال بزرگتره وبچه نداریم،
من شوهرم رودوست دارم ولی ازاین اخلاقش اصلا خوشم نمیادمیشه نظربدیدکه من باهاش چیکارکنم که این اخلاقشوبذاره کنار؟راستش شوهرمن یه جوریه همش دلش میخوادمنومثل یه موم بگیره تودستش ومنم همیشه رامش باشمو همیشه همه باب میل اون رفتارکنن وهمیشه حرف اون به کرسی بشینه ! شوهرمن توی همه ی کارابامن مخالفت میکنه وهنوزاینودرک نکرده که منم بعنوان یه زن این حقودارم که گاهی اوقات درباره مسائل خیلی عادی خودم تصمیم بگیرم واون مخالفت نکنه.آخه تواین دوسال یه بارنشده که من بخوام کاری کنم یاجایی برم که اون سازمخالف نزنه !اگه هروقت بخوایم جایی بریم اگه من بگم مخالفت میکنه ،یااگه مثلایکی ازاقوام مابخواددعوت کنه واگه به من زنگ بزنه ومنم به شوهرم بگم میگه نه نمیریم وبگونمیایم منم به هربدبختی شده بایداوناروبه یه بهونه ای بپیچونم که نریم ولی اگه به خودش زنگ بزنن موافقت میکنه اینجوری من بهم برمیخوره فک میکنم منوآدم حساب نمیکنه چون ازنظرمن زن وشوهریکی هستن وتواینجورمسایل برادعوتی فرقی نمیکنه به کدوم یکی زنگ بزنی ودعوت کنی مهم اینه که به یکیشون بگی بازم خداشاهده من سعی کردم به اکثرآشنایانم یه جوری بگم که برادعوت کردن به اون زنگ بزنن ولی بعضیاکه نمیدونن به خودم زمیزنن چون شماره منودارن فقط،اماشوهرم این چیزارودرک نمیکنه که !یامثلادیروزخواهر11ساله اش به من گفت که میخوادبره بازاروبراخودش لوازم مدرسه بخره وازمن خواست که باهاش برم ومنم گفتم باشه به داداشت بگم بعدخبرت میدم اماتااومدم توخونه واین موضوع روبهش گفتم فوری مخالفت کردوبهش برخوردوگفت که نه توهیچ حقی نداری که بری وتوغلط کردی که میخوای بری من دوست ندارم!یعنی همیشه این اخلاقوداره مثلاچندروزپیش یکی ازآشنایان مازایمان کردومن بهش گفتم اجازه بده یک ساعت برم عیادت وبرگردم بازم مثل همیشه مخالفت کرد!بخداازاین اخلاقش کلافه ام که هیچ اختیاری بهم نمیده واگرم درباره کاری که بخوام بکنم یاجایی بخوام برم باکسی میبینی یهوصاف جلوی اون طرف برداشت جای من حرف زدوگفت که نه من اجازه اش نمیدم این بگه براخودش میگه من اجازش نمیدم!بااین کارش من خیلی کم میارم واززن بودن خودم متنفرمیشم ازاینکه بعنوان یه زن بهم هیچ حقی نمیده ناراحتم دل به آرزوموندم که یه بارمن ازش چیزی بخوام وسازمخالف نزنه توروخداشمابگیدمن بای چکارکنم تا رام شه ومنواینقداذیت نکنه واین اخلاق آذاردهنده شوبذاره کنار؟

سلام شرر جان
عنوان تاپیکت گویا نیست
یه عنوان گویا انتخاب کن که مشکلت مشخص باشه از طریق مثلث پایین اطلاع بده.

باهاش صحبت کن چقدر وقتی آرومه باهاش صحبت کردیاین فقط هدفش اینه که قدرتش رو نشون بده بگه من تصیمیم گیرنده هستم تو هم سعی کن یخورده کنار بیای باهاش در واقع هندونه بذاری زیربغلش هرچی کل کل کنی بدتره مثلا یه کاری میخوای انجام بدی یا جایی بری نگو میخوام برم یه جوری سوالی بگو برم دیگه عزیزم
فقط بخاطر غرورش هست یجوری برخورد کن که هم تو به خواستت برسی هم اون غرورش حفظ شه

سلام
لطفا پس از مشخص کردن عنوان گویا برای مشکلتون، گزارش کنید تا تاپیک شما باز شود
با تشکر

سلام دوستان همدردی .کجاییدبابا من ازکی این پستوگذاشتم پس چرابهم جوابی نمیده هیچکس ؟؟؟:grief:
کجایییییییییید شماااااااا جوااااااااب بدید راهنمایییییییی کنید نظربدییییییربابا:97:

شررجان سلام
چقدربه شوهرت محبت میکنی؟
چقدرباهاش صمیمی هستی؟
ببین عزیزم بایدبفهمی که چطوربایدباهاش حرف بزنی...یعنی قلقش دستت بیاد...
وقتی میخوای بهش بگی وازش اجازه بگیری چطورمیگی؟لحنت چطوریه؟باترس این میگی که قبول نکنه یاخیلی خونسرد وآروم...
به نظرت شوهرت شکاکه؟
پیشنهادمیکنم تاپیکهای رفتارجراتمندانه روبخونی.توضیح داده چطورخواسته هات روبگی.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط paiize

شررجان سلام
چقدربه شوهرت محبت میکنی؟
چقدرباهاش صمیمی هستی؟
ببین عزیزم بایدبفهمی که چطوربایدباهاش حرف بزنی...یعنی قلقش دستت بیاد...
وقتی میخوای بهش بگی وازش اجازه بگیری چطورمیگی؟لحنت چطوریه؟باترس این میگی که قبول نکنه یاخیلی خونسرد وآروم...
به نظرت شوهرت شکاکه؟
پیشنهادمیکنم تاپیکهای رفتارجراتمندانه روبخونی.توضیح داده چطورخواسته هات روبگی.

---

سلام پاییزجان.به شوهرم زیادمحبت میکنم وصمیمیتمون زیاده خیلی !تازه جلوی دیگران هم باهم خوب رفتارمیکنیم جلوی اقوامش خیلی هواموداره وبااحترام باهام رفتارمیکنه طوری که همه فکرمیکنن که ماهیچ مشکلی توزندگی باهم نداریم اما باهمه ی اینا مثل اینکه این اخلاقش درست بشونیست :grief:
شوهرم هم خیلی دوستم داره وهم بهم محبت میکنه ولی تواین موردکارش لنگ میزنه ! همینکه نمیدونم چیکارکنم؟تواین کارقلقش خیلی سخته ! باهام خوبه ولی جایی روکه من بخوام خودم برم نمیذاره وموافقت نمیکنه یااگه من به کسی راجع به کاری قولی بدم یاحرفی بزنم خشن برخوردمیکنه اینجوری بگم غرورش زیاده نمیخوادبه من دو بده میخوادفقط حرف حرف اون باشه ومنم همش تاییدش کنم اگه اینجوری باشم زندگیمون عالیه ولی امان ازاون روزی که باهاش سازمخالف بزنم،دیگه کلازیرورومیشه :97: خشن میشه وعصبانی شدید! برخوردمیکنه فحش میده و.....
نمیشه که من همیشه هرچی اون میگه بگم چشم یاوکیل وصیه من باشه همش؟آخه منم حق دارم که تصمیم بگیرم وکاردلخواهموانجام بدم !نسبت به اطرافیانم بدبینه فکرمیکنه رومن تاثیربدی میذارن درصورتی که اون بنده خداها اصلااینجوری نیستن ولی شوهرم اینجورفکرمیکنه!همشم بهش میگم که توفکرت خرابه اینجوریام که توفکرمیکنی نیست ،ولی میگه نه اتفاقامن خوب میدونم وخوب فکرمیکنم تونمیفهمی و....خلاصه بگم که کلافه شدم سراین اخلاقش:grief: مثلاباهم خیلی خوب وعاشقونه هستیم ولی تاکه اسم جایی رفتن من تنهایی مثلاخونه یکی ازآشنایان یاحتی باخودش رفتن خونه یکی ازآشنایان ما(درصورت پیشنهاددادن ازطرف من )،بازمخالفت ودرگیریمون شروع میشه والا ماهمه جور لحنی بااین مردصحبت کردیم ! چه به خوبی وچه به زوری والتماس وقربون صدقه رفتن وهرلحنی که شمافکرشوکنی صحبت کردیم ولی جواب نداد!:161:
موندم که این اخلاقشوچجوری درمان کنم ؟گفتم ازشماها بپرسم ببینم که میشه یه همچین مردای سرسختی روتغییرداد؟ خودم فکرمیکنم که تنهاراه حلش اینه که من کلا باهاش واردبحث نشم وفقط تاییدش کنم وآبم خواستم بخورم ازش اجازه بپرسم وهرکی هم که منوکاری داشت وخواست بگه جایی بریم باهم (مثلامادرم بگه امروزباهم بریم بازاریادکتر) من یابگم اجازموازشوهرم بگیریا ازپیش خودم هیچ قولی ندم وبرم ازآقای شاهزاده اجازه بگیرم وطبق معمولم آقابزنه توحالموبگه نه !:97:
عزیزان من ازاین راه حل خوشم نمیادچون اینجوری درسته شوهرم خوشش میادوراضیه ولی من اینجوری راضی نیستم !نمیشه که همیشه مازنای بدبخت خودمون به آب وآتیش بزنیم وخودمون درعذاب بذاریم که شوهرامون ازمون راضی باشن ؟؟این دیگه یعنی ظلم کردن به خودمون !یه بارم اوناکاری کنن بروفق میل ماوخودشونو به آب وآتیش بزنن تاماروراضی نگه دارن ! توروخدابگیدبااین شوهرم که این اخلاقش عوض بشونیست چه کنم ؟:203: اصلا امیدی هست یا......؟

دوست جون من از یه مشاور پرسیدم بهم گفت وقتی میخوام قانعش کنی که ازش اجازه بگیری جایی بری
برو کنارش بشین
نه مقابلش
کنارش
و آروم صحبت کن
بگو که من دوست دارم
تاکید میکنم
من دوست دارم فلان جا رو برم
من الان دلم میخواست تو فلان مهمونی میبودم
نظرت چیه؟ برم؟؟

یا اگه این راهکار جواب نداد یه نامه بنویس و بهش بگو عزیز دلم خدا رو شکر میکنم که شوهر خوبی دارم و همینطور خدا رو شاکرم که من زن نجیبی هستم
ازت میخوام با بیرون رفتن گه گاه من کنار بیای
دوستت دارم
شرر


یه چیزی توی این مایه ها
بالاخره میگفت بایستی از در چاخان وارد شی
مردها هم که چاخانیییییییییییییییییییی یییییییییییییییییییییییی

من میخوام امتحان کنم
موفق باشی

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط aye

دوست جون من از یه مشاور پرسیدم بهم گفت وقتی میخوام قانعش کنی که ازش اجازه بگیری جایی بری
برو کنارش بشین
نه مقابلش
کنارش
و آروم صحبت کن
بگو که من دوست دارم
تاکید میکنم
من دوست دارم فلان جا رو برم
من الان دلم میخواست تو فلان مهمونی میبودم
نظرت چیه؟ برم؟؟

یا اگه این راهکار جواب نداد یه نامه بنویس و بهش بگو عزیز دلم خدا رو شکر میکنم که شوهر خوبی دارم و همینطور خدا رو شاکرم که من زن نجیبی هستم
ازت میخوام با بیرون رفتن گه گاه من کنار بیای
دوستت دارم
شرر


یه چیزی توی این مایه ها
بالاخره میگفت بایستی از در چاخان وارد شی
مردها هم که چاخانیییییییییییییییییییی یییییییییییییییییییییییی

من میخوام امتحان کنم
موفق باشی

---

سلام آیه جون،ممنونم ازراهنماییت ،باشه اینوهم امتحان میکنم عزیز،ولی این شوهرمن خیلی تیزه تابرم کنارش باحالت آروم وقربون صدقه ای وبه قول شماچاخانی زود دو هزاریش میفته ومیگه چیه نکنه جایی میخوای بری یاکاری میخوای بکنی که اومدی نزدیکمو دورم میگردی! تازه بدش میادمیگه چون اینکاروکردی ومیخواستی منوگول بزنی وبااین شگرد راضیم کنی اجازه ات بدم حالا که اینطورشدجریمه ات اجازه نمیدم بری !!!! کلا چاخان کردنشم سخته !:161:
باشه ولی گرچه سخته ولی یه بار امتحانش میکنم :anonymous:

آره جیگرم باس هر راهی رو امتحان کرد
بعدشم وقتی بهت میگه نکنه نقشه ای تو سرته بهش بگو من میخوام هر راه درستی رو امتحان کنم تا ببینم در مواجه با شما توی زندگیم کدوم بهتره و شما بیشتر راضی میشی ازش

بعدشم یه چیزی من بهت یاد بدم
وقتی مدل مثلا صحبت کردنتو عوض میکنی و اون میزنه تو پرت
هیچ وقت خودتو نباز
مثلا امروز بهش میگی شلام شلام عجیجم
بعد میگه یعنی چی چرا اینجوری حرف میزنی مگه خل شدی؟
تو دیگه نباید ناراحت شی یا بروزش بدی
باس بهش بگی آله آله خل شدم مگه بده خوججلم؟؟

اینجوری ظرفیت خودت و حس قدرت زاید اون و خشکی رفتارش کم میشه

موفق باشی دوستم.............

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط aye

آره جیگرم باس هر راهی رو امتحان کرد
بعدشم وقتی بهت میگه نکنه نقشه ای تو سرته بهش بگو من میخوام هر راه درستی رو امتحان کنم تا ببینم در مواجه با شما توی زندگیم کدوم بهتره و شما بیشتر راضی میشی ازش

بعدشم یه چیزی من بهت یاد بدم
وقتی مدل مثلا صحبت کردنتو عوض میکنی و اون میزنه تو پرت
هیچ وقت خودتو نباز
مثلا امروز بهش میگی شلام شلام عجیجم
بعد میگه یعنی چی چرا اینجوری حرف میزنی مگه خل شدی؟
تو دیگه نباید ناراحت شی یا بروزش بدی
باس بهش بگی آله آله خل شدم مگه بده خوججلم؟؟

اینجوری ظرفیت خودت و حس قدرت زاید اون و خشکی رفتارش کم میشه

موفق باشی دوستم.............

---

ههههههههه ! باشه عزیزفعلاکه دنبال یه فرصتم که امتحانش کنم ! خدا کمک کنه این راه حل جواب بده دیگه عالی میشه ! ولی شوهرم قبلنم میگفت وهمیشه هم میگه که جایی که اون بدش بیاد وکسیوکه اون خوشش نیاداگرم من خودموبه زمین وآسمونم که بزنم محاله قبول کنه ! بدبختیش یکی دوجا ویه نفر دونفر که نیستن که بشه باهاش راه اومد ازهمه ی آدمای اطراف وجاهای که بخوام برم از99درصدونیمشون بدش میاد!! الکی هم بدش میادطرز تفکرش بامن فرق میکنه طرزتفکراستثنایی داره!!
موفق باشی آیه جون اگه شوهرت تونستی رام کنی به منم خبر بده

به نظر من برو و با یک روانپزشک مشورت کن. این حالت ها که می گویی عادی نیست به هیچ وجه و شوهرت باید از نظر روانی بررسی شود . حتما خودت برو و با روانپزشک مجرب مشورت کن و ببین نظر روانپزشک چیست.