نمایش نسخه قابل چاپ
سلام
من 20 سالمه
1سال و نیمه عقد کردم شوهرم چند ماهه ولم کرده و سراغی ازم نمیگیره
من چیکار کنم؟
1روز با هم دعوامون شد به شدت کتکم زد از اون موقع نه زنگ زده نه اس ام اس.
من باید چیکار کنم ؟
به خاطر کتک نا به جایی که زد و حقم نبود میخواستم ازم عذر خواهی کنه اما متاسفانه سراغمو نمیگیره
سلام
سرچه موضوعی دعواتون شد؟
وقتی توی دوران عقدکتکتون زده یعنی این عادت روداره!!
خانوادتون درجریانن؟نظراونهاچیه؟
شماچی؟باهاش تماسی داشتی؟
من دوست ندارم رفیق باز باشه چندین بار باهاش صحبت کردم اما گوش نمیکنه.
تمام زن های فامیلشون به من مقدم ترند یعنی حتی کوچکترین بی ادبی البته از دید خودش بهشون بکنم اذیتم میکنه.
آره خانواده هامون در جریانن . خانوادش با اینکه میدونه کتکم زده سراغمو نمیگیرند.
من چند بار اس ام اس دادم جوابمو نداده.
بهم فحش میده بی ادبی میکنه تو روی خانواده من وامیسته
باید از هز طریقی شده باید باهاش صحبت کنی و قاطعانه بهش بگی که این روند کتک و زورگویی باید همین الان تمام بشه و در صورت تکرار آن هرگز نمیبخشیش و به این زتدگی بر نمیگردی.. کسی که دوران عقد بخاد به هر دلیلی ( حتی اگه حق با ایشون باشه) ازین کارا بکنه ... معلوم نیست بعد ازدواح چه کارایی میخاد بکنه.. رفتارش تامل برانگیزه... محکم و قاطعانه حرف بزن ..
همیشه بعد دعوا این کارو میکنه ؟ یه کم از خصوصیات اخلاقی و رفتاریش بگو..
از لحاظ سنی و تحصیلات و مذهب در چه حدی هستن؟ همینطور خودتون چطور؟ ازدواجتون به چه نحو بوده ؟ سنتی یا از طریق دیگه؟
به نظرم باید یه وکیل خوب بگیرید و از ایشون شکایت کنید و تقاضای نفقه و مهریه کنید تا حساب کار دستش بیاد!! مردم مگه دخترشونو از سر راه آوردن که یه از خدا بی خبر باهاش اینجوری رفتار کنه؟؟اینهمه پدر مادر زحمت بزرگ شدن بچه رو بکشن اونوقت یه بی همه چیز اینجوری اذیتش کنه...
ازدواج با این آقا به صلاح نیست خواهر من!!
اینو طبق تجربه میگم الانم دیر نشده فقط محکم باش:72:
چندین بار باهاش صحبت کردم هر بار میگه باشه اما باز کتکم میزنه.
26 سالشه.
ما مذهبی هستیم خانواده شوهرم هستن اما فامیلاشون نه. من تو یه موسسه کلاس میرفتم بهم پیشنهاد ازدواج داد بعد از کلی تحقیق ازدواج کردیم.
از طلاق و حرف و حدیث های بعدش گریزونم از بیوه شدن از مهر طلاق
این آدم به دردت نمیخوره...بعضی وقتا آدم مجبوره از بین بد و بدتر، بد رو انتخاب کنه...شما قطعا به مشکل میخوری بعدا ، پس بهتره همین الان....
خب همین دیگه مشکل ما اینه که میخوایم طرف مقابل رو درست کنیم یا امیدواریم درست بشه ولی نمیشه!نقل قول:
نوشته اصلی توسط marjan73
مشکل اینه که از ترس بیوه شدن و طلاق تن به ازدواجی میدیم که میدونیم درست نیست ولی اینو بدون ازدواجی که تو دوران عقد ایشون داره کتک میزنه و چند ماه اصلا یادش نمیاد همچیین همسری داره قطعا به جایی نمیرسه و دیر یا زود تموم میشه!
پس بشین فکراتو بکن برو با مشاور درست درمون صحبت کن ببین الان خودتو نجات بدی کمتر آسیب میبینی یا چند سال دیگه با یه بچه! من خیلیارو میشناسم تو عقد دیدن پسره به درد نمیخوره ولی از ترس حرف مردمو و طلاقو بیوه شدنو این داستانا رفتن جلو و ازدواج کردن ولی به سال نکشیده طلاق گرفتن!
مرد اگه زنشو بخواد اگه دوسش داشته باشه هرگز روش دست بلند نمیکنه اونم تو دوران عقد حالا فرضا عصبانی شد و این کارو کرد اگه شما واسش ارزش داشتی و عشقو محبتی در کار بود بعد از چند روز میومد و از دله شما در میاورد!!
میدونم شما هم مثه خیلیا به احتمال 90 درصد ازدواج میکنی با این آقا ولی من الان دارم میگم این زندگی فرجام خوشی نداره سالی که نکوست از بهارش پیداست...
http://www.hamdardi.net/payments.php
اشتراک ازاد یه ماهه بگیرین از کارشناسا راهنمایی بگیرین
من نفهمیدم وضعیتتون چطوریه. شورهرتون هست یا نه. اگه نیست ازدواج نکنین. حداقل مشاور برین بعد تصمیم بگیرین.
اگه هم شوهرتون هست بازم مشاور برین ببینین باید چه کار کنین.
دفعه اخر سر چي دعواتون شد كه كتكتون زد ؟
قبلا در مورد دست بزنش با خانوادش صحبت كردين. ؟
سلام مرجان عزیز
یکم بیشتر برامون از شرایطت توضیح بده و خصوصیات همسرت رو بگو
دعواهایی که داشتین سر چه مسائلی بوده . چند تا از دعواهایی که منجر به زدن شد رو توضیح بده . اینکه میگه کتکت میزنه یعنی چطوری ؟ منظورم اینه که زدنش در چه حدیه و چیکار میکنه ؟
حالا به غیر از این دعواها خصوصیات مثبتش چیه ؟
مرسی از همه
شوهرمه عقد کردیم 1سال و نیمه اما هنوز خونه نگرفته که مستقل رندگی کنیم.
سوای همه فحاشی و کتک زدناش. بهم خوبی هایی هم کرده. واسه این گفتم دیدتون بازدتر باشه.
اما به هر حال تا وقتی مطیعشم باهام خوبه در غیر اینصورت دعوام میکنه اینقدرم وحشتناک میشه که خیلی ازش میترسم.
به همه گفته کار خوبی کردم که میزنمش.
طلاقم نمیده میخواد ببره خونش اذیتم کنه.
مشکلاتمون: رفیق بازه- همه کس بیشتر از من واسش اهمیت داره- تحقیرم میکنه-چیزها و کارهایی که من دوس ندارم انجام میده و وقتی ناراحت میشم بی اهمیت میشه در صورتی که قبل از ازدواج با هم سر این مسائل به توافق رسیده بودیم.فحشم میده، دوس دارم بدونم کجا میره اما میگه به تو مربوط نیست...
خصوصیات مثبتش: نماز میخونه- دروغ نمیگه - یه چیزی بخوام فوری برام میخره...
خصوصیات منفیش: تو تنهایی باهام خوبه تا یکی از فامیلاشونو میبینه باهام بد میشه دیگه طرفم نمیاد دستمو نمیگیره- در گوشی صحبت میکنه تا منو میبینه قطع میکنه...
کتک زدنش در حدیه که 2 ماه جاش درد بکنه یا ازم خون بیاد بی انصاف با مشت و لگد میزنه. من مجبورم اطاعتش کنم.
من دوسش دارم با این تفاسیر.
خودم برم باهاش صحبت کنم برم با خانوادش صحیت کنم نمیدونم چه کاری درسته...
چرا دوسش داری؟
http://www.hamdardi.net/payments.php
اشتراک ازاد بگیر با کارشناسا مشکلتو مطرح کن
سلام
تو عقدین وضعیت اینه وایی به حال زندگی
دختر خوب عشق و دوستاشتنت از ضعف خودته . ببین چقدر برای اون ارزش داری . بابت چه خطایی دست روت بلند میکنه .
شما تو دعوا کوتاه اومدی یا باعث تشدید دعوا شدی در حدیکه خون به مغز همسرت نرسه
احساسات از خودت دور کن . صحبت یه عمر با فراز نشیب زیاد . منطقی باش و بدون همسرت سخت قابل تغییر ه
اشتراک آزاد بگیر . ازدواج حریمی داره پرده ای داره که از زندگی شما فقط چوب پردش مونده . شما خانمی یا دوشیزه ؟
در هر حال من تلمیحی حرفمو زدم موفق باشی . بدرود
سلام
به نظر من اگه کتک زدنش از روی عادته و به گفته خودت گفته خوب کاری کردم صلاح نیست ادامه بدی...
در ضمن توی دوران عقد بخوای طلاق بگیری خیلی بهتر از بعد از عروسیه
اگه به اطمینان این میخوای بری جلو که میتونی عوضش کنی باید بگم داری به خودت امید واهی میدی.
بیشتر فکر کن
اصن ببین این حسی که بهش داری عادته یا دوست داشتن...:72::72:
ببینید ما هنوز رسما عروسی نگرفتیم که بریم خونه خودمون.
اما تو این مدت یا خونه ما بودیم خونه خودشون یعنی 1شب و روز هم تنها نبودیم از هم.
اینو فراموش کردم بنویسم که من میترسم بهم خیانت کنه به خاطر این همکاراشو کنترل میکنم دوستاشو چک میکنم این کارو دوس ندارم تا حالا هم چیزی ازش ندیدم . شکاک نیستم اما آدم به شدت مضطربی هستم. این که به گفته خودش بهش اعتماد ندارم درمونده شده.
حالا میگم چک میکنم یواشکی نه اینکه خودش بدونه
عزیزم من وشوهرم هم تو دوران عقد کنار هم بودیم هرشب.چون خونه ی پدریش یه شهر دیگه بود...
اینکه خیلی کنار هم هستید دلیل خوبی برای عادت بیشتر هست ولی توجیه خوبی برای دوست داشتن بی چون و چرا نیست
شما الان تو دوران عقد پشتوانه ی پدر و مادرتو داری،فکر بعد از عروسی تو بکن که نمیتونی همه چیز رو به والدینت بگی...
سلام.مرجان خانوم.ببین خواهرم شما وضعیتت طوری هست که فکر نکنم با این جور مشاوره ها به جایی برسی.اینجا یه محیط عمومی هست.خب بی تعارف وضعیت شما یه خرده بغرنج شده.اگه زندگیتو می خوای به شوهرت بگو تا با هم برید مشاوره .با این چند خط نوشته حتی اون کارشناس هم نمی تونه نظر قطعی بده.چه برسه به دوستان همدردی.چون ما هیچ کدوم کارشناس نیستیم.مگر اینکه اشتراک آزاد بگیری.
البته من هنوز امتحانش نکردم ببینم خوبه یا نه ولی به هر حال مشاوره حضوری به همراه همسرت یه چیز دیگه هست.
از دوستان همدردی هم خواهش می کنم با این اطلاعات سطحی مخاطب،این جور حکم های صریح ندن.
درسته که شوهر ایشون کار بسیار ناشایستی کرده ولی من برام جالبه چه طور دوست خوبمون به این راحتی تو همون تاپیک های اول و دوم رای به طلاق می ده.من نه می گم ادامه بده نه می گم ادامه نده.می گم برو پیش یه مشاور به همراه همسرت.و کامل بهش توضیح بده وضعیتو.
یا علی
سلام مرجان عزیز
من فک میکنم ققنوس بیش از حد دارن تند میرن...
اولا اینکه میگی سراغی ازت نمیگیره یعنی چی ؟؟؟حتی دورادور هم احوالت رو جویا نیست؟؟
دوما دلیل این مدت طولانی چیه؟
من فکر میکنم اگه شرایطی پیش بیاد که بتونین با هم صحبت کنید خیلی مشکلات برطرف میشه
از تجربه ی شخصیم هم بگم که هیچ وقت به حرف مردم اکتفا نکن.ضرب المثل یه کلاغ چهل کلاغ همیشه یادت باشه
در ضمن پیشنهاد دوستمون در مورد مشاوره خوبه ولی از تجربه ی خوب دیگران غافل مشو
سلام
همه ی بچه های سایت از جمله خود من با توجه به حرف های شما قضاوت میکنن و نظر میدن شاید باید نظر اون رو هم در مورد شما پرسید بالاخره همیشه تو دعواها دو طرف مقصرند نظر شخصی بنده اینه که اولا به خدا توکل و صبر کنی و بعدش منتظر بشی تا از طرف اون یا خانوادش حرکتی ببینی شما دیگه نه زنگ بزن نه اس ام اس حداقل یا یه مدتی مثلا یکی دو هفته شایدم بیشتر و این بستگی به طرف مقابلتون داره بعدم ازدواج و کنارش بودن رو منوط به رفتن پیش یه مشاور خوب و آگاه بکنید سعی کن نه زود جا بزنی نه خودت رو ببازی و ول کنی صبر و توکل یادت نره
مرسی از همه.
سمیرا71: سراغی ازم نمیگیره یعنی نه تا حالا زنگی زده نه smsای. دلیلشو نمیدونم شاید میخواد فکر کنه یا دنباله راه حله نمیدونم...
من چند روز پیش بهش اس ام اس دادم که بیا بشینیم مشکلمونو حل کنیم و پیش مشاوره بریم.اما هیچ حوابی نداد.
تو این چند ماه من تو sms زیاده روی نکردم این آخرین sms خودم بهش بود.
خب حالا گیرم چند ماه گذشت و خبری نشد من باید چه اقدامی کنم؟ کاملا بلاتکلیفم!
من راضی به جدایی نیستم اولش میخوام مشکلمونو هر چی هست حل کنیم اگه من تقصیر کارم باهام صحبت کنه بگه، من ایراداتشو بگم حل کنیم اگه واقعا نمیتونیم جدا بشیم.
اینو یادم رفت بگم که فکر میکنه من بهش شک دارم و این عصبانیش کرده...
واسه من یه دعایی بکینید همین الان از خدا بخوایید مشکلم حل بشه، دعای بنده ای در حق بنده ای دیگه اجابت میشه.
مرجان عزیز
اینکه میگی در حضور جمع یه آدم دیگه میشه موضوع جدیدی در مورد آقایون نیست.من چندین موردشو در اطرافم سراغ دارم که تو خلوت رمانتیک ترین همسر هستن ولی تو جمع دوس دارن اقتدارشونو نشون بدن.تو چندین مقاله و کتاب خوندم که همسراتون رو تو جمع همیشه به عنوان آقا ... صدا بزنید و سعی کنید تو جمع خودتونو مطیعشون جلوه بدین ولی اتفاق اصلی رو تو خلوت و نه در جلوی چشم همه پیگیری کنید.
در مورد بلاتکلیفی الانتونم باید بگم شاید دیگه کاری از شما برنیاد و باید بزرگتر ها رو وارد این موضوع کنید و اگه بتونید تو همون جمع تعهدی برای عدم تکرار فحاشی و کتک بگیرید عالی میشه
البته الانم مطمئن بشید که خودتون نمیتونید باهاش ارتباط برقرار کنید.