کمک به تغییر رفتار خودم در برابر خانمها..!!(مخصوصا عشقم)

سلام دوستان

محمد هستم25 ساله.عاشق دختر داییم هستم 19 سالشه.بهش گفتم. اونم گاهی اوقات به قول معروف چراغ سبز نشون داده.رفتم خواستگاریش گفت نه..خب از یه طرفم شرایطم جور نبود.
اما موضوع اصلی اینه که تقریبا تقصیر خودمه راه جذب ذخترارو بلد نیستم همش خراب میکنم.چیزایی که دوست نداره به زبون میارم به قول خودش خشکم.مثل پیرمردام.تو کارم موفقم اعتماد بنفسم کم نیست اما در ارتباط باهاش اصلا پایه نیستم اکثرا برای برقرار کردن ارتباط خودش پیشقدم شده.چه با شوخی چه با متلک انداختن... وقتی میبینمش یه جای اینکه باهاش ارتباط برقرار کنم ساکت میشینم.خجالت میکشم.
احساس میکنم از رفتارم خسته شده...رفته دنبال رقیب.به ارتباطاتم حساسیت نشون میده به کسی نگاه میکنم طوری اخم میکنه و عصبی میشه میترسم ازش.
خلاصه ای از ارتباط 3 سال گذشته...عید سال90 عاشقش شدم تو یه شب نشینی ساده خانوادگی..
یک سال و سه ماه بعد از طریق خواهرم اس ام اس بازیمونو شروع کردیم ازم خط خواست اما پشیمون شد گاهی اوقات منو با اینکه میره به باباش میگه من مزاحمش شدم تهدید میکرد اما بعدش معذررت خواهی میکرد.عید92 رفتیم مسافرت مچشو گرفتم با کسی در ارتباطه اما خیلی سعی کرد قانعم کنه دارم اشتباه میکنم.نمیدونم چرا دوست داشت حرفشو باور کنم...رفتیم یه جا انقدر جلوی مادرش باهام شوخی کرد مادرش گفت بسه شورشو در اوردی..
دو سه باری با هم رفتیم کافی شاپ البته به واسطه خواهرم....
حالا اگه سوالی هست بگید اگر نه سوال من اینه چطور دلبری کنم تا دلش بدست بیاد؟؟؟

دختری که همزمان با دو پسر رابطه دارد ، هنوز به بلوغ فکری برای ازدواج نرسیده است. آدمی که بخواهد ازدواج کند می رود دنبال کارهای مربوط به ازدواج. خیلی جدی و منطقی می نشیند و با خواستگارش صحبت هایش را می کند و شرایطش را می گوید. آدمی که دنبال ازدواج است دنبال ارتباط های موازی و رقیب درست کردن و از این قبیل نمی رود. حالت خوشبینانه اش این است که هنوز بلوغ عقلی ندارد.

سلام حرفتونو قبول دارم
مسئله اصلا ایشون نیست
شما خودتون بودید با یه جنس مخالف که اصلا نتونه حرف بزنه باهاتون ارتباط احساسی برقرار میکردید؟
کسی که بنظر خودتون منزوی باشه(البته فقط در ارتباط با شما) باید چکارش کرد؟
بیغیرت نیستم اما باید بهش حق داد با کسی بره که به اصطلاح دلبری بلده.با کسی که خشک باشه نمیشه ارتباط برقرار کرد.
داداش خودم راحت باهاش حرف میزنه.راجب درس و هزار چیز دیگه.من نمیتونم نمیدونم چمه
ممنون از پاسختون

بنده اگر نتوانم با کسی ارتباط برقرار کنم و شخصیتش را قبول نداشته باشم آب پاکی را روی دستش می ریزم و جواب رد و تمام. بعد اگر خواستم وارد رابطه با کس دیگری می شوم. اما به هیچ وجه نمی آیم با دو پسر همزمان رابطه داشته باشم.

- - - Updated - - -

شما باید ببینی چطور خانم هایی و با چه تیپ شخصیتی و رنج سنی ای مناسب شما هستند. بروی سراغ همان ها. این لینک را بخوانید :

http://www.hamdardi.net/thread-22759.html
چه همسری مناسب کدام شخصیت

- - - Updated - - -

به نظر من از نظر کسی که با شخصیت شما جور باشد خیلی هم خوب و قابل قبول خواهید بود.
خواندن این کتاب هم کمکتان می کند:
رازهایی درباره زنان که هر مردی باید بداند
رازهایی درباره مردان که هر زنی باید بداند
آیا تو آن نیمه گمشده ام هستی
هر سه نوشته باربارا دی آنجلیس

ممنون از پاسختون اکثرا قبول دارم.ولی ایشون تا اونجایی که من ازش دیدم تمایل به برقراری ارتباط با بنده را داره اما من خشکم.اگر کسی که نمیتونید باهاش ارتباط برقرار کنید تغییر بده خودشو ایا شایسته توجه دوباره شما نیست؟
در ضمن دوستی ایشون از جنس دوستیهای عادیه.من اگه خودمو تغییر بدم خود به خود حذف میشه..

بین یک دختر و پسر که با هم دوست می شوند همیشه کشش جنسی و عاطفی وجود دارد. کلمه عادی مختص دوستی هایی است که دو نفر همجنس با هم دارند.
خودتان را گول نزنید. وقتی برای رابطه ای که بین یک دختر و پسر وجود دارد کلمه دوستی به کار می رود یعنی یک چیزی که عادی نیست. یعنی یک کشش و میل و گرایش حالا یا جنسی ( بیشتر آقایان ) یا عاطفی ( بیشتر خانم ها ). مهم نیست دوستی در چه سطحی باشد. دوستی در هر سطحی زمانی ایجاد می شود که گرایش و میل جنسی و عاطفی وجود داشته باشد وگرنه اصلا ایجاد نمی شود.
مثلا رابطه بین دو همکلاسی دختر و پسر که در کلاس کنار هم می نشینند و سلامی می کنند و بعد کلاس می روند دنبال کار خودشان و بعد هفته بعد دوباره همدیگر را در کلاس می بینند ، یک رابطه کاملا عادی است.
یا مثلا من برای کارهای آماری تحقیقم با یک نفر از طریق تلفن و ایمیل ارتباط برقرار کردم. او کار من را انجام داد و ایمیل کرد. سرقیمت چانه زد و... بالاخره من سفارشم را گرفتم و او پولش را بعد هم خداحافظ. تا اینجا یک رابطه عادی با یک مرد داشتم.

وقتی آقای همسایه را می بینم سلام می کنم و احوال همسرش را می پرسم . این رابطه عادی است.

اما رابطه ای که اسم دوستی روی آن است عادی نیست.

خود شما هم گفته اید که در سفر مچش را گرفته اید که با کس دیگری رابطه دوستی دارد و او توجیه کرده است. اگر واقعا روابط دوستی ، آن هم دو دوستی همزمان آنقدر نرمال و عادی است چرا مچش را گرفته اید ؟ چرا کلمه مچگیری را به کار می برید ؟ آیا این کلمه زمانی به کار نمی رود که کسی کاری ممنوع را به صورت پنهانی انجام می دهد و بعد رسوا می شود ؟
شما بیست و پنج سال دارید و باید پخته تر از اینها فکر کنید.

- - - Updated - - -

یا شما را می خواهد یا نمی خواهد. بینابین این وجود ندارد. اگر می خواهد یعنی با همه چیز شما کنار می آید. با خوشحالی تان با ناراحتی با خشکی با عبوسی و... .

اگر هم شما را نمی خواهد یعنی باید از مزیت های ارتباط با شما و سودی که عایدش می شود صرفنظر کند و به شما جواب رد بدهد.

یعنی چه که با دست پس بزند و با پا پیش بکشد. با شما رابطه دارد و استفاده هایش را می کند بعد بهانه می آورد که خشکی و فلانی و بهمانی و می رود با یک پسر دیگر عشق و حال و رمانس را تجربه می کند. این اسمش کاملا مشخص است : خیانت و بی تعهدی.
باید بگویم هم شما و هم آن آقا پسر دیگر ، هر دو بازیچه دست یک دختر کم سن و سال شده اید .

با سلام

اول اینکه ازدواج فامیلی به هیچ وجه پیشنهاد نمیشه بخاطر خطرات زیادی که واسه فرزند ایندتون داره

نقل قول:

---

سوال من اینه چطور دلبری کنم تا دلش بدست بیاد؟؟؟

---

شما میخوای دلبری بکنی؟ :311:

در مورد سوالتون باید بگم شما میخوایید ما از شرح و گفتار شما ، اخلاق و شخصیت و...دختر دایی شمارو تشخیص داده و به شما بگیم که چکار کنید که جذبش کنید ؟؟!!!!!
کار شما سخته چون ذهنیتی که ازتون درطول چندین سال داره رو باید عوض کنید

سوال :
همسر ایندتون چه ویژگی هایی باید داشته باشه؟
چقدر توانایی و مهارت در ارتباطات و ایجاد یک زندگی مشترک دارید؟
چقدر از خودتون و خصوصیات مختلف خودتون(احساسات،توانایی ،ضعف و نیاز ..) آگاهی دارید؟
چقدر ازخصوصیات رفتاری،احساسات،اهداف و برنامه زندگی،توانایی،ارزش ها،علائق،ارزوها و ... شخص مورد نظرتون شناخت دارید؟ایا با شما تناسبی داره؟



این دختر در انتخاب شما دو دله ، اون شخصیتش با شما فرق داره پس اگر باهاش ارتباط نزدیکتری برقرار کردید و به شدت بهش دلبسته شدید ... اگر پسر بهتری رو پیدا کرد که اخلاقش باهاش جور بود شک نکنید که شمارو ترک میکنه بعد نیای بگی چرا اینجوری شد و کمکم کنید شکست عشقی خوردم... از ما گفتن بود...

الان واستون زوده ازدواج کردن،بگذارید یکم زمان بگذره تا به پختگی لازم برسید و اصلا علاقه ای ندارم شما با شکست در این رابطه متحول بشید!

موفق باشید

سلام
افرین احسان بهاری
دقیقا زدید تو خال من باید ذهنیتشو نسبت به خودم عوض کنم.دقیقا هدفم همینه.من میتونم هر چقدر هم سخت باشه.از لحاظ روحیات راستشو بخوایید یکم طولانیه توضیحش اما این دختر بر اساس شناخت انتخاب شده.از لحاظ خانوادگی کاملا با هم سنخیت داریم.سال اول با کسی نبود خیلی پیگیر من بود.میزان در امدمو از خواهرم میپرسید. از خواهرم میپرسید ایا پیغامی دارم واسش یا نه...
بخدا من پیش دوستام روحیم عالیه.نمیدونم چه حسیه تا اونو میبینم یخ میشم.وقتی شروع میکنه باهام حرف زدن یخم باز میشه.راحت باهاش حرف میزنم.اما بمحض اینکه میره دفعه بعد همون اش و همون کاسه...به نگاهم به دیگران بدجور حسادت میکنه.بخودشم گفتم در زبون میگی نه اما بعضی وقتا کاری میکنی ادم 4 شاخ میمونه چی بگه..... .....

ممنون

سلام دوستان
کسی نمیخواد چیزی بگه؟

درود و دو صد بدرود...

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط lover_24

رفتم خواستگاریش گفت نه..خب از یه طرفم شرایطم جور نبود.
تو کارم موفقم اعتماد بنفسم کم نیست

---

پس چی کم داشتید که جواب نه شنیدید؟
چه مشکلی وجود داشته؟

من در مورد اون دختر خانم نظر نمیدم در حالی که چند تا اشکال موجوده.
اما چون فعلا مساله چیز دیگه ایه خب به خودتون و مشکلتون با خانم ها می پردازیم:

نظر شخصیمه نه نظر کارشناسی:

هر چی سعی کنید بیشتر خودتون رو به خانم ها اثبات کنید اونا کمتر به شما توجه میکنن.
نه این که بیخیال بیخیال باشید.بلکه باید یه سری رفتار هاتون رو تغییر بدید در خودتون واسه خودتون.بعد این خودش غیر مستقیم تاثیرش رو میگذاره.
مثلا سعی کنید متین صحبت کنید.
همیشه جلوی اونها سعی کنید خوشتیپ باشید و به خودتون برسید اما شیک و مردونه.جلف بازی در نیارید.
خودتون رو نچسبونید بهشون تو مراسم.مثلا زیادی نگاهشون نکنید.اصلا ایشون باید حس کنه که چرا شما نگاهشون نمیکنی؟زیر نظر بگیرید و تو یه موقعیت خاص حمله کنید و
هرچی دارید رو کنید.
یه مقداری جوک و طنز شیک و با کلاس یاد بگیرید همچنین یاد بگیرید خوب این ها رو اداکنین تا یخشون با خنده اب شه.این خیلی مهمه.
خیلی مهمه که که فی البداهه بتونید مباحث مختلف رو با طنز پاسخ بدید.
وقتی شوخی میکنید و طنر میگید تاطرف نخندیده شما نخندید.
همیشه لبخند و تبسم پیوسته بهتر از خنده بلند و ناگهانی هست.

سعی کنید خودتون باشید.متین.شیک.مردونه.یه مقداری هم شوخ.

توی صحبت با خانم ها سعی کنید مبحثی رو بیارید وسط که اون خانم توش مهارت داره یا تخصصش هست.مثلا رشته ی تحصیلی ایشون.ازشون در این مورد سوال کنید و باتوجه کامل بهشون گوش کنید و با سوال هاتون نشون بدید که دارید توجه میکنید.اینطوری هم ایشون به صحبت کردن میافته هم یخش اب میشه هم شما راه میافتی. این قسمت خیلی مهمه که شما یه مکالمه ای داشته باشی باطرف.باید باهاش صحبتی بشه.اما در مورد همه چی غیر از عشق و علاقه.احساساتتون رو باید در جلسات سه چهار به بعد کم کم رو کنید.

خانم ها اصولا از اقایونی که هدف دارند و کمتر به این مسائل توجه میکنن خوششون میاد.شما باید نشون بدیدکه دنبال اهدافتون هستید و پیوسته در تلاش و حرکت...

امیدوارم مشکلتون رو درست متوجه شده باشم ...

موفق باشید

سلام دوست عزیز (من بدون سحر)
میشه گفت شما دقیقا فهمیدید من چه کمکی میخوام..به نکات خوبی اشاره کردید.اما من در مورد علایق ایشون چیزی نمیدونم.اما خوب شد که متوجه شدید ممنون از راهنماییتون
یه چیز کوچولوی دیگه دروغ نگم حتی نمیدونم چطور شوخی کنم.تیپو که قبول اونو میدونم چه کنم..

(زیر نظر بگیرید و تو یه موقعیت خاص حمله کنید و
هرچی دارید رو کنید.) متوجه نشدم منظورتون چیه؟
(یه مقداری جوک و طنز شیک و با کلاس یاد بگیرید همچنین یاد بگیرید خوب این ها رو اداکنین تا یخشون با خنده اب شه.این خیلی مهمه.
خیلی مهمه که که فی البداهه بتونید مباحث مختلف رو با طنز پاسخ بدید.) دروغ نگم اینم بلد نیستم چطور و از چه راهی یاد بگیرم اگر راهی میشناسید بگید
بازم ممنون پستتون خیلی مفید بود خیلی.اگه میشه در مورد سوالاتی که پرسیدم بیشتر راهنماییم کنید

با سلام
اساسا مسیر را اشتباه آمده اید.
ازدواج یکسری فوت و فن نیست که یکی بزور خودش را به دیگری تحمیل کنه!
بلکه یکسری معیارها و خودشناسی طرفین هست که باید دقیقا در جلسات رسمی خواستگاری و با حوصله و زیر نظر متخصص بررسی شود. تا در نهایت آیا طرفین یکدیگر را متناسب با خود می بینید یا نه؟


لینک ذیل مطالب مفیدی در رابطه با سئوال شما در خود دارد، لطفا مطالع و دقت کنید:
ما قصدا و عمدا چنین روابط عاشقانه ای رو تخریب می کنیم!!!!

:104:برای فن بیان مدیر همدردی

سلام
مدیر همدردی یه انتقاد کوچیک دارم. دروغ نگم اصلا نفهمیدم چی گفتید.میشه یکم صریحتر بگید انقد اول جملات احساسات برانگیخته بود خسته شدم..مطالبتون سنگینه.همه چیز با گفته های کتب روانشناسی قابل حل نیست.رابطه ما با ایشون بد نیست کماکان پدر مادرش راضین اما من گند زدم به همه چیز.توضیحش زیاده.

با سلام

جملات به این واضحی مدیر همدردی را متوجه نشدید پس بدانید دارید برای ازدواج هم از نظر نگرش و هم روش ، بسیار ناپخته و اوت از مسیر درست قدم برمی دارید .

سخن مدیر همدردی این است که شما با آموختن یک سری مهارتها و به کاربستن آنها در رابطه با یک دختر که احساساتی شده اید نسبت به او نمی توانید ازدواج موفقی داشته باشید چون اساساً ازدواج این نیست و راه درست ازدواج هم این نیست بلکه راهی که شما در پیش گرفته اید بیراهه ای هست که بسیاری رفته اند و به مخاطرات برخورده اند و عده کثیری سر به سنگ خورده باز آمده اند .

روابط و روند احساسی مخل یک ازدواج موفق است نه مسیر آن ، به هوش باشید تا به مخاطره و دردسر نیافتید .

همه چیز با گفته های کتب روانشناسی ( بدون عمل گرایی ) حل نمی شود اما به روش احساسی و روند ساده انگارانه شما نه تنها حل نمی شود بلکه به گره های کور و آسیب های مشهور می رسد

سلام
دوباره که مرور کردم فهمیدم حرفهای مدیر همدردی چیه

من فقط راه جذب خانمارو بلد نیستم

- - - Updated - - -

سلام
موضوع من خیلی پیچیده اس.من سه سال و نیم این دخترو میخوام.خب شناخت اولیه از خانواده که فراهمه.کاملا میشناسمش.پس قدم اول حله.
میمونه شناخت دختره:چند تا سوال :اول اینکه یه دختر جز عرضه و موفقیت شغلی و نجابت پسر چی میخواد؟
دوم یه پسر جز نجابت و کدبانو بودن دختر چی میخواد؟
تو بحث ازدواج اینا مهمه.خب فامیل ما از همه طرف بهم ربط دارن مادرم دختر عموی پدرمه.از یه طرف داییم با زنداییم دختر خاله پسر خاله اند.دیگه تصور کنید چی میشه.همه با هم در رفت و امدیم من دختر داییمو میبینم همه جا به کمک میزبان میره.تو خونه مادرش کارارو میسپره به اون.خب معلومه این دختر در حد کدبانویی همه چی تمومه.دستپختشم خوبه.حالا خیلی چیزایی دیگه ام هست جزییه لازم به توضیع نیست.
این دختر یکسره دعا بدسته.تو بدترین شرایط روزه داری میکنه(تو ماه مبارک)نمازش و میخونه.حجابش عالیه.اصلا لباس تنگ و ناجور نمیپوشه.
چه عیبی داره من جذب چنین دختری بشم؟
پس انتخابم درسته.حالا از خانمها میپرسم.اگه یکی شمارو خیلی بخواد اگه کاملا مشخص باشه که حتی پیش خانوادتون هم تابلو شه حالا اگه پسره نیاد بگه و احساسشو بیان نکنه شما میرید بهش بگید منم تورو میخوام؟حتی اگر بخواهید پیش قدم نمیشید.میشید؟خب صبر میکنید تا ایشون بیاد بگه شمارو دوست داره.حالا اگه پسره نیاد باهاتون حرف بزنه چی؟اگه حتی شما به میل خودتون شرایط رو براش فراهم کنید اما اون نتونه چیزی بگه چی؟
خب کل مشکل منم همینه.دختره همه جوره دورادور حال منو میپرسید همه جوره در مورد من از خواهرم حرف میکشید_(کارش چطوره،چقد پس انداز داره،برای ایندش چه فکری داره،ایا واسه من پیغامی داده یا نه)_تو عید پدر مادرامون رفتن عیادت بزرگان فامیل ما 5 نفر موندیم خونه.داداشم داداشش خواهرم منو اون.بهم گفت یه پیرمرد بینمون هست منظورش چی بود؟احتمالا خشک بودن من نبوده منظورش؟
یه روز اومد خونمون من باید میرفتم بیرون اما میتونستم نرم من بودمو اونو خواهرم.خیلی راحت میتونستم بمونم خونه باهاش حرف بزنم اما چرا در رفتم؟پدرمم اصرار کرد بمون باهاش حرف بزن من نتونستم گفتم بیخیال بعدا..
شما خانوما باشید با همچین پسری چیکار میکنید؟
شب یلدا یه سالی بود رفتیم خونشون وقتی که برگشتیم مادرم گفت این بهت گفت نه؟این داشت میخوردت با نگاش.یه روز بهش اینو گفتم اون گفت بابای منم فهمید.باور کنید چشم ازم برنمیداشت.خب شما به این چی میگید؟احساست بر انگیخته؟من نمیگم عشقه اما شروع یه رابطه عاطفی که میتونست باشه.اما انقد من نرفتم سمتش رفت دنبال کسی دیگه.البته مطمئن نیستم اما یکی دوبار مچشو گرفتم.شاید یه دوستی در حد معموله اما فعلا مشغوله و دیگه سراغی ازم نمیگیره.
حالا چیکار کنم دوباره به گدشته برگردم و حداقل مثل قبل بشه؟
ببخشید سرتونو درد اوردم اما باید توضیح کامل میدادم
راهنماییم کنید


- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی

با سلام
اساسا مسیر را اشتباه آمده اید.
ازدواج یکسری فوت و فن نیست که یکی بزور خودش را به دیگری تحمیل کنه!
بلکه یکسری معیارها و خودشناسی طرفین هست که باید دقیقا در جلسات رسمی خواستگاری و با حوصله و زیر نظر متخصص بررسی شود. تا در نهایت آیا طرفین یکدیگر را متناسب با خود می بینید یا نه؟


لینک ذیل مطالب مفیدی در رابطه با سئوال شما در خود دارد، لطفا مطالع و دقت کنید:
ما قصدا و عمدا چنین روابط عاشقانه ای رو تخریب می کنیم!!!!

---

رسماً اقدام به خواستگاری کنید و ازاین ذهن خوانیها و نگام کرد ، نگاش کردم و .... دست بردارید که ازدواج اینها نیست . والا بلا طّلا اینها راه ازدواج نیست

فرشته مهربان درست می گوید. اگر واقعا می خواهیدش هر چه دارید در طبق اخلاص جلویش بگذارید و رسما خواستگاری کنید و از او بخواهید جواب آخر را بدهد. اگر این خانم شما را می خواهد باید از این کارها دست بردارد و جواب صریح به شما بدهد. با دست پیش کشیدن و با پا پس زدن که این خانم در پیش گرفته راه و رسم ازدواج نیست.
آقای محترم اگر دختری می خواهد با پسری ازدواج کند باید بپذیرید که آن پسر هزارتا حسن دارد و خصوصیتی دارد که دختر می خواهد و در کنارش هزارتا عیب یا خصوصیتی دارد که دلخواه دختر نیست. اما ازدواج همین است و به جز این نیست. ازدواج یعنی با حسن و عیب طرفت سازگار شوی و با همه عیب هایش از صمیم دل بهش وفادار باشی و دوستش داشته باشی.
رسما خواستگاری کن و ازش یک جواب صریح بخواه.