آقا من جشن نمیخوااام،دلم ماه عسل میخواد....
سلام دوستان من تو دوران عقد به سر میبرم جشن عقد خوبی هم داشتم،دو ماه دیگه قراره عروسی کنیم،من برعکس بقیه دخترا از لباس عروس و آرایشگاه و رقص و....بدم میاد اصلا از جشن خوشم نمیاد،دوست دارم ماه عسل برم کربلا دوست دارم زندگیم در جوار آقا امام حسین شروع بشه نه جشن لهو و لعب هر چقدر به نامزدم میگم فایده نداره...کو گوش شنوا...میگه همه آرزوی روز عروسی منو دارن که بیان خودم آرزو دارم،میبینید؟بخدا زمونه عوض شده بجا اینکه من بگم آرزو دارم اون میگه،هرچند که میدونم این حرفا همش حرفای مامانشه که باید جشن باشه....
ولی شما بگید چجوری راضیش کنم؟چی بگم که راضی بشه؟
بخدا از جشن بیزارم...
سلام من معذرت میخواااااام و ممنون از همه.«درمورد تاپیک قبلیم،ماه عسل...»
سلام دوستان،واقعا ممنونم بابت راهنمایی هاتون در مورد مشکلم،راستش من اکثر اوقات که میخوام تاپیک بزارم یا جواب دوستان رو بدم ارور میده نمیدونم چرا تو این مدت هم خیلی اعصابم خورد شد که نمیتونستم ازتون تشکر کنم.
واما جواب دوستان.
من ۱۸سالمه و نامزدم ۲۴سال
خانواده هامون هم از هر نظر در یک سطح هستن اما از لحاظ مالی خانواده نامزدم بالاترن.
همشهری هستیم.
قبلا هم به نامزدم میگفتم که من جشن نمیخوام و ماه عسل دوست دارم اما اون همش حرفام رو جدی نمیگرفت و یه لبخند که به معنی«به همین خیال باش..! :-) »میزد و بحثو عوض میکرد.تعریف از خود نباشه که هست .! :-) در جواب دوستم:از نظر زیبایی خداروشکر چیزی کم ندارم شایدهم داشته باشم نمیدونم ولی خب هرشهری میرم من رو با فلان هنرمند اشتباه میگیرن شباهت بسیار زیادی داریم حالا نمیدونم اون بازیگر زیبا هست یا نه ولی دیگران که من رو پسندیدن مخصوصا خانواده نامزدم،که مثلا پیش فامیلاشون پز میدن که آره عروسمون شبیه فلانیه!!هرچند که همه مخصوصا دوستام بهم میگن نامزدت بهت سره... :-)
نمیگم ...ای بابا...نمیگم خب...
چقدر اصرار میکنین...
باشه میگم چون میدونم میپرسید...
«مهراوه شریفی نیا»
چقدر من حاشیه میرم اصلا اینا چه ربطی به مشکلم داشت..؟ :-) خب جواب سوال دوستی بود هه.
در خواستم از نظر مالی نیست چون وضعشون خوبه.
تنها چیزی که من میگم اینه که:
دوست دارم زندگیم ساده و دور از تشریفات شروع بشه.
فرد خشک مذهبی هم نیستم ها ولی خب فامیلای خودم و نامزدم مردهای هیز زیاد دارن،اینو توی عقدم فهمیدم....
مثلا همش به بهونه های الکی میومدن تو مجلس زنانه که «چیزی کم و کسر نیست..؟»حتما شما هم دیدین همچین آدمایی رو...تا میومدی خودتو جمع و جور کنی نگاهشون تا مغز استخونت میرفت...
حالا نگین که خب میشه نزارشت که مردها بیان تو اصلا گوربابای این مشکل ،اینا رسم دارن دوسه روز قبل و دو سه روز بعد از عروسی هی میکوبن و مهمونی و...آخه آدم مگه چقدر ظرفیت داره؟؟
تازه ببخشید که اینو میگم بازم معذرت ولی یه رسمایی درمورد شب ازدواج دارن که من ترجیح میدم ماه عسل باشم...
«امام حسین خودت آگاهی که چقدر دوست داشتم که زندگیمو در کنار تو آغاز کنم اما خودت که میبینی..
دل نامزدم رو نمیشکنم،شاید من به آرزوم نرسیدم،اما حداقل میزارم اون به آرزوش برسه...»
/یا حق/