حس میکنم همسرم اونی نیست که میخواستم

من پارسال با خانومم از طریق اینترنت آشنا شدم من 30 سالمه ایشون 29 سالشه بعد از 2 ماه رفتم خواستگاریش و آذر نامزد کردیم و اسفند عقد دایم، دو هفته دیگه هم عروسیمونه ولی الان هرچی زمان میگذره میبینم کیس خیلی بهتری هم برام بود که باهاش ازدواج کنم دوستان و آشنایان هم میگن هم اختلاف سنتون مشکل ایجاد میکنه و تو خیلی سرتری.
ولی گذشته از این حرفا با وجود اینکه خانومم از نظر خانواده و اخلاقی خیلی خوبه و ظاهری هم مورد قبوله ولی من از بعد از عقد رفته رفته نسبت بهش سرد شدم و الان نمیدونم چجوری دو هفته دیگه مراسم عروسی بگیرم.
لطفا راهنماییم کنید.

احتمالا شما کمی دهن بین هستید و بخاطر حرفهایی که به شما زدند که شما سرتری و موردهای بهتری برای ازدواج داشتی به شک افتادی
اگر این خصلت دهن بینی رو واقعا داشته باشید، متاسفانه بدترین سم زندگی مشترک هست
سعی کنید مسولانه تر به زندگی نگاه کنید. یعنی چی که سرد شدم؟ خب رابطه رو گرمتر و صمیمانه تر کنید. با هر سیستمی که خودتون بیشتر میپسندید

سلام،شما اگر خانومتون از همه نظر مورد تاییدت هستش پس چرا به خودت تلقین منفی میکنی؟؟؟شما نسبت به خانمت سرد نشدی بلکه این حرف اطرافیانه که باعث شه همچین فکری کنید،همین یک جمله بالا که من از اون سرتر هستم و اینو همه میگن خودش مهمترین عامل این افکار منفیه،شما با عقلتون انتخاب کردید پس نذارید حرف دیگران باعث بشه تو انتخابتون شک کنید،اره شما راست میگید از خانم شما بهتر شاید باشه اما از کجا میدونی همونیه که میخای؟؟؟از کجا میدونید با اون خوشبخت میشید؟؟

سلام

من فکر میکنم یه علتی که باعث شده همچین حسی پیدا کنید اینه که اینترنتی باهم آشنا شدید، و شاید فکر میکنید این نوع ازدواج در شان شما نیست اما به نظر من اگه واقعا مشکل خاصی با ایشون ندارید به رابطه تون ادامه بدید و حس بدی به نوع آشناییتون نداشته باشید بهرحال تو این دوره و زمونه این سبک ازدواجم جای خودشو پیدا کرده و اینکه چظور آشنا شدید خیلی مهم نیست مهم اینه که چقد بهم میخورید و می تونید باهم خوشبخت بشید.

از پاسخگویی همه دوستان ممنونم
راستش من ادم خیلی دهن بینی نیستم هرچند که اعتقاد دارم همه ادمها یه درصدی از دهن بینی رو دارن ولی من خودم هم برام عجیبه چرا با وجود اینکه حدود 6 ماه قبل از عقد باهم دوست و نامزد بودیم و با وجود اینکه اون زمان فقط به ازدواج فکر میکردم ولی درست از یک هفته مانده به عقد کم کم تردید هام شروع شد و از بع از عقد تا الان رفته رفته به اوجش رسید . بخوام صادق باشم چند تا علت رو که بهش رسیدم ایناس:
1- حس می کنم از دوران مجردیم و آزادیاش اونطور که باید استفاده نکردم
2- اختلاف سمنم با همسرم خیلی کمه و میتونستم با کسی ازدواج کنم که حداقل 3-4 سال ازم کوچیکتره
3- در مقایسه با دخترهای دیگه مورد های بهتری برام بود اگر با خانومم آشنا نمیشدم
4- این همه هزینه و سختی که دارم الان برای برگزاری مراسم ازدواجم تقبل میکنم ارزششو نداره
و یه سری مساپل جزیی تر که گاهی میاد تو ذهنم
ولی باتوجه به اینکه خیلی تا زمان مراسمم نمونده و هم من و هم خانواده خودم و همسرم تمام کارهامون رو کردیم و با توجه به روحیات خودم و همسرم نمیتونم مراسم رو بهم بزنم نمیدونم چیکار کنم. چون اگر مراسم رو بهم بزنم هم خودم و هم همسرم خیلی ضربه میخوریم و میدونم که عواقب خیلی خیلی بدی داره و اگر هم ادامه بدم میترسم این حس بعدها باعث طلاق عاطفی بشه بینمون.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط amirsoheili

از پاسخگویی همه دوستان ممنونم
راستش من ادم خیلی دهن بینی نیستم هرچند که اعتقاد دارم همه ادمها یه درصدی از دهن بینی رو دارن ولی من خودم هم برام عجیبه چرا با وجود اینکه حدود 6 ماه قبل از عقد باهم دوست و نامزد بودیم و با وجود اینکه اون زمان فقط به ازدواج فکر میکردم ولی درست از یک هفته مانده به عقد کم کم تردید هام شروع شد و از بع از عقد تا الان رفته رفته به اوجش رسید . بخوام صادق باشم چند تا علت رو که بهش رسیدم ایناس:
1- حس می کنم از دوران مجردیم و آزادیاش اونطور که باید استفاده نکردم
2- اختلاف سمنم با همسرم خیلی کمه و میتونستم با کسی ازدواج کنم که حداقل 3-4 سال ازم کوچیکتره
3- در مقایسه با دخترهای دیگه مورد های بهتری برام بود اگر با خانومم آشنا نمیشدم
4- این همه هزینه و سختی که دارم الان برای برگزاری مراسم ازدواجم تقبل میکنم ارزششو نداره
و یه سری مساپل جزیی تر که گاهی میاد تو ذهنم
ولی باتوجه به اینکه خیلی تا زمان مراسمم نمونده و هم من و هم خانواده خودم و همسرم تمام کارهامون رو کردیم و با توجه به روحیات خودم و همسرم نمیتونم مراسم رو بهم بزنم نمیدونم چیکار کنم. چون اگر مراسم رو بهم بزنم هم خودم و هم همسرم خیلی ضربه میخوریم و میدونم که عواقب خیلی خیلی بدی داره و اگر هم ادامه بدم میترسم این حس بعدها باعث طلاق عاطفی بشه بینمون.

---

بنظرم این چهار مورد که نام بردین قانع کننده نبود بیشتر بهانه بود.
تنها دلیل قانع کننده ای که تو تاپیکتون وجود داره، سرد شدن بیکباره شما از همسرتون هست.این مورد و باید جدی گرفت بخاطر اینکه در آینده برای خانومتون مشکل ساز میشه.

ببینین خانوم ها خیلی احساساتی تر از آقایون هستن، بعد از جدایی هم بیشتر آسیب میبینن چون فشار بیشتری از خانواده و فامیل و جامعه روشون هست.

اما از یک طرف هم مطمعن باشین شما که تو دوران عقد دلسرد شدین، اونقدر که به برهم زدن فکر میکنین، تو دوران عروسی چه فکر هایی میاد سراغتون؟؟
میدونین اگه اوشون متوجه بشن چه حسی دارین چقدر الان ناراحت میشن؟
حالا تصور کنین بعد از عروسیتون متوجه بشن که شما هیچ ذوقی نداشتین و فقط از رو دلسوزی باهاشون ازدواج کردین.
دیگه حسشونو نمیشه تصور کرد.
به احتمال زیاد هم اینو بعد عروسی بهشون میگین، بخاطر اینکه شما دارین الان میگین خانومم ارزش این مراسمات و هزینه های مالی و زمانی و نداره، خب تو زندگی که مشکلات بیشتره، حتی ممکنه گاهی دلخوری هایی پیش بیاد، که باعث دعوا بشه شما هم که متاسفانه علاقه ای ندارین، و بنظرتون خانومتون ارزش این تلاش هارو نداره و بعدشم حالا بصورت ناخواسته یا اذیتش میکنین یا بروش میزنین که دوستش ندارین.
تو زندگی فشار بیشتری از نظر مشکلات و هزینه ها رو باید تحمل کنین.

بنابراین با دلسوزی باهاشون ازدواج نکنین، به ایشون این فرصت و بدین که با کسی ازدواج کنن که واقعا دوستشون داشته باشن، حداقل بخواینشون نه از رو دلسوزی بخواین ازدواج کنین.

****شما وقتی دیگران بهتون میگن سرتر هستین، چه واکنشی نشون میدین؟؟؟

انتظار میره که یک مرد یا زن وقتی این حرف و میشنوه بلافاصله خیلی قاطع بگه ماهردو همدیگرو انتخاب کردیم و هیچ سرتری وجود نداره، هردو هم کفو هم بودیم که فکر کردیم باهم خوشبختیم، و من بعنوان یک مرد امیدوارم بتونم خوشبختش کنم و شوهر خوبی براش باشم.****


میشه بگین اصلا از چه لحاظی سرتر هستین؟؟

حتما تا حالا ایشون متوجه سردی شما هم شدن، مطمعن باشین تو زندگی بیشتر متوجه میشن.
و ازتون دلخور میشن که چرا زودتر نگفتین تا فرصتاشونو از دست نمیدادن

ببیننین خانومتون حق دارن که یک زندگی پر از آرامش در کنار همسری که دوستش داره، داشته باشه.پس اگه از رو دلسوزی ازدواج میکنین این فرصت و ازش نگیرین.

درود دوست عزیز


1.مثلا میخواستی توی دوران مجردیت چه کار یانجام بدی که تا حالا با وجود 30 سال سن انجام ندادی؟!!
2.من متاهلم و 30 سالمه شما همسرت یکسال ازت کوچیکتره برای من همسرم تقریبا 4 ماه ازم بزرگتره والا تاثیر نداشته توی عشق و علاقه ای که بهش دارم
3.همیشه موردهای بهتری وجود داره حتی اگه همسرت نیکول کیدمن یا کاترون زتاجونز هم باشه بازم زن زیباتر وجود داره با هیکل زیباتر.
البته اینم بگم برای همسر شما هم فرد بهتر و با مدرک تحصیلی بالاتر و با زیبایی بهتر و تناسب اندام بهتر هم وجود داره:72:

4.میشه در این مورد توضیح بدید دوست عزیز؟کامل بنویسید حتی مسائل جزئی را

اتفاقا بنظرم بهم بزن چون شما با 30 سال سن هنوز به استقلال فکری و شخصیتی نرسیدی و واقعا هم نمیدانید که چی میخواهید و بیچاره دختر مردم با 29 سال سن بعد کلی صبر کردن فردی نصیبش شده که با نظر دیگران افکار و عقایدش عوض میشه.

ازم دلخور نشو همسنیم باهم دادا من 2 سال ازدواج کردم شاید همسرم زیباترین نباشه شاید درآمد 1یا دو میلیونی نداشته باشه شاید بعضی وقتها ازش دلخور شدم و پیش خودم گفتم سید ایکاش همان مجرد میموندی اخه چرا ازدواج کردی و توی دلم شک میوفته.

ولی اینو خوب میدونم اگه 1000 بار دیگه هم متولد بشم و جایی همسرمو ببینم بازم انتخابم ایشونه و به حرف دیگران هم کاری ندارم.

میشه لطفا معیارهای انتخاب همسر از نظر خودت را بنویسی؟
خصوصیات مثبت و منفی خودت را بنویس
خصوصیات مثبت و منفی همسرت را بنویس


سعی کن روی اعتماد بنفس خودت بیشتر کار کنی
اعتماد بنفس

نقل قول:

---

بايد روي اعتماد به نفستون کار کنيد
فهرستهايي تهيه کنيد از فعاليت هاي سازنده خود، فهرستي تهيه کنيد .
از توانايي هايي که داريد و به کار گرفته ايد، فهرستي تهيه کنيد که شما به آنها بينش داريد و جز افکار ارزنده شما هستند.
و بابت هر کدام از آنها روزي چند بار از خود تشکر کنيد و قربون خودتون برويد و خود را نوازش کنيد.
شعرهاي قشنگ وعاشقانه براي خودتون بخونيد.
سعي کنيد عاشق خودتون بشويد. عاشق سينه چاکي که جز مثبت در معشوق نمي بيند
.( خودتون معشوقي مي شويد که ذهتون را به خود اختصاص مي دهد).
فراموش نکنيد برخورد ما با ديگران ، تحت تاثير برخورد و رابطه ما با خودمان هست.
ما نمي توانيم کسي را دوست داشته باشيم، در حاليکه خودمون را به رسميت نمي شناسيم
و به خودمان عشق نمي ورزيم. لذا ريشه تغيير رابطه ما با ديگران وقتي هست
که با خودمان همگوني ، هماهنگي و همساني داشته باشيم . و خودمان را به صورت يکپارچه و مثبت ارزيابي کنيم.
به جاي اينکه انرژيت را روي بهبود ارتباطاتت با ديگران متراکم کني، روي رابطه حسنه با خودت متراکم کن
. ( نه به زبان، که با احساس و باورت و رفتارت)

---

انگار این جملهب رای شما نوشته شده دوست عزیز از طرف جناب مدیر


من زمان خاصي براي احترام به خودتون در نظر نگرفتم.
همواره شما بايد اين احترام خودتون را به رسميت بشناسيد.
قاطعيت به معناي بي احترامي و عدم توجه به ديگران نيست.
يعني تعادل بين خواسته هاي منطقي و احساسي خودتون و ديگران.
بنا نيست به قيمت خوش آمدن ديگران ، همواره خود را ذبح کني....

از این به بعد کسی بهت حرفی زد بگو انتخاب خودمه و بهش علاقه دارم و ازشون بخواه نظراتشان راب رای خودشان نگهدارن.

راستی یه سوال خیلی مهم حتما جواب بده کی بهت میگه ازش سرتر هستی و حیف شد ازدواج کردی؟اینو حتما بگو خیلی مهمه جوابش

با سلام
من فکر می کنم مشکل از اینجاست که دوران نامزدی شما خیلی کم بوده
آذر ماه نامزد کردید و اسفند عقد کردید. 3 ماه نازمدی خیلی کم و ناکافیه برادر من
الان اهل فن و مشاورها معتقدند که دوران نامزدی در قرن 21 ام باید بین 6 ماه تا 18 ماه باشه. کمتر از 6 ماه خوب نیست و بیشتر از 18 ماه هم خوب نیست
یکی از دلایلی که میگن حداقل 6 ماه اینه که یه انسان می تونه تا 6 ماه برای طرف مقابلش خودشو طور دیگه ای جلوه بده (چه منفی چه مثبت). حتی با حسن نیت
اما بیشتر از 6 ماه دیگه نمی تونه

به نظر من با این ذهنیت فعلی شما ازدواج تون کار درستی نیست. به هر حال بهانه حتما پیدا میشه که عروسی رو عقب بندازید و از ضرر مادی و احساسی بیشتر جلوگیری کنید
شما ذهنیت الان تون اصلا آماده ازدواج نیست. تو این دوره زمونه یه دختر و پسر که کلی عاشق و شیدای هم هستند و یک لحظه دور از هم نمی تونن طاقت بیارن و خانواده هاشون و تمام فامیل رو ذله می کنند که زودتر عروسی بگیرند، خیلی موارد آخرش به طلاق و اختلاف و دعوا منجر میشه. مورد شما که دیگه بماند
مطمئن هم باشید این تردید های شما قبل از ازدواج، بعد از ازدواج به طور طبیعی بیشتر میشن و حتما در آینده به نحوی مثل خیانت به همسرتون خودشو نشون میده

با احترام به نظرات دوستان من فکر می کنم دختر دیگه ای به ایشون ابراز علاقه کرده یا دیده مورد توجه بعضی از دخترهاست
فکر کنم با این خصوصیات و اینکه اینقدر لحظه ای تصمیم می گیرید خانومتون باید خیلی نگران باشن و مطمئنا افراد بهتری برای خانومتون پیدا می شن که حداقل تو تصمیم گیری هاشون قاطع باشند و اول فکر کنند بعد کار انجام بدن
نه این که اول ازدواج کنن بعد راجع به این که کی سره و چه فرصتهای دیگه ای وجود داره فکر کنند .

1- حس می کنم از دوران مجردیم و آزادیاش اونطور که باید استفاده نکردم

اگه منظورت کارهای غیر اخلاقیه که همون بهتر که انجام ندادی ... باید خدارو شکر کنی که مسیر درست رو بهت نشون داده و ازدواج کردی وگرنه اگر وارد لذت های (به قول خودت) مجردی میشدی معلوم نبود عاقبتت چی میشد و قطعا روی زندگی بعد از ازدواج هم تاثیر میذاشت

2- اختلاف سمنم با همسرم خیلی کمه و میتونستم با کسی ازدواج کنم که حداقل 3-4 سال ازم کوچیکتره

ببخشید ... همون طور که خاله قزی هم گفتن انگار شما آماده پذیرش مسئولیت های زندگی نیستی ... یعنی به اندازه سی سال سن پخته و کامل نشدی .. وگر نه سی سالگی سن کمی نیست برای شروع زندگی ... اینو خانومت باید بگه ... ایشونن که باید بگن کاش همسرم اندازه سنش هم متعهد و مسئولیت پذیر بود و عزت نفس داشت .. (ببخشید تند رفتم برادر:72:)


3- در مقایسه با دخترهای دیگه مورد های بهتری برام بود اگر با خانومم آشنا نمیشدم

هر دختر زیباتری هم که میگرفتی بعد از یه مدت برات عادی میشد ... تو زندگی آرامشی که همسرت میتونه برات تامین کنه مهمه نه زیبایی ... فکر کن ببین در کنارش میتونی آرامش داشته باشی ؟


4- این همه هزینه و سختی که دارم الان برای برگزاری مراسم ازدواجم تقبل میکنم ارزششو نداره

کی ارزشش رو نداره ؟ شما داری برای دومادی خودت هزینه میکنی این مراسم برای شما هم هست ... فقط برای خانومت نیست که ...

و یه سری مساپل جزیی تر که گاهی میاد تو ذهنم
مسائل جزئی تو همه زندگیا هست ... برو بخون تاپیک بچه هارو ببین با چه مشکلاتی دارن دست و پنجه نرم میکنن ... همسرت که مشکل خاصی نداره شما خودت داری با افکارت برای خودت مشکل میتراشی ...

روی عزت نفست و خودت کار کن و اگه میتونی افکارت رو تغییر بده ... ولی با این حس و حال اگه بری سر زندگی بعدا ممکنه بدتر بشی و نذاری طعم زندگی خوش رو هم اون بنده خدا بچشه ... همسرت به تایید شما نیاز داره ... هر موقع که مطمئن شدی همسرت رو از ته دل قبول داری عروسی کن ...
موفق باشی :72:

سپاس از همگی دوستان که خیلی خوب و عالی راهنمایی دادید:72:

بنده فقط یه مطلب کوتاه بگم

amirsoheili دادا فدات شم بخدا قسم به هرچی میپرستی خداشاهده ما اینجا نیومدیم که شما را محاکمه یا محکوم کنیم اگر نظری میزاریم چه من و چه بقیه دوستان بخاطر علاقه ای که به شما داریم و اینکه برای ما مهم هستید و اینکه زندگی مشترکتان که خیلی باارزشه را بخاطر حرف یه عده از افراد خراب نکنی اگه فکر میکنی به زمان نیاز داری خوب یه ایست بده با همسرت حرف بزن برین پیش مشاور دوتایی باهمدیگه یه مشاور خوب برید.

یکچیزی را توی این دوسال زندگی مشترک یاد گرفتم:
توی ایران اکثر زندگی های بخاطر اظهار نظر و دخالت اطرافیان هستش که از بین میره و بسوی طلاق کشیده میشه جالبیش اینه همشون هم فکر میکنن دلسوزن و باتجربه و دارن خوبی میکنن بعدش که اتفاق افتاد میان و میگن:کی بود کی بود من نبودم:81:
لطفا ازت خواهش میکنم فقط با مشاور مشورت بگیر کسی که تخصص داره توی این موارد با افراد عادی حتی اطرافیان نزدیکت و دوستات خیر و صلاحتو میخوان ولی چون تجربه ندارن بهت بیشتر ضربه میزنن.

بقول جناب مدیر وقتی اومدی توی سایت همدردی یعنی داری دنبال جواب میگردی و این خیلی خوبه :104:

راستی در مورد سوالی که ازت پرسیدم بخاطر این بود بعضی از دخترهای فامیل و خود فامیل بخاطر حسادت یکسری حرفایی میزنن که بهتره از این گوش بشنوی و از اون گوشت در کنی:72:

از همه دوستان ممنونم که خیلی رک و راست و بی پرده پاسخ دادن خیلی کمکم میکنه پاسخهاتون
در جواب اون دوستی که پرسیدن کی گفته سرتری؟ دو تا از دوستان و آشنایان که یکی خانم و دیگری آقا هستند و فقط از لحاظ ظاهری، از لحاظ مالی تقریبا برابر هستیم من یه پله بالاترم که از این لحاظ خوبه، من خودم قبول دارم که این احساساتی که دچارش شدم خیلی بده ولی دست خودم نیست این تفکرات خیلی تازگیا آزارم میده و هرکاری میکنم از بین نمیره، این که گفتم این سختی ها و هزینه ها ارزششو نداشت منظورم همسرم نیست که ارزششو داشته باشه اتفاقا اگر این احساساتم رو فاکتور بگیرم لیاقتش بیشتر از اینهاست هم خودش هم پدرش که با هزارتا مشکل امروزی جهیزیه داده، کل مقوله ازدواج به نظرم ارزششو نداره ادم اینقدر بخاطرش سختی بکشه. آورده ای که برای آدم داره خیلی کمتر از هزینه ای هست که ادم میده. الان دوستان مجردم با 1 دهم این هزینه ها دارن زندگی شادتر و بی دغدغه تر و آزادتری میکنن. بنا به خیلی دلایل که بیان کردم نمیتونم مراسم رو به عقب بیاندازم دنبال یه راهکاریم که بتونه این افکار رو به صورت عملی نه شعاری ریشه کن کنه، پیش مشاور هم رفتم کمکی بهم نکرد، اینجا نظرات مختلف اگر بدور از شعارزدگی باشه و مثل من که همه چیو صادقانه بیان کردم بیان بشه از مشاوره بیشتر کمکم میکنه.

واقعا نمی دونم اونایی که به یک زوج عقد کرده و متاهل می رسن و اظهار نظر می کنند که کی سرتره
چه هدف و انگیزه ای دارند از این درفشانی !!!!!!

با چه ملاک و معیارهایی سرتر بودن یکی را در عرض یک دیدار تشخیص می دن؟

آقای محترم، اونایی که این حرف را بهتون زدند آدمهای بی فکر و غیرقابل اعتمادی هستند.
کسی که به حرفی که می زنه و زمان و مکانش فکر نمی کنه.

فکر کن دوستت عقد کرده و اومده خانمش را به شما معرفی کنه، شما بهش بگی شما از همسرت سرتری!!!!
منظور اینه که برو طلاقش بده؟ ببر عوضش کن؟ منظورشون چیه دقیقا؟
آشوب بندازن تو دل و ذهن شما؟

اونایی که این حرف را بهت زدن کلا بذار کنار.

http://zibasazweb.persiangig.com/weblog/ax/5.gif

من از صحبتهای شما حس می کنم بیشتر ترس یا یاس از ازدواج هست

یه چیزی از ازدواج توی ذهنت بوده، الان حس می کنی ارزشش را نداشت
یا این بود؟؟؟

این اخلاق را در بقیه موارد زندگی هم داری؟
وقتی به چیزی می رسی یهو برات بی ارزش بشه؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط amirsoheili

این که گفتم این سختی ها و هزینه ها ارزششو نداشت منظورم همسرم نیست که ارزششو داشته باشه اتفاقا اگر این احساساتم رو فاکتور بگیرم لیاقتش بیشتر از اینهاست هم خودش هم پدرش که با هزارتا مشکل امروزی جهیزیه داده، کل مقوله ازدواج به نظرم ارزششو نداره ادم اینقدر بخاطرش سختی بکشه. آورده ای که برای آدم داره خیلی کمتر از هزینه ای هست که ادم میده. الان دوستان مجردم با 1 دهم این هزینه ها دارن زندگی شادتر و بی دغدغه تر و آزادتری میکنن. بنا به خیلی دلایل که بیان کردم نمیتونم مراسم رو به عقب بیاندازم دنبال یه راهکاریم که بتونه این افکار رو به صورت عملی نه شعاری ریشه کن کنه، پیش مشاور هم رفتم کمکی بهم نکرد، اینجا نظرات مختلف اگر بدور از شعارزدگی باشه و مثل من که همه چیو صادقانه بیان کردم بیان بشه از مشاوره بیشتر کمکم میکنه.

---

برادر این مواردی که اشاره کردید جزء رسم و رسوم غلطی هستند که در فرهنگ کشور ما باب شده
من خودم آدم مذهبی نیستم، اما اگر شما هستید این همه توسط پیامبر توصیه شده که ازدواج رو آسون بگیرید و خرج و هزینه های بسیار برای جشن عروسی نکنید.
توی کشورهای غربی و پیشرفته هم اصلا این طور نیست. عمه خود من چند وقت پیش از فرانسه اومده بود ایران ، همون موقع یکی از دخترهای فامیل داشت ازدواج می کرد و در تهیه جهزیه اش بود. صحبت این شد که الان یه جهزیه معمولی کسی بخواد تهیه کنه 40-50 میلیون تومن پولش میشه. عمه من که بعد مدتها از فرانسه (که تازه کشوری پیشرفته تر نسبت به ما هست و مردمش رفاه بیشتری هم دارن) اومده بود خیلی تعجب کرده بود که این رسم و رسوم مسخره چیه
میگفت توی خارج اصلا جهاز خریدنی وجود نداره ، پسر و دختر میرن یه خونه اجاره می کنن و اونجا هم که خونه ها خودشون از قبل وسایل متوسط توشون هست. مراسم عروسی گرفتن هم فقط مخصوص خانواده های اشرافی و ثروتمند خاص شون هست. قشر متوسط اصلا عروسی نمی گیرن و نهایت کارشون اینه که کلا 40 نفر از آشناهای عروس و داماد میرن کلیسا و اونجا هم نهایت چیزی که برای خوردن میدن یه لیوان نوشیدنیه و خبری از شام و غیره هم نیست.
===================================

حالا کی گفته حتما باید چند ده میلیون جشن عروسی بگیری و بدی مردم بخورن ؟؟؟
قبول دارم چون عرف شده در کشور ما و همه مراسم عروسی چنان می گیرن برای ما مشکله حرف مردم رو نشنیده بگیریم و ما مراسم آن چنانی نگیریم. غرور مون جریحه دار میشه
همه این حرفها درسته. اما به اون پول هم فکر کن. کدومش به صرفه تره؟ چند ده میلیون بدی مردم یه شب بخورن یا اینکه همون پول رو صرف زندگیت یا علاقه مندی ها یا کار خودت بکنی؟
هزینه های پولی و مادی کاملا در اختیار خودته و خودت مدیریتش می کنی. کسی هم اجبار نکرده که جشن عروسی آن چنان بگیری و شام بدی و ...
مشکلاتی که به نظر وجود دارن رو خیلیش رو خودت به تنهایی هم می تونی روشون کار کنی و حلشون کنی

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط بابک 1369

برادر این مواردی که اشاره کردید جزء رسم و رسوم غلطی هستند که در فرهنگ کشور ما باب شده
من خودم آدم مذهبی نیستم، اما اگر شما هستید این همه توسط پیامبر توصیه شده که ازدواج رو آسون بگیرید و خرج و هزینه های بسیار برای جشن عروسی نکنید.
توی کشورهای غربی و پیشرفته هم اصلا این طور نیست. عمه خود من چند وقت پیش از فرانسه اومده بود ایران ، همون موقع یکی از دخترهای فامیل داشت ازدواج می کرد و در تهیه جهزیه اش بود. صحبت این شد که الان یه جهزیه معمولی کسی بخواد تهیه کنه 40-50 میلیون تومن پولش میشه. عمه من که بعد مدتها از فرانسه (که تازه کشوری پیشرفته تر نسبت به ما هست و مردمش رفاه بیشتری هم دارن) اومده بود خیلی تعجب کرده بود که این رسم و رسوم مسخره چیه
میگفت توی خارج اصلا جهاز خریدنی وجود نداره ، پسر و دختر میرن یه خونه اجاره می کنن و اونجا هم که خونه ها خودشون از قبل وسایل متوسط توشون هست. مراسم عروسی گرفتن هم فقط مخصوص خانواده های اشرافی و ثروتمند خاص شون هست. قشر متوسط اصلا عروسی نمی گیرن و نهایت کارشون اینه که کلا 40 نفر از آشناهای عروس و داماد میرن کلیسا و اونجا هم نهایت چیزی که برای خوردن میدن یه لیوان نوشیدنیه و خبری از شام و غیره هم نیست.
===================================

حالا کی گفته حتما باید چند ده میلیون جشن عروسی بگیری و بدی مردم بخورن ؟؟؟
قبول دارم چون عرف شده در کشور ما و همه مراسم عروسی چنان می گیرن برای ما مشکله حرف مردم رو نشنیده بگیریم و ما مراسم آن چنانی نگیریم. غرور مون جریحه دار میشه
همه این حرفها درسته. اما به اون پول هم فکر کن. کدومش به صرفه تره؟ چند ده میلیون بدی مردم یه شب بخورن یا اینکه همون پول رو صرف زندگیت یا علاقه مندی ها یا کار خودت بکنی؟
هزینه های پولی و مادی کاملا در اختیار خودته و خودت مدیریتش می کنی. کسی هم اجبار نکرده که جشن عروسی آن چنان بگیری و شام بدی و ...
مشکلاتی که به نظر وجود دارن رو خیلیش رو خودت به تنهایی هم می تونی روشون کار کنی و حلشون کنی

---

لیست هزینه های یک ازدواج ساده در تهران در سال 1393(ارزانترین اقلام و خدمات که خودم قیمت گرفتم در نظر گرفته شده):

1. هر عدد حلقه ازدواج 1 میلیون تومان جمعا 2 میلیون تومان
2. هر عدد ساعت 300 هزار تومان
3. لباس عروس 1 میلیون تومان
4. کت و شلوار و پیرهن داماد 300 هزار تومان
5. تالار متوسط در خور شان و شخصیت طرفین و میهمانها با حداقل میهمان مثلا 200 نفر 5 میلیون تومان
6. ارزانترین اجاق گاز طرح فر 400 هزار تومان
7. یک قطعه فرش ماشینی 6 متری 800 هزار تومان
8. تلویزیون 32 اینچ 1 میلیون و 300 هزار تومان
9. سرورس چوب معمولی ارزان قیمت 5 میلیون تومان(تروخدا نخندید بهم)
10. اجاره ماشین عروس و گل ماشین عروس کمترین قیمت استعلام گرفته شده 500 هزار تومان
11. ارزانترین سرویس طلای در خور شان و شخصیت عروس 5 میلیون تومان
12. ارزانترین ماشین لباسشویی 1 میلیون و 500 هزار تومان
13. ارزانترین جارو برقی 250 هزار تومان
14. ارزانترین یخچال فریزر معمولی غیر ساید 2 میلیون تومان
15. رهن منزل غیر مبله قابل سکونت 40 متری در منطقه ای متوسط به پایین در تهران 25 میلیون تومان
16. لوازم آرایش عروس و اصلاح داماد و میوه و شیرینی و سایر هزینه ها در نظر گرفته نمیشود(خودش فکنم 2 تومن بشه)
17. مایکروویو و چای ساز و مخلوط کن وسرویس آشپزخانه نادیده گرفته میشود(اینم فکنم 5-6 تومن بشه)

جمع هزینه های دختر و پسر جهت برگزاری ساده ترین عروسی ممکن(بدور از شعارزدگی) با نادیده گرفتن کیفیت و موارد 16 و 17: حدود 50 میلیون تومان

پاورقی: نه میشه توی چادر زندگی کرد ونه در خانه ای فاقد فرش و اجاق گاز و یخچال فریزر

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط amirsoheili

لیست هزینه های یک ازدواج ساده در تهران در سال 1393(ارزانترین اقلام و خدمات که خودم قیمت گرفتم در نظر گرفته شده):

1. هر عدد حلقه ازدواج 1 میلیون تومان جمعا 2 میلیون تومان
2. هر عدد ساعت 300 هزار تومان
3. لباس عروس 1 میلیون تومان
4. کت و شلوار و پیرهن داماد 300 هزار تومان
5. تالار متوسط در خور شان و شخصیت طرفین و میهمانها با حداقل میهمان مثلا 200 نفر 5 میلیون تومان
6. ارزانترین اجاق گاز طرح فر 400 هزار تومان
7. یک قطعه فرش ماشینی 6 متری 800 هزار تومان
8. تلویزیون 32 اینچ 1 میلیون و 300 هزار تومان
9. سرورس چوب معمولی ارزان قیمت 5 میلیون تومان(تروخدا نخندید بهم)
10. اجاره ماشین عروس و گل ماشین عروس کمترین قیمت استعلام گرفته شده 500 هزار تومان
11. ارزانترین سرویس طلای در خور شان و شخصیت عروس 5 میلیون تومان
12. ارزانترین ماشین لباسشویی 1 میلیون و 500 هزار تومان
13. ارزانترین جارو برقی 250 هزار تومان
14. ارزانترین یخچال فریزر معمولی غیر ساید 2 میلیون تومان
15. رهن منزل غیر مبله قابل سکونت 40 متری در منطقه ای متوسط به پایین در تهران 25 میلیون تومان
16. لوازم آرایش عروس و اصلاح داماد و میوه و شیرینی و سایر هزینه ها در نظر گرفته نمیشود(خودش فکنم 2 تومن بشه)
17. مایکروویو و چای ساز و مخلوط کن وسرویس آشپزخانه نادیده گرفته میشود(اینم فکنم 5-6 تومن بشه)

جمع هزینه های دختر و پسر جهت برگزاری ساده ترین عروسی ممکن(بدور از شعارزدگی) با نادیده گرفتن کیفیت و موارد 16 و 17: حدود 50 میلیون تومان

پاورقی: نه میشه توی چادر زندگی کرد ونه در خانه ای فاقد فرش و اجاق گاز و یخچال فریزر

---

انصافا حق گفتی دادا

ولی یکچیزایی یادت رفت.
توی رهن خونه پدر و مادرها کمک میکنن
بعد مراسم پاتختی نزدیک دو یا چهار تومان پول جمع میشه برای خودتان هستش

سختی خیلی داره حق هم داری ولی اینو بازم بهت میگم یکروز دنیای متاهلی ارزشش از کل زمان هایی که مجرد بودی بیشتره و لذتبخشتره:72:

هیچ لذتی توی دنیا بالاتر از این نیست یه دختر خوشگل داشته باشی وقتی صبحها بلند میشی کنارش دراز بکشی و نگاش کنی مخصوصا وقتی میخنده :311::58: انگار همه دنیا رو بهت دادن خدایی خیلی لذت داره ایشالله قسمت همه جوونا بشه ازدواج و پدر و مادر شدن :323:

سلام ، به تالار همدردی خوش آمدید

لطفا با دقت و بیان ریز نکات ، به سئوالم پاسخ دهید

" هدفتون از ازدواج چی بوده؟ "

برادر گرامی،

هرینه های ازدواج چه ربطی داره به عنوان تاپیک شما؟
گفتم که مشکل شما خانمتون نیست، با ازدواج مشکل دارید.
به قول خودتون زمان دوستی و نامزدی خیلی هم خوشحال بودین. اما حالا که صحبت از مسئولیت و هزینه و ... شده، دلتون آزادیهای مجردی را می خواد و می گید جوونی نکردم.
یه کم روی افکارتون کار کنید،
با این نگرش وارد زندگی مشترک بشید هم خودتون اذیت می شید و هم اون خانم.
لابد از فردا هم می خواهید بشینید حساب کنید من مجرد بودم یه بستنی می خریدم، حالا باید دو تا بخرم. ارزشش را داشت؟
اصلا چرا من باید برای این خانم لباس بخرم وقتی می تونستم دوست دختر داشته باشم، باباش خرجش را بده و منم باهاش خوش باشم و ....

هنوز نمی دونید چرا ازدواج کردید. مشکل اینه.

نقل قول:

---

1- حس می کنم از دوران مجردیم و آزادیاش اونطور که باید استفاده نکردم
2- اختلاف سمنم با همسرم خیلی کمه و میتونستم با کسی ازدواج کنم که حداقل 3-4 سال ازم کوچیکتره
3- در مقایسه با دخترهای دیگه مورد های بهتری برام بود اگر با خانومم آشنا نمیشدم
4- این همه هزینه و سختی که دارم الان برای برگزاری مراسم ازدواجم تقبل میکنم ارزششو نداره
و یه سری مساپل جزیی تر که گاهی میاد تو ذهنم

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط amirsoheili

لیست هزینه های یک ازدواج ساده در تهران در سال 1393(ارزانترین اقلام و خدمات که خودم قیمت گرفتم در نظر گرفته شده):

1. هر عدد حلقه ازدواج 1 میلیون تومان جمعا 2 میلیون تومان
2. هر عدد ساعت 300 هزار تومان
3. لباس عروس 1 میلیون تومان
4. کت و شلوار و پیرهن داماد 300 هزار تومان
5. تالار متوسط در خور شان و شخصیت طرفین و میهمانها با حداقل میهمان مثلا 200 نفر 5 میلیون تومان
6. ارزانترین اجاق گاز طرح فر 400 هزار تومان
7. یک قطعه فرش ماشینی 6 متری 800 هزار تومان
8. تلویزیون 32 اینچ 1 میلیون و 300 هزار تومان
9. سرورس چوب معمولی ارزان قیمت 5 میلیون تومان(تروخدا نخندید بهم)
10. اجاره ماشین عروس و گل ماشین عروس کمترین قیمت استعلام گرفته شده 500 هزار تومان
11. ارزانترین سرویس طلای در خور شان و شخصیت عروس 5 میلیون تومان
12. ارزانترین ماشین لباسشویی 1 میلیون و 500 هزار تومان
13. ارزانترین جارو برقی 250 هزار تومان
14. ارزانترین یخچال فریزر معمولی غیر ساید 2 میلیون تومان
15. رهن منزل غیر مبله قابل سکونت 40 متری در منطقه ای متوسط به پایین در تهران 25 میلیون تومان
16. لوازم آرایش عروس و اصلاح داماد و میوه و شیرینی و سایر هزینه ها در نظر گرفته نمیشود(خودش فکنم 2 تومن بشه)
17. مایکروویو و چای ساز و مخلوط کن وسرویس آشپزخانه نادیده گرفته میشود(اینم فکنم 5-6 تومن بشه)

جمع هزینه های دختر و پسر جهت برگزاری ساده ترین عروسی ممکن(بدور از شعارزدگی) با نادیده گرفتن کیفیت و موارد 16 و 17: حدود 50 میلیون تومان

پاورقی: نه میشه توی چادر زندگی کرد ونه در خانه ای فاقد فرش و اجاق گاز و یخچال فریزر

---

این چیزایی که نوشتی هزینه ازدواج نیست
هزینه زندگی کردن هست
مگه میشه بدون تلویزیون فرش و اجاق گاز زندگی کرد !!!!!!!!!!!
مگه میشه یه خانواده دو تا اتاق نداشته باشند که توش زنگی کننند خودشون را از سرما گرما حفظ کننند و!!!!!!!!!!
پولی هم که برا طلا و حلقه میدی هدر نرفته
می تونی بدون لباس رسمی بری سر کار ؟
به هر حال هر چیزی رسمی داره هر مردی که ازدواج میکنه داره تعهد میده که هزینه های همسرش را پرداخت کنه
بعد هم پولی که برا طلا میدی یه نوع سرمایه گذاری هست
مطمئن باش مرتب به ارزش طلا افزوده میشه


احساس من اینه که
شما الان استرس داری و برای برگرازی مراسم خیلی فشار کار زیادی داری
به هر حال داری وارد یه مرحله جدید از زندگی میشی

سعی کن مراسمت یه شب به یاد ماندنی برای دوتایی تون و همه مهموناتون باشه

من و همسرم با طلا گرمي 110 تومن دو تا حلقه سنگين هم خريديم 2 تومن نشد تازه مال من 6 گرم و مال اون 8 گرم بود
همسرم ماشين عروسها رو گل كاري نكرد ازين پاپيون ها قرض گرفت نهايتش شد 50 تومن اصلا گل نزد گفت اسرافه
من و شوهرم نه ساعت خريديم نه لوازم آرايش اصلا هم كمبودش رو حس نكرديم هردومون داشتيم بعدا وضعمون خوب شد ساعت ست مي خريم.لباس عروسم ميشه كرايه كرد مالم ن مال عقدم خيلي هم آنچناني بود 250 شد مال عروسيم چون چندبار پوشيده شده بود 100تومن شد.
يه اجاق فر دار كه نهايتش يك و نيم بشه لازمه تازه شريك عمره لازم نيست مايكروويو بخرين. چاي سازم بدرد نمي خوره . منن خريدم .سرويس آشپزخونه هم نهايتش تمام وسايل سر سفره و ومهمون و جلو دستي و چرخ گوشت و تمام وسايل برقي دو تومن ميشه . كسي زن ميگره بايد پس انداز داشته باشه برا طلا و پول رهن خونه يا لااقل وام با بهره كم بگيره
بقيه اش جور ميشه.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط بالهای صداقت

سلام ، به تالار همدردی خوش آمدید

لطفا با دقت و بیان ریز نکات ، به سئوالم پاسخ دهید

" هدفتون از ازدواج چی بوده؟ "

---

من توی رویاهام دوست داشتم همیشه با دختری ازدواج کنم که عاشقشم و واقعا دوستش دارم ولی نمیدونم چیشد که حس میکنم خانومم با اینکه از خیلی جهات دختر خیلی خوبیه ولی عاشقش نیستم. با مطالعه و تحلیل نظرات دوستان و حس و حال خودم تنها نتیجه ای که گرفتم اینه که مشکل من اونطور که باید و شاید به خانومم علاقه ندارم، با اینکه مدت آشناییمون کم نبوده و انتخاب خودم بوده ایشون ولی بعد از عقد رفته رقته علاقم کم شده. هدفمم از ازدواج این بود که با یه نفر باشم و نیازهای هم رو براورده کنیم بدون اینکه ریسک و خطری متوجهمون باشه و اینکه دیگه از نظر سنی فکر میکنم موقعش بوده. ولی از خیلی از متاهل های دیگه هم شنیدم که 80 درصد حس منو دارن و هرچقدر هم پسر و دخترم بهم علاقه داشته باشند بازم تا زیر یک سقف نرن یا حداقل عقد نکنن میزان علاقه واقعیشون مشخص نمیشه.-
در ضمن یه مورد دیگه هم که گاهی ذهنم رو مشغول میکنه اینه که من به یک دختری علاقه داشتم اما چون اختلاف سنی 8-9 سال باهم داشتیم جلو نرفتم و با اینکه از نظر ظاهری و رفتاری خیلی مورد قبولم بود و هست بخاطر اختلاف سن پاپیش نذاشتم ولی الان به این نتیجه رسیدم که اون اختلاف سن بهتر از اختلاف سنی فعلیم بوده و یجورایی اشتباه بزرگی رو مرتکب شدم نه فقط بخاطر ارختلاف سن بلکه بخاطر اینکه میتونستم با کمی درایت و تفکر بیشتر با کسی باشم که علاقه بیشتری بهش داشتم.
خلاصه اینکه کلکسیونی از پشیمونی و افکار درست و غلط این روزا محاصره کرده منو و نمیذاره از این شرایطی که درش هستم لذت ببرم.
توصیه ای که به دوستان دارم اینه که اگر ازدواج نکردن فقط و فقط با کسی ازدواج کنن که واقعا عاشقشن اگر عاشق طرفتون باشید مشکلات دیگه اصلا به چشم نمیاد.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط amirsoheili

من توی رویاهام دوست داشتم همیشه با دختری ازدواج کنم که عاشقشم و واقعا دوستش دارم ولی نمیدونم چیشد که حس میکنم خانومم با اینکه از خیلی جهات دختر خیلی خوبیه ولی عاشقش نیستم. با مطالعه و تحلیل نظرات دوستان و حس و حال خودم تنها نتیجه ای که گرفتم اینه که مشکل من اونطور که باید و شاید به خانومم علاقه ندارم، با اینکه مدت آشناییمون کم نبوده و انتخاب خودم بوده ایشون ولی بعد از عقد رفته رقته علاقم کم شده. هدفمم از ازدواج این بود که با یه نفر باشم و نیازهای هم رو براورده کنیم بدون اینکه ریسک و خطری متوجهمون باشه و اینکه دیگه از نظر سنی فکر میکنم موقعش بوده. ولی از خیلی از متاهل های دیگه هم شنیدم که 80 درصد حس منو دارن و هرچقدر هم پسر و دخترم بهم علاقه داشته باشند بازم تا زیر یک سقف نرن یا حداقل عقد نکنن میزان علاقه واقعیشون مشخص نمیشه.-
در ضمن یه مورد دیگه هم که گاهی ذهنم رو مشغول میکنه اینه که من به یک دختری علاقه داشتم اما چون اختلاف سنی 8-9 سال باهم داشتیم جلو نرفتم و با اینکه از نظر ظاهری و رفتاری خیلی مورد قبولم بود و هست بخاطر اختلاف سن پاپیش نذاشتم ولی الان به این نتیجه رسیدم که اون اختلاف سن بهتر از اختلاف سنی فعلیم بوده و یجورایی اشتباه بزرگی رو مرتکب شدم نه فقط بخاطر ارختلاف سن بلکه بخاطر اینکه میتونستم با کمی درایت و تفکر بیشتر با کسی باشم که علاقه بیشتری بهش داشتم.
خلاصه اینکه کلکسیونی از پشیمونی و افکار درست و غلط این روزا محاصره کرده منو و نمیذاره از این شرایطی که درش هستم لذت ببرم.
توصیه ای که به دوستان دارم اینه که اگر ازدواج نکردن فقط و فقط با کسی ازدواج کنن که واقعا عاشقشن اگر عاشق طرفتون باشید مشکلات دیگه اصلا به چشم نمیاد.

---

توی نظر قبلیم خوشبینانه نوشتم.

خواهشا لطف کنید و عروسی را بهمب زنید خودت که هیچی هرکار یدوست درای انجام بده حداقل اون دختر طفلی رو زندگیشو نابود نکن با هر فرد دیگه ای هم ازدواج کنی همینه.
امثال شماها اصلا برای ازدواج و قبول مسئولیت آمادگی ندارید نه الان نه تا آخر عمر.
چیه نکنه فکر کردی زندگی متاهلی یعنی رفتن بیورن و حرفای عاشقانه زدن و لذت جنسی کامل بدون هیچ مسئولیت و اختلاف سلیقه هستش.

..................................:97::102::161: حالم از مرد بودنم بهم میخوره وقتی امثال ایشونو میبینم.

نمی دونم چرا فکر می کنید اختلاف سنی 9-8 سال بهتر از یک ساله.
شما سی ساله هستید و اون دختر 21 ساله. تفاوت خیلی زیاده. ضمن این که دختر 29 ساله عاقل تر و پخته تر از یک دختر 21 ساله است.

شمایی که الان از مشکلات ازدواج اینقدر گریزانید و خسته، فکر می کنی می تونستی نیازها و خواسته های یک دختر 21 ساله را برآورده کنی؟
با توجه به این که تقریبا یک نسل بعد از شماست و سنش هم کم هست و رویایی تر و فانتزی تر به ازدواج و عروس شدن فکر می کنه.

دختر 29 ساله به خاطر تجربه و پختگی بیشترش، همراه بهتری برای شما می شه، تا یک دختر 21 ساله.
الان فقط به جوان تر بودن و حذاب تر بودن اون دختر فکر می کنید. جلو هم که نرفتید که بقیه خصوصیاتش را بدونید.

این افکار که شاید همسر بهتری پیدا می کردم، را از سرتون بیرون کنید.

نقل قول:

---

یک مرکز خرید وجود داشت که زنان می توانستند به آنجا بروند و مردی را انتخاب کنند که شوهر آنان باشد. این مرکز، پنج طبقه داشت و هر چه که به طبقات بالاتر می رفتند خصوصیات مثبت مردان بیشتر میشد. اما اگر در طبقه ای دری را باز می کردند باید حتما آن مرد را انتخاب می کردند و اگر به طبقه ی بالاتر می رفتند دیگر اجازه ی برگشت نداشتند و هرکس فقط یک بار می توانست از این مرکز استفاده کند.

روزی دو دختر که با هم دوست بودند به این مرکز خرید رفتند تا شوهر مورد نظر خود را پیدا کنند.

در اولین طبقه، بر روی دری نوشته بود: “این مردان، شغل و بچه های دوست داشتنی دارند.”
دختری که تابلو را خوانده بود گفت: “خوب، بهتر از کار داشتن یا بچه نداشتن است ولی دوست دارم ببینیم بالاتری ها چگونه اند؟”
پس به طبقه ی بالایی رفتند…

در طبقه ی دوم نوشته بود: “این مردان، شغلی با حقوق زیاد، بچه های دوست داشتنی و چهره ی زیبا دارند.”
دختر گفت: “هوووومممم… طبقه بالاتر چه جوریه…؟”

طبقه ی سوم: “این مردان شغلی با حقوق زیاد، بچه های دوست داشتنی و چهره ی زیبا دارند و در کارهای خانه نیز به شما کمک می کنند.”
دختر: “وای…. چقدر وسوسه انگیر… ولی بریم بالاتر.” و دوباره رفتند…

طبقه ی چهارم: “این مردان شغلی با حقوق زیاد و بچه های دوست داشتنی دارند.
دارای چهره ای زیبا هستند. همچنین در کارهای خانه نیز به شما کمک می کنند و اهداف عالی در زندگی دارند”
آن دو واقعا به وجد آمده بودند…
دختر: “وای چقدر خوب. پس چه چیزی ممکنه در طبقه ی آخر باشه؟”

پس به طبقه ی پنجم رفتند…
آنجا نوشته بود:
“این طبقه فقط برای این است که ثابت کند زنان راضی شدنی نیستند!
از این که به مرکز ما آمدید متشکریم و روز خوبی را برای شما آرزومندیم!”

---

فکر می کنم در مورد آقایون هم صدق کنه

:303:

سلام
به نظرم اگر یک دختر این حرف ها رو میزد محیط این سایت کمک بیشتری بهش میکرد
اما متاسفانه در این محیط به نیازها و عواطف یک مرد با دید خوبی برخورد نمیشه

دوستان گرامی من بارها مطالبی خوندم که دختر خانمی عنوان کردند که فرضا قد نامزدشون یا چهره اش یا مدرکش یا هر چیز دیگه ای باعث تردید دختر شده و شما در این مواقع راهنمایی های خیلی مفیدتر و با بهره ای دادید

اما حالا که یک مرد با این مسائل مواجه شده ....

.................................................. ......................................
اما در خصوص این دوستمون باید بگم دوست گرامی به هیچ وجه با تردید ازدواج نکن
تا وقتی که جواب مناسبی برای این تردید ها پیدا نکردی و به قطعیت نرسیدی نباید ازدواج کنی

ازدواج همیشه عامل خوشبختی نیست و اگر با تردید و نادیده گرفتن خیلی از مسائل ازدواج کنی فقط زندگی خودتو نابود نمیکنی و زندگی اون دختر هم از بین میره
(من دعوت به طلاق و جدایی نمیکنم ولی عجولانه و با شک و تردید نباید ازدواج کرد)

این مسئله که همسر باید باب میل طرف مقابل باشه اصل اساسی ازدواجه وتا وقتی اینطور حسی رو نداری بهتره فعلا کمی توقف کنی

ندایی که از قلبت بیرون اومده یا یک هشدار موقتیه که باید خیلی از مسائل رو برای خودت روشن کنی یا هشداری از یک فاجعه عظیم که در آینده قراره ساعت ها و روزها و ماه ها و سالها کامت رو تلخ کنه و همیشه آرزو کنی کاش به این ندا بیشتر توجه میکردی

این چهار سوالی هم که از ما پرسیدی در واقع 4 تا سواله که باید از خودت بپرسی
.................................................. .................................
دوست عزیز من اگه جای تو بودم از اون دختر میخواستم که کمی بهم فرصت بده و ازدواجمون رو به تاخیر می انداختم و بیشتر به این سوالها فکر میکردم و تا وقتی که جواب مناسبی برای این سوالها پیدا نکرده بودم ازدواج نمیکردم

(این نظر شخصی منه و هیچ فردی نمیتونه بگه نظرش در خصوص شما صددرصد درسته یا نظر دیگران غلطه شما باید به این جمع بندی برسی)
.................................................. ................................
پ.ن : به نظرم جوابهایی که از این سوالات دوستان به شما دادند کمی شعاری و مثبت نگری و فقط دیدن نیمه پر لیوان بود
جواب هایی که بیشتر از اینکه به مشکل شما بها داده بشه ،بیشتر هدفشون پیوند دادن شما با این خانم بود تا هر دو خوشبخت بشید !!