:305:
نمایش نسخه قابل چاپ
:305:
خب مشکلتون چیه؟
اینکه میتونین یا نه؟اینکه میشه یا نه؟
یا خبرازدواجتون رو دادی؟
به بزرگی دل آدم بستگی داره که چیا براش ملاکه و اصلا تصمیم ساده ای نیست
ظاهر بیماری کمی تصمیم گیری رو سخت میکنه این عقیده منه و میگم وقتی میشه یه انتخاب معمولی داشت چرا باید یه عمر خودمو اذیت کنم.باز ستگی داره به اینکه چیا برات ارجحترهستند
خیلی به این سایت وارد نیستم ولی میخواستم ببینم اگه یه پسر کلستومی باشه بهتره که با یه فرد مثل خودش ازدواج کنه یه یه فرد سالم
خودم با مشکلم کنار اومدم ورزش میکنم و تو جامعه افراد که باهاشون کار میکنم هیچ اطلاعی هز مشکلم ندارن واقعا در موندم لطفا اگه کسی میتونه راهنمایی کنه دریغ نکنه ممنون
کلستومی اتون دائمیه؟
یه توظیح دادم البته به سایت وارد نیستم
نه کلا میخوام بدونم برا ازدواج با مشکلی که دارم باید چیکار کنم ایا یه دختر میتونه با مشکل من کنار بیاد کلستومی دایمی هست
بستگی به اون دختر داره با توجه به اینکه نمود ظاهری نداره فکر کنم مشکلی نداشته باشین
اون قد هم فراگیر نیست که بگین میتونن دختری رو پیدا کنین که هم معیاراتون رو داشته باشه هم اونم این بیمار و داشته باشه.هیچ کس نمی تونه بگه بجز دختری که انتخاب میکنین ولی برای ازدواج این چیزا ملاک نیست
بستگی به آدمش داره . آدم هایی که خیلی حساس هستند و مثلا وقتی خون می بینند حالشان بد می شود یا وقتی زخم می بینند دل ضعفه می گیرند خوب طبیعتا نمی توانند مشکل را تحمل کنند. اما خانم هایی که خودشان یک مشکل سلامتی دارند که دائمی هست یا خانم های سالمی که روحیه قوی ای دارند و می توانند کارهای سخت انجام دهند برای شما مناسب هستند. من فکر می کنم کسی که خودش مشکل سلامتی دارد و ازدواجش مثل شما با نگرانی است و به خاطر دختر بودنش چند برابر هم مشکل دارد بهتر بتواند شما را درک کند .
ممنون از توجه شما 2 دوست عزیز
اول بگم درسته که نمود ظاهری نداره ولی برا دختری که بخواد با من ازدواج کنه نمود داره دوم اینکه برا من خیلی مهمه که در اینده سر همین بیماری من به مشکل بر نخوریم اخه خداییش یه کم سخته سوم هم اینکع شما درست میگید پیدا کردن دختری که هم این مشکل و داشته باشه هم با معیار های من جوور باشه خیلی سخته ولی واقعا از اینکه بخوام پا پیش بزارم برا ازدواج میترسم اخه نمیدونم چجور باید جلو برم شاید ناشکری باشه ولی اگه این مشکل و نداشتم خیلی راحت اقدام میکردم ولی.....
نوپو جان منم نظر شما رو دارم ولی از مریضی و درمان و این حرف ها خسته شدم دلم یه زندگیه اروم و خوب میخواد چون واقعا الان 2 ساله طعم زندگی رو چشیدم
و الان دلم میخواد ادامه پیدا کنه و دوست ندارم با یک ندونم کاری خرابش کنم ولی غیر از این مورد به نظر خودم بقیه شرایط ازدواج رو دارم
برادر خوبم شما هم مثل همه اگه شرایط ازدواج رو دارید میتونید برای ازدواج اقدام کنید ولی اینو در نظر داشته باشید که باید بیماریتونو اطلاع بدید تا دختر مورد نظر بتونه اگاهانه تصمیم بگیره . اگر هم که دختر کلوستومی پیدا کنید که خیلی بهتر و بیشتر شرایط همدیگر رو درک میکنید چون کفو هم بودن همیشه مشکلات بعدی رو کمتر میکنه . درسته پیدا کردنش سخته ولی برای پیدا کردنش میتونید از مرکز درمانیتون یا پزشک معالجتون کمک بخواهید و بگید که قصد ازدواج دارید . به کمک خانواده اقدام کنید بهتره . براتون ارزوی خوشبختی میکنم
دوست عزیز 100در 100 در مرود بیماری با کسی که بخوام ازدواج کنم صحبت میکنم ولی موضوع اینجاست که نمیدونم برا ازدواج کدوم مورد رک انتخاب کنم دختری که مثل خودم باشه که به این راحتی نمیتونم پیدا کنم اگه سراغ دختر سالم هم برم نمیدونم چجوری بهش پیشنهاد بدم یا اول به خودش بگم یا خونوادم با خوانوادش صحبت کنن ممنون از پاسخ شما
سلام دوست عزیز نیاز به این همه نگرانی نیست شما هر کیس مناسبی که پیدا شد برین خاستگاری و بیماریتونو عنوان کنید هرکسی تو زندگی اولویتی داره برای ازدواج پس شاید بیماریتون براش چیز مهمی نباشه اگر از نظرش بقیه اولویتارو داشته باشی. با پزشکم میتونی مشورت کنی.شما چند سالته و چه شرایطی برای ازدواج داری؟زیاد نگران نباش در نهایت اونچه که خدا برات مقدر کرده اتفاق میوفته.امامیدوارم بهترینها برات رقم بخوره دوست عزیزم
اینکه چگونه باید به دخترخانمی پیشنهاد ازدواج دهید بستگی به نظر خانواده شما و عرف شهری که در آن زندگی می کنید دارد. در این باره باید با خانواده مشورت کنید و به توافق برسید.
یک نکته ای هم به نظرم رسید. شما باید به جای اینکه اینقدر روی این مساله فکر کنید به امتیازها و محاسنی که دارید فکر کنید. حالا چه مادی چه معنوی. باید ببینید چه چیزی برای ارائه به یک دختر دارید. چه امتیاز خوبی دارید که دختر به خاطر آن به شما علاقه مند شود.
بعضی ها شرایط شغلی خوب دارند. بعضی آقایان چشم پاک و مورد اعتماد هستند. بعضی ها خیلی خوب می توانند همسرداری کنند و یک دختر با بودن کنار آنها احساس امنیت خواهد کرد و نیازهای روحی اش تامین می شود و الی آخر.
یک راهش این است که در این تالار کمی بگردید و ببینید که دخترخانم ها بعد از ازدواج چه مشکلاتی دارند. حالا من یک مثال برای شما می زنم . همان قصه قدیمی عروس و مادر شوهر. مادرها بعد از ازدواج پسرشان احساس خلاء می کنند و حس می کنند فرزندشان را از دست داده اند یا حس می کنند محبت فرزندشان کم شده است. از طرف دیگر دخترها دوست دارند همسرشان به آنها محبت کند و نزد خانواده شوهر احترام داشته باشند و با آنها به خوبی رفتار شود. دوست دارند مرد از نظر احساسی و تصمیم گیری وابسته به مادرش نباشد و مجبور نباشند هر کاری مادرشوهرشان می گوید انجام دهند. متاسفانه بسیاری از پسرهای ایرانی نمی توانند این اوضاع را مدیریت کنند. خیلی ها نمی توانند قبول کنند که ازدواج کرده اند و باید مستقل باشند. خیلی ها هم احساس عذاب وجدان در قبال مادرشان می کنند و سعی می کنند با کم گذاشتن برای همسرشان این موضوع را حل کنند. حالا توضیحش شاید چندین صفحه بشود اما واقعیت این است که مدیریت این اوضاع و حفظ حریم و احترام همسر و برقراری روابط خوب بین مادر و همسر بر عهده مردان است. اگر مردی واقعا بتواند به دختر مورد علاقه اش اطمینان دهد که مستقل است ، مدیریت بلد است و احترام همسرش نزد خانواده حفظ خواهد شد و واقعا این کار را انجام دهد امتیاز بسیار بزرگی دارد که قابل چشم پوشی نیست. حالا به شما پیشنهاد می کنم کمی راجع به این موضوع توی تاپیک های اینجا و نیز توی وبلاگ های خانم ها بگردید تا به طور ملموس منظور را من را درک کنید.
حالا این یک مثال است . کارهای دیگری هم می توانید انجام دهید. اما کلا اگر یک مشکلی که خیلی شایع است و نگرانی زیادی ایجاد کرده است شما نداشته باشید هم اعتماد به نفس تان بالا خواهد رفت و هم راحت تر ازدواج می کنید. برای این کار باید دقیقا بدانید مشکلات عمده ای که دخترها بعد از ازدواج نگران آن هستند چیست. البته منظورم دخترهای اهل زندگی است نه کسانی که فقط دنبال ویلا و ماشین و پول و طلا هستند.
ممنون نوپوی عزیز راهنمایی هات خیلی حیلی به دل میشینه
نظرم از طرح این سوال این بود که اگه پسر ها خودشونو جای من بزارن چه تصمیمی میگرین و اگه دختر ها با موردی مثل من برخورد کنن چه تصمیمی میگرن
کلا من خونواده ای دارم تا جایی که بتونن ساپورتم میکنن وضعمون در حد مهمول جامعه هست مشکلی از نظر خونه و این حرف ها ندارم ولی فوق العاده به مادرم وابسته هستم شاید دلیلش تک فرزندی بوده باشه هیچ وقت اهل دوسن دختر نبودم اینم دلیل خودمو دارم که دوست دارم در اینده با دختری اشنا بشم که مثل خودم باشه و اهل رفیق بازی نباشه بازم ممنون از مشاوره ی جامعی که میدی