با سلام به همه دوستای همدردی.
داستان از اینجا شروع شد که :
و در ادامه می خوام شما رو هم در یافته هام شریک کنم .
از کارشناسان محترم در خواست دارم در صورتی که جایی از مطالبم مشکل دارد در تصحیح آن من را یاری نمایند.
ادامه دارد....
نمایش نسخه قابل چاپ
آن چیزی که زندگی را معنادار میکند، کدام است؟
رابطه هدف از زندگی و معنای زندگی چگونه تبیین میگردد؟
فلسفه حیات چیست؟
مقوله مرگ چگونه با معناداری زندگی سازگار است؟
برخی ویژگیهای زندگی معنادار
پ.ن از دوستان عزیز خواهشمندم در صورتی که مطلبی هم راستا با موضوع تاپیک دارند مرا یاری دهند در غیر این صورت از زدن پست های محاوره ای اجتناب کنند تا نظم تاپیک حفظ شود. با تشکر
سلام
درموردمعنا نظرات مختلفه شاید خیلی هاش هم به نوعی درست باشد.ماخلق شدیم تاخدارو عبادت کنیم بنده ی خداباشیم این عبادت یانافرمانی سودوضرری برای خدا نداره.پس عبودیت به خاطر" انسان" وانسان ترشدن هست.
.تاروپودهستی ازجنس عشقه(ابن سینا)عشق هم به سمت زیبایی حرکت میکنه.تو آواتارت رو دوست داری چون برات زیباست زیبایی ، پیرو معرفت وشناخت هست..گفتی اگه برادری مواظب برادرش باشه این عمل زیباست ومن عاشق این زیبایی هستم.توعمل پسرت برات معناومنطق وشناخت داشت.هرشناخت ومعرفتی زیبا نیست.درصورتی زیباست که تناسب داشته باشه.هارمونی داشته باشه.مثل موسیقی که هارمونی داره..
عرفا معنای زندگی رو رسیدن به خدا ودیداربا منشأ وسرچشمه ی زیبایی وحقیقت میدونند . تمام اعمال ومفاهیم مثل عشق وزیبایی،عبودیت وایثاروفداکاری دربرابر هدف نهایی هدف نیستند بلکه ابزارند.بنابراین عاشق وسالک درنهایت به سرچشمه وجود که خداهست میرسه.ایناچیزای هست که عموما همه میدونیم.ودرست هم هست
امابنظرمن معنای حقیقی زندگی وحیات رازی ناشناخته هست که همین ناشناخته بودنش باعث میشه مابه تکاپو وحرکت بیفتیم وبه سمت شناخت یک ناشناخته بریم هرمرحله که ناشناخته روبشناسی وبری جلو دوباره ناشناخته وتشنگی برای معرفت جدیدمیاد؛
به قول مولوی
حمله ی دیگربمیرم ازبشر..... تا برآرم ازملائک پروسر
وزملک نیزپران شوم ....آنچه دروهم ناید آن شوم
یه تفسیر دیگه میگه یکی ازصفات خدا مومن بودنش هست خداخودش مومنه. حدیثی هست که مومن آینه مومنه و خدامیخواد بشر روازنقص به کمال ببره تا جمال خودش رو درآیینه مومن مشاهده کند. بنابراین انسان هرعملی انجام میده بخاطرتقرب و نزدیک شدن به خداست .نماز و روزه روبخاطراین تقرب انجام میده هرچه مومن ترباشی رابطه قلبیت باخداقویترواونو بیشترباروح وقلبت مشاهده میکنی
(انسان کامل آیینه خداست وجایگاهش درعالم مثل مردمک چشم به کل چشم هست امام زمان الان جایگاه آیینه کامل رادارد جالب اینکه که چشم ومردمک هم برای دیدن وتماشای یارهست)..
یامثلااگه زن وشوهربه صورت هم نگاه کنن هم خودشون لذت میبرن هم مشمول رحمت خداست واین کارجزوعبودیت وتقرب هست(باتوجه به احادیث)
مرگ ،بخشش بزرگ خداوندی است.دنیای ما ازاین طرف مثل درون یک تخم مرغ مرگ شکستن پوسته تخم مرغ و ورود به مرحله جدید هست.امام علی (ع)میگه شوق من به مرگ ازشوق بچه به پستان مادر بیشتره.مطابق احادیث دنیا نسبت به عالم برزخ مثل حلقه ی انگشتر دربیابان هست.
اینقدرکوچکه. و برزخ نسبت به آخرت قابل تصورنیست.(این یه کلیاتی ازمطلب بود).
زندگی خودش به خودی خود فکر می کنم با معنا باشه. ولی ما اون معنا رو گم کردیم. من گم کردم یادم رفته اینو به خاطر اتفاقات به خاطر روندی که ادم توی طول زندگی داشته. بعدش چیزی که داشتیمو باید هی دنبالش بگردیم. شبیه اینکه می دونسته باشم اسمی دارم اما هی دنبال اسم از یاد رفته ام بگردم.
در کل به نظر من زندگی همه اش عشقه. عشق زندگیه.
این سوالتو درست نمی فهمم. رایطه هدف و معنا... معنا جاریه در لحظه لحظه. هدف معمولا مقصد نهاییه. اما در مورد زندگی به نظر میاد هر دوش یکیه. هدف همون حس معنا باید باشه. معنا هم همون حس زندگی. وقتی سرشار از بودنی یعنی زنده ای و این شاید همون هدف زندگی باشه.
مرگ لازمه باشه. اگه نباشه پیری هم نباید باشه. اگه بازم نباشه تولید مثل به این حد نباید باشه. زمین جای اینهمه موجود که همیشه زنده بمونن نداره.
البته ما فقط داریم راجع به زمین حرف میزنیم. همه این چیزا رو از نظر خودمون می گیم و از دنیای خودمون. ممکنه شکل های دیگه ای از زندگی در هستی باشه. دنیا خیلی بزرگه.
معنا دار از چه نظر؟
من فکر می کنم وظیفه ام تا وقتی که زنده ام اینه که به بهترین خودم برسم.
ولی معنا در زندگی یکی دیگه ممکنه این باشه یه بچه رو خیلی خوب و درست بزرگ کنه.
یکی دیگه ممکنه براش معنا این باشه که کار کنه درس بخونه ازدواج کنه روال عادی رو داشته باشه و بعد هم بمیره
یکی دیگه معنا واسش پوله. هر چی بیشتر بهتر
من خودم اگه بتونم عشق داشته باشم تو زندگیم و این عشقو بتونم با کسی یا کسیایی که خیلی دوسشون دارم قسمت کنم و بتونم از کسایی که دوسشون دارم عشق بگیرم و اینکه بتونم تا حدی توی طول زندگیم به اینکه به بهترینه خودم برسم برسم برام عالیه عالیه. میشه یه زندگی موفق و معنا دار.
راستی جسم نیازهایی داره که انکار ناپذیره. واسه همینم بهداشت و یه مقدار پول و این چیزا نیازه. اما اصلش همون عشقه و پیشرفت روحی.
.
- - - Updated - - -
در عرصه زندگی، حیات حکیمانه و عارفانه مولای متقیان نشان میدهد که عملکرد درست در زندگی بر پایه خداباوری و ایمانگرایی، مفاهیم زیبایی چون معنویت، مُدارا، قناعت، عبودیت و ... را وارد زندگی معمولی انسان کرده، موجب معناداری و جذابیت زندگی میگردد.
از مهمترین ارکان حیات انسانی «هدفداری زندگی» است. زندگی بدون هدف، پوچ است و پوچتر از آن، اشتباه در انتخاب هدف است. در تعریف هدف «هدف، عبارت است از آن حقیقت مطلوب که اشتیاق وصول به آن، محرک انسان است به انجام کارها و انتخاب وسیلههایی که آن حقیقت را قابل وصول مینماید»
«هدف زندگی» از مسائل مهم انسانشناسی به شمار میرود و یکی از اساسی ترین موضوعات زندگی انسان است. از این رو لازم است میان هدف و وسیله تفکیک صورت گیرد تا انسان دچار خطا نشود و وسیله را به جای هدف اشتباه نگیرد .
کسی که به هدفهای زودگذر دل میبندد و برای دستیابی به آنها تلاش میکند، باید به خود احتمال شکست بدهد. اما دل بستن به هدفهای جاویدان و متعالی و سعی در راه رسیدن به آنها، بنا به وعده تخلفناپذیر قرآن موفقیت را در پی خواهد داشت.
از دیدگاه قرآن هدف نهایی زندگی، تقرب به خداوند است و هیچ هدفی متعالیتر از آن وجود ندارد؛ زیرا تقرب به خداوند رسیدن همه کمالات، زیباییها، لذتها و سعادت ابدی است و این تقرب همراه با چشیدن طعم حیات طیبه و پایدار و فناناپذیر در جوار رحمت حق است.
با این حال در آیات قرآن، اهداف متعددی برای آفرینش انسان مطرح شده است که میتوان آنها را به سه دسته تقسیم کرد:
1-هدف مقدماتی (کوتاه مدت)
2- هدف میانی (متوسط)
3-هدف نهایی(تقرب به خدا)
که در ادامه به تفصیل به آنها خواهیم پرداخت.
اما هنوزاین سوال سر جاش باقی است که ارتباط «هدف از زندگی» با «معنای زندگی» در چیست؟
با سلام
وقتی سخن از هدف و معنا میشه ما رو ناچار میبره سراغ عرفانی که بهش معتقدیم ...
انواع عرفان داریم انواع فلسفه داریم ولی ماداریم از فلسفه و عرفانی حرف میزنیم که بهش معتقدیم و کاری با عرفان های مادی و ...نداریم هرچند در عمل شاید در حد همون مادی گرا ها باشیم!!!اما انسانی که به خدا معتقده....
خدا گفته :کلم الادم الاسماء کلها... و ما فکر کردیم که خدا نشسته و یکی یکی اسماشو یاد ادم داده مثل قادر ،رأوف، صبور، علیم و ... و ادم هم اون ها رو به خوبی حفظ کرده ...
نه منظور الفاظ این ها نبوده خدا تمام صفات حق رو یاد انسان داده و انسان میتونه اونها رو داشته باشههمه موجودات جهان جلوه ای از حق هستند اما تنها انسان هست که میتونه تماما همه اسما و صفات الهی رو داشته باشه ...دونستن این لرزه به وجودم میندازه و اینجاست که هدف و معنا مشخص میشه ...میدونم که کی میتونم باشم و نیستم !
ما نیاز به اب و غذا و ازدواج داریم مثل نباتات و حیوانات ...وگاهی اهدافمون به همین ابزار ها خلاصه میشه و بعد از مدت ها میبیبنیم که پوچ شدیم نا ارام و بی قرار شدیو و بازار روانپزشکی رو داغ میکنیمانسانی که میتونست جلوه حق بشه برا ساده ترین نیازش محتاج میشه از پا در میاد .داشتم میگفتم تمام حیوانات هم این نیاز ها رو دارن اب و غذا و جفت گیری ...پس باید یه چیزی این وسط باشه که این افعال مشترکمون رو متفاوت کنه .این هدف و معنا مثل ریشه های یه قالی میمونه بهش نقش و نگار میده و بی اون از هم میپاشنحالا ریشه انسان فرد معتقد به خدا چیه؟
خدا گفته ک از روح خودم در انسان دمیدم و ما باز هم الفاظش رو خوندیم و فک کردیم که خدا یکی یکی همه ادمارو مثل بادکنک باد کرده ...ما روح خدایی داریم و گاها فعل و جسم حیوانی که این باعث میشه روحمون بیقرار باشه و همیشه چیزی رو از ما طلب کنه و ما به اشتباه فکر کنیم که دلش بستنی و پفک و خونه خاله میخاد ولی باز بیقراره چون روح ما گول نمیخوره و سر حرفش هست مطلوبش رو اصل رو از ما میخاد ..ما ظرفیت انسان کامل شدن رو داریم و در این حد موندیم
فاصله بین "بودن" و " شدن" میتونه محرک ما به سمت زندگی باشه انگیزه بده
معنا همون معرفته معرفت به ذات حقیقت که همه چی رو شیرین و با معنا میکنه همون ذاتی که در اصل ما هست و موقع سخت ترین مصیبت ها اون ته داره میخنده و باز گول نمیخورههدف پرورش اصالت وجودیمون هست ...ببخش بینهایت عزیز گفته بودی پارازیت نباشه اما دوس داشتم این حرفای تکراری مو بنویسم این وسط !!
لطفاً موضوع به صورت نظر سنجی نشود . شما پاسخ را از انجمن معنا درمانی یا مقالات و کتابهایی که می شناسید بصورت ارائه لینک یا معرفی کتاب بدهید
سلام به همگی
از مدیر همدردی جهت پاسخ شان و وقتی که گذاشتند و همچنین از بی نهایت جهت ایجاد این تاپیک تشکر می کنم.....
الان چند روز که دارم در اینباره فکر می کنم..... و چند سوال در ذهنم به وجود امده.... ولی مردد بودم که بپرسم یا نه.... هم چون اینجا جای بحث ازاد نیست.....و هم اینکه پاسخ به بعضی از سوالاتم معلومه!....
ولی با همه این ها بازهم خیلی ذهنمو به خودش مشغول کرده......
نقل قول:
هدف و معنا زندگی باید به نوعی انتخاب شود که از بین رفتنی نباشد، ثبات داشته باشد، قوی و برانگیزاننده باشد. دیگران نتوانند آن را از ما بگیرند یا به ما بدهند. یا تغییر جهت دهند.
نقل قول:
پس از مشخصه های دیگر هدف اینست که هدف باید صرفا به شما بستگی پیدا کند. و اگر هدف در دست متغیرهای غیر از خودت باشد. باید فقط بنشینی و منتظر باشی.
واقعا اگه هدفی این دو ویژگی را داشته باشه دیگه کلمه اضطراب منسوخ میشه.....
ولی خب یک سوال دارم
این دو بیشتر مشخصه های هدف معنوی هستند تا دنیوی....
هدف دنیوی که ثبات داشته باشه نداریم..... و هدف دنیوی که از درون ما منشا بگیره هم کم پیدا میشه......
خب پس تکلیف این همه هدف مادی چی میشه؟........
خب پس این یعنی اینکه فرد باید اول یک هدف معنوی تعیین کنه بعد اهداف دنیوی اش را با ان هماهنگ کنه؟.........
ولی خب اینگونه زندگی کردن نیاز به طرز فکر خاص خودش را داره و سختی های خودش را هم.....
و برای کسیکه یک عمر اینجوری زندگی نکرده خیلی سخته......
و با ریست سیستم هم نمیشه تغییرش داد! و باید سیستم عامل جدید نصب کرد!
ولی خب اخه چه جوری؟؟؟!!!!!!
فرشته مهربان واقعا شرمنده که این پست را نوشتم...این مشکلی که زندگیمو بهم ریخته.....
- - - Updated - - -
بی نهایت عزیز چه طوره یک تاپیک هم در انجمن ازاد ایجاد کنی تا انجا بشه بحث و گفتگو کرد......
بصورت انتزاعی؛هدف زندگی، نقطه آخرومعنا ی زندگی جریانی به سمت اون نقطه..
هرمکتبی هم هدف پایان رو به نحوی تفسیرمیکندومعنای زندگی روبه شکلی می بیند که باهدف سازگارباشد.
عمده این مکاتب به دو دسته مکاتب مادی ومکاتب معنوی.تقسیم شدند و هویت اون جامعه ومنافع افرادش مطابق با ایدئولوژی وجهان بینی شون هست.
از اولین تمدنهای بین النهرین(تقریبا خاورمیانه)تا یونان باستان این جستجوی معنابوده.
عنصرثابت مکاتب اصیل، " خودشناسی "ومعرفت نفس بوده.مکاتب مادی آزادی انسان رو آزادی از محدودیت های بیرونی میدانندومکاتب معنوی معتقدند انسان باید ازغل و زنجیرهاو نواقص درون آزادباشد(اصلاح نفس)وآزادی رو بامنشأ درون میدانند.
با توجه به توصیه خانم فرشته مهربان به خاطر اینکه این تاپیک از حالت نظر سنجی خارج بشه و بنا به دلایلی، از ادامه دادن اون صرف نظر می کنم و از مدیران محترم درخواست دارم اون رو قفل کنند.
پ.ن: هدف من از زندگی احساس رضایت از خودم و عملکردم هست و در این مسیر تنها معیاری که می تونه تمام ارکان وجودی من رو در بر بگیره چیزی نیست جز رضایت خدا و اون حاصل نمی شه مگه با اجرای فرامین الهی در لحظه لحظه زندگی.