چه جوری دل نامزدمو بدست بیارم؟

سلام دوستانمن یه هفت هشت مهی با دختر خالم شیرینی خوردم ولی ایشون با اینکه خیلی دختر خوبیه به من کم اس میده کلا همون طور که گفتم خیلی محل نمیده منم دیگه طاقتم تموم شده هر چی از من واسه عقد اصرار از نامزدم انکار البته من چون سن هر دو مون کمه تاریخ عقدو گذاشتم به عهده ی خودش ولی راستش دیگه کم کم دارم کم میارم پیام خیلی کم می ده حرفم که با هم اصلا نمی زنیم یعنی یه جورایی حرف زدن با همو بلد نیسیم خیلی دوسش دارم دارم ام اون خیلی کم بهم ابراز علاقه می کنه و فکر کنم خیلی دوسم نداره شایدم من خیلی براش جذاب نیسملطفا راهنمایی کنیدممنون(من نوزده سالمه نامزدم پونزده سالشه)

یعنی هیچ کی نیس بعد سه روز جواب مارو بده؟

چی شد که فهمیدی میتونین با هم ازدواج کنین ؟ چی در همدیگه دیدین ؟

سلام از توجهت ممنون امید جان
خب من و نامزدم از بچگی باهم بزرگ شدیم دختر خوبیه
راستش من اصلا تو فکر ازدواج باهاش نبودم اما یه چند وقتی بود داشت براش خواستگار می رفت منم اول چون اصلن تو این باغا نبودم موافق نبودم اما بعدش که فکر کردم دیدم واقعا کیس مناسبیه و دیگه بهتر از ایشون گیر من یکی نمی آد اما رو این حساب که از بچگی با هم بودیمو حالا یهو من شدم نامزدش ایشون خیلی به من حس خاصی نداره منم تا قبل از این ماجرا بهش اصلن وابستگی عاطفی نداشتم چون آدم بی بندو باری نیسم که بخوام مخفی به کسی دل ببندم اما از وقتی خدا خواستو رفتم خواستگاریش خیلی خاطرشو می خوام جونم واسش میره شهر ما خیلی کوچیکه الآن کل شهر می دونن نامزدشم ولی اون خیلی تغییری نکرده البته من بهش حق می دم هنوز سنش کمه ولی من کلا دوسش دارم اخلاقاشم میشناسم مشکلی ندارم در ضمن من شیش هفت ماهه رفتم خواستگاریش رضایت نمی ده عقد کنیم میگه زوده

- - - Updated - - -

سلام از توجهت ممنون امید جان
خب من و نامزدم از بچگی باهم بزرگ شدیم دختر خوبیه
راستش من اصلا تو فکر ازدواج باهاش نبودم اما یه چند وقتی بود داشت براش خواستگار می رفت منم اول چون اصلن تو این باغا نبودم موافق نبودم اما بعدش که فکر کردم دیدم واقعا کیس مناسبیه و دیگه بهتر از ایشون گیر من یکی نمی آد اما رو این حساب که از بچگی با هم بودیمو حالا یهو من شدم نامزدش ایشون خیلی به من حس خاصی نداره منم تا قبل از این ماجرا بهش اصلن وابستگی عاطفی نداشتم چون آدم بی بندو باری نیسم که بخوام مخفی به کسی دل ببندم اما از وقتی خدا خواستو رفتم خواستگاریش خیلی خاطرشو می خوام جونم واسش میره شهر ما خیلی کوچیکه الآن کل شهر می دونن نامزدشم ولی اون خیلی تغییری نکرده البته من بهش حق می دم هنوز سنش کمه ولی من کلا دوسش دارم اخلاقاشم میشناسم مشکلی ندارم در ضمن من شیش هفت ماهه رفتم خواستگاریش رضایت نمی ده عقد کنیم میگه زوده

- - - Updated - - -

لطفا نظر بدید

- - - Updated - - -

لطفا نظر بدید

خودتون دارید می گید یک دختر پانزده ساله. واقعا چه توقعی الان ازش دارید؟
خوب همین که بله گفته یعنی دلش با شماست مگر اینکه به زور خوانوادش اینکار رو کرده باشه.
البته به نظرم با اینکه 15 سالشه عاقلانه داره رفتار می کنه. چون هنوز که عقد نکردید که بخواهید با اس ام اس بازی دل همو بدست بیارید.

سلام، شما خیلی سنتون کمه و به نظر من الان وقت ازدواجتون نبوده ولی خب حالا که میگی شیرینی خوردین و دختر خوبی هم هست. بهش زیاد فشار نیار و سعی کن خودت هم زیاد بهش وابسته نشی. بیشتر به چشم یک دوست بهش نگاه کن مثل قبل. آزادش بزار طوریکه بتونه تو رو انتخاب کنه. چون سنش خیلی کمه نباید بعدن احساس کنه توی کار انجام شده قرار گرفته بوده. باید طوری باشه که خودش تو رو بخواد.

راه ارتباط رو براش باز بزار ولی بهش فشار نیار و بیشتر سعی کن آدم جذابی براش باشی. توی جمع محبوب باش و به تیپ خودت برس! اینها چیزهایی هست که برای دختری در این سن میتونه مهم باشه.

واقعا ممونم یلی توصیه های خوبی بود منم با شما موافقم منم همین نظرو دارم نباید کاری کنم که فکر کنه توی عمل انجام شده قرار گرفته باهام حرف که نمی زنه بهش چندتا دست نوشته دادم توشون ازش خواستم که بی رو در بایستی جواب منو بده که منو می خواد یا نه بابا به منم حق بدید الآن من پنج شیش ماهه رفتم خواستگاریش هرشب با یاد اون می خوابم می دونم نباید وابسته می شدم اما خب کاریه که شده دیگه بهش واقعا نیاز دارم با هاش باشم حالا چی کار کنم که زودتر بیاد عقد کنیم اینم بگم که تو فامیل ما اکثر دخترا زود ازدواج می کنن لطفا کمک کنید

راه های ارتباط با نامزد چیه با توجه به اینکه هنوز محرم نیسیم؟

- - - Updated - - -

راه های ارتباط با نامزد چیه با توجه به اینکه هنوز محرم نیسیم؟

آقاسعید دوستان بهتون میگن زیاد بهش فشار نیار برای عقد و ابرازعلاقه و .... شما میگین بله درسته،باز هم که میپرسین چیکار کنم زودتر راضی به عقد بشه؟؟
هیچ کاری نکنید، اتفاقا برعکس، بهش بگید هر زمان که خودش خواست عقد می کنید. سعی کنید اگه استرسی هم دارن شما ازش دورش کنید،نه اینکه با تحت فشار گذاشتنش بیشتر بهش استرس وارد کنید.
بهش بگید که تمایل دارید با هم صحبت کنید، و هر کدوممون از خواسته هامون بگن. هر کی حرفی که توی دلش مونده و تا حالا نزده رو بگه.
اصلا راجب عقد و این چیزا حرفی به میون ندارید،اول بذارید با شما راحت بشه و حرفاش رو بگه، ببینید اصلا چی توی ذهنش میگذره.
ببینید توی خونه هم با دیگران کم صحبت میکنه؟ رفتارش با بقیه چطور هست؟ یا فقط از شما فاصله میگیره؟
ابراز علاقه و نشون دادن علاقه حتما که کلامی نیست، شما ببینید تو رفتارهاش اصلا اثری از علاقه و محبت به شما هست؟
خودتون هم سعی کنید به نظرمن کمتر ابرازعلاقه زبانی کنید،بیشتر با رفتارهاتون این رو نشون بدید(منظورم این مدت زمان هست)

از توجهتون ممون ریحانه خانوم شما دوستان یه نکته ای رو در نظر نگرفتین اونم اینکه من الآن پونزده ساله نامزدمو میشناسم با کسی که از یه شهر دیگه پاشده اومده خواستگاری یه دختر تو یه شهر دیگه وضعیتم فرق داره من انتظار داشتم نامزدم حداقل یکم باهام راحت تر باشه من که غریبه نیسم با هاش والا دوستای ما با دوس دختراشونم بیشتر از چیزی که مادوتا حرف می زنیم حرف میزنند من مشکلم حالا تاریخ عقد نیست مشکلم اینه که نمی تونم با جنس مخالف اونم نامزدم که از جونم واسم عزیزتره صحبت کنم واسه همین ازتون می خوام منو راهنمایی کنین چه جوری حرف بزنم آخه من تو ادا کردنه جملات یه خرده مشکل هم دارم به قول معروف یکم زبونم شله دیگه دست خودم که نیست لطفا راهنمایی کنین بازم از توجهتون ممنون

اتفاقا میشه اینطور هم فکر کرد که چون شما 15سال با هم مثل دو دوست بودید،مثل پسرخاله ها و دخترخاله های دیگتون بودید و یهو این پسرخاله شده همسر ،شده یه شخصی خیلی متفاوت تر از پسرخاله های دیگه ،همینم میتونم سخت باشه. حتی از ازدواج با غریبه هم غریب تر!
خیلی از دخترا میگن ما نمی تونیم با پسرخاله یا پسرعمو مثلا ازدواج کنیم،مثل برادرمون هستن. متوجه منظورشون میشید؟ یعنی یه عمری ما این آشنا رو به چشم پسرخاله (عمو) دیدیم نمی تونیم فکر کنیم یهو شده شوهرمون! در صورتیکه برای یه غریبه ای که تا حالا نبوده این حس رو نداریم و راحت تر می پذیریمش.
پس بهش فرصت بدید، ولی اینطور که شما میگید خیلی کم با هم صحبت می کنید،از کی اینطور بودید؟ از اول نامزدی همینطور بودن دخترخانم؟
به نظر خودتون موقع نامزدی و خواستگاری شما خوشحال بود؟ از حرفاش چی برداشت می کنید؟
مثلا تو صحبتاش مقایسه ای نمی کنه؟ از دوستای مجردیش چیزی نمیگه؟
اصلا تا حالا ازش دلیل کم حرفیش رو پرسیدید؟؟ رو در رو هم با هم صحبت می کنید؟!

نقل قول:

---

چه جوری حرف بزنم آخه من تو ادا کردنه جملات یه خرده مشکل هم دارم به قول معروف یکم زبونم شله دیگه دست خودم که نیست

---

قرار نیست جور خاصی صحبت کنید،چون جلسه خواستگاری نیست که شما بخواید با تشریفات و رسمی و یه جور خاص صحبت کنید.
الان شما باید خودتون باشید، خیلی راحت... هر طور که بلدید صحبت کنید. حرف دلتون رو بزنید، خودتون باشید...
منظورتون دقیقا چیه؟؟ یعنی عاشقانه صحبت کنید یا به دور از احساسات؟ رسمی صحبت کنید یا راحت؟ .... منظورتون اینا هست؟

می تونید علائق دخترخالتون رو پیدا کنید و راجب اونا باهاش صحبت کنید، راجب درساش ازش بپرسید، بهش بگید اگه بتونید کمکی کنید حتما بهتون بگه.
ولی از طرفی خیلی بهش گیر نشید، بگید اگه دوست داشت خودش تماس بگیره، مثلا بگید الان موقع امتحانات هست من نمی خوام مزاحمت بشم،هر وقت خودت فرصت داشتی زنگ بزن منم خوشحال میشم صحبت کنیم.
ببینید تماس میگیره؟چی میگه؟

راستی رابطه شما قبل نامزدی چطور بود؟
اون موقع هم این خانم همینطور کم ارتباط برقرار میکرد باشما؟

واقعا از توجهتون ممنون من قبل از این حرفا اصلن باهاش یه رابطه بد و غلط نداشتم دلمم واسه همین می سوزه چون من با اینکه خیلی دختر خشکلو قشنگیه اصلن حتی یه نگاه بد بهش نکردم خب چیزی بین ما نبود و همینم درست بود اما بعد از این ماجرا ریحانه خانوم من اگه به اون نگاه نکم اگه به اون عشق نورزم پس پای کی عشقمو بزارم..... من نمی دونم چرا ولی شبا همش با یاد اون تاساعت دو سه نمی تونم بخوابم ولی اون خیلی راحت دیگه ساعت یازده خوابه خوابه (این یکی از اخلاقاشه) از عمق کلامتون فهمیدم که می خواین بدونید منو می خواد یا نه ! درسته؟ عرضم به حضورتون که واسه تولدم هدیه گرفته یه بار که رفته بود مشهد برام بلوز آورده اون اولای کار هم نمی دونید چه پیامایی میداد ولی از وقتی رفت پیش یه مشاور دیگه خیلی ابراز علاقه نمی کنه من که میگم دوست دارم اون مینویسهme too جشن تولدم همین چند روز پیش بود که واسم هدیه گرفت یه تیشرت صورتیو یه شلوار فکر کنم خاطرمو میخواد حدس خودم اینه که اون مشاوره بی وجدان بهش گفته زیاد محلش نده حالا هم عقد نکن واسه همین اونم زده بغلو بی خیال انگار نه انگار ما اینجا داریم واسش جون می دیم کاش این حرفارو می تونستم بلند فریاد بزنم ولی بلد نیسم حرف بزنم حالا وجدانا انشامو اینا همش بیست بود ولی نمی دونم چرا نمی تونم این چارتا خطو برم تو روش بگمم از توجهتون ممنون ریحانه خانوم بازم یکی به درد ما خورد الآن یه هفتس پست گذاشتم کلا ده تا پاسخ داشتم اونم پنج تا شو خودم گذاشتم بازم منو راهنمایی کنین ممنون

لطفا منو راهنمایی کنین

سعید جان سلام
مبارک باشه .میبینم که همسرت تو مشاوره رفتن از تو پیش افتاده و تونسته به کمکش جون به لبت کنه با این سن کمش ماشالا داره خدا برات نگه داره
اما خودت بی پرده بگم خیلی جوونی و هنوز آثار کودکی در شما دیده میشه کم طاقتی عجول بودن در تامین خواسته ات .بدون شما الان ازدواج کردی باید مسئولیت وتلاشتو برا فراهم کردن زندگی چند برابر کنی تو شهر شما ندید از لحاظ عرف و فامیل شیرینی حکم عقد داره (محرمیت خونده شده تو شیرینی خوری یا نه؟)و هرگز اونو از دست نخواهی داد کمی از کوچه و رفقات فاصله بگیر تو کارت بیشتر تلاش کن بزار پشت سرت حرف درست بشه بزار دلتنگت بشه بزار بگن سعید کجاست یکی بگه سر کار. اس داد جوابشو دیر بده بگو داشتم برا جشن عقدمون تلاش میکردم متوجه نشدم خودتو بهش ثابت کن بزار حس کنه مسئولیت پذیر هستی نگفتم نیستی ها بیشتر باش و تو این راه صبور باش
کم کم بهش نزدیک شو براش دو روز در هفته وقت بزار همیشه آراسته و ادکلن زده برو پیشش بزار دلش برا بوی عطرت تنگ بشه و رایحشو عوض نکن تا تو سلول های بدنش بشینه حتی تا ده سال فراموش نکنه
وقتی پیش همین از دروغ بلف زدن من تو عقد فلان میکنم تو عروسی بیسار پرهیز کن . از احساسات پر خطر بشدت پرهیز کن چون از خودت دورش میکنی و نفرت میاره با احترام حتی در لحن صحبت افه نیا آقا باش بزار حس کنه تو مرد رویاهاشی
صبور باش به نتیجه میرسی و از تشنگی بمیر ولی نذار بفهمه تشنه ای نوبت تو هم خواهد رسید راستی تو شهر شما چراغونی هست استفاده کن نکات ماه رمضان در فرصت لازم . تربیت امروز زندگی موفق فردا رو به همراه خواهد داشت
موفق باشی

پارسا خان خدایی دمت گرم
یکی تو این سایت پیدا شد درد دل منو بفهمه
همه فکر می کنن من یه مشکل دارم در صورتی که این طور نیست و فقط ذلم می خواد با نامزدم باشم
به توصیی ات گوش می کنم پارسا جان از تشنگی میمیرم ولی نمی زارم بفهمه تشنمه البته از این به بعد
ولی باور کن خیلی سخته
اگه این نوشته هارو بعدا ببینه آبروم میره نه؟

:47: به راهنمایی تون احتیاج دارم
در ضمن ما هنوز عقد نکردیم پارسا جان

دوست من چیزی که شما می خوای رو باید بسپری دست زمان.
صبور باشی و کم کم زندگی رو ببری جلو.
شما اگه الان هم عقد کنین که نمی تونین برین زیر یک سقف.در نهایت هنوز مهارت لازم واسه چرخوندن یک زندگی رو کسب نکردی و به بلوغ اقتصادی هم نرسیدی.
ای کاش من هم مثل شما یه نامزد داشتم.:43: اونوقت به جای بی تابی با خیال راحت و با انگیزه ی بیشتر می رفتم سمت کار و زندگی و آسون کردن مشکلاتش.

والا من فقط یه برادر کوچکتر از خودم دارم
اصلا بلد نیسم با یه دختر چه جوری باید حرف زد
خجالت می کشم
الآن هم تو امتحانا فرصت سر خاروندن ندارم

- - - Updated - - -

اشکال نداره pastaجان به خودم بگو چه جور دختری می خوای یه هفته ای جورش می کنم:227:

- - - Updated - - -

سلام دوستان
می خوام جواب سوالاتتون رو بدم
والا نامزدم از همون اول اصلن با هام حرف نزد ولی اس بیشتر می داد اس های عاشقانه
الآن دیگه نمی ده
توی خونه تا دلتون بخواد حرف می زنه اوووووووههههه اما به من که می رسه فقط من باید سوال کنم تا ایشون یه حرفی بزنه
مکالممون مثل باز جویی من سوال می کنم اون جواب میده:18:
رفتارش با بقیه عالیه خیلی اجتماعی و خوب
از حقش نمی گذره ولی حق کسیو هم پامال نمی کنه
تو رفتارش از علاقه اثر زیاده ولی تو کلامش نه اصلن با من حرف نمی زنه که بخواد علاقه باشه یا نه
ولی من عاشقشم بد بختی منم خیلی کم حرفم آخه یکم زبونم شله می ترسم سوتی بدم

عزیزم اصلا به سوتی و اینجور چیزا فکر نکن.
اگه سوتی دادی هم یا از سوتی ات سریع رد شو یا خودت بخند به سوتی ات با هم خوش باشین.
فکر می کنی نامزدت یا کلا آدما اونقدر حافظه ی قوی دارن که به خاطر بسپرن چه موقع چه سوتی دادی ؟
اگه مشکلت نمی دونی چی بگی هم خیلی راحت رفع میشه.
اگه می خوای نامزدتو به حرف بیاری و روشو باز کنی خودت باید اول تو حرف بزنی تا ایشون هم بزنه.
در مورد یه موضوع شروع کن به صحبت و با اشتیاق تمام تعریف کن.مثلا فلان اتفاق تو فلان جا بین و تو و فلانی افتاد.
یا داشتی یه برنامه تلوزیونی می دیدی که بعد متوجه فلان خبر شدی.
یا مثلا یه فیلم ببین و بعد داستان تاثیرگذار اونو با اشتیاق واسش تعریف کن.
فقط اینطوری مشکلت حل میشه که فکر نکنی طرفت نامزدته.
فکر کن داداشته (مثلا یه داداش همسن).کم کم ایشون هم مقابل به مثل می کنه.

از توجهت ممنون فکر کنم دیگه فهمیدم چه جوری باهاش حرف بزنم
نباید تظاهر کنم به چیزی که نیسم من خیلی حرف زن نیسم و این صفت خیلی بدی نیست
نمی تونم بر خلاف طبیعت خودم کار کنم مثه خودم حرف می زنم

سعید جان سلام
تو نمیدونی با دختر چه جوری حرف بزنی اونوقت برا پاستا یه هفته ای دختر جور میکنی هااااااااا تو یه ریگی تو کفشت هست فیلم در نیا
صبوری کن تا ساز بیفته دستت اون وقت هر جور خواستی بزن تا برات ..............
هههییی تشنه شد زنگ زد گفت آب میخوام نپری لیوانو پر آب بزاری دستش بگو گرم میخوای یا سرد یخ بندازم یا نه سعید خودتو باوقار بگیر ایکاش حس تو رو داشتم ایکاش اون روزا روزای تمام عمرم بود قدر بدون جواب ندادنشم شیرینه هییییییییی
برمیگردم
راستی گفتی خدمت رفتی

سلام پارساجان
بابا شوخی کردم من خودم یه دختر پیدا کردم برا هفت پشتم بسه
حالا گوش کن اتفاقا بعد بیست سی روز الان پیام داده سعید کجایی؟
فکر کن
بعد بیست روز
حالا ببین اوضاع من چیه
الان که من دارم اینو می نویسم به شخصه نمی دونم منو دوست داره یا نه خنده دار نیست؟
در مورد سوالت من قراره معلم بشم واسه همینم سربازی ندارم من هنوز تازه رفتم تو نوزده سالگی
بازم پست بزارید

چرا اهل فن نظر نمی دن؟

دوست من ما که نظرمونو گفتیم.
دوستای دیگه هم اگه نظر نمی دن به این خاطره که با همین چند نظر موافق هستن.
شما یه مقدار صبور باش.

البته که ما اهل فن نیستیم! ولی خب نظر میدیم:18:
تو تاپیک من صحبتایی کردید که ممنون از نظرتون،ولی فکر کنم چون خودتون الان در شرایط ناراحتی ویه کم مشابه من هستید، واسه همین جواب تندتون رو پاسخ ندادم فعلا ،تا بعد اگه نیاز بود توضیح بدم جوابم رو.

اما مشکل شما:
اینکه نمی تونید تو جمع خیلی صحبت کنید با توجه به سنتون خیلی طبیعیه، خیلی خیلی کم پسرایی هستن که تو این سن و سال از فن بیان خیلی بالایی برخوردار باشن.شما میتونید با تمرین بیانت رو خوب کنی.
هیچ هم نگران نباشید،سوتی هم که بدید طبیعی هست، اگه بخواید از ترس سوتی دادن هیچوقت صحبت نکنید و بگید زبونم شله،همیشه همینطور می مونید.اما اگر دست به کار بشید وسعی کنید ،می تونید تا دو سه سال دیگه اونطور باشید که هم نامزدتون دوست دارن هم اعتماد به نفس خودتون خیلی بالاتر رفته.

--------------------------------------------------------------------
سوالایی که پرسیدم میخواستم بدونم نامزدتون از اول علاقه ای به شما داشتن یا خیر.اینطور هم که میگید علاقه بوده،هر چند بازم با جزئیات رفتارش که نگفتیدمن نمیدونم!
اگه رفتن پیش مشاور و بعدش تغییر کردن،احتمال زیاد به خاطر صحبتای مشاور هست.(مشاور به من عکس حرف مشاور نامزد شما رو زدن!گفتن ابراز علاقه کن...)
میتونید به نامزدت بگید و با هم برید پیش مشاور. حتی میتونید پیش همین مشاوری هم که میگید برید... به نظرم کمکتون میکنه.ببینید سمت و سوی حرفاش کجاست. اونوقت متوجه بشید خانم شما نظر واقعیش چی هست.

---------------------------------------------------------------
با حرف دوستمون موافقم. باید خیلی بیشتر از قبل مردونگیت رو اثبات کنی. گفتم که توی رفتارتون نشون بدید دوست داشتن رو.دنبال کار باشید،برنامه ریزی کنید برای آینده تون.برای خونه و کار و سربازی برنامه داشته باشید

چندماهه نامزد کردید؟

سلام واقعا از نظراتون ممنونم ریحانه خانوم و پاستا جان اگه هم تندی کردم ببخشید جوونیم دیگه کلمون باد داره ریحانه خانوم ما بهمن ماه شیرینی خوردیم

http://www.hamdardi.net/images/icons/thumbsdown.gif این کارم درست بود یا نه؟

آقا بیچاره شدم
...دیشب بهش اس دادم گفتم هر وقت حس کردی منو می خوای بگو بیام سراغت ....فعلا چیزی بین ما نیست......
فکر کنم دیگه نگاهمم نمی کنه
.....بد کاری کردم نه؟