نمایش نسخه قابل چاپ
سلام دو ماهه مهمان شما هستم و خیلی از تالارتون لذت بردم لازم دونستم قبل ازتخلیه غم سینه ام از همتون یه تشکر داشته باشم . نکته دستم در تایپ بسیار کنده پیشاپیش عذر میخوام در استفاده از تالار هم همین طور ولی راه میفتم تازه واردیکه رایانه دیده ولی لمس نکرده
باز سلام ابتدا معرفی . پارسا هستم متولد اینده که برا بازیابی پدرم ودادن امید به ادامه زندگی چند وقتیکه ذهنشو درمقابل شکست عشقی در حال وقوع منحرف کردم . رویا واقعیت نیست ولی امید میده و ادم زنده نگه میداره . زایده ذهن پدر . در حد سالمش اما داستان نقل از پدرم .5شنبه بود بعد از ظهر اول بهمن 92 همسرم تماس گرفت گفت زود میایی شام بریم بیرون تاملی کردم فوری از خوشحالی قبول کردم بعد از یک سردی چند ماهه لازم بود رفتم خونه گفتم بریم گفت اینا رو بپوش بهترین لباسام بود گفتم کجا بریم .جای همیشگی . شام می خوردیم که گفت بدون من اینجا میای بی درنگ گفتم هرگز -ولی من میام -گفتم بدون من سکوت کرد با توجه به سردی روابط اخیر عرق سردی رو پیشونیم نشست که ادامه داد خیلی عالی بود حیف که این اخریش بود در کنار تو. عرق از رو ابروم چکید خاستم دستشو بگیرم که کشید در پایان گفت کارتشو به همراه ادرسش برام بگیر تو برگشت اسممو با ضمیر مالکیت صدا زدو گفت خیلی دوستت دارم .شبش از جدای گفت وطبق 20روز گذشته در و روم بست پشت در بسته از عقد گفت تا امروز مشاجره ای کردیم خوابیدیم صبح براش صبحانه حاظر کردم رفتم به محل کار تا یادش بره تماس گرفت گفت میرم خونه مامانم گفتم برو منم بعداز ظهر میام گفت نیا من برا همیشه میرم تو برو پیش مادرت قطع کرد و خاموش کرد . با خودم گفتم بزار چند روز بگذره میرم دنبالش که خبر اجرای مهریش اومد تمام ارتباطها قطع شد تا امروز جواب ندادن رفتم تو مغازشون دنبالش فحاشی کرد من 33ساله همسرم 26 ساله مدت ازدواج 5سال بدون فرزند .غریبه. هر دو در یک طبقه اجتماعی همسرم فاقد پدر اختلاف اصلی مخالفت هر دو خانواده با ازدوجمون بیشتر خانواده خودم هر حرکتی به چشمش بد می اومد .در ظاهر قانع ولی با کوچکترین حرکت رو به جلوی اطرافیان اذیتم میکرد به شدت پرخاشگر در مقابل اخلاق خوب ازم پول طلب میکرد در تمکین من نبود زیاد قهر میکرد برا اشتی نیازهای مادیشو بر طرف میکرد ناخواسته . تو اخرین مشاجره خیلی بهانه گیری کرد و تقاضای سولاردم و طلب ودیعه منزلو داشت و ترک 20 روزه . وقتی از خواهرش کمک خواستم گفت ببرش امام رضا ع بهم قول یه زندگی خوب بدید که اذر ماه 5 روز بردمش .وقتی برگشت کل خانوادش خالش همسایها رو تو 10 شب دعوت کرد دریغ از یه تعارف به خانواده من .کوچکترین مسعله رو میبرد خونه همسایها و مادرش تو خانوادش از کسی حرف شنوی نداشت . اشنایمون یک اسمس از توصیف دختر خواهرش بعد از تولدش سال 87 بود ...اما خودم اولین دختریکه دیدم همسرم شد این از سادگی از بوی سیگار بدم میاد اینم از نهایت اعتیاد بسیار خانواده دوست و عاشق همسرم صبور درون ریز دل پاک بیکینه عدم خیانت به همسرم حتی در نگاه .
دسوت عزیز تاپیتون و نوشته هاتون اصلا واضح نیست یا من متوجه نشدم.
خانومتون چرا ترکتون کردن؟دلیل خاصی داره که همون روز مشخص ترکتون کردن؟
بچه دار نشدنتون دلیل داره یا....؟
پارسا جان چی نوشتی برادر؟؟گیج شدم با خوندن متنت...بهتر بود واضح و راحت مشکلت رو مطرح میکردی نه اینکه اون رو بصورت یه داستان مبهم بنویسی...
سلام آقای پارسا،
اون دو خط اول را از زبون بچه تون نوشتین؟
اینجا تالار مشاوره خانواده است. بهتر هست مسائل احساسی مثل صحبت با فرزندی که هنوز ندارید را بذارید برای زمان و جای دیگه ای.
اسم تاپیکتون را هم عوض کنید که مراجعین سایت بدونن مشکل شما در چه مورد هست.
با دیدن این عنوان کسانی که می تونن در مورد اختلاف زناشویی کمکتون کنن وارد تاپیک نمی شن، چون فکر می کنند تاپیک درباره اختلاف پدر و فرزند هست.
برعکس، کسانی هم که وارد می شن به قصد کمک به اختلاف پدر و فرزند وارد شدن و می بینن مشکل زن و شوهریه و شاید نظری در موردش ندارند.
حرف اصلی ایشون چیه؟ چرا رفته؟
برای برگردوندن خانمتون چه اقداماتی کردید؟
شیدا جان سلام چطور اسم تاپیکمو عوض کنم در استفاده از تالار مشکل دارم
شیدا از زبون خودشه
سلام اینکه چرا ترکم کرده دقیق چه علتی داره نمیدونم ولی قبلش اختلافاتی داشتیم اما نه در حد طلاق .
حالا کدومش همسرمو به فکر جدایی کشونده نمیدونم . ولی جدا از اختالافش با خانوادم موضوع بچه هم بود. اتفاقا یک هفته قبل ترک دکتر رفته بود ولی جوابشو من ندیدم با خودش برده . برا برگشتش چند نفر فرستادم ولی جواب قانع کننده ای نداده و اجازه اینکه برم دنباشو نداده ولی خودم اوایل رفتم دنبالش در محل کارش خیلی بد برخورد کرد .
از باجناقم کمک گرفتم تلاششو کرد ولی همسرم قبول نکرد حتی گفتم اگه مشکل بچه هست من نمی خوام ولی زندگیمونو خراب نکن . سر اختلافش با خانوادم که خودش 6 ماهی بود گفته بود نمیام اونا هم نیان حتی میگفت تو هم نرو .یه چیز دیگه چون شغلم ازاد بود کمی اوضام قبل سال بهم ریخت ولی براش کم نذاشتم حتی تو مشهد و دعوتی هاش ولی خیلی بزرگش کرد . حالا میخوام بدونم چطور میشه بعد 4سال زندگی بره بدون دلیل قابل قبول تمام درارو رو همسرت ببندی چیزی تو وجودت اذیتت نمیکنه . از یک زن که کانون عشقو محبته بعید نیست خلاصه درد سختی رو تحمل میکنم . چطور منصرفش کنم .
چرا در ارسال خطا می زنه راهنمای کنید میشه عنوان تاپیک منو عوض کنید
سلامنقل قول:
نوشته اصلی توسط parsa1400
از همین مثلث که کنار کلمه "تشکرها"، زیر هر پستی هست، استفاده کنید.
توی صفحه ای که باز می شه عنوان جدید را بنویسید و ارسال کنید.
تالار محدودیت ارسال پست داره.
هر روز، سه تا پست می تونید ارسال کنید.
ممکنه خطایی که می زنه، مربوط به این باشه.
سلام از کسانیکه تجربه ای دارن یا مشاورین درخواست راهنمایی دارم
تا تونستم دادگاه عقب انداختم و برا خوشبختی زمان خریدم ولی چیزی به روبرویی در دادگاه نمونده . تمکین دادم ولی ایشون برا توضیح حاظر نشدن . البته خواسته ام برا برگشت ایشون قبل از دادگاه ترس از مهریه نیست . برا اینکه چشم تو چشم شدن تو دادگاه پرده ای دیگه از زندگیمون پاره خواهد کرد و خاطرات بدو به کینه و نفرت تبدیل خواهد کرد و در کل کفیه جدایی رو سنگین تر خواهد کرد .
تمام راهها رو بسته خطشو عوض کرده . نمی دونم بیشترین علتش چیه ولی خودم علت اصلی رو نازایی میدونم چون وزنش بالای صدو پنجا رفته بود واینکه میدونست من خیلی بچه دوست دارم ............
برا آزمایش از من سیصد چهارصد گرفت فقط گفت برا بچه دار شدن پول بیار باید جراحی کنم . بعد یک هفته ترکم کرد
کلا تو زندگی زیاد بامن حرف نمیزد بعد عرسی عوض شد پرخاشگر بود به خودم میگفتم بچس نمیفهمه
سال 92 سال خوبی نبود چون تو تبریکات سال نو اش به اسمس مشکوکی بر خوردم تا اینکه تو اردیبهشت همون سال قضیه فاش شد دوست پسر داشت تا ساعت 3 نیمه شب اس میدادن شکه شدم وقتی به خانوادش گفتم عذر خوایی نکردن هیچ برادر بزرگش گفت برو هر کاری میخوای بکنی بکن . چون بهش اعتماد داشتم بخشیدمش . سایه شک منو میخورد که با پیدا شدن یه گوشی بصورت سایلنت تو خونه آتیش گرفتم وقتی ازش توضیح خواستم با گریه خواهش گفت بار آخره وبهم تا یک ماه راستشو نگفت خطشو گرفتم باز بخاطر ابروم پیش خانوادم و اسی بودن ماجرا بخشیدمش البته روزهای خیلی سختی بود .
سه روز بعد از اینکه منو ترک کرد در حالیکه به علتش فکر میکردم ناخود آگاه شماره قبلیشو گرفتم که زنگ خورد وبعد اشغال . خطشو فعالکرده بود .
وقتی فکر میکنم این اواخر به بهانه های مختلف در روم میبستو من شبارو رو مبل میگذروندم چقدر ساده بودم .
موندم چرا هنوز دوسش دارم ایا ارزش برگشتو داره یا دارم به خودم دروغ میگم . راهنمایی کنید
سلام.
خیلی از خوندن مشکلتون ناراحت شدم. به نظرم بهتره با پرداخت حق اشتراک، از مشاوران سایت مستقیماً کمک بگیرید.
سلام دوست عزیز.متأسفم بابت مشکلی که براتون پیش اومده.دلیلی که. همسرتون رو دوست دارید و برای برگشتش تلاش میکنید چیه؟صرفا برای اینکه زندگیتون خراب نشه؟ترس از جدایی؟اگر واقعا همسرتون بهتون خیانت کرده باشه به عنوان آقا خیلی ساده ازش میگذرید مخصوصا که 2بار تکرار شده الانم از نظر من خانومتون شما نیستید راحت تر بهکارهاشون میرسن. از نظرم شما برخورد جدی نداشتید که نتیجه جدی بگیرید.شاید نازایی دلیل توجیحی باشه اما مطمئنا هزار دلیل دیگه هست که باعث خیانت و سردی رابطتون شده.هدفتون برای حفظ زندگیتون مشخص کنید تو این مدت هم سعی کنید دادگاه رو به تاخیر بندازید و اصلا تماس نگیرید باهاشون بلکه ایشون هم کمی یه فکر از دست دادن شما بیافتن. گفتم نازایی شاید دلیلش باشه اما چیزهای مهمتری از قبل بوده که باعث دوریتون شده و خانومتون نتونسته راحت مشکلشو بگه و الان که بهونه دستش اومده باتوجه به سوابق قبلیش ترجیح داده بره
شاید همسرتون به خاطر بچه دار نشدن ناراحت بودن و این را ضعف خودشون می دونستند.
برای همین یک طرفه، تصمیم به جدایی گرفتن که شما بتونین بچه دار بشین (ازدواج دیگری)
امروزه روشهای زیادی برای درمان نازایی هست،
شما باهاشون صحبت کردین؟ بهش امید دادین که برای همه جور درمانی کنارش هستین؟
حتی اگر هیچ روشی جواب نده، باز هم به اونچه که خدا براتون صلاح دیده راضی هستین و ...
خانواده اش نظرشون چیه؟
باید یه جوری متوجه بشید علت درخواست همسرتون چی هست.
اگر بخاطر نازاییش باشه، می تونید دلش را به دست بیارید و برگردونیدش. اون الان بخاطر مشکلش ناراحته، نه از شما.
سلام مملون از احساس همدردیتون
ادامه .....از انتخاب همسرم و کور شدنو کر شدن در مقابل نصیحتهای خانوادم شرمندم خودم کردم که لعنت به خودم باد ولی حلا دیر شده 4 سال گذشته و امروز به اینجا رسیده . یه چیزی هنوز ته دلم میگه برا زندگی فرصت هست و عشق اول هیچ وقت فراموش نمیشه . فقط کافیه همسرم بیدار بشه وقرورشو در مقابل شوهرش بشکنه و قدر زندگیشو بدونه .
مقرور نیستم من خودمو خیلی کوچیک کردم بیشتر بخاطر آبروم . حلا اینکه چطور بیدارش کنم تا همه چیو از نو شروع کنیم نمیدونم .راهنمایی از شما
اوایل ترکش خیلی بهم فشار اومد تا حدیکه یکم عید قلبم گرفت و بستری شدم یه سکته خفیف زدم دکتر گفت تو سن تو کمن و از ناراحتی و فشار عصبی فاصله بگیر اول اردیبهشت تنها رفتم مشهد نایب زیاره شما و دعا برا شما و صلاحمو خواستم .
امروز بهترم به کمک دیدن شما ولی به مشاوره احتیاج دارم تا بتونم درست تصمیم بگیرم و دلمو یکطرفه کنم
برشگردونم(چطوری)؟ آینده خوبی خواهیم داشت ؟یا تسلیم خواستش بشم طلاقش بدم؟
- - - Updated - - -
سلام دوست من اولا بخاطر زندگیم و نبود فرصتی برا ازدواج مجدد و اطمینان نسبی به همسرم (نیمه پر لیوانو دیدن ) به قول خودش همدوره ای دانشگاهم بود . شایدم ترس از طلاق و رفتن آبرویی که نسبتا رفته حداقل پیش پدر و مادرم
- - - Updated - - -
فرصت صحبت نداد فقط گفت بچه خواستی پول بیار برا جراحی دو روز بعد ترتیب شام خداحافظی رو دادو ترکم کردنقل قول:
نوشته اصلی توسط شیدا.
پدرم که با مادرش صحبت کرد در مورد نازایی و ایرادی صحبت نشد گفته بود پسرتون دخترمو اذیت میکنه طلاق نمی خواییم اسم پسرتون تو شناسنامه دخترم باشه که فکر نکنید قصد ازدواج داره پسرتون بره زن بگیره . مهرش جای خرجیش .
ولی تو جلسه ایکه با باجناقم داشتم گفت بیا رو حساب کشمکش و اختلافاتی که به حریم زناشویی تون لطمه زده بود یه پولی بده تا زمینرو برا طلاق توافقی محیا کنم . (اینجا بود که فهمیدم باجناق فامیل نمیشه).
سلام
من فکر میکنم توی رابطتون با خانوادتون و رابطتون با همسرتون نتونستید خوب تعادل برقرار کنید و ایشون رو به شدت حساس کردید (این رو از پست شماره 2 میشه فهمید) و این هم یک امر طبیعیه . یه زن دوست داره شوهرش فقط به اون توجه کنه و مدام از خانوادش و به خصوص مادرش جلوی اون صحبت نکنه . اگه مشاجره ای پیش اومد از اون دفاع کنه و خلاصه همیشه پشتیبانش باشه.
ضمنا نازایی ایشون رو هم زیاد تر از حد بزرگ کردید شما حتی اوائل پست 2 رو خیلی احساسی از زبون یه بچه نوشتید!اگه توی خونه هم این طوری رفتار کرده باشید ایشون رو به شدت تحت فشار قرار دادید(با توجه به پست 2 و 14).
ببینید یه کم بررسی کنید اگه توی چند سال گذشته فقط همین دو مورد رو انجام داده باشید چنین واکنشی از جانب ایشون میتونه دلیل ترکش باشه.
همین قضیه ی شام آخر رو در نظر بگیرید . من فکر نمیکنم از روی یک طلاق متمدنانه بود بوده باشه ؛بلکه از روی علاقه بوده.نمیدونم ،شاید شما باید بیدار شید!
یه مقدار اگه با جزئیات بیشتر موقعیت هایی رو که توی موارد بالا اشاره کردم با مثال ارائه بدید تصویر بهتری میشه از زندگی شما تجسم کرد . چون برای من، هنوز صورت مسئله مبهمه.
بدرود
درود به دوست عزیزم
درسته که خانواده ی من بخصوص مادرم مخالف ازدواج ما بود ولی شخصا در بهبود وضعیت خیلی تلاش کردم وتو منزل مادرم خیلی از ایشون تعریف میکردم وهوا شو داشتم در مواردی طرف همسرمو میگرفتم ومدافع ایشون بودم از اون طرف خانمم رو خیلی نصیحت میکردم ( که عزیزم مادر مادره یه موقعی خوب میگه یه موقع بد سنی ازشون گذشته تو جای دخترشی نباید حرف زننده زد مثل مادر خودت چطور تا جای حرف نابجا میزنه اهمیت نمیدین و رد میشین )واز این قبیل نصیحتهای بسیار .
تلاشم بجای رسید که رفتو آمدی هم پیدا شده بود که خانمم مونده بود و تردید داشت . یه روز که موردی پیش اومده بود جلوشو گرفتم و ازش خواستم تو خودش نگه داره وشب با خودم دردو دل کنه و ناراحتیشو سر من خالی کنه بعد مدتی کارش بجایی رسید که جلوی من به مادرم فحاشی میکرد. و انتظار داشت برمو سینه تنگش بدرمو قلب از کفش ارم برون . بدتر اونکه با کوچکترین ناراحتی تا خاستگاری به عقب بر میگشت و کمی بعد متوجه شدم رفتارش با مادر خودش هم خوب نیست که چند بار به خاطر جیق کشیدن و پرخاشگری با مادر زنم باهاش بر خورد کردم (یه بار سر مادرش داد زد تا برا من شام بیاره بیچاره مادر زنم درحالیکه دستش بخاطر بیماری عصبی لرزش داشت برام اورد خیلی ناراحت شدم اصلا غذا نخوردم یه هو سیر شدم یه اشوبی کرد که نگو مادرزنم التماسم کرد بخورم و به دخترش چیزی نگم ) خانم من فرزند آخره و از دو سالگی پدر نداشته . کسی تو خونشون حریفش نبود .
اما نازایی .. اولا آشنایی ما از توصیف فرزند خواهرش بود اینکه چقدر خودش عاشق بچه بود و اینکه چقدر به خواهر زادهاش علاقه نشون میداد وخودش چقدر بیان میکرد برا بچه ها اسم انتخاب میکرد حتی دسته گل زایمان والبته کادوی تپل من برا ایشون این اواخر برا بچه ها ابراز دلتنگی میکرد حتی تو خطرات تنهاییش که مکتوب موجود میبا شد .
دلایل احتمالی و فرضی مبنی بر نازایی 1. وزن بالا 2.عدم جلو گیری به مدت دو سال نیم 3 .مخفی کردن آزمایش دکتر و معرفی به جراح ............خودم پیش از این یه آزمایش داده بودم تا از سالم بودن خودم اطمینان داشته باشم
اولا با ترکش فرصت برا دکتر بازی نداد دوما من که چشممو رو اضافه وزنش( و اینکه بخاطریه لباس سایز بزرگ باید تیراژه بوستان نور ایرانیانو هفت هوضو هفته تیرو بازار بزرگو زیر پا بزارم )پرخاشگری شدیدش بد دهنیش و بی احترامیش به حریم زناشویی مون بستتتتتتتتتتتتتتتم ( به قول پینو کیو احساس میکنم گوشام دراز تر شده ) اگه مشکل واقعی ما فرزند باشه و بقیه بهانه حاضرم جلو قاضی تعهد بدم که پارسا و پوریا پدرام .آرش. آوا وآرتیمیس نخوام ازدواج مجدد نخوام ( تو یکیش موندیم)
شاید چیز دیگه بخوام مثلا تو اوج ناامیدی بریم شیر خوار گاه آمنه .بهتر. چند مزیت داره 1 حق انتخاب جنسیت 2 حق انتخاب رنگ چشم مو 3 سنو سال و اما 4 درد زایمانو سزارینو حموم ده بگیرو ببند کادو زایمانو نداره 5 ثواااااااااااااااااااااب داره مگه نه
از وقتی برا شما مینویسم بیشتر احساس راحتی میکنم این حرفا فقط بین من شماست به خانوادم نگفتم حتی بیماریمو شبا رو تو منزل خودم سر میکنم وهنوز منزل مشترکمو ترک نکردم بازم مملون
سلام جناب پارسا، چه نوشته های ادبی جالبی. نشون میده که آدم علاقمند به ادبیات و حتما طبع حساس و لطیفی داری. یک قسمت هایی برام جالب بود که جدا کردم!!!
در مورد مشکلتون به نظرم رسید که شما چند موضوع رو باید از همدیگه جدا و مشخص کنین.نقل قول:
نوشته اصلی توسط parsa1400
یکی اینکه علت یا علتهای رفتنش چی میتونه باشه. با توجه به نوشته هاتون خیلی چیزها مطرح کردین که خودتون باید ببینین کدومها احتمالش بیشتره یا اینکه باهاش یه جوری صحبت کنید تا حداقل بفهمین علت چیه تا بدونین باید چکار کنین. چون تا وقتی ندونین به چه علته تلاشهاتون خیلی پراکنده میشه و سخت به نتیجه میرسین.
چیزهایی که شما نوشتین به نظرم به خاطر همه علتهای زیر اومد:
به خاطر نازایی بوده، مشکلات مالی شما، اختلافاتش با خانواده و خود شما
و بعد از همه مشکلات بالا یک مشکل جدید هم بهش اضافه شده و اینکه شاید بعد از اینکه دیده با شما مشکلات زیادی داره با فرد مناسبتری از دید خودش آشنا شده و دیگه شما رو با مشکلات بالا نمیخواد.
اما من برام سوال شد که علت رفتن ایشون هر چی که باشه اصلن ایشون چه خوبی هایی داره که باعث شده شما بخوای باهاش ادامه بدی. من که بیشتر ایراد دیدم:
ایشون به نظر من خیلی هم مادی اومد و مهریه اش رو هم که سریع اجرا گذاشته.نقل قول:
نوشته اصلی توسط parsa1400
با عرض معذرت با چیزهایی که شما نوشتی من فقط بدی در ایشون دیدم. یعنی به نظرم رسید که شما بیشتر به خاطر نقاط ضعف خودت نمیخوای ازش جدا بشی نه نقاط قوت ایشون.
مطمئنی به خاطر مهریه یا وضع مالی خرابت و شاغل بودن ایشون یا اینکه کسی بهت دیگه زن نمیده یا همچین چیزهایی که به نقاط ضعف خودت مربوط میشه نه نقاط قوت ایشون نمیخوای ازش جدا بشی؟!
یه تاپیک دیگه مشابه مشکل شما توی تالار بود که متاسفانه درست یادم نمی آد که بتونم پیداش کنم.
اگر دوستان یادشون هست لینکش را لطفا براشون بذارن.
من هم با آقای توجیه موافقم. به نظر می رسه شما در مقابل همسرتون خیلی ضعیف عمل می کنید.
توجیه جان و شیدا جان سلام
از شما و دوستانی که نقد شما را در مورد مشکل من تایید کردن متشکرم .
توجیه جان به تیزبینی شما در شناخت افراد آفرین میگم . کوتاه بگم بریم سر مشکل من عاشق رادیو هستم چیزیکه امروزه مثل کتاب خونی کاملا فراموش شده .نمیدونی یه داستان یا یه رمان از رادیو چطور پخش میشه طوریکه اگه مشغول ناهار خوردن باشید از جوییدن منصرف میشید تا از شنواییتون کم نشه تا بتونید اموج صوتی رو در ذهنتون به تصویر تبدیل کنید با تمام جزعییاتش وجدا از لذت خود داستان کم کم متوجه میشید قفل های الهی ذهنتون باز شدن در هر سنیکه باشید رو رفتارتون تاثیر عمیق میذاره . رمان هم همینطور . حلا علتش چیه ؟ وقتی تلویزیون میبینید شما مستقیم تصویر میبینید وبصورت گذرا از ذهن شما رد خواهد شد مگر تکرار .اما رمان و رادیو احتیاج به تصویر سازی دارد و تراکنش بیشتر را در ذهن شما میطلبد ......
به قول ایکیو سان جالب بود نه پس تا برنامه بعد خداحافظ ..................
اما مشکل زندگیم وعلت ترک
اگه مشکلات رو تک تک برسی کنم نتیجه هر کدام به شرح زیر خواهد بود
1. اول خودم ..از روز عقد تا امروز از پسوند جان بعد از نام ایشون استفاده کردم. دوم تو بسیاری از خامیها ایشون نصیحت کردم وراه درست رو نشونش میدادم . بخصوص بحث شوهر داری و اختلافات با اطرافیان سوم .من تو قضیه اس نیمه شب برج دو به خانوادش اخطار دادم ولی جز بی احترامی ونافهمی چیزی ندیدم برادرش که اونطوری مادرشم گفت تن فروشی نکرده که یه اس با همکلاسیش بوده ولی تو قضیه گوشی مخفی بر خورد شدیدی کردم که به مشاجره و زدو خورد هم رسید ولی نه در حد جراحت و شکایت به یک تعهد کتبی داخل منزل بسنده کردم و قضیه رو به پشت در نکشیدم بخاطر آبروم واین قضیه تا راستگویی یک ماه طول کشید . سردی من از اینجا کلید خورد و اون هم فهمیده بود ولی دوسش داشتم زندگیم بود
2مخالفت مادرم و جسارت همسرم وقتی گفتم مادرم راضی نیست بدرود برا همیشه اس داد من راضیش میکنم چطوریشو نگفت تا مادرم جلومو گرفتو گفت دیشب دختریکه اونور تهران بردیم خاستگاریش با همسایشون اومده بود می گفت پسرتو دوست دارم خوشبختش میکنم ودر ادامه گفت من راضی نیستم ولی جلوتو نمی گیرم و مانع ازدواجتون نمیشم (بعدا فهمیدم بخاطر حفظ آبرو در مقابل خطر ازدواج مخفی پاشو کنار کشیده روز عقد گریهاش بند نمی اومد بهش میگفتان نکنه دختر عروس کردی ) نتیجه همسرم از قبل این مشکلو لمس کرده بود میدونست ومن برا بهبود وضعیت تلاش خوبی داشتم
3.مشکلات مالی
یک در صد آقایون بعد از مخارج عروسی دچار مشکل مالی میشن بخصوص اگه (لباس سایز خانمت پیدا نشه و مجبور بشی لباس عروس بخری دو جور شام بدی تا خرخره دعوت کنی وکلا کم نذاری)که من جزوشون بودم ولی خدارو شکر خودمو جمع کردم تو زندگی کم نذاشتم شام بیرونمون براه بود مسافرتمون خوب خوراک خوب پوشاک اول همسرم اضافش خودم خونه نوساز اجاره ای . حالا میخوام بدونم زندگی بالا پایین نداره برا شماها همیشه بوده شما معنای خرابی بازار به علت انتخابات رو میفهمید خدارو شکرت راضیم به رضای تو اگه مسائل حقوقی وسط نبود میگفتم. خرج کرد دیروز خودش گواهه
4. ببخشید من عقب موندم املم شرق زدم برا دوره قاجارم زمان ما نامه ها رو میدادن چاپار خونه زنا مثل بندریا رویه میبستن تو طهران زنگ در زن و مرد فرق داشت برامون. زنا ریگ تو دهنشون میکردن تا با نامحرم دوتا کلوم صحبت کنن
یعنی میفرمایید امروز تا مردی با زنش مشاجره ای کرد یا خدا نکرده زنی با مادر شوهرش به مشکلی خورد اوضاع مالی شوهرش شش ماه بهم ریخت یا هر چیز دیگه باید گوشیو برداری وبری سراغ کس دیگه؟؟؟ خانمها آقایون بدونید اولین چیزی که تو خونه نصب میکنن پردس اخرین چیزیکه میبرن پردس . پرده (نکاه یا عقد )حرمت زندگیه حتی تو جدایی و طلاق این پرده رو پاره نکنیید طرفتون بد بود با احترام .کسیکه حرمت نگه نمیداره بی شخصیتی خودشو میرسونه نه طرف مقابل ..
5 در مورد نازایی صحبت شده ولی اطلاعاتی بدستم رسیده که به دلیل مشکلات حقوقی معضورم فقط همین قدر بگم که از زمان دختریش از مشکلش آگاه بوده وبنده موشی بودم آزمایشگاهی به پیشنهاد دکترشون بچه دار شدی فبها نشدی شوهر کردی بچه خواست مهرتو گرفتی (خدا کنه دروغ باشه )
اینا همه بهانه است باید احل زندگی بود . برا علت اصلی چاره ای جز حضور ایشون در دادگاه تمکین وجود نداره اگه بیاد
اما علت علاقه
تو مو بینی من پیچش مو . وابستگی حس پایبندی به عقد و ازدواج آبروووووووم قسمت اولو آخرهیچ کس جای عشق اولو نمیگیره .عدم باور موضوع سادگیم خاطراتم
درسته ضعف خودم. میگن برا کسی تب کن که برات بمیره نگاهمم نکرد( آغاز بیداری) باید برم خودمو پیش مادرم بشکنم ولی به این ذلت ادامه ندم . به خدا ترس مهریه نیست .خودتون میدونید زن که هیچ دخترم میدن بیش از حد بهش ابراز علاقه کردم تغصیر خودمه .ماهی گیر خوبی بود ولی تفریحی می اومد دریا بهترین شکار زد 5 سال رسمی تو آکواریوم خونش براش حباب درست کردم همشو ترکون حلا میخواد رهام کنه اگه من اینکا رو باهاش میکردم چیکار میکرد دوسش ندارم ولی تا 5سال طلاقش نمیدم نشوزشو میگیرم میرم پی زندگیم . وقتی خودم این نوشتها رو خوندم خجالت کشیدم من مرد نیستم . خوبیکه از حد بگذرد نادان خیال باطل کند انشاالله از خواب قفلت بیدار نشه
- - - Updated - - -
سلام
چند وقته با خاطراتم مشکل دارم و اذیتم میکنه ای کاش میشد از ذهنم دلیتش کنم . خدا رو شکر عذاب وجدان ندارم چون براش کم نذاشتم و حرکت ناشایست یا بی احترامی نکردم که به خودم بگم بد کردم که رفت . جز خوبی نصیحت وصبوری و گذشت لازم رو در مقابل ایشون نداشتم . فقط ناراحت خودمم و اینکه اشکای مادرمو چطور جبران کنم . وعمریکه از دست رفت برا کسیکه به شدت چشمش تو زندگی دیگران بود بخصوص خواهرش و فقط منو ویار کرده بود و براش هوس بودم . به شدت مادی بود مثل بعضی خانمها که ازدواجو پل آزادی میدونن هم از نظر مادی هم از نظر حریم شخصی که بصورت پنهان با خودشون به خونه شوهر میارن وابراز میکنن اینگونه نیستن ولی این ویروس تو زندگی رشد پیدا میکنه که اگه جلوش گرفته نشه باعث مرگ زندگی خواهد شد .
اگه صادقانه تو چشمام نگاه میکرد مشکل بیان میکرد هر چیکه بود میرفتم دنبال حل مشکل و نهایت تا آخر عمر تنهاش نمیذاشتم حلا که 5 ماهه ترکم کرده حتی دلش برا خونه تنگ نمیشه من به درک. باعث سرد شدنم شده تو خونه ما جای زن و مرد عوض شده ....از چشم توچشم شدن همسایها میترسم . اینکه داره بهم خیانت میکنه یا نه بعد از فعال کردن خط قبلیش
عذیتم میکنه .تنها غذا خوردن برام عذاب شده تنها زندگی کردن تنها خوابیدن بماند
برا مشاوره حق عضویت پرداخت خواهم کرد آیا باید نوشتهامو دوباره بگم در استفاده از سایت رهنماییم کنید
بازم از راهنماییهای شما بهره خواهم برد پیش رو چه خواهد شد امروز حرکت درست چیه ؟
چطور ضعف خودمو بهبود بدم و جبران کنم ؟ اشتباهتم کجاست ؟
اطلاعاتم در مورد اشتراک سایت زیاد نیست. فقط میدونم در صورت مشترک شدن مشاوران به شما راهنمایی میدن که راهنمایی هاشون نسبت به کاربران عادی درست تره.نقل قول:
نوشته اصلی توسط parsa1400
فک میکنم همین تاپیکتون رو منتقل میکنن. نیازی به دوباره نوشتن نیست. (اگه هم بود که کپی پیست میکنین، کار سختی نیست.)
ان شالله هرچی زودتر مشکلتون حل بشه.
سلام. اشتراک ازاد از اینجا
http://www.hamdardi.net/payments.php
مشترکین ازاد رو پرداخت می کنین. میتونین انلاین پرداخت کنین م یتونین برین بانک می تونین هم کارت به کارت پرداخت کنین. اگه پرداخت غیر انلاین کردین اینجا
فرم پرداخت حق عضویت تالار همدردی
بعد از پرداخت میاین فرم پر می کنید
بعدش حدودا یک روز می گذره تا فعال شه کاربری تون.
بعد
http://www.hamdardi.net/forum.php
اینجا اون قسمت پایینش "انجمن ازاد" نوشته
روی اون قرمزه "مشاوره تخصصی و خصوصی" کلیک می کنین
بعد توی صفحه ای که میاد روی "ارسال موضوع جدید" کلیک می کنین تاپیکتونو می زنین
می تونین مشکلتونو بنویسین اونجا.
نمی دونم میان اینجا تاپیکتونوبخونن یا نه. اما این تاپیکو اگه بخواین جابجا کنین می تونین ازشون بپرسین.
موفق باشید.
جناب پارسا از خوندن نوشته هاتون واقعا متاسف شدم احساس میکنم فرار شما از طلاق به خاطر علاقه نیست و به خاطر ترسه . شما یکبار اشتباهی رو مرتکب شدید و به هشدار مادرتون توجه نکردید ولی حتما رو تا اخر عمر ادامه بدید . به ترستون غلبه کنید و از نو شروع کنید . یا نه اگه به خاطر علاقه هست ایشون خودش طالب طلاق هست پس به خواسته اش احترام بذارید و تموم کنید اینطوری هم خودتون و هم ایشون به ارامش میرسید . ولی قبلش باهاش صحبت کنید و ببنید این خواسته قلبیش هست ؟ یا داره شما رو محک میزنه؟ یا داره فداکاری میکنه ؟ شاید متوجه شده که بچه دار شدنش غیر ممکن هست و اینجوری داره شما رو آزاد میکنه . شرایطی که برای شام خداحافظی ترتیب داده نشان از علاقه داره یعنی داره با دست پس میزنه و با پا پیش میکشه ؟
سلام مینوش ج ا ن
چه عکس زیبایی ناخود آگاه از وقتی این اتفاق برام افتاده اللخصوص بحث فرزند رو بچه ها بخصوص دخترا حساس شدم یه چیزی ته گلوم روی سینم اذیتم میکنه .
از راهنمایی تون متشکرم از طریق اینترنتی اشتراک سه ماهه مبلغ 28000 ت پرداخت کردم
کی ثبت میشه وباید کجا پیگیر و اراعیه مشکلم بشم ؟ بازم مملون
واحد جان درود به شما
وقتی در شما و دوستانیکه از از بیرون و با دلی پاک مثل آینه به من و مشکلات من نگاه میکنید اینکه فرار من از طلاق بخاطر ترسه یا عشق یا طلافی ازبین رفتن آبروم و هدر رفتن عمرم گیج میشم چون خودمو ندیدم ونشناختم .
مثل روز اول خاستگاری که بین عقل (منطق) و دلم (قلبم) نزاع شدیدی بوجود اومده بود ودر رفتن و نررفتن تردید شدیدی وجود داشت و خاک ت.............. که با دل جلو رفتم و وابستگی ایجاد شده توسط ایشون به مدت دو سال پامو تو طور پهن شده بسته بود از همه بدتر جرئت نه گفتن نداشتم .
حلا امروز همون وضعیت دارم . حتی بدتر . امروز نه جرئت بله گفتنو دارم . بله به طلاق نه جرئت نه گفتن به ادامه زندگی
شام آخر ایشون اذیتم میکرد ولی برخورد بدش همراه با فحاشی در محل کارش باعث شد سرد بشم
از بیرون که به زندگی شما نگاه میکنم اینطور برداشت میکنم علاقه و کششی بین شما بوده که باعث شده نتونید بی خیال هم بشید با اینکه عقل میگفته ایراداتی هست و نکنید اینکارو و لی کفه کشش سنگینتر بوده چون غریزه هم به کمکش اومده و عقل رو مغلوب کرده . و حالا هنوز هم مقداری از اون علاقه در هر دو شما وجود داره ولی چون مشکلات بیشتر شده این علاقه رفته رفته کم رنگتر شده و داره رنگ میبازه و همین باعث میشه ایرادات و مشکلات بهتر و واضحتر خودنمایی کنند مثلا ایشون اضافه وزن داره این از نظر شما یه ایراده از اولش هم ایراد بوده ولی قبلا بهش اهمیت نمیدادید ولی الان میخوای حلش کنی . شما عاشق بچه ای حتی با دیدن عکس بچه هم ضعف میکنی و این در اعمال و رفتارت حتما خودش رو نشون میده و ایشون قادر نیست براتون بچه بیاره . نتیجه اینکه این تفاوت ها باعث میشه شما روز به روز از هم دوربشید و چون احساس نتونسته کاری براتون بکنه از عقل کمک میخواهید . حالا عقل سلیم میگه اول تکلیفتونو با خودتون معلوم کنید ایا اینقدر بهشون علاقه دارید که بتونید ایرادهای ایشونو نادیده بگیرید ؟ یا نه ایرادهای ایشون در نظر شما قابل اغماض نیست ؟ وقتی تکلیفتون با خودتون مشخص شد از ایشون هم بخواهید که عاقلانه تصمیم بگیره و یکی از دو راه رو انتخاب کنه . در هر صورت امیدوارم بهترین راه رو انتخاب کرده باشید و شاد زندگی کنید .
سلام
واحد جان نقد زیبایی بود برا من مرز عقل و احساس مشخص کردی
حالا اینکه بخوام تصمیم درست بگیرم باید بگم دو راه بیشتر نیست ولی در هر دو راه نظر اون برام خیلی مهمه .
در انتخاب دیروز اگه چشمامو به هر دلیلی رو بعضی مسائل بستم و پای عقد نشستم الان برا من و وجدانم سخته که به خاطر اون مسائل عقب بکشم قبول دارم الان پرده ای از عشق کنار رفته و مشکلات قبل هم خودنمایی میکنن ولی اگه تصمیمی برا پایان راه باشه بخاطر بروز مشکلات بعد ازدواج خواهد بود به نظر من جدایی بخاطر اونچکه اطلاع داشتی و عقد کردی عذاب وجدان خواهد آورد که من نمی خوام داشته باشم . تا مجبور نشم در آینده تا به مشکلی بر خوردم به عقب نگاه کنم
مثلا همسرم و خانوادش از مخالفت شدید خانوادم و مادرم اطلاع داشتن ولی همسرم منو خواست و من برا راحتیش منزلو در نزدیکی مادرشون انتخاب کردم و رفت و آمد با مادرم تو این 5 سال کمتر از انگشتای دو دست بوده و تلاشهای بسیار خوبی داشتم در بهبود اوضاع و دلیل طلاق بخاطر مخالفت خانوادگی هرگز از طرف ایشون قبول ندارم
تصمیم دارم برا حرف آخر برم خونشون و علت جویا شم حالا یا راهم میدن یا نه اگه راه گرفتم خواسته قلبیشو جویا میشم امیدوارم دلیلش قانع کننده باشه اگه بخاطر بچه بخواد فداکاری کنه اطمینان قلبی بهش میدم تنهاش نذارم و بخاطر این قضیه به این راحتی ها طلاقش نمیدم مگه با اسرار اونم بعد قبول یک مشاوره پزشکی
- - - Updated - - -
کمک من از شما بیشتر بخاطر اینکه بدونم میشه به ازدواج دوم خوشبین بود و آدم مو عقب نمیندازه بهتر نیست در حفظ زندگی اول سختگیر باشم بی شک زندگی دوم خالی از مشکلات بلکه بیشتر نخواهد بود فرجه برا ازدواج دوم چقدر خواهد بود الان کدام کفه سنگینتر است .
آیا راهی هست یا بهتر بگم چه کلماتی میتونه همسرمو به زندگی برگردونه البته با تغییر در رفتار و ترقیب به جبران گذشته واینکه به من علاقه داشته باشه در رویارویی احتمالی یا نهایتا دادگاه چه حرکتهایی از سوی ایشون نشانه دهنده ی پشیمونی خواهد بود و چه اقداماتی از سوی من میتونه سازنده باشه همسرم بشددت مغروره
سوال درسته که روابط اس و چتی وکلا اینترنتی برا متاهلین هم در عرف آزاده با جنس مخالف در حد سالمش ومن در برخورد با همسرم اوایل سال گذشته زیاده روی کردم . زمونه کی عوض شد حالیمون نشد .
اینجا کجاست من کجام من کیم اسمم چیه وشما؟؟؟
زیبا بودید یا من با چشمای قهوه ای روشنم شما رو زیبا میبینم ؟؟؟
این حرف واقعیت داره که از تو پنجره کثیف میشه دنیارو زیبا دید
بی وفایی مدشده
کدام ازدواج بهتره سنتی یا امروزی
سلام به دوستانم
تو این فاصله افراد زیادی برا برگشت همسرم تلاش کردن و نصیحت های فراوان ودر نهایت بعد عید و چند روز تعطیلات به واسطه همسایه واحد کناریم خانمم قبول کرد در منزل ایشون با من بر سر آینده مون صحبت کنه
خیلی با احترام در حضور همسایه و همسر شون و برادر خانمم به صحبت پرداختیم گفت هرچی از من میخوای بگو برا برگشت به زندگی
گفتم چیز زیادی نمیخوام جز رفتن پیش مشاوره برای ترمیم اشتباهات گذشته و پایبند بودن به زندگی و حریم زناشویی
گفت همین گفتم جزییات و بقیه حرفا در مشاوره زده خواهد شد و در آنجا به تفاهم خواهیم رسید
گفتم شما بگو گفت 1. هرگز مشاوره نمیام و مشاوره رو قبول ندارم. 2. ماهیانه 700 هزار تومان نفقه میخوام. 3. مبلغ 30 میلیون تومان به عنوان پشتوانه مالی به نام خودم بدون کسر از مهریه همینطوری .4. دادن حق طلاق محضری در قبال بخشش 300 سکه 5. قبول وضع ظاهر موجود با همین وزن و مشکلات باروری
حدود یک ساعت صحبت شد چندتا شو قبول کردم ولی ایشون تضمینی در قبال ترک زندگی با وجود گرفتن حق طلاق و اجرای مهریه 100 تا باقی مانده حاضر نشدن بدن
وبا این حرف منزل ترک کرد .. تا از این در بیرون نرفتم فرصت داری قبول کنی .. همسایه ام خندید گفت بزار پارسا چند روز فکر کنه گفت نه. تو کوچه گفت نمی خوامت 50 تا بده طلاق بگیر
تو چشماش نوری از زندگی نبود پر از حس خیاینت و کلاهبرداری بهم انتقال داد وقتی گفتم تو چشمام نگاه کن بگو نمیخوامت به راحتی تمام گفت نمیخوامت
همسایه ساده من گفت قبول کن بهش گفتم اگه دختری ذره ای از علاقه نگفت و این شرایط برا پسر خودت گذاشت تو قبول میکنی گفت هرگز بخصوص که پاش به دادگاهم باز شده باشه
مشاوره و همدردی از شما
من حالم خوبه ولی نمیدونم چرا بعضی موقع ها دلم میگیره
سلام آقا پارسا خیلی متاسف شدم از شرایطی که براتون پیش اومده .. نمی دونم باید چی بگم همیشه با طلاق مخالفم ولی انگار همسر شما هیچ راه دیگه ای نذاشتن.. فقط می تونم براتون دعا کنم ان شاالله بهترین اتفاق براتون رقم بخوره
سلام
اول اینکه از شما هم تالاریها ممنون بابت همدردیهاتون و احوال پرسی
خبری نیست جز اینکه سه شنبه دادگاه مهریه دارم
واینکه متوجه لاین چت همسرم شدم و اینکه در اوج خوشی تو شمال عکس های باز میگره و با گروهش که مرد هم توش هست به اشتراک میذاره تا ندیدم باور نکردم که دیدم . خب اولش خیلی تو خودم شکستم برا همین این هفته زیاد حالم مناسب نبود . ولی خب خدارو شکر که این زندگی داره کات میشه .
در این خصوص سوالاتی پرسیدن که جواب دادم و بهتر دونستم یه پست به تاپیکم اضافه کنم
:72:
1)من نفهمیدم الان خانومتون دیگه راضی به ادامه زندگی با شما نیست؟
2) شما خودتون بعد این اتفاق ها هنوز همسرتون را دوست دارید؟ آیا هنوز تمایل به ادامه زندگی باایشان را دارید؟ فکر می کنید ارزشش را داره؟
3) شما دارید به طلاق فکر می کنید؟
4) با مدیر همدردی مشورت می کنید؟ ایشون چه گفتند؟ پیشنهاد طلاق دادند؟
. :72:
سلام
1)طبق آخرین صحبتی که باهاش داشتم اون شرایط برام گذاشت که تو تاپیکم خوندی که من قبول نکردم .ولی گفتم نوری از زندگی تو چشماش نبود . یعنی خواهان ادامه زندگی نیست .
2) من تو همون شب احیاء 23 پیش خدا و حضور امام زمان بخشیدمش و خواستار هدایت ایشون شدم و اینکه امید داشتم و این کاراشو از سر نافهمی و بچگی میذاشتم واینکه شاید برگرده و پشیمون باشه .
از بعد از شرایطش نه دیگه دوسش ندارم و علاقه ایی به ادامه زندگی باهاشو ندارم
چون متوجه شدم دیگه بچه نیست . این منم که بچم .
نه به هیچ وجه ارزش ذره ای از قلب منو نداره چون من با دختریکه عکسشو برا دیگران عرضه میکنه و قبلا هم سابقه خیانت تلفنی و اسمسی داشته هرگز برام قابل قبول نیست . من تا همین مقدار میدونم شاید اوضاع بدتر باشه الله اعلم و گناهش به گردن خودش .
3) طلاق بله مدتی فکر میکنم حتی قدم هم برداشتیم اول خودش پول میخواست ولی وقتی من وخانواده ام جدی شدیم . سو استفاده کرد و منو متهم به طلاق کرد و ابراز اینکه تو هستی که منو نمیخوایی و شرایط قبول نکردی . من قبول شرایط منوط به دادگاه تمکین و مشاوره کردم . ولی قبول نکرد . درخواست پیشنهاد پول رد کرد برا طلاق و ابراز کرد مهرمو میگیرم تا آخر عمر ماهیانه هر چه قدر باشه. حالا یا بیشتر میخواد یا جونمو میخواد
چون به زن همسایه گفته وایمیستم پارسا قلبش بگیره بمیره برم حقوقشو و بیمه عمرشو بگیرم .
خب یه جورایی من نمیتونم درخواست طلاق بدم چون مهر بالاست و از لحاظ قانونی تو دردسر می افتم ولی خب از طرفی نامه ازدواج مجدد من صادر شده و منعی برا ادامه زندگیم ندارم . ولی خب اگه خانم تقاضای واخواهی از تمکین کنند هر زمان بخواد میتونه برگرده حتی با وجود زن دوم من . که خودم بعید میدونم ولی هر کاری ازش برمیاد .
4) مشورت مدیر این بود 1 )مشکل شما خیلی حاد 2 ) اختلالات شخصیتی در خانم من مشخصه 3) ادامه زندگی فقط فقط به شرط حضور همسرم در مشاوره و تحت نظر بودن تا مدتی امکان پذیره . 4 ) اگر همسرتون مشاوره قبول نکرد مشکل ایشون 100در صد وبهتره ادامه ندید و با وکیل راه طلاق و جدایی در پیش بگیرید
هر چند نکات خوبی از مشکلات فردی خودم هم بهم گفتند که بیشتر حول احساسات غلط بود و ضعف در خودم
در مجموع متاسفانه برا من بهترین راه طلاقه و من ذره ای به ادامه فکر نمیکنم
برام دعا کنید زود تر راحت بشم گیر بد ماری افتادم. کلاهبرداری با استفاده از زندگی دیگران
امروز وقتی عنوانمودیدم پشیمون شدم . چقدر من ساده ام بدرود
سلام برادر پارسا:72:
برای شرایط پیش اومده واقعا متأسفم
انگاری راهی جز طلاق نمونده!!
حتما مصلحت بر این بوده
خودتونو ناراحت نکنید
توکل برخدا...
ما هم به یاد شما هستیم و دعاتون میکنیم
یه چیزی بگم حالا که همه چیز تموم شده چرا میرید تو لاین عکسشو میبینید!! یا ازش خبری بهتون میرسه!!
اینا فقط باعث دلخوری و ناراحتی شما میشه
انشاالله هر چه زودتر به آرامش برسید و همیشه سالم و تندرست باشید:203:
سلام آقا پارسا
این جمله تو این تالار معروف شده: هر اتفاق بدی می تونه یه اتفاق خوب باشه.به نظر من شما اولش که دوست نداشتین طلاقش بدین و یه جورایی دوستش داشتین.و طلاق براتون سخت بود.
این که اون خانوم اون کار زشت را انجام دادند اتفاق بدیه ولی اینکه شما متوجه شدین اتفاق خیلی خوبیه!چون ندیدنش دلیل بر این نمی شد که نیست. در واقعیت حتما هست.
و الان شما زود تر به واقعیت رسیدین و الان خیلی خیلی راحت تر می تونید با طلاقتون کنار بیایید.
مطمئنا می تونست این روند جور دیگری باشه. ممکن بود خانومتون به نحو دیگری خیانت می کرد اما شما متوجه نمی شدین. و این موضوع طلاق را براتون خیلی سخت می کرد چون نمی دونستین که حقیقتا نمی تونستین دوستش بدارید.
حتما دعای شما تو شب قدر شما باعث شده،خداوند شما را متوجه حقیقت کنه تا یک وقت اشتباه نکنید.
با مشورت با وکیل مجرب و با قدرت مسیرتون را طی کنید. مطمئنا چون شما وجدانتون آسوده است و چون شما خطاکار نیستین در نهایت برنده شمایید.
پس وقتی می دونید آخر این ماجرا خوب هست زود تر کنار میایید.
نگران آینده هم نباشید. (البت حتما در این شرایط به ازدواج فکر نکنید!!!)ولی برای بعدهاتون می گم.
برای شما مورد زیاده. هم اینکه چون طلاق تو کشور زیاد و در نتیجه زن مطلقه زیاده و چه بسیار خانم هایی که شوهرشون مقصر بودند. و هم اینکه دختران مجرد که به سن مجردی قطعی رسیدن زیاده.
و حتما این بار با دید باز همسر خوب و واقعیتون که قدرتون را بدونه پیدا خواهید کرد و خوشبخت می شید.
بچه های همدری براتون دعا می کنند. حتما دعاشون می گیره
ان شاالله به آرامش برسید :72:
شما همیشه توی تالار به بقیه دلداری می دین و دلسوزانه به همه کمک می کنید. امیدوارم با دعای همه دوستانی که کمکشون کردید، خودتون هم زودتر به آرامش برسید و از این مرحله سخت زندگی، آسون تر گذر کنید. انشالله که هر چی خیر هست براتون پیش بیاد.
--سلام پاسخ به همدردی شما
آرام جان ممنون . اون کسیکه این خبر به من داد از رو دلسوزی به من داد تا من تصمیم بهتری بگیرم . واینکه پیش از این ازش خواسته بودم همسرمو نصیحت کنه قبل ماه مبارک ولی جوابشو با افشای لاین همسرم به من داد که کمک بزرگی بود
بانو مصباح ممنون . بله با طلاق کنار اومدم و اونو جزعی از سرنوشتم میدونم . تعبیر شما هم از اجابت دعای شب قدر زیباست بله درسته .قطعا همینطور که شما فرمودید . خدا منو فراموش نکرده من محبتشو حس میکنم . و رد پای نور در اتفاقات روزمره شاهدم .
چشم بانو نصیحت شما رو سر لوحه انتخاب آینده قرار خواهم داد ولی در مورد ازدواج فعلا حالا حالا تصمیم ندارم به قول پدرم این دختره حالا حالها دست از سر شناسنامه ما بر نمیداره . شاید چند سالی طول بکشه دوباره خودمو جمع کنم واینکه همسر آینده ام حتما آرزو هایی داره و من باید برآورده کنم . هر چند سنمون و حال روزمون بر اینده تاثیر منفی داره و شاید چشمم به فرزندم تو این دنیا نرسه ولی توکل به خدا سعی میکنم پا کج نذارم تا خودش منو هدایت کنه .
بانو شیدا خیلی ممنون . نسبت به من لطف دارین . از دعای شما ممنون من خودم دعاگوی شما و بقیه بچه های تالار هستم تا خدایی نکرده قهر شیرین زندگی هاشون تلخ نشه و سر از جاده تنهایی در نیاره
از کسانی که با تایید پاورقی ها همدردی خودشونو ابراز کردن ممنون . آرزوی من لحظه های شاد در کنار خانواده و همسران گرامیتون خواهد بود . :203:
با سلام جناب پارسا امیدوارم خدا بهترین اینده رو برات رقم بزنه و هر چه به صلاحته همون بشه .
سلام آقا پارسا.:72:
براتون دعا میکنم و منتظر لحظات شاد برای زندگی شما هستم امیدوارم هر چه زودتر آرامش و خوشی تو زندگیتون موج بزنه. میدونم طلاق چیزی نیست که آدم باهاش خوشحال باشه ولی
خوب جاده ی زندگی بالا و پایین داره . نمیخوام شعار بدم ولی طلاق که مرگ نیست. درسته وابسته ی همسرتون بودید و مدتها هم نمیتونید فراموشش کنید ولی همه مثل همسر شما
نیستن و مطمئنم میتونید این بار با چشم باز یه انتخاب درست داشته باشد و اگه خدا بخواد یه زندگی جدید و خوب بعد از طلاق منتظر شماست.
راستی من از شما یاد گرفتم به خودم نگم بچه!!! شما بچگی نکردید فقط عاشق بودید و خوب اون کسی که بد بود همسرتونه. خودتون رو به خاطر اشتباهات اون سرزنش نکنید .
به خاطر عشق بهش اعتماد داشتید و از رو علاقه هیچ عیب و ایرادی تو ایشون نمیدید. حالا رفتار زننده ی ایشون این پرده ی عشق و دوست داشتن رو از جلو چشم شما برداشته و دارید
واقعیتو میبینید. این همسرتون هستن که دنیایی از محبت رو از دست دادن و مطمئنا بعدا حسرتشو میخورن. شما وجودتون پر از مهربونیه. ناراحت نباشید.
در ضمن سنتون اون قدرها هم بالا نیستااااا:18:. ایشالا خدا بهتون یه بچه ی خوب و صالح میده یکی هم نه سه چار تا. بعدشم نمونه ی بچه خود من. برا بابام چیکار کردم که شما بچه داشته
باشی !!! یه عمر زحمت بزرگ کردنشو میکشی خون دل میخوری بعد که بزرگ شد هر روز باید بهش جواب پس بدی!!!.
امیدوارم دادگاه مهریه هوای شما رو داشته باشه. وای چقدر زیاده چهار صد تا!!! فک کنم ماهی یه سکه رو باید بدید دیگه:54:. ایشالا بیشتر نشه و کمترم باشه:203:.
موفق باشید.
آقا پارسا سوالم این هست که چرا باید صد تاشو اول بدید? آیا توان مالیتون انقدر هست که صد تا سکه یک جا بدید یا نه?
من این سوالو از وکیل هم پرسیدم اما جواب درستی نداد, می خواستم بدونم با توجه به اینکه همسر من هییییچی به نامش نیست حتی ماشینش, چقدر باید اولش بده? تعداد سکه هارو قبلا بهتون گفتم.
سما جان سلام از همدردی شما و بانو تیام و واحد ممنوننقل قول:
نوشته اصلی توسط sama_t
خانم من با مشاوره فعلا 100 تاشو اجرایی کرده . یعنی قصد گرفتن مهریه داره و دادگاه بسته به شناخت من و شهود من مقدارشو معین میکنه احتمالا ده عدد پیش و ماهیانه یک نیم سکه .هیچ کس توان پرداخت 100 یجا نداره
جواب درستی نمیدن چون بستگی به قاضی و شرایط موجود داره مثلا تحصیلات شما میتونه مهم باشه
خب اینکه همسرت چیزی به نامش نیست یعنی ایشون زود تر از شما با وکیل صحبت کرده یا تو خانوادش یا دوستانش مورد جدایی داشته . نکته اگه تازه از نامش در آورده باشه میشه کاری کرد
بانو همسرت هرگز در خواست طلاق نمیده چون تا آخر عمر مکلف به پرداخت مهریه شما خواهد شد . اگه راهی نمونده توافق بهترین راهه .
سعی کن تا میتونی برا برگشتش تلاش کنی تو چه وضعیتی هستی اصلاخونه نیومده . پای بزرگترا وسط اومده یا نه هنوز
شما و این چند وقت خرجت از کجا بوده به حسابت پول میزنه خونه چی شد یه نما از تازه های زندگیت و مدت قهرتون بگو ؟
کسی واسطه کن تا خبر و جواب قطعی از همسرت برات بیاره یا خودت باهاش صحبت کن و ارتباط دارین ؟؟
سلام برادر پارسا:72:
وقتی اسمتون رو تو تاپیک دعا دیدم یه لحظه گفتم خدایی نکرده دوباره به مشکلی برخوردید!!
اومدم دیدم خدا رو شکر حالتون خوبه
خوشحالم حالتون خوبه
انگاری حال خوب شما رو من تأثیر گذاشته:))
خدا رو شکر
انشاالله همیشه خوشحال و سرحال باشید:72:
سلام به روی گل همتون
اول از همه بزارید برا آرام جان و بانو سما دعا کنم :203: چند لحظه سکوت
خب :326::322::123:
اما دادگاه امروز ( در مورد نحوه تقسیط مهریه ) به درخواست بنده . کمی مقدمه ؛ دیشب خوابم نبرد ولی صبح هم زودتر از سحر بیدارشدم وضو گرفتم واجبات پشت سر گذاشتم و برا آرامش بیشتر بیش از چند آیه فقط معنی خوندم از کم خوابی کمی سردرد داشتم
خلاصه خودمو با چهار تا شاهد راس 9 رسوندم دادگاه خانواده 1 تهران . چند دقیقه ای نگذشت که بانو به همراه برادرش تشریف فرما شدن شاهدینم که از همکاران من بودن تا فهمیدن همسر من کدومه اعلام پشیمونی کردن و اینکه ما نیستیم خودت میدونی همسرت البته از رو شوخی ولی خب کلی هم نصیحتم کردن که چقدر خدا دوستت داره
رفتیم تو دادگاه هنوز به جلسه مونده بود . من خانم کنار هم نشستیم گفت: خوشتیب شدی رو اومدی عینک میزنی کتونی مارک میپوشی چی شده نکنه زنم داری
گفتم : ممنون نظر لطفتونه (با همین لحن) شما هم خوب موندی تازه کمی لاغرم کردی . خب تا شما بودی بر شما خرج کردن واجب تر بود . نور چشم ما بودی به خودمون اهمیت نمیدادیم .
گفت چیه دیگه التماس نمیکنی برگرد گفتم اسیر نفس شیطانی چه حاصل . فایده ای هم داره شروطت برا برگشت به درد دعوا بیشتر میخوره تا زندگی عشق یه طرفه هم یه اشتباه بزرگه یه حماقت
یهو منشی صدا زد رفتیم تو قاضی گفت بشینید . گفت خانم مهر شما چند تاست خانم گفت 450 گفت اون لحظه که عقد کردی همسرت چه مقدار از این پول داشت گفت هیچی. قاضی =خب حالا چند تاشو میخواهی ؟ گفت 100 .
ق= از این 100 چند تاشو همسرت میتونه بده و داره بگو تا ازش بگیرم . چند لحظه ای گذشت همسرم نگاهی به من کرد گفت هیچیشو نداره یه خونه داشته که من توقیف کردم
ق= گفت: پس مال هم توقیف کردی و رو کرد به من گفت بابت مال توقیفی بدهکاری گفتم بله
ق= خانم پریسا شما خودت گفتی ایشون الان هیچی نداره .دستور بدم بابت در خواست شما سرباز بیاد ایشونو دست بند بزنه و ببره زندان ( حالا من میگی خیس شده بودم ) تپش قلب بماند
خانمم گفت . خب زندان که ثمری نداره نمیشه قسطی بدن مهریه رو . با شناختی که ازش داشتم فکر نمیکردم با زندان مخالفت کنه
ق= پس خودتون قبول دارین که همسرت توانایی پرداخت نداره گفت بله . ق= هردو اینجارو امضا کنید
به قاضی گفتم شهود پشت در هستن بیان داخل .
ق= باصدایی بلند طوریکه شاهدین در راهرو بشنوند پاسخ داد آقا پارسا همسرت که زیر یه سقف باهات بوده میگه شما توانایی پرداخت نداری اونوقت شاهد بیاد چی بگه . که تو نداری ازشون تشکر کن برای ما و شما حرف همسرت ملاکه بعد شاهد.
قاضی امضا رو گرفت و صورت جلسه قرائت شد دوباره دفتر منشی امضا و انگشت زدیم .
خانمم گفت حالا ماهیانه چقدر باید بده قاضی گفت شما خودت اظهار به نداری ایشون کردی امضا هم کردی فعلا معلوم نیست ق= شما هر دو قصد طلاق دارید تا العان موضوع به تفاهم برسونم با توجه به نشوز همسرم . من که به دلایلی گفتم نه ولی همسرم پاسخ بهتری داد گفت من طلاق نمیخوام . و دوست دارم اسم همسرم تو شناسنامه ام باشه ولی ایشون آزاده .تکرار آزار دهنده .
ق= همسرمو ترخیص و منو نگه داشت . وقتی رفت گفت شغلت چیه و علت ترک همسرت چیه ؟ کمی از ماجرارو گفتم
در پایان چون همسرم تمکین عام وخاص مرا ندارد کمی با من همدردی کرد و گفت نگران نباشم پیش زیر ده تا قسط نیم یا رب ماهیانه گفتم ممنون
اومدم بیرون هنوز نرفته بود . گفت باید وکیل میگرفتم . و ادامه داد من خرجی ندارم گفتم خب از اونایی که این راه برات هموار کردن بگیر یا صبر کن تا مهریه ات مشخص بشه . گفت به شرطام فکر کردی گفتم اصلا . گفت پس تو منو نمیخوایی گفتم تو منو با هوو میخوایی گفت اصلا گفتم پس تو منو نمیخوایی .
خلاصه چون پرونده پرداخت مهرم سبک شد خیلی خوشحال شدم . ولی قاضی بهم گفت همسرت بهت علاقه داره چند تا سکه بگیره برمیگرده . موضوع لاین اسمس بازی و تعهدخانگی رو به قاضی گفتم گفت اگه در تمکین. واخواهی برا زندگی زد یعنی برگشت به زندگی ازش تعهد میگیرم . ومنو نصیحت کرد بد بین نباشم . اگه رفتنی باشه تا شب عید میره .
نامه ازدواج مجدد صادر شد ولی قاضی گفت ازدواج نکن . خب منم که دنبالش نبودم این بیشتر برا تحریک همسرم برا راقب شدن به طلاقه .
خب ببخشید زیاد شد سخترین روز دادگاه بود . اینم از مهریه حالا مونده خونه و جهیزیه .از همتون ممنونم خیلی
مطمعا دعای شما خوبان بی تاثیر نبود شک ندارم
خدا حاجت همتونو بده
شارژم هم تموم شد پولم داشتم نتونستم از تخفیف تالار بهره مند بشم اتمام هدیه با دادگاه من همزمان شد
دوستون دارم بدرود
از خوشحالیتون منم خوشحال شدم آقا پارسا, انشاالله این شروع شادیهای زندگیتون باشه.
چون نمی خواستم در مسیر تاپیکتون خلل ایجاد بسه جواب سوالاتونو تو پیام خصوصی دادم نمیدونم که به دستتون رسیده یا نه