نمایش نسخه قابل چاپ
دوستان سلام!
یه مدتی هست یه چیزی خیلی برام فکر شده
من قبلا با یه دختر شهرستانی عقد بودم که این عقد فقط 1 ماه طول کشید و ما توافقی از هم جدا شدیم
بدون هیچ عروسی، زندگی زیر یه سقف، بچه،
همه چیز خیلی سریع شروع و تموم شد و ما ملاقات های محدودی داشتیم.
یه شناسنامه آکبند هم بهم دادن - کاملا قانونی
حالا میخوام ازدواج کنم، به نظرتون نگفتن این مساله به همسر آینده "دروغ" محسوب میشه یا اینکه جزء مسائل شخصیه و صلاح اینه که به ذباله دانی تاریخ بپیونده؟؟؟
سلام
فرض کنید الان که قصد ازدواج دارین برین خواستگاری یه خانومی که قبلا به مدت یه ماه عقد بوده و بعد جدا شده بدون عروسی و... ترجیح میدادین بهتون بگه یا صلاح میدونستین که گفته نشه؟
اگه به این سوال صادقانه جواب بدین بیشترین کمک رو بهتون میکنه.
اما نظر من اینه که یه ازدواج حتی اگه فقط یه ماه باشه چیزی نیست که راحت به زباله دان تاریخ بپیونده! بهر حال حتما دوستان و اقوامتون در جریان بودن و ممکنه توی تحقیقات مشخص بشه و اتفاقا چون زمانش خیلی کم بوده حساسیت بیشتری رو ایجاد کنه که چرا خودتون نگفتین. معمولا از صداقت ضرر نمیکنیم چون حداقل عذاب وجدان نداریم!!
هر چیزی برای خودت می‌پسندی برای دیگران هم بپسند.سلام دوست عزیز.بهتر از هر کسی میتونی خودت تصمیم بگیری به شخصه من اگر با همچین قضیه ای روبرو شم شاید برای این عدم صداقت حتی دیگه نتونم زندگی کنم!!! لطفا خودت و وجدانت رو.در نظر بگیر بعد راحت تر میتونی تصمیم بگیری.اگر به همسر ایندتون نگید قطعا بعدا متوجه میشن هر چند چیزی نبوده اما خانمها ممعمولا برای خودشون بزرگ میکنن موضوع رو.پس به نظرم بهتره خودتون بگید و اعتمادی که قراره تو زندگیتون به وجود بیاد ناخواسته بهم نزنید
سلام دوست عزیز
بهترین کار گفتن حقیقته ... حتی اگه به نظرت نگفتن صلاح باشه همیشه اضطراب خواهی داشت که ممکنه بفهمه
خب واقعا هم اضطراب داره چون اگه بعد ازدواج بفهمه و از فامیل ها بشنوه دیگه کار به جاهای باریک میکشه و گاهی به طلاق که چرا راستشو نگفتی و میایی تاپیک میزنی که ....
اما اگه اولش بگی خودش تصمیم میگیره که قبول میکنه این مساله رو یا نه هرچند که به نظر من که یه دخترم مشکل خاصی نیست ولی علت هایی که باعث منتهی شدن به طلاق شده حتما قابل بررسی
هست و حق اون خانومه اینا رو بدونه.
سلام
اگه بگید یک بار برای همیشه خودتون رو راحت کردید و چیز پنهانی ازش ندارید
اما اگه نگید همیشه ترس اینکه مبادا یفهمه باهاتون هست و مطمئنا یه روز میفهمه و مشخص نیست چطور با این قضیه برخورد کنه ممکنه حتی فکر کنه موارد دیگه ای هم بوده که شما نگفتید و خیلی مشکلات جدی دیگه پیش میادو همه هم حق رو به ایشون میدن
اما اگر با اعتاد به نفس کامل بگید و دلیلش رو توضیح بدین خیلی شفاف و صادقانه زندگیتون رو شروع می کنید
با آرامش
دوست عزیز گفتن این موضوع اول کار که وابسته نشدی آسونه و شما هم به طرفت حق انتخاب دادی.
اما فکرشو بکن این موضوع رو نگی .وقتی ازدواج کردی و زندگی خوبی داری و خانومتو دوست داری حاضری به خاطر این دروغ همه رو از دست بدی؟
جناب آقای عبرت، چیزی که برای امثال من و شما در مورد ازدواج قبلی هست فقط یک موردش اینه که سابقه ازدواج داریم. مورد مهمتری که برای ما وجود داره علت جدایی هست.
شما بیشتر از اینکه سابقه ازدواجت مهم باشه علت فرار همسرت حتی با بخشش مهریه اش هست. فراری که اونقدر براتون عجیب بوده که پیش خودت فکر کردی شاید از ترس اینکه باکره نیست و دستش رو بشه داره فرار میکنه و بعد از این تهمت باکره نبودن بهش با گواهی باکره بودنش تونستی یک شناسنامه آکبند و کاملا قانونی بگیری.
در مورد گفتن که حتما باید گفت ولی شما کارهای مهمتری داری که باید قبل از ازدواج انجام بدی! شما خودت قبل از ازدواج مجدد باید بدونی علت طلاقت چی بوده تا بعد بشه بر اساس اون علت در این مورد صحبت کرد که بهتره چه موقع بگی و چطوری بگی.
1 روز قبل عقد پزشکی قانونی اجازه عقد رو به ما نداد - علت = گروه خونی دختر و پسر به هم نمیخوره!نقل قول:
نوشته اصلی توسط sara 65
پدر دختره میره و با محضر دار ساخت و پاخت میکنه ------> بدون اطلاع ما
به قول پدر عروس محضر دار میگه ------> من خیلی ها رو اینجوری عقد کردم الان هم مشکلی ندارن و بچه دار شدن !!!
بعد 1 ماه مثل اینکه خودشون به دکتر مراجعه میکنن و انگار دکتر جواب میکنه و این مساله رو از ما پنهان کردن
و در نهایت اینکه وسط کار موندن تو گل و پدرش متوجه این میشه که چه اشتباه بزرگی مرتکب شده
چون عقد بدون اجازه پزشکی قاونی جرم حساب میشه و پدر عروس در مذام اتهام قرار میگیره و بیشتر از همه محضر دار
اونها نیاز داشتن که یه جوری هم از قانون فرار کنن هم از آینده ای با یک بچه معلول و بیمار!
می تونید به خانم جدید بگید، علیرغم این که پزشک قانونی اجازه عقد نداد، عقد کردید
و بعد از مدتی که با دیگران و پزشک و ... مشورت کردید از کارتون پشیمون شدید و عقد را باطل کردید.
برگه پزشک قانونی را هم اگر داشته باشید که نشون بدید، بهتر هست.
آقای عبرت،
شما یه کم راجع به اونها خشن و غیرمنصفانه صحبت می کنید،
طوری که انگار کلاهبردار بودن و شما از دستشون نجات پیدا کردید.
اشتباهشون را قبول دارم.
اما طرز صحبت شما طوری هست که آدم را دچار تردید می کنه.
این که همه اشتباه را به گردن اونها بندازید هم درست نیست. به هرحال برگه پزشک قانونی را به هر دوی شما دادند،
شما هم در جریان بودید و راضی به عقد شدید و ...
من از آدمی که بخواد راجع به کسی که نیست اینطور صحبت کنه می ترسم.
از این که وقتی من نباشم چی می گه؟
از این که اگر اشتباهی صورت بگیره، همه اش را پای من می نویسه و ...
از این که موقعی که باید تصمیم درست بگیره و مواقع حساس، راحت کوتاه می آد (به هر حال با موافقت شما عقد انجام شده)
برای خواستگاری، بیشتر از اون که سابقه ی عقد شما مهم باشه، اخلاق و رفتار و منش شما مهم هست.
پس بهتره دلایل عقد ناموفقتون را با پذیرفتن سهمتون در اون اشتباه، برای دختر خانم بگید.
مذام اتهام را باید بنویسید مظان اتهام
از ظن و گمان می آد.
با سلام خدمت شمانقل قول:
نوشته اصلی توسط شیدا.
از راهنماییت متشکرم - من نمیدونستم - اون روز پزشکی قانونی هیچ برگه ای به ما نداد - فقط گفتن با قرص آهن درست میشه
مساله اینه که نظر پزشک رو حضورا نشنیدم که بچه دار شدنمون غیر ممکنه اینو فقط به پدرش گفتن
پدرش 1 روز قبل عقد با دکتر مشورت کرده و حتی محضر دار هم در جریان بوده
ولی ما رو از این جریان آگاه نکردن و یه جورایی پنهان کاری شده تا عقد صورت بگیره
به امید این که در آینده مشکل ما حل بشه
خودشون چند بار بدون حضور من رفتن دکتر حالا نمیدونم چرا
شما از موضوع مشکل دار بودن عقدتون مطلع بودید و می گی روز قبل از عقد پزشک قانونی به ما اجازه نداد.نقل قول:
نوشته اصلی توسط EBRAT
نقل قول:
نوشته اصلی توسط EBRAT
وقتی مجوز کتبی پزشک قانونی را نداشتی،
نظر حضوری پزشک را می خواستی برای چی؟
کتبی بهت گفتن نمی شه. بعد شما می گی من شفاهی نشنیدم؟
سلام وقت بخیر
شما چه 1 روز تو عقد بودی چه100 روز باید به همسر آینده ت موضوع رو کامل بگی . چون اگه نگی و بعد از جاهایی متوجه بشه میشه تدلیس در ازدواج مثل شوهر من که تدلیس در ازدواج 2 سال حبس داره .
به نظر من تمام واقعیتو بگو . این روش درست تری هست . :72:
موفق باشی و انشالله خوشبخت باشی :72: