پسری28 ساله ام.فوق لیسانس عمران.حق التدریس دانشگاه. و شاغل شرکت خصوصی و.... با این شرایط ازدواج کنم ؟یا نه؟

سلام من پسری هستم 28 ساله .فوق لیسانس عمران . حق التدریس دانشگاه . و توی یه شرکت خصوصی کار میکنم که سمت خوبی هم دارم و حقوقم هم بد نیست .به تازگی شرکتی هم تاسیس کردم که یکی دو تا کار رو تونسته برداره و داره پیش میبره . یه پس اندازی هم دارم و ماشین و خونه هم دارم ولی مشکلی که هست اینه که کاری که الان تو اون فعالیت میکنم ممکنه تا یکسال دیگه تموم شه( پروژه رو به پایانه) و ممکنه با این شرایط مملکت فعلا شرکت کار جدید رو شروع نکنه و بنابراین درامدم قطع بشه از طرفی به نظر خودم دیگه موقعه ازدواجه . ولی نگرانم که نکنه با بیکار شدنم توی دوران عقد آبرو ریزی بشه و باعث سرافکندگی بشم. واسه همین دارم مدام از ازدواج تفره میرم . از طرفی نمیدونم خرج زندگی دو نفر ماهیانه چقدر هستش؟یعنی با چقدر میشه زندگی رو چرخوند ؟ ضمنا توی شهرستان زندگی میکنم.به نظر شما بهتر نیست یه دو سال دیگه کار کنم بعدا که همه چی تثبیت شد ازدواج کنم یا دیر میشه؟ممنون

سلام

شما اگه بخواهید اینطوری فکر کنید که تا همیشه باید منتظر بمونید و ازدواج نکنید.
اینجاست که دیگه باید با توکل به خدا و امید پیش برید. شما یک شغل کامل و دو شغل تکمیلی دارید (تدریس و شرکت خودتون)
گفتید ممکنه پروژه تمام بشه و شاید دیگه نتونن پروژه بگیرن ( احتمال است، نه قطعی)
شاید هم به خواست خدا اوضاع مملکت بهتر شد.

برنامه ریزی و آینده نگری خوبه، اما دیگه زیاد از حد بدبین بودن و ترس داشتن خوب نیست.


اگر تونستید به تاپیک این دوستمون سر بزنید و نظرتون را بگید.
هم رشته و هم سن و سال شماست. اما نمی دونه چطور وارد بازار کار بشه.

با سلام

برای شما دیر هم شده ، بنا براین بهتره اقدام کنید شرایط شما فوق مساعد هست . پروژه ازدواج هم اگر بخواهد سنجیده پیش برود زمانبر هست بنابراین بهتر هست زمان را مدیریت کنید و نگذارید فرصتها با کمال گراییهایتان در خصوص شرایط از دست برود


موفق باشید

ممنون از دوستان ولی میدونید من حق التدریسم یعنی خیلی درامدش نیست تازه ممکنه سال دیگه اصلا وجود نداشته باشه با این وضع کاهش جمعیت.بیکاری توی دوران عقد فکر میکنم باعث این میشه که از چشم همسرم بیفتم و این یه شکست بزرگه! دوستی گفته بود دیر شده واقعا ؟؟؟؟ یعنی 28 سال دیره!

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط rezac64

ممنون از دوستان ولی میدونید من حق التدریسم یعنی خیلی درامدش نیست تازه ممکنه سال دیگه اصلا وجود نداشته باشه با این وضع کاهش جمعیت.بیکاری توی دوران عقد فکر میکنم باعث این میشه که از چشم همسرم بیفتم و این یه شکست بزرگه! دوستی گفته بود دیر شده واقعا ؟؟؟؟ یعنی 28 سال دیره!

---

باسلام و احترام

چرا شما آقایون اینقدر دیر اقدام میکنین، تازه میخواین پروسه ازدواج و راه بندازین .
تازه شما هنوز کسی هم درنظر نگرفتین
شما فکر کردین تا اقدام به ازدواج کنین ، میگن بفرما؟ عروس خانوم دم در منتظرتونن!!!
مگه الکیه و به این راحتیاس؟
کلی باید بگردین و تازه اون کسی و که قبولش دارین و به معیاراتون نزدیکه پیدا کنین ، بعدشم ایشون باز شما رو بپسندن
خانواده ها همدیگرو بپسندن.

شما میگین شاید یه سال دیگه نباشه!
از شاید تا حتما کلی راهههه!!! شما ب بسم الله و بگین بقیه اش با خدا!
خدا بزرگه. هیچ کس از آینده خودش خبر نداره!

تازه شایدم وضعتون بهترم شد! پروژه ای بزرگتر بهتون داده شد.

من که با این موارد تو سن شما مواجه میشم میگم اینا تا حالا چکار میکردن؟؟؟!! متاسفانه کلی اول منفی بافی درموردشون میکنم! بعدشم میگم حتی اگه تمام پروسه ها به خوبی انجام بشه و جواب مثبت هم بگیرن ، حداقلش دیگه تازه میخواین تو سن سی سالگی برن سر خونه زندگیشون ! (اگه البته تمام مراحل خوب پیش بره)اولین بچشون نزدیک 35 بدنیا میاد!! این همه تفاوت سنی !!!!!!

شما به خدا توکل کنین و به مامانتون بگین دیگه وقتشه آستینارو بزنن بالا.

تازه الان بیشتر اخلاقیات مهمه و با یکمی جربزه کار کردن!!!

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط دختر بیخیال

باسلام و احترام

چرا شما آقایون اینقدر دیر اقدام میکنین، تازه میخواین پروسه ازدواج و راه بندازین .
تازه شما هنوز کسی هم درنظر نگرفتین
شما فکر کردین تا اقدام به ازدواج کنین ، میگن بفرما؟ عروس خانوم دم در منتظرتونن!!!
مگه الکیه و به این راحتیاس؟
کلی باید بگردین و تازه اون کسی و که قبولش دارین و به معیاراتون نزدیکه پیدا کنین ، بعدشم ایشون باز شما رو بپسندن
خانواده ها همدیگرو بپسندن.

شما میگین شاید یه سال دیگه نباشه!
از شاید تا حتما کلی راهههه!!! شما ب بسم الله و بگین بقیه اش با خدا!
خدا بزرگه. هیچ کس از آینده خودش خبر نداره!

تازه شایدم وضعتون بهترم شد! پروژه ای بزرگتر بهتون داده شد.

من که با این موارد تو سن شما مواجه میشم میگم اینا تا حالا چکار میکردن؟؟؟!! متاسفانه کلی اول منفی بافی درموردشون میکنم! بعدشم میگم حتی اگه تمام پروسه ها به خوبی انجام بشه و جواب مثبت هم بگیرن ، حداقلش دیگه تازه میخواین تو سن سی سالگی برن سر خونه زندگیشون ! (اگه البته تمام مراحل خوب پیش بره)اولین بچشون نزدیک 35 بدنیا میاد!! این همه تفاوت سنی !!!!!!

شما به خدا توکل کنین و به مامانتون بگین دیگه وقتشه آستینارو بزنن بالا.

تازه الان بیشتر اخلاقیات مهمه و با یکمی جربزه کار کردن!!!

---

دست خودمون البته نیست مثلا من خودم گرچه هم استطاعت مالی دارم و هم نیاز به ازدواج رو در خودم احساس میکنم ولی خانواده ای دارم که ازدواج زیر 27 سال رو اصلا قبول نمیکنن.در ضمن واسه پسر به نظرم تا 30 سال هم مهلت داره ولی خوب چه بهتر که اگر تواناییشو داره زودتر ازدواج کنه تا دخترها هم الکی مجرد نمونن.

راستش میدونید شاید یکی از دلایلی که به فکر ازدواج میفتم اینه که همه دوستام ازدواج کردن و کلا تنها موندم حتی دیگه یه دوست مجرد هم ندارم و از دایره دوستان خارج شدم ( منظورم تفریح و غیرس) از طرفی کلی فکر تو سرمه که میدونم با اومدم یه زن همش نقش بر آب میشه چون حداقل برای عقد یه ده میلیونی خرج داره که مثلا میتونم به جای این خرج یه وانت واسه شرکتم بخرم که کلی توی هزینه هام صرفه جویی بشه و شرکت جون بیشتری بگیره . تازه بعد از عقد عروسیو خرج های میلیونی بعدشه ! شعار هم نمیخوام بدم ولی توی این دور و زمونه نمیشه بگی یکو انتخاب کن که هیچی نخواد میدونید جرا؟
یکی از دوستام به این شیوه ازدواج کرد و خانومش تقریبا هیچی ازش نمیخواست و همه چی ساده برگزار شد با کمترین خرج . حالا که چند سال از ازدواجشون گذشته و اون عطش به قول معروف ازدواجشون و عشق و عاشقی خوابیده . پسره هر حرفی بزنه دختره بهش میگه تو مگه برام چیکار کردی؟ همه چی که به دلم موند نه یه مراسم درست و حسابی نه هیچی پس .... نخور!!! خلاصه اینجوریاس!
حالا من حساب کردم حداقل یه سی میلیون باید تا پایان این داستان عروسی پیاده شم نه که نداشته باشم نه . ولی بالاخره از پس انداز آدم میره و آدم نمیتونه اون جاهایی که میخواد سرمایه گذاری کنه و ممکنه به جای پیشرفت کلا فقط در حال این باشه که سعی کنه زنده بمونه ! تازه کلی آدم متاهل دور رو برم هست که هر روز بهم میگن
اشتباه نکنی ازدواج کنی ! گیر میفتی ما اگه میدونستیم اینطوریه هرگز ازدواج نمیکردیم . خلاصه کل ته دلم خالیه نمیدونم چیکار کنم.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط rezac64

راستش میدونید شاید یکی از دلایلی که به فکر ازدواج میفتم اینه که همه دوستام ازدواج کردن و کلا تنها موندم حتی دیگه یه دوست مجرد هم ندارم و از دایره دوستان خارج شدم ( منظورم تفریح و غیرس) از طرفی کلی فکر تو سرمه که میدونم با اومدم یه زن همش نقش بر آب میشه چون حداقل برای عقد یه ده میلیونی خرج داره که مثلا میتونم به جای این خرج یه وانت واسه شرکتم بخرم که کلی توی هزینه هام صرفه جویی بشه و شرکت جون بیشتری بگیره . تازه بعد از عقد عروسیو خرج های میلیونی بعدشه ! شعار هم نمیخوام بدم ولی توی این دور و زمونه نمیشه بگی یکو انتخاب کن که هیچی نخواد میدونید جرا؟
یکی از دوستام به این شیوه ازدواج کرد و خانومش تقریبا هیچی ازش نمیخواست و همه چی ساده برگزار شد با کمترین خرج . حالا که چند سال از ازدواجشون گذشته و اون عطش به قول معروف ازدواجشون و عشق و عاشقی خوابیده . پسره هر حرفی بزنه دختره بهش میگه تو مگه برام چیکار کردی؟ همه چی که به دلم موند نه یه مراسم درست و حسابی نه هیچی پس .... نخور!!! خلاصه اینجوریاس!
حالا من حساب کردم حداقل یه سی میلیون باید تا پایان این داستان عروسی پیاده شم نه که نداشته باشم نه . ولی بالاخره از پس انداز آدم میره و آدم نمیتونه اون جاهایی که میخواد سرمایه گذاری کنه و ممکنه به جای پیشرفت کلا فقط در حال این باشه که سعی کنه زنده بمونه ! تازه کلی آدم متاهل دور رو برم هست که هر روز بهم میگن
اشتباه نکنی ازدواج کنی ! گیر میفتی ما اگه میدونستیم اینطوریه هرگز ازدواج نمیکردیم . خلاصه کل ته دلم خالیه نمیدونم چیکار کنم.

---

شما باید اول اهدافت رو الویت بندی کنی.در ازای چیزی که بدست میاری ممکنه مجبور بشی چیزی رو فدا کنی.عقد و عروسی توی این دوره زمونه حداقل حداقل 50 میلیون هزینه داره.هیچ خانواده ای هم راضی نمیشه دخترشو بدون عروسی بفرسته خونه ی بخت!
ببین من خودم مجردم و هم سن شما ولی یه چیزو بهت بگم اگر یه دختر خوب گیرت بیاد به زودی پیشرفتهای بهتری توی زندگیت خواهی دید و انگیزت واسه پیشرفت بیشتر میشه ولی اگر ازدواج نادرست بکنی و با یه دختر ناسازگار ازدواج کنی بدبخت میشی و بدتر از زندگی عقب میمونی.پس دقیقا ببین خواسته ات چیه بعد اقدام کن.با شک و ترید به نتیجه نمیرسی.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط rezac64

سلام من پسری هستم 28 ساله .فوق لیسانس عمران . حق التدریس دانشگاه . و توی یه شرکت خصوصی کار میکنم که سمت خوبی هم دارم و حقوقم هم بد نیست .به تازگی شرکتی هم تاسیس کردم که یکی دو تا کار رو تونسته برداره و داره پیش میبره . یه پس اندازی هم دارم و ماشین و خونه هم دارم ولی مشکلی که هست اینه که کاری که الان تو اون فعالیت میکنم ممکنه تا یکسال دیگه تموم شه( پروژه رو به پایانه) و ممکنه با این شرایط مملکت فعلا شرکت کار جدید رو شروع نکنه و بنابراین درامدم قطع بشه از طرفی به نظر خودم دیگه موقعه ازدواجه . ولی نگرانم که نکنه با بیکار شدنم توی دوران عقد آبرو ریزی بشه و باعث سرافکندگی بشم. واسه همین دارم مدام از ازدواج تفره میرم . از طرفی نمیدونم خرج زندگی دو نفر ماهیانه چقدر هستش؟یعنی با چقدر میشه زندگی رو چرخوند ؟ ضمنا توی شهرستان زندگی میکنم.به نظر شما بهتر نیست یه دو سال دیگه کار کنم بعدا که همه چی تثبیت شد ازدواج کنم یا دیر میشه؟ممنون

---

اینکه باچقدر میشه ی زندگی رو اداره کرد بستگی به توقعات طرفین داره نمیشه ی چیز دقیق رو گفت.
شما همین الانشم تا بخوای ی کیس مناسب پیداکنی و پاپیش بذاری میشه تقریبا همون 30سال نمیتونی که 1هفته ای پیداکنی و عقدکنی وخلاص
ماشاالله کار هم ک داری ترس ازاین داری که تواینده نکنه کارت تموم بشه ودیگه کار گیرت نیاد؟؟ اگه اینجوریه ک حالا حالاها باید مجرد باشی
توکل کن ب خدا داداش همه چیزو خودش جور میکنه شرایطت هم ک شکرخدابد نیست

بخاطر نوع استدلالهاتون و ترسی که از ازدواج دارید فکر می کنم شاید بهتر باشه باز کمی صبر کنید!
البته صبر همراه با کار روی خودتون و نگرشتون به زندگی و اهدافتون و ...

همه زندگی که خونه و ماشین و درآمد نیست. اونها وسیله زندگی است، نه خود زندگی.

در مورد هزینه زندگی دو نفر نظر سنجی عمومی می کنید؟!!
یه سرچ کنید خط فقر را پیدا کنید، حداقل حقوق تصویب شده وزارت کار را ببینید ... یک میانگینی دستتون می آد!

شما این سوال را از اطرافیانت بپرس. یا با برآورد کلی از زندگیشون خودت حدس بزن.
بستگی به سطح و نوع زندگی شما داره.

از صحبتهات و نقل قولهایی که از دوستانت می کنی، حس می کنم ازدواج را هم یک مرحله مثل ماشین خریدن یا خونه خریدن می بینی،
البته یک ماشین پرخرج و پردردسر
حالا داری فکر می کنی بهتره کی بری طرف این کار و استارت بزنی.
هنوز عمق و فلسفه اش را درک نکردی و فقط فکر می کنی یه کار سخته که باید انجام بدم، هر چی دیرتر بهتر.

یه مدت تو این زمینه فکر کن و مطالعه کن. خودت را از نظر ذهنی برای ازدواج آماده کن، بعد.

سلام

شرایط به این خوبی دیگه منتظر چی هستی دوست عزیز؟
ازدواج تو سی و چند سالگی دیگه اونقدرا که الان برات خوبه جالب نخاهد بود

با این همه توانایی که شما دارید امکانش کمه که بیکار بمونید از طرفی هم اگه خود ادم بخاد بیکار نمیمونه
مخصوصا تو بحث ازدواج خدا خیلی کمکتون میکنه مطمان باشید

بحث دیگه اینه خرج همه ادم ها یکی نیست مخصوصا خانوما باید ببینی با کی داری ازدواج میکنی؟ چقدر میتونه خودشو کنترل کنه و چقدر مدیریت مالی داره
اصلا چقدر سازگاره؟ اگر هم شاغل باشه که خیلی خوبه و بهت کمک میکنه

از نوشته هاتون معلومه که خیلی خیلی جانب احتیاط رو رعایت میکنید تا حدیش خوبه و نشان از مسوولیت پذیری شما داره که بسیار پسندیده است ولی نه تا جایی که مانعت بشه
بیکاری مشکل صعب العلاج و محالی نیست که بگی نگرانی. دست خودته برا هر ادم تحصیل کرده و زرنگ و فعال همیشه کار هست هرچند ممکنه وقفه ای ایجاد بشه

مشکلی که ارزش نگران بودن و داره تن بیمار و روح ناسالم و خانواده بد و مشکلات لاعلاجه ... خدا رو شکر از سلامت کامل برخورداری و با عقل و درایت میتونی زندگی رو بدست بگیری
کسی هم با شرایط فعلی شما ازدواج میکنه میدونه که امکانش هست وقفه ای پیش بیاد

واقعا ماها خیلی سخت میگیریم همه چیو کامل و حاضر میخایم تا اقدام به ازدواج کنیم همینه دیگه یهو میبینیم 40 سالمون شده و هنوز داریم شرایط ازدواجو جور میکنیم اما دیگه نه کارمون به درد میخوره نه پولمون نه ماشین و نه احساساتمون.
کمی شجاع باش و اقدام کن.:18:

سلام داداش

اینجوری فکر نکن که هر وقت اراده کنی ازدواج میکنی بلکه تا پیدا کردن مورد دلخواهت ممکنه چند دست کت و شلوار پاره کنی پس استارت خواستگاری رو هر چه زودتر بزن.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط شیدا.

بخاطر نوع استدلالهاتون و ترسی که از ازدواج دارید فکر می کنم شاید بهتر باشه باز کمی صبر کنید!
البته صبر همراه با کار روی خودتون و نگرشتون به زندگی و اهدافتون و ...

همه زندگی که خونه و ماشین و درآمد نیست. اونها وسیله زندگی است، نه خود زندگی.

در مورد هزینه زندگی دو نفر نظر سنجی عمومی می کنید؟!!
یه سرچ کنید خط فقر را پیدا کنید، حداقل حقوق تصویب شده وزارت کار را ببینید ... یک میانگینی دستتون می آد!

شما این سوال را از اطرافیانت بپرس. یا با برآورد کلی از زندگیشون خودت حدس بزن.
بستگی به سطح و نوع زندگی شما داره.

از صحبتهات و نقل قولهایی که از دوستانت می کنی، حس می کنم ازدواج را هم یک مرحله مثل ماشین خریدن یا خونه خریدن می بینی،
البته یک ماشین پرخرج و پردردسر
حالا داری فکر می کنی بهتره کی بری طرف این کار و استارت بزنی.
هنوز عمق و فلسفه اش را درک نکردی و فقط فکر می کنی یه کار سخته که باید انجام بدم، هر چی دیرتر بهتر.

یه مدت تو این زمینه فکر کن و مطالعه کن. خودت را از نظر ذهنی برای ازدواج آماده کن، بعد.

---

خوب اگه اینم یه مرحله نیست پس چیه؟ خوب وقتی همه چی به گردن منه و مهریه و خرج عروسی و غیره و ... ماشین و خونه پس چیه ! البته دندم نرم وظیفه . ولی خواهشن شعار ندید . بذارید براتون یه خواستگاری رو تعریف کنم بعد بهم حق میدید
یه بار مادر رفته بود خونه یکی خواستگاری البته به من نگفته بود خلاصه دختره دانشجوی یه رشته دانشگاه آزاد و از قشر متوسط رو به پایین . خلاصه همین که مادر شروع به صحبت میکنه دختره میگه نه !!!!! بهش میگه چرا؟ میگه شغلش دولتی نیست ! من نمیتونم با کسی که شغلش دولتی نیست ازدواج کنم حوصله دردسر ندارم. مادرم میگه بهش گفتم خوب شما سایر شرایط رو ببیین ! شاید درامدش چند برابر یه کارمنده ! میگه یعنی چی؟ میگه یعنی درامدش فلانه و خونه و ماشین هم داره ! دختره میگه خوب شما نگفتی !!!!! گفتی توی یه شرکت خصوصی کار میکنه ! من دنبال آرامشم نمیتونم هر روز یه داستانی داشته باشیم !!!!!

مورد دوم رفتیم خونه یکی البته بصورت کاملا عمل انجام شده بنده رو بردن! دختره نشستیم هنوز دارم بیوگرافی میدم میگه این شرکت چقدر به شما حقوق میده !بهش میگم فلان تومن حدودا ! میگه خیلی کمه! بهش میگم واقعا؟!!!!!! بهش میگم ببخشید پدر شما بعد از سی سال کار حقوقش فک کنم اینقدر نیست ! میگه شما چیکار پدر من داری ! بعد میگه خونه دارید ؟ بهش میگم آره میگه کجاست !!!!! گفتم فلان جا ! گفت ماشین چطور! گفتم آره همین که باهاش اومدیم میگه قصد نداری عوضش کنید بعد از ازدواج !!!!! منو میگی داشتم میسوختم ! گفتم اگه خدا بخواد چرا ولی یه سوال مگه مشکلش چیه ! شما کلا تو حیاط وارد شدم یه پراید بود حالا به ما که رسید ماشین ما بده ! نه خواهر من شما من در شان شما نیستم مزاحم شدم ! و قضیه رو تموم کردم ! خدایش یکم دیگه مونده بودم حساب بانکیمو سوال میکرد!!!!

مورد سوم توی دانشگاه یه خانوم محترمی بعد از سه سال که داشت به عنوان حل تمرین برای استادا کار میکرد و هنوز حتی کد استادی نداشت بهش پیشنهاد دادم و اولین سوالی که پرسید این بود که شما هئیت علمی هستید ؟ گفتم نه ! گفت شرمنده من دوست دارم همسرم هئیت علمی باشه بهش گفتم خوب شما چند سال دانشگاهی هنوز حتی حق التدریس هم نشدی خدا رو شکر من 4 ساله توی گروهم و یه طوری همه میشناسنم !گفت همون که گفتم ! خلاصه اینم نمونه دیگش!!

یه مورد دیگه که یکی از دوستام معرفی کرده بود بهش میگم من توی زندگی دوست دارم شریک داشته باشم و حس کنم شما شریک زندگی منی ! میگه اگه منظورتون حقوق منه که با احترام میگم من وظیفم نیست حقوقمو توی خونه خرج کنم و فقط مال خودمه و شما رو اون خیلی حساب نکن چون اعتقاد من اینه که وظیفه مرده کار کنه و خرج زن رو بده ! بهش گفتم منظور من این نبود اصلا ! خلاصه کلی حرفای اینطوری ! بعدا فهمیدم حقوقش ماهی 400 تومن بوده !!!! و اینهمه حقوق حقوقو واسه 400 تومن بوده!!!!

خلاصه میان شعار میدن نه زندگی فلانه و بهمانه ! ببخشید عرض میکنم ولی هر دختری که یکم خوشکلی یا مدرک یا خانواده توی خودش پیدا کرد دقیقا فکر میکنه ملت باید بنده اش بشن !!!!!

با حال بود. من تا الان عمرم فقط سه تا خواستگار سنتی داشتم که حتی به جلسه دوم هم نرسید. همون جلسه اولم همش مامانا حرف زدن :) نمی دونستم از این حرفا هم می زنن توی خواستگار جلسه اول!
ببین خوب یا باید بیشتر بگردی یا اینکه ادمایی که پیدا می کنی موردای مناسبی نیستن. یا اینکه خودت رفتارات خوب نیست یا اینکه اصلا می خوان رد کنن یه بهانه ای میارن. اما دختر خوشگل (در حد معقول نه خیلی خاص) خانواده معقول دار و مدرک دار من کم ندیدم توی این مدت که کلاس ها ی مختلف و جاهای مختلف رفتم. خیلی خیلی هم ادمای خوبی بودن و محترم و مهربان. بسته به هدفاشون هم بعضیاشون رفتن از ایران.
شما اگه یه همسر دلخواه می خوای اول خودت باید دلخواه بشی بعدم بگردی. بالاخره پیدا می کنی. اینهمه ادم. اینهمه دختر من دیدم هم اخلاقاشون خوب هم اینکه با کسی هیچوقت رابطه ای نداشتن (دوست بودن فقط) هم اینکه از خیلی لحاظا هم گذشت می کردن. وقتی من اینهمه ادم دیدم پس هست. بگرد پیدا می کنی.
موفق باشی.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط rezac64

خوب اگه اینم یه مرحله نیست پس چیه؟ خوب وقتی همه چی به گردن منه و مهریه و خرج عروسی و غیره و ... ماشین و خونه پس چیه ! البته دندم نرم وظیفه . ولی خواهشن شعار ندید . بذارید براتون یه خواستگاری رو تعریف کنم بعد بهم حق میدید
یه بار مادر رفته بود خونه یکی خواستگاری البته به من نگفته بود خلاصه دختره دانشجوی یه رشته دانشگاه آزاد و از قشر متوسط رو به پایین . خلاصه همین که مادر شروع به صحبت میکنه دختره میگه نه !!!!! بهش میگه چرا؟ میگه شغلش دولتی نیست ! من نمیتونم با کسی که شغلش دولتی نیست ازدواج کنم حوصله دردسر ندارم. مادرم میگه بهش گفتم خوب شما سایر شرایط رو ببیین ! شاید درامدش چند برابر یه کارمنده ! میگه یعنی چی؟ میگه یعنی درامدش فلانه و خونه و ماشین هم داره ! دختره میگه خوب شما نگفتی !!!!! گفتی توی یه شرکت خصوصی کار میکنه ! من دنبال آرامشم نمیتونم هر روز یه داستانی داشته باشیم !!!!!

مورد دوم رفتیم خونه یکی البته بصورت کاملا عمل انجام شده بنده رو بردن! دختره نشستیم هنوز دارم بیوگرافی میدم میگه این شرکت چقدر به شما حقوق میده !بهش میگم فلان تومن حدودا ! میگه خیلی کمه! بهش میگم واقعا؟!!!!!! بهش میگم ببخشید پدر شما بعد از سی سال کار حقوقش فک کنم اینقدر نیست ! میگه شما چیکار پدر من داری ! بعد میگه خونه دارید ؟ بهش میگم آره میگه کجاست !!!!! گفتم فلان جا ! گفت ماشین چطور! گفتم آره همین که باهاش اومدیم میگه قصد نداری عوضش کنید بعد از ازدواج !!!!! منو میگی داشتم میسوختم ! گفتم اگه خدا بخواد چرا ولی یه سوال مگه مشکلش چیه ! شما کلا تو حیاط وارد شدم یه پراید بود حالا به ما که رسید ماشین ما بده ! نه خواهر من شما من در شان شما نیستم مزاحم شدم ! و قضیه رو تموم کردم ! خدایش یکم دیگه مونده بودم حساب بانکیمو سوال میکرد!!!!

مورد سوم توی دانشگاه یه خانوم محترمی بعد از سه سال که داشت به عنوان حل تمرین برای استادا کار میکرد و هنوز حتی کد استادی نداشت بهش پیشنهاد دادم و اولین سوالی که پرسید این بود که شما هئیت علمی هستید ؟ گفتم نه ! گفت شرمنده من دوست دارم همسرم هئیت علمی باشه بهش گفتم خوب شما چند سال دانشگاهی هنوز حتی حق التدریس هم نشدی خدا رو شکر من 4 ساله توی گروهم و یه طوری همه میشناسنم !گفت همون که گفتم ! خلاصه اینم نمونه دیگش!!

یه مورد دیگه که یکی از دوستام معرفی کرده بود بهش میگم من توی زندگی دوست دارم شریک داشته باشم و حس کنم شما شریک زندگی منی ! میگه اگه منظورتون حقوق منه که با احترام میگم من وظیفم نیست حقوقمو توی خونه خرج کنم و فقط مال خودمه و شما رو اون خیلی حساب نکن چون اعتقاد من اینه که وظیفه مرده کار کنه و خرج زن رو بده ! بهش گفتم منظور من این نبود اصلا ! خلاصه کلی حرفای اینطوری ! بعدا فهمیدم حقوقش ماهی 400 تومن بوده !!!! و اینهمه حقوق حقوقو واسه 400 تومن بوده!!!!

خلاصه میان شعار میدن نه زندگی فلانه و بهمانه ! ببخشید عرض میکنم ولی هر دختری که یکم خوشکلی یا مدرک یا خانواده توی خودش پیدا کرد دقیقا فکر میکنه ملت باید بنده اش بشن !!!!!

---

عنوان تاپیکتون اینه که با این شرایط (سنی و تحصیلی و شغلی ) ازدواج کنم یا نه. در حالی که این پست مربوط به سوالتون نیست و در واقع مشکلتون اینه که چرا مواردی که مطرح کردید شما را رد کردند. در جواب هم این راه حل به نظرتون رسیده که بیشتر کار کنید و خونه و ماشین را عوض کنید، عضو هیات علمی بشید و ... بعد ازدواج کنید.

برادر من شما سراغ دختر اشتباهی رفتید، الان هم دنبال راه حل اشتباه هستید. از شما ماشین بهتر خواستن و شما هم می خواهی وضعیت مالیت را بهتر کنی و بری خواستگاری تا جواب نه نشنوی. به نظرت دختری که نظرش و ارزیابیش (اون هم به قول مینوش جان در جلسه اول خواستگاری!! ) این هست، لازمه بهش فکر کنید؟

هر کس برای خودش ملاک و معیارهایی داره، دلیل نداره شما بری ملاکهای اونها را تامین کنی، می تونی بری سراغ کسی که شرایط شما را قبول داشته باشه. شاید دختری دلش بخواد شوهرش چشماش سبز باشه، به شما چه !! اگر گفت چشمات سبز نیست، قبول نمی کنم خیلی راحت باید بیایی بیرون. خوشحال هم باشی که چشمات سبز نیست که ندانسته همسر همچین آدم کوتاه فکری بشی.

مورد دیگه ای که توی صحبتهای شما بود : یک مورد که اصلا خبر نداشتید مادرتون رفته براتون خواستگاری و یک مورد هم که در مقابل عمل انجام شده قرار گرفتید!!

می دونی چرا انقدر خانومها شما رو و کلاً مردها رو به ازدواج تشویق می کنند؟ برای اینکه ازدواج عملاً هیچ هزینه ای که براشون نداره هیچ، کلی مزایا هم داره. البته یه جهیزیه هست که اونم بعضی ها نمیارن و اگر میارن هم وسیله ی زیر دست خودشونه. بقیه اش از جمله نفقه، خرج عروسی و عقدکنون، مهریه، پول پیش و اجاره (اگر خونه نداشته باشین) و در آینده همه ی هزینه های بچه ها و هزینه های دیگر زندگی از جمله خوراک و پوشاک برعهده ی مرده. من هم دختر باشم از خدامه شوهر کنم به خدا. شما هم باید بالاخره ازدواج کنی سنت هم می خوره ولی دنبال آدم غیر مادی باش. اگر احساس ضعف از جای خاصی نداری حتی تا حدی نقاط قوت مالیت رو کم جلوه بده یا پنهان کن که دخترای مادی بهت به خاطر شرایطتت بله نگن. بذار بله رو از دختری بگیری که به خاطر خودت و نه پولت می خوادت. اگر برای مسائل جنسی قصد داری زن بگیری این کار رو نکن چون هر چقدر هم زنت رو بخواهی بعد از مدتی اون هیجانات اولیه می خوابه و احساس ضرر و پشیمونی می کنی. ولی اگر دنبال عشق، آرامش، تشکیل خانواده و فرزند دار شدن و جهت دار شدن زندگیت هستی ازدواج به دردت می خوره. البته ازدواج درست. پس از همین الان جدی به فکر باش چون به قول دوستان اگر شروع به گشتن بکنی شاید دو سال دیگه عملاً بتونی سر خونه زندگیت باشی. شما شرایط مطلوب رو برای دخترهای معقول داری. بذار اون پر توقع ها بمونن و بترشن. پسرهای احمقی هم که می رن با دخترای پر فیس و افاده ازدواج می کنن و خودشون رو کم می بینن در برابر اینها بعد از مدتی سرشون به سنگ می خوره. کلاً دختر پر توقع در دراز مدت روی آرامش نمی بینه چون هیچ کسی نمی تونه برای همیشه چنین موجوداتی رو تحمل کنه. عوضش اگر زن خوب و بساز و مطلوبی گیرت اومد قدرش رو بدون و باهاش بهترین رفتار رو داشته باش.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط تهمتن

می دونی چرا انقدر خانومها شما رو و کلاً مردها رو به ازدواج تشویق می کنند؟ برای اینکه ازدواج عملاً هیچ هزینه ای که براشون نداره هیچ، کلی مزایا هم داره. البته یه جهیزیه هست که اونم بعضی ها نمیارن و اگر میارن هم وسیله ی زیر دست خودشونه. بقیه اش از جمله نفقه، خرج عروسی و عقدکنون، مهریه، پول پیش و اجاره (اگر خونه نداشته باشین) و در آینده همه ی هزینه های بچه ها و هزینه های دیگر زندگی از جمله خوراک و پوشاک برعهده ی مرده. من هم دختر باشم از خدامه شوهر کنم به خدا. شما هم باید بالاخره ازدواج کنی سنت هم می خوره ولی دنبال آدم غیر مادی باش. اگر احساس ضعف از جای خاصی نداری حتی تا حدی نقاط قوت مالیت رو کم جلوه بده یا پنهان کن که دخترای مادی بهت به خاطر شرایطتت بله نگن. بذار بله رو از دختری بگیری که به خاطر خودت و نه پولت می خوادت. اگر برای مسائل جنسی قصد داری زن بگیری این کار رو نکن چون هر چقدر هم زنت رو بخواهی بعد از مدتی اون هیجانات اولیه می خوابه و احساس ضرر و پشیمونی می کنی. ولی اگر دنبال عشق، آرامش، تشکیل خانواده و فرزند دار شدن و جهت دار شدن زندگیت هستی ازدواج به دردت می خوره. البته ازدواج درست. پس از همین الان جدی به فکر باش چون به قول دوستان اگر شروع به گشتن بکنی شاید دو سال دیگه عملاً بتونی سر خونه زندگیت باشی. شما شرایط مطلوب رو برای دخترهای معقول داری. بذار اون پر توقع ها بمونن و بترشن. پسرهای احمقی هم که می رن با دخترای پر فیس و افاده ازدواج می کنن و خودشون رو کم می بینن در برابر اینها بعد از مدتی سرشون به سنگ می خوره. کلاً دختر پر توقع در دراز مدت روی آرامش نمی بینه چون هیچ کسی نمی تونه برای همیشه چنین موجوداتی رو تحمل کنه. عوضش اگر زن خوب و بساز و مطلوبی گیرت اومد قدرش رو بدون و باهاش بهترین رفتار رو داشته باش.

---

ممنون از جوابت . میدونی خودم هم همینطور فکر میکنم حتی به مادرم هم بعد از این جریانات گفتم نگو خونه دارم یا ماشین . ولی مادر میگه خوب پسرم اینطوری هیچیکی قبول نمیکنه !

سلام داداش رضا

توصیه میکنم مسائل مادی رو حداقل در جلسات اولیه خیلی باز مطرح نکنید.

به شخصه در خواستگاری هایی که میرم اصلا نمیگم خونه یا ماشین دارم و اتفاقا خانواده های با شخصیت اینجور سوالات رو نمیپرسند اگر هم بپرسند پدر یا مادر دختر از خانواده پسر به طور کلی میپرسند که برنامه پسرتون برای سکونت چیه؟

من یه خواستگاری رفته بودم اولین سوال دختر این بود که بیشتر در مورد کارم توضیح بدم و اینکه نوع استخدامم چی هست که برام این سوال در ابتدای حرف جالب نبود

دوست عزیز دغدغه های شما رو درک میکنم ولی متاسفانه باید بگم دختر خانم های کاملا مادی به پستتون خورده
من بعد از دو جلسه هنوز جرات نکردم حقوق یا دارایی های خواستگار رو بپرسم گفتم الان پیش خودش میگه چقدر مادی فکر می کنید و واقعا هم اخلاقیات مد نظرم بود ولی واقعا مورد شما جالبه
ضمن اینکه انتخاب همسر رو کلا به مادرتون واگذار کردید خودتون هم اقدامی بکنید اطرافیان کسی نیست که به نظرتون مورد خوبی باشه؟
یا همکلاسی های قدیمی؟
شما الان شرایطت برای ازدواج کاملا فراهمه
بهتره بدونی همه خانم ها اونطور که شما فکر می کنی در مورد همسر و ازدواج فکر نمی کنن نمونش توی همین خانمهای زیادی داریم که میگن طرف پولدار بود ردش کردیم چون از لحاظ اخلاقی مناسب نبود
به نظر خود من و البته فکر می کنم اکثر خانم های فهمیده این انجمن "ثروت" و "زیبایی ظاهری" برای یه خواستگار رو امتیاز منفی در نظر می گیریم چون پایدار نیست
وقتی موردی با این شرایط پیش میاد با خودم فکر می کنم دو تا از خصلت های اخلاقی که می تونست داشته باشه رو نداره
شما هم بهتره نا امید نشی از اهمین الان اقدام کن که تا مورد مناسبی پیدا کنی شاید چند سال طول بکشه

خوب باید بگویم ازدواج یک پروسه زمان بر و پر استرس هست. الان دیگر مثل زمان قدیم نیست که وقتی یک دختر و پسر به دنیا می یان برای بزرگسالی نامزد شوند یا دختر و پسر با اولین نفری که به پستشان می خورد ازدواج کنند.
پس نباید انتظار داشته باشید که این کار به زودی و به راحتی انجام شود. شاید شما ده نفر دیگر را هم ببینی و نپسندی یا آنها پسند نکنند. پس نباید خسته و نا امید شوید.
پس اگر واقعا شرکت شما با خرید وانت پیشرفت می کند پس به فکر خرید وانت باشید و کارتان را توسعه دهید. وقتی معلوم نیست یک اتفاق چه زمانی می افتد نباید اولویت ها را فدای آن کرد.

من به شما اکیدا توصیه می کنم به حرف آدم های منفی باف گوش نکنید. اینکه ازدواج نکن بدبخت می شی ، من اگر می دانستم اصلا ازدواج نمی کردم و حرف های بی مایه ای از این دست فقط زندگی شما را خراب می کند و روحتان را فرسوده می کند. من خودم بیست و شش سال دارم و طبعا در این سن تجربه های زیادی از ازدواج های اطرافیان دوستان و دیگران دارم. در جریان خیلی از سختی ها و مشکلاتشان هستم. کلی فکر کردم و تجربیاتم را تحلیل کردم. می دانید به چه نتیجه ای رسیدم ؟ سه چهارم سختی های بعد از ازدواج مربوط به ( خود ) کسی بود که از زندگی زناشویی نارضایتی داشت. این افراد مشکلات متعدد شخصیتی و اعتقادی و رفتاری قبل از ازدواج داشتند که هیچ وقت به فکر اصلاحش نیفتادند و به خاطر همین بعد از ازدواج این مشکلات سایه سنگینی روی زندگی آنها انداخت. آنها قبل از ازدواج هم چندان خوشبخت و راضی نبودند. اما حاضر نبودند به تقصیرها و عیب های خودشان فکر کنند و تقصیر را گردن همسرشان و زندگی متاهلی می انداختند.
با خودم قرار گذاشتم هیچ وقت نگذارم حرف های دیگران فکرم را خراب کند.

در مورد انتخاب دختر مناسب : بهتر است سنجیده تر انتخاب کنید تا کمتر استرس داشته باشید. بهتر است یک سری معیار مشخص و معقول در نظر داشته باشید و اگر خانواده ای این معیارهای اولیه را داشتند اقدام به خواستگاری کنید. هر کس دختری به شما یا مادرتان معرفی کرد قبل از هر اقدامی یک بررسی و تحقیق کوچک باید انجام دهید و بعد اگر نتیجه مثبتی داشت خواستگاری بروید. بیهوده وقت و انرژی خود را برای موردهای بی نتیجه هدر ندهید.
این مشکلی که شما می گویید برای دخترها هم هست. خواستگارهایی می آید که مناسب نیستند که هیچ کلی هم استرس بیهوده و حرف های نامناسب تحویل دختر می دهند و می روند. من خودم این موضوع را می دانستم. برای همین کاری را که به شما توصیه کردم انجام دادم و نتیجه خوبی هم گرفتم و انرژی ام هدر نرفت.

شوخیت گرفته؟؟؟!!!!!!!!!البته بد هم نیست اینجا همه غصه میگن شما هم یه مزاحی کردی
منم کاش جایه پیراپزشکی عمران خونده بودم انقدر بازار کارش خوبه

سلام دوستان تو روخدا کمکم کنید حسابی موندم توی تصمیم گیری! پروژه ای که توش کار میکنم 7 ماه دیگه تموم میشه و احتمالش زیاده که بعد از اون بیکار بشم واسه یه مدت به نظر تون برم ازدواج کنم میدونید چیه ؟ الان موقعیتم خوبه مدیر فنی یه شرکتم ولی ممکنه پس از پایان پروژه شرکت جمع شه و من دیگه اون سمتو نداشته باشم از طرفی چند مورد خوب پیدا شده میترسم طرف به موقعیت الانم بله بگه بعدا گیر بیفتم !پول دارم میتونم ماهی یک و دویست رو تضمین کنم از درامدهای دیگم ولی شغل و سمت رو نه چیگار کنم حسابی گیر کردم!!!!!!!!!!!!!!!!!

سلام دوست عزیز
1-بیان حقیقت ازطرف شما.
2-پیش بینی وضعیت آینده خیلی خوبه ولی ایده آل گرایی خیلی خوب نیست. این طور که پیش میرید تا وزیر مسکن و شهرسازی نشید اقدامی نمیکنید تازه بعدش هم میگید اگه استیضاح یا برکنار بشم چی !؟

کارو به خاطر درآمدش اهمیت می دن،تو هم که مبلغی رو تضمین می کنی.

اگر از اینجا بیکار بشی،چون سابقه داری،سریع تر جذب می شی.تدریس م

که هست.پس مشکلت چیه؟شاید میوه های نوک درختو می خوای بچینی ولی

همینجایی که هستی بگردی رسیده و شیرینش پیدا می شه.

سلام دوست عزیز،از الان داری غصه هفت ماهه بعدو میخوری؟!!!از تو حرکت از خدا برکت رو شنیدی که؟؟؟نیتت خیره پس مطمئن باش خدا تنهات نمیذاره،برو جلو حتما اتفاق های خوبی به واسطه همین جلو رفتنت می افته

سلام آقا رضا. به عنوان سوپاپ اطمینان از همین الان شروع کن به فرستادن رزومه شغلی به این طرف اون طرف تا اگر احیانا شرکت منحل شد شما جایگزین داشته باشی.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط rezac64

یه بار مادر رفته بود خونه یکی خواستگاری البته به من نگفته بود خلاصه دختره دانشجوی یه رشته دانشگاه آزاد و از قشر متوسط رو به پایین . خلاصه همین که مادر شروع به صحبت میکنه دختره میگه نه !!!!! بهش میگه چرا؟ میگه شغلش دولتی نیست ! من نمیتونم با کسی که شغلش دولتی نیست ازدواج کنم حوصله دردسر ندارم. مادرم میگه بهش گفتم خوب شما سایر شرایط رو ببیین ! شاید درامدش چند برابر یه کارمنده ! میگه یعنی چی؟ میگه یعنی درامدش فلانه و خونه و ماشین هم داره ! دختره میگه خوب شما نگفتی !!!!! گفتی توی یه شرکت خصوصی کار میکنه ! من دنبال آرامشم نمیتونم هر روز یه داستانی داشته باشیم !!!!!

مورد دوم رفتیم خونه یکی البته بصورت کاملا عمل انجام شده بنده رو بردن! دختره نشستیم هنوز دارم بیوگرافی میدم میگه این شرکت چقدر به شما حقوق میده !بهش میگم فلان تومن حدودا ! میگه خیلی کمه! بهش میگم واقعا؟!!!!!! بهش میگم ببخشید پدر شما بعد از سی سال کار حقوقش فک کنم اینقدر نیست ! میگه شما چیکار پدر من داری ! بعد میگه خونه دارید ؟ بهش میگم آره میگه کجاست !!!!! گفتم فلان جا ! گفت ماشین چطور! گفتم آره همین که باهاش اومدیم میگه قصد نداری عوضش کنید بعد از ازدواج !!!!! منو میگی داشتم میسوختم ! گفتم اگه خدا بخواد چرا ولی یه سوال مگه مشکلش چیه ! شما کلا تو حیاط وارد شدم یه پراید بود حالا به ما که رسید ماشین ما بده ! نه خواهر من شما من در شان شما نیستم مزاحم شدم ! و قضیه رو تموم کردم ! خدایش یکم دیگه مونده بودم حساب بانکیمو سوال میکرد!!!!

مورد سوم توی دانشگاه یه خانوم محترمی بعد از سه سال که داشت به عنوان حل تمرین برای استادا کار میکرد و هنوز حتی کد استادی نداشت بهش پیشنهاد دادم و اولین سوالی که پرسید این بود که شما هئیت علمی هستید ؟ گفتم نه ! گفت شرمنده من دوست دارم همسرم هئیت علمی باشه بهش گفتم خوب شما چند سال دانشگاهی هنوز حتی حق التدریس هم نشدی خدا رو شکر من 4 ساله توی گروهم و یه طوری همه میشناسنم !گفت همون که گفتم ! خلاصه اینم نمونه دیگش!!

یه مورد دیگه که یکی از دوستام معرفی کرده بود بهش میگم من توی زندگی دوست دارم شریک داشته باشم و حس کنم شما شریک زندگی منی ! میگه اگه منظورتون حقوق منه که با احترام میگم من وظیفم نیست حقوقمو توی خونه خرج کنم و فقط مال خودمه و شما رو اون خیلی حساب نکن چون اعتقاد من اینه که وظیفه مرده کار کنه و خرج زن رو بده ! بهش گفتم منظور من این نبود اصلا ! خلاصه کلی حرفای اینطوری ! بعدا فهمیدم حقوقش ماهی 400 تومن بوده !!!! و اینهمه حقوق حقوقو واسه 400 تومن بوده!!!!

خلاصه میان شعار میدن نه زندگی فلانه و بهمانه ! ببخشید عرض میکنم ولی هر دختری که یکم خوشکلی یا مدرک یا خانواده توی خودش پیدا کرد دقیقا فکر میکنه ملت باید بنده اش بشن !!!!!

---

ای خداااااا
اینا هم دخترن و ما هم دختریم :((
من حقوقم با یه سال سابقه کار ماهی بالای دو میلیونه ، اما اصلا خجالت می کشم به کسی اینو بگم. می ترسم فکر کنن مغرورم و میخوام خودی نشون بدم و ....
تا حالا هم نشده از پسری میزان درآمدش رو بپرسم ، فقط می پرسم کار داره یا نه . اصلا توهین می دونم همچین چیزی پرسیدن رو .
بعدشم فکر می کنم حالا حقوقه دیگه ، دو تایی بذاریم رو هم زیاد هم میشه و کلی ام پس انداز می کنیم.
واقعا همچین دخترایی اسم ماها رو هم بد کردن :54:

شما وسواس داری و شدیدا کمال گرایی .. و تعلل تو تصمیم گیری ...یا شاید به یه علت دیگه داری بهانه تراشی میکنی!!!!

یعنی چی شدیدا کمال گرا؟ همه اینطورین! ضمنا من حرف غیر منطقی زدم؟

همه چطورین؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرهنگ 27

همه چطورین؟

---

من از اون همه ای که ایشون میفرمایید خبر دارم، متاسفانه یکیشون خواهر خوده منه... یک مورد رو بهش پیشنهاد کردم و گفتم بچه مومن خوبیه ولی گفت سرمایه، خونه، ماشین، فلان نداره سرشو بذاره زمین بمیره، راحت هی منو با اونها مقایسه میکنه میگم صیغه من از اینها جداست باز کارش همینه... چرا؟ چون همه (بلا نسبت بعضی ها) لقمه آماده میخوان و وقتی هم بهش میگم با هم زندگی تون رو بسازید میگه نه.
ارزش ساختن زندگی با هم خیلی بیشتره و زن و شوهری که با هم خونه میگیرند با هم ماشین میگیرند ارزش تک تک خشت های زندگیشون رو میدونند تا اونی که دنبال لقمه آماده است! به نظر من اون دست از دختر هایی که تن به ازدواج به خاطر موقعیت شغلی و وضعیت اقتصادی طرف میدند با فاحشه تفاوتی نداره.
این هم بگم یه حداقلی در زندگی باید باشه وگرنه شکم گشنه که خوابش نمیبره.

برادر عزیزم rezac64 جان شما داستانتون کم و بیش شبیه به خود منه، البته من واسه تحقیق میدانی اینجا اومدم طرز زندگیم دست کمی از متاهلی نداره از 20 سالگی دیگه مستقل زندگی میکنم و به خاطر چیز هایی که شما شنیدید هم اینجا اومدم ببینم وضیعتی که ازش حرف زدند به چه حد حاد هستش چون مادر بنده هم زیرام رو آب کرده که وقت ازدواج و از اینجور چیزهاست من وارد نمیخوام بشم چون هنوز تکلیف ام مشخص نیست. من خود نکبت ام رو بهتر میشناسم و نمیذارم کسی جای من تصمیم بگیره.

حالا در مورد این چیز هایی که میشنویم ته داستان رو که بگیری بر میگرده به چشم و گوش بسته زن و شوهر که همدیگرو درست نشناختند.
خدا رو شکر من تجربه خواستگاری رفتن رو ندارم چون واقعا موردی بهم نخورده و خودم هم احساس نیاز نکردم ولی توی مصاحبه های سفارت خونه ها کم و بیش شبیه به مراسم خواستگاریه درک میکنم چه حسی آدم پیدا میکنه، سواد داری میگند چقدر تو جیبته...

باید ببینید از ازدواج چی میخواید و دنبال چی هستید!


یه چیز هایی رو میخواستم بنویسم جاش نیست، دلهره آینده رو نداشته باش سریع آدم رو پیر میکنه میدونی چرا توی مزایده میای شرکت میکنی و طرح میدی با میلگرد 17 تومن بعد از 1 ماه همون میلگرد میشه 20 تومن... همین فردا پس فردا یه تیتر میزنند توی روزنامه انگشت به دهن میمونی، من میخواستم یک شرکت توی روسیه تاسیس کنم خورد به ناارامی های اوکرایل و تحریم های علیه روسیه دیگه الان هم شیفت کردم برای هنگ کنگ همیشه راه های ثانوی رو در نظر داشته باش.

من عمران نخوندم ولی یک مقاومت مصالح و پی و اسکلت بندی و مکانیک سیالات با نقشه کشی رو خوندم رفتم تو کارش واسه پلان هم دو تا از مدل های خارجی در میارم یه جاییش رو به نظرم بد میاد میدم به مادرم نظر بده اون بهم ایده های خوبی میده و اجراش میکنم. من اصلا رشته ام فنی نیست چرا ورود کردم به همچین رشته ای ؟ چون دوست داشتم، چون دایره تخصص هامو گسترش که بدم میتونم از هر چیزی پول بسازم. این رو بهت بگم اگر نگران پول هستی دایره تخصص هاتو بیشتر کن. بساز و بفروشی سود آنچنانی نداره مگر اینکه تهران متری 800 تا 1میلیون جمع کنی بعد متری 12 20 میلیون بفروشی آره اون سود داره ولی من نیستم.
دنبال راه در رو نباش اگر بری یه جا یا یکی ازت باج میخواد یا اینکه به خاطر پولی که درآوردی مال حروم بیاد داخل سفره برکت رو از زندگی میبره. اونی هم که به آدم پیشنهاد فروش تراکم میده هم جوابش کنی بهتره.

از اونجایی که هم دوست داری ازدواج کنی اگر خیلی سرت شلوغه به مادر و دوستان بسپار مورد برات پیدا کنه یا خودت اینور و اونور بگرد به هر حال توی زندگی، آدم با خیلی از مردم برخورد میکنه، شانس هم دخلیه. اگر هم دوستاتون آیه یاس میخونند هم بذار بخونند اول و آخر خودتونید که تصمیم میگیرید.

موفق باشی

سلام
شرایط همسرم من هم وقتی اومد خواستگاری مشابه شما بود با این تفاوت که حق التدریس نبود
وقتی اومد خواستگاری پس انداز زیادی نداشت درحد یه ماشین 3میلیونی
اما خدا رو شکرالان اوضاعش خوبه
شرکتش رو انتقال داد به شهر بزرگتر از شهرداری چندتا کار گرفت هیچ پارتی هم نداشت
توی 3سال تونست ماشین 20میلیونی بخره و پول، رهن خونه، طلا و t.v رو کار کنه
شرایط کاریش هم مثل شماست چندماه سرش کلی شلوغه چندماه هم خلوت
اصلا نترسید و توکلتون به خدا بشه خدا بزرگه

قضیه این آقا شده "مار گزیده از ریسمان و سیاه و سفید می ترسه". حالا دخترهای این تالار که همیشه طرفداری جنس خودشون رو می کنن بریزن تو تاپیک این آقا که شما ایده آل گرای و فلان و بهمان! فکر می کنید که بی خودی واژه "دختران آهن پرست" توی جامعه باب شده و یا عده ای به طور مغرضانه این واژه رو باب کردن؟ نه خیر چنین چیزهایی واقعیت داره و اکثر دخترها آهن پرست شدن و ارزش هر انسان رو پول طرف مشخص میکنه، حالا طرف مقابل هر چقدر هم توی خانواده ی فقیر بزرگ شده باشه تفاوتی در توقعاتش ایجاد نمیکنه. در حالی که جامعه طوری شده که بهتره آدم از یه خانواده متوسط به بالا دختر بگیره که چشم و دلش از مسایل مادی سیر شده و از خواستگار به جای آهن، انسانیت طلب می کنه. پس خانم های تالار یکمی واقع بین باشید و واقعیت های جامعه رو بپذیرید.

شما هم دوست گرامی شرایطت خیلی خوبه ولی توصیه می کنم که قبل از زدن در خونه ی کسی اول یک شناخت از خودش و خانوادش پیدا بکنی و یک نفر هم هم سطح خودت پیدا بکن. وگرنه این میزان درآمد با وجود داشتن مسکن یک زندگی بی دغدغه رو فراهم می کنه و اونهایی که شرایط شما رو قبلو نمی کنن ایراد از شما نیست، ایراد از خودشون و زیاده خواهی هاشون هست و نمی شه آینده چندان خوبی برای این افرد متصور شد. پس به هیچ وجه غم به دلت راه نده و با سربلندی دنبال یک مورد مناسب بگرد.

سلام
هیچکس از اول زندگی بی نیاز نیست.واقعا هر آدم فهمیده ای هم اینو میدونه که تو این دوره زمونه نباید مثل دختر بچه های دبیرستانی فکر کرد.
تو این وضعیت جامعه اول کار و بعد مشکل مسکن تبدیل به یک معزل شده که خدا رو شکر شما هردو فاکتور اساسیو دارین و نگران نباشید.اگرم خانمی با این شرایط مشکل داشت بهتره اصلا سمتش نرید چون معلومه تو فاز آگاهی از زندگی نیست