اختلاف سنی 12 سال جور درمیاد؟

سلام دوستان راستش این مشکل من نیست مشکل دوست صمیمیه که خیلی دوسش دارم اما از دیدن ناراحتیش و اذیت شدنش شدیدا دارم اذیت مشم دوست ندارم ناراحتیش رو ببینم و باهم خیلی خوب هستیم میخوام این مشکل رو در میون بزارم

ماجرا از این قراره اسامی مستعار استفاده میکنم

دوست من شیدا قبلا ی ضربه عاطفی شدید خورده وقتی خیلی کوچیک بوده یعنی 15 سالش بوده خواستگاری داشته که ب زور میومده و میخواستدش خیلی هم اسرار داشتن و با مخالفت خانواده شیدا مواجه میشن ولی بالاخره راضیشون میکنن و این میخوان که صبر کنن تو حالت تعلق این بیچاره رو نگه میدارن و بعد 3 سال پسره بهونه میاره که سنم زیاده و نمیتونیم با هم باشیم بهم میزنه و دوستم ضربه شدیدی میخوره .


موردی جدی که دوستم داره بهش فکر میکنه یکی از آشنایانشون هست که همسایه روبروییشونه و دوست بیچاره من از بچگی از این آقا خوشش میومده

این آقا امیر 31 سالشه اما دوست بیچاره و ساده من 18

امیر دیپلم داره و تو کار لوازم آرایشیه ، شیدا دانشجو کارشناسی معماریه خانوادها تقریبا همسطحمن هر دو پدرشون شغل دولتی مثل هم دارن


ولی این دوست من شیدا از بچگی دوسش داره و هر روزم پا پنجره نگاش میکنه ..
تعریف کرد که وقتی شمارشو رو ماشین برا فرشو گذاشته بود برداشته و زنگ زده پسره هم فهمیده و بهش درخواست دوستی داده

بعدش برده باهاش صحبت کنه گفته دختر خوب و مهربونی هستی و ... ولی خیلی اختلاف سنیمون بالاست خیلی زیاد..

ولی مثل اینکه با هم در تماس تلفنی بودن و میگه ی روز پسره ب من زنگ زد گفت بیا خونمون و وقتی شیدا میره خونشون میگیردش بغل میکنه و بوسش میکنه، دیگه من بیشتر نپرسیدم نمیدونم چی پیش اومده و چی شده اما خیلی نگرانشم...

الانم مثل اینکه در تماس تلفنی هستن اما پسره عاقل ب نظر میاد گفته منو فراموش کن و ...

اصلا از اون دخترایی نیست که بتونم پر پر شدنش رو ببینم نماز میخونه خانوادش خانواده خوبی هستن

ولی هر چی من میگم گوش نمیده ، من چون تجربه مشابه داشتم اینو میگم ولی طرف من دقیقا همسن من بود که این ماجراها پیش اومد ولی این شیدا نمیدونم چرا ول کن ماجرا نیست

عذاب وجدان دارم چون من اینقدری درگیر رابطه و خودخوری و پرستش معشوقم بودم که فکر میکنم این باعث شده این جور خودخوری ها برا دوستام جذاب و لذت بخش بنظر بیاد :(

حالا هر کاری میکنم میگه نمیتونم فراموش کنم دقیقا لجبازیاش مثل خود خود منه اعصابم خیلی خورده نمیتونم ببینم یکی از بهترین دوستام داره اذیت میشه هر روز پشت پنجره زل میزنه پنجره اتاق پسره گریه میکنه زار زار



کاری که میخوام اینه که راهکار بدید از فرشته مهربان میخوام راهکار های خوبش رو بده معمولا خیلی راه های خوبی در پیش پا میزارن ایشون

من چیکار میتونم براش بکنم تا یکشنبه مونده بریم دانشگاه من ترم 3 هستم شیدا ترم 2 ولی بیشتر کلاسامون باهمه

خواهر خوبم 18 دوستتون 18 سال داره و میره خونه مردم؟به ولله اون پسر خیلی مرد بوده که بلای دیگه ای سر دوستتون نیاورده.
دوستتون هنوز در دوران نوجوانی سیر میکنه و عشق و عاشقی و گوش دادن به آهنگ های عاشقانه براش لذت بخشه.شما نمیتونین کاری بکنین بلکه خانواده ش باید مراقیش باشند.شما هر حرفی بزنید گوش شنوا میخواد که متاسفانه الان نمیشنوه.

من همه اینارو میدونم بله میدونم
دختر خوبیه اصن اهل این چیزا نیست ولی به خاطر مثلا عشقش اینکارو کرده ...

من نمیتونم ب خانوادش اطلاع بدم هر چقد بخوایم جلوشو بگیریم بدتر میشه میخوام روشنش کنم از این پسره بکشه بیرون چطوری اینکارو کنم


تنها قضیه ای که من یاد گرفتم و میدونستم گذر زمان و مکانی بود اما این دختر هم خونشون همون جاست و هم این که بعد چندین سال هی داره علاقش رو تجدید میکنه



راهکاری ب فکر کسی نمیرسه ؟ من هر روز باهاش در حد اس ام اس در ارتباطم هر ساعت و حال و روزش رو چک میکنم حواسم بهش هست ...
ولی نمیتونم تو دلش رو چک بکنم حواسم باشه راهکاری نیست؟


از مشاورین و مدیران میخوام ی راهکار بدن بالاخره خیلی ها 18 ساله عاشق میشن من خودم 16 ، 17 سالم بود و گذشت بالاخره باید راهی برا این سنین باشه نیست؟

سلام
من اول از هر چیزی بگم که واقعا متاسفم که شما اون آقا را اگه بشه اسمشو آقا گذاشت عاقل میدونی خانم elena1994 ، کسی که از جهل و نادونی و وابستگی دوران جونیه یه دختر سو استفاده میکنه و اونو دعوت میکنه به خونش!!!!!!!!!!!!!!! این اصلا انسانه که شما به خاطر اینکه گفته منو فراموش کن عاقل میدونینش!!!!!!!!!!!!!!!
و شما جناب achilis که قسم خدا میخورین اون پسر مرد بود، اینجور افراد ابهت و ارزش مرد رو به باد فنا دادن اونم آدمی با 31 سال سن که دوران طلایی زندگیش تموم شده و داره دهه ی چهارم رو طی میکنه، اینقدر باید عقل و شعور داشته باشه که دختر مردم رو نیاره خونش!!!!!!!
میدونی مشکل کجاست مشکل اینجاست خیلی از پسرا و دخترای جامعه ی ما خصوصا دخترا تشنه ی محبتن و به خاطر یه قطره محبت حتی مصنوعی هم شده دست به دامن اینو و اون میشن در حالی که عشق و دوست داشتن واقعی این نیست. تا زمانی که خودشونو نشناختن و نمیدونن منشا این مهر طلبی کجاست به مشکل میخورن.

فقط میتونم بگم که ببریش پیش مشاور و اینکه تنهاش نزاری
در مورد گفتن به خانوادش هم مطمئن نیستم باید ببینین نظر کارشناسای تالار چیه

به نظر من دوست عزيز هر چى شما اونو منع كنين يا خانوادهاش اونو منع كنن اون بيشتر وسوسه و حريصتر ميشه و ممكنه به كارهاى بدترى دست بزنه و به خواسته هاى اون آقا تن بده
كسى كه يه دختر ١٨ساله رو كه ميدونه دوستش داره و از نظر عاطفى در برههى زمانى حساسى دعوت ميكنه خونه اش از مردى هيچ بويي نبرده و بس و خواسته از جوانى و سادگى اون دختر سو استفاده كنه و بس
و بدبختى الان تو جامعه دختر و پسرا كم سن و سال خيلى حريص تر شدن و براى كمبود عاطفى ك حس ميكنن و دست به همه كارى ميزنن
اگه اينقدر دوستت و دوست دارى پس خوب مواظبش باش كه شكست بدتر و جبران ناپذيرى نخوره
دوست عزيز شما ميتونى با بردن دوستت پيش مشاور به ايشون كمك كني و بهش بگى برو پيش مشاور ببين اين اختلاف سنى بعدن برات مشكلى پيش نياره
اين نظر شخصى من بود دوست عزيز

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Elena1994

ولی مثل اینکه با هم در تماس تلفنی بودن و میگه ی روز پسره ب من زنگ زد گفت بیا خونمون و وقتی شیدا میره خونشون میگیردش بغل میکنه و بوسش میکنه، دیگه من بیشتر نپرسیدم نمیدونم چی پیش اومده و چی شده اما خیلی نگرانشم...


اصلا از اون دخترایی نیست که بتونم پر پر شدنش رو ببینم نماز میخونه خانوادش خانواده خوبی هستن

---

دیگه میخواستید چکار کنن
نکنه میخواستید یک نسخه از کاراشون فیلم تهیه کنن و توی اینترنت به اشتراک بزارن
ولی خیلی خوب شد این پست رو گذاشتید چون خیلی ها نماز خوندن و نخوندن رو خیلی بزرگ میکنن

به اون دوستتون بگید اگه خدا و پیامبر حالیشه مطمئن باشه دیگه در آینده با هیچ پسری ازدواج نخواهد کرد اگر حقیقت رو بگه
بهش بگید همین الانم دیر شده

بگید اون سوره نور معروف رو هم بخونه

واقعا برای آدمایی مثل خودم متاسفم که از یک طرف شرایط ازدواجمون سد شده از طرف دیگه داریم جون میکنیم تا وارد این روابط نشیم (با اینکه مرد هستیم و در جامعه ای زندگی میکنیم که برای مرد ها عیب نمیدونن این چیزا رو
با اینکه فشار تنهایی و نیازهای جنسی رو با هر بدبختی که هست تا حالا تحمل کردیم
با اینکه مثل خیلی ها اهل نماز اول وقت و جانماز آب کشیدن نیستیم ولی وقتی خدا گفته این روابط حرامه تو سر خودمون و این امیال زدیم و همه چیز رو تحمل کردیم)

دختر خانم های گرامی تالار به این روابط میگن دوستی (تعریف دوستی اینه ولی شما به هر پسری که میخواد شخصا از دختری خواستگاری کنه دوستی رو نسبت میدید که این کارتون بی نهایت اشتباهه)

- - - Updated - - -

راستی مشکل این دونفر اختلاف سنیشون نیست
مشکل اینه که هیچوقت پسر تقاضای ازدواج نخواهد کرد
خود پسر که رسما گفته ازدواجی در کار نیست شما نگران اختلاف سنیشون هستید (مگه توی رابطه دوستی و روابط جنسی مهمه چند سال با هم فاصله داشته باشن ؟)

درود بر دوستان عزیز

بانو ellena 1994

زیر پست های اونایی که گفتن پسره عوضی بوده رو تشکر زدم زیر این پست دوست عزیزمون achilis رو هم بازم تشکر زدم اگه فقط در همین حدود بوده باشه حرف این دوستمون درسته.اگه بیشتر باشه نه.شاید ایراد از منه که حرفای دوستتون رو از روی صداقت میبینم.

سایت همدردی یه ساتیه که مفت و مجانی باعث میشه کلی تجربه فوق العاده ارزشمند بدست بیاری.یه نمونشم همین.اینکه توی 15سالگی میخواستن شوووهرش بدن.اینکه طرف مقاب رو 3سال نگهداشتن.و نتیجش شده این.
این میشه یه تجربه واسه کسایی که دختر دارن حواسشون رو خیلی بایست جمع کنن.

دوم من فکر میکنم شکست قبلیشون(والا ماهم بچه بودیم ماهی نه ولی دوماه یه بار یه شیکست عشقی میخوردیم):311: البته واسه دخترا فرق میکنه.روشون تاثی منفری گذاشته و ایشون فکر میکنه چون سنش کم بوده اینجوری شده واسه همین تمایل پیدا کرده به فردی که سنش بالاتر باشه و تجربه بیشتری داره.واسه خودش کلی رویاپردازی کرده خودش و ایشون رو وارد بازی های احساسی شده مثل خیلی از دخترای دیگه واسه خودش از این آقا یه بت درست کرده.

شاید هم نمیدونم ایشون رو جای پدرش یا داداشش میگرده و دنبال محبته.

هرچی هست از روی عقل نیست و کاملا احساساتی تصمیم گرفتن ایشون.

---

خیلی واسم جالبه بعضی دوستان میگن اون آدم عوضی بوده و مرد نیستش اینم در نظر بگیر این دختر 18سالشه بچه نیست خودش درک میکنه داره چیکار میکنه.کارش خیلی خیلی زشت بوده ولی این دلیل میشه که فکر کنیم دختر خانوم هیچ تقصیری نداشته و بدون هیچ اگاهی اینکارو کرده نمیدونسته چه اتفاقی میوفته؟!!!!!!! خواهشا ادای آدمای بیگناه و مظلوم در نیارین که خدا به انسان عقل داده تا تصمیمات درست بگیره

چرا همه دارید سرزنشش میکنید ، اون بدخت رو گول زده خب ، اصلا ربطی ندارمن خیلی وقته میشناسمش آدمی نیست که متظاهر باشه واقا دختر خوبیه ، چیزی که نگرانشم اینه که پسره بخواد ازش سو استفاده کنه دقیقا بغل خونشونه کسی نمیتونه اونا رو کنترل کنه مامان و بابای دوستم هر دو شاغل هستن :( خونه اونا هم کرج و خونه ما تهران من فقط تو دانشگاه میبینمش نمیتونم زود ب زود بهش سر بزنم مگه با گوشی هر دفه اس ام اس میدیم الانم از خواب بیدار نشده هنوز ج منو نداده...

نمیتونم ب مامان باباش اطلاع بدم باباش شدیدا رو دخترش حساسه و دوستش داره ممکنه هیچ وقت نبخشدش آخه تجربه قبلیش مثلا براش درس شده بود ...

من خودم خواستم ب پسره زنگ بزنم بگم تکلیفش رو روشن کنه ، میدونم جوابش نه و همه چی بهونه است و ...

اما میخوام زنگ بزنم تا دوستم روشن بشه و حقیقت رو بفهمه و دست از این کارا برداره ولی گوش نمیده که - اخه پسره هم همچین آش دهن سوزی نیست والا خدا شانس بده تو عاشق شدن حداقل اگه عاشق بشی عاشق ی آدم درست حسابی بشی نه یکی مثل این


درسته که زنگ بزنم ب پسره و بگم تمومش کنه دست از سر بازیچه کردن دختر مردم برداره یا اگه قصدی داره بیاد جلو؟؟؟؟

الان اس ام اس داد دوستم دقیقا همین الان بیدار شده من مو ب مو پیششم


پس کاری که شما اول از همه ب من میگید براش انجام بدم اینه که ببرمش پیش ی مشاور خوب تا روشنش کنه درسته؟؟؟؟

شما اصلا به پسره ز نزنین چون ممکنه دوستتوت بفهمه اون وقت دوستی با ایشون رو از دس میدید.
ببینید من نمیخوام باعث ایجاد دعوا تو زندگی یک خانواده بشم ولی تا خانواده نفهمه کسی کاری نمیتونه بکنه چون مشاور هم این رابطه رو اشتباه میدونه ولی بازم کو گوش شنواااا.

الان اس ام اس داد صبحونه خودرم از پنجره دیدمش داشت میرفت سعی کردم عکس بگیرم
من عصبانی شدم بهش گفتم بس کن این کارارو


بعدش باهاش صحبت کردم سعی کن قوی باشی گریه و .. این چیزا رو بزاری کنار سعی کن قوی باشی چیزای مهمتری مثل خانواده دوستان درست و .. وجود داره و از همه اینا مهمتر خود تو هستی

یکمی آروم شده الانم گفتم بره طرح های درس طراحیمون رو بکشه که عقب نمونه تا الان ارومش کردم ولی خیلی سخته بشه از این ماجرا بکشمش بیرون

من ی فکر دیگه دارم ی دوستی داریم که سنش بیشتر از ماست و عاقل تره و خوب میتونه تفهیمش کنه میخوام به اون همه چیز رو بگم که کمکش کنه اونم ، نمیدونم از دستم ناراحت میشه یا نه

شما وظیفت تغییر زندگی مردم نیست
وظیفت راهنمایی کردن
(از پیامبر که بالاتر نیستی؟)
گفتن ماجرا به خانواده دختر بزرگترین اشتباه ممکنه
صحبت با پسره و یا دوستتون هم خیلی بده
این دختر نمیخواد همه این چیزا رو بدونن
ماکه آدمای مجازی هستیم خیلی نظرمون بهش بد شد حالا وای بحال دوست دیگتون و یا پدر مادرتون

اول از همه از این احساس عجله و دستپاچه بودن خارج بشید قرار نیست همین الان این مشکلو حل کنید

- - - Updated - - -

سعی نکنید به زور مانعش بشید که اثر عکس میده

- - - Updated - - -

بهترین کار شخص ثالثیه که تجربه و تخصص این مسائل رو داره
که از مشاور بهتر کسیو نمیتونی پیدا کنی
پیشنهاد من اینه که حتی با پول خودتم شده ببرش مشاور
و اینطوری بگو که من فلان ساعت برای خودم وقت مشاور گرفتم بیا با هم بریم و تو هم با مشاور صحبت کن

اگرم اصلا دسترسی به مشاور برات مقدور نیست سعی کن حظوری با دوستت قرار ملاقات بزاری و باهاش صحبت کن

- - - Updated - - -

ممکنه در مورد تو قضاوت بدی کنه که تو بجای کمک کردن هدفت حسادته پس درست اقدام کن

من هم پیشنهادم مشاور هست.

تو دانشگاه مشاوره های خوبی هست. یک پرس و جو بکن.مثلا از حراصت بپرس

.برای ما تو قسمت مدیریت آموزش و مشاوره فرهنگی و اجتماعی بود.قیمتش برای دانشجوها فقط 2000 تومان بود!!!

من خیلی وقت ها همین طوری می رفتم درد و دل!وقتی صحبت می کردم انقدر فکرم باز می شد که خودم راه درست را پیدا می کردم!

ببخشید من یکم تند حرفام رو میزنم و مستقیم اگه اشتباهه پیشاپیش ازتون عذر میخوام.

ایشون خوب خیلی هم خوب و پاک و معصوم و اینو شما نوشتین(( اون بدخت رو گول زده خب )) همه اینا درست ما هم قبول میکنیم.

بلاخره قبول دارین 18سالشونه و قدرت تصمیم گیری دارن و خوب و بد رو از هم تشخیص میدن؟قبول دارین رفته خونه ایشون؟قبول دارین که اونکارای بالا رو بر طبق صحبت های خودشون بیشتر بوده یا نه رو کاری ندارم انجام دادن؟!!!!!!!

خیلی واسم جالبه توی این جریانات همیشه این پسرا هستن که گول میزنن و فریب میدن آدم بده قصه میشن و دختر هم گول خورد به همین راحتی.یعنی خود ایشون هیچگونه تمایلی به انجام اینکار نداشته ؟!!! بابا به قرآن ما گوشامون دراز نیست.

همه اینا رو ولش اصلا مهم نیست اینو گفتم بقیه دخترا بدونن که هرکسی هرکاری میکنه خواهشا گردن دیگران نندازه و اینکه گول خوردم و نمیدونستم.

شما مگه نمیگی دوستته مگه نمیگی دوسش داری و برات مهمه اگه واقعا همینه برین به مادرش اطلاع بدین ولی در همین حد که میدونین به ایشون تمایل داره خواهشا بیشتر توضیح ندین.

شما مسول زندگی دیگران نیستی هرکسی مشکلش رو باید خودش حل کنه.شما هم فکر نمیکنم صلاحیت حل کردن این مشکل رو داشته باشین.به خانوادشون اطلاع بدین.خواهشا از رفتارهای احساسی دوری کنین

اینکه به پدر مادرش بگه یا نه رو مشاور باید تشخیص بده، همونطور که دوستمون گفتند شما با پول خودتم شده ببرش پیش مشاور.
ببینین دوست شما الان خودشو به بهانه ی عشق و عاشقی در اختیار اون فرد میزاره باهاش رابطه ی احساسی برقرار میکنه تهش هم معلومه خود اون پسره هم گفته که بهم نمیخوریم، اگه همینطوری هم ادامه بده تازه اگه ازش سواستفاده بیشتر نشه بعداً پیش خودش طلبکار هم میشه که با من بازی شده، در حالی که کسی تا خودش نخواد وارد این رابطه های احساسی نمیشه. دوست شما یه شکست داشته بعد از اون پناه آورده به یکی دیگه شاید به خاطر محبت پدر یا برادر دلبسته به اون آقا و به خاطر سنش فکر کرده یه تکیه گاه مطمئن براش هست، بعد از این هم دوباره بعید نیست دنبال کسی باشه که دوسش داشته باشه، دوست شما خودش خودشو طعمه قرار میده.
باید بدونه که دلیل این جور دلبستگی ها که براش بوجود میاد از کجا سرچشمه میگیره، شما هم نباید پشتشو خالی کنی، توی آروم کردنش خیلی میتونی بهش کمک کنی، از لحاظ عاطفی تنهاش نزاری
قرار هم نیست یکی دوزه حل بشه یه مرحله ی زمان بریه فقط باید صبر داشته باشی و تنهاش نزاری

رفتار های اون دختر خانم کاملا ناپخته و نادرست هستش و این خودش بخاطر سن کم 18 سالگی و نوجوان بودن ایشان هستش.

کاری به حاشیه های این داستان ندارم که دوستان در موردش گفتن.

اما به طور کلی 12 سال اختلاف سن خیلی زیاده. حداکثر اختلاف سن 5 سال هستش.

یک جوان 31 ساله تجربه خیلی بیشتری نسبت به یک دختر نوجوان 18 ساله داره که تازه از مدرسه وارد دانشگاه شده. این دو نفر نمی تونن زندگی مشترک درست و منطقی داشته باشند. برای مثال یک موضوع منطقی که از یک مرد 32 ساله گفته میشه از نظر اون دختر خانم ممکن هستش نادرست باشه که این خودش زمینه ناسازگاری و دعوا رو فراهم می کنه.

شما این رو هم در نظر بگیر که وقتی اون اقا 40 سالش بشه میشه یک مرد میان سال که مو هاش رو به سفید شدن رفته و داره از قیافه کم کم می افته و بر عکس اون خانم 28 سالش هستش در اوج جوانی و زیبایی!!

یا مثلا اون اقا می تونه از حال و هوای دهه 70 تعریف کنه در حالی که اون خانم اون موقع کودکی بیشتر نبوده و متوجه نمیشه.

اون دختر خانم بخاطر اقتضای سنش هست که دچار اشتباه شده و کار های نادرست انجام میده، بعدا که سنش بیشتر بشه و تجربه بیشتری کسب کنه به حال و روز الانش هم می خنده و هم ناراحت میشه.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط khaleghezey

خیلی واسم جالبه توی این جریانات همیشه این پسرا هستن که گول میزنن و فریب میدن آدم بده قصه میشن و دختر هم گول خورد به همین راحتی.یعنی خود ایشون هیچگونه تمایلی به انجام اینکار نداشته ؟

---

خاله قزی من میتونم درک کنم چرا دوستم اینکارو کرده ، اون بدبخت ب خاظر اثبات عشقش مثلا خواسته اعتماد پسره رو بدست بیاره خودش بعدش کلی پشیمون بود گریه میکرد ، من نمیتونم طوری بگم که شما اینو درک کنید. اصلا درک میکنید این معنیش چیه؟ اگه تک تک شماها درک میکردید اینطوری جبهه نمیگرفتید سعی میکردید راهکار بدید- ولی پسرا اینطور میگن که: خب این دختره که منو دوس داره ، به درک هر چی شد شد خودش خواسته پس تقصیر خودشه بعدا غلط بکنه شکایت کنه یا گله کنه مگه من مجبورش کردم ؟حالا چی میشه من ی بارم با این یکی باشم ی حالیم بکنیم ، غیر از اینه؟ واقا غیر از اینه؟

فقط نمیشه نمیشه به شما جنس های مذکر بفهمونیم به خدا ماها احساس داریم ما لذت نمیخوایم اگه دوست بدبخت بیچاره من مثلا خواسته اعتماد اون پسر رو جلب کنه ..

نقل قول:

---

شما مسول زندگی دیگران نیستی هرکسی مشکلش رو باید خودش حل کنه

---

مسئول نیستم اولا که خود اون کمک خواسته ازم با من دردل کرده ، اصن ربطی هم نداشته باشه من نمیتونم چشمامو ببندم ببینم دوستم داره از دست میره ببخشید شاید از نظر شما یکمی عجیب باشه

چون ی روزی منم فکر میکردم ای کاش کسی بود منو نجات میداد کمکم میکرد ای کسی پیشم بود ، من نمیتونم اجازه بدم دوستم خود خوری کنه ممکنه حتی بلایی سر خودش بیاره ، تنها ب بهونه اینکه ربطی ب من نداره :|

الانم داریم کارای طراحیمونو انجام میدیم من همش آمارش رو میگیرم بهش گفتم فکر اونو از سرت بیرون کن چیزای مهم تری هستند که باهاشون خوشحالی مثل درس هات ، سینما دوستات و .. با اینا خوشحال هستی چرا باید بری سمت غم و نگرانی

خودشم قبول کرده و الانم داره کاراشو انجام میده و قراره بعد از ظهر با مامانش اینا بره خرید اینطوری که با خانوادش باشه خیلی براش بهتر میشه

در اولین فرصت هم بهش ی مشاور خیلی خوب رو پیشنهاد میدم اگه شد خودم باهاش میرم


ممنون از نظرات همگی دوستان

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Elena1994

اون بدبخت ب خاظر اثبات عشقش مثلا خواسته اعتماد پسره رو بدست بیاره خودش بعدش کلی پشیمون بود گریه میکرد ، من نمیتونم طوری بگم که شما اینو درک کنید. اصلا درک میکنید این معنیش چیه؟ اگه تک تک شماها درک میکردید اینطوری جبهه نمیگرفتید سعی میکردید راهکار بدید- ولی پسرا اینطور میگن که: خب این دختره که منو دوس داره ، به درک هر چی شد شد خودش خواسته پس تقصیر خودشه بعدا غلط بکنه شکایت کنه یا گله کنه مگه من مجبورش کردم ؟حالا چی میشه من ی بارم با این یکی باشم ی حالیم بکنیم ، غیر از اینه؟ واقا غیر از اینه؟

فقط نمیشه نمیشه به شما جنس های مذکر بفهمونیم به خدا ماها احساس داریم ما لذت نمیخوایم اگه دوست بدبخت بیچاره من مثلا خواسته اعتماد اون پسر رو جلب کنه ..

---

من اسم اینکارو میذارم گذشتن از آبرو برای گول زدن و واداشتن اجباری یک پسر به ازدواج
اسمشو میذارید اثبات عشق بعد میگید ما ها احساس داریم و شما درک نمیکنید


شما هم بیدلیل به این کار زننده و غیر انسانی رنگ و لعاب زیبا ندید

اگر واقعا میخواهید عشقتونو به یه پسر اثبات کنید هزار و یک راه دیگه هست
شما ها انقدر برای ازدواج مانع تراشی نکنید و انقدر پسری رو که عاشقتونه اذیت نکنید اثبات عشق اعتماد و احساس پیشکش:304:
:320:

آقای 1234567 الان همه چی آرومه وضعیت سفیده ..، رنگ و لعاب نمیدیم از نظر من آنچنان قشنگم نیست حتی نفرت انگیزه اصلا من جای خدا بودم این موضوع رو از خلقت حذف میکردم اخه یعنی چی ، ی جور میگن انگار ما نیاز طلبیم و شدید دیوانه وار نیاز میکنیم سرمونو میکوبیم دیوار ای من نیاز دارم ای نیاز دارم کشک چی اخه ..

بعضی از دخترا اگه اینکارو میکنن میخوان مخ اون پسری که نیاز میکنه رو بزنن یعنی استفاده از نقطه ضعف و نیاز طبیعی مردا برای جذابیت ..

اخه چه ربطی به مانع تراشی داشت این بحث؟ :|
ولی در جواب : کسی پسری رو که عاشقشه اذیت نمیکنه ، مگر اینکه اصلا هیچ حسی نسبت به اون پسر نداشته باشه و پسرم توهم میزنه که ای داد و بیداد اینا چرا اینقدر سنگدل و بی رحم هستن اینا زیاده طلبن پول پرستن و ..
ولی من خودم میگم دختری که عاشق نامزدش بشه از همه چی میگذره از پول از خونه و .. مادیات براش ارزش نداره و بلعکسش


شما چقدر علاقه به حاشیه بردن تاپیک ها دارین ، میدونم شدیدا میخواید جواب این پست منو هم بدید باشه جواب بدید و دیگه بحث تموم ( حداقل وجداانتون راحت میشه ) نمیخوام تاپیک ب حاشیه بره.

بانو ellena1994

فکر نکنم اینجوری به نتیجه برسیم کار ایشون اشتباه بوده حالا هرجور هم بخوایم ماله کشی کنیم اشتباه بوده توی این شکی نیست توی درصد مقصر بودنش دوطرف مواضعشون معلوم نیست.

اینجور ینتیجه ای نداره شما دوستتون باید خودشون بیان مشکلشون رو بنویسن.اگه براشون مقدور نیست خواهشا شما فرضیات خودتون رو توی تایپیکتون تند تند نزنی تایپیک واقعا شلوغ شده :72:

یا خود ایشون بیان بنویسین توی یه تایپیک جدا و کاربری جدا
یا برن پیش روانشناس شما هم میخوای کاری کنی این بهترنی کاره والسلام

حالا طریقه انجامش بخودتون مربوطه

خیلی ممنون که منطقی برخورد میکنید ، راستی این بچه چقد خوشگله <3 :16:

نمیشه بیاداینجا ، نمیتونم از خودش بخوام توضیح بده یا تاپیک بزاره اصن رو نداره حتی سلام کنه اگه بفهمه من مشاوره گرفتم کلی هم عصبانی میشه
پیش مشاور ببرمش تو فکرشم اما میترسم عصبانی بشه اخه میخواد هرطور شده با این پسره باشه :|



راستش رک بگم دوستم تو سن 18 سالگیه و واقا ساده و ناپخته است ، اصن گوش نمیده کل روز بهش میگم چیکار کنه کجا بره خرید کنه وقتش رو بگذرونه ، اونم همه کارا رو انجام میده هی میگه چشم چشم ولی آخرش اس میده میگه ب فکرش افتادم اومد تو فکرم ، گریه کردم و از این حرف ها ..

والا منم اینطوری بودم و خودکشی هم کردم- ولی خداییش در این حد لوس نبوده ، آدمی که من دوسش داشتم یا هنوزم تو دلم دارم واقا ارزشش رو داشت ولی من هیچ وقت اینطور ضعیف برخورد نمیکردم نمیتونم این کارای دوستم رو درک کنم..

خب منم بالاخره عصبانی شدم دیگه هر چی گفتم گوش نمیده ، بهش گفت با من حرف نزن من هرچی میگم گوش نمیدی اصن - معذرت خواهی کرد من فقط ازش خواستم حرفایی که براش گفتم رو تو گوشیش مرور کنه و فکر کنه

راستش دیگه بیشتر ازینم نمیتونم کاسه داغ تر از آش بشم :( ولی ناراحتم که کارام نتیجه نداد :(