سلام هانیه جان،
سلام دوست من:72:
ما در حین ارتباط با هرکسی باید سنجش هم داشته باشیم.
اینطور نیست که یکی با شما در ارتباط باشه، بعد یه دفعه بره! حتما اشتیاقش بصورت تدریجی کم شده. (البته با این فرض که این کم شدن اشتیاق براساس مسائل واقعی نبوده، بلکه براساس حس اون فرد از رفتار شما بوده باشه.)
بنابراین اگه در حین ارتباط، حواست فقط سمت خودت، و سمت معیارهای خودت نباشه، و به خود رابطه و واکنش های تدریجی طرفت دقت کنی میتونی خیلی چیزا رو تشخیص بدی. و براساسشون رابطه رو تنظیم کنی. (مثلا جنبه طرف در مورد یه سری مسائل رو)
شاید مشکل من اینه که زیادی توی رابطه به همون معیارها و انطباق اون فرد باهاشون اهمیت میدم.ویژگی های ارتباطی شون ناخوداگاه پررنگ تر از فردیتشون میشه
اینجا مسئله ناز کردن نیست، مسئله اینه که این رفتار تا حدودی عجولانه به نظر میرسه. وقتی شما سوالی داری، دلیلی نداره که همون موقع زنگ بزنی و بپرسی. میتونی سوالت رو پیش خودت نگهداری وقتی که همدیگه رو دیدید ازش بپرسی.
منظورم از این جمله این نبود که صرفا با ظهور یه مسئله در ذهنم ایشونو در جریان قرار بدم.منظورم این بود که پیرو یه سری اصول دخترانه(که زیاد دیدم) وظیفه ی زنگ زدن جهت آشنایی رو روی دوش ایشون نمیزارم.من برای اجتناب از تصمیم آنی بر خلاف روحیه ی عجول واقعیم توی پروسه ی ازدواج کند پیش میرم:18:
من در مجموع فکر نمیکنم که مشکل از سیاست دخترانه باشه. مسئله اینه که تو از روابطت داری یاد میگیری که چطور منعطف تر و پخته تر برخورد کنی. یعنی از هر رابطه ای میتونی یه چیزی یاد بگیری و بیشتر به سمت
شخصیت مطلوب خودت حرکت کنی.
کلا همه ما دوست داریم مورد احترام و تحسین واقع بشیم و در شأن خودمون باهامون برخورد بشه. اما اگه جایی حس کردیم اینطور نشده، اینکه علت رو در ناز نکردن و سیاست نداشتن ببینیم، میتونه یه اسنادسازی غلط باشه.
ارزش های درونی شده، پختگی و تدبیر در ارتباط برقرار کردن، و احترامی که یه فرد برای خودش قائله، همه در کنار همدیگه اون رو در چشم دیگران ارزشمند و خواستنی میکنه (چه بحث ازدواج باشه چه نباشه).
با ناز کردن ممکنه کسی جذاب تر به نظر برسه، اما با رفتار متین و درست هم قابل اعتماد به نظر میرسه. حالا دیگه بحث انتخاب مطرحه. یکی اون نوع خاص از جذابیت رو انتخاب میکنه و راه ناز کردن رو میره. یکی هم راه دیگه ای رو انتخاب میکنه. مهم اینه که هر راهی رو انتخاب کردیم (و به انتخابش مطمئن بودیم)، درش ثابت قدم باشیم. و اگه یه جایی نتیجه مطلوب نگرفتیم به فکر اصلاح مسیر و افزایش قابلیت هامون در همین مسیر باشیم نه تغییر مسیر. چون ممکنه جریان کبکه پیش بیاد که اومد راه رفتن کلاغه رو یاد بگیره... نمیدونم شایدم کلاغه بود که میخواست راه رفتن کبکه رو یاد بگیره...
http://www.freesmileys.org/emoticons...animal-051.gif بالاخره هرکدوم که بود میگن راه رفتن خودش رو هم یادش رفته...
ممنون.عالی بود.رفع نقص های روابطم و ویژگی های مشکل سازم بهتر از اینه که مسیر نامناسبی رو طی کنم.به هر حال مهارت آموزی توی هر مورد بخشی از سیاست به حساب میاد
خلاصه هانیه جان، چیزیکه هستی خوبه، و نشون میده که ارزش های درستی برای خودت داری، اما همیشه جا برای کامل تر شدن هست...
اینو مطمئنم که تا رسیدن به کمال مطلوب راه زیادی در پیش هست
موفق باشی عزیزم.:72: