اختلاف با خانواده

سلام
با عرض تشگر از راهنمایی مدی همدردی؟
28 سالم مدت 7 ماه که با دختری آشنا شدم که سال اول و22 سالشه،یه سری از معیارهای اخلاقیش که درمدت آشنایی ازش شناختم ایده ال منه یک بار واسه دیدن مادرم فرستادم خونشان ولی به دلایل سطح تحصیلاتی،خانوادگی وظاهری مخالفت کردولی مادست برنداشتیم تا اینکه با هزار بدبختی خانوادمو راضی کردم رفتیم خانه شون ولی آن شب هیچکس حرفی نزدو بی نتیجه برگشتیم درراه برگشت کل خانوادم با مادرم همراه شدن,هرکاری کردم تا به حال نتوستم راضیشون کنم،حتی گفتم نیاید تنها میرم ومسبباتشم آماده کردم .جواب شنیدم که برو دیگه هم بر نگرد حالا موندم سر دو راهی برم خانواده رو ازدست میدم نرم چی کار کنم،تو مدت آشنایمونم که دختر بیچارهرو فامیلاش با من دیدن حال چه باید کرد مدیر؟

سلام اقای مصطفی
میدونی خوبی این تاپیک چیه تو این جا بیشتر کسایی هستن که خودشون اون درد رو حس کردن خوب راحتتر حرف همو میفهممن
قضیه تو خیلی شبیه منه
البته با این تفاوت که اونا هنوز وواسه دیدن من نیومدن و پدرش مخالفت میکنه همچنان
الانم با راهنمایی دوستام به عهده خودش گذاشتم تا خودش خونوادشو راضی کنه
اقا مصطفی اگه واقعا دختره دوستت داره و تو اونو با منطق خانوادتو راضی کن
اینکه یا خانوادت یا اون اصلا درست نیست
من همیشه اینو به طرفم گفتم
و اینکه شما به قول خودتون خیلی اختلاف خانوادگی دارید اگه درست فهمیده باشم
در صورتی که ما نداریم
بهتره بیشتر فکر کنی
تصمیم با خودته
کاری نکن که اگه روزی در کنارش خاستی زندگی کنی بدون احترام نزد خانوادت باشه
و کاری نکن که اونا به خانوادت بی احترامی کنن
من اعتقاد دارم پسری که به راحتی بتونه از خانوادش که این همه سال بی منت بهش محبت کردن بگذره چطور نمی تونه از دختری که تازه باش اشنا میشه تو این مدت و سال های کم نگذره
7 ماه که چیزی نیست
اگر واقعا دوسش داری خانوادتو راضی کن و اگر اون هم ترو دوس داره باید با خانوادش کنار بیاد
براتون ارزوی روزای شاد رو میکنم

سلام
آنقدر جواب gharibe قشنگ و كامل بود كه دلم نمی آید چیزی اضافه كنم.
واقعا برای من جای افتخار در میان شما عزیزانی هستم كه علیرغم مشكلات خودتون چنین بازخوردهای سازنده ای به دیگران می دهید. خوشبخانه در این تالار كلی امثال gharibe داریم و این جای شكر گزاری داره.

اخه یه مشکلی دارم طرف مقابل بریده ، تا الان همین حرفهای شمارا میزد ولی الان دیگه میگه بیا یا با خانوادات یا بی خانواده داره داغون میشه منم که سردرکمم///////حالا میگی چیکار کنم////؟؟؟؟؟

ممنون اقای سنگتراشان
درسته من خودم الان از نظر روحی داغونم و نمیتونم تصمیم بگیرم اما اعتقاداتم سر جاشه
و هنوزم بهشون ایمان دارم
همین چند روزه اینجا که بودم تونستم اون تصمصم رو بگیرم و یکم ارامش داشته باشم
بازم ممنون
اما اقای مصطفی گفتم تصمصم با خودته
بش بگو بگو من باید اول خانوادمو راضی کنم به قول معروف ما ها که از زیر بته به عمل نیومیدم
من هرچند خانواده طرفم مخالف باشن اما بازم بهشون حق میدم واین که نظرشون در مورد من عوض بشه بستگی به پسرشون داره نه من
تو هم اگر به صورت منطقی با خانوادت صحبت کنی و توکل به خدا همه چی درست میشه
توکل کن به خدا
درسته خانواده ها مخالفت میکنن اما صلاح ما ها رو میخان
شما هم که کم سن و سال نیستتید که بگیم خانوادت براتون تصمیم میگیره
پس با امید خدا و توکل به اون دوباره با خانوادت صحبت کن
در ضمن در باره اون خانم هم تحقیق کن
که بعدا دچار مشکل نشی

باعرض تشکر
از لطف وکرم شما
خیلی ممنون از راهنماییت
همین مشکل هست که کسی نمی تونه تصمصم بگیره

سلام مصطفی
اگر سایر سئوالات مشابه این موضوع را مطالعه كرده باشید ما توضیح دادیم
1 - باید صبور باشید
2 - نباید با عجله و پیگیری مكرر خانواده را به این خطا بیندازید كه شما صرفا از روی احساس چنین تصمیمی را گرفته اید.
3 - بدون پافشاری به خانواده بگوئید كه اگر این مورد مناسب نباشد به هیچ وجه شما هم قبول نمی كنید.
4 - برای كشیدن خانواده به فاز منطقی (نه قدرت و ....)،‌ نیاز است كه شما پای شخص سومی كه تجربه و علم داشته باشد به موضوع بكشانید كه خانواده شما او را قبول دارند.
5 - به آنها بگوئید كه اگر مشاور خانواده مسائل را بررسی كرد و او را مناسب ندید، شما می پذیرید،‌یا اگر فردی در فامیل دارید كه منطقی هست و خانواده شما از او تاثیر می گیرند،‌می توانید از او استفاده كنید.

6 - بهتر است به آن دختر هم بگوئید همین كارهای شما را انجام دهد و وقتی جواب او و خانواده اش ok شد، شما هم اقدام كنید.

با عرض سلام و تشکر مجدد
مشکل من فقط زمانه،زمانی که برای راضی کردن در اختیارم هست
من خودم مشکلی ندارم،چون میکم تصمیمم روگرفتم وهمه با من همراه میشن چه زود چهدیر فقط مایش صبر منه که دارم ،ولی آبروی دخترم شرط فشارهایی که از طرف خانواداش تحمل مکنه، بعضی وقتا خانوادش واسه جلوگیری از حرفهای مردم به یکس دیگه فورآ شوهرش بدن البته با ما مشکلی ندارن فقط چون من مشکل راضی کردن خانوادهام رودارم اونها هم نمیتونن تحمل کنن حالا چیکار کنم:300:

سلام
چطوري
اگر اين [/quote]مشكل نبود هيچگاه نمي تونستيد بفهميد قادر به حل مسئله ي پيش آمده به صورت مختلف بوديد پس بايد اميدوار باشيد كه اين راه جديدي را كه دوستان گفتند بتونيد عملي كنيد . و بدانيد كه موفق مي شويد.

سلام آقا مصطفي
اينطور كه من برداشت كردم بيشتر از اون خانوم شما نگران ايشون هستين
يا ايشون الان دارن با عجله و احساسي تصميم ميگيرن و شما اين وسط تحت فشار همه جانبه هستين.زندگي مشترك يعني تقسيم غم ها و شادي ها و مشكلات.اين نكته را به طرفتون هم بگين
اگر عشقي واقعي باشه توي مشكلات بهتر خودش را نشون ميده
اما شما تحت جو ايشون قرار نگيرين و كار درست را همونطور كه مدير محترم و garibe اشاره كردن انجام بدين

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی

سلام مصطفی
اگر سایر سئوالات مشابه این موضوع را مطالعه كرده باشید ما توضیح دادیم
1 - باید صبور باشید
2 - نباید با عجله و پیگیری مكرر خانواده را به این خطا بیندازید كه شما صرفا از روی احساس چنین تصمیمی را گرفته اید.
3 - بدون پافشاری به خانواده بگوئید كه اگر این مورد مناسب نباشد به هیچ وجه شما هم قبول نمی كنید.
4 - برای كشیدن خانواده به فاز منطقی (نه قدرت و ....)،‌ نیاز است كه شما پای شخص سومی كه تجربه و علم داشته باشد به موضوع بكشانید كه خانواده شما او را قبول دارند.
5 - به آنها بگوئید كه اگر مشاور خانواده مسائل را بررسی كرد و او را مناسب ندید، شما می پذیرید،‌یا اگر فردی در فامیل دارید كه منطقی هست و خانواده شما از او تاثیر می گیرند،‌می توانید از او استفاده كنید.

6 - بهتر است به آن دختر هم بگوئید همین كارهای شما را انجام دهد و وقتی جواب او و خانواده اش ok شد، شما هم اقدام كنید.

---

خیلی دلم میخواست طرف منم اینجا رو پیدا میکرد اما حیف

ما خانه به دوشان غم سیلاب نداریم
اما حیف که هیچ کس خانه به دوش نیست
همه در ظاهرند
ظواهر جای همه چیز رو گرفته
دیگه کسی قدر کسی را نمیدانه