نارضایتی پدرم با ازدواج

با سلام و عرض احترام خدمت شما دوستان گرامی
بنده پسری هستم که دانشجوی دکتری it دانشگاه امیرکبیرم. در تاریخ 4 مهر سال 92 به خواستگاری دختری از اقوام (دختر دخترعمه مادرم) رفتم که پس از آنکه قرارهای ازدواج گذاشته شد، فردای آن روز پدرم پشیمان شد. بهانه پدرم این بود که بنده می‌توانم موقعیت‌های بهتری داشته باشم. البته پدرم 2 تا همسر دارم و تصمیم‌های وی تحت تاثیر همسر دومش هست و تغییر فکر وی را متاثر از این زن می‌دانم.
دختری که به خواستگاری وی رفتم، دانشجوی سال آخر حسابداری پیام نور بوده و از سطح خانوادگی در حد خودمان برخوردار است. سن بنده 25 و سن ایشان 22 سال است و از این لحاظ تناسب داریم. از لحاظ اعتقادات مذهبی و ظاهر، تا حد زیادی ایشان را پسندیدم. از لحاظ طرز فکر در رابطه با نحوه گذراندن وقت و اوقات فراغت، از لحاظ حرف شنوی از بنده، قناعت در مراسم‌های ازدواج (موافق هستند بریم سفر کربلا)، از لحاظ شوخ طبعی و شاد بودن، حجاب اسلامی، سادگی، مذهبی بودن خانواده، ... ایشان را بسیار می‌پسندم. الان حدود 5 ماه است که تلاش می‌کنم به کمک اطرافیان، پدرم را راضی کنم اما راضی نمی‌شود. پدرم به دلیل اینکه می‌توانم موقعیت بهتری داشته باشم و به دلیل تعداد افراد خانواده عروس (5فرزند)، سطح مالی معمولی آن‌ها مخالفت می‌کند. پدرم نیز (از دو ازدواج) 5 فرزند دارد. بنده فرزند اول خانواده ام هستم و دختر مورد علاقه ام فرزند چهارم خانواده شان است. در خانواده عروس، 3 فرزند بزرگتر پسر هستند و فرزند آخری دختر است. البته شاید مخالفت وی به دلیل اختلاف وی با مادرم است. چون چند وقت پیش گفت که این دختر انتخاب مادرم است و باید انتخاب بنده باشد. کمکم خودم هم دیگر خسته شدم و به این فکر می‌کنم که این همه سختی و خستگی را تمام کنم. به این فکر می‌کنم که دخترهای با این شرایط می‌توان باز هم یافت. من در این مدت با این دختر تماس تلفنی داشتم ولی حضوری دیگر ندیدمش. از آنجایی که دو جلسه به صورت حضوری (در جلسه‌های خواستگاری) صحبت کردیم، این صحبت‌ها را کم می‌دانستم و از مادرم خواستم تا با مادرشان صحبت کند و شماره تلفن شان را برای سوال‌ها و آشنایی بیشتر دریافت کند. که اجازه دادند. متاسفانه ارتباط ما جنبه عاطفی هم پیدا کرد. در حدود یک ماه گذشته چند بار سعی کردم تا این رابطه را قطع کنم ولی با اصرار دختر خانم و اینکه نمی‌خواهد من را به همین راحتی‌ها از دست بدهد، باز این رابطه ادامه پیدا کرد. چیزی که مطرح است این است که بنده واقعا نمی‌توانم بفهمم که آیا این دختر را از صمیم قلب دوست دارم یا خیر. نکند با وی ازدواج کنم و بعدا پشیمان شوم که چرا با دختری که مدرک یا سطح خانوادگی بهتر نداشت ازدواج نکردم. از آنجایی که پدرم و بیشتر اقوام با این ازدواج مخالفت نشان می‌دهند و به بنده می‌گویند که موقعیت‌های بهتری می‌توانم داشته باشم، می‌ترسم که بر روی بنده تاثیر منفی بگذارد همانطور که الان تا حدودی دلسرد شدم.
لطفا بفرمایید که آیا این دختر موقعیت مناسبی برای ازدواج بنده با وی است؟ آیا قطع این رابطه با توجه به ارتباط عاطفی پیش آمده را توصیه می‌کنید؟

بابت طولانی شدن مطالب عذرخواهی می‌کنم
منتظر نظرهای ارزشمند شما دوستان گرامی هستم
با تشکر فراوان

درود دادا

اولا به همدردی خوش اومدی

دوما کارت درسته پسر 25 ساله دکتری آی تی میخونی توی امیرکبیر :104::72: یه کاری کن تونستی به مدیر همدردی واسه سایت کمک فکری بدی بد نیست فکر کنم تقریبا توی کارتم یه حرفه ای باشی

اولا این چیزی نوشتی که پدرتون دوتا همسر داره احتمالا همسر دوم ایشون نمیخوان شما انتخاب مادرتون رو قبول کنین فکر میکنن وزنشون کم میشه در برابر پدرتون(یکجور مسابقه که قربانیش میشی شما)

دوما میشه یه لطفی کنی معیارهات رو برای ازدواج کردن که همسرت باید داشته باشه بر طبق اولویت بزنی

آیا ایشون این معیارهای شما رو دارن؟خواهشا از 1 تا 5 بهشون نمره بدین

سوما: خیلی ماشالله زرنگ و منطقی هستی بهترین کار رو کردی احساسی نمیخوای تصمیم بگیری و وابستگی درست نشه بشین ببین واقعا ایشون اگه مناسب شما هستن میتونی صبر کنی اگرم نیستن که هیچ ولی در کل یکچیزی بهت میگم البته نظر منه بشخصه

خودت پسر عاقلی میزنی ماشالله بیشتر از سنت متوجه میشی نزار دیگران مسیر زندگیت رو تعیین کنن ازشون مشورت بگیر ولی کاری که فکر میکنی درسته رو خودت انجام بده.اینکه تحصلات همسر آیندت بالا باشه یا تعداد بچه هاش کم باشه و پولدار باشه و خوشگل باشه اینا همه خوبه خیلی هم خوبه منم مجرد بودم همینجوری فکر میکردم ولی خداروشکری اولین ملاکم اخلاق بوده و خانوادش.پول و زیبایی و فرزند کمتر و تحصیلات بالا داشتن نشانه خوب بودن نیست فدات شم و اینکه انتخاب اوکازیونی هستش واسه تشکیل زندگی.

گرچه وقتی نوشتت رو میخونم :

. از لحاظ اعتقادات مذهبی و ظاهر، تا حد زیادی ایشان را پسندیدم. از لحاظ طرز فکر در رابطه با نحوه گذراندن وقت و اوقات فراغت، از لحاظ حرف شنوی از بنده، قناعت در مراسم‌های ازدواج (موافق هستند بریم سفر کربلا)، از لحاظ شوخ طبعی و شاد بودن، حجاب اسلامی، سادگی، مذهبی بودن خانواده، ... ایشان را بسیار می‌پسندم

به این نتیجه میرسم انسان مستقلی هستی که واسه تشکیل زندگی و ادامه مسیر زندگیت هدفمند داری میری جلو.از من میشنوی یکم صبور باش خودت بهتر از هرکسی خودت رو میشناسی خیلی به حرف دیگران بیش از اندازه اهمیت نده شاید الان پیش خودت بهم بگی برو بابا خودتم مجردی اینجوری فکر میکردی و دنبال پول فرزند کمتر سواد بالا و زیبایی بودی بله ولی کنارش دقیقا معیارهای ازدواجی خودت رو داشتم که خدا رو شکر همسرم همشون رو باهم داره.وقتی میری توی زندگی متاهلی میبینی معیارهای اصلی همونیه که خودت نوشتی و روشون تاکید کردی :104:

در کل اگه میبینی خوبه بیشتر فکر صبورتر باش اگه خیره که ایشالله بشه اگه نشه هم حتما توش خیری بوده.

ولی خواهشا به هیچکی هیچکی هیچکی اجازه نده توی زندگیت دخالت کنه و بهت بگه اینکارو کن یا اونکارو اینو گفتم بهت واسه همیشه.مشورت بگیر خوبه ولی یادت باشه خودتم بهتر میدونی تجربه درسیه که از اشتباهاتمون بدست میاریم.

بازم خوشحالم از اینکه به جمع ما اومدی دوست من :43:

25 سال سن و نداشتن استقلال جهت تصمیم گیری چیز خوبی نیست.با این شرایطی که گفتیدید به نظر میاد دختر خانم از لحاظ معیار تا حدی نزدیک هست و از این لحاظ خوبه اما عدم تصمیم گیری قاطع از جهت شما اصلا چیزی خوبی نیست.

اینکه فامیل و اشنایان بر روی تصمیم شما اثر بگذارند زمینه رو برای بعد از ازدواج با هر خانمی برای شما دشوار میکند.

مشورت گرفتن در ازدواج ضروری هست اما نه اینکه به خاطر دلایل غیر منطقی تصمیم شما رو عوض کنند .

پدر شما دلیل اصلیشون اینگونه که شما بیان کردید به خاطر وضعیت مالی هست و اینکه شما موقعیتهای بهتری خواهید داشت و این شما رو نگران کرده و باعث دلسردی شما شده.

برای ازدواج نیاز هست که خانواتده طرفین راضی باشند حال اگه با این شرایط دختر خانم رو همسر مناسب خود میدونید باید کاملا منطقی پدرتون رو راضی کنید و همسر دوم پدرتون نباید دخالت کنند چون شما مادر دارید و فکر نمیکنم به ایشان ارتباطی داشته باشه.در فامیل چه کسانی مخالف هستند و دلیلیشون چی هست؟؟؟

با سلام خدمت khaleghezey و ستیلا. بخاطر پاسخ به بنده سپاسگزارم. در رابطه با وضعیت تحصیلی ام لطف دارید و فقط لطف خدا بوده.

اینکه چرا دیگران دخالت کردند بخاطر عادت بد پدرم بوده. پدرم عادت دارد اگر چیزی را از خانواده اولی که تشکیل داده (یعنی مادرم و سه فرزند) ناپسند تشخیص دهد، به نوعی که ما را محکوم کند، همه جا پخش می‌کند. همان اوایل پدرم با دایی و شوهرخاله ام صحبت کرد تا من رو پشیمان کنند. زن دایی ام هم لطف کردند و در یک مهمانی، برای بقیه اقوام نیز اطلاع رسانی کردند!!! پدرم با اینکه خودش در مراسم حضور داشت، به بقیه گفت که نمی‌دانسته و طوری به بقیه گفته که انگار مادرم بدون اجازه اش رفته دختر را پسند کرده. من قبل اینکه دختر را اصلا ببینم، از پدرم اجازه گرفتیم و به اتفاق مادر و خواهرم رفتیم خانه آن‌ها و وقتی ایشان را پسندیدم، فردای آن روز به همراه پدرم به خواستگاری رفتیم. حتی پدرم به پدر دختر گفته بودند که دختر دختر خودتان است و این پسر هم پسر خودتان و هر چه شما گفتید. اینطور بود که تلفن ها به مادرم شروع شد. یه عده تبریک گفتند و یه عده مادرم رو محکوم کردند بدون اینکه همه واقعیت‌ها را بدانند. البته نظر آن‌ها برایم مهم نیست و من قرار است که برای خودم زندگی کنم. ولی رد نمی‌کنم که نظر آن‌ها دارد الان اذیتم می‌کند.
اقوام پدری کسی نظر نداده. کسانی که در فامیل مخالف هستند، دایی و خاله بزرگم هستند. البته دایی ام گفت که 50 درصد موافقه. خاله و دایی کوچک تر موافق هستند. به نظر به ازدواج اینطور فکر می‌کنند که چقدر می‌دهند و چقدر میگیرند. برام سخت است که دیگران به همسرم به گونه‌ای نگاه کنند که انگار زبونم لال پایین تر است. من بارها به این فکر کردم که اگر خدا بخواهد می‌تواند همه آنچه را که داده یکباره از من بگیرد و همه برای آزمایش است و دلیلی ندارد تا موجب غرور و خود برتر بینی شود.
من حجم بیشتر مطالب کتاب آقای بانکی پور و سه کتاب دیگر را هم خواندم. ملاک هام بیشتر آنچه بوده که از لحاظ دینی توصیه شده است. ملاک‌هایم و اینکه چه نمره ای می‌دهم را انشاالله در پست بعدی خدمت تان ارسال می‌کنم.
با تشکر از وقت و راهنمایی تان

سلام، به نظر من شما مشکلت پدر یا فامیل و صحبتهای اونها نیست. امیدوارم ناراحت نشی چون من کارشناس نیستم و چیزهایی که به نظرم میرسه و فکر می کنم کمک می کنه مینویسم.

به نظر من شما هنوز اونقدر بزرگ نشدی که بتونی ازدواج کنی. باید کمی بیشتر روی خودت کار کنی. به خودت بیشتر زمان بده. تا وقتی به قول معروف هنوز اونقدر مرد نشدی که بتونی برای خودت تصمیم بگیری نباید با زندگی کس دیگری بازی کنی.

ته دلم مونده این نگم نمیشه

خداوکیلی دمت گرم فدات شم ایول داری بمولا :72::43::104:

کارت درسته دادا ایشالله هرچی خیره همون میشه.

مهم راضی بودن خودت و خانوادته.بشین با مادر و خواهرت صحبت کن ببین واقعا خوبه سعی کن بیشتر فکر کنی و روی تصمیم محکم باش مسئله این عروسی بشه یا نشه نیست مسئله لجبازی هم نیست یا اینکه ایشون رو قربانی کنی نه مئله اینه به دیگران اینو بفهمونی جایگاهشون کجاست حریم شخصیت ارزش قائل بشن :104: تویی که توی 25 سالی درست اینقدر خوبه مطمئن باش هرکاری که بخوای میتونی انجام بدی هرکاری

معیارهایی که برای بنده مهم هستن را در زیر ذکر کردم، سعی کردم به ترتیب اولویت باشد:
ایمان و دینداری: 5
اخلاق خوب: 5
اصالت خانوادگی: 5
مذهبی بودن خانواده ایشان: 5
حرف شنوی از همسر: 4
داشتن حجاب چادر: 5
نداشتن ارتباط با نامحرم (در حد خنده و شوخی و ...): 5
داشتن فکر باز و کمک به همسر در حل مشکلات و مسائل زندگی: 5
قناعت: 4
احترام گذاشتن به همسر و خانواده وی: 5
شاد و شوخ طبع بودن: 5
بخشش اشتباه همسر: 4
علاقه به داشتن تنوع برای همسر (پوشش و خودآرایی و ...): 5
سن: 4
زیبایی ظاهر: 4
داشتن روحیه عاطفی و احساسی: 5
وضعیت خانواده ایشان (اجتماعی و اقتصادی): 3
نداشتن آرایش قبل ازدواج: 5
پذیرفتن اینکه به سر کار نروند:5
تحصیلات: 2

البته امیدوارم احساسی نمره نداده باشم.

- - - Updated - - -

دوست عزیز toojih ، سپاسگزارم که وقت گذاشتید. بنده با دوستان دیگری نیز مشورت کردم و واقعا به این نتیجه رسیدم که مهارت های بسیار زیادی را باید برای زندگی کسب کنم و متاسفانه نسبت به سنم عقب هستم. اما چیزی که این دختر دارد، صبر بسیار زیاد وی هست. البته صبر نیز معیار خوب و مهمی برایم است که یادم رفته در بالا ذکر کنم. واقعا ایشان خیلی صبور بوده اند. برای همین احساس می‌کنم می توانم در حین زندگی با ایشان به مهارت ها دست پیدا کنم.
دوست عزیز khaleghezey، ممنون از لطف شما. انشاالله با دعاهای شما و دیگر دوستان، آخرش خیر هست.

حالا نظرت چیه فکر میکنی ارزشش رو داره پافشاری کنی؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mdgh

اخلاق خوب: 5
اصالت خانوادگی: 5
مذهبی بودن خانواده ایشان: 5
حرف شنوی از همسر: 4
داشتن حجاب چادر: 5
نداشتن ارتباط با نامحرم (در حد خنده و شوخی و ...): 5
داشتن فکر باز و کمک به همسر در حل مشکلات و مسائل زندگی: 5
قناعت: 4
احترام گذاشتن به همسر و خانواده وی: 5
شاد و شوخ طبع بودن: 5
بخشش اشتباه همسر: 4
علاقه به داشتن تنوع برای همسر (پوشش و خودآرایی و ...): 5
سن: 4
زیبایی ظاهر: 4
داشتن روحیه عاطفی و احساسی: 5
وضعیت خانواده ایشان (اجتماعی و اقتصادی): 3
نداشتن آرایش قبل ازدواج: 5
پذیرفتن اینکه به سر کار نروند:5
تحصیلات: 2

---

سلام
ممنون بابت تایپیک خوبی که جز معدود تایپیک های خوبی هست که میشه خیلی چیزا ازش یاد بگیریم

یک سوال درباره ملاک هایی که به رنگ قرمز هستن؟
فکر نمیکنید بعضی از اینا یکم متناقض باشن و به نوعی سلب ازادی اولیه هر انسان؟
خودتون هم در طرف مقابل به این شروط پایبندین؟
سپاس

حالا که این دختر خانم رو مناسب میدونید بهتره هر چی زودتر تکلیف خودتون رو مشخص کنید و رضایت خانوادتون رو بگیرید .اگه پدرتون با حرفای منطقی شما راضی نمیشوند میتونید از یه بزرگتر که پدر شما ازشون حرف شنوی داره کمک بگیرید.چون نمیشه که به همین منوال ادامه بدید و دوباره پدرتون مخالفت کنند.

در ضمن بهتره مقالات مربوط به ازدواج رو در همین تالار مطالعه کنید.

برای مرد داشتن استقلال فکری چیز خیلی مهم هست.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط khaleghezey

حالا نظرت چیه فکر میکنی ارزشش رو داره پافشاری کنی؟

---

وقتی معیارهایم را به این شکل مرتب نوشتم، احساس خیلی خوب‌تری نسبت به قبل دارم. فکر می‌کنم واقعا ارزشش رو داره.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط siahkamar

سلام
ممنون بابت تایپیک خوبی که جز معدود تایپیک های خوبی هست که میشه خیلی چیزا ازش یاد بگیریم

یک سوال درباره ملاک هایی که به رنگ قرمز هستن؟
فکر نمیکنید بعضی از اینا یکم متناقض باشن و به نوعی سلب ازادی اولیه هر انسان؟
خودتون هم در طرف مقابل به این شروط پایبندین؟
سپاس

---

سلام. من خودم فرد مذهبی هستم و حتی با دخترهای فامیل هم شوخی نمی‌کنم و با همه خانم‌های نامحرم، موقع صحبت کردن، رعایت مسائل شرعی رو دارم.
در رابطه با این معیارها من اصلا نخواستم کسی را مجبور کنم تا طوری که دوست دارم رفتار کند. برای این معیارها با ایشان صحبت‌های زیادی داشتم.

حرف شنوی از همسر
صحبت‌های زیادی با هم داشتیم. ایشون گفتند که دوست دارند که همسرشون، با حرف زدن و دلیل منطقی، ایشان را قانع کنند تا اینکه بخواهند حرف خودشان را فقط بزنند که به نظرم منطقی آمد. منظورم از حرف شنوی این نیست که هر چه گفتم بگوید چشم. منظورم این است در مسائلی که بنده به صورت منطقی درست گفتم، عمل کنند. به حرف‌هایم احترام بگذارد.

داشتن حجاب چادر
خودشان از کودکی عادت و علاقه به این پوشش دارند و وقتی که حتی من خواستم ایشان را امتحان کنم و بگویم که آیا حاضر است که اگر وقتی گفتم مثلا در یک مهمانی چادر نداشته باشد، قبول کند، که پاسخ منفی به این سوال داد و گفت چادر سر می‌کند.

نداشتن ارتباط با نامحرم (در حد خنده و شوخی و ...)
پدر و مادر و برادرهای ایشان به این مساله حساس هستند و خودشان هم با صحبت‌هایی که با هم داشتیم دوست دارند از نامحرم دور باشند. ایشون خیلی علاقمند هستند که همسرشان نیز این گونه باشد و با خانم های نامحرم ارتباط صمیمی و ... نداشته باشد. که من بسیار پسندیدم.

شاد و شوخ طبع بودن
این معیار پس از آشنا شدن با ایشان برایم مهم شد. چون فکر می‌کردم دخترهای چادری زیاد شاد و سر حال نیستند ولی ایشان در ارتباط با خانم‌های فامیل نزدیک و محارم شان، شاد و سرزنده هستند و خودشان گفتند که توی خانواده شان همش ایجاد جو خنده و شوخی (طوری که به کسی بی احترامی نشود) می‌کنند.

بخشش اشتباه همسر
خودشان واقعا توی این مدت به صورت خوبی اشتباه‌های بنده را بخشیدند. درواقع این از عادات ایشان است و من ایشان را مجبور نکردم تا من رو ببخشند.

علاقه به داشتن تنوع برای همسر (پوشش و خودآرایی و ...)
من قبلا زیاد به این موضوع فکر نمی‌کردم و با آشنایی با ایشان برایم مهم شد و ایشون سوال‌هایی از من پرسیدند که بنده در صحبت‌ها و رفتار و پوشش برایشان تنوع داشته باشم و خودشان هم گفتند که این گونه هستند. این علاقه ایشان است و من اجبار نکردم.

نداشتن آرایش قبل ازدواج
ایشون با توجه به خانواده‌شان، قبل ازدواج آرایش نمی‌کنند و خودشان اصرار دارند که تا ازدواج نکرده‌اند، آرایش نکنند. در کل، نداشتن آرایش آن چنانی پیش از ازدواج، برایم مهم است.

پذیرفتن اینکه به سر کار نروند
البته من با اینکه ایشون در محیطی که خانم‌ها کار می‌کنند، مشکلی ندارم. ولی کار ایشان برای تفریح و گذران وفت باشد و نه برای پول در آوردن. ایشان هم قبول داشته‌اند.

در کل با ازدواج، خدا دختری را به امانت به من می‌دهد که همچنان بنده‌ی خداست و نه بنده‌ی من. در نتیجه، اصلا قصد ندارم با ازدواجم به همسرم سخت بگیرم. دوست دارم خودشان هم عقیده با من باشند تا بهشان سخت نگذرد.
با تشکر از راهنمایی دوستان

دوست عزیز
برای من عجیبه که کل فامیل باید دختر مورد نظر شما را بپسندند و به خودشون اجازه دخالت می دن. داییم مخالفه،زنداییم سی درصد موافقه،عمه ام صددرصد موافقه،اما فکر می کنم نظر نهایی را خانم دوم پدرم باید بده !!!!!!!

برادر من
گفتن رضایت خانواده و نظر بزرگترها
ولی دیگه نگفتن کل فامیل باید عروس خانوم را ببینند و بپسندند.
شما چرا اختیار زندگیتون دست همه هست غیر از خودتون؟

توی همه حرفهایی که نوشتید ندیدم جایی از ته دل نگران احساس و زندگی اون خانم و امیدواری که شکل گرفته باشید.
اگر دلیل منطقی داشتید می شد گفت به نفع اون خانم هم هست که جدا بشید و نگذارید احساسات براتون تصمیم بگیره.
اما الان بدون توجه به این که اون خانم احساس و آبروش درگیر شده خیلی ریلکس می گید خسته شدم و همه فامیل خبردار شدن و شاید موردهای بهتری هم باشه و ... دارم به کنسل کردن خواستگاری فکر می کنم.

شما که پسر هستید و از مطرح شدن اسمتون تو خانواده ها اینقدر نگرانید ببینید برای یک دختر بعد از 5 ماه خواستگاری و بدون دلیل رد شدن چه شرایطی ایجاد می کنید.

حرفم این نیست که اگر مناسب هم نیستید ادامه بدید
اما می گم انصاف نیست که بخاطر دلایل این چنینی بکشید کنار.

این نمره هایی که دادید از 5 بود؟

ممنون از توجه و راهنمایی شما دوستان
اختیار زندگی بنده به دست دیگران نیست، بلکه به نظر متاثر از بقیه شده! امتیازهایی که دادم از 5 بوده. به نظر خودم شرایط مناسبی برای ازدواجم هست. اما وقتی همچین امتیازهایی، یا از 100 مثلا امتیاز بالایی را می‌دهم، بقیه یکجوری رفتار می‌کنند که انگار از روی احساسات دارم تصمیم می‌گیرم. اینکه نظر بقیه مهم شده، بخاطر مسولیت نپذیرفتن پدرم است. پدرم گفته من مثل بقیه مهمان‌ها، اگر دعوتم کنی می‌آیم و گفته دایی‌ام برای خواستگاری همراهم باشد. برای همین، نظر دیگران مهم شد چون حداقل یک بزرگتر باید همراه من باشد. پدرم خیلی مغرور است و نظرش را به راحتی نمیشه تغییر داد. من دوست دارم بدون در نظر گرفتن مسائل عاطفی و احساسی تصمیم بگیرم، چون خوشبختی این دختر برام خیلی مهم است. برای مثال، پدرم عادت ندارد اشتباه‌های ما را ببخشد، البته در این مورد هم صجبت کردیم و دختر مورد علاقه‌ام گفته که بخاطر زندگی مون سکوت می‌کنه ولی نمیدونم تا چه انداره می‌تونه واقعا تحمل کنه. نمی‌خوام بخاطر مسائلی از این دختر جدا شم که بعدا اگر با یک دختر دیگر آشنا شدم که مثلا سطح مالی بالایی داشتم، دیگه از این دخترها خوشم نیاد و بگویم چیز مهم اضافه‌تری نسبت به دختر مورد علاقه‌ام ندارد. چیزی که باعث شده که کوتاه نیایم و این مساله تا به اینجا ادامه پیدا کند این است که می‌خواهم از همین اول، به همه بگویم که حد و حدود خودتون را در دخالت در زندگی من رعایت کنید. اما ترسیدم که نکند هر کدوم از ما نکند از روی احساس تصمیم گرفته باشیم.

تا اونجایی که من می دونم معیار خانواده سر شناس و پولدار، تحصیلات بالا ( که خانوادتون از اونها به عنوان موردهای بهتر نام بردند) گاهی اوقات در دسر ساز نیز هست. این معیارها بیشتر معیارهایی برای دکور زندگی است که دیگران دهنشان باز بماند و البته گاهی هم حسادت کنند اما برای داخل زندگی زناشویی آرامش خاصی را به ارمغان نمی اورند. در این مورد توجهتون رو به نقل قولی از مدیر همدردی که مشاور خانواده هستند جلب می کنم :

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی

با سلام
ل
توصیه می کنم مقالات ما را در مورد انتخاب همسر از لینک مقالات گلچین در بالای صفحه مطالعه کنید.

........

متوجه باشید تحصیلات بالا، درآمد بالا ، زیبایی زیاد هنگام همسر گزینی خانمها می تواند به عنوان یک آفت فرایند شناخت و ازدواج را تحریف کند.
یا خود خانمها اشتباها به خاطر این امتیازات موارد خوب را از دست می دهند.
یا آقایون به اشتباه فکر می کنند اینها امتیاز هست و خانمی که شرایط مناسب را ندارد انتخاب می کنند.

این موارد تحصیلات بالا ، در آمد بالا و قشنگی زیاد خانمها امتیاز قابل توجهی در زندگی زوجین محسوب نمی شود و اگر خانمی ظرفیت این نعمات را داشته باشد و درست از آنها بهره گیری کند، آنگاه تازه مانند دختران دیگری خواهد بود که فاقد این ویژگی ها(تحصیلات بالا، ثروت بالا، زیبایی زیاد) هستند خواهد شد!!!!! (این پاراگراف از ناب ترین آموزشهای پیش از ازدواج و پس از ازدواج هست که خودش به تنهایی می تواند دستمایه ایجاد یک سایت در این حوزه و بسط دادن آن شود. چرا که یکی از آسیب های امروزی خانواده ها محسوب می شود.)

---

اما برای اینکه بدونید این امتیازها که دادید تا چه حد تحت تاثیر احساساتتان بوده و تا چه حد واقعی به نظرم خوب است شما و دختر خانم به مشاوره پیش از ازدواج مراجعه کنید تا مطمئن شوید که هماهنگی لازم را دارید یا نه. البته شاید مشاور بتواند به شما راهکارهایی هم برای رضایت پدرتان بدهد.

با سلام
با تشکر از همه‌ی دوستان بابت توجه و اعلام نظرشان.
جناب deljoo_deltang، ممنونم بایت نظرتان. قبلا مشورت داشتم ولی لازمه انشاالله با حضور دختر خانم به صورت جدی و با طرح معیارها، با مشاور ازدواج مشورت کنیم. بهانه‌ای هم میشه تا بعد حدود 5 ماه ایشان را ببینم! چیزی که من را نگران می‌کند این است که به همین راحتی نمی‌توان واقعا اخلاق طرف مقابل را شناخت. چیزی که خود ایشان گفتند و برایم جالب بود، این هست که گفتند که دختر و پسر تا زیر یک سقف نروند نمی‌تواننند واقعا همدیگر را بشناسند. به نظرم شخصیت پخته و منطقی تر نسبت به بنده دارند. با مشورتی که قبلا با یک مشاور داشتم، گفتند که دختر خانم شرایط خوبی (از لحاظ تصمیم‌گیری در رفتار و ...) دارند و بنده لازمه حدود دو سال اول زندگی مشورت داشته باشم و مشاوره بگیرم.
ایشون در خانه، تقریبا مسولیت‌های زیادی را دارند و بر خلاف خواهرشان، خیلی وقت‌ها کارهای خانه (پخت غذا، نظافت و ...) را به تنهایی انجام می‌دهند. به نظرم میتونه دلیلی بر این باشه که آمادگی پذیرش مسولیت یک زندگی مستقل را دارند. در صورتی که من خودم می‌بایست مهارت‌های زیادی را یاد بگیرم.
با تشکر

درود بر داداش گلم هی من نمیخوام چیزی بنویسم بعد میبینم نمیشه لامصب شخصیتت اینقدر خوبه و اینقدر صادقانه رفتار میکنی آدم لذت میبره از خوندن نوشته هات نه تنها من فکر کنم بقیه هم باهام موافق هستن. من یکی چهارچنگولی موندم واللا چیز یکه تو میگی و مینویسی رو مقابیسه میکنم با همسنات توی این سن یا حتی هم سنهای خودم مقایسه میکنم یمبینیم خیلی منطقی و پخته رفتار میکنی.مشاور که حتما برو تا جایی که میشه تلاش کن پدرت رو راضی کنی بهتره اینجوری ولی اینم یادت باشه تو شخصیت مستقل و محکمی داری و و فقط کافیه بخوای و بشخصه اطمینان دارم میتونی یه زندگی مستقل و خوب رو همراه با عشقو آرامش تشکیل بدی دودلی رو از خودت دور کن دیدی خوبه رحم نکن الان دختر اینجوری تعریف میکنی ازش خداوکیلی کمه پول و زیبایی و تحصیلات بالا که دیگران میگن رو بریز دور مفتش گرونه وقتی اخلاق نباشه و ظرفیت داشتنش بالا هم نوشته خوشبختانه دلجوی گرامی هم براتون پست مدیر همدردی رو زد که علمی تره ولی در کل یه یاعلی بگو برو تا تهش یا میشه یا نمیشه ولی برو حیفه بخدا نصفه نیمه رهاش کنی :72:

دوست عزیر، جناب khaleghezey ، این نظر لطف شماست. با توکل بر خدا، ادامه می‌دهم. یقین دارم خدا انشاالله هر چی خیر هست را برای ما می‌خواهد. خدا همه دوستان رو حفظ کنه. ممنون که مشورت دادین.