من دوست دارم ازدواج کنم اما...

سلام به همه ی دوستان امیدوارم همتون خوب و خوش و خوشبخت باشید.
چندوقتی تو تالار نبودم دلم برای همه تنگ شده بود رفته بودم مشکلاتم رو حل کنم خوشبختانه بیشترش حل شد هفته پیش عروسی برادرم بود به کمک خدا با خوشی وسلامتی رفت سرخونه و زندگیش.منم همین ماه کنکور ارشد دارم برام دعا کنید تا قبول بشم.
اما دلیل مزاحمتم.من الان 22 سالمه تا حالاهم با پسری دوست نبودم دوستهای همجنسم هم انگشت شمارن.قیافه ام عادیه و همیشه سعی میکنم مرتب برم بیرون یکم هم ارایش میکنم و هیچوقت موهام رو بیرون نمیذارم ادم مذهبی هستم واجبات رو انجام میدم اما یه مشکل دارم هیکلم قشنگ نیست یعنی چاقم از طرفی هم همش تنبلی میکنم و میخورم.تو خانواده تنهام یعنی کسی به فکرم نیست واکثروقتهاروتنهاسر میکنم خیلی دوست دارم ازدواج کنم اما تاحالا مورد جدی پیش نیومده. دوتامورد بود که جدی نشدن یکیش استادم بود که خودم هم نفهمیدم توهم زده بودم یا نه قصدی داشت یکیش هم دوست برادرم بود که مادرش غیر رسمی خواستگاری کرد و دورادور میخواد جلو نمیاد البته اصلا با معیارهای من جور نیست(دیپلم داره خیلی خشکه مذهبه دوست نداره زنش درس بخونه یا کار کنه)درحالی که درس و کار بزرگترین عشق من تو زندگیم هستن و کلی براشون نقشه دارم.خلاصه برای من خواستگار قحطی زده نیست.این روزهاکه برادرم هم ازدواج کرده خیلی دلم میخواد منم ازدواج کنم و طعم دوست داشته شدن رو بچشم اما نمیشه.نمیدونم اشکال از هیکلمه که خواستگار ندارم یا چیز دیگه ایه؟؟لطفا یکم راهنماییم کنید بگید چه جوری خواستگار پسند بشم؟؟؟اگه سوالی هست با کمال میل پاسخ میدم

سلام!!!همین که تابحال با پسری دوست نشده ای افتخارکن!!!بنظرمن زیستن پاک درهمین خلاصه میشه!!مرحبا برتو!!!واقعا خیلی بدشده!!ارتباط نامشروع را اسمش گذاشته اند دوست پسری؟!!وای چه بلایی سر ایده ها اومده!!تو بااینکه ازاین فیلتر بسلامت عبور کرده ای چنان تصور کن که در حال ساختن یک خانه ای هستی که فونداسیونش را ضد زلزله اجرا کرده اید.حال که فونداسیون قوی باشه امیدوار باش بخدا توکل کن ازاو بخواه(درانجیل اومده /بکوبید درها را که بسوی شما گشوده خواهد شد از او بخواهید بشما داده خواهد شد)هنوز برات زوده 22 ساله ای !!زیاد هم دیر ت نشده تا 30 وقت داری!!ولی مواظب باش توی این 8 سال اینده به دام شیطان نیفتی!یعنی همه حدودا توی این مقطع سنی اشتباه میکنند.
راستش میدونی چرا خواستگار نداری؟یه لحظه فکر کن ببین چیزی بعقلت میرسه؟
میدونی توی این زمونه خواستگار مناسب وایده ال نیست!یا جوانها درگرداب قرص ومخدرند یا ازاحساس مسولیت زندگی واجتماعی دور شده اند همه ش بفکر تفریح وکوچه گردی و...
پس تو از خدا بهترینها را خواسته ای!!!او هنوز بفکر توست ناامید نشو!!!هرموقع یک فرد منزه را خدا مصلحت دانست قسمتت میشه فقط مواظب ابرو عفتت باشه!!
برات بهترینها را ارزومندم.

سلام

با صحبت های shahrear کاملا موافقم .

ستاره خانم . عیب از شما نیست ، جامعه ما عیب کرده که داره به سمت ظاهر بینی پیش می ره ، مبادا این قضییه باعث بشه اعتماد به نفستون پایین بیاد و تن به ازدواج با کسی بدید که از لحاظ فرهنگی یا تحصیلی از شما پایین تر است که در اینصورت سخت ضرر خواهید کرد . با اعتماد به نفس کامل خواستگاراتونو بررسی کنید و تصمیم بگیرید .

قدر و ارزش خودتونو بدونید .
آرزوی خوشبختی برای شما دارم .

سلام ستاره جون:72:
من خواهر کوچیک ندارم.اجازه هست که خواهر کوچولو صدات کنم؟:43:
خواهر کوچولوی من تو هنوز 22 سالته.سنی که الان توی جامعه ی ما برای ازدواج سن کمیه.گلم بیشتر دخترا الان همین مشکلات تنهایی رو دارن.که این موضوع واقعا ربطی به خودشون و شخصیتشون نداره.مشکل نقایصی هست که توی جامعه مون وجود داره.
عزیزم من از تو 4 سال بزرگترم.از نظر شخصی بخوام بگم واقعا برای تصمیم گیری به پختگی رسیدم.من اگه الانمو با 22 سالگیم مقایسه کنم دنیایی اختلاف توی عقاید میبینم.میلو علاقه تو به دوست داشته شدن درک میکنم اما این علاقه رو وقت یه انتخاب کمرنگش کن که به تبعات منفی کمتری برسی.
خواهر کوچولو اینکه تا الان خواستگار نداشتی اصلا اصلا مورد حادی نیست.من تا 21 سالگی اونقد غرق دنیای خودم بودم که ازدواجو خیلی دور میدیدم.22 سالم بود که وارد یه رابطه ی عاطفی تقریبا 2 ساله شدم فکر و ذکر اون روزام عشق و علاقه با اون آقا و طبق قول و قرارمون ازدواج بود که نشد.برات تعریف نمیکنم که چطور.خیلی طولانی میشه.خواستگارای جدی من از حدودای 25 سالگی وارد زندگیم شدن.وقتی که خیلی از وضعیتام ثابت شدن.
یه نکته ی مهم از نظر منم اینکه واقعا خواستگارای زیاد داشتن حسن نیست.من دعا میکنم که ای کاش فقط 1خواستگار داشتم و باهاش به تفاهم میرسیدم تمام!بزرگتر که بشی خودتم تجربه ش می کنی.رفت و آمد های آدمای زیاد واقعا روح آدمو خسته میکنه.من سابقه ی حدودا 17-18خواستگاری ناکامو داشتم :311: هرچند جواب رد می دادم اما اثراتی توی روحیه م گذاشتن هر کدام.صحبت ها،بررسی معیار ها،قیاس کردن ها و قیاس شدن ها همش خواهی نخواهی موثره
برات آینده ای شاد و پر از عشق آرزومندم:72:

[سلام ستاره جون:72:
موفق و خوشبخت باشي عزيزم اصلاً عجله و ... براي ازدواج به مفهوم زندگي مشترك نكن تو خودت باش و ازاده و رلكس و شاد و اجتماعي هر وقت مصلحت بود ازدواج سراغت مياد / ولي ميدانيم كه ازتنهايي در آمدن و خواستن هم حق توست پس ايرادي ندارد خودتو با متانت مشتاق ازدواج نشان بدي البته لازم نيست زياد رعايت كني چون ذاتاً محجوب هستي بايد يخده راحت باشي
و ضمناً هيچوقت زندگي و شادي و سرحالي زندگيتو منوط به هيچي نكن چه ازدواج و درس و شغل و... بلكه از هرچي كه امكانش برات فراهم بود بهره ببر و استفاده كن

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط setareh 1390

سلام به همه ی دوستان امیدوارم همتون خوب و خوش و خوشبخت باشید.
چندوقتی تو تالار نبودم دلم برای همه تنگ شده بود رفته بودم مشکلاتم رو حل کنم خوشبختانه بیشترش حل شد هفته پیش عروسی برادرم بود به کمک خدا با خوشی وسلامتی رفت سرخونه و زندگیش.منم همین ماه کنکور ارشد دارم برام دعا کنید تا قبول بشم.
اما دلیل مزاحمتم.من الان 22 سالمه تا حالاهم با پسری دوست نبودم دوستهای همجنسم هم انگشت شمارن.قیافه ام عادیه و همیشه سعی میکنم مرتب برم بیرون یکم هم ارایش میکنم و هیچوقت موهام رو بیرون نمیذارم ادم مذهبی هستم واجبات رو انجام میدم اما یه مشکل دارم هیکلم قشنگ نیست یعنی چاقم از طرفی هم همش تنبلی میکنم و میخورم.تو خانواده تنهام یعنی کسی به فکرم نیست واکثروقتهاروتنهاسر میکنم خیلی دوست دارم ازدواج کنم اما تاحالا مورد جدی پیش نیومده. دوتامورد بود که جدی نشدن یکیش استادم بود که خودم هم نفهمیدم توهم زده بودم یا نه قصدی داشت یکیش هم دوست برادرم بود که مادرش غیر رسمی خواستگاری کرد و دورادور میخواد جلو نمیاد البته اصلا با معیارهای من جور نیست(دیپلم داره خیلی خشکه مذهبه دوست نداره زنش درس بخونه یا کار کنه)درحالی که درس و کار بزرگترین عشق من تو زندگیم هستن و کلی براشون نقشه دارم.خلاصه برای من خواستگار قحطی زده نیست.این روزهاکه برادرم هم ازدواج کرده خیلی دلم میخواد منم ازدواج کنم و طعم دوست داشته شدن رو بچشم اما نمیشه.نمیدونم اشکال از هیکلمه که خواستگار ندارم یا چیز دیگه ایه؟؟لطفا یکم راهنماییم کنید بگید چه جوری خواستگار پسند بشم؟؟؟اگه سوالی هست با کمال میل پاسخ میدم

---

سلام دوست عزیز.والا ما که نفهمیدیم اخرش ازدواج کنیم یا نه:33::33::33:.تا مجردی ازت میپرسن چرا ازدواج :43::43::43:نمیکنی(خوب هرکسی به یک دلیلی ازدواج نمیکنه) و وقتی متاهلا بهمون میگن چرا میخوای ازدواج کنی:81::81::81: اخه نونت کمه ابت کمه :58::58::58:....شوخی کردم دوست عزیز.عزیزم شما که تازه اول راه هستیدید و انشاالله با تلاش و برنامه ریزی زمینه رو برای ازدواج مهیا کنید.افرین به شما دوست عزیز که وارد اینجور روابط دوستی که جز وقت تلف کردن چیزی نداره.عزیزم برای هدفات تلاش کن بخصوص که مقطع ارشد رو در پیش دارید .شما هیچ مشکلی ندارید .یکی از مشخصه های جوامع توسعه یافته و در حال پیشرفت بالا رفتن سن ازدواج هست .که به نوع خودش مزایا و معایبی رو در پی داره .شما میتونید با حضور بیشتر و فعالتر و نشان دادن تواناییاتون بهتر خودتون رو به دیگران معرفی کنید.به هر حال دوست عزیز امروزه خواه و نا خواه چه برای پسرها و چه برای دخترها سن ازدواج افزایش یافته(خانمها 24 و 25 به بالا و اقایون 27و 28 به بالا).

اگر بتونی یک کلاس ورزشی بری، هم به لاغر شدن و سلامتت کمک می کنه و هم دوستای بیشتری پیدا می کنه و احتمال معرفی شدن به خواستگار ...
نه برای ازدواج، که برای سلامتی خودت سعی کن به وزن متناسب برسی :72:

زنی که به خودش و سلامتیش اهمیت می ده، جذاب تره.
اگر بشینی تو خونه و بخوری و بخوابی و ... جذابیتت کم می شه.

از تک تکتون بابت دلداری ها و جوابهاتون ممنونم واقعا دلگرمم کردید.هانیه جان هر چی دوست داری صدام کن.خوشحال میشم منو خواهر خودت بدونی.
شیدا جون متاسفانه تو این زمان اصلا امکان باشگاه رفتن رو ندارم نه از سر تنبلی بلکه خیلی به مادرم از نظر مالی فشار میاد از یکطرف شهریه ی دانشگام هست از طرفی هم چند وقته بیکارم.خیلی دوست دارم توخونه ورزش کنم اما میدونید که همش تنبلی میکنم.
الان چند وقته همه ی دور و اطراافیام دارن ازدواج میکنن برادرم چندتا از دوستام و دخترخاله مو و... .میدونید که احتمالا چه حسی به ادم دست میده.حس بدیه مخصوصا که بعضیاشون سنشون از من کمتره.اخه هیچکس تو خونه حوصله مو نداره.نه باهام بیرون میان نه پابه پام شیطونی میکنن اخه چیکارکنم من؟؟؟؟

سلام، خیلی خوبه که حواست به خودت هست، سعی میکنی یکسری ارزشها رو رعایت کنی و در اصل به روح و روانت احترام میزاری و باطن زیبایی واسه خودت و همسر و فرزند و خانواده آینده ات میسازی. اینها همونطور که دوستان گفتند از ویژگی های خیلی مهم و باارزش شما هست.

البته کافی نیست. توی ازدواج به نظرم دو تا 100 درصد داریم. که برای هردوتاش باید سعی کنی به نزدیک 100 برسی. توی هر کدوم اگه وضعت بره زیر 60 دیگه اون یکی 100 هم که باشه باز هم مشکل داری. ظاهر اون 100 درصد دومه که باید بهش توجه کنی. منظورم از ظاهر آرایشهای انچنانی نیست. واسه اینکه سوء تفاهم نشه و اگه بخوام دقیقتر بگم به نظر من دو مورد مهم هست که هر آدمی باید توی ظاهر خودش اونها رو همیشه چک کنه و نزاره از کنترلش خارج بشن. حالا چه مرد باشه چه زن. دقیقا مثل همونکاری که باید برای معنویات خودمون انجام بدیم:

یکی اینکه باید به بدن خودت برسی. پوست باطراوت، شفاف و روشن، تناسب توی همه اندامت، خواب کافی شب، تغذیه مناسب،.... خلاصه اینکه وقتی میری حموم باید از دیدن خودت توی آینه لذت ببری و چشمات برق بیافته!(ببخشید جمله دیگه ای که واضح منظورم رو برسونه پیدا نکردم)

دوم اینکه طرز لباس پوشیدن و تمیزی و شیک بودن و انتخاب رنگ لباس و نوع راه رفتن و .... اینبار وقتی میخوای بری بیرون خودت رو که توی آینه ببینی لذت ببری!

هر کدوم از اینها که ایراد داره باید براش وقت بزاری و زحمت بکشی تا درست بشه اول به خاطر خودت که حس بهتری نسبت به خودت پیدا کنی و دومی به خاطر احترام به بقیه که قراره با تو باشن!

سلام ستاره جان.(نمیدونم چرا نامتون منو یاد دوستم میندازه که خیلی دلم براش تنگ شده )اگه دوست داشته باشی میتونی یه نرمش همراه با شادی داشته باشی.من خودم خیلی وقتا اینکارو انجام میدم چون علاقه بهش دارم(البته من واسه اینکه دوست دارم) و حتی بعضی وقتا داد مامانم میره رو هوا از دست کارهام:158::158::158:.میتونی اهنگ بزاری(مجاز و غیر مجاز فرقی نداره فقط شاد شاد شاد:227::227::227:)هم ورزش و نرمش میکنی هم انرژی میگری(ای باحاله:311::311:....بیا قر بده:227::227::227:...اها...حالا دستا بالا...:58::58::58:)

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ستیلا

سلام ستاره جان.(نمیدونم چرا نامتون منو یاد دوستم میندازه که خیلی دلم براش تنگ شده )اگه دوست داشته باشی میتونی یه نرمش همراه با شادی داشته باشی.من خودم خیلی وقتا اینکارو انجام میدم چون علاقه بهش دارم(البته من واسه اینکه دوست دارم) و حتی بعضی وقتا داد مامانم میره رو هوا از دست کارهام:158::158::158:.میتونی اهنگ بزاری(مجاز و غیر مجاز فرقی نداره فقط شاد شاد شاد:227::227::227:)هم ورزش و نرمش میکنی هم انرژی میگری(ای باحاله:311::311:....بیا قر بده:227::227::227:...اها...حالا دستا بالا...:58::58::58:)

---

سلام setareh 1390 خانم

تو رو خدا اینو ببین
ستیلا اصلا توووپ تو پست هاش هم ورزش میکنه انقد شاد و سرزنده هست :227::227::227::227:
تنبلی نکن دختر پاشو تو خونه از این موج مکزیکی :326: ها برین خب ورزشی نرمشی مثل این خانم بابا دخترین هااا باید انقد شاد باشین ،که کلافه بشن تو خونه از دست شماها ، اومدی خونه بگن وااای زلزله اومد نه اینکه کسی حرف نزنه
حالا بشماار یک دو سه . . . :227::227::227:

سلام دوست عزیز. اولا منم بهت تبریک میگم بابت روحیه لطیفت و نجابت و پاک دامنیت. قدر خودتو بدون.

دوم اینکه در مورد خواستگار چند مورد به ذهنم رسید که میتونه دلایلی برای نداشتش باشه:

یکی اینکه به اندامت نمیرسی. زیبایی ظاهری و تناسب اندام خیلی مهمه و یکی از معیارهای اصلی هر پسریه. (برای این مورد

باید باید ورزش کنی. ولی مجبور نیستی حتما باشگاه بری و پول خرج کنی. همین پیاده روی صبحگاهی توی پارکها و فضاهای

سبز خودش خیلی موثره. بری و چند نفرو هم ببینی تو هم حتما سر ذوق میای. {خواهر شوهر خودم 75 کیلو بود، از همین

طریق و پیاده روی 25 کیلو کم کرد} تو به جای پول خرج کردن یکم همت خرج کن}).

دومی هم اینکه به دلیل اینکه گفتی دوستام انگشت شمارن حس کردم یه کم روابط اجتماعیت کمه. تو باید خودتو قاطی مردم

کنی و بگو بخند داشته باشی. سن تو الان سنیه که وجودت باید پر از شور و سر زندگی باشه. دوستان زیاد و شرکت در

مراسم ها خودش خیلی در داشتن خواشتگار مهمه .

راستی چون دختر معتقد و مذهبی هستی فکر کنم فعالیتهای توی مساجد خیلی با روحیه ات سازگار باشه. کم هزینه هم هستند.

الان دوره زمونه ای شده که یا دخترا خودش یکی رو پیدا میکنن که اونم نصف بیشترش به ازدواج ختم نمیشه

و اگر هم بشه همچین آش دهن سوزی نمیشه چون از روی نادانی و نپختگیه. یا اینکه یکی باید تو رو

ببینه که بتونه به یکی نشونت بده. واسه همین باید زیاد تو جمع باشی گلچین شی.

مطمئن باش با امتیازاتی که داری خیلی زود ازدواج خواهی کرد.

دوست گلم یه مورد دیگه به ذهنم رسیده راستش نمیدونم بگم یا نه. واسه همین اول میخوام بپرسم ببینم حدسم درست بوده یا نه.

پدرت در قید حیاته؟؟ آخه از یه چیزی حدس زدم به رحمت خدا رفتن . اونجا که گفتی نمیتونم باشگاه برم چون به مامانم فشار میاد.

سلام دوباره به همه ی دوستان.kamrعزیز حدست درسته من 3 ساله پدرم رو از دست دادم الانم خیلی دلم هواشو کرده ایکاش میشد فقط برای چندثانیه دوباره ببینمش. درسته مذهبی هستم اما به جز مراسمات خاص مسجد نمیرم.منظور از دوستان انگشت شمارم دوستای صمیمیم بود وگرنه تو دانشگاه با اکثر دخترها دوستمو و خیلی هم بگو و بخند میکنم اما دوستی که بیرون از محیط دانشگاه باهاش باشم خیلی کم هستند.امروز خواهرم مساله ای رو باهام درمیون گذاشت گویا یکی از همکارهای همسرش برای پسرش دنبال دختر میگرده و شوهرخواهرم هم قصد داره منو معرفی کنه اما متاسفانه باز پسره دیپلم داره یه مغازه مانتو فروشی داره فقط در همین حد ازش میدونم.من به خواهرم گفتم نمیخواد منو معرفی کنه.خواستم ببینم چیکار کنم؟؟
وضع مالیمون خوبه اما مادرم بدون برنامه ریزی پولاشو خرج میکنه به خاطر همین وسط ماه میمونه از یه طرف هم توی بچه هاش فقط من رفتم دانشگاه و داره خرجش رو میده همش با تیکه و کنایه بهم اینو میفهمونه یا حداقل من اینجوری فکر میکنم و دلم نمیخواد بیش از حد برام خرج کنه تا اگه رفتم سرکار راحت تر بتونم پول رو پس بدم. دوستان برام دعا کنید دلم خیلی گرفته...

سلام عزیزم به خاطر پدرت واقعا متاسفم. خدا رحمتش کنه.

ولی به خاطر موضوعت یه چیزی بگم. اونم اینکه میگن روی پیشونی هر کی اسم یکی حک شده و بالاخره خدا اونا رو به هم

میرسونه ولی کی و کجا و چطوریش رو فقط و فقط خدا میدونه. از اینکه خواستگارات باب میلت نیستند اصلا ناراحت نشو.

همین قدر که خواستگار داری خداتو شاکر باش. باور کن تو هنوز سنی نداری و خیلی از دخترا با سن بالاتر از تو اینم ندارن.

مامانم میگه واسه دختر از شاه تا گدا خواستگار میاد. ولی بالاخره قسمت کی میشه و خدا مهر کی رو به دل دختر میندازه الله اعلم.

تو هم به جای غصه خوردن از مجردیت و جوونیت بهره برداری کن. چون دیگه آب رفته هیچ وقت به جوی برنمیگرده.

من خودم 1.5 سال از خواهرم کوچکترم و به خاطر این کوچیکی خواستگار زیادی نداشتم با اینکه 26 سالم بود ولی فکر کنم

5 تا بیشتر نداشتم ولی ماشاءاله خواهرم هر روز یکی میومد ولی با این حال من 7 ماه زودتر از اون ازدواج کردم.

منظورم اینه که سنی رو که خدا مقدر کرده برات با 200 تا خواستگار هم نمیشه جلو یا عقبش انداخت.

تو هر سنی که قراره ازدواج کنی همون روز و همون ساعت ازدواج میکنی. پس میخوای چیکار هی برات خواستگار بیاد

و بیشتر اذیت شی. واسه خواهرم نزدیک 200 تا خواستگار اومد ولی همش میگفت خدایا چرا یه نفر اونی رو که من میخوام

(البته شرایطش مهم بود نه کس خاصی) نمیفرستی . بابام هم میگفت این دختر آخه چی میخواد؟ مال اینو باید بدیم ببافند.

ولی اونقدر صبر کرد تا بالاخره اونی رو که شرایط اونو داشت بالاخره اومد و ازدواج کرد.

همیشه به خواهرم به شوخی میگفتم بالاخره که ازدواج کردی کار اولی که باید بکنی اینه که یه پس گردنی به همسرت بزن

و بگو تا حالا کجا بودی؟ :311:

انشاء اله خوشبخت بشی:72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط kamr

دوست گلم یه مورد دیگه به ذهنم رسیده راستش نمیدونم بگم یا نه. واسه همین اول میخوام بپرسم ببینم حدسم درست بوده یا نه. .

---

ممنونkamrعزیز.تواین پستت گفتی یه مورد دیگه به ذهنت رسیده میشه بگید چیه از دیروز بدجور ذهنم رو مشغول کرده...لطفا

سلام ستاره جون
منم تقریبا شرایط شمارو تجربه میکنم اما یه تفاوتهایی داریم.تو ایمانت قویتره.خوش به حالت.
امیدوارم هرچه زودتر به اون شرایطی که آرزوشو داری برسی.
امیدوارم هیچوقت قطره اشک ناامیدی از چشمت سرازیر نشه.اما اگر شد فراموش نکنی خدا بهترین امیدته.همه تا مدتی پیشتن اما خدا همیشه همیشه همیشه تو قلبته.
امیدوارم همیشه همیشه همیشه بدونی خدا با افراد باتقواست وخدارو به خاطرداشته هات شکر کنی.
مراقب خودت باش عزیزم.

مرسیearth عزیز من اونقدرها که شماها میگیدایمانم قوی نیست.خیلی وقتها کفر میگم و ناامید میشم از زندگی بعضی وقتها انقدر کم میارم که نای بلند شدن هم ندارم.اما راست میگید خدا هیچوقت بنده هاشو تنها نمیذاره.اما مشکل من ترسه از یه طرف از موقعیت خواستگارام خوشم نمیاد اما از طرفی میترسم نکنه بعدهافردی بیاد که حتی دیپلم هم نداشته باشه یا اینها بهترین خواستگارام تو زندگیم باشن وبعدا حسرت بخورم.واقعا میترسم مخصوصا چون بارها بهم ثابت شده خیلی بدشانسم همش از اینده ام هم میترسم...

کاش میتونستم بهتر راهنماییت کنم.
نمیدونم خودم در آینده به چه کسی بله میگم اما مطمئنم دیپلمه بودن افراد یا کم پول بودنشون دلیلی واسه ردکردنشون نیست.
یکی میتونه دیپلمه باشه اما مطالعه زیادی داشته باشه.اما اگر از اون دسته دخترهایی هستی که حرف دیگران تو زندگیت نقش اساسی داره دیپلمه مورد خوبی نیست.

ضمن اینکه یک پسر دیپلمه دربیشتر موارد که من دیدم ترس اینو داره که از همسرش کم نیاره..واینو به طرق مختلف نشون میده.
اگر روحیه شما اینطوره که دوست دارید درمورد دانشگاه حرف بزنید وواستون مهمه بهتره فرد دیپلمه رو از خواستگاراتون حذف کنید.

اینا فقط نظر شخصی من بود.

earthعزیز نظر افراد اونقدری برام مهم نیست یعنی هیچوقت حرفی رو بدون دلیل و منطق قبول نمیکنم.نمیگم همه ی مدرک بالاها خوبن و مدرک پایینا بد.مثلا درمورد دوست برادرم تقریبا همه چیزش اوکی بود کم مونده بود رضایت بدم که برادرم گفت دوست نداره زنش بره بیرون از خونه از لحن برادرم احساس کردم که حرفش حتی برای برادرم هم سنگین بوده.برادرم خودش دیپلم داره و خانمش فوق دیپلم وقتی میخواست ازدواج کنه به خانمش گفت این مسائل به من ربطی نداره هرجور که خودت دوست داری من کمکت هم میکنم که اخرسر یه ماه مونده به عروسی خانمش خودش نخواست دیگه بره سرکار گفت خسته میشم و باز برادرم گفت هرجور خودت راحتی من بهت اطمینان کامل دارم.درس و کار به من احساس ارامش و استقلال میده همینکه ازخونه میرم بیرون و بادبهم میخوره انگار تازه میشم جوون میشم.
اولش برادرم خیلی راضی بود به وصلت با دوستش مستقیم بهم نمیگفت اما غیر مستقیم چرا.اما چند وقت پیش بدون مقدمه گفت اره فلانی میگه برام دختر خوب پیدا کن.اخه من چه دختری برات پیداکنم که بتونه باتوکناربیاد و ازخونه بیرون نره نه کار کنه نه درس بخونه.وقتی این رو گفت انگاری ته دلم خوشحال شدم احساس کردم داره بهم میفهمونه که اون به دردم نمیخوره واقعا خوشحال شدم که دیدم برادرم انقدر رو فردی که ازمن خواستگاری کرده حساسه...

من فقط چند تا نکته رو خدمت دختر خانم های محترم و مجرد تالار عرض کنم:

1- معیار هاتون منطقی و حد و حدود داشته باشه. یعنی دنبال بهترین و ایده ال نباشید. هیچکس بهترین نیست و گل بی عیب خداست. هر کسی نقاط قوتی داره و در مقابلش نقاط ضعفی هم داره. اگر همینطوری خواستگار هاتون رو بدون بررسی رد کنید و دنبال بهترین باشید ، هیچوقت نمی تونید ازدواج کنید و تا 30 سالگی ممکن هستش مجرد بمونید!! سطح خواستگارتون از خودتون خیلی بالاتر نباشه(خصوصا مالی). چراکه بعدا باعث اختلاف میشه. چراکه زن و شوهرانی که هر دو سطح نزدیک به هم داشته باشند بهتر همدیگه رو درک می کنند و طرفی خودش رو بالاتر نمی دونه.

2- به هیچ وجه به تعداد خواستگار های دیگران فکر نکنید. چرا فلانی 100 تا خواستگار داره و من 5 تا خواستگار دارم. هر کسی با توجه به شرایطش خودش و خانواده اش به طبع تعداد و سطح خواستگار هاش هم فرق داره. کم بودن تعداد خواستگار به معنی این نیست که خودتون رو دست کم بگیرید.

3- هیچوقت چهره و قیافه رو معیار اول قرار ندین. با دقت سایر معیار های بسیار مهم دیگه رو بررسی کنید مثل سطح خانواده ، سطح اعتقادی و فرهنگی ، سطح تحصیلات ، اخلاق ، میزان عقلانیت و تفکر ، داشتن دانش تشکیل خانواده ( همسر داری و تربیت فززند )

دوست عزیز
اگه کنکور ارشد برات مهمه بهتره تمرکزت رو بگذاری روی اون حدود 6 روز دیگه امتحان داری بعدا هم میشه این مشکل رو پیگیری کرد!

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط setareh 1390

ممنونkamrعزیز.تواین پستت گفتی یه مورد دیگه به ذهنت رسیده میشه بگید چیه از دیروز بدجور ذهنم رو مشغول کرده...لطفا

---

بی خیال. زیاد مهم نیست. چون بعدا گفتی وضع مالیتون خوبه پس صلاح ندیدم بگم. چون در تو صدق نمیکرد.

بازم از همتون ممنونم که کمکم میکنید.از نکات خوبه اقای امیرمحمود هم خیلی استفاده کردم و متشکرم ازش.
دوستان خوبم میدونم الان باید فکر امتحان ارشد باشم و ذهنم رو متمرکز درس کنم اما نمیشه.من دوست دارم دوست داشته بشم مثلا وقتی دارم فیلم میبینم وقتی میبینم یه دختر تو فیلم انقدر برای یه پسر دوست داشتنی و خاصه منم دلم میخواد اون حس رو تجربه کنم میدونم زندگی فیلم نیست و تو زندگی واقعی همش احساس و عشق نیست گاهی بدی و تلخی هم هست.اما فکر کنم حس دوست داشته شدن تو هر ادمی وجود داره و یه حس ذاتیه.از یه طرف دوست دارم این حس رو با تمام وجودم درک کنم و از طرفی حاضر نیستم به خاطر این حس قانونام و زیر پا بذارم یا تن به ازدواج باهر ادمی بدم.نمیدونم چیکار کنم ایا این حس تو من طبیعیه یانه؟؟ایا راهی برای سرکوبیش هست؟؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط setareh 1390

بازم از همتون ممنونم که کمکم میکنید.از نکات خوبه اقای امیرمحمود هم خیلی استفاده کردم و متشکرم ازش.
دوستان خوبم میدونم الان باید فکر امتحان ارشد باشم و ذهنم رو متمرکز درس کنم اما نمیشه.من دوست دارم دوست داشته بشم مثلا وقتی دارم فیلم میبینم وقتی میبینم یه دختر تو فیلم انقدر برای یه پسر دوست داشتنی و خاصه منم دلم میخواد اون حس رو تجربه کنم میدونم زندگی فیلم نیست و تو زندگی واقعی همش احساس و عشق نیست گاهی بدی و تلخی هم هست.اما فکر کنم حس دوست داشته شدن تو هر ادمی وجود داره و یه حس ذاتیه.از یه طرف دوست دارم این حس رو با تمام وجودم درک کنم و از طرفی حاضر نیستم به خاطر این حس قانونام و زیر پا بذارم یا تن به ازدواج باهر ادمی بدم.نمیدونم چیکار کنم ایا این حس تو من طبیعیه یانه؟؟ایا راهی برای سرکوبیش هست؟؟

---

سلام ستاره جان:72::72::72:

این حس دوست داشتن و ابراز علاقهات کاملا قابل درک هست .منم همینجوری هستم .خوب طبیعت هر خانمی هست.

عزیزم برای ازدواج باید دختر هم تلاشها داشته .منظورم این نیست که مثلا چشم بسته عاشق بشه اما باید زمینه اش رو فراهم کنه.یه مثال میزنم دوستی یا اشنایی ازت سوال میکنه که کسی توی زندگیت نیست.شما جواب میدی و در ذهن خودت میگی وای چه جوابی بهش بدم .برای شان خودتون میگید که نه من فعلا میخوام درس بخونم اما به جای این جمله میتونید بگید هنوز فردی که شرایطش به من بخوره رو پیدا نکردم.

این صرفا یک مثال بود که در بین دختران مجرد هست اما باید شما هم تلاش داشته باشی.حضورت رو در جامعه بیشتر کنید

سلام دوستان من کنکور ارشدم رو دادم امیدوارم روزانه قبول بشم برام دعا کنید.
چند روزی فکری ذهنم رو مشغول کرده میخوام باهاتون درمیون بذارم لطفا بهم بگید درسته یا اشتباه میکنم پیشاپیش مرسی.
بهتون گفته بودم که یکی از اساتیدم خواستگارم بود بعضی اوقات پیام میداد البته فقط عرفانی و جملات قصار.توی همون زمانها یکبار که داشتم شماره ای رو از گوشی دوستم براش میخوندم متوجه شدم یک تماس گرفته شده از دوستم با استادم تو گوشیشه(اونموقع دوستم هیچ کلاسی با اون استاد نداشت و حتی نمیشناختتش)به شوخی به دوستم گفتم شماره استاد ماتوگوشی تو چیکار میکنه که اونم هول کرد و گفت اشتباهی گرفتم شمار رو(درحالی که شماره به اسم تو گوشیش بود)خلاصه گذشت و بعد اون ماجرا پیام های استاد کم شد و تموم و هیچ خبری از پیگیریهاش نشد.منم پیگیری نکردم تا چند روز پیش که با همون دوستم رفته بودم بیرون که حرف از خواستگار افتاد و اون گفت یه خواستگار استاد داشته که تو دانشگاه خودمون و تو رشته ی خودمون تدریس میکرده و با نشونه هایی که داد 80درصد شبیه همون استاد بود و در ادامه اش گفت خانواده اش رضایت ندادن و... .من حرکتی از خودم نشون ندادم فقط گفتم حتما قسمت نبوده.اما ذهنم درگیر شد یعنی ممکنه همون استاد بوده و یا ایا قصدی پشت اون تماس از طرف دوستم بوده؟چرا بعد اون روز خبری از استاد نشد؟؟هزار تا سوال اینجوری تو ذهنمه.میدونم اونی که منو به خاطر کس دیگه ول کنه به درد نمیخوره ولی ایا سوظن من درسته؟؟فقط میخوام بدونم تا رابطمو با این دشمنه به ظاهر دوست کم کنم.....
لطفا نظرتون رو بهم بگید

- - - Updated - - -

سلام دوستان من کنکور ارشدم رو دادم امیدوارم روزانه قبول بشم برام دعا کنید.
چند روزی فکری ذهنم رو مشغول کرده میخوام باهاتون درمیون بذارم لطفا بهم بگید درسته یا اشتباه میکنم پیشاپیش مرسی.
بهتون گفته بودم که یکی از اساتیدم خواستگارم بود بعضی اوقات پیام میداد البته فقط عرفانی و جملات قصار.توی همون زمانها یکبار که داشتم شماره ای رو از گوشی دوستم براش میخوندم متوجه شدم یک تماس گرفته شده از دوستم با استادم تو گوشیشه(اونموقع دوستم هیچ کلاسی با اون استاد نداشت و حتی نمیشناختتش)به شوخی به دوستم گفتم شماره استاد ماتوگوشی تو چیکار میکنه که اونم هول کرد و گفت اشتباهی گرفتم شمار رو(درحالی که شماره به اسم تو گوشیش بود)خلاصه گذشت و بعد اون ماجرا پیام های استاد کم شد و تموم و هیچ خبری از پیگیریهاش نشد.منم پیگیری نکردم تا چند روز پیش که با همون دوستم رفته بودم بیرون که حرف از خواستگار افتاد و اون گفت یه خواستگار استاد داشته که تو دانشگاه خودمون و تو رشته ی خودمون تدریس میکرده و با نشونه هایی که داد 80درصد شبیه همون استاد بود و در ادامه اش گفت خانواده اش رضایت ندادن و... .من حرکتی از خودم نشون ندادم فقط گفتم حتما قسمت نبوده.اما ذهنم درگیر شد یعنی ممکنه همون استاد بوده و یا ایا قصدی پشت اون تماس از طرف دوستم بوده؟چرا بعد اون روز خبری از استاد نشد؟؟هزار تا سوال اینجوری تو ذهنمه.میدونم اونی که منو به خاطر کس دیگه ول کنه به درد نمیخوره ولی ایا سوظن من درسته؟؟فقط میخوام بدونم تا رابطمو با این دشمنه به ظاهر دوست کم کنم.....
لطفا نظرتون رو بهم بگید

دوستای خوبی که به تاپیک سر میزنید لطفا راهنمایی و جواب یادتون نره.من الان واقعا گیج شدم از یه طرف حس میکنم بهم خیانت شده اونم از طرف بهترین دوستم از یه طرف...خودمم نمیدونم فقط لطفا بهم کمک کنید

وای دوستان همدردی اگه بدونید نظرات و جوابهاتون چقدر میتونه بهم کمک کنه مطمئنم اونها رو از من دریغ نمیکردید.من هنوز منتظر نظرات شما هستم لطفا منو از نظرات خودتون محروم نکنید...

سلام ستاره خانوم

این موضوعت با موضوع اول تاپیکت متفاوته.

برای همین ممکنه دوستانی که قبلا اومدن و موضوعتو خوندن و جواب هم دادن وقتی میبینن این تاپیک توسط شما داره ادامه پیدا میکنه با خودشون میگن ما که راهنماییامونو کردیم دیگه پس چیزی بذهنمون نمیرسه نمیاین تو تاپیکت و نظرشونو بگن. چون نمیدونن موضوع عوض شده. سوال دیگری مطرح شده.

شما میتونی دوباره یه تاپیک جداگانه باز کنی و این موضوع جدید و اونجا بذاری.

اما در کل در مورد سوالت بنظر من مهم نیست. همون استاد شماست. یا دوستت خواسته استادی که تو فکر میکردی حسی نسبت بهتون داره . منحرف کرده نسبت بخودش.

اولا که این آقا استاد که از تو خواستگاری نکرده بوده. شایدم از اول از دوستت خوشش میومده اینیم که بتو چند تا اس ام اس میداده میخواسته یجوری راه ارتباطی باز کنه از دوستت تحقیق کنه. (البته میگم ممکنه)
یا ممکنه که از اول هم شما رو به عنوان یکی از گزینه ها میده اما در بررسی که انجام داده دیده دوستتون براشون بهترن.

خلاصه اینو خیانت نببین ! یعنی خیانت نیس گلم . کسی که حرفی بشما نزده یا قولی نداده که حالا بخواد بد قولی کرده باشه.

دوما الان دیگه خیلیا هستن که واسه امتحان کردن خواستگاراشون به دوستاشون میگن سعی کنن اغفالش کنن ببینن میشه یا نه! حالا کار ندارم به درست و غلط بودن این روش.
یعنی حتی در بدترین شرایط هم بخوای فکر کنی که این آقا تورو درنظر داشته برا ازدواج اما با تماس های دوستت به سمت دوستت تمایل پیدا کرده, یعنی حتی بدترین حالت هم بخوای فکر کنی. بازم باید خداتو شکر کنی که حتی این آدم بعنوان خواستگار نپذیرفتی .

بخاطر اینکه این آقا ثابت کرده که قدرت کنترل نفس خودشو نداره. تا یکی دیگه بهشون تمایل نشون میده سریع تغییر موضع میدهن.

سوما سعی کن همکلاسی یا استاد یا همکاری وقتی ازت خواستگاری میکنه اونم در محیط دانشگاه و کار و غیر رسمی حتی به صمیمیترین دوستتم که در همون محیط تحصیل یا کار هست نگی. خصوصا تا زمانی که بصورت رسمی بیانش نکرده یا به مراحل جدییی نرسیدین.
متاسفانه اینجور اخبار خیلی زود در اینجور محیط ها پخش میشه.
من ؛ دوستت و اینجا تحسین میکنم که نخواسته هیچی از خواستگارش تا مرحله خواستگار رسمی چیزی بتو بگه.
توهم سعی کن این گونه باشی.

دوست تو فقط دوستته. نه چیزی بیشتر لازم نیست از تمام مسایل ریز و درشت زندگیت حتی از خصوصی ترین موارد هم اطلاع داشته باشه. تو هم سعی کن مثه دوستت برای روابطت حد و مرزی تعیین کنی.

اما من بازم میگم بیا خوشبینانه فکر کن. حتی اون دو نفر اگه بخواین ازدواج هم بکنن. تو نباید بد فک کنی ممکنه اون آقا از اولم دوستت و درنظر داشته و نه من نه شما نمیدونیم هدفشون از پیامک های عرفانی که بشما میدادن چی بوده!

پس قضاوت نکن عزیزم.:72: نه درمورد دوستت نه درمورد استادت.

سلام ستاره جون . من خیلی خوب حستو میفهمم . منم جنین شرایطی رو درک کردم . همش دوس داشتم کسی توی زندگیم باشه تا بتونم احساساتمو راحت بروز بدم . بهم ابراز علاقه بشه . فکر اینکه من یه همدم ندارم خیلی ناراحتم می کرد ولی هیچ وقت هیج وقت این فکر باعث نشد ک پامو از مسیری ک توش بودم کج بذارم . من توی عمرم هیچ دوست پسری نداشتم و اولین جیزا رو با همسرم تجربه کردم . قیافه خیلی خوبی دارم . ظاهری جذاب . خوش تیپ. قدی بلند و... اینا رو نذار پای تعریف از خودم . میخوام بگم ن اینکه پسرایی نبودن ک نخوان باهام باشن . بودن ولی منو بخاطر همین چیزا می خواستن... خسته شده بودم . بخاط همینم تصمیم گرفتم ازدواج کنم . تا قبل از همسرم خیلی خاستگار داشتم . ولی ازونجا ک هنوز ب ازدواج جدی فکر نکرده بودم نپذیرفتم .ی مدت 2 ساله گذشت تا همون حس تنهایی ک بهت گفتم باعث شد من با عجله تصمیم بگیرم ک ازدواج کنم . ازدواج کردم خودت مسائلمو بهتر میدونی و چند باری هم برام نظر گذاشتی .من تفاوت ها رو ندیدم . فقط می خواستم تنها نباشم. من دوست داشتن رو تجربه کردم لذت زیادی داره . منو همسرم لحظات تکرار نشدنی با هم تجربه کردیم .نمی گم الان پشیمونم برای خواستن و داشتن اون لحظات ن .فقط می گم ای کاش فکرمو باز می کردم تا عجله نکنم . میخوام ی چیزی بهت بگم پیشه خودت نگو ک بقیه ازدواج کردن چرا برای من پیش نیومد ؟ حتما حکمتیه . من عجله کردم و پیش خودم گفتم همین ک تنها نباشم و کسی رو دوس داشته باشم و اونم منو دوس داشته باشه کافیه ولی همین فکر باعث عجله کنم . . تو دیگه عجله نکن . مطمئن باش اگر قرار باشه تو خوشبخت بشی فرقی نمی کنه طرفت استادت باشه . فامیلت باشه . یا اصلا ی آدم غریبه . قدر خودتو بدون . تلاش کن تا ی آینده روشن واسه خودت بسازی. عجله نکن . وقت داری.خدا رو شکر ک تا بحال نذاشتی کسی ب حریمت پا بذاره. راجع ب استادتم اصلا فکرشو نکن هر چیزی ک خدا برات بخواد همون میشه . سعی کن هر چیزی رو برای دوستات تعریف نکن . همیشه بذار ی مسائلی بر ای خودت ، توی قلب و ذهن خودت بمونه . اینجوری کمتر اذیت میشی .

با آرزوی بهترینها ....

دختر بیخیال و عشق نوجوانی عزیز از هردوتاتون ممنونم واقعا.
اما نمیتونم اونجور که شماگفتید خوشبینانه به قضیه نگاه کنم.متاسفانه من چندباری از طرف این دوست محترمم صدمه دیدم.من به کسی تودانشگاه نگفته بودم که از استاد پیامی دریافت میکنم ایشون اتفاقی وقتی پیامی از استادم رسید متوجه شدند و همینجورکه گفتم اون زمان استادم نه ایشون رو دیده بود نه میشناخت.میگم واقعا نمیتونم خوشبینانه به قضیه نگاه کنم و الان 80 درصد مطمئنم دوباره بهم صدمه زده البته میدونم اون استاد به دردم نمیخورد چون انقدر راحت ازم دست کشیده ولی حداقل دلم راحته که خدا جواب دوستمو داده و به گفته ی خودش به بدترین شکل از ازدواج با اون منع شده.نمیگم راضیم به ناراحتی کسی اما تو این سه سال خیلی بد بهم اسیب رسوند و اذیت کرد.میخواستم باهاش قطع رابطه کنم حالا مطمئنم باید اینکار رو انجام بدم.
حدبثی از امامانمون رو خوندم که گفته بودند البته دقیق یادم نیست ولی معنیش این بود اگه کسی خواستگار دختری رو به هردلیلی از ازدواج بااون منحرف کنه مورد لعنت و نفرین خدا قرار میگیره.
اما متاسفانه این توجامعه ی ما زیاد شده و بقیه این کارشون رو دلیلی بر زرنگیشون میدونند.