مشکل با همسر در خصوص اطلاع از مشکلم قبل ازدواج(کمکم.کنید)

حال بدی دارم چند سال پیش بهم تجاوز شد برگه پزشکی قانونی گرفتم ولی برای ترس از ابروم سکوت کردم از غصه دار شدن پدر و مادرم نگاه های تحقیر امیز و سرزنش کننده ترسیدم و....2سال میشه ازدواج کردم اوایل که عقد موقت بودیم همسرم فهمید مجبور شدم سخت ترین روز زندگیمو براش تعریف کنم.یکبار همسرم تو دعوامون گف تو رو بهم انداختن و فحش های ناموسی، دلم خیلی شکسته نمیدونم.چیکار کنم جرات رفتن دنبال این کارو ندارم تداعیش برام سخته از طرفی میترسم همسرم ابرومو ببره.و زمان.که از دست بره روند قانونی مشکل پیدا.میکنه و دیگه نمیتونم ثابت کنم که تجاوز بوده...چیکار کنم؟؟؟؟

دقیقا بحث این بود که به آیا باید به همسر گفت این چیزا رو
و اگرم نگیم بعد از ازدواج باید بگیم

همسرتون چطوری فهمید ؟ خودتون گفتید ؟
لطفا در مورد این واقعه وحشتناک بیشتر بگید مقصر خودتون بودید ؟

سلام ribaaal عزیز،

به همدردی خوش اومدی.:72:

غصه نخور عزیزم، این مشکل هم حل می شه.

ما اجازه نداریم به مراجعینی که تاپیکشون عنوان کلی داره (مثل کمکم کنید) مشاوره بدیم. پس لطفا یه عنوان مناسب که گویای محتوای تاپیکت باشه انتخاب کن (مثلا: تجاوز پیش از ازدواج، و اطلاع همسرم از اون اتفاق) و از طریق مثلث پایین نام کاربری، یا لینک تماس با ما، به مدیران اطلاع بده که عنوان تاپیکت رو عوض کنن.:72:

نه من هیچ تقصیری نداشتم با تهدید چاقو و ترس از مردن..خدا میدونه چه حالی داشتم.موقعی که باهم رابطه داشتیم فهمید منم همه چیو.گفتم

- - - Updated - - -

نه من هیچ تقصیری نداشتم با تهدید چاقو و ترس از مردن..خدا میدونه چه حالی داشتم.موقعی که باهم رابطه داشتیم فهمید منم همه چیو.گفتم

- - - Updated - - -

میشل عزیز لطفا بیشتر راهنمایی کنید چون من متوجه نشدم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ribaaal

میشل عزیز لطفا بیشتر راهنمایی کنید چون من متوجه نشدم

---

خودم گزارش دادم عزیزم.

یکی از دوستان هم تاپیکت رو به مشاورهای سایت گزارش داده. احتمالا به موضوعت رسیدگی می کنن.

فعلا سعی کن آروم باشی.:72:

چرا فکرکردید با گفتن این موضوع آبروی پدر مادرتون میره ؟ شما که هیچ گناهی این وسط ندارید .. چرا پیگیری نکردید !!!!!!!!!!!

دوستان بهتره صبر کنیم تا مشاورهای سایت به این تاپیک رسیدگی کنن، و بعد ما هم در همون مسیر راهنمایی بدیم. همونطور که می بینید، موضوعش حساسه.:72:

سلام . رفتار ایشون تا حدی طبیعیه چون همزمان دو تا چیز مهمو از دست رفته میدونن: یکی دست نخورده بودن شما(نمیگم باکره نبودن چون شما تقصیری نداشتی با توجه به گفته هات) و دومی هم عدم صداقت

خب اگه شما با اون نامرد متجاوز آشنا یا دوست نبودی شما مقصر نیستی نمیدونم چرا چیز به این مهمی رو از شوهرت مخفی کردی تا خودش بفهمه خب الان انتظار نمیره شوهر شما ناراحت نباشه . الان هم باید روی جلب اعتماد ایشون تمرکز کنی چون ایجاد بی اعتمادی و صداقت نداشتن شما مهمتر از مساله تجاوزه.

در مورد اون آقا هم بهتر بود به پلیس خبر میدادید معلوم نیست دوباره کی بخواد سواستفاده کنه

میترسم نمیدونم فکر کردم فراموش میشه اما از.وقتی فهمیدم شوهرم هم قلبا باور نداره هرشب کابوس میبینم،من برگه پزشکی قانونی.و اطلاعاتی از اون اقا بدست آوردم اما تداعی او روزا حالمو بد.میکنه دیگه پشتوانه ای ندارم.دارم دیونه میشم،پدر مادرم سنشون بالاس ترسیدم خدای نکرده سکته کنن به خاطر اونا عقب کشیدم.ازی طرف طنزندگیم بی اعتمادی شوهرم از طرفی شرایط پدر مادرم.میترسم شوهرم چند سال دیگه ابرمو ببره تا حالا تهدید به این کار کرده

- - - Updated - - -

من اگه به ایشون نگفتم فقط به خاطر ترس این روزا بود که تحقیر بشم من بهشون حق میدم ولی برای من حرف زدن راجع بهش خیلی سخت بود میخاستم فراموش کنم فکر میکردم فراموش میشه اما نشد ایشون با نیش و کنایه زخم منو عمیق کردن و هیچ وقت آرامم نکردن.نمیدونم با چه دل و پشتوانه ای دنبال این قضیه برم. فکر میکردم میتونم حلش کنم به تنهایی نمیخاستم سرزنش بشم

سلام.
عزیزم ناراحت نباش. بالاخره هر مشکلی چاره ای داره. البته همسرت هم نباید این طوری باهات صحبت می کرد. مطمئنم توی عصبانیت چیزی گفته و بعدش خودش هم پشیمون شده. نترس؛ آخه کدوم آدم عاقلی آبروی همسرش رو میبره. شما هم ظاهرا بی تقصیر بودین پس ثابت کردنش زیاد سخت نیست. مطمئنا یادآوری خاطرش برای شما تلخه و تحملش سخت؛ اما می تونین از همسرتون بخواین که خودش همراهیتون کنه و با شما بیاد پزشکی قانونی. تا هم تنها نباشین هم بهش ثابت شه.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط 1234567

چرا فکرکردید با گفتن این موضوع آبروی پدر مادرتون میره ؟ شما که هیچ گناهی این وسط ندارید .. چرا پیگیری نکردید !!!!!!!!!!!

---

عذر می خوام که این سوال رو می پرسم، شما تا حالا ایران زندگی کردین؟! اگر نه، خواهش می کنم چندتا از معروفترین فیلمهای ایرانی منجمله قیصر یا هیس؛دخترها فریاد نمی زنند رو مشاهده بفرمائید.

خانم مهستی خودتون جواب خودتون رو دادید زندگی کردن در ایران در جوار افرادی مثل شما
اینجا جای کل کل کردن نیست این خانم بقدر کافی ناراحت هست
منم دیگه صلاح نمیدونم به عضویت در این سایت ادامه بدم
خدانگهدار همگی
در ضمن این خانم رو درک میکنم
من موضوع ازدواج رو مطرح کردم و هزار انگا به من چسبوندید معلومه این خانم محترم که اتفاق ناگواری براش بوجود آمده از دست امثال شما مردم محترم ایران چقدر مشکلات خواهد داشت

بهش گفتم بریم اما گف مشکل تو هست به من مربوط نمیشه اما بازهم تو هر ناراحتی بهم یاد آوری میکنه که معلوم نیست با کیا بودی یا دروغ گویی خیلی برام سخته که باورم نکرده بهش حق میدم باورش برای شنوندها خیلی سخته اما گناه من چی بود اخه؟همش فکر و خیال نه پشتوانه مالی دارم نه عاطفی چیکار کنم برم دنبال این کار چه جوری

- - - Updated - - -

دوست عزیز123456 لطفا منو از راهنمایتون دریغ نکنید من باید به نتیجه درست برسم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ribaaal

بهش گفتم بریم اما گف مشکل تو هست به من مربوط نمیشه اما بازهم تو هر ناراحتی بهم یاد آوری میکنه که معلوم نیست با کیا بودی یا دروغ گویی خیلی برام سخته که باورم نکرده بهش حق میدم باورش برای شنوندها خیلی سخته اما گناه من چی بود اخه؟همش فکر و خیال نه پشتوانه مالی دارم نه عاطفی چیکار کنم برم دنبال این کار چه جوری

---

خب نمیتونید وقتی ناراحت نیستن باهاشون صحبت کنید؟! شما ازدواج کردین پس مشکل من و تو نداره. اونقدرا هم که فکر می کنید سخت نیست. یه مراجعه به پزشکی قانونیه دیگه.
صبر کنید تا مشاورین سایت بیان و راهنماییتون کنن.
-----
1234567 ممنونم از لحن مودبانه تون. من در این تاپیک برای اولین بار عنوان کاربری شما رو دیدم. نمی دونم قبلا با کی بحثتون شده اما من نبودم. :|

سلام. من درکتون می کنم که چرا نگفتین.
به نظر من هر چه سریع تر برید مشاوره حضوری. و اگه احیانا هزینه اش براتون زیاده به بهزیستی مراجعه کنید که ارزان تره و مشاوران خوبی هم دارند. و بعد که یکم از لحاظ روحی حالتون بهتر شد حتما تا دیر نشده برید پیش پلیس. هر کاری که اعتماد همسرتون را جلب می کنه انجام بدید. هر چه بیشتر تعلل کنید خودتون و ایشون بیشتر ناراحتی می کشید.
انشالا که مشکلتون حل بشه و مشاوران سایت هم هر چه زودتر شما را راهنمایی کنند.

اون فردی که به شما تجاوز کرده،اگر ثابت بشه،حکمش اعدامه پس پیگیری کن تا

فرد مجرم آزاد نباشه.مشابه تاپیک شما بوده که طرفو گرفتن و حکمش اعلام کردن.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط 1234567

خانم مهستی خودتون جواب خودتون رو دادید زندگی کردن در ایران در جوار افرادی مثل شما
اینجا جای کل کل کردن نیست این خانم بقدر کافی ناراحت هست
منم دیگه صلاح نمیدونم به عضویت در این سایت ادامه بدم
خدانگهدار همگی
در ضمن این خانم رو درک میکنم
من موضوع ازدواج رو مطرح کردم و هزار انگا به من چسبوندید معلومه این خانم محترم که اتفاق ناگواری براش بوجود آمده از دست امثال شما مردم محترم ایران چقدر مشکلات خواهد داشت

---

اقا 1234567 کجا میخواید برید:203::203::203: .ناراحت نشید :81::81::81:.دوست عزیز هدف همه ی دوستان فقط و فقط کمک کردن هست.

دوست عزیز واقعا برای اتفاقی که افتاده براتون متاسفم
دوستان به طور کامل راهنمایی کردن منم باهاشون موافقم
شما الان از لحاظ روحی به هم ریختی تجربه تلخ و بعد از اون کنایه های همسرت ونداشتن پشتوانه
اولین کار اینه که حال خودت بهتر بشه پس حتما پیش یه مشاور خوب برو اگر بتونی همسرت رو هم ببری خیلی بهتره اینطوری ذهنیت بدش از بین میره و کمکت میکنه
دوم: پیگیری قانونی این مسئله که هم خودت آرومتر میشی و هم همسرت به راست بودن حرفت مطمئن میشه (بهتره ازش بخوای بین خودتون بمونه تا خانواده ات هم اذیت نشن)

از خدا میخام هیچکس همچین تجروبه ای رو نداشته باشه حال بدی دارم ممنون دوستان به خاطر راهنمایتون، خدایا به من قدرتشو بده

سلام.باشوهرت صحبت کن بهش بگو بخاطر گرفتن حقم واعاده حیثیتم میخام شکایت کنم .به حمایتت نیاز دارم. اینکه شوهرت بخاد این قضیه روبپذیره وباهات زندگی کنه جدای از مسأله طرح شکایت هست چون احتمالا شهادتش برای بازرسین لازم باشه(همون ایرادی که خودت گفتی ازت گرفته).هم پلیس آگاهی مشاورین مخصوص داره هم در خود دادگاهها بخش ارشاد قضایی،بصورت رایگان راهنمایت میکنن که چکارکنی وچطور طرح دعوا کنی همه ی روال بصورت محرمانه هست. اگه خودت مصمم به پیگیری واثبات قضیه واثبات بیگناهیت باشی،مسلما شوهرت هم کمکت میکنه،تکلیف این قضیه که روشن بشود،بعدا اینکه ازاول صادقانه به شوهرت نگفتی ، و چکارمیخایدبکنید روشن میشه.خود قضات وبازرسین وکارشناسان پلیس هم بهترازمن وشما میدونن که عده ای دراین مواردبخاطرترس ازآبرو،قضیه روکتمان میکنن،چون بیگناه هستی مطمئن باش،بی گناهیت ثابت میشه ومتجاوزهم مجازات میشه.

ممنونم دوست گرامیamiin, شوهرم با میل خودش با.من ازدواج کرد من زمانی که عقد موقت برای دوران نامزدی کردیم بهش گفتم ایـشون.خودش قبول کرد اما الان با توجه به حرفاش احساس بدی دارم.میترسم. علاوه بر همراهی نکردن به نفع خودش استفاده کنه و چند سال بعد بدون پشتوانه.و حق و حقوقم ترکم.کنه

خانم ریبال،شما بعد ازاون اتفاق،برگه ی پزشکی قانونی گرفتی،خودت هم حدس زدی که ممکنه همسرآیندت متوجه قضیه بشه،مدرکت فقط برگه ی پزشکی قانونی بوده.(به امید اینکه همسرتو رو خواهدپذیرفت)خب حالا نتیجه؛بددهنی شوهروسرزنشهاش واینکه مشکل خودته وبه من مربوط نیست. الان دقیقا هدفت چیه؟اثبات بی گناهیت وگرفتن حقت ازمتجاوز؟یا قانع کردن شوهربرای ادامه دادن؟بنظر خودت شوهرت چطورقانع میشه؟

خواهر خوبم شما که برگه پزشکی قانونی رو برای اثبات بی گناهیت داری الان مشکلت اینه که همسرت اونو قبول نداره ؟ یا میترسی قلبا بهت شک داشته باشه ؟ به نظرم بشین با شوهرت حرف بزن نه با دعوا بلکه با ارامش بهش بگو شما یه با ر مورد ظلم قرار گرفتی وفقط به خاطر ابروی خودت و خانواده ات مطرح نکردی حالام اگه میتونه با این قضیه کنار بیاد و دوستت داره حمایتت کنه و بهت ارامش بده وبا یاداوری اون هر لحظه تنتو نلرزونه یا اگه نمیتونه کنار بکشه وعذابت نده . نذار بدونه که تو از طلاق میترسی ولی بهش بگو که دوستش داری و دوست داری بهش تکیه کنی. واگه موافق باشه میتونی شکایتت رو پیگیری کنی .

ممنونم دوست گرامی واحد. بعد از سرزنش های که کرد یک جورایی دیگه باهاش راحت نیستم...هدف ااصلیم دقیقا به باور رسیدن همسرمه.من بهش حق میدم واقعا میخام که.مطمئن شه اما از طرفی هم میترسم تا آخر این شک باهاش باشه و یک روزی.که دیگه برای پیگیری دیر شده.تنهام بزاره و ترس دیگم.از اینه که مرور کردن خاطرات و پیشگیریش تاثیر بدی روم بزاره و زندگیمو تحت تاثیر قرار بده.هر لحظه ای که یادش بیوفتم بی اختیار اشکام.میاد میرم تو خودم حالا فرض کنید دوباره خاطرات مرور بشه اون آدم دستگیر بشه.و من دوباره ببینمش.داغون میشم...

- - - Updated - - -

آقای امین شوهرم سعی داره باور کنه اما.مطمئنم.قلبا.نتونسته براش سخته الان که بعضی وقتا بحث.میشه.من از حرفاش میفهمم باور نداره شاید از رو دلسوزی با منه،نمیدونم من میخام این شکو از بین ببرم از طرفی هم احساس بدی دارم از مرور خاطراتم نمیدونم به چه حالی میوفتم مخصوصا.که الان دیگه تنها نیستم این قضیه منو.مریض.میکنه

خواهر خوبم هم حال شما قابل درکه هم حال شوهرتون خوب ایشون هم بلاخره سخته براشون کنار اومدن با این قضیه خدا نگذره از اون ادم شیطان صفت و به سزای عملش میرسه حتما خدا جای حق نشسته مطمئن باشید . مطمئنم شوهرتون هم وقتی شناخت بیشتری از شما پیدا کرد دیگه به به اطمینان میرسه و هردوتون به ارامش میرسید.

سخته براش کنار اومدن؟اون مرد وظیفه داره الآن حامی زنش باشه.نه اینکه تحقیرش کنه.

ریبال،شوهرت باور نداره بهت تجاوز شده؟چه نظری داره؟

دوست عزیز فرهنگ بعضی وقتا که من اشتباهی میکنم همه رو.میزاره پای هم و سرزنشم میکنه میگه معلوم نیست با چند نفر بودی.فکر میکنه پی عشقم.بودم.و خودم خاستم.که این اتفاق.بیوفته بعدشم خودمو بهش انداختم دلم از حرفاش میشکنه.داغون میشم،من از یادآوری این خاطرات. حالم بد میشه،البته.یک بارم.پیش مامانش.گف این از اول مشکل دار بوده از اول بهم دروغ گفته من عصبانیش کرده بودم ولی خوب بازم نباید این حرفو میزد از رفتاراش میترسم که یک روز ابرومو ببره ااونوقت چجوری حرفمو به همه ثابت کنم هر چی هم زمان بگذره اثبات و.پیگیریش سخت تره

- - - Updated - - -

به نظر شما مخصوصا شما آقایون چه رفتاری با همسرم.پیش بگیرم؟؟کدوم راهو انتخاب کنم؟با توجه به سختی این خاطرات دنبال این کار پیگیری کنم میدونم.مریضم.میکنه و معلوم نیس چند وقت طول بکشه و سایش رو زندگیم باشه میترسم دیونه بشم.یا اینکه بیخیال بشم وشک همسرمو با مرور زمان با صداقت و...برطرف کنم.اصلا میشه؟شک از دلش میره؟؟شاید هم چند سال دیگه ابرومو ببره ترکم کنه که نه فرصتی برا اثبات هست نه جوونی برام مونده

ریبال خانم؛ من شما رو نمیشناسم فقط در حد همین خوندن چند نوشته تون هست. ولی با خوندن پست آخرتون من هم راستش شک کردم!

منظورم اینه که اگه میخوای بهت اعتماد کنه با قدرت و اصرار باید بری چیزی که گفتی رو ثابت کنی. این چیزی نیست که به قول شما با پا پس کشیدن شما و مرور زمان و صداقت و اینجور چیزها حل بشه. البته واضحه که خیلی سخته و میشه باهاتون همدردی کرد که توی شرایط بدی گرفتار شدین ولی به نظر من راه دیگه ای ندارین.

سلام

به تالار همدردی خوش آمدید

اصل مشکل بین شما و همسرت این مسئله نیست . برخورد همسرت و پتک کردن این موضوع یک عارضه هست . بین شما و همسرت مشکلات دیگری مثل عدم مهارت ارتباطی و احتمالاً عدم تفاهم در بعضی مسائل هست که منجر میشه به برخوردهای تلافی جویانه یا واکنش عصبانیت با این حرفها .

بهتره کمی بیشتر از روابط خودت و همسرت بگویی ، بخصوص اینکه بگویی در چه مسائل و موضوعاتی بین شما و همسرت اختلاف نظر هست ؟، چه وقتایی دعوا پیش می آید ؟ همسرتان چه انتظاراتی از شما دارد ؟ شما در مقابل انتظاراتش چگونه برخورد می کنید ؟ زمانی که بینتان دعوا پیش می آید شما چگونه رفتار می کنید ؟ شما چه وقتایی از او ناراضی هستید و چه کارهایی را از او نمی پسندید و چه واکنشی در مقابل اینگونه کار و رفتارها دارید ؟

در چه موقعیت هایی و در مقابل چه رفتارهایی همسرتان ابراز رضایت می کند یا شاد می شود و به عبارتی چه کاری و رفتاری از سوی شما او را خوشحال می کند ؟

شما در رابطه با همسرتان نگران چه مسائلی هستید ؟

پاسخ دقیق به این سئوالات در راهنمایی درست شما بسیار مهم هست .

با سلام!!
بنظر من!!تمام جزییات را برا شوهرت بگو فقط صادقانه!!!!اگه ازروی علاقه به متجاوز این بلا بسرت اومده با راحتی بشوهرت بگو چون شوهرت برین باورهست یا تو بگی یا نگی!!ولی اگر بگی لاقل بخاطر صداقتت ازت خوشش اومد.چندروزی پیش من مخواستم یه دختر طلبه بگیرم بااینکه خودم سرسخت به این مسائل حساسم دختره با کمال صداقت گفت تا فلان مرز پیش رفته وچی اتفاق افتاده!!بااینکه من اصلا تحمل شنیدن همچین حرفها را ندارم باور کنید دوستان!!بخاطر صداقت دربیان او !غیرتمو له میکردم که چقد صداقت دارد البته باکره بود ومیتونست اصلا چنین مسائلی را نگوید ومن بهیچ وجه بو نبرم ولی خودش گفت عذاب وجدان میکشم این اتفاقات را ازت مخفی کنم .این حس صداقت او منو دیونه کرده بودوبااینکه بعدها دیدم غیرتم عذابم میدهد وجواب رد دادم.بنظرمن شوهرت شاید به اندازه من حساس نباشه!!ولی صداقت هر اتشی را خاموش میکنه!!
اما درحالیکه ازروی زوربت تجاوز شده راهی دادگاه شو وازاون لعنتی انتقام بگیر!!ودرین صورت باورکن شوهرت بغیرتت افتخار خواهد کردوهرموقع بت گفت فلان کارو کردی وتو هم زبونت بلند میشه ومیگی او اون کارو کرد ومن دادم اعدامش کردند وجزای این کار اعدام هست!!
چه بلایی سر اشرف مخلوقات اومده که ناموس مردمو تجاوز والان خانواده هارا ازهم میپاشه!!نمیدانم چرا به انسان اشرف مخلوقات گفته اند؟یعنی چه این کارا؟!بر.و پیگیری کن وانتقامشو بگیر ویک عمر رو سفید زندگی کن ولی بااین حال محاله شوهرت بات زندگی کنه وزجرکشی تشدید ورسوایی وطلاق در پیش هست!!
نگو وقتش گذشته!!وقتی دادند اگاهی واعترافاتش معلوم میشه وبعد محکوم وانشالله اعدام!!

دوباره فکر و خیال داره دیونم میکنه

سلام، به سوال های فرشته مهربان دقیق جواب بدی مشکلت رو بهتر متوجه میشیم.این عقیده شخصی نیست تجربه و رشته کاری بنده است:(یه مسائلی رو باز نمیکنم ممکنه افرادی سو استفاده بکنند از این اطلاعات)اصولا نحوه شناسایی اینکه کسی از قبل با فردی بوده و نزدیکی داشته رو میشه تشخیص داد، و بیش از 20 تکنیک رو در پزشک قانونی مورد تحقیق میشه قرار داد حتی از آنالیز عرق فرد روز و ساعت تجاوز هم قابل تشخیص هست (اگر آثار رو از بین نبرده باشه) ، در صورت پارگی یا جراحت هایی که در حین تجاوز رخ میده تا 2 ماه قابل تشخیص هستند حالا شما هی مشمول زمانش بکن.- سوال من از شما اینه که فرض بگیریم که شما با کسی بودید و از سر علاقه با فردی رابطه داشتید (که نداشتید)، زمانی که با همسرتون بودید رفتارتون راحت بوده ؟ اصولا از نظر روانی کسایی که چندین بار تجربه داشتند موقع درآوردن لباسشون خجالت نمیکشند.حالا فکر کنید که فردی تجربه تجاوز رو هم داشته باشه حتی زمانی که توسط همسرش لمس میشه خیلی از اون خاطرات براش تداعی میشه و زجر آوره به شخصه کسانی که خاطره تجاوز دارند رو باید خیلی بهشون رسید و درکشون کرد و حتما باید پیش یه تراپیست (روان شناس) برند چون واقعه ای بوده که به هیچ وجه قابل توصیف نیست و با گفتار درمانی و حمایت همسر قابل ترمیم هستش.همین الانش هم که یه آدم هیکل دار رو خفت میکنند و پولشو ازش میگرند قیافه وحشت زده اش رو میبینی رو میشه با این حوادث یکی دونست !؟ والله چی بگم از دست بعضی ها...پرونده هایی هم هستند که فرد بعد از تجاوز حامله شده و قانون اجازه سقط شدن جنین رو به زنی که مورد تجاوز قرار گرفته رو نمیده