اختلال شخصیت مرزی دارم :(

سلام به همگی
بالاخره رفتم پیش روانشناس و اون تشخیص اختلال شخصیت مرزی داد . با روانشناسم فوق العاده صادقانه حرف زدم و اونم روانشناس خوبیه و باسواد
اون لحظه عادی بودم
ولی برگشتم خونه حالم بد شد انگار خبر سرطان داشتن بهم دادن
در موردش خوندم دیدم اختلال شخصیت وراثتی هست و تا اخر عمر با ادم میمونه
علائم و نشانه های شخصیتی و رفتاریشو خوندم ...حالا دلیل همه رفتارا و افکارمو میفهمم
حس میکنم مبتلا به بیماریهای دیگه روحی هم میشم در اینده
خیلی تو دلم خالی شد .. میترسم
حس میکنم عادی نیستم
همش با خودم فکر میکنم چرا اینطوری هستم؟ این بیماری دیگه چی بود؟
گفت کمالگرا هم هستی
بدترش اینه که خوندم اینجور بیمارا به درمان مقاومت نشون میدن
(نکنه مقاومت دست خودشون نیست ذهنشون دستور میده؟؟؟)

سلام خانوم مجرد.دخترخوب همینجوری شروع کردی داری برای خودت میبری ومیدوزی.فرض کن واقعا اختلال مرزی داشته باشی.الان داری خودت اختلال"خودبیمارانگاری"رو درسایر زمینه هابهش اضافه میکنی.اکثرجوونا کمالگراهستند اگه نبودند باید به یه چیزای شک کرد.نشنیدی میگن"آرزوبرجوانان عیب نیست"مهم اینه مواردغیرضرورکه باعث میشه از زمان فعلیت رضایت نداشته باشی حذف شه.کی گفته مرزی حتما ژنتیک هست وتا آخر عمرباهات میمونه؟:311:همه ما احتمال داره درآستانه اختلالات مختلف باشیم خوداین شدت وضعف داره.توی کتاب "مغزجهان سه پوندی"نویسنده میگه همه ماوقتی ازخیابان ردمیشیم پارانوید(بدبین)میشیم.این که رفتی مشاور خیلی خوبه ولی نا امید شدنت خوب نیست..امیدوارم روندمشاوره باعث بشه از زندگیت رضایت بیشتری کسب کنی...همانطورکه خودت میدونی کسب مهارتهای اجتماعی یه عامل مهم دررفع این اختلال هست.ایمان ومعنویت هم که عامل مشترک بهبود همه اختلالات هست،

سلام خانوم مجرد:72:

حالا می خوای چیکار کنی؟

تصمیمت چیه؟

سلام خانوم مجرد
ا سال و نیم پیش منم وقتی تو بدترین شرایط زندگیم بودم منم به دکتر روانشناس مراجعه کردم و دکترم با توجه به آزمون هایی که ازم گرفت تشخیص اختلال مرزی و دوقطبی داد به روانپزشک معرفیم کرد و اون داروی دپاکین و سرترالین تجویزم کرد این داروهارو به مدت چندماه مصرف کردم و در این مدت به صورت طرح واره پش روانشناس درمانمو ادامه میدادم ، اما به دلیل اینکه به داروی دپاکین عوارض نشون دادم مثل میل به خود کشی ، لرزیدن دستها ، خواب زیاد ، خوش اشتهایی مصرفشو کم کردم و بعد قطعش کردم با اینکه دکترم مخالف بود ، اما خب اونموقع اوضام کمی بهتر شده بود و چون سر کار میرم والانم سرگرم کار هستم خیلی بهتر شدم ، اما گاهی وقتا خیلی کم برا اینکه فقط با روانشناس درد ودل کنم گاهی میرم پیشش . دوست عزیز نگران نباش این بیماری همیشه با تو نخواهد بود همونطور که الان در من نیست . با گفتن این جملات خودتو نباز در آینده معلوم نیست چی میشه پس به الان بیندیش و درمانتو ادامه بده

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ammin

الان داری خودت اختلال"خودبیمارانگاری"رو درسایر زمینه هابهش اضافه میکنی.اکثرجوونا کمالگراهستند اگه نبودند باید به یه چیزای شک کرد.نشنیدی میگن"آرزوبرجوانان عیب نیست"مهم اینه مواردغیرضرورکه باعث میشه از زمان فعلیت رضایت نداشته باشی حذف شه.کی گفته مرزی حتما ژنتیک هست وتا آخر عمرباهات میمونه؟

---

سلام اقای آمین ممنون از پاسختون
خوندم که اختلالات با ادم میمونن و فقط کمرنگ میشن با افزایش سن
کمالگرایی من زندگیمو فلج کرده منفعلم کرده حتی تو ریزترین ویژگیهای شخصیتیم هم حساس شدم که چرا اینو دارم و اونو ندارم؟؟
اختلال خودبیمارانگارانه که اصلا کارمه!! از نوجوونیم حتی تو خیالپردازیام خودمو بیمار میدیدم و کسی یا کسایی که دوستشون داشتم و واسم مهم بودن میومدن دیدنم!!! تعجب نکنید من واقعا اینطوریم الانم اره! حق با شماستانگار دوست دارم بیماریهام بیشتر بشن و حس جلب ترحم دارم

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط میـشل

سلام خانوم مجرد:72:

حالا می خوای چیکار کنی؟

تصمیمت چیه؟

---

سلام میشل جان
میرم پیش روانشناسم ادامه میدم تا دوره درمانم تکمیل شه
حس میکنم چیزای دیگه هم هست که اون بعدها تشخیص بده
جلسات خیلی خوبه
البته تست نگرفت از حرفام این تشخیص داد
گفت روش شناختی رفتاری رو واسم به کار میگیره

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط آوای باران

دکترم با توجه به آزمون هایی که ازم گرفت تشخیص اختلال مرزی و دوقطبی داد به روانپزشک معرفیم کرد و اون داروی دپاکین و سرترالین تجویزم کرد این داروهارو به مدت چندماه مصرف کردم و در این مدت به صورت طرح واره پش روانشناس درمانمو ادامه میدادم ، اما به دلیل اینکه به داروی دپاکین عوارض نشون دادم مثل میل به خود کشی ، لرزیدن دستها ، خواب زیاد ، خوش اشتهایی مصرفشو کم کردم و بعد قطعش کردم با اینکه دکترم مخالف بود ، اما خب اونموقع اوضام کمی بهتر شده بود و چون سر کار میرم والانم سرگرم کار هستم خیلی بهتر شدم ، اما گاهی وقتا خیلی کم برا اینکه فقط با روانشناس درد ودل کنم گاهی میرم پیشش . دوست عزیز نگران نباش این بیماری همیشه با تو نخواهد بود همونطور که الان در من نیست . با گفتن این جملات خودتو نباز در آینده معلوم نیست چی میشه پس به الان بیندیش و درمانتو ادامه بده

---

سلام اوای باران عزیز
ممنون از پاسخت
ادامه میدم تا خوب بشم
اره برم سرکار کلی اوضاعم بهتر میشه
من اصلا حاضر نیستم داروهای روانپزشکی رو ببخورم:47:
من کلا منفی باف و ناامیدم
خیلیا بهم گفتن شبیه شخصیت کارتون گالیوری که میگفت من میدونستم !!

میدونم گفتن این حرفا آسونه اما عمل کردنش سخت منم وقتی کسی این دلداریا رو بهم میداد میگفتم نه نمیشه تو که جای من نیستی ببینی چی میکشم ؟!!!
اما خب به لطف خدا و خاستن خودم و سرگرم کردنم اوضام خدارو شکر الان بهتره . فقط بخاه اونموقع حل میشه . من فیلم رازو دیدم تو این مدت خیلی بهم کمک کرد . سخنرانی آقای دکتر آزمندیان هم همینطور .خیلی مثبت اندیشم کرد . قانون طبیعت میگه هر چی که بخای بهش میرسی حتا اگه برات بد باشه . چیزای خوبو به خودت جذب کن مثبت فکر کن حتا اگه الکی باشه خود الکی فکر کردنم خودش کلی تاثیر داره . وقتی یه چیزی رو به خودت جذب میکنی تو طبیعت اون چیز واست مارک میخوره .تا الان تو همه ی امواج منفی رو به خودت جذب کردی بسه دیگه تموم کن این افکارو ، به چیزای خوب فکر کن به شادی به خوشیایی که داری هر چند کوچیک و زود تموم شدنی . اما فکر کن بذار فکرت به چیزای خوب عادت کنه . یاد بگیر از زندگیت چطور میتونی لذت ببری توام مثل من مهارت زندگی کردنو بلد نبودی اما باد بگیر تو زندگی خیلی چیزای دیگه هست که بتونی بهشون خوش باشی اما متاسفانه ازشون غافل شدی .
به خدا توکل کن دلت با اون باشه همه چی حله .:72::43:

یه دخترمجرد،با احساسات مختلف،هزارتا آرزو واینکه از زندگیش وعملکردش شاید،رضایت چندانی نداره. خب معلومه کمالگرا میشه همه ما نیازبه کسب مهارت داریم تا برکمالگرایمون غلبه کنیم.تازه یه کمش خوبه باعث حرکت ورشد میشه.اگه این مهارتهاروداشتیم شاید توی این تالارنبودیم.اگه شما مثلا ۴۰سالت باشه وبهت بگه مرزی وکمالگرا هستی نگران کننده ترازاین سن هست البته ۴۰ساله ای که ازسن ۲۷دنبال کسب مهارت بوده باشه وبه یه"اطمینان نسبی"توی زندگیش نرسیده باشه.

- - - Updated - - -

نقص ازیه جهت آزار دهنده بودنش وسلب رضایت بدهست اما ازجهت اینکه باعث میشه حرکت کنی ودنبال رشد وغلبه براون باشی خوبه.نیازبه تمرین ،صبر،حوصله،پذیرش خود، اگه همینجوری که عضو این سایت شدی ادامه بدی وازکانالهای مختلف مهارت کسب کنی بهت قول میدم تاقبل ازسن۲۹ علاوه براینکه ارسطح عادی هم بهترمیشی،توانایی نجات یه مرزی وکمالگرامثل الان خودتو هم بدست میاری

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط خانوم مجرد

میرم پیش روانشناسم ادامه میدم تا دوره درمانم تکمیل شه
حس میکنم چیزای دیگه هم هست که اون بعدها تشخیص بده
جلسات خیلی خوبه
البته تست نگرفت از حرفام این تشخیص داد
گفت روش شناختی رفتاری رو واسم به کار میگیره

---

خب پس خواهشا دست از این منفی بافی ها بردار عزیزم. پست اولت رو بخون، یه عالم "حس می کنم" و "فکر می کنم" توش هست...

حالا که برای برطرف کردن این مسئله برنامه داری، با دید مثبت به سمتش برو. جملات مثبت به خودت بگو، و از جملات منفی شدیدا پرهیز کن.

در ضمن به تشخیص روانشناسی که با استناد به حرف های خودت، توی یک جلسه تشخیص شخصیت مرزی میده، و اینو به خودت هم میگه، خیلی اعتماد نکن. تو یه مدته که داری همه چی رو شدیدا منفی می بینی، خصوصا با توجه به اینکه گفتی خیلی باهاش صادقانه حرف زدی، می تونم حدس بزنم که تاریکی ذهنت رو حسابی درشت نمایی کردی و بهش انتقال دادی.... اون باید خیلی بیشتر از اینها وقت می ذاشت، و اگرم به شخصیت مرزی شک کرده بود، به این سرعت نباید بهت می گفت.

به نظر من تو صرفا دچار خطاهای منفی نگری و درشت نمایی هستی... کمالگرایی و پیدا نکردن اهدافی که ارضائت کنن، باعث افسردگی و تشدید احساسات منفیت شدن. مشکل خاصی نداری اما اونقدر دنبال مشکل می گردی، که اگه چند روز دیگه بیای یه تاپیک بزنی و مسئولیت حادثه 11 سپتامبر رو به عهده بگیری، تعجب نمی کنم...... ای کاش به جای تحلیل کردن خودت، می چسبیدی به یه هدفی، تا انرژی های مثبت جای انرژی های منفی رو بگیرن.:82:

میشل چجوری بهش بگم که ممکنه تشخیصش اشتباه بوده باشه؟
اخه گفت من صادقانه باهات پیش میام
و بهت میگم چرا و توام حق داری بپرسی دلیلشونو
میتونم بهش بگم حرفای تو رو از زبون خودم و بگم بنظرتون این نیست؟
میشل من خودم میگم شخصیتم موقع حرف زدن با کسیکه قراره به حرفام گوش کنه یهو نمایشی میشه
اخه اون گفت پرخاشگریهای شدیدت یکی از نشونه های اختلال هست
ولی حرفای تورو قبول دارم
چرا من مثل تو تحلیل نمیکنم و از خودم یجورایی دفاع نمیکنم؟
هر کی هر چی میگه ، به خودم میگیرمش هرچی بیشتر سیاهنمایی کنه بیشتر قبول میکنم
خسته شدم از خودم
اصلا همین الان چرا حرف تو روم تاثیر گذاشت و روانشناسی که خیلی قبولش دارم رو بردم زیر سوال؟
من خیلی زودباورم و خیلی هم زود قضاوت میکنم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط خانوم مجرد

چرا من مثل تو تحلیل نمیکنم

---

چون افسرده ای، تو افسردگی، ذهن آدم تاریک می شه. پس طبیعیه که نتونی تحلیل روشنی از خودت و وضعیتت داشته باشی.

مثل بچه گربه ای هستی که بین کامواهایی که باز کرده، گره خورده...

دامن زدن به احساسات منفی، و استدلال و استدلال و استدلال در مورد همه جوانب زندگی گذشته و آیندت، فضا رو برات تاریک و تاریک تر کرده. تو اون تاریکی توصیفی که از خودت داری، قابل اتکا نیست.

در ضمن من نگفتم به روانشناست اعتماد نکن، گفتم به تشخیصش اعتماد نکن. اعتماد نکردن هم به معنی رد کردن نیست، یعنی برات صد در صد نباشه.

با هم دوباره بررسی کنید. و بهش در مورد افسردگیت بگو. بگو که همه چی رو بصورت اغراق آمیزی تاریک می بینی، خصوصا خودت رو. ازش بخواه که این نکته رو حتما در مورد حرف های تو در نظر بگیره. و حواسش باشه که کسیکه داره از خانوم مجرد تعریف می کنه، یه عینک سیاه به چشمش داره.

راستش من تا حالا پیش روانشناس نرفتم، همیشه خودم تنهایی سعی کردم مشکلاتم رو حل کنم. به همین خاطر نمی تونم در این مورد کمکی بکنم.

اما فقط یک چیز رو مطمئنم، و اون اینکه تو می تونی حال بدت رو رها کنی، و بری سراغ یه حال خوب. و وقتی حالت خوب باشه، تشخیص و تحلیلت از خودت و زندگیت، خیلی خیلی قابل اتکا تر از حالا می شه.

خانم مجرد
به نظرم برو جایی تستش رو بده ....
و یه چیزی یادت نره تو باهوشی و می تونی در بدترین شرایط بتونی بر بیماریهات غلبه کنی....
مثلا دکتر جان نش که فیلمش رو ساختن beautiful mind از افرادی بود که بیماری اسکیزوفرنی داشت و با هوشی که داشت بر بیماریش غلبه کرد یعنی تحت کنترل خودش دراورد ببین من هم با نطر میشل موافقم و این که دوست خوبم هر بیماری ریشهایی در گذشته دارد که با واکاوی اون تا حد زیادی قابل درمان است....
میشه بگی مشاورت از چه نشانهایی به این که تو دو قطبی هستی پی برد؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط میـشل

چون افسرده ای، تو افسردگی، ذهن آدم تاریک می شه. پس طبیعیه که نتونی تحلیل روشنی از خودت و وضعیتت داشته باشی.

مثل بچه گربه ای هستی که بین کامواهایی که باز کرده، گره خورده...

دامن زدن به احساسات منفی، و استدلال و استدلال و استدلال در مورد همه جوانب زندگی گذشته و آیندت، فضا رو برات تاریک و تاریک تر کرده. تو اون تاریکی توصیفی که از خودت داری، قابل اتکا نیست.

در ضمن من نگفتم به روانشناست اعتماد نکن، گفتم به تشخیصش اعتماد نکن. اعتماد نکردن هم به معنی رد کردن نیست، یعنی برات صد در صد نباشه.

با هم دوباره بررسی کنید. و بهش در مورد افسردگیت بگو. بگو که همه چی رو بصورت اغراق آمیزی تاریک می بینی، خصوصا خودت رو. ازش بخواه که این نکته رو حتما در مورد حرف های تو در نظر بگیره. و حواسش باشه که کسیکه داره از خانوم مجرد تعریف می کنه، یه عینک سیاه به چشمش داره.
اما فقط یک چیز رو مطمئنم، و اون اینکه تو می تونی حال بدت رو رها کنی، و بری سراغ یه حال خوب. و وقتی حالت خوب باشه، تشخیص و تحلیلت از خودت و زندگیت، خیلی خیلی قابل اتکا تر از حالا می شه.

---

میشل جان بهش گفتم من افسرده ام؟؟
گفت افسرده؟ نه نیستی! جلسه دوم اینو گفت
این روانشناس خواهرمو خوب کرد چندسال پیش
میدونی میشل گفت کمالگرایی و شخصیت مرزی دقیقا مشکلش اینه که ثبات نداره
وقتی پیش اونم یا تو این سایت خوبم
و وقتی نباشم کنترل افکارم سخته و از دستم در میره سعی میکنم تو حال باشم اما یه وقتایی یعنی بیشتر وقتا نمیشه
منفی باف میشم
من تنهایی افکارم منفی میشه
به محض سکوت افکار سیاه هجوم میارن
میشل پخته حرف میزنی دوستت دارم:43:
واسم دعا کن میترسم از این فکر کنترل نشده

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط hhanie

میشه بگی مشاورت از چه نشانهایی به این که تو دو قطبی هستی پی برد؟

---

سلام عزیزم
نشانه هاش ایناست:
عدم شناخت خود و احساس بی هویتی، پرخاشگری شدید، اینکه با هر محیط همرنگ اون محیط میشن و برای جلوگیری از طرد شدن از سمت ادما خیلی کارا میکنن و میترسن از جدایی
در واقع بعد از اینکه تشخیصشو گفت ، خودم گفتم من امروز اومده بودم که بهتون بگم ثبات فکری رفتاری و احساسی ندارم اصلا

من یک بار گیر یک فردی افتادم که اختلال شخصیت مرزی داشت. دلش می خواست روی چند بار بهم زنگ بزنه و ساعتها صحبت کنه. ناچار شدم به تماسش پاسخ ندم و بگذارمش در لیست سیاه تماس. باورتون بشه روزی بالای 50 میس کال داشتم ازش. بعد که دید شماره خودش رو جواب نمیدم شماره های دیگر خرید و با اون شماره ها مکرر زنگ میزد؛ طبعا اون شماره ها هم میرفتن تو لیست سیاه. براش فرقی نمی کرد ساعت 3 صبحه یا 7 شب. پیامک پشت پیامک. این قضیه حدود 9 ماه ادامه یافت!
بعدش فقط چند وقت یک بار زنگ میزد. الان چند ماهه از شرش راحت شدم. خنده دار این که علیرغم این که می دونست در لیست سیاه گوشیمه و پس از یک ثانیه بوق اشغال می شنوه؛ در پیامک می پرسید منو دوست نداری؟
اختلال شخصیت مرزی شدت و ضعف داره. از سبک شخصیت مرزی تا اختلال. انگلیسیش میشه از style تا disorder
پیشنهاد من به مبتلایان اینه که با خودشون حرف بزنن و بپذیرن که چه موقعی که یک نفر رو خیلی دوست دارن؛ چه موقعی که از یکی تنفر پیدا می کنن؛ در هر دو موقع اون عشق و تنفر واقعی و مبتنی بر واقعیت نیست. نیازی نیست از یک نفر بت بسازیم تا روز دیگه خرابش کنیم و بشکنیم. نداشتن روابط نزدیک با دیگران مادامی که درمانی صورت نپذیرفته توصیه میشه. نداشتن رابطه صمیمانه!

من یه دوستی دارم که شخصیت دوقطبی داره. اتفاقا دختر خیلی خوبیه و تحصیل کرده یکی از دانشگاه های تراز اول هم هست. درسته گاهی رفتارهای عجیبی ازش سر میزنه؛ مثلا به خاطر یه اتفاق کوچیک، زحمت چند ماهش رو به باد میده، یا دوروز میخوابه دو روز بیداره و کمی هم افسرده است. همینطور دارو مصرف می کنه. اما هیچکدوم از اینا باعث نشده از جذابیتش کم بشه. دوستای خوب زیادی داره و همه هم دوستش دارن. فوق العاده هم باهوشه. خودش میگه اختلال دوقطبی بیماری نوابغه :18:

سلام میشل عزیز
همه دیالوگ های من تو امین و اوای باران رو که در صفحه اول بود واسه روانشناسم فرستادم و ایشون متنی نوشتن واسه شما (یعنی میشل) که ازم خواستن برات بفرستم. ایشون فقط قصد روشن شدن مساله رو داشتن


بنام خدا

سلام.ممنون از ارسال این فایل . نیاز نیست خودتونو اذیت کنید وتوضیح بدید، دلیلی برای ناراحت شدنم وجود نداره.لطفا این پیام منوبرای میشل ارسال کنید.
سلام میشل عزیز. مطالب شما روخوندم وحسن نیت درکلامتون به روشنی قابل لمس بود واز اینکه مسائل دوستان براتون ارزش دارن وشما براشون وقت میگذارید حقیقتا جای تشکرداره.
دوست عزیز، خیلی دوست داشتم حتما نکاتی روباهاتون درمیون بگذارم که نه تنها درارتباط با مراجعم از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند، بلکه در راستای هدف انسان دوستانه شما هم بسیارمهم و کمک کننده اند.
تحریف واقعیت درجهت کاهش اضطراب ونگرانی های افراد نه تنها برای رفع مشکلاتشون موثرنیست بلکه باعث تداوم وتشدید علائم ویابیماری میشه .بسیاری ازافراد باهدف کمک وهم دردی ناخواسته باعث استمرارمشکلات اونها میشن، هرچند که درنگاه اول و درکوتاه مدت تاثیرآرام بخش ورضایت بخشی رو به همراه داشته باشند!
درنظرداشته باشید مواجه شدن با واقعیت گاهی بسیار تلخ وآزار دهنده است و در واقع دقیقا به همین دلیل افراد سعی درتحریف اونها دارن ونظرات رد کننده اون واقعیتهاازناحیه اطرافیان، براشون پذیرفتنی تر و منطقی تر جلوه می کنه! اما در حقیقت واقعیت با تمام نازیبایی هاش بکرو دست نخورده وجود داره
نکته دوم اینکه اگرفردی دچارافسردگی باشه این به معنی رد یک اختلال همزمان نیست. آیا یک نفر با داشتن دیابت مزمن نمی تونه بیماری گوارشی، سینوزیت، دیسک کمرو ضعف بینایی داشته باشه؟ اختلالات شخصیت در محور2 قرار دارند و اختلالات بالینی مثل افسردگی در محور1
نکته بعد اینکه چه اشکالی درزود رسیدن به یک تشخیص درست وجود داره؟ آیا دریافت سریع به معنای تردید داشتن در درتشخیص مشکل فرد از سمت درمانگرهست؟ شاید این نمی تونه به تجربه و تخصص درمانگرو همکاری مناسب درمانجو ارتباط داشته باشه؟
تغییرنام اختلال ازمرزی به افسردگی آیا به دلیل گرفتن زهرواقعیت بوده ویا یک تشخیص بدون مصاحبه بالینی علمی؟
میشل عزیز اغراق آمیزبودن وصف وقایع ازجانب مراجع (هرچند که دربسیاری ازاونها مبالغه ای ندیدم )، یکی از علائم بیماری محسوب میشه ونه ارائه اطلاعات غلط. نوع برداشت وتفسیر فرد ازرویدادها به مراتب ازخود رویداد برای درمانگر مهمتره. پس در واقع شما ناخودآگاه ازدوستتون خواستید که برداشت شما رو جایگزین برداشت خودش کنه که تاحدی ازشدت اغراق آمیزبودن اونها کاسته ودرنتیجه تغییری درنوع برداشت وتشخیص ایجاد بشه تا شاید کمی باعث آرامش و کاهش نگرانی ایشان بشه.
خاطرنشان کنم که این توضیحات برای رفع سوتفاهم ویادفاع نبوده وفقط بااشاره به چند نکته اساسی ومهم درنظرات شما خواستم توجه شمارو به اثرات وابعاد دیگه موضوع سوق بدم.
وقتی ازما درباره مهندسی یک قطعه الکترونیکی سوال میکنن به راحتی جواب میدیم تخصص ندارم اما متاسفانه درباره تمام موضوعات مرتبط با روان و رفتارانسان، به سادگی دست به تفسیرو آنالیزمیزنیم وبه هیچ وجه اثرات احتمالی اونها رو که گاها غیرقابل جبران هستند در نظر نمی گیریم.

امیدوارم تا حدی در بیان مقصودم موفق بوده باشم و کوتاهی کلام وصراحتم باعث رنجش میشل عزیز نشده باشه.
همواره موفق وسلامت باشید! انشاله

مخاطب سخن من هیچ فرد مشخصی نیست. می خوام به این نکته اشاره کنم که متاسفانه علوم انسانی در کشور ما جایگاه مشخصی در حد شایسته خودش نداره و بارها دیده ام که بخشی از مردم خیلی با اعتماد به نفس از موضع یک کارشناس علوم سیاسی؛ کارشناس جامعه شناسی و یا کارشناس روان شناسی نظر میدن و بر درستی نظرشون هم پافشاری می کنن و اگر هم ازشون بپرسی (مثلا) چند تا کتاب روان شناسی خوندی که به این موضع و نظر رسیدی طرف اسم یک روان شناس رو هم نمی تونه بگه چه برسه به بردن اسم کتاب!
خانوم مجرد؛ لطفا اگر براتون دارویی توسط یک روان پزشک تجویز شد؛ نام دارو و دوز مصرفیش رو به بنده اطلاع بدین.ممنون

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط خانوم مجرد

سلام میشل عزیز
همه دیالوگ های من تو امین و اوای باران رو که در صفحه اول بود واسه روانشناسم فرستادم و ایشون متنی نوشتن واسه شما (یعنی میشل) که ازم خواستن برات بفرستم. ایشون فقط قصد روشن شدن مساله رو داشتن

---

سلام عزیزم. خوشحالم که تردیدت برطرف شد و الان مصمم تر از قبل می تونی روی برطرف کردن این اختلال تمرکز کنی.:72:

اگه امکانش هست، لطفا متن زیر رو برای دکترت ارسال کن. ممنونم.

================================================== =====

سلام دکتر،

از راهنمایی و روشن گری شما متشکرم.

به راحتی می تونستید به اصلاح ذهنیت مراجعتون اکتفا کنید، اما قبول زحمت فرمودید و برای اصلاح رویکرد من هم وقت گذاشتید. از انسان دوستی و مسئولیت پذیری شما نسبت به خودم و اعضایی که در این سایت درمعرض خطاهای من قرار دارند، صمیمانه قدردانی می کنم.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط خانوم مجرد

نکته بعد اینکه چه اشکالی درزود رسیدن به یک تشخیص درست وجود داره؟ آیا دریافت سریع به معنای تردید داشتن در درتشخیص مشکل فرد از سمت درمانگرهست؟ شاید این نمی تونه به تجربه و تخصص درمانگرو همکاری مناسب درمانجو ارتباط داشته باشه؟

---

بله کاملا حق با شماست. تخصص و تجربه، سرعت تشخیص رو بالا می بره.:72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط خانوم مجرد

وقتی ازما درباره مهندسی یک قطعه الکترونیکی سوال میکنن به راحتی جواب میدیم تخصص ندارم اما متاسفانه درباره تمام موضوعات مرتبط با روان و رفتارانسان، به سادگی دست به تفسیرو آنالیزمیزنیم وبه هیچ وجه اثرات احتمالی اونها رو که گاها غیرقابل جبران هستند در نظر نمی گیریم.

---

از این هشدار شما حقیقتا متشکرم. پیش از این هم توجه داشتم که مبادا پست های من در این سایت به کسی آسیبی بزنه و سعی می کردم محتاط باشم. با این وجود تذکر شما کاملا به جاست. رویکردم رو بازبینی می کنم، امیدوارم در اصلاحش موفق باشم.

البته بد نیست یه توضیح در جهت روشن سازی فضای این سایت اضافه کنم. مراجعین اینجا با علم به اینکه اکثریت اعضا متخصص نیستند، مسائلشون رو مطرح می کنن. و افراد متخصص با عنوان "کارشناس" مشخص شده هستند.

علاوه بر این به مناسبت های مختلف عنوان می شه که اینجا ظرفیت مطالعه کافی و همه جانبه وجود نداره. و در مواردی که مهم باشن، مکررا توصیه به مراجعه حضوری به متخصص می شه.

در واقع مدیریت سایت به شکل های مختلف کارشناسی نبودن پست ها رو اطلاع رسانی می کنن، و در جهت رفع خطاهای مشاوره ای که شما هم به گوشه ایشون اشاره فرمودید، تلاش می کنن.

اعتراف می کنم این توضیحات رو به این جهت اضافه کردم که ذهن خوانی کردم!:82: فکر کردم مبادا پیش خودتون فکر کنید چرا این فضا این امکان رو در اختیار افراد غیرمتخصصی مثل من قرار داده که بتونن با تشخیص ها و برخوردهای غیرحرفه ایشون اثرات منفی ای روی زندگی افراد داشته باشن...

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط خانوم مجرد

امیدوارم تا حدی در بیان مقصودم موفق بوده باشم و کوتاهی کلام وصراحتم باعث رنجش میشل عزیز نشده باشه.

---

خواهش می کنم، از برخورد سخاوتمندانه شما نه تنها خوشحال شدم، بلکه روی دید من نسبت به روانشناس ها اثر مثبتی گذاشتید.http://www.freesmileys.org/emoticons...animal-004.gif

یه خواهش هم از حضورتون دارم. در صورتیکه براتون مقدور هست، اینجا عضو بشید، اگه در ماه نیم ساعت هم وقت آزاد داشته باشید، برای ما فوق العاده ارزشمند خواهد بود.

من هم برای شما آرزوی سلامت و سعادت دارم.:72:

سلام خانم مجرد عزیز

میشه لطف کنید شماره و آدرس روانشناستون رو برام بذارید، نیاز مبرم دارم به یه روانشناس خوب که از صحبتاشون این برداشتو کردم، ممنون میشم ازتون

سلام شبنم جان
نمیدونم مسیرت میخوره یا نه؟
ایشون تو منطقه بلوار ابوذر تو درمانگاه فاطمه الزهرا کار میکنند
02133800480
به نام خانم الهام مرادی
جای دیگه رو ادرس ندارم ازشون
ببخشید من نمیدونم جز قوانین هست یا خلافه که شماره دادم عذر میخوام از مدیریت

ممنونم عزیزم، لطف کردی، برادر من یکساله داروهای ضدافسردگی رو مصرف میکنه و متاسفانه به اون صورت نتیجه نداده دیگه نمیدونیم باید چیکار کنیم :sad: