سوال از خانمهای انجمن برای نحوه بیان درخواست ( زمان محدود )

سلام به همگی

یه راست میرم سر اصل مطلب . من به یکی از دخترهای کلاسمون علاقه مند شدم اما نمیدونم چه جوری پا پیش بزارم چون خیلی کم هم دیگه رو میبینیم و زمانی به اون صورت ندارم برای اینکه داخل دانشگاه صحبت کنیم .

من و ایشون یکی از کلاس هامون ساعت 6 تا 8 بعد از ظهر هست که از قضا طبق هواشناسی قراره اون روز برف بیاد .
از اونجایی که با اتوبوس میان دانشگاه و من هم ماشین دارم میخواستم ببنیم چه پیشنهادی دارید برای اینکه من درخواستم رو مطرح بکنم برای اینکه مثلا برف رو بهونه کرد برای رسوندن ایشون تا مسیر مورد نظرشون و البته از زمان به وجود اومده برای یه ذره صبحت استفاده کرد ؟

در واقع میخوام بهترین جمله ای که میشه گفت برای انجام این کار رو بگم تا شانس موفقیت زیاد بشه d:

با سلام

شما ایشون برای ازدواج میخواین دیگه؟

خب بهشون بگین باتوجه به شناختی که تا امروز ازشون پیدا کردین فکر میکنید مورد مناسبی هستن برای آشنایی بیشتر جهت ازدواج اگه اوشون هم موافق هستن شماره خونه اشون و بیگیرین با خانواده درمیون بذارین.
بقیه اشم خانواده میدونن باید چکار کنند. :دی

بله برای ازدواج که هست اما باید قبلش از یه سری چیزای دیگه مطئمن بشم :303:

این چیزایی که شما فرمودید مربوط به مراحل بعدی هست

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط dv92ic

بله برای ازدواج که هست اما باید قبلش از یه سری چیزای دیگه مطئمن بشم :303:

این چیزایی که شما فرمودید مربوط به مراحل بعدی هست

---

نه اتفاقا مربوط بهمون اولشه
شما با اینکار به ایشون میفهمونین قصدتون ازدواجه و خیلی هم جدی هستین چون قضیه بخانواده ها میکشونین

ازیه طرفم احساساتتون دخیل نمیشه البته شما که گویا شده اما حداقل مانع احساساتی شدن ایشون میشین چون اگه خودتون یه مدت مستقیم باهم درارتباط باشین چون دختر روحیه لطیف و احساساتی داره و شما هم الان که احساساتی هستین ممکنه زیادی بهش محبت کنید و خدایی نکرده اونم احساساتی بشه و اگر شما زمانی پشیمون بشین اونوقت اون طفلک با احساساتی که بوجود امده چکار کنه؟؟
پس همون راه خانواده رو پیش بگیرین
تازه اومدیمو شما پشیمون نشدین خانواده ها موافقت نکردن بازم اونوقت جواب حس اون بنده خدارو کی بده.
هرجور نگا کنید هردو بخصوص اوشون خیلیییییی اسیب میبینن.
بنظرمن اول باخانواده درمیون بذارین اگه موافق اینجور مسایل بودن که شما خودتون از بین همکلاسیتون یکی و انتخاب کردین بعد با اجازه اونا بیاین از ایشون شماره خونشون و بگیرین. یا اگه بتونین مادرتون یا خواهرتون بفرستین پیششون اول باهاشون صحبت کنن و اونا شماره بگیرن خیلی بهتره اینجوری اوشون کاملا مطمعن میشن شما قصد تون جدیه.
بعدشم اگه از هرلحاظی تفاهم نداشتین در جلسات خواستگاری مشخص میشه.
دلیل نمیشه که اگه شما حتما رفتین ازشون شماره گرفتین یعنی همه چی اوکی و تموم شدس!! نه تازه استارت اشنایی خورده میشه!

حرف شما 100% درست

ولی نمیشه حالا نظرتون رو در رابطه با سوال اصلی من بگید ؟ :18:

متاسفانه شما ازدواجو بهونه قرار دادی ولی هدفت ایجاد رابطه دوستیه.

اگر غیر از اینه همون راهی که دختر بیخیال گفت،برو مطمعن باش ضرر نمی کنی.

فکر رسوندشم از سرت بیرون کن.

فرهنگ جان من شما رو نمیشناسم که بخوام دروغ بگم یا به خودم دروغ بگم

شما اصلا فکر کن دوستی ( با وجود اینکه نیست ! ) . من دنبال جواب دیگه ای بودم والا این مسائلی که میفرمایید رو هم توی این انجمن و هم سایت های دیگه خوندم

- - - Updated - - -

فرهنگ جان من شما رو نمیشناسم که بخوام دروغ بگم یا به خودم دروغ بگم

شما اصلا فکر کن دوستی ( با وجود اینکه نیست ! ) . من دنبال جواب دیگه ای بودم والا این مسائلی که میفرمایید رو هم توی این انجمن و هم سایت های دیگه خوندم

در ضمن اگر دوستی باشه که آدم اینقدر صغری کبری نمیچینه یهو میره سره اصل مطلب ، میگه شد شد نشد یکی دیگه !

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط دختر بیخیال

با سلام

شما ایشون برای ازدواج میخواین دیگه؟

خب بهشون بگین باتوجه به شناختی که تا امروز ازشون پیدا کردین فکر میکنید مورد مناسبی هستن برای آشنایی بیشتر جهت ازدواج اگه اوشون هم موافق هستن شماره خونه اشون و بیگیرین با خانواده درمیون بذارین.
بقیه اشم خانواده میدونن باید چکار کنند. :دی

---

ایشون راهو به شما نشون داده.اگر دنبال راهی هستی که سوار ماشینت بشه و تو ماشین

این حرف ها رو بزنی،پیشنهاد می کنم از چنین فکری پرهیز کنی.

بگو میشه چند لحظه وقتتون رو بگیرم.....
خانم میگه بفرمایید
شما:من شما رو چند وقتی هست که در دانشگاه می بینم و می خواستم بدونم که چه شکلی میشه شرایط شما و خودم رو برا آشنایی بیشتر و البته سو برداشت نشه جهت امر خیر بدونم که اگه شرایط ما به هم می خورد و حتی نمی خورد از جانب دو طرف قابل به ادامه دادن ویا ندادن باشه..البته منظورم از ادامه دادن صرفا بیان کردنش به خانوادهاست....
خانم:اجازه بدید مدتی فکر کنم
شما :میشه بفرمایید من چه طوری پاسخم رو دریافت کنم .....
شما:اگه اجازه بفرمایید من کمی از خودم بگم تا فکر کردن رو برای شما تسهیل کنه....

پیشنهاد برای سوار شدن پیشنهاد خوبی نیست اگه ایشون قبول نکنه ودر مورد شما فکر بد بکنه دیگه نمیشه درستش کرد اگه تصمیم شما قطعیه بعد از سلام واحوال پرسی معمول بگید اگه ممکنه شماره خونه تونو بدید تا مادرم با مادرتون صحبت کنه برا امر خیر . بقیه مسائل خود به خود حل میشه انشاالله

سلام.
اگه ایشون خانم موقری هستن و شما هم قصد ازدواج دارین حتما از ایشون درخواست کنید سوار ماشینتون بشن و در این کار اصرار کنید تا شانس موفقیت به اپسیلون نزدیک بشه.

منم اون پشنهاد خانواده رو دادم چون باخودم گفتم اگه دختری موجه باشه مطمعنا از این پیشنهاد شما مبنی بر رسوندشون نظر بدی نسبت بهتون پیدا میکنن.
البته نمیشه نظر قطعی داد باید حتما یه شناخت اولیه داشت ازشون ممکنه هم طرز فکرشون این نباشه و ایشونم دوستی قبل ازدواج و بپسندن!
اما خب این شمایین که باید ببینین همچین پیشنهادی بهتره یا پیشنهاد خانواده!

مطمعنا هردختریم که باشه هرجورشم باشه با هرجور طرز فکری پیشنهاد خانواده بهترین گزینس .

بقیه پیشنهادات ینوع ریسکه شمارو ممکنه از هدف دور کنه و بستگی به طرز فکر اون خانوم داره

بنابراین اگر واقعا جدی هستین در این امر و نمیخواین طرفتون فرار کنه !!! همون پیشنهاد مطرح شدن با خانواده رو بیان کنید که ریسکش خیلی کمتره!
بازم خود دانین! ما که اوشونو نمیشناسیم شاید شناخت شما اونقدری هست که فکر کنین همچین موردی و میپذیرن!!و نظر بدی پیدا نمیکنند. چون من شخصا بعنوان دختر با همچین موردی مواجه بشم دیگه حتی خواستگاری رسمی هم بیاد اصن بهش فکر نمیکنم با خودم میگم معلوم نیس قبل من تاحالا چند بار اینکارو کرده!!!!

آخه ارتباطتمون همچین خشک هم نیست . به قول این روانشناسا با بادی لنگویجم ( :دی ) بهش گفتم سر درون رو و یه چیزایی میدونه اما خب علنی نشده

گمون کنم این قسمت دوم یعنی آشنایی قبل از ازدواج بیشتر برای این خانم صدق میکنه برای همین هم من تصمیم به این کار گرفتم
حالا از بحث دور نشیم نمیشه روش های درخواست محترمانه رو هم بگید . چون من تا حالا چنین ارتباطاتی نداشتم و زیاد اطلاع ندارم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط dv92ic

آخه ارتباطتمون همچین خشک هم نیست . به قول این روانشناسا با بادی لنگویجم ( :دی ) بهش گفتم سر درون رو و یه چیزایی میدونه اما خب علنی نشده

گمون کنم این قسمت دوم یعنی آشنایی قبل از ازدواج بیشتر برای این خانم صدق میکنه برای همین هم من تصمیم به این کار گرفتم
حالا از بحث دور نشیم نمیشه روش های درخواست محترمانه رو هم بگید . چون من تا حالا چنین ارتباطاتی نداشتم و زیاد اطلاع ندارم

---

باشه برین محترمانه بهشون بگین چند لحظه وقتتونو میخوام بگیرم باهاتون حرفی دارم.
بعدشم محترمانه بهشون بگین من یمدتیه شما رو میشناسم شما هم منو اما همین شناخت محدود باعث شده من فکر کنم شما پتانسیل اینو دارین که باهاتون بیشتر اشنا بشم. اگه صلاحم بدونین این شناخت در بستر خانواده شکل بگیره تا هم شما بتونین بدور از احساس و منطقی تر تصمیمی بگیرین هم بهتون ثابت شه که من جدیم و سرکاری نیس. البته این اشنایی باعث شناخت بیشتر منم میشه و اگه دراین شناخت فهمیدیم بدرد هم نمیخوریم خیلی محترمانه این رابطه رو قطعش میکنیم. وسلام.


من بعنوان یدختر دارم بهتون میگم تو زندگیم دخترای زیادی بودن از مذهبی بودنشون تا غیر مذهبی شون اهل دوست پسر و از این حرفا.
همشون زمانی یه پسرو جدی میگیرن که به خانوادها قضایارو بکشونه.

حتی اونی که اعتمادم کنه فردا پشیمون میشه که چرا ازاول بهش نگفتم بیاد پیش خاتواده.

آقای محترم این راهیی که شما میرین و خیلیا دیگه رفتن یکم درس بگیرین ازشون. میخواین فردا پشیمون بشین . راحت بتونین ولش کنین اون بنده خدا بمونه و با احساس اسیب دیده.
اگه دوستشون دارین با احساساتش بازی نکنین.
نگا کنین چقد حبهه گیری جدیی میکنین وقتی پای خانواده وسط میاد.
خب من میدونم شما الان تصمیمتون جدی نیس واسه همین میخواین اشنا بشین بببیننی اگههههه شد اونوقت به خانواده بگیم اما حالا یا از خودخواهیتونه یا از کم تجربگی که نمیدونین این اگههههه شد چقددد به خانوم اسیب میزنه. اگهههه شما پشیمون شدین و اون عاشق تو رابطه ای که توش هیچ تعهدی نیس بنده خدا چکار کنه.
یکم بحرفا فکر کنین. فقط بفکر خودتون نباشین . قضیه رو یه بعدی نبینین.
برین ببینین خانوادهاتون چی میگن بعد وازد احساساتوبشین.
اصن اومدینو شماها به نتیجه رسیدین بعدش اگه خاتوادها راضی نشدن میدونین چه اسیبی بهردو میخوره.

من حرف از آیندههه میزنم آقای محترم نه حال. شما دارین فقط جلوی پاتونو میبینین.
من نهایت تلاشمو کردم شمارو آگاه کنم که راهیی که میرسن و خیلیا رفتن شما با بقیه هیچ فرقی ندارین.
من پسری و میشناسم که الان بعد دوسال اشنایی با دختر مورد علاقش میگه پشیمونم اوتوروز نباید احساسای عمل میکردم بهش میگفتم.نه بخاطر احسااسش ها هنوز احساس داره. اما دوساله نتونسته خانوادشو راضی کنه تا حتی واسش برن خواستگاری . و الان دختره خواستگار داره و خانواده دختر که از همه جا بی خبر میخواین دختر هرچه زودتر ازدواج کنه و نمیدونن چرا خواستگار رد میکنه!!!!! ببینین الان دوتاشون پشیمونن . نه واسه احساس میدونن هنوز بدرد هم میخورن همو دوست دارن اما پشیمونن که اگه از روز اول خانواده ها درجریان بودن الان اینجوری نمیشد اینقد آدیت ننیشدن.

حالا بازم صلاح خویش را خسروان دانند. هرجور راحتین برین همون راه خودتون پیش برین.راهی که همه رفتن میگن نرو شما میخواین با سر برین. مثه این میمونه شما تو یه مسیر طولانی دارین قرار گرفتین هرچی دارین میرین جلوتر میبیننین یه عده ای دارن برمیگردن که تعدادشونم کم نیس. جالبه عدهوتی که برمیگردن همه چهره ها پشیمونو ناراحته و خسته همشونم تا شمارو میبینن خوشحال دارین مسیری که یزمانی اونا طی کردن و طی میکنین بهتون میگن نرو این راه بم بسته راه نداره دوباره برمیگردی ها مثه ما نرو. شما اصرار که میخوای بری اون بم بستترو ببینی حتما. !!!!!!