ازدواج برای بار سوم !!!!!!!!!!!!!!

سلام آرزو هستم و تازه عضو این سایت
32 سال دارم و کارمند دولت هستم . داستان زندگی من پر از فراز و نشیبه و خواسته و ناخواسته تجربیات تلخی رو پشت سر گذاشتم . در سن 23 سالگی یک تجربه نا موفق عقد رو داشتم که در کمتر از یکسال جدا شدم در این عقد درگیر یک عشق آتشین و خیالی شده بودم که خیلی زود متوچه اشتباهم شدم و در حالی که همه حمایتم می کردم جدا شدم و تقریبا مشکلی برام پیش نیومد و چون دختر بودم شناسنامه ام رو هم عوض کردم . در سن 28 سالگی دوباره عقد کردم و یکسال بعد ازدواج حدود یکسال هم زندگی کردم و متاسفانه این بار هم انتخاب درستی نداشتم و همسرم به خاطر مهریه همسر قبلی اش در زندان افتاد و به خاطر رفتارهای بدش و دعوای بسیار زیادمان با هزار مصیبت ازش جدا شدم . اینبار هم همه حق رو به من می دادن حتی خانواده همسرم . این ضربه بسیار بزرگی برای من بود و بسیار از نظر عاطفی شکسته شدم . قبل از این ازدواج دوم یکی از همکارهام بود که در حال طلاق همسرش بود و بسیار به من ابراز علاقه می کرد که من توجهی نکردم . الان بعد از دو سال که از همسرم جدا شدم . این آقا اصرار به ازدواج با من دارد . شرایطش هم اینه که همسرش رو چند ساله طلاق داده و دو فرزند دارد که نزد همسرش است . از لحاظ مالی وضعش خوبه فوق لیسانس و استاد و هیئت علمی دانشگاه است هنرمند قابل و معروفی است و از لحاظ روحی و هنری بسیار شبیه هم هستیم اما تصمیم به ازدواج آن هم برای بار سوم برایم بسیار سخت است در واقع وحشت دارم .نمی خوام این بار بدون مشورت و سرخود تصمیمیی بگیرم از دوستان عزیز خواهش می کنم من رو راهنمایی کنند که بسیار مشتاقم نظر اتتون رو درباره زندگیم بشنوم:heart::heart:

سلام دوست عزیز خوش اومدی امیدوارم بتونید از تجربیات و مشاوره های دوستان در این سایت بهره مند شوید . دو ازدواج ناموفق بسیار دردناکه اما فاجعه نیست . به نظر من دقت بیشتری کن و هیچ عجله ای برای ازدواج نداشته باش و از تنهایی ات لذت ببر . اگر هم تصمیم به ازدواج با این فرد را داشتی بیشتر از این که روی خوبی هایش و موقعیت هایش زوم کنی به مشکلاتی که داره و ایرادها و اشکالهایش توجه کن قبل از ازدواج خوب فکر کن . به هر حال خیلی حواست رو جمع کن سعی کن از تجربیات قبلی ات در شناخت آدمها نهایت استفاده رو ببری

شما اول با خودت رو راست باش؟؟؟؟می تونی دو تا بچه رو قبول کنی؟؟؟؟؟؟وقتی خودت با افراد بدون بچه زندگی رو شروع کردی مشکلات خودتون رو داشتین حالا با دو تا بچه چه شکلی میشه البته نه این که نشه شما باید خودت به این نتیجه برسی
آقا چند سالشه بچهاش چند سالشونه؟

سلام :72:
به نظرم اصلا برای ازدواج با ایشون عجله نکنید. و بیشتر فکرکنید و حتما دلیل طلاق شون رو بفهمید. من کسایی رو میشناسم که چند بار ازدواج کردن و شکست خوردن ما حالا با ازدواج درست زندگی شون رو دوباره ساخن.
اما باید محطاطانه عمل کرد. و حتما بابزرگترها و مخصوصا با پدرتون در این باره مشورت کنید. و عجولانه تصمیمی نگیرید.

با سلام
بايد با دقت ونهايت درايت وارد اين موضوع بشي ودرنظر داشته باشي اين اتفاق براي جبران شکست هاي شما نيست ونبايد تصورکني قراره دنياي ديگه اي به رويت بازبشه ... اين ازدواج واين آقا شرايط ومشکلان خودش رو داره ! شما هم مشکلات خودتون ..... يعني دونفري که تجربيات تلخ وناکامي هايي در گذشته به همراه دارند قراره با هم زندگي کنن ؛ پس هر دو توقع هايي از روابط نامناسب قبل دارند که سبب مشکلاتي خواهد شد قصد ترساندن شمارو ندارم فقط ميخوام با چشماني باز وبا درنظر گرفتن همه جوانب ومشکلات وبدون رويا وتوقع نا بجا به قضيه نگاه کني تازه بجاست که مشکلات از دواج هاي قبلي خودتون وچون وچرايي طلاق ايشون رو هم باز نگري کني تا مبادا دچار اشتباه در پندار وتصور بشي ... واقعا سعي کن با درايت وکمک ديگران وافراد پخته وآشنايان ودوستان اطرافتون و واکاوي مشکلات گذشته خودتون وبهره گيري از مشاور توانمندي پا به اين ميدان بذاري .......... يادت باشه که ديگه مجاز به اشتباه نيستي .......... دعا ميکنم بهترين مقدرات را خداوند مهربان برايتان تقدير نمايد

سلام
اول اينكه بايد ريشه مشكلتون رو پيدا كنيد
ريشه و علت ازدواج و طلاق اولتون--
علت ازدواج و طلاق دوم--
علت طلاق اين اقا با خانومشون--مهم
بايد ببينيد درايت و كفايت ازدواج سوم و همينطور كشش برخورد با مشكلات ونواسانات بعد از ازدواج رو داريد
يعني اول ببينيد خودتون تا چه حد به پختگي رسيديد چون شما دوبار متحمل شكستي بوديد
كه حق انتخاب هر دوبار با خودتون بوده
خانوادتون توي انتخابهاي شما چه نقشي داشتند؟

سن این مرد چقدره؟

تحصیلات شما چیه؟ (مدرک منظورم نیست سطح تحصیلات مثلاً دیپلم فوق دیپلم و ...)

اشتباهات شما در آن 2 انتخاب قبلی چی بوده که میخواهید در این سومی آنرا تکرار نکنید؟

خیلی دقت کن تا ببینی چرا یک زندگی با حضور دو بچه از هم پاشیده شده (زندگی همکارتون و همسرش)؟ چه کسی تقاضای طلاق داده؟ خیلی خیلی باید روی این مساله دقت و بررسی کنی و از منابع مختلف پرس و جو کنی.
آیا می تونی به مردی که در حالیکه درگیر مسائل با همسرش هست و قانونا متاهل هست، توجه به یک زن دیگه نشون میده اعتماد کنی؟ (جریانی که تعریف کردی)
ارتباط شما واون آقا در حال حاضر در چه حدی است؟

سلام خدمت دوستان عزیزم
ممنون از پاسخهای تان من لیسانس گرافیک دارم و اون اقا فوق لیسانس البته از دادانشگاه هنرهای زیبا در کل انسان هنرمند و نقاش اهری هست و من هم بسیار گرایشهای هنری دارم
اشتباهات من در دو تا تجربه قبلی دقیقا شبیه به هم بود در هر دو مورد درگیر یک عشق و یا علاقه بی منطق شدم که در هردو توام با دلسوزی بود. چون من کارمند بودم و مستقل در هر دو مورد دو تا ادم بیکار و بی پول که ادعای عاشقی میکردن سر راهم قرار گرفتن و من هم بهشون کمک های مالی زیادی کردم اما از اونجایی که احساس انها دروغی بود خیلی زود به مشکل برخوردیم در ازدواج دومم همسرم درگیر مهریه همسر اولش بود وبه خاطر اون حتی به زندان هم افتاد و هر دو بار تمام مشکلات انها را قبل از ازدواج از همه و خانواده ام پنهان کردم خودم دقیقا میدونستم دارم اشتباه میکنم اما احساس میکردم میتونم درستش کنم که نشد
و اما این اقا خودش تقاضای طلاق داد اما حق و حقوق زنش رو کامل داد الانم بچه ها با زنش زندگی می کنن و این اقا. دتنها زندگی می کند دلیلش هم تا جایی که به من گفته این بوده که روحیات او و همسرش هیچ شباهتی با هم نداشته. و او را درک نمی کرده و بسیار هم بد دل و بدبین بوده از همان زمان که هنوز زنش رو طلاق نداده بوده به شدت به من ابراز علاقه میکرد اما من هیچ توجهی نمی کردم الانم که دوباره پیشنهاد ازدواج داده میگه هیچ وقت منو فراموش نکرده البته اینو بگم من احساس خیلی شدید یا قوی به ایشون ندارم اما تنها چیزی که میدونم اینه که دیگه چشمداشتی به من از لحاظ مالی نداره و خودم رو میخوا. چون از این لحاظ تامینه
ارتباطمون الان فقط در حد تلفن. و اس ام اسه چون در یک شهر دیگه که بسیار به ما دوره زندگی میکنن

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط آرزوی رهایی

سلام خدمت دوستان عزیزم
ممنون از پاسخهای تان من لیسانس گرافیک دارم و اون اقا فوق لیسانس البته از دادانشگاه هنرهای زیبا در کل انسان هنرمند و نقاش اهری هست و من هم بسیار گرایشهای هنری دارم
اشتباهات من در دو تا تجربه قبلی دقیقا شبیه به هم بود در هر دو مورد درگیر یک عشق و یا علاقه بی منطق شدم که در هردو توام با دلسوزی بود. چون من کارمند بودم و مستقل در هر دو مورد دو تا ادم بیکار و بی پول که ادعای عاشقی میکردن سر راهم قرار گرفتن و من هم بهشون کمک های مالی زیادی کردم اما از اونجایی که احساس انها دروغی بود خیلی زود به مشکل برخوردیم در ازدواج دومم همسرم درگیر مهریه همسر اولش بود وبه خاطر اون حتی به زندان هم افتاد و هر دو بار تمام مشکلات انها را قبل از ازدواج از همه و خانواده ام پنهان کردم خودم دقیقا میدونستم دارم اشتباه میکنم اما احساس میکردم میتونم درستش کنم که نشد
و اما این اقا خودش تقاضای طلاق داد اما حق و حقوق زنش رو کامل داد الانم بچه ها با زنش زندگی می کنن و این اقا. دتنها زندگی می کند دلیلش هم تا جایی که به من گفته این بوده که روحیات او و همسرش هیچ شباهتی با هم نداشته. و او را درک نمی کرده و بسیار هم بد دل و بدبین بوده از همان زمان که هنوز زنش رو طلاق نداده بوده به شدت به من ابراز علاقه میکرد اما من هیچ توجهی نمی کردم الانم که دوباره پیشنهاد ازدواج داده میگه هیچ وقت منو فراموش نکرده البته اینو بگم من احساس خیلی شدید یا قوی به ایشون ندارم اما تنها چیزی که میدونم اینه که دیگه چشمداشتی به من از لحاظ مالی نداره و خودم رو میخوا. چون از این لحاظ تامینه
ارتباطمون الان فقط در حد تلفن. و اس ام اسه چون در یک شهر دیگه که بسیار به ما دوره زندگی میکنن

---

این 2 مورد به نظر من جای صحبت داره!

مورد اول نشان میده ایشان پایبندی به همسرش نداره چون در زمانی که هنوز همسر داشته به شما ابراز علاقه میکرده!

مورد دوم هم ارتباط رو در روی شما را کم و در نتیجه امکان شناخت خودش و فامیلش و دسترسی به ان خانم را برای تحقیق کم میکنه (به نظر من شما باید حتماً با آن خانم صحبت کنید و صحت حرفهای او را بسنجید) (حالا زندگی کردن در یک شهر دور از خانواده و فامیل هم برای شما دردسرهای خودش را دارد)

مهمترین و فوری‌ترین کار شما هم مشاوره حضوری با یک شماوره باتجربه و باسابقه ازدواج است!

چون اونها ده‌ها مورد زندگی مثل شما را در طول کارشان از نزدیک دیده‌اند و میتوانند راهنمایی‌های خیلی خوبی به تو کنند!

وقتی رفتی مشاوره اگر مایل بودی بیا و اینجااعلام کن که مشاور چه توصیه کرده!

ممنون از راهنمایی های مفیدتان راستش رو بگم یکی از دلایلی که به ازدواج فکر میکنم دینه که دوست دادرم برای مدتی هم که شده ا زاین جا دور باشم به خاطر سخت یهایی که کشیدم از این جا و ادمهای اطرافم خسته ام دوست دارم یه از همه چی دور بشم شاید این یک احساس زود گزر باشه اما چیزیه که الان لازمش دارم عز طرفی به شدت هراس دارم چون میدونم این اقا هیچ تعهدی نه به همسرش داشت و نه حتی بعد از طلاقش به بچه هاش البته از لحاظ مال یالان تامینشون میکنه و در این مورد شکی نیست

اینکه حالا تامینشان میکنه بخاطر اینکه که قانون مجبورش کرده هزینه بچه های‌اش را ماهیانه بده! مهریه خانم هم که حق خودش بوده و لطف ایشان نبوده!

یکی از بدترین دلایل ازدواج، ازدواج بخاطر دور شدن از آدمهای دور و برتان است!

یک تاپیکی تو همین سایت من دیدم که خانم چندین سال دور از خانواده و فامیلش بود و دیگه حاضر نبود در شهر آن آقا زندگی کنه و مرد هم کارش در آن شهر بود و نمیتوانست کارش را بیاره شهر محل خانمش و به مشکل خورده بودند!

من فکر نمیکنم خانواده شوهرت، شما را بیشتر از آنچه خانواده و فامیل خودت قبول دارند قبول داشته باشند و پشتیبانی کنند!
پس اگر مورد دیگری از یک شهر دیگری داشتی حسابش را کن که شاید شوهرت بخاطر کارش مجبور باشه همیشه در آن شهر زندگی کند و تو هم همینطور!
و بعد هم تحقیق و شناخت یک نفر که در شهر دیگه زندگی میکنه خیلی خیلی سخته! مشکلات خودت که فقط باید با خانواده شوهرت رفت و آمد کنند هم یکطرف!