کمکم کنید تا شوهرمو فراموش کنم و برای طلاق آماده بشم همه حق و حقوقمو میخوام و حاضر نیستم یه قرون مهرمو بهش بببخشم
حالم اصلن خوب نیست به آخر خط رسیدم تلاشمو کردم ولی نتیجه نداد:47:
نمایش نسخه قابل چاپ
کمکم کنید تا شوهرمو فراموش کنم و برای طلاق آماده بشم همه حق و حقوقمو میخوام و حاضر نیستم یه قرون مهرمو بهش بببخشم
حالم اصلن خوب نیست به آخر خط رسیدم تلاشمو کردم ولی نتیجه نداد:47:
من تو تاپیک های قبلی تلاش های شما رو برای بهتر شدن زندگی و از خود گذشتگی ها تون رو دیدم
اون طور که از جواب های شوهرتون بر میومد واقعا رفتار و کارای بدی نسبت به شما داشتن
ولی به هر حال باید دید شما چه تقصیراتی نسبت به اون داشتید که قید شما و دخترش رو زده
واقعا نمیدونم یه مرد قید زنش رو به سختی بزنه بدون دخترش اصولا نباید بتونه نفس بکشه :47:
حالم بده خیلی
حیف منم روانشناسی و ... بلد نیستم
ولی در این اوج نا امیدی از ته دل ارزو می کنم بازم زندگی شما و دخترتون درست بشه حتی بهتر از قبل حتی اگر الان فکرشم محال باشه
به هر حال طلاق تو جمهوری اسلامی به این راحتی نیست
مخصوصا اینکه شما میخوای متنفر بشی یعنی متنفر نیستی
ولی یادتون باشه همیشه همراهی به نام خدا هست
اون امید بی امید هاست و پناه بی پناهان
فقط به یاد خدا باشید و هر تصمیمی که فکر میکنید برای آینده دخترتون مناسبتره بگیرید
میگم نظر روانشناسی ندارم ولی از ته دل برای درست شدن زندگیتون دعا می کنم فردا صبح تو نماز
فاصله بین نفرت و عشق یک تار موست.عزیزم....صبر کن. ساختن هرچیزی سختتر از خراب کردنشه. فکر کن این امتحان صبره. صبر چیزیه که همیشه توی زندگیت بکار میاد گلم.کمی زمان بده حتما آروم میشی
الان که مدتی جدا از ایشون هستید چه فرقی با طلاق داره ؟
منظورم اینه که با طلاق چه چیزی گیرتون میاد ؟ چه چیزی درست میشه
به نظر منم فعلا صبر کنید
نمی تونم درکتون کنم که چه سختی دارید متحمل میشید
ولی حداقل به خاطر دخترتون کمی بیشتر صبر کنید
سلام عزیزم
صبر کن از صبر کردن ضرر نمی کنی
روزگار همین طوری نمی مونه
خیلی چیزا عوض می شه
حتی شوهرت ممکنه پشیمون شه
به رفتار خودت خیلی بستگی داره سعی کن
- - - Updated - - -
عزیزم مردا وقتی خیلی عصبانی و ناراحتن یه موقع های خیلی خاص که خیلی خودشون هم داغونن ممکنه ازین حرفا بزنن
اینقدر ناراحت نشو و خودتو نباز میتونی همه چیو درست کنی
براش گل بخر
بگو دخترمون دلش برات تنگ شده
وقتی باهاش بیرون میری جو رو شاد کن
باهش حرف بزن منتظر جواب خاصی نباش
بگو بخند
داستانهای شاد از همه جا مخصوصا از دخترتون براش بگو
الان وقت جذابیت و حرف زدن و شیرین کاریهای دخترتونه
شیرین کاریهاشو براش تعریف کن تا در طول روز که تو نیستی بهش فکر کنه و دلش براتون تنگ شه
اصلا نا امید نباش
سلام بهارم:72:
بهار میدونی اگه الان پیشم بودی:101:اینجوری میزدمت.بهار میدونم خسته شدی.تا الانش صبر کردی خب یه مدت دیگه هم صبر کن . چرا یه تاپیک دیگه باز کردی؟؟فکر میکنی طلاق بگیری همه چیز حله بهار تو بچه داری:81:.کاری نکن که بعدش پشیمون بشی.بهار سخته خییییییییییییییییلی هم سخته ولی لطفا صبر کن بهار صبرررررررررررررر .توکلت به خدا.دعای توسل رو هر روز بخون.حدیث کسا رو بخون.نذر کن 40 روز سوره حشر رو بخون روزی یه بار.منم خیلی دعات میکنم بهار تو فقط ناامید نشو عزیزم. تازه شروع کردی به این زودی میخوای نتیجشو ببینی.اگه بدونی چقدر حالم خراب شد این تاپیکتو دیدم.لطفا همون تاپیک قبلیتو ادامه بده.اینجا کسی نمیاد کمکت کنه که از شوهرت متنفر بشی چون نباید بشی پس برو همون تاپیک قبلیت بهار.:43:
یک لحظه عاشق، یک لحظه متنفر؟!
بهتر نیست با اعتدال بیشتری و به دور از احساسات لحظه ای اقدام کنید؟
ممنون ازتون که بهم امید میدید:72:
چندتا دلیل دارم که هرکدومش به تنهایی میتونه واسه طلاق کافی باشه ولی باشه اگه قرار صبر کنم چشم بازم صبر میکنم فقط بخاطر دخترم
بگید تا کی؟؟؟؟ کی میتونم یه نور امیدی ببینم
به قول سرافراز ملاقات های هفتگی مثل یه جرقه زودی خاموش میشه یه هفته خوبیم یه هفته داغونیم
اون حکمی که نمیخواستم بیاد اومد حکم ملاقات فرزند حالا میتونه هر هفته 3 ساعت دخترمو ازم بگیره و ببره تازه خودشم میتونه نیاد و اقوام درجه یکش بیان
چیکار کنم بازم همون روند از من التماس از او انکار ادامه داشته باشه؟
سه شنبه دادگاه مهریهدارم اونو چیکار کنم؟
فرداش یعنی 29 آبان سالگرد ازدواجمونه اونو چی ؟
بهار تا حالا بازی دومینو رو انجام داد ای؟
اون بازی که یکسری قطعات را با حوصله و وقت زیاد و صبر و تلاش کنار هم می چینیدف بد با یک ضربه کوچک همه قطعات فرو می ریزن
حالا اگر طرحت را با دقت و حوصله بچینی در آخر کار وقتی ضربه میزنی یک شکل زیبا برجا می گذاره ،
اما امان از وقتی که یهو بدون برنامه ریزی یه ضربه بخوره و بدون برنامه ریزی دومینو ها بریزه
زندگی شما هم بر همین منوال هست
یه مقدار مرتب دومینو ها رو می چینی ولی ناگهان قبل از اینکه به انتها برسی، آنچنان ضربه میزنی که همه چیز میریزه بهم
الان شما اجازه ندادی دخترتون رو ببره ، حالا همسرت خیلی راحت با حکم دادگاه میاد و دخترتون رو می بره .... انصافا کدومشون بهتر بود؟ اینکه شما با احترام و کمی صبوری به خرج دادن ، دخترتون رو میدادی شوهرت ببره ، بعد از شوهرت درخواست می کردی که خصوصی خودت و شوهرت با هم دیگه صحبت کنید؟؟؟؟؟
چه نتیجه ای گرفتی از اینکه اجازه ندادی و با شوهرت بد رفتار کردی؟؟؟؟؟؟ آیا اقدامت درست بود؟؟؟؟؟
موندی بین خانواده ات و شوهرت ، هیچکس هم نمی تونه شما رو از این بینابین نجات بده ، مگر خودت !!
خودت باید انتخاب درست رو انجام بدهی
مگر غیر از اینکه، تو بری سر خونه و زندگی ات پدرومادرت خوشحال می شوند؟
مگر غیر از اینه که تو اگه با شوهرت مهربان باشی و با هم خوشحال باشید ، مادر و پدرت هم از نگرانی بیرون می آیند؟
پس چرا درست رفتار نمی کنی؟؟؟؟؟
اینجا رو نگاه کن ...
شما پاسگاه را چماق کرده ای و مرتب کوبوندی توی سر شوهرت
این صحبت های دیدار شما ، در اولین روز ملاقات بعد از دوهفته هست
و متن ریز متن جواب شوهرت بعد از چند روز
ببین چقدر غرور این مرد رو داغون کرده ای.... تو دم از مهارت زندگی میزنی ، اما خودت که به این محیط دسترسی داری ،و مهارت را داررند به شما گوشزد می کنند ، انجام نمی دهی ، اما انتظار داری همسرت شروع کنه از مهارت ها استفاده کنه
اگر به خاطر دخترت می خواهی صبر کنی ، بدان که صبرت بی فایده هست
صبر کردن هم روش خاص خودش رو داره ، برای اینکه صبر انواع مختلفی داره
(*)صبور بودن انواع مختلفی داره :
تنها کار.........""صبر"" است ولی صبری که بدون هیچ گونه امید و وابستگی باشد....حال می گویید خوب یکی از ویژگی های فرد صبر کننده داشتن "امید" است وگرنه صبر به چه دردی می خورد......اما صبر بدون امید هم وجود دارد و ان هم صبریست همراه با فراموشی....
سخت است....ولی زیبایی عشق...وقتی دوچندان می شود که طعم تلخ جدایی را کشیده باشی..
شما به زمان نياز داريد كه
خودت را بازسازي كني و حتي المقدور ضعفهايت را كاهش دهي
بايد صبور باشي. اما نه صبور منفعل ، نه صبور احساسي، نه صبور مستاصل، نه صبور نگران، نه صبور ترسو، نه صبور تنها و غمزده، نه صبور ضعفيف
بلكه صبور مصمم،صبوري كه در پي رفع ضعفهايش هست. صبوري كه انرژي روي آزاد كردن منابع رواني خود گذاشته است.
صبوري كه با جسارت و منطق محور در صدد قدرت تصميم گيري و انتخاب هست.
شما باید صبور مصمم باشی ... صبوری که بر ایجاد تغییر ایستاده و تصمیم دارد خودش را عوض کند
به خاطر همین بدون امید صبور باش >>>> صبور مصمم <<<< در جهت برطرف کردن ، عیوب خودت
اینقدر هم عجله نداشته باش که سریع نتیجه بگیری
تمام انرژی و تلاشت رو بگذار روی تغییر دادن خودت و برطرف کردن ضعف هایت
بالهای صداقت عزیز ممنون
از اینکه بچه رو ندادم پشیمون نیستم چون یه سری مشکلاتی دامن گیرم میشد که عواقب بدتری داشت اینکه باید ببرم تو کلانتری بچه رو سخت هست ولی اینجوری مطمئنم که هفته ای یه بار بیشتر نیست و بعد 3ساعت بچه پیش خودمه و اگه نیاره میتونم پیگیر شم اونجوری وقت و بی وقت بچه رو ازم میگرفت بدون اینکه تکلیف داشته باشم و اگه خدایی نکرده بلایی سر بچه میومد پای من گیر بود
درمورد پاسگاه که یادش افتاده منظورش پاسگاه بین راهی بود همونجایی که موقع اومدن راننده تاکسی رو تهدید کرد و منم پیاده شدم یادش رفته که گفته بود بچه رو ببر گوهشو بشور الآن دم از عشق فرزند میزنه ؟؟؟؟ عشقش بُخُِِره تو سرش
************************************************** **************************************
امروز صبح ز زده بود من گوشیمو جا گذاشته بودم خونه ج ندادم اس داده بود و حال آیدا رو پرسیده بود و گفت که آخر هفته میاد ببرتش دکتر 3روزه 3بار دکتر بردمش باور نداره منم ک اومدم خونه ج دادم بهتره ولی هنوز اسهالش خوب نشده میترسم مثل پارسال پرز رودش رفته باشه
صبح رفته بودم دادگاه تا یه لایحه بذارم برای فردا تا دادگاه نرم اونجا وکیلش منو دید و نزدیک ظهر اس داد بعدازظهر بچه رو ببر متخصص پیش ایکس عوض دویدن تو دادگاه ها به فکر بچه ات باش یه مو از سرش کم بشه کهمیدونی چی میشه منو که از دست دادیبه فکر بچه ات باش به قول امام حسین اگه دین ندارید آزاده باشید آدم عاقل بچه مریض و ول نمیکنه سر هیچ و پوچ تو دادگاه ها بگرده آخرش که چیییی؟
جواب ندادم
عصر دوباره ز زد همون حرفها رو زد و گفت چند وقت دیگه تکلیفتو مشخص میکنم و هی بچه بچه کرد منم گفتم خیلی دوستش داری بیا بچه تو بر دار ببر اونم گفت 5شنبه میام میگیرمش و بعدشم قطع کرد
فکر کنم یادش رفته فردا دادگاه داریم شاید وکیل گرفته شایدم میخواسته ببینه من بهش چی میگم در مورد دادگاه
************************************************** ***********************************************
دیگه خسته شدم این همه دارم براش بال بال میزنم خودشو هی بیشتر میگیره جلو این جور آدما هرچی کوتاه بیایی بیشتر سرت سوار میشن ارزش گذشت و نداره
دیگه نمیخوام اون تاپیکمو ادامه بدم دیگه بسه حالا دیگه نوبت اونه که بیاد دنبالم
ببین عزیزم خب شما اصلا رفتارت مناسب نیست
الان توی موقعیت بحرانی هستی گفتم هر اشتباهت ممکنه پشیمونی بزرگ به بهار بیاره
خب بمون خونه به بچتون برس
با مهربونی
مطمئن باش اگر بچه رو هم ببره با ز به نفعت میشه چون بچه هم پدر میخواد هم مادر
اون وقت اگر پیش باباش هی بهانه تو رو گرفت که مامانو میخوام خب به نتیجه دلخواهت هم میرسی و شوهرت از طلاق پشیمون میشه
منظور بقیه از صبر چیه ؟ اصلا میدونی ؟ شما اصلا صبر نمی کنی داری بدترش می کنی هی
صبر یعنی اینکه دادگاه نری بشینی خونه با محبت پیش بچت . مریضیش خوب بشه براش غذای خوشمزه درست کنی
نه اینکه هی غر بزنی بگی چرا شوهرم بچم بچم می کنه
اصلا دوروبرت رو نمیبینی داری دستی دستی همه چیو خراب می کنی
بیدار شو
حواستو جمع کن
- - - Updated - - -
آروم باش و با متانت و محبت
و اگر زمان میخوای بهت جواب میدیم
شما تا یه سال با شوهرت بحث نکن دعوا نکن ذهن خوانی منفی نکن
و جوابشو نده
هرجا عصبانی شدی خواتی جواب بدی همون لحظه سکوت کن
با مهربونی وظیفتو انجام بده
درست میشه
یک سال دیگه میای اینجا تاپیک میزنی که مشکلت حل شده
دیگه دادگاه نرو تو پله های دادگاه و پاسگاه خوشبختی پخش نمی کنن
خوشبختی هر کس دست خودشه
موفق باشی
دوستای خوبم ممنون
دیروز ک زنگ زد و من جوابشو اونجوری دادم مامانم میگفت تو چقد آروم و صبورانه ج دادی اگه من بودم کلی براش جیغ و داد میکردم سعی میکنم صبوری کنم ولی خوب یه وقتایی کم میارم
خیلی ازش ضربه خوردم ولی نمیتونم ازش دل بکنم چیکار کنم
میخوام برای فردا که سالگرد ازدواجمونه بهش یه اس بدم ولی نمیدونم چی بنویسم کمکم کنید لطفا
راستی امروزم اس داد و حال آیدا رو پرسید ج که دادم گفت مواظبش باش تا آخر هفته بیام ببینم چه خاکی باید بریزم تو سرم منم گفتم بچه است دیگه آدم بزرگم مریض میشه نگران نباش
بهار جان دوست عزیزم
همین که حال بچه رو میپرسی دوسش داره خوب اون بچه تو هم هست از گوشت و خون تو هم هست اینجوری امید رو تو خودت زنده کن اخر هفته گفت بیام بچه رو ببینم باهاش حرف بزن بگو میخام بیاییم زیر سایه تو بخدا این حرفا معجزه میکنه اگه بهش قدرت بدی ارامش به سمت زندگیت میاد
fakhteh1365 عزیز ممنون ولی من این حرفها رو بهش گفتم ولی قبول نکرده و میگه باید تاوان بدی
در ضمن امروز اس داده که آخر هفته نمیتونه بیاد هفته پیش 3روز مرخصی گرفته بود دیگه بهش نمیدن
ببین عزیزم من و همسرم پارسال سر رفتارهای خانوادش دعوای بدی داشتیم. بعدش بهم میگفت باید تاوان بدی منم بهش گفت باشه کنار تو تاوان پس میدم تا چند وقت نه خونه مادر خودم رفتم نه شهرشون پیش خانوادش. بهش ثابت کردم اولویت اول زندگیم اونه اون هم باید اولویت اول زندگیش من باشم حالا هروقت که اومد خاست بچه رو ببینه بهش بگو میخام اولویت اول زندگیم تو وبچه ام باشی بخدا با رفتن خونه بابا هیچی درست نمیشه محکم تو خونت وایسا محبت کن سکوت کن ببین چطوری رام میشه به منم خیلی میگفت تاوان باید بدی ولی روز به روز محبت و توجهش رو به من بیشتر میکنه مردها زیاد از این صحبت ها میکنن جدی نگیر فقط میخان قدرتشون رو ثابت کنن. وگرنه عاشق زن و بچه شون هستن عاشق اینن که. یک زندگی آروم داشته باشن
جمعه بهش اس دادم منو ببر نبرد حتی بعد از ظهر که بخاطر بچه ز زدم ج نداد
صبر کن گلم خبر میگیره ازتون مطمئن باش ببین پارسال همسرم خودش من رو برد خونه بابام گفت این رفتاراش بده نمیخامش بعدش بابام گفت بزار خودش بیاد دنبالت ولی من خودم برگشتم ولی بخداوندی خدا اینقدر بهش محبت کردم که خودش شرمنده رفتارش شد باهاش اتمام حجت کردم فکر نکن خونه بابام جایی ندارم من برای زندگیم برگشتم مثل مرد باهام درست رفتار کن تا زندگیمون آروم باشه گفتم اگه ارامش میخای بسم الله تازه تو یک بچه گل داری من که همون هم نداشتم
کم آوردم از هر دری وارد مییشم به سنگ میخورم
دیشب اس دادم ج داد ولی همون حرفهای همیشگی
گفت من همسر ندارم تو اگه داری برو تو بغلش بخواب حالا من هیچی آیدا چا گناهی کرده بود که از من دزدیدنش
منم اس دادم همسرم وقتی منو تو بغلش راه نمیده چیکار کنم گفت همسرت مامانته
- - - Updated - - -
من بازم براش اس عشقولانه دادم ولی ج نداد دیگه
- - - Updated - - -
تصمیم گرفتم دیگه ج اس هاشو که حال آیدارو میپرسه ندم اگرم ز زد میگم اگه برات مهم بود میومدی
بهار عزیز
نمیخوام نصیحتت کنم فقط میخوام بهتبگم همیشه بدترین تصمیم ها در زمان عصبانیت و ناراحتی ها گرفته میشه ....
پس ازت خواهش میکنم فعلا هیچ تصمیمی نگیر و هیچ حرفی نزن ...
به نظر من تو با سیاست و گاهی بدون سیاست حرف دلت رو به همسرت زدی دیگه نیازی نیست بهش بگی میخواهی برگردی یا دوستش داری و ...
اینبار تو بنشین و نظاره گر باش تو دیگه شروع کننده یک اس ام اس یک تلفن یک بحث نباش ... جوابش رو بده در حد جواب سوالش نه بیشتر و نه کمتر پرسید آیدا خوبه بگو آره خوبه همین دیگه توضیح نده بیشتر از این بذار اون تو رو کنکاش کنه دنبالش نباش بذار اون دنبالت باشه
نه ازش ناراحت شو و نه عصبانی زندگی شما شاید به موئی وصل باشه تحریکش نکن از جهت ناراحت شدن و عصبانی شدن و لج کردن به نظر من یه جورائی تو در دسترسش نباش مثلا اگه بهت اس ام اس داد همون لحظه جواب نده بزار چند ساعت بگذره زنگ زد اون لحظه جواب نده بزار یه مدت بگذره بعد اگه تماس دوباره گرفت جواب بده بزار چندتا زنگ بخوره تلفنت و یا بعد خودت بهش زنگ بزن سعی کن خیلی ریلکس باشی البته همیشه هم این کار رو نکن هر از چند گاهی بذار دونبالت بگرده همین در دسترس نبودنت شاید یه تلنگری بشه واسش ببین الان تو یه مدته که داری واسه همسرت دست و پا میزنی هی بهش میگی دوست دارم برگردم و زیر سایه تو زندگی کنیم و ... حرفهای امیدبخش میزنی ولی اون دقیقا جبهه مخالف تو قرار گرفته شاید حق داشته باشه شاید میخواد تو رو امتحان کنه شاید میترسه شاید تردید داره تو باید همه جور حق واسه همسرت قائل بشی باید بهش فرصت بدی و نا امید نشی توهین نکنی اخم نکنی داد نزنی ناسزا نگی و ... با کمال احترام باهاش برخورد کن ولی دیگه بهش حرفی از برگشتن و دوست داشتن و ... به میان نیار یه جورائی تو عملت بهش نشون بده
امیدت به خدا باشه
کسی میتونه بگه منظورش از این طوری جواب دادنا چیه؟؟؟
چی میخواهد بگه؟
من که همش بهش گفتم آیدارو ببر حتی تو کلانتری و جلو پلیسا بچه رو گذاشتم تو بغلش ولی بعد از تلفن مامانش برگشت گفت ببرش گ... بشور پس چرا میگه از من دزدیدینش
هفته پیش 3روز قبل تاسوعا عاشورا مرخصی گرفت اومد با دوستاش خوش باشه الان که بچه مریضه نمیتونه بیاد؟ اونوقت دم از عشق پدر و فرزندی میزنه؟ کدوم حرفشو باور کنم؟؟؟؟؟
جدیدا آیدا هی بابا بابا میکنه من از کجا براش بابا بیارم؟؟؟
شما اصلا به حرفهای ما دقت می کنید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یا فقط می یاین حرفهاتون رو تندتند می نویسید و میرید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
- - - Updated - - -
ما که گفتیم الان وقت جواب گرفتن نیست .
می فهمی داری با زندگیت چی کار می کنی ؟
الان وقت تلاش کردنته نه انتظار داشتن .
مادرتون اصلا منطقی حرف نزدن که اگه جای تو بودم جیغ و داد می کردم
آخه این چه حرفیه
شما امروزی هستید . تحصیلکرده هستید
باید به فکر بچه باشید
شما دل شوهرتون رو آزرده کردید و الان باد ترمیمش کنید و تا 6 ماه هیچ انتظاری نداشته باشید . هرکار مثبتی انجام داد لطف در نظر بگیرید و به کارهای منفیش فکر نکن اصلا و بدون که الان باید واقعا تلاش کنی و به فکر ساختن زندگیت باشی
گفتیم بهش محبت کن
- - - Updated - - -
در ضمن اون حق طبیعیشه که بچشو دوست داشته باشه و شما هم باید به وظایف مادریتون عمل کنید البته چون الان تو بحرانید بهتر و بیشتر از همیشه انجام بدید
- - - Updated - - -
باید بهش فرصت بدی
و تو این مدت رفتارات هر روز بهتر از قبل باشه
بهتر پخته تر و سنجیده تر
درسته زندگی موفق عزیز میام اینجا فقط تند تند حرف خودمو میزنمو میرم
حالم خوب نیست آیدا 1هفته مریضه و داروها جواب نمیدن هی بدتر میشه
تو این وضعیت بجای اینکه کنارم باشه هی نیش میزنه
نه الان که مشکل داریم او داره اینجوری میکنه نه پارسالم آیدا مریض شد سختی مریض داری یه طرف جیغ و دادای او هم یه طرف
- - - Updated - - -
فقط دوست داشتن کافی نیست حس مسئولیتم بد نیست
با این گرونی اگه بابام نبود از کجا پول ویزیت و دارو و این چیزارو میدادم؟؟؟
....
خانوم یا آقای رستگار وقتی دیدم برام پست گذاشتید کلی ذوق کردم
ولی خوب ...
تموم شدم همه امیدم اومدن شما بود که با حرفاتون یکم آرومم کنید چون تو شرایط جسمی و روحی خوبی نیستم
این چند تا نقطه شما برام یه دنیا معنی داشت ممنونم و متاسفم
خانم بهار ، تاپیک قبلیتون رو خوندم ، مثبت های زیادی داشتید ، همین طورهم ناشی گری هایی
راهنمایی های خوبی هم از سوی کارشناسان و مدیران تالار و دیگر اعضا بهتون داده شده بود
بعد دیدم تاپیکتون قفل شده
و الان این تاپیک !!!
وقتی می خواهید از شوهرتون ، مرد زندگیتون، پدر فرزندتون ، متنفر بشوید ، دیگه راهکاری به غیر از چندتا نقطه به ذهنم نرسید
متاسفم
اگه آخرین اس ام اس های شوهرمو تحلیل کنید ممنون میشم
- - - Updated - - -
SMS های آخرش باعث شد من این تاپیکو بزنم شاید برداشتم اشتباه بوده
سلام بهار جان درکت میکنم که تو چه وضیعت سختی هستی..ولی میخوام بهت از ته دلم بگم که واقعا آروم باش..
من ١٠٠% با حرفای ملکه عزیز موافقم..میدونم بحرانی که توش گیر کردی چقد نا امیدت کرده ولی مطمئن باش حل میشه..من تو اون تاپیکت برات پستی شبیه به پست ملکه گذاشتم..
شوهرت داشت میومد سمتت اما چون تو زود صبرتو رها کردی و وا دادی حالا اون خودشو گرفته..
الانم هیچی نمیشه..فقط میخواد ادبت کنه که دیگه از این کارا نکنی..
بعدشم نگو دوستاش مهم بودن بچش مهم نیست..بنده خدا شاید راست بگه واقعا مرخصی ندادن بهش.مطمئن باش محکم ترین بندی که الان بین تو و شوهرت هست بچته ...
به حرفای ملکه گوش کن..زنگ و اس ام اس نزن..اون میزنه تو فقط جوابه همون سوالشو با ی کم تاخیر بده..تو خواستتو گفتی بهش..بهش هرجوری بود نشون دادی میخوای برگردی سر زندگیت..
حالا صبر کن..صبر..میدونی یعنی چی؟؟؟یعنی دست از کلانتری و دادگاه بازی بردار بشین تو خونه که شوهرت نگه نه این آدم بشو نیست..ببخشید اینجوری میگما ولی چون مثه خواهرمی اینجوری باهات حرف میزنم..
صبوری کن..
موفق باشید..
عزیزم می دونمم حالت خوب نیست نگرانی رنجیده خاطر شدی
اما آیا می خوای درست شه یا نه ؟
پس به حرف های ما گوش بده
تا آرامشت رو به دست نیاری نمی شه چیزی رو درست کرد
یک بار دیگه راهنمایی های دوستان رو بخون
دقت کن
طناز عزیز و زندگی موفق گرامی ممنونم
حال آیدا خدارو شکر یکم بهتر شده و اعصابم از این جهت آروم شده
تصمیم گرفتم که دوباره تاپیکمو بخونم تا همون حال خوبی که قبلا داشتمو دوباره به دست بیارم
درمورد دادگاه و کلانتری و اینه قبلا یعنی 3ماه پیش اقدام کرده بودیم هر دومون و الان داره جلساتش تشکیل میشه و رای میاد
عزیزم بهتره دادگاه رو بی خیال بشی و محبت کنی بدون چشم داشت و انتظار
مطمئن باش 6 ماه دیگه همه چی درست میشه
حالا چرا ازدواج مجدد ؟
حرفامون رو گوش دادی ؟
باهاش با آرامش برخورد کردی ؟
بهش محبت کردی ؟ شیرین زبونی های دخترتون رو براش تعریف کردی ؟
- - - Updated - - -
امیدوار باش
باشید زندگیت رو دوباره درست کنی
شاید یه تصور منفی که باعث شد دیشب خراب کاری کنم
- - - Updated - - -
دیشب اس ام اسی کلی با هم دعوا کردیم مثل قدیم توهین کرد منم مثل قدیم ج دادم همش داره برای اومدن و بردن بچه برای دکتر امروز فردا میکنه منم بهش گفتم اگه برات مهم بود میومدی من چند بار بردمش دکتر برام مهم نیست
دیشب کلی فکر کردم به این نتیجه رسیدم که اون دوباره مثل قبل توهین کرد و گفت بچه ام یتیمه که از من بشنوه تو سایه سر مایی ولی من خسته و به هم ریخته بودم و خراب کردم
امروز میاد تروخدا بگید چطوری جبران کنم؟؟؟
فکر کنم همه رو دست انداختید
فقط حرفاتون رو تند تند می زنید و می رید
حتی یک ذره ارزش قائل نیستید برای افرادی که میان وقتشونو می ذارن و راهنماییتون میکنن
اگه اینا رو نمی خونید و بهشون فکر نمی کنید
چرا اصلا ما جواب بدیم ؟؟؟
چرا راهنمایی می خواهید ؟؟؟؟
- - - Updated - - -
شما خودت دوست داری زندگیتو خراب کنی وگرنه با این راهنمایی ها مطمئنا ازین بحران میومدی بیرون
زندگی موفق عزیز اگه بجای سرزنش میگفتی االان که شوهرم اومده چیکار باید کنم ممنون میشدم
گفتنی ها رو قبلا گفتم اگه دوست داشتی تاپیک های قبلی رو که گذاشتم دوباره با دقت بخون
سلام
شاید این آخرین پستم تو این تاپیک باشه
هرچی من خواهش و اصرار کردم که منو ببره قبول نکرد و من هم متاسفانه مجبور شدم از طریق دادگاه اقدام کنم و با شوهرم هماهنگ کنم که شنبه ساعت 3 برم خونه خودمون تو شمال
از طرفی برای شکایتی که من از شوهرم کرده بودم حکمش صادر شده و محکوم شده به 6ماه حبس که به مدت 2سال تعلیق است (یعنی اجرا نمیشه مگر اینکه مرتکب جرم جدید بشه) ولی با توجه به اینکه قبلا سابقه چاقو کشی داشته و قبلا هم به 6ماه حبس محکوم شده بوده و حبسش تعلیق شده بود من میتونم برم دادگاه و بخواهم که حکمش اجرا بشود و تعلیقش را لغو کند قانون با منه و بعد از اینکه او رفت زندان من میتونم بدون دردسر تقاضای طلاق بکنم و هم مهریه مو بگیرم و هم حضانت بچه
اما من نمیخواهم این کارو بکنم قراره امشب با وکیلش صحبت کنیم ببینیم که او حاضر هست که زندگی مسالمت آمیز رو ادامه بده یا میخواهد اذیت کنه نتیجه مذاکرات مثبت بود که رضایت میدهم و با خوبی و خوشی به زندگی با همسرم ادامه میدهم واگه نتیجه مذاکرات مثبت نبود من هم راه دادگاه خودم را میروم
در هرحال من از شنبه نیستم و به احتمال 90% دیگه به اینترنت دسترسی ندارم
تا اینجا پایان قشنگی نبود امیدوارم که نتیجه مذاکرات مثبت بشه و بازی زندگی ما برد برد ادامه پیدا کنه نه با لج و لج بازی به طلاق برسه برام دعا کنید