جوری شده که باید وقتم را از لحظه بیداری تا موقع خواب کامل پر کنم تا ناراحتی احساس نکنم!
تنها بودن + کاری نکردن برای من = ناراحتی!
نمایش نسخه قابل چاپ
جوری شده که باید وقتم را از لحظه بیداری تا موقع خواب کامل پر کنم تا ناراحتی احساس نکنم!
تنها بودن + کاری نکردن برای من = ناراحتی!
من وقتی مشکل شما را خواندم یاد یک چیزی افتادم. در فصل پاییز و زمستان این مشکل شایع می شود. آیا از وقتی هوا پاییزی شده است این مشکل را دارید ؟
یک احتمال هم این است که شما انرژی زیادی دارید که باید تخلیه شود و هنگام بیکاری و تنهایی شما به خاطر این انرژی اذیت می شوید.
سلام.
ببخشید من بازم اومدم.
گاهی فکر میکنم شما دلتون میخواد منو اینجوری کنید:101:
ولی فقط میخواستم بگم گمان نمیکنم این مساله مشکلی باشه. اتفاقا خیلی هم خوبه.
خب وقتتون رو پر کنید یه جوری.
ولی اگر در حدیه که زمان تفریح یا استراحتی برای خودتون قایل نمیشید، ممکنه دراز مدت باعث تحلیل رفتن قوا بشه.
حرف دل منو گفتی
خوب میفهمم چی میگی چون درگیرم با این مشکل حتی یه روز نمیتونم بیکار بشم دیوونه میشم مخصوصا تابستونا که سرکار نمیرم دیووونه میشم:54: وجمعه ها ...چرا؟
این حالت به نظرم کاملا طبیعیه.
همه ی آدمها فطرتا از بیکاری و تنهایی احساس بدی میکنند.
اصلا خود این بی کار و تنها بودن، یک جور سم مهلک برای روان آدمی است.
راه حلش هم فکر میکنم. ساده است. تنها و بی کار نبودن.
البته تفریح و استراحت هم به جای خود مهم هستند.
- - - Updated - - -
به نظر من اگه یه روز دیدید بی کار نشسته اید ولی حالتون بد نیست، اون موقع است که یه مشکلی دارید.
من اینجوریم که اگر 5 دقیقه هم بیکار باشم حالم بد میشه! فکر نمیکنم این حالت طبیعی باشه!
همیشه باید در حال انجام دادن یک کاری، نوشتن، خوندن، دیدن یا شنیدن چیزی باشم!
من فک میکنم این حالت من بدلیل کمال گرایی هست و این حس خوب نداشتن به بیکاری به این برمیگرده که در نهان فک میکنم که در کل باید ادم مفیدی باشم به کجاها برسم معلومم نیست دقیقا کجا!
آقا احسان، در مورد تو که نمیدونم به چه صورت و چه دلیلی میتونه باشه. من وقتی دانشجو بودم این حالت رو داشتم که همیشه باید کاری میکردم حتی
اگه هیچ کاری نداشتم باید رادیو گوش میدادم. اون وقتها من اصلن از خودم راضی نبودم، با خودم راحت نبودم. و چون وقتی هیچ کاری نمیکردم خودم رو میدیدم
اذیت میشدم. الان هم هست البته ولی کمتر شده.
خبوب که علتشو میدونی و میتونی حلش کنی
حتما این افکار ناخوشیندن که ازشون فرار میکنی؟
به چی فکر میکنی ؟
- - - Updated - - -
خبوب که علتشو میدونی و میتونی حلش کنی
حتما این افکار ناخوشیندن که ازشون فرار میکنی؟
به چی فکر میکنی ؟
اتفاقا کار خوبی می کنید که افکارتان را می نویسید.
یک چیزی به ذهنم رسید.شما گفتید برای جلوگیری از افکار ناراحت کننده به کار می پردازید. این خوب است.اما یک نکته بسیار مهم این است که :
شما باید بتوانید افکار و ذهن تان را با کمک تکنیک ها کنترل کنید. تکنیک های زیادی مثل nlp ، برنامه ریزی عصبی - کلامی و تکنیک توقف فکر وجود دارد که باید آنها را یاد بگیرید. فکر می کنم ذهن شما باید با استفاده از این تکنیک ها یاد بگیرد که :
1- مقاوم باشد و تحمل و صبر داشته باشد در مقابل افکار ناراحت کننده.
2- بتواند و این زحمت را به خودش بدهد که افکارش را کنترل کند .
3- مغز شما باید آن بخش از خودش را که به تفکر و حل مساله مربوط است باید تقویت کند . این بخش ضعیف شده است و باید هر چه زودتر تقویتش را شروع کنید.