زنم ادختر12ساله وتمام اثاث خانه ام را با خودش برده

سلام 7ماه است زنم دخترم واثاثیه خانه را با خودش برده .قبلا مدام قهر میکرد وخونه ی باباش میرفت .خیلی پول دوستهوزندگی مارو چشم وهمچشمی وشکاک بودن او خراب کرد .خانوادم هیچوقت تو کار ما دخالت نمی کردن و همیشه طرفداری میکردن .مدتی هست من بدلیل دادوستد خرما شدیدا بدهکار شدم البته پدرم بدهی هام رو میده الان در یک شرکت کوچک کار میکنم و درامد متوسطی دارم. راستشو بخواین زندگمیون ازلحاظ عاطفی سرد . تو20 سالگی ازدواج کردم . تونامزدی نمی خواستمش .ولی به اصراروالدینم ادامه دادم.خیلی احساس بدبختی میکنم.دلم برای دخترم تنگ شده ولی دخترم را باحرفاش ازم زده کرده.البته شکایت کردم ووکیل هم گرفتم ولی نمیدونم چرا دادگاه کش میده چیکار کنم ایا ازش جدا شم دلم برای دخترم میسوزه:47:

سلام آقای عزیز لطفا سن شما و همسرتون؟ میزان تحصیلات؟ سطح خانواده ها؟ دلیل قهرهای همیشگی؟ یه کم از خصوصیات خودتون و همسرتون بگید؟

- - - Updated - - -

یادم رفت. دلیل شکاکیت خانم؟؟؟؟ اصلا الان روی چی قهر کرده و وسایل خونه رو هم برده؟؟؟ قصدش جداییه؟؟؟ آیا قبلا هم به جدایی فکر میکرد؟؟؟

- - - Updated - - -

هر چقدر بیشتر توضیح بدین جواب بهتری میگیرین

- - - Updated - - -

آیا شما قبل ازدواج به کسی علاقه مند بودید یا همسرتون؟؟؟

تو دوران نامزدی توی همسرتون چه مواردی دیدی که دوستش نداشتی؟؟؟

سلام من32 سالمه وهمسرم 30 سالشه من واو هردو مدرک دیپلم داریم من تنها پسر خانواده واو تنها دختر خا نواده است پدرم بازنشسته ی ارتش است ومن از سربازی معاف شدم توی یک مغازه کار میکردم با این دختر اشنا شدم 3 ماه بعد توی پارک مارو گرفتند وگفتند یا ازدواج یا جریمه وشلاق . ما خانواده ی ابروداری بودیم و پدرم گفت حالا که اینو دوست داری پس باهش ازدواج کن .منم نادون بودم قبول کردم ولی تو دوره ی نامزدی نمی خواستمش خیلی پر توقع . فرهنگ خانواده ی ما 180 درجه با انها فرق میکند.انها از خانواده ی ایلات هستند .بهش علاقه ندارم فقط بخاطر دخترم تحمل می کنم .خیلی عصبی وشکاکه .افسردگی داره پیش دکتر میره .خودش محبت مادری ندیده واز مادرش خوشش نمیاد وهمین طور هم با دخترم رفتار می کنه. میخواد بین همه بهترین باشه.مشکل ما از نظر اون بیشتر مادیته.

خوب اگر به اینکه "چرا در 20 سالگی با دختری آشنا شدی که اصلا دوستش نداشتی و تا جایی باهاش پیش رفتی که بگیرنت و به شرط ازدواج شلاقت نزنند" خوب فکر کنی متوجه می شی که هر دوی شما هم اون خانم و هم شما در شرایطی که الان درش قرار گرفتید سهیمید و هر کدام به نوعی در ان نقش دارید. سعی کنید نقش خود را بپیذیرید و از تصمیمات هیجانی پرهیز کنید و به اولویت های زندگیتان فکر کنید.
1-اولویت های شما الان در زندگیتان چیست؟ لطفا به ترتیب بنویسید.
2- خصوصیات مثبت همسرتان چیست؟
3- خصوصیات مثبت و منفی خودتان چیست؟

- - - Updated - - -

4- اگر به دخترتان محبت نمی کند پس علت تمایل دخترتان به او چیست؟

من توسن حساسی بودم واو مدام ب همغازه میامد من هم مثل خیلیهای دیگه با اون دوست شدم .اولویت اول من دخترم هست وبعی اینکه وسایلهام رو میخوام .اخه تمام لباسها ومدارکم رابا خودش برده. با این کاراش دیگه نمی خوام باهاش زندگی کنم.والدینم اپارتمان نیم ساخته دارند زنم میخواد اونو به اسم دخترم بکنند.بیشتر مشکلش همینه.
من ادم نماز خون وکاری هستم وکم حرفم .
زنم ادم نماز خون وخونه داریه فقط خیلی پولدوسته میخواد تو فامیل از همه بهتر باشه.اصلا زندگیمونو چشمو همچشمیای اون خراب کرد.
دخترم مثل بید ازاون میترسه همیشه باید 20 بگیره.الا ن هم ازاون میترسه زنم از من ومادر پدرم پیش دخترم خیلی بد گفته
شاید من ادم بی شعوری ومالباخته ای باشم ولی دارم دوباره سعی خودمو می کنم.
اون میگه دیگه تحمل از صفر شروع کردنو نداره. چیکار کنم؟:47:

آفرین بر شما که تو اون سن کم به احساس و ابروی یکی دیگه احترام گداشتی
افرین بر شما که به همسرت غیر از پول دوستی اهانت دیگری نمی کنی
فرین بر شما که باز به خاطر دخترت داری استقامت می ورزی
ببینید به نظر من شما باید جدیت و مردی خود رو نشان بدهید نه با زور بلکه با صراحت و جدیت در کلام...من هم مثل شما فرزند دارم ولی این رو می دونم که بچها همه چی رو می فهمن..محبت رو درک می کن و تشخیص میدن بدی رو
ببینید دخترتون رو با خودتون به پارک ببرید و مثل همیشه بش محبت کنید جلوی اون به مادرش بی ادبی نکنید بذارید او شاهد باشد فقط.......
به نطرم حالا که پای به بچه تو زندگی هست راحت به موضوع طلاق نیاندیشید از مشاوران کمک بگیرید و شاید تنها با تغییر برخورد و یادگیری در مکالمات دو نفره زندگی قابل دوام شه...

ممنونم از راهنمایتان ولی کلا زنم نمیذاره دخترمو ببینم چون می ترسه دخترم پیش اون برنگرده .خانواده ی اونا یجوریند که ابر وحیا حالیشون نیست. دهنشون رو باز می کنند چشماشون رو می بندن.مادر وپدرم بخاطر این برنامه ها ودوری دخترم بیمار شدند .اونا خیلی به دخترم وابسته اند وزنم از این موضوع سو استفاده میکنه.:47:

- - - Updated - - -

چرا از طریق دادگاه اقدام نمی کنید .....
قانون بچه رو به شما می ده و همه جوره به ضرر اون خانم است که این کاررو کرده...
حتی اگه نخواید جدا شید به دادکگاه شکایت کنید که زنتون بچه و اثاثیه رو برده بذارید کمی هم او بترسد

من شکایت کردم وکیل هم گرفتم ولی میگن باید مراحل طی بشه.دیگه اینکه در مورد دخترم از خودش می پرسند که دوست داره پیش کی بمونه.:47:

سلام تاپیکتون رو خوندم الان شما حق دارید که هفته ای دوبار دخترتون رو ببینید و می تونید توی این دوبار با محبت به خودتون جذب اش کنید.
واگه همسرتون نگذاشت بعد دادگاهی شدن می تونید از دادگاه این تقاضا روبکنید که اجازه ملاقات بده.البته به نظرم به خاطر دخترتون در مورد طلاق بیشتر فکر کنید و زود تصمیم نگیرید.
موفق باشید.

چرا همشرتون افسرده هست؟ شما برای درمانش همراهی و کمکش کردید؟ اصلا انگار براتون بچتون مهم نیست، پدر و مادر هردو چه خوب باشن و چه بد، فرزند به هردوشون نیازز داره. همسرتون یه مشکل بزرگ داره، خوب حتما شما هم دارید که ( تو کار شکست خوردید) براتون دعا میکنم با گذشت و همراهی کردن هم کنار هم بمونید، به خاطر اون بجه که اگر فردا هم بخواد ازدواج کنه شوهرش دائم این موضوع رو ......... تورو خدا بیشتر فکر کنید و گذشت کنید. در ضمن غصه پدر و مادرتون رو نخورید که خیلی به نوشون وابستن. پس روابططون انگار خیلی با خوانوادتون زیاد بوده

[QUOTE=caspian;306634]چرا همشرتون افسرده هست؟ شما برای درمانش همراهی و کمکش کردید؟ اصلا انگار براتون بچتون مهم نیست، پدر و مادر هردو چه خوب باشن و چه بد، فرزند به هردوشون نیازز داره. همسرتون یه مشکل بزرگ داره، خوب حتما شما هم دارید که ( تو کار شکست خوردید) براتون دعا میکنم با گذشت و همراهی کردن هم کنار هم بمونید، به خاطر اون بجه که اگر فردا هم بخواد ازدواج کنه شوهرش دائم این موضوع رو ......... تورو خدا بیشتر فکر کنید و گذشت کنید. در ضمن غصه پدر و مادرتون رو نخورید که خیلی به نوشون وابستن. پس روابططون انگار خیلی با خوانوادتون زیاد بوده[/QU



سلام از توجه تون ممنونم. اونروز می خواستم دخترم را ببینم توی مدرسه اش .مدیر نمیگذاشت میگفت مادرش گفته پدرش صلاحیت نداره .حالا بعداز این که وکیلم امد گذاشتند در حضور زنم وخانوادش اونو ببینم ولی دخترم اصلا سمت من نیامد !ومن ناراحت شدم .تازه با اینکه زنم میداند من هیچ پولی ندارم وخودش رفته وخونه را هم جمع کرده برده میگه برو خونه بخر بیام.تازه برای افسردگیش با مادرم خیلی دکتر رفته. میدانید زندگی مارا چشم وهم چشمی خراب کرد.اون دلش میخواد توی فامیل از همه بالاترباشه.:47: از کارشناس عزیز ودوستان می خوام راهنمایم کنند.:47: